89-10-21-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم بگذار در جدا شدن از یار جان دهم ، همچون نسیم می گذرد تاب رفتنش چون بوته زار دست برایش تکان دهم ، دل برده از من آنکه زمن دل بریده است دیگر در این قمار نباید زیان دهم ، یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود چون نیستم صبور چرا امتحان دهم ، یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم .
21/10/89
سوال – من جوان 25 ساله ای هستم که بعد از چهارسال تحصیل الان دوسال است که بیکار هستم . دراین دو سال شاهد اشتغال افرادی بوده ام که نه تحصیلات دارند نه بویی از خدا و انسانیت برده اند . تنها یک عامل باعث برتری آنها به من شد است و آن پارتی بازی یا جانبداری است . در این اوضاعی که همه دم از خدا و عدالت می زنند و پارتی را قسمت می دانند آیا جایی برای اعتقادات و خدا پرستی باقی می ماند ؟ به خدا قسم پاک بودن در این شرایط که نه عدالت شغلی است و نه زمینه ای برای ازدواج جوانان است خیلی مشکل و طاقت فرسا است . کم کم دارم از خدا هم ناامید میشوم . دوست دیگری می گوید که ازدواج پول می خواهد و پول کار میخواهد و کار پارتی می خواهد که ما نداریم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – شهادت حضرت رقیه و هم شهادت امام حسن مجتبی (ع) که به روایتی هفتم صفر است را تسلیت بگویم و هم ولادت امام کاظم (ع) را که به روایتی هفتم صفر است تبریک میگویم . فردا به روایتی هم شهادت و هم ولادت است.
در اینجا ازدواج و کار را با هم گره زده اند و گفته اند که تا پارتی نداشته باشیم از اینها خبری نیست . انشاء الله خدا مشکل همه را حل بفرماید . ما بنای مان این بوده که با کمک دوستان و خدا قدم به قدم بعضی از شاخصه های زندگی مان ، با فرمول تبدیل زندگی به بندگی جلو برویم . من فقط اشاره ای می کنم . اگر ما بخواهیم موضع این برنامه مان را موضع اشتغال قرار بدهیم اول باید ببینیم دین ما کار را چه معنا میکند . برویم تعریف کار را ازدین بپرسیم . ببینیم دین برای هر سوال و هر صورت مسئله چه حکمی برای آن می دهد . دیگر اینکه تسلیم حکم دین بشویم . بعد بر اساس فرمولی که دین گفته است دنبال تهیه ی اسباب و مسببات برویم ، تلاش بکنیم ، تدبیر بکنیم ، تفکر بکنیم و تحمل مشکلات را بکنیم . بعد تازه سراغ توکل ، تفویض ، توسل وآن گام های پشتیبانی که دعا ،صدقه و آن دوازده گام برویم . و قرار شد روی هر مسئله ای این دوازده گام را پیاده بکنیم . البته من قبول دارم که فهم وآگاهی های من ناقص است و قطعا فرصت برنامه هم کم است و عزیزان در مورد ساعت برنامه هم گله دارند و با تلاش دوستان شاید اتفاق خوبی بیفتد . ما می خواهیم بلکه با همین اندک بتوانیم دلگرمی به این جوانان داده باشیم . در قصه ی کار من پارتی بازی را قبول می کنم و نمی خواهم منکر واقعیت هایی که در جامعه مان هست بشوم . متاسفانه فضای اشتغال و بکارگیری ها در کشور ما حداقل از ناحیه ی ادارات و نهادی های رسمی خیلی از طریق فضای شایسته سالاری نیست . چیزی که امام علی (ع) در نامه به مالک اشتر فرمودند و چیزی که امام ما آرزویش را داشتند و رهبر انقلاب توصیه می کنند و آنچه بزرگان ما میگویند ، آن نیست . این یک نکته است و نکته ی بعدی این است که مردم خوب ما بدانند که مسئولین مملکت را از خارج وارد نکرده اند . مسئولینی که در همین مملکت ، بستر و درهمین خانواده ها و دانشگاهها ،مسجد و هیئت تربیت شده اند . اگر اتفاق بدی بعنوان پارتی بازی در سیستم کاری و مدیریتی ممکت دارد اتفاق میافتد یک تلنگری به خودمان بزنیم و ببینیم از روند ساده ی زندگی مان که دارد جلو می رود ، همه جای آن این جوری نیست . مثلا همه ی ما از گرانی ناراحت هستیم ولی یک بار از خودم نمی پرسم خدماتی که من می دهم آیا گران است یا نه ؟ در سخنرانی نمازجمعه ای من سوال کردم که ای مردم همه از پارتی بازی ناراحت هستید ؟ همه گفتند : بله . گفتم که از اصل پارتی بازی ناراحت هستید یا اینکه پارتی ندارید؟ صادقانه گفتند که چون ما پارتی نداریم ناراحت هستیم . احتمالا اگرهمین سوال کننده ی ما هم پارتی داشت از این کار گله نمی کرد . گفتم که اگر روزی مملکت ما رسید به آنجایی که همه مان از اصل پارتی بازی ناراحت باشیم انشاء الله خوب میشود. مثلا من در اداره ی کشاورزی هستم و شما در اداره ی دارایی هستید. من به اداره ی شما می آیم و چون پارتی ندارم هر کاری میکنم کارم راه نمیافتد . ولی خودم در اداره ی کشاورزی برای پسرخاله ام دارم پارتی بازی میکنم . اسم آن را هم کار راه اندازی و خیر رسانی می گذارم . یک وقت کار یک نفر قانونی هست ، و چون او ضعیف است من خودم بلند میشوم که آن را سریع تر و زودتر انجام بدهم و روال قانونی آنرا سریع تر کنم ، این پارتی بازی نیست . و حق کسی هم ضایع نمیشود و این واقعا کار راه اندازی است . مدیری از پشت میزش بلند میشود زیرا طرف قوم و خویش او یا پیرمرد با ارزشی است و فوری خودش کارش را انجام میدهد . این آقا دارد فراتر از شغل خودش کاری را برای دیگری انجام میدهد . اسم این را پارتی بازی نگذاریم. پس پارتی بازی واقعیت دارد . دیگر اینکه همه ی ما گرفتار پارتی باز ی هستیم . مثلا من مغازه ای دارم . چند جعبه شیر می آورم . اول چند تا از آن را برای خواهر و برادر و اقوام پنهان میکنم . خوب این پارتی بازی است . ما همه دوست داریم از قانون فرار کنیم . ولی یکی میخواهد با ماشین ژیان فرار کند و یکی می خواهد با ماشین بنز فرار کند . من در اداره ای رفته ام . برای بیست هزارتومان می خواهم دو هزار تومان رشوه بدهم . بیشتر از این هم نمی ارزد . دو هزار تومان میدهم که بیست هزار تومان را از من نگیرند . خوب این طرف خودش را برای دو هزار تومان جهنمی نمی کند . حالا فردی آمده برای بیست میلیون مالیات حاضر است دو میلیون بدهد . پس طرف اگر بخواهد پارتی بازی کند این دو میلیون را قبول می کند . حالا من این صحنه را می بینم و داد و فریاد دینی راه می اندازم که اسلام در خطر است و رشوه بازی شد و برای دو میلیون می خواهند بیست میلیون را قاطی کنند . خوب تو هم میخواستی برای بیست هزار تومان همین کار را بکنی . اگر من برای کار کوچکم پارتی بازی نکنم برای کار بزرگ هم پارتی بازی نمیشود . پس به خودمان برگردیم . نکته ی بعدی این است که باور کنیم مسئولینی که هستند در همین خانواده ها هستند . یعنی اشکال همگانی است . اگر قرار باشد پارتی بازی در این مملکت درست بشود همین جوان سوال کننده عزیز باید بداند که حتما ایشان هم روزی بخاطر آشنایی با نانوای محل نان بهتر و بدون صف از آنجا گرفته است . اگر این اتفاق هست استغفار کنیم . پس به خودمان برگردیم . ما فکر می کنیم که فقط دیگران اشکال دارند . اگر مملکت یک خانواده ی بزرگ است و در یک خانواده ی بزرگ دارد پارتی بازی انجام میشود احتمالا در خانواده های کوچک هم انجام شده است . من در مدرسه ، دانشگاه ، در اتوبوس سوار شدن خودم و در همه ی کارهایم این اتفاق افتاده است . دیگر اینکه پارتی یک نفر را به ناحق بر شما مقدم میکند . بنظر شما خدا به اندازه ی کسی که پارتی بازی میکند زور ندارد ؟ شما می گویید که حق با شما بوده است که در فلان اداره استخدام بشوید و پارتی زورش رسید که حق را به ناحق برتری بدهد ، حالا خدا به اندازه ی این انسانی که پارتی بازی کرده زور ندارد ؟ در ذیل تفسیر سوره ی یوسف یک روایت زیبایی است . می فرماید: وقتی حضرت یوسف در قعر چاه قرار گرفت و فهمید که این امتحان او است برادرانش را صدا زد و به سراغ غیر خدا رفت . ای برادرها من در حکم مرده شدم و من را به ته چاه انداختید و پیراهن من را هم خونی می کنید و می گویید که گرگ او را خورد . پس وصیت های من را بشنوید . وصیت من این است (مثل یک انسان عادی ) که وقتی برگشتید و دور هم بودید تنهایی من را یادتان باشد . وقتی در جای مطمئنی قرار گرفتید تنهایی من را در ته چاه یادتان نرود . وقتی غذا خوردید گرسنگی من را یادتان نرود . هر وقت آب نوشیدید عطش من را یادتان نرود . هر وقت یک جوان رعنایی را دیدید یاد جوانی من هم باشید که من را در جوانی در چاه انداختید . خدا پیامبران را این جوری امتحان کرد . در ذهن حضرت یعقوب آمد که اگر بچه را به این ها بدهم و گرگ او را بخورد چه ؟ و خدا همین امتحان را در کاسه اش گذاشت . به کلام یوسف آمد که من در زندان باشم بهتر است از اینکه در خانه ی زلیخا باشم و گناه بکنم ، خدا او را در زندان قرار داد. در ذهنیوسف آمد که من را در پیش ارباب هایتان یادکنید که برای تان تعبیر خواب کردم ، خدا او را هفت سال بیشتر در زندان گذاشت تا سراغ غیر خدا نرود . آیت الله مجتهدی می فرمودند که خدا قسم خورده به عزت و جلال خودم هرکس امید به غیر از من ببرد نا امیدش میکنم . پس چرا افرادی که سراغ خلق خدا می روند خدا آنها را ناامید نمی کند ؟ زیرا آنها به مدرسه نیامده اند که بخواهند تربیت بشوند . جبرئیل سراغ یوسف انسانی آمد . و گفت که یوسف چه می گویی ؟ چرا سراغ غیر خدا میروی ؟ بیا با خدا حرف بزن . لااقل این قدر که برای مردم ارزش قائل هستی برای خد ارزش قائل باش . حضرت حق به حضرت داود می گوید که به بنده های من سلام برسان و بگو که کجا به من تکیه کرده اید که من پشت تان را خالی کرده ام . کجا فقط امید به من بستید ؟ به دکتر می گویم که بچه ام را خوب کنم ولی می گویم که نکند تخصص دکتر در شفا دادن از تخصص تو بیشتر باشد . حضرت جبرئیل به یوسف گفت بگو که ای کاشفی که هر گره ای را باز می کنی ، ای جواب دهنده ی هر ندایی که به سوی تو بلند میشود ، ای کسی که هر شکسته ای را تو جبران میکنی ، در هر امتحانی تو حاضر و مراقب من هستی ، ای تنهایی که مونس تنهایان هستی ، ای غریبی که بهترین صاحب غربت هستی ، ای کسی که هر نجوایی را تو شاهد هستی ، ای خدایی که غیر از تو هیچ کس این قدرت را ندارد از تو می خواهم که در کار من فرجی و گشایی بکنی ، خدایا حب خودت را در دل من قرار بده تا هم و غمی جز تو دردل من نمانده باشد. چرا ما به اندازه ی پارتی ها برای خدا نقش قائل نیستم ؟ به هیچ قیمتی توکل و امیدمان را از دست ندهیم . حالا ممکن است این سوال برای کسی پیش بیاید که آن جبرئیلی که برای یوسف آمد چرا برای من نمی آید ؟ قرار نیست که خدا همه را پیامبر و یوسف کند . خدا جبرئیل را برای یوسف فرستاد ، قصه ی یوسف را هم برای من نقل کرد که بگوید تو هم این ذکر ها را بگو من برای تو هم کار گشایی میکنم . من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقهم من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسب . این مقدمه ی بحث اشتغال است و هنوز وارد آن نشده ایم .
سوال – گاهی اوقات وقتی ما می بینیم که در شرایط مساوی فردی که در اداره ای پارتی دارد قبول میشود و شغلی پیدا می کند . حالا ممکن است که کمی ایمان ، امید ، توکل و توسل مان کمرنگ بشود . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – من به شما قول می دهم که این اتفاق نمی افتد . ما به غیر از توکل شش قدم دیگر گفته ایم . این شش قدم را در بحث اشتغال خواهم گفت . بگوییم اصلا معنی کار یعنی چیست و تکلیف ما در مورد کار چیست؟ ما قرار نیست که به خدا بگوییم که مدرک من این است و من چنین کاری میخواهم . قرار است که او تکلیف معین کند . برویم سراغ خدا و بگوییم که کار یعنی چه ؟ صورت مسئله ی من این است که طرف لیسانس ، دکترا گرفته و توانمندی پیدا کرده است . این صورت مسئله را به دین عرضه می کنیم تا ببینیم دین چه حکمی میدهد . درباره ی این حدیثی که شما فرمودید که پیامبر فرمود که هر وقت بیکاری را می دید می گفت از چشمم افتاد و وقتی از حضرت علت را پرسیدند فرمود : مومن هر گاه حرفه ای نداشته باشد از راه دینش نان می خورد ، باید بگویم که هر وقت ما با بیکاری از چشم پیامبر بیفتیم در چشم شیطان عزیز می شویم . چون بیکاری محل تخم گذاری شیطان است. در این مواقع سریع شیطان برای ما برنامه ریزی میکند و اولین کاری هم که می کند این است که من را از خدا ناامید می کند . دیدی خدا هیچ کاری برایت نکرد یا خودم برایت کاری میکنم .
سوال – سوره مائده آیات 5-3 را توضیح دهید .
پاسخ – آیه ی سوم آیه غدیر و ولایت است . می فرماید : الیوم ... تمام مشکلات ما از این است که نعمتی را از خدا می خواهیم ولی راه استفاده از آن نعمت را نمی دانیم . خدا می فرماید من با استفاده از ولایت راه استفاده از نعمت را برای تان گذاشته ام . یعنی هرنعمتی بدون راهنمایی ولایت استفاده بشود آن نعمت نه تنها ما را به سمت خدا نمی کشاند که ما را از خدا دور میکند . این چراغ که روشن میشود به من می گوید که چگونه از این نعمتها استفاده کنم . چراغ که نباشد همین نعمت باعث میشود که من زمین بخورم . ما میگوییم اگر یک مسئله یا یک لحظه از زندگی مان را بدون ولایت با آن برخورد کنیم قطعا آن مسئله می تواند باعث سقوط ما بشود . پس بیاییم در بحث اشتغال و ازدواج اول سراغ دین برویم . ای ولی خدا و ای قرآن و عترت ، شما بجای من ببینید و به من بگویید که من چکارکنم . این تبدیل زندگی به بندگی است .
سوال – حاج آقا رفیعی در مورد ستاد احیای حجاب و عفاف صحبت کردند و فرمودند که چهار عنصر اصلی خانواده ، روحانیون ، دستگاههای دولتی و رسانه ی ملی بخصوص صدا و سیما مهم هستند و در مورد حجاب رسالت فرهنگی دارند . در ضمن نقدی هم بر نقش بازیگران و روابط دختر و پسر در فیلم ها داشتند . اگر این ها نباشد که نمیشود فیلم ساخت . حرفهای شما برای این دوران نیست .الان ماهواره ها به جنگ ما آمده اند . ما باید از سلاحی همانند آنها استفاده کنیم . نظر شما چیست ؟
پاسخ – من همینجا از آقای رفیعی هم تشکر می کنم چون بحث خوبی را ارائه داده اند . ما قطعا باید خود انتقادی داشته باشیم . شاید یکی از کارههای قشنگی که رسانه می تواند انجام بدهد و همه ی کسانی که مدافع حکومت و جمهوری اسلامی هستند این است که از نهادهای جمهوری اسلامی و ساختارهای اسلامی انتقاد کنیم . و راه حل هم بدهیم . من چند نکته به این عزیز می گویم که از خودشان اعتراف بگیرم . یکی اینکه ما گفتیم که حلال پیامبر تا قیامت حلال است و حرام محمد تا روز قیامت حرام است و چنین نیست که حلال پیامبر برای یک زمان باشد و زمان دیگر چون علم پیشرفت کرده است ، ماهواره ها آمده ، گناه هم زیاد شده است ، ما یک استثنایی در حرام ها بزنیم و بگوییم که این ارتباط ، این خلوت ، این حضور خانم در مجلس مردان اشکال ندارد .این غلط است . و دیگر اینکه اگر این جوری نگاه کنیم و میشود این برداشت را کرد که نکند نعوذبالله پیامبر این زمان را ندیده اند . حضرت محمد (س) چون پیامبر خاتم است با علم نبوت وامامت تا پایان دنیا را دیده اند . و بر اساس این صورت مسئله ای که خدا تا پایان عمر به ایشان نشان داده است حکم احکام و مسائل را فرموده اند . یک عنصر بنام ولایت در دین ما گذاشته اند که این عنصر برای پویا کردن دین است . یعنی من انسان عادی نمی توانیم بگوییم که به تشخیص من اینجا باید عوض بشود . یک نفر را گذاشته اند که او تشخیص بدهد و محتوای دین را به ظرف زمان بریزد . در زمان پیامبر ولی و در زمان امامان معصوم ،امام معصوم و امروز هم که امام معصوم نداریم فقهای عظام و مراجع تقلید هستند . اگر آنها بفرمایند ما می گوییم چشم . اما اینکه من تشخیص بدهم که چون ماهواره آمده و اصطلاحی هم که آمده می خواهیم دفع افسد به فاسد بکنیم ، درست نیست . دفع افسد به فاسد دست فقیه است . مثلا ما برای نجات دادن جان یک انسان اجازه داریم که دروغ بگوییم . اینجا دروغ جایز است . اگر برای ازدواج پیش ما آمدند که مشورت بکنند اجازه داریم که غیبت بکنیم . و حقیقت خانواده ی پسر و دختر را بگوییم . آن را باید فقیه تشخیص بدهد . اگر فیلمسازان برای این کارهایشان از مراجع تقلید اجازه گرفته اند ما حرفی نداریم . این استدلال که بگوییم اگر ما این گونه فیلم نسازیم مردم به ماهواره گرایش پیدا می کنند غلط است. به دلیل عقلی میگویم یعنی اینکه شما دارید با آنها مسابقه می گذارید . آنها مدام گناه و بی حیایی بیاورند و چون مردم به آن سمت نروند ما هم کمی بی حیایی بیاوریم . خوب آنها بیشتر می کنند ما هم مجبور هستیم که بیشتر بکنیم . ما با شیوه های آنها نمیتوانیم با آنها رقابت بکنیم. من به بچه های دانشجو می گویم که آنهایی که قید دین ندارند شما می خواهید با چه قیدی با آنها مسابقه بگذارید ؟ با اختلاط دختر و پسر می خواهید مسابقه بگذارید ؟ آنها دختر های آرایش کرده و پسران بزک کرده می آورند ، شما هم می خواهید یک کم آرایش و بزک کنید ؟ تا کجا می خواهید این مسابقه را ادامه بدهید. در ماهواره بدترین صحنه ها را نشان دادند شما می خواهید یک پله پایین تر آنرا نشان بدهید ؟ ما با اتکال به خدا و اخلاص خودمان با آنها به رقابت بپردازیم . دو تا جریان در عالم هست . یکی جریان پرخاصیت و یکی جریان بی خاصیت . خدا میگوید که درگیری حق و باطل دائمی بوده است و باطل همیشه نفرات و تجهیزاتش بیشتر بوده است . حق هم نفرات و هم تجهیزاتش کمتر است . در طول تاریخ این جوری بوده است تا ظهور امام زمان (عج) که ورق برگردد . خدا در سوره ی محمد در آیات اول می فرماید : ای متدین ها شما صه نخورید من کار باطل را کم اثر می کنم . وکار شما را پُر اثر می کنم . رقیه ی سه ساله در عالم چقدر پر اثر شده است . وقتی انسان در جریان اثر پر خاصیت قرار بگیرد یک بچه ی شش ماهه هم کلی خاصیت پیدا می کند . پس ما در جریان بندگی خدا به ماموریت هایمان دقت بکنیم . ما قرار است که فیلم سازی بکنیم و معارف مان را در قالب هنر بیارویم. قطعا این را قبول داریم . همه ی اینها را باید در قالب هنر بیاوریم اما نه با رقابت با دشمنان قسم خورده . ولایت راهنمای ما است بروید از دین کمک بگیرید . عزیزان فیلم ساز ، سینمایی و تلویزیونی فکر میکنند که اگر قدم به قدم از روحانیون بپرسند دست و پایشان بسته میشود .خیر اینطور نیست . دین محدود نمی کند . دین چشم من و شما را باز میکند و خودم دست و پایم را جمع می کنم . دین به من میگوید که وقتی تو می توانی به مقصد تاز راه حلال برسی چه ضرورتی دارد که از راه حرام برسی . فیلم نامه نوشتنی که خدا بپسندد شاید زحمتش خیلی بیشتر باشد . ایده ، پیدا کردن فیلم نامه ، نوشتن و تهیه کنندگی آنخیلی زحمت دارد . تهیه کننده ای که شیطان آنرا بپسندد همه کمکش می کنند ولی اگر بخواهد فیلم نامه ای بنویسد که خدا بپسندد بازیگرهایی را پیدا بکند که با رعایت حدود شرعی کار بکند . جایی پیدا بکند که این فیلم را پخش بکنند . این خیلی زحمت دارد این همان سختی هایی است که اولیاء و پیامبران هم تحمل کردند . باید اینها را به جان بخرند ولی ناامید نشوند . نگویید که اگر ما حدود شرعی را رعایت بکنیم راه بر ما بسته است . ما اصلا با دیگران رقابت نداریم . ما روحانیون هم باید در این مسئله کاربردی تر و ملموس تر نظرات دین را بدهیم . با کلی گویی که چه حرام است و چه حلال است نمیشود . باید ریز بگوییم تا مردم هم بتوانند ریز رعایت بکنند .
خدایا به آبروی حضرت رقیه (س) ،امام مجتبی (ع) و به آبروی امام کاظم (ع) به ما توفیق رفتن به سراغ دین ، خود را عرضه کردن به دین ، گرفتن احکام از دین ، تسلیم بودن و تحمل سختی های این بندگی را عنایت بفرما .