89-11-19-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
19/11/89
سوال – شما در بحث اشتغال گفتید که اگر کار مناسبی پیدا نشد ، بروید با حقوق کم یا حتی بدون حقوق کار بکنید . عده ای از این بحث شما گله کرده اند . پاسخ بفرمایید .
پاسخ – من حرف عاقلانه ای زدم زیرا گفتم که انسان عاقل بین بد و بدتر ، بد را انتخاب می کند . بد این است که انسان هم بیکار باشد و هم بی پول باشد و هم محبوب خدا نباشد و هم دعایش مستجاب نباشد . و هم فکرش محل جولانگاه شیطان بشود ، این بدتر است . ما نگفتیم کسی که بستر کار خوب برایش فراهم است ، آن را رها کند و کار بی پول انجام بدهد . در همین روزهای عزیز خدا را به اولیاء اش قسم می دهیم که انشاء الله با تلاش خود عزیزان بستر کار متناسب با شأن ،شغل و مدرک نصیبشان بشود . ما می گوییم که اگر امر دائر شد به اینکه من بیکار باشم که آن همه آفت داشته باشد و کار کم درآمد یا بی درآمد ، انسان عاقل کدام را انتخاب می کند ؟ انسان عاقل میگوید که لااقل کار کم درآمد یا بی درآمد را می روم ، پول ندارد ولی آفت های دیگر را ندارد . و همچنانکه اگر بی کار باشم باز هم پول ندارد . فردی به من گفت که جایی به من گفته اند که بیا کار بکن با ماهی 150 هزار تومان . من حساب کردم که در ماه باید 60 هزار تومان هزینه ی رفت و آمد میشود و 90 هزار تومان می ماند ، آیا من با این مبلغ بروم کار بکنم ؟ گفتم که اگر آنجا نروی چکار می کنی ؟ کار دیگری هست؟ گفت : خیر . گفتم که اگر نروی در خانه می نشینی و غر هم می زنی ، افسرده هم می شوی و فکر گناه هم می کنی و باز پولی هم گیرت نمی آید. لااقل راه حل اول این آسیب ها را ندارد و آن 90 هزار تومان هم گیرت می آید . همه ی هدف ما در این برنامه پیدا کردن راهی برای فرار از گناه است . ما می خواهیم از گناه و بسترهای گناه دور بشویم . و چون یکی از بسترهای گناه بطور جدی بیکاری است ، به هر قسمتی شده باید از بیکاری دور بشوم . اگر یک کار متناسب با حقوق متناسب و مناسب با شان و مدرک این آقا پیدا بشود ، خیلی خوب است . ما هم موافق هستیم . این آقا را در جایی با حقوق مکفی و آبرومند استخدام بکنند ، این خیلی خوب است ولی اگر نبود چه ؟ چون بیکاری یکی از بسترهای خیزش گناه است یعنی خیلی از آنهایی که دست به قاچاق ، دزدی ،گناه و جنایت های مختلف زدند ، یکی از بسترهایش بیکاری بوده است . در بیکاری نشسته ، شیطان هم آمده برنامه ریزی ذهنش را کرده ، اوهام و خیالات سراغش آمده و اوهم سراغ گناه رفته است . ما روایات زیادی در مورد کار داریم که دراینجا وقت کم است و نمی توانم آنها را بخوانم . کار وسیله کسب رزق و روزی حلال است . در دین ما این یک شأن کار است . خدا به ما گفته که از توحرکت از خدا برکت . اگر می خواهی توبنده ی خوب را دوست داشته باشم و رزق حلال داشته باشی ، اولین شرط آن کار کردن است . رزق حلال مفتی گیر انسان نمی آید ، از آسمان نمی ریزد ، از زمین نمی جوشد ، باید تلاش بکنید . اگر تلاش کردی خیلی به تلاش خودت تکیه نکن ، تکیه ی به لطف و عنایت الهی بکن . پس همین جا کار ، یک راه بندگی می شود . یعنی وقتی من دارم کار می کنم ، در واقع دارم با خدا شریک میشوم البته شریک در فعل . خدا گفت که تو یک قدم بیا و من ده قدم می آیم . خدا به انسان بی حرکت هیچ حرکتی نمی دهد . به اندازه ی توان خودت حرکت کن . آن پیرزنی هم که لیف می بافد و پیرمردی که چهار تا بیسکویت می فروشد ، در حد توان خودش کار می کند . پاهایش قدرت راه رفتن ندارد و دستهایش قدرت حرکت ندارد ولی میتواند یک بساط کوچک داشته باشد .باید سعی و تلاش باشد . لیس الانسان الا ما سعی . در مکتب ما کار وسیله ی نشاط است . الان خیلی از جوانهای ما از افسردگی ، دل مردگی و بی نشاطی رنج می برند . می گویند که حوصله مان سر رفته و اعصاب مان خُرد شده است . بچه ی ده ساله میگوید که اعصابم خرد میشود . چرا ؟ زیرا در خانه همه چیز برایش فراهم است . برای هیچ چیزی تلاش نمی کند . برای عروس ها و دامادها همه چیز در خانه شان فراهم است ، بیکار هستند و اعصاب شان زود خرد میشود . پس کار در مکتب ما از این جهت ما را به بندگی می رساند . پس چرا کارکردن ما را به بندگی می رساند ؟ چون مشارکت در فعل با خداست . چرا کار کردن ما را به بندگی میرساند ؟ چون کار وسیله ی نشاط است . آن افسردگی می رود . امام سجاد (ع) می فرماید: خدایا از کسالت ، تنبلی و دل مردگی به تو پناه می برم . این وسیله ی نشاط فرار از بیکاری ، بی عاری ، خیلی از فساد ها و بطالت ها است . پس این خودش یک مَمَر بندگی است. دیگر اینکه خود کار بعنوان عبادت است . چون کار ما را شبیه خدا می کند . زیرا خدا رزاق و ستار است . اینها صیغه ی مبالغه است . وقتی من دارم کار می کنم ، می گویم که خدایا من به اندازه ی تو نمی توانم رازق باشم ، تو خلق اولین و آخرین را رزق می دهی و ما چند تا از بچه های مان را رزق میدهیم . تازه اگر زیاد بیاید نان های سفره مان را هم برای کبوتر می بریم . پس از این جهت که در فعل دارد من را شبیه خدا می کند ، اصلا پروژه ی خلقت برای خلیفة الله است . ببینید که نگاه به کار چقدر قشنگ میشود . بعضی ها میگویند که ما پول داریم ، پس برای چه کار کنیم ؟ پدرمادر پولدار و ارثیه داریم برای چه کار کنیم ؟ یکی از اهداف کار کردن تامین معاش آن هم از باب حرکت است . به فرض پول داری ، به نشاط هم احتیاج داری و بدون نشاط بندهی خدا نمیشود . نماز باکسالت ، روزه ی با کسالت و تلاوت قرآن با کسالت . امام به ورزشکاران گفتند : این تلاش و حرکت شما ورزشکاران ، باعث میشود که شیطان ممری نفوذی بر شما نداشته باشد . این خیلی قشنگ است . کار شما را از کسالت بیرون می آورد . وقتی شما تلاش کردید ، روح تان هم با نشاط است . پس ما را در فعل شبیه خدا می کند و خدا در فعل سرآمد است . رزاق ،خلاق ، ستار و جبار از صیغه ی مبالغه است . دیگر اینکه کار وسیله ی خدمت است . من اصلا پول لازم ندارم ولی بوسیله ی کار میتوانم خدمتی بکنم و قدمی برای دیگران بردارم . من می خواهم خادم معنوی امام رضا (ع ) باشم . پس کار وسیله خدمت به ضعفاء ، اهل منزل وهمه است . دیگر اینکه کار وسیله ی پیشرفت است . وقتی ما انقلاب مان پیروز شد ، یکی از شعارهای اساسی حضرت امام این بود که استعمار می خواهد ما را تحقیر کند ، ما را کوچک کند و خودشان را بزرگ کنند و بگویند که هر چه شما بخواهید ما به شما می دهیم . شما تنبل ، بی عرضه و بی عار بار بیایید . نفت ، گاز و امکانات تان را به ما بدهید و هر چه بخواهید ما به شما می دهیم . مثل پرنده ای بودیم که در قفس بودیم و آب و دانه به ما می دادند ولی آزادی نداشتیم . حتی آزادی فکر نداشتیم که فکرمان را به کار بیندازیم . ولی امام گفت که اگر قرار باشد رابطه تان را با استعمار قطع کنید باید روی پای خودتان بایستید . برای اینکه روی پای خودتان بایستید باید موشک ، ماهواره و سد بسازید و باید در گندم ، برنج و بنزین خودکفا بشوید . همه ی اینها کار می طلبد و اگر کار وسیله ی پیشرفت است ، این محبوب خداست . خدا پیشرفت را دوست دارد. خدا خودش خلقت انسان را رو به پیشرفت خلق کرده است . اگر کار نباشد، پیشرفت هم نیست . اساس انقلاب ما این بود که ما روی پای خودمان بایستیم ، زحمت بیشتری بکشیم ، مشکلات بیشتری را تحمل بکنیم تا مستقل بشویم. و صاحبخانه بشویم . ما تا قبل از نقلاب مستاجر بودیم . ما می توانیم با 50 میلیون یک خانه ی پانصد متری را اجاره کنیم و مستاجر باشیم .ولی با 50 میلیون یک خانه ی 50 متری بیشتر به شما نمی دهند زیرا صاحبخانه می شوید. ما به برکت انقلاب صاحبخانه شده ایم . صاحب خانه شدن تلاش می خواهد . هرجای خانه خراب بشود ، ما باید خودمان آن را درست کنیم . اگر مستاجر بودیم ، می گفتیم که مستشارهای آمریکایی برای ما درست می کنند . در دوران پهلوی ما 80 اختراع ثبت شده بیشتر نداریم ولی در بعد از انقلاب بیش از 30 هزار اختراع ثبت شده داریم . یک استاد دانشگاهی می گفت که من خیلی با انقلاب موافق نیستم . و اینقدر می فهمم که در این 32 سال انقلاب مملکت را به یک کارگاه تبدیل کرده است. از هرجا نگاه می کنیم دارد کار تولید میشود . اگر امروز هر کس بتواند یک قدم برای پیشرفت انقلاب بردارد ، در واقع برای پیشرفت اسلام قدم برداشته چون این حکومت اسلامی است ، برای پیشرفت امام زمان (عج) زحمت کشیده است زیرا این حکومت منتسب به امام زمان (عج) است ، برای پیشرفت ایران قدم برداشته چون ایران مملکت ماست . برای پیشرفت خودش و نسل آینده قدم برداشته ، آیا اینها عبادت و بندگی نیست ؟
سوال – اگر کسی با این نیت که با کارکردن محبوب خدا میشود کار کند ، آیا لحظه به لحظه برای او عبادت نوشته میشود ؟
پاسخ – بله . لحظه به لحظه در مسیر بندگی است. کسانی که توفیق اختراع پیدا می کنند ، باید چند سال بدون بودجه کار کنند . به صرف اینکه من بگویم یک ایده دارم به من پول نمی دهند . باید به ثمر برسد . این با چه نگاهی دارد این کار را انجام میدهد ؟ من کسانی را دیده ام که طلاهای خانم و حتی خانه ، ماشین و زمینش را هم فروخته و حتی قرض کرده تا پروژه را انجام بدهد و بعد مثل یک بمب در دنیا صدا می کند که یک جوان ایرانی گره ای را از کار بشریت باز کرده است . ببینید این چقدر بدون پول کار کرده .نه تنها به او پول نداده اند بلکه پول هم خرج کرده است. آیا این مصداق بندگی خدا نیست ؟ بله چون دارد به این نیت کار می کند که گره ای را باز کند . ببینید که ما چقدر گره داریم ، گره های اجتماعی ، خانوادگی و صنعتی و قشرهای مختلف . اگر جوان ایرانی این فکر را نکند که من الان اینکار را می کنم و همین الان به من پول بدهند . من می دانم که الان او نیاز دارد و دولت باید به او کمک کند . امام آمد و به ما یک باور را داد . گفت : بیایید به این نگاه که کارمند خدا می شوید کار کنید . هر کس اهل کار باشد کارمند خداست.خدا حقوق ما را می دهد . دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
سوال – در مورد شأنیت کار صحبت کنید .
پاسخ – آیا چوپانی با شأن پیامبر مشکل دارد ؟ آیا بیل زددن با شأن امام صادق (ع) مشکل دارد ؟ اگر من الان فرصت بکنم که در هفته یک روز در یک زمین کشاورزی بروم و آنجا بیل بزنم و آبیاری کنم ، آیا این با این عبا و عمامه ی من منافاتی دارد ؟ اگر من فرصت داشتم این یکی از بهترین کارهایی بود که می کردم ولی همین کاری که با تمام بی بضاعتی دارم انجام می دهم ، تمام وقت من را پر کرده است . من به این اعتقاد ندارم که می گویند که این کار با شأن ما جور در نمی آید ،کار حلال یعنی کارمندی خدا . هرکاری باشد فقط حلال باشد. شاید شأن من این باشد که در دانشگاه یا حوزه تدریس کنم اما اگر نشد و یک دبیرستان به من احیتاج داشتند ، از بیکاری بهتر نیست ؟ اگر نشد من چهار نفر را به خانه بیاورم و به آنها پول بدهم و تدریس کنم زیرا اگر من تدریس نکنم چرخ فکر من خشک میشود و زنگ می زند . این کار برای خود من خوب است. این هم شعار خوبی میشود که کار کنیم به نیت کارمندی خدا . و یقین بدانیم که خدا چیزی را از قلم نمی اندازد و اگر برای کارمندی خداکار کردیم و به ما پول دادند آنرا می گیریم ولی ما به این نیت کار کنیم که وقتی من کار می کنم محبوب خدا می شوم . روایت داریم که خدا جوان بیکار را دوست ندارد . من فقط می خواهم محبوب خدا و مبغوض شیطان باشم . فقط می خواهم از دست شیطان و گناه فرار بکنم . پس باور کنم که کار وسیله ی تقویت من و دیگران و پیشرفت جامعه است ، وسیله ی نشاط و کسب روزی حلال است . با این نگاه ، بندگی خداست . از هر بعد که نگاه کنی ، بندگی خداست . یک جوان فوق لیسانسی بیکار بوده و دنبال کار می گشته و پیدا نمی کرده ولی با این نگاه که هر کاری باشه من انجام میدهم حتی اگر متناسب با مدرک من نباشد . در یک آگهی می بیند که یک نگهبان می خواهند ، فرم پر می کند و این فکر را نمی کن که که من فوق لیسانس نگهبانی کنم . اتفاقا فرم پذیرش او دست مدیر شرکت می افتد . و میگوید که ما مهندس ناظر هم نیاز داریم و او را جای مهندس ناظر می گذارد . تو نیکی می کن در دجله انداز . تو بندگی به قصد مزد نکن که خواجه خود رسم بنده پروری داند . پس بیاییم کار کنیم به نیت اینکه کارمند خدا باشیم . خدا حقوق ،پاداش ، عیدی ، بیمه و حق زن و بچه ی ما ، حق بدی آب و هوا را آخر سر به ما می دهد . اینها پای خدا باشد و اگر هم به ما پول دادند پس نمی زنیم . چون می گوییم خدایا این هم واسطه اش تو بودی . حالا ممکن است اینکار کمک به دو تا دانش آموز یا خواهر یا برادر باشد یا کمک به یک مجموعه ی خیریه در حد بسته بندی حبوبات . بگویید من فقط می خواهم کار کنم حتی اگر به من پول هم ندهند .
سوال – سوره انعام آیات 68 – 60 را توضیح دهید .
پاسخ – آیه 64 می فرماید: خدا شما را از هر مشکلی نجات میدهد ولی وقتی رفع مشکل شد خدا را فراموش نکنیم . بیایید اینجا در محضر امام رضا (ع) قول بدهیم که هر جوانی که مشکل کار دارد ، وقتی مشکل کارش رفع شد ، عهد ببندد که مشکل یک فرد بیکار را حل کند . اگر دست من باز شد واز پل رد شدم، نگویم که بقیه به من چه ؟ زکات آن را بدهم و مشرک نشوم . اگر همه توقع داشته باشند که کارمند دولت بشوند این توقع درستی نیست . دولت باید بستر را برای کارهای فنی ایجاد کند و انگیزه هم از طرف مردم باشد.
سوال – من دوستی دارم که بچه ی بسیار خوبی است ولی با یک مشکل مواجه است . او از ماهواره و برنامه های آن بیزار است. و هنگامی که بعضی از برنامه های آن شروع میشود از خانه بیرون می زند حتی در هوای سرد زمستان و تا پایان برنامه به خانه بر نمی گردد . او با برادرش درگیری بر سر این مسئله دار
19/11/89
سوال – شما در بحث اشتغال گفتید که اگر کار مناسبی پیدا نشد ، بروید با حقوق کم یا حتی بدون حقوق کار بکنید . عده ای از این بحث شما گله کرده اند . پاسخ بفرمایید .
پاسخ – من حرف عاقلانه ای زدم زیرا گفتم که انسان عاقل بین بد و بدتر ، بد را انتخاب می کند . بد این است که انسان هم بیکار باشد و هم بی پول باشد و هم محبوب خدا نباشد و هم دعایش مستجاب نباشد . و هم فکرش محل جولانگاه شیطان بشود ، این بدتر است . ما نگفتیم کسی که بستر کار خوب برایش فراهم است ، آن را رها کند و کار بی پول انجام بدهد . در همین روزهای عزیز خدا را به اولیاء اش قسم می دهیم که انشاء الله با تلاش خود عزیزان بستر کار متناسب با شأن ،شغل و مدرک نصیبشان بشود . ما می گوییم که اگر امر دائر شد به اینکه من بیکار باشم که آن همه آفت داشته باشد و کار کم درآمد یا بی درآمد ، انسان عاقل کدام را انتخاب می کند ؟ انسان عاقل میگوید که لااقل کار کم درآمد یا بی درآمد را می روم ، پول ندارد ولی آفت های دیگر را ندارد . و همچنانکه اگر بی کار باشم باز هم پول ندارد . فردی به من گفت که جایی به من گفته اند که بیا کار بکن با ماهی 150 هزار تومان . من حساب کردم که در ماه باید 60 هزار تومان هزینه ی رفت و آمد میشود و 90 هزار تومان می ماند ، آیا من با این مبلغ بروم کار بکنم ؟ گفتم که اگر آنجا نروی چکار می کنی ؟ کار دیگری هست؟ گفت : خیر . گفتم که اگر نروی در خانه می نشینی و غر هم می زنی ، افسرده هم می شوی و فکر گناه هم می کنی و باز پولی هم گیرت نمی آید. لااقل راه حل اول این آسیب ها را ندارد و آن 90 هزار تومان هم گیرت می آید . همه ی هدف ما در این برنامه پیدا کردن راهی برای فرار از گناه است . ما می خواهیم از گناه و بسترهای گناه دور بشویم . و چون یکی از بسترهای گناه بطور جدی بیکاری است ، به هر قسمتی شده باید از بیکاری دور بشوم . اگر یک کار متناسب با حقوق متناسب و مناسب با شان و مدرک این آقا پیدا بشود ، خیلی خوب است . ما هم موافق هستیم . این آقا را در جایی با حقوق مکفی و آبرومند استخدام بکنند ، این خیلی خوب است ولی اگر نبود چه ؟ چون بیکاری یکی از بسترهای خیزش گناه است یعنی خیلی از آنهایی که دست به قاچاق ، دزدی ،گناه و جنایت های مختلف زدند ، یکی از بسترهایش بیکاری بوده است . در بیکاری نشسته ، شیطان هم آمده برنامه ریزی ذهنش را کرده ، اوهام و خیالات سراغش آمده و اوهم سراغ گناه رفته است . ما روایات زیادی در مورد کار داریم که دراینجا وقت کم است و نمی توانم آنها را بخوانم . کار وسیله کسب رزق و روزی حلال است . در دین ما این یک شأن کار است . خدا به ما گفته که از توحرکت از خدا برکت . اگر می خواهی توبنده ی خوب را دوست داشته باشم و رزق حلال داشته باشی ، اولین شرط آن کار کردن است . رزق حلال مفتی گیر انسان نمی آید ، از آسمان نمی ریزد ، از زمین نمی جوشد ، باید تلاش بکنید . اگر تلاش کردی خیلی به تلاش خودت تکیه نکن ، تکیه ی به لطف و عنایت الهی بکن . پس همین جا کار ، یک راه بندگی می شود . یعنی وقتی من دارم کار می کنم ، در واقع دارم با خدا شریک میشوم البته شریک در فعل . خدا گفت که تو یک قدم بیا و من ده قدم می آیم . خدا به انسان بی حرکت هیچ حرکتی نمی دهد . به اندازه ی توان خودت حرکت کن . آن پیرزنی هم که لیف می بافد و پیرمردی که چهار تا بیسکویت می فروشد ، در حد توان خودش کار می کند . پاهایش قدرت راه رفتن ندارد و دستهایش قدرت حرکت ندارد ولی میتواند یک بساط کوچک داشته باشد .باید سعی و تلاش باشد . لیس الانسان الا ما سعی . در مکتب ما کار وسیله ی نشاط است . الان خیلی از جوانهای ما از افسردگی ، دل مردگی و بی نشاطی رنج می برند . می گویند که حوصله مان سر رفته و اعصاب مان خُرد شده است . بچه ی ده ساله میگوید که اعصابم خرد میشود . چرا ؟ زیرا در خانه همه چیز برایش فراهم است . برای هیچ چیزی تلاش نمی کند . برای عروس ها و دامادها همه چیز در خانه شان فراهم است ، بیکار هستند و اعصاب شان زود خرد میشود . پس کار در مکتب ما از این جهت ما را به بندگی می رساند . پس چرا کارکردن ما را به بندگی می رساند ؟ چون مشارکت در فعل با خداست . چرا کار کردن ما را به بندگی میرساند ؟ چون کار وسیله ی نشاط است . آن افسردگی می رود . امام سجاد (ع) می فرماید: خدایا از کسالت ، تنبلی و دل مردگی به تو پناه می برم . این وسیله ی نشاط فرار از بیکاری ، بی عاری ، خیلی از فساد ها و بطالت ها است . پس این خودش یک مَمَر بندگی است. دیگر اینکه خود کار بعنوان عبادت است . چون کار ما را شبیه خدا می کند . زیرا خدا رزاق و ستار است . اینها صیغه ی مبالغه است . وقتی من دارم کار می کنم ، می گویم که خدایا من به اندازه ی تو نمی توانم رازق باشم ، تو خلق اولین و آخرین را رزق می دهی و ما چند تا از بچه های مان را رزق میدهیم . تازه اگر زیاد بیاید نان های سفره مان را هم برای کبوتر می بریم . پس از این جهت که در فعل دارد من را شبیه خدا می کند ، اصلا پروژه ی خلقت برای خلیفة الله است . ببینید که نگاه به کار چقدر قشنگ میشود . بعضی ها میگویند که ما پول داریم ، پس برای چه کار کنیم ؟ پدرمادر پولدار و ارثیه داریم برای چه کار کنیم ؟ یکی از اهداف کار کردن تامین معاش آن هم از باب حرکت است . به فرض پول داری ، به نشاط هم احتیاج داری و بدون نشاط بندهی خدا نمیشود . نماز باکسالت ، روزه ی با کسالت و تلاوت قرآن با کسالت . امام به ورزشکاران گفتند : این تلاش و حرکت شما ورزشکاران ، باعث میشود که شیطان ممری نفوذی بر شما نداشته باشد . این خیلی قشنگ است . کار شما را از کسالت بیرون می آورد . وقتی شما تلاش کردید ، روح تان هم با نشاط است . پس ما را در فعل شبیه خدا می کند و خدا در فعل سرآمد است . رزاق ،خلاق ، ستار و جبار از صیغه ی مبالغه است . دیگر اینکه کار وسیله ی خدمت است . من اصلا پول لازم ندارم ولی بوسیله ی کار میتوانم خدمتی بکنم و قدمی برای دیگران بردارم . من می خواهم خادم معنوی امام رضا (ع ) باشم . پس کار وسیله خدمت به ضعفاء ، اهل منزل وهمه است . دیگر اینکه کار وسیله ی پیشرفت است . وقتی ما انقلاب مان پیروز شد ، یکی از شعارهای اساسی حضرت امام این بود که استعمار می خواهد ما را تحقیر کند ، ما را کوچک کند و خودشان را بزرگ کنند و بگویند که هر چه شما بخواهید ما به شما می دهیم . شما تنبل ، بی عرضه و بی عار بار بیایید . نفت ، گاز و امکانات تان را به ما بدهید و هر چه بخواهید ما به شما می دهیم . مثل پرنده ای بودیم که در قفس بودیم و آب و دانه به ما می دادند ولی آزادی نداشتیم . حتی آزادی فکر نداشتیم که فکرمان را به کار بیندازیم . ولی امام گفت که اگر قرار باشد رابطه تان را با استعمار قطع کنید باید روی پای خودتان بایستید . برای اینکه روی پای خودتان بایستید باید موشک ، ماهواره و سد بسازید و باید در گندم ، برنج و بنزین خودکفا بشوید . همه ی اینها کار می طلبد و اگر کار وسیله ی پیشرفت است ، این محبوب خداست . خدا پیشرفت را دوست دارد. خدا خودش خلقت انسان را رو به پیشرفت خلق کرده است . اگر کار نباشد، پیشرفت هم نیست . اساس انقلاب ما این بود که ما روی پای خودمان بایستیم ، زحمت بیشتری بکشیم ، مشکلات بیشتری را تحمل بکنیم تا مستقل بشویم. و صاحبخانه بشویم . ما تا قبل از نقلاب مستاجر بودیم . ما می توانیم با 50 میلیون یک خانه ی پانصد متری را اجاره کنیم و مستاجر باشیم .ولی با 50 میلیون یک خانه ی 50 متری بیشتر به شما نمی دهند زیرا صاحبخانه می شوید. ما به برکت انقلاب صاحبخانه شده ایم . صاحب خانه شدن تلاش می خواهد . هرجای خانه خراب بشود ، ما باید خودمان آن را درست کنیم . اگر مستاجر بودیم ، می گفتیم که مستشارهای آمریکایی برای ما درست می کنند . در دوران پهلوی ما 80 اختراع ثبت شده بیشتر نداریم ولی در بعد از انقلاب بیش از 30 هزار اختراع ثبت شده داریم . یک استاد دانشگاهی می گفت که من خیلی با انقلاب موافق نیستم . و اینقدر می فهمم که در این 32 سال انقلاب مملکت را به یک کارگاه تبدیل کرده است. از هرجا نگاه می کنیم دارد کار تولید میشود . اگر امروز هر کس بتواند یک قدم برای پیشرفت انقلاب بردارد ، در واقع برای پیشرفت اسلام قدم برداشته چون این حکومت اسلامی است ، برای پیشرفت امام زمان (عج) زحمت کشیده است زیرا این حکومت منتسب به امام زمان (عج) است ، برای پیشرفت ایران قدم برداشته چون ایران مملکت ماست . برای پیشرفت خودش و نسل آینده قدم برداشته ، آیا اینها عبادت و بندگی نیست ؟
سوال – اگر کسی با این نیت که با کارکردن محبوب خدا میشود کار کند ، آیا لحظه به لحظه برای او عبادت نوشته میشود ؟
پاسخ – بله . لحظه به لحظه در مسیر بندگی است. کسانی که توفیق اختراع پیدا می کنند ، باید چند سال بدون بودجه کار کنند . به صرف اینکه من بگویم یک ایده دارم به من پول نمی دهند . باید به ثمر برسد . این با چه نگاهی دارد این کار را انجام میدهد ؟ من کسانی را دیده ام که طلاهای خانم و حتی خانه ، ماشین و زمینش را هم فروخته و حتی قرض کرده تا پروژه را انجام بدهد و بعد مثل یک بمب در دنیا صدا می کند که یک جوان ایرانی گره ای را از کار بشریت باز کرده است . ببینید این چقدر بدون پول کار کرده .نه تنها به او پول نداده اند بلکه پول هم خرج کرده است. آیا این مصداق بندگی خدا نیست ؟ بله چون دارد به این نیت کار می کند که گره ای را باز کند . ببینید که ما چقدر گره داریم ، گره های اجتماعی ، خانوادگی و صنعتی و قشرهای مختلف . اگر جوان ایرانی این فکر را نکند که من الان اینکار را می کنم و همین الان به من پول بدهند . من می دانم که الان او نیاز دارد و دولت باید به او کمک کند . امام آمد و به ما یک باور را داد . گفت : بیایید به این نگاه که کارمند خدا می شوید کار کنید . هر کس اهل کار باشد کارمند خداست.خدا حقوق ما را می دهد . دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
سوال – در مورد شأنیت کار صحبت کنید .
پاسخ – آیا چوپانی با شأن پیامبر مشکل دارد ؟ آیا بیل زددن با شأن امام صادق (ع) مشکل دارد ؟ اگر من الان فرصت بکنم که در هفته یک روز در یک زمین کشاورزی بروم و آنجا بیل بزنم و آبیاری کنم ، آیا این با این عبا و عمامه ی من منافاتی دارد ؟ اگر من فرصت داشتم این یکی از بهترین کارهایی بود که می کردم ولی همین کاری که با تمام بی بضاعتی دارم انجام می دهم ، تمام وقت من را پر کرده است . من به این اعتقاد ندارم که می گویند که این کار با شأن ما جور در نمی آید ،کار حلال یعنی کارمندی خدا . هرکاری باشد فقط حلال باشد. شاید شأن من این باشد که در دانشگاه یا حوزه تدریس کنم اما اگر نشد و یک دبیرستان به من احیتاج داشتند ، از بیکاری بهتر نیست ؟ اگر نشد من چهار نفر را به خانه بیاورم و به آنها پول بدهم و تدریس کنم زیرا اگر من تدریس نکنم چرخ فکر من خشک میشود و زنگ می زند . این کار برای خود من خوب است. این هم شعار خوبی میشود که کار کنیم به نیت کارمندی خدا . و یقین بدانیم که خدا چیزی را از قلم نمی اندازد و اگر برای کارمندی خداکار کردیم و به ما پول دادند آنرا می گیریم ولی ما به این نیت کار کنیم که وقتی من کار می کنم محبوب خدا می شوم . روایت داریم که خدا جوان بیکار را دوست ندارد . من فقط می خواهم محبوب خدا و مبغوض شیطان باشم . فقط می خواهم از دست شیطان و گناه فرار بکنم . پس باور کنم که کار وسیله ی تقویت من و دیگران و پیشرفت جامعه است ، وسیله ی نشاط و کسب روزی حلال است . با این نگاه ، بندگی خداست . از هر بعد که نگاه کنی ، بندگی خداست . یک جوان فوق لیسانسی بیکار بوده و دنبال کار می گشته و پیدا نمی کرده ولی با این نگاه که هر کاری باشه من انجام میدهم حتی اگر متناسب با مدرک من نباشد . در یک آگهی می بیند که یک نگهبان می خواهند ، فرم پر می کند و این فکر را نمی کن که که من فوق لیسانس نگهبانی کنم . اتفاقا فرم پذیرش او دست مدیر شرکت می افتد . و میگوید که ما مهندس ناظر هم نیاز داریم و او را جای مهندس ناظر می گذارد . تو نیکی می کن در دجله انداز . تو بندگی به قصد مزد نکن که خواجه خود رسم بنده پروری داند . پس بیاییم کار کنیم به نیت اینکه کارمند خدا باشیم . خدا حقوق ،پاداش ، عیدی ، بیمه و حق زن و بچه ی ما ، حق بدی آب و هوا را آخر سر به ما می دهد . اینها پای خدا باشد و اگر هم به ما پول دادند پس نمی زنیم . چون می گوییم خدایا این هم واسطه اش تو بودی . حالا ممکن است اینکار کمک به دو تا دانش آموز یا خواهر یا برادر باشد یا کمک به یک مجموعه ی خیریه در حد بسته بندی حبوبات . بگویید من فقط می خواهم کار کنم حتی اگر به من پول هم ندهند .
سوال – سوره انعام آیات 68 – 60 را توضیح دهید .
پاسخ – آیه 64 می فرماید: خدا شما را از هر مشکلی نجات میدهد ولی وقتی رفع مشکل شد خدا را فراموش نکنیم . بیایید اینجا در محضر امام رضا (ع) قول بدهیم که هر جوانی که مشکل کار دارد ، وقتی مشکل کارش رفع شد ، عهد ببندد که مشکل یک فرد بیکار را حل کند . اگر دست من باز شد واز پل رد شدم، نگویم که بقیه به من چه ؟ زکات آن را بدهم و مشرک نشوم . اگر همه توقع داشته باشند که کارمند دولت بشوند این توقع درستی نیست . دولت باید بستر را برای کارهای فنی ایجاد کند و انگیزه هم از طرف مردم باشد.
سوال – من دوستی دارم که بچه ی بسیار خوبی است ولی با یک مشکل مواجه است . او از ماهواره و برنامه های آن بیزار است. و هنگامی که بعضی از برنامه های آن شروع میشود از خانه بیرون می زند حتی در هوای سرد زمستان و تا پایان برنامه به خانه بر نمی گردد . او با برادرش درگیری بر سر این مسئله دارد . او گفته هر راه حلی که آقای ماندگاری بگوید قبول می کند . او را راهنمایی کنید .
پاسخ – من چیزی ندارم بگویم مگر اینکه در برابر این اراده ی قشنگ و این فرار گناه به آغوش حق ، سر تعظیم فرود بیاورم . و بگویم که من کم آورده ام . شاید اگر من در مجلس گناهی بودم و هوا سرد بود و می ترسیدم که بیرون سرما بخورم ، بیرون نمی رفتم . و اگر این جوان از من سوال می کرد که چکار کنم من این راه حل را به او نمی دادم و همچنین که اگر ابن سیرین از من و امثال من سوال می کرد که یک زنی در خانه ی خلوتی به من پیشنهاد بی عفتی کرد ، معلوم نبود که به او پیشنهاد می کردم که خودت را به نجاست دنیا آلوده کن که از دست او رها بشوی . ابن سیرین باور کرد که وقتی از گناه فرار می کند ، هیچ جایی جز آغوش خدا ندارد . و وقتی به آغوش خدا رفته ، خدایی که بلد بوده آتش را برای ابراهیم سرد کند ، بلد است که سرما را برای این جوان دلپذیر کند ، خدایی که بلد بود رودخانه را برای موسی باز کند ، بلد است برای این عزیز فرج ایجاد کند . من برای این جوان هیچ راه حلی ندارم چون خدا این راه حل را در دل این جوان قرار داده ، وقتی این جوان با این نگاه زیبا دردل خدا رفته و برای فرار از گناه رفته ، ما می توانیم او را برای تابلو به خیلی ها نشان دهیم .چرا می گویید که جوانان ما از دین گریزان هستند ؟ ببینید برای فرار از گناه حاضر است تا کجا برود . بعضی از عزیرانی که در مجموعه ی رسانه دستی دارند ، چرا فکر میکنند که جوانان ما از دین گریزان هستند ؟ این نمونه ای از هزاران جوانی است که ما داریم . که بخاطر اینکه از گناه فرار بکند حاضر است این سختی را بر خودش بقبولاند . قطعا پدر و مادر این عزیز اهل نماز ، هیئت و روزه هستند ، قطعا اگر به ضریح امام رضا بروند آن را می بوسند ، برادری که با او درگیر است قطعا وقتی نام حضرت ابوالفضل برده میشود بدنش می لرزد ، خودشان با خودشان خلوت کنند و ببینند که وقتی حضرت ابوالفضل یا امام رضا (ع) به خانه ی آنها بیاید حق را به آنها می دهد یا به آن جوان ؟ حساب من و شما با اهل بیت است . آخر زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم که تا امام رضا (ع) از ما راضی نشود خدا هم از ما راضی نخواهد شد . می گویند یکی زا علتهای نامگذاری حضرت به رضا بخاطر همین است که تا امام رضا (ع) از ما راضی نشود خدای امام رضا (ع) از ما راضی نخواهد شد . جای دارد که من از پدر و مادر این عزیز سوال کنم که جا ندارد شما به این بچه تان که وسیله ی رضایت امام رضا (ع) است افتخار کنید ؟ برادری که یقین دارم اهل نماز و هیئت است ، و خودش چنین راه حلی را انتخاب کرده و من هم این راه حل را به او نداده ام و سخت ترنی راه حل را انتخاب کرده و من پیش او کم آورده ام ، فرار کردنش مهم است . این جوان در درون خودش فرار از گناه را در این راه دیده است که پشت در خانه تا ساعتی زا شب بماند سرما بخورد و آلوده ی به گناه نشود البته معلوم نیست همه چیزهایی که در ماهواره می بینند گناه باشد ولی از بستر گناه فرار می کند و این خودش خیلی قشنگ است .
د . او گفته هر راه حلی که آقای ماندگاری بگوید قبول می کند . او را راهنمایی کنید .
پاسخ – من چیزی ندارم بگویم مگر اینکه در برابر این اراده ی قشنگ و این فرار گناه به آغوش حق ، سر تعظیم فرود بیاورم . و بگویم که من کم آورده ام . شاید اگر من در مجلس گناهی بودم و هوا سرد بود و می ترسیدم که بیرون سرما بخورم ، بیرون نمی رفتم . و اگر این جوان از من سوال می کرد که چکار کنم من این راه حل را به او نمی دادم و همچنین که اگر ابن سیرین از من و امثال من سوال می کرد که یک زنی در خانه ی خلوتی به من پیشنهاد بی عفتی کرد ، معلوم نبود که به او پیشنهاد می کردم که خودت را به نجاست دنیا آلوده کن که از دست او رها بشوی . ابن سیرین باور کرد که وقتی از گناه فرار می کند ، هیچ جایی جز آغوش خدا ندارد . و وقتی به آغوش خدا رفته ، خدایی که بلد بوده آتش را برای ابراهیم سرد کند ، بلد است که سرما را برای این جوان دلپذیر کند ، خدایی که بلد بود رودخانه را برای موسی باز کند ، بلد است برای این عزیز فرج ایجاد کند . من برای این جوان هیچ راه حلی ندارم چون خدا این راه حل را در دل این جوان قرار داده ، وقتی این جوان با این نگاه زیبا دردل خدا رفته و برای فرار از گناه رفته ، ما می توانیم او را برای تابلو به خیلی ها نشان دهیم .چرا می گویید که جوانان ما از دین گریزان هستند ؟ ببینید برای فرار از گناه حاضر است تا کجا برود . بعضی از عزیرانی که در مجموعه ی رسانه دستی دارند ، چرا فکر میکنند که جوانان ما از دین گریزان هستند ؟ این نمونه ای از هزاران جوانی است که ما داریم . که بخاطر اینکه از گناه فرار بکند حاضر است این سختی را بر خودش بقبولاند . قطعا پدر و مادر این عزیز اهل نماز ، هیئت و روزه هستند ، قطعا اگر به ضریح امام رضا بروند آن را می بوسند ، برادری که با او درگیر است قطعا وقتی نام حضرت ابوالفضل برده میشود بدنش می لرزد ، خودشان با خودشان خلوت کنند و ببینند که وقتی حضرت ابوالفضل یا امام رضا (ع) به خانه ی آنها بیاید حق را به آنها می دهد یا به آن جوان ؟ حساب من و شما با اهل بیت است . آخر زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم که تا امام رضا (ع) از ما راضی نشود خدا هم از ما راضی نخواهد شد . می گویند یکی زا علتهای نامگذاری حضرت به رضا بخاطر همین است که تا امام رضا (ع) از ما راضی نشود خدای امام رضا (ع) از ما راضی نخواهد شد . جای دارد که من از پدر و مادر این عزیز سوال کنم که جا ندارد شما به این بچه تان که وسیله ی رضایت امام رضا (ع) است افتخار کنید ؟ برادری که یقین دارم اهل نماز و هیئت است ، و خودش چنین راه حلی را انتخاب کرده و من هم این راه حل را به او نداده ام و سخت ترنی راه حل را انتخاب کرده و من پیش او کم آورده ام ، فرار کردنش مهم است . این جوان در درون خودش فرار از گناه را در این راه دیده است که پشت در خانه تا ساعتی زا شب بماند سرما بخورد و آلوده ی به گناه نشود البته معلوم نیست همه چیزهایی که در ماهواره می بینند گناه باشد ولی از بستر گناه فرار می کند و این خودش خیلی قشنگ است .