89-12-17-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند ، سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل ها همه با فاصله ات سنجیدند ، تو بیایی همه ی ساعتها و ثانیه ها از همین روز همین لحظه همین دم عیدند .
89/12/17
سوال – شما فرمودید که بندگی یعنی شراکت با خداوند متعال در زندگی . اگر انسان در زندگی شریک خوبی داشته باشد پشتش گرم است . این مطلب را بیشتر توضیح دهید .
پاسخ – برای شما آرزوی روزی بدون گناه را دارم و فرمودند :هر روزی که در آن گناه نباشد عید است . اشاره کردیم که بندگی یعنی شراکت با خدا در اداره ی زنگی . بعضی ها گفته اند که خدا شریک ندارد . گفتم این شراکت ما با خداست نه خدا با ما . او لاشریک له است . چون نیازی به ما ندارد . او وجودش الله الصمد و بی نیاز است . خلق الانسان ضعیفا، من ضعیف هستم . خلق الانسان عجولا ، من عجول هستم . خلق الانسان حلوعا ، من طمع دارم . شتاب و آرزو دارم . انسان در سختی آفریده شد ، پس در سختی هم هستم . تمام این ویژگی های انسان از دیدگاه قرآن نشان می دهد که انسان فقیر است ، انتم الفقراء ، مولا یا مولا انت الغنی و ان الفقیر . اگر من فقیر و ضعیف هستم و نیاز به کمک دارم و در اداره ی زندگی می ترسم بارم را تنهایی بردارم . مثل الان که در بحث ازدواج می گویند که ما از پس خودمان هم برنمی آییم ، چطور یک نفر دیگر را بدبخت بکنیم ؟ بعضی ها ازدواج کرده اند و اولاد ندارند و صاحب اولاد شدن شان را به تاخیر می اندازند . می گوییم چرا این کار را نمی کنید در حالیکه خدا فرموده نحن نرزقکم و ایاکم . می گویید که ما چطور نان یک نفر دیگر را بدهیم . ببینید آنها بیشتر ترس دارند . یک اداره ، سازمان و شرکتی می گوید که من شما را کمک می کنم . کمیته ی حضرت امام می گوید که ما به مستضعفان کمک می کنیم . مجموعه ی بهزیستی می گوید که ما به ناتوان ها از لحاظ جسمی کمک می کنیم . شرکت بیمه می گوید که ما به بازنشستگان کمک می کنیم .هر مجموعه ای می گوید که ما مجموعه ای را کمک می کنیم . کدامیک از آنها توانایی هایشان بی نهایت است ؟ هیچ کدام . لذا وقتی درآمد مملکت کم می شود رسیدگی آنها هم به همان اندازه کم می شود . می گویند که بودجه ی ما نرسیده ، خوب چه می خواهیم بگوییم ؟ پس من در اداره ی زندگی نیازمند و فقیر هستم . چه کسی قشنگ تر از خدا ؟ هم در رحمتش از مادر مهربانتر است و هم در قدرتش الا کل شی قدیر است و بر هر چیزی قادر است و حکیم و مربی هم هست . بعضی ها می گویند که ما بنده ی خدا شدیم ولی هر چه خواستیم به ما نداد . ما راجع به پیامبر می گوییم هر چه خوبان دارند تو همه یکجا داری . در مورد خدا می گوییم آنچه همه خوبان دارند از تو دارند . تو منبع خوبی هستی ، من را با خودت شریک قرار بده و من خدا را با خودم در برداشتن بار ازدواج ، تحصیل و اشتغال شریک قرار بدهم . شرطش این است که هر چه خدا می گوید به آن اعتماد کنیم و بگوییم : چشم . بعضی ها می گویند بندگی تعطیل عقد نیست . اتفاقا بندگی نهایت رشد عقل است . تو با همین عقل خودت دنبال کمک یک فرد پولدار ، آبرودار ، اسم و رسم دار و زور دار می گردی ، با این عقلت سراغ منبع آنها برو . وقتی سرچشمه بروی ، می گویید : همه بیایید من چشمه را پیدا کردم . پس سراغ سرچشمه ی رحمت برو . با سرچشمه ی رحمت قرار ببند . حدیث قدسی داریم : کن لی اکن لک ، ای کوچولو تو با همان کوچکی خودت برای من کار کن . تو برای من درست کار کن ، آن جوری که من می گویم . بعضی ها انسانها می گویند : خدایا وقتی تو می گویی ، یک کمی هم من بگویم . پس هر چه که خدا می گوید آن را ا نجام بدهیم . الاسلام هو تسلیم . این اتفاق وقتی می افتد که من به او اعتماد داشته باشم . وقتی باور کنم که او بد من را نمی خواهد ، من را برای نیاز خودش خلق نکرده ، من را برای اقتضای قدرت و کمال خودم خلق کرده است . حتی خواسته از من خلیفه و مثل خودش درست کند . در حدیث قدسی داریم که می فرماید : ای بنده ، من یک قدرتی دارم که به هر چه بگویم باش می شود . پس تو هم می خواهی این جوری باشی ، بندگی بکن . من یک قدرتی دارم که جاودانه هستم، تو هم می خواهی جاودانه بشوی ، بندگی بکن . ما می خواهیم با خدا شورایی اداره بکنیم و این نمی شود ،افوض امری الی الله . در هیچ موضوعی وارد نشوم مگر اینکه تعریف آن موضوع را از خدا بگیرم .اول دنبال تعریف معرفت دینی بروم و بعد دنبال سوال حکمش بروم ، موضوع و حکم را از خدا بپرسم پذیرش کنم . الان نزدیک عید است . انشاءالله که این عید برهمه مبارک باشد . انشاء الله سال دیگر سال ظهور آقا باشد . عید یعنی چه ؟ یعنی روزی که در آن گناه نکنی . ما عید را آلوده به گناه می کنیم . پس تعریف این موضوع را از خدا نگرفتم . مثلا در مجلسی که زن و مرد قاطی بود ، می گفتیم و می خندیدیم ، خدایا نماز هم خواندیم و بعد دعا هم کردیم . تو نمازت را خوانده ای ولی یک قطعه از پازل دین را خودت چیده ای . نرفتی از خدا بپرسی که ما می خواهیم میهمانی برویم . صله ی رحم دستور اسلام است ولی صله ی رحم را باید از خدا بپرسیم . موضوع و حکم را از خدا بپرسیم و بعد هر چه خدا گفت بگوییم : چشم . بعد بر اساس فرمولی که گفتند تفکر و تلاش بکن و سختی های آن را هم تحمل کن . ما می گوییم که اگر قرار است بندگی کنیم ، خدا یک رختخواب برای ما پهن بکند و برای ما آسایشگاه درست کن . بندگی یعنی رشد . بندگی یعنی ای انسان خاکی من می خواهم تو را در مسیر بندگی بگذارم تا بالا و بالا بیایی ، ثم دنا فتدلا فکان قاب ... این همه پرواز می خواهی با ناز پیش بیاید ؟ اگر قرار باشد که این همه پرواز کنی باید هزینه ی آن را هم بدهی ، هزینه یعنی تحمل سختی ها . این کار سخت است ولی نشدنی است . نابرده رنج گنج میسر نمی شود . بالاخره گنج می خواهیم یا نمی خواهیم ؟ این سختی که ما تحمل می کنیم به ما رشد نمی دهد ولی سختی که در مسیر بندگی باشد به ما رشد می دهد . بعضی ها در مسیر معصیت هم سختی می کشند . مثلا می خواهند نوشیدنی حرام گیر بیاورند چقدر باید سختی بکشند. این سختی ملاک نیست و به من رشد نمی دهد . بندگی یعنی شرکت با خدا . ما می خواهیم فقط در برداشت از دخل با خدا شریک باشیم . خدا دست به دخل مغازه ی ما نزند ولی ما هرچه می خواهیم برداریم . خیر ما باید در کار هم به خدا کمک کنیم . پس تعریف موضوع را از خدا بگیریم ، حکم را از خدا بگیریم ، تسلیم هم بشویم ، در این موضوع تفکر هم بکنیم . یکی از بزرگترین اشکالاتی که درما هست این است که نرفته ایم فلسفه ی بندگی را بپرسیم . تازه گاهی اعتراض هم می کنیم که چرا از ما نپرسید که ما را خلق کردی . اصلا به فرض تو را برای هیچی خلق نکرده باشد ، آیا این مسیر بدی است که می خواهد از هیچ تو را بالا برساند ، ازخاک می خواهد تو را به افلاک برساند ، بد است ؟ نوجوان 17 ساله بهنام محمدی گل سرسبد جوانهای خرمشهر ، خودش را همنشین انبیاء و اولیاء کرد . این کار اعتراض دارد ؟ او در زندگی اش فقط شراکت با خدا کرد. پس شرکت با خدا فقط در برداشت ها نیست ، درکاشت و داشت هم هست . شراکت با خدا در کاشت ، داشت و برداشت است .
سوال – پس اگر ما خدا را در زندگی شریک خودمان قرار دادیم نباید منتظر آسایش در زندگی باشیم ؟
پاسخ – به هدف آسایش عمل نکنیم . به هدف آرامش عمل کنیم . آیا کسی در سالن امتحان تختخواب می برد ؟ درسالن امتحان میز ناهارخوری می برد ؟ بفرض بخواهند در سالن امتحان هم چیزی بخورند یک ساندویج کوچک می خورند و اگر بخواهد چرتی هم بزند ، سرش را روی میز می گذارد و ده دقیقه ای هم چرت می زند . دنیا سالن امتحان است . بعضی ها می گویند که ما بندگی کردیم ولی خوشی در زندگی مان ندیدم . می گویم : مگر زندگی تان تمام شده است ؟ می گویند که بله دارد تمام می شود . می گویم که این سانس اول است و نسبت به بقیه اش هم خیلی کوچک است . تا نگاه مان را به حیات درست نکنیم نمی توانیم مزه ی بندگی را معنا بکنیم . این نگرش ما صحیح نیست و ما همه حیات مان را در این دنیا می بینیم و بعد می گوییم که آنهایی که نماز نخواندند ،عبادت نکردند ، دارند خوش می گذرانند و ما که عبادت کردیم و خیرات کردیم، داریم همه ی سختی ها را می کشیم و هرچه هم می گوییم تو به حرف ما گوش نمی کنی . همه ی قصه مانده است .اینجا فقط برای امتحان است و بقیه آن طرف است . بعضی افراد در ساعت امتحان بازی می کنند ، آیا این درست است ؟ ای مردم برای آنهایی که در ساعت امتحان دارند بازی می کنند دعا کنید . خدایا اینها ار از خواب بیدار کن . اینجا ساعت امتحان است ساعت بازیگوشی نیست . بعضی ها بازی هایشان این شده است : اعلموا حیات الدنیا لعب لهو زینت وتفاخر بینکم . بعضی ها بازی بچه گانه و نوجوانی دارند ، بازی جوانی و میانسالی دارند . از مغازه ی گران چیزی می خرند که پُر بدهند . همه ی قیمت ها را طوری چک می کند که بتواند پُز بدهد . این بازی است . اینجا امتحان است و تو داری در سالن امتحان بازی گوشی می کنی . دارید توپ بازی می کنید . و تکاثر فی الاموال و الاولاد . بعضی ها پیر هم شده اند ولی هنوز دارند بازی می کنند . اگر خدا بچه ی خوب داده است امتحان است و اگر بچه ی ناقص هم داده امتحان است . این شریک ما می گوید که تو نصف امتحان را حواب بده ، من خودم بقیه را پُر می کنم . بعضی ها در کوچه های بن بست می دوند . خدا برای ما شاهراه گذاشته است . انا هدینا السبیل . تو شاکر باش ببین چه می شود ؟ ولی وقتی ناسپاس می شوم ، همه اش نق می زنم و زیاده می خواهم و به خدایی او اعتراض می کنم ، خدا می گوید که من خدایی را بلد هستم ، تو بندگی بکن . تو توکل کن و تفویض داشته باش به من تکیه کن از واسطه ها استفاده کن بنام توسل ، تازه اگر سهم شراکتت را هم خوب انجام دادی ، باز استغفار کن . بگو معلوم نیست که من در برابر تو درست کار کرده باشم و من کم هستم و کم گذاشته ام . من یک قطره هستم و تو یک اقیانوس هستی. تازه من بگویم که چرا حق قطره را نمی دهی ؟ همه چیز را خدا به تو می دهد ، استغفار کن که به اقیانوس گفته ای من هستم. همین که گفتن هستم برای خدا استغفار کن ولی من گردن کلفتی هم می کنم و می گویم که چرا تو سهم خودت را انجام نمی دهی .
سوال – شما می گویید به هدف آسایش نباید خدا را شریک اداره ی زندگی قرار داد آیا شما آرامش آن را تضمین می کنید ؟
پاسخ – وقتی من در امتحان بدانم که بهترین مربی خصوصی من بالای سر من ایستاده است ان الله یدافع علی الذین آمنوا . و اگر سوالی را کم بیاورم به من کمک می کند ، از این آرامش قشنگ تر هم هست ؟ دوست دارم که یکی کنارم به من کمک کند یا بساط خورد و خوراک بیاورد ؟ در جلسه ی امتحان هرکس بساط خورد و خوراک جلو بیاورد می خواهد من را خواب کند و هرکس بستر خواب برای من بیاورد دارد با من دشمنی می کند . در امتحان من فقط باید هوشیار باشم . و هر وقت شیطان نزدیک من آمد حواسم جمع باشد و متذکر بشوم .
سوال – ما یک خانواده ی پنج نفری با سه دختر هستیم . پردم که قبلا کارگر بوده ، الان بعلت بیکاری به حمل لباس های خارجی که قاچاق محسوب می شود روی آورده است . با اینکه درآمد آن ناچیز است ولی من فکر می کنم که درآمد آن حلال نیست . من و خواهرهایم با کمک مادرم منجوق دوزی می کنیم ولی اجاره خانه مان را هم به سختی پرداخت می کنیم . پدرم هیچ کار و حرفه ای را بلد نیست . حتی رانندگی هم بلد نیست و من از این بابت خیلی ناراحت هستم . لطفا در مسیر بندگی من را راهنمایی بکنید.
پاسخ – وضعیت ایشان را از چند نظر بررسی بکنیم . یکی اینکه ما در مسیر بندگی بن بست نداریم . همه ی کوچه ها باز است . من صورت مسئله ی این خانواده ی محترم را تشبیه می کنم به کسی که در بیابان گیر کرده است ، این وضعیت شبه ناک است . من صریحا نمی گویم حرام است . یک نفر با وضعیت بدتر از این در بیایان گیر کرده اند و دارند از گرسنگی می میرند . یک گوسفند مرده ای آنجا افتاده است ، گوشت مرده خوردن حرام است ولی برای اینها حلال می شود چون باید از مرگ نجات پیدا کنند . بندگی معنایش همین است . قرار نیست که من بگویم چه حرام است و چه حلال است ، قرار است از خدا بپرسم چه حرام است و چه حلال است . در آن موقعیت گوشت مرده بر آن خانواده ای که دارند از گرسنگی می میرند وچاره ی دیگری ندارند حلال است . البته هیچکس گوشت مرده را با اشتها نمی خورد بلکه در حد ضرورت می خورد . من یقین دارم این خانواده با این دقت از این ممر درآمد شبه ناک پدر ، در حد ضرورت استفاده می کنند . همین که دارند تلاش می کنند و امیدوارهستیم که تلاش های شان را درست انجام بدهند . گاهی دارم تلاش می کنم ولی اگر همین وقت و همین استعداد را در مسیر دیگری بگذارم ثمره ی بیشتری دارد . پس تکلیف این خانواده این است که اولا از این رزق شبه ناک با اشتهاء نخورند . ثانیا دائما فکر کنند با همین توان راه دیگری هم وجود دارد که مستغنی بشوند و برای این کار تلاش بکنند . ثالثا این خانواده دارند در فضا زندگی می کنند ؟ همسایه ندارند ؟ اقوام ندارند ؟ اقوام آنها مسلمان نیستند ؟ آنها کجا هستند ؟ آیا آنها بندگی شان را دارند انجام می دهند ؟ ما که داریم می بینیم روز به روز زیارت های مستحبی زیاد می شود . آیا یکی نیست که فکر بکند که من بیایم به جای یک زیارت مستحبی ، مقداری عیدی برای آنها ببرم . اینها که در جزیره زندگی نمی کنند ؟ اطرافیان آنها نمی توانند ده درصد از خرید عیدشان را به آنها اختصاص بدهند و به آنها کمک کنند . فقط اینها نیستند که دارنند با فقر امتحان می شوند ، اطرافیان هم امتحان می شوند . اینها صبر بکنند و برای راههای بهتر تلاش بکنند ( فکر کنند که منجوق دوزی درآمدش بهتر است یا گلدوزی ) و دعا هم بکنند . شاید بیشتر از این تکلیف نداشته باشند . همین شراکت با خداست . از خدا فرج بخواهند . در شرایط خاص درآمد شبه ناک و حرام می توانید به رساله ی مرجع تقلید خودتان نگاه کنید که در بعضی موارد خاص اجازه داده شده است . مثلا ربا که حرام است ، یک وقت شما از من یک میلیون تومان می خواهی و به من فشار می آوری و یک نفر به من می گوید که من به تو یک میلیون تومان می دهم ولی سودش ماهی بیست هزار تومان به من بده ، در اینجا حرمت نزول دادن از بین می رود زیرا من هیچ چاره ی دیگری ندارم . البته فردی که از من نزول می گیرد ، این پول برایش حرام است . اینجا نزول یک طرفه حرام است . نزول همیشه دو طرفه حرام است . گاهی برای رشوه هم همین طور است . هم رشوه دهنده و هم رشوه گیرنده کار حرامی انجام می دهند ولی یک وقت فردی دارد حقش از بین می رود یعنی این حق مسلم او است ( به فتوای علما) چاره ای ندارد جز اینکه این حق مسلم را بگیرد . الان در معاملات خارجی این جوری است . در مورد خاص رشوه حلال می شود . و حتما باید از مرجع نقلید خودشان بپرسند .
سوال – سوره اعراف آیات 96-104 را توضیح دهید .
پاسخ – آیه 89 اولین آیین نامه ی بندگی را می گوید . ما اگر بخواهیم در زندگی موفق باشیم سه تا ویژگی لازم داریم . یکی اینکه انگیزه برای زندگی کردن داشته باشیم. دیگر اینکه برنامه داشته باشیم و دیگر این که امکانات داشته باشیم . از این سه تا عنصر دوتای آن ساده است و آن مال تو و من راه کار آن را به تو می گویم. تو انگیزه ات را براساس ایمان قراربده و برای خدا کارکن . خنده ، گریه ، میهمانی رفتن و هدیه دادنت برای خدا باشد و وقتی کارت برای خدا شد ، دیگر منت نمی گذاری و تحقیر نمی کنی . حتی ساده ترین کارهای روزمره را برای خدا انجام بده . نومکم فیه عباد . حتی خواب در ماه مبارک برای خدا عبادت است . پس بیا انگیزه ات را الهی بکن . ظاهرا ساده بنظر می رسد . و برای زندگی ات یک برنامه هم لازم داری و برنامه ات را بر اساس تقوا بریز. تقوا یعنی رعایت حدود الهی . همه ی امور ما حد دارد . اگر انگیزه ات را الهی کردی و برنامه ات را هم براساس دین و چارچوب الهی چیندی ، لفتحنا برکات السموات و الارض . من انبار مهمات و پشتبان تو می شوم . تدارکاتی که خدا می دهد یک قطره اش در دنیاست که آن ظرفیت توست ، الم نشرح لک صدرک . به تو ظرفیت می دهم که حیتات خودت را جاودانه ببینی و بگویی حالا که اینجا مسافرخانه است و قرار است که آخرت خانه ی اصلی من بشود ، خدایا همه ی آسایش من را در خانه ی اصلی خودم بده . دنباله ی آیه می گوید که شما دروغگو هستید و این ساختار را تکذیب می کنید . به آنچه که عمل می کنید خودتان گرفتار می شوید . پس قبول بکنیم خیلی از گرفتارهای ما بما کسبت ایدیهم است . خیلی ها اگر در زندگی فقر پیدا می کنند بخاطر بی تدبیری ها و گناهان و روش های غلط خودشان است . اگر بچه های ما ندارند مشکل دار می شوند بخشی از آن بخاطر خودمان است . ببینیم با انگیزه الهی ، برنامه ی دینی و امکانات الهی موفق می شویم یا نه .
سوال – من و همسرم در طرح خادمین حرم امام رضا (ع) شرکت کرده ایم به امید اینکه خدمتی که به دوستداران حضرتش می کنیم ، او ما را بطلبد . چند سالی است که حسرت یک زیارت بر دل خانواده ی ما مانده است . خرج و مخارج زندگی و خرج تحصیل بچه ها فرصت پس انداز کردن را از ما گرفته است . شما برای ما و همه ی مشتاقان آن حضرت دعا کنید .
پاسخ – زیباترین مصداق زیارت امام رضا (ع) این است که من پای ضریح امام بنشینم ولی گرچه دوری به یاد تو سخن می گوییم بُعد منزل نبود در سفر روحانی . در روزهای چهارشنبه که متعلق به امام رضا (ع) است ، با خانواده شان رو به حرم امام رضا (ع) بنشینند و یک سلام مختصر به امام بدهند . حتی یک چایی در خانواده ی خودشان بدهند و بگویند که ما مجلس امام رضا (ع) برقرار کرده ایم و این هم چای روضه . با این قصه دلشان به نورانیت حرم امام رضا (ع) نورانی می شود . دیگر اینکه کسانی که ده ها بار به زیارت مستحبی رفته اند ، چقدر خوب است که سه روز کمتر بمانند و هزینه اش را با احترام و بدون تحقیر به این افراد بدهند و بگویند که ما در حرم امام رضا (ع) نذر کرده ایم که هزینه ی سفر شما را به شما تقدیم بکنیم و ما با امام رضا (ع) معامله کرده ایم . دیگر اینکه من به مشهدی ها می خواهم بگویم که چه اشکالی دارد که بجای تمام کسانی که دوست دارند امام رضا (ع) را زیارت کنند ، زیارت کنند و نائب الزیاره آنها باشند . من هر وقت وارد حرم می شوم می گویم به نیابت از امام زمان ، انبیاء ، اولیاء ، شهدا ، آنچه از شرق عالم تا غرب عالم بر ولاء این خانواده بوده اند و دوستدار این خانواده هستند چه از دنیا رفته اند و چه زنده هستند ، نیابت می کنیم و ثواب همه را هم به ما می دهند . ما بعضی مواقع ثواب را مثل پله ی هندوانه می بینیم که می گوییم اگر به کسی پخش کنیم به ما چیزی نمی رسد ، در حالیکه این جوری نیست . اگر نگاه معنوی بکنی اینها حل می شود . خدایا به آبروی امام رضا (ع) به ما توفیق فهم خادمی معنوی وحرکت با عزم در این مسیر بدون منت و با شأن امام رضا (ع) خالصانه عنایت بفرما . شادی ساده ترین خدمت این باشد که برای همه کسانی که دوستدار امام رضا (ع) هستند دعا کنیم چه کسانی که مشکل دارند و چه کسانی که مشکل ندارند .