90-02-20-حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری
20/2/90
با مردم شب دیده به دیدن نرسیدیم تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم ، کالی که سر سبز دل از شاخه بریدیم تا حادثه ی سرخ رسیدن نرسیدیم ، خون خورده ی دردیم و چراغانی داغیم گل کرده ی باغیم و به چیدن نرسیدیم ، زین هیزم تر هیچ ندیدیم به جز دود شمعیم که تا شعله کشیدن نرسیدیم ، خون تپیدیم به تاب و تب تردید اشکی به مژگان چکیدن نرسیدیم ، یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم .
سوال – چرا کارشناس برنامه ی شما فرمودند : عامل بسته شدن بخت هر کس خود شخص است و سه عامل بداخلاقی ، بی عرضگی و بی حیایی علت ازدواج نکردن دختر خانمها است ؟ همه با بیان این سخن ناراحت شده اند . چرا در برنامه ای به این خوبی به ما توهین کرده اید ؟
به کارشناس برنامه بفرمایید که هورالعین نبودن هم به سه عاملی که باعث بسته شدن بخت دخترها می شود اضافه کنند . ما نه بی حیا ، نه بداخلاق و نه بی عرضه بوده ایم البته بی عیب نیستم ولی با توجه به نظر اطرافیان این را می گویم . در ظاهر و خانواده ی خودم هم عیبی نمی بینم ولی نمی دانم این خانم هایی که به خواستگاری می آیند چه فرشته ای مد نظرشان است که ما نیستیم . اگر پسرشان کمی تحصیلات داشته باشد دنبال حورالعین برای او می گردند . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – ما از همه بینندگان عزیز و همه ی اساتید بزرگوار تشکر می کنیم که همه ی برنامه های ما را می بینند . من از اساتید حوزه دانشگاه که برنامه ی ما را می بینند می خواهم که برنامه ی ما را بعنوان چک کردن ببینند و اگر ما اشتباه می کنیم به ما تذکر بدهند و کلام ما را اصلاح بفرمایند .
من می خواهم محکم بگویم که ما درباره ی بخت بد بندگی صحبت می کنیم . آن دختر خانم گفت که در قصه ی ازدواج بخت من را بسته اند و از ازدواج نکردن سوال نکرد بلکه از بخت بستن سوال کرد . ازدواج نکردن علاوه بر اینها می تواند عوامل دیگری داشته باشد . ازدواج نکردن می تواند عاملش بداخلاقی ، بی لیاقتی بی حیایی باشد یا اینکه ممکن است خدا ایشان را برای بزرگواری نگه داشته است و مُقدرش هنوز محقق نشده است . مثل حضرت معصومه که کفوشان نیامد . یکی دیگر از عوامل ازدواج نکردن مقدر الهی است، خدا دارد او را امتحان می کند . حضرت معصومه ازدواج نکردند ولی بخت بندگی شان باز بود . پس بخت بندگی ما به این سه عامل بسته می شود . آقا یا خانم کاسب یا غیر کاسب فرقی نمی کند . کاسبی دارد کاسبی اش با دروغ و گناه می چرخد ولی بخت بندگی اش بسته شده است زیرا بی حیایی دینی می کند.، دارد بی لیاقتی دینی نشان می دهد . بداخلاقی می کند و بزرگترین گناه بداخلاقی است . بعضی ها می گوینند که ما دخترانی داریم که اصلا حیا ندارند و زود هم برایشان دختر پیدا می شود . ما می گوییم با وجود اینکه شوهر برایش پیداش شده ، بخت بندگی اش بسته شده است . بخت بندگی یعنی این خانم یا آقا به چه قیمتی می خواهد ازدواج کند ؟ به قیمت بی حیایی که خودش را در خیابان نشان بدهد تا شوهری برای پیدا بشود ؟ پیامکی آمده که آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم نیامده ایم که به هر قیمتی زندگی کنیم . ما قرار نیست که به هرقیمتی زن و شوهر پیدا کنیم . ما قرار نیست که به هر قیمتی کار پیدا بکنیم . ما قرار نیست که به هر قیمتی پول پیدا بکنیم . ما بنا نیست که به هر قیمتی شهرت پیدا بکنیم . ما بنا نیست به هر قیمتی به نتیجه ی کار برسیم . ما بنا نیست به هر قیمتی ریاست و قدرت پبدا بکنیم . ما قرار نیست که به هر قیمتی زندگی بکنیم . ما آمده ایم که بندگی بکنیم . آن خانم سوال کرد که بخت من بسته شده است و مثالهایی را گفت . ما گفتیم که بخت بسته شدن شما سه تا عامل دارد . حالا می خواهد ازدواج صورت بگیرد یا نگیرد . مثل اینکه ما نمی گوییم که هرکس که در خیابان انتخاب کرد بد است وهر کس که در خیابان بد حجاب راه رفت می خواهد خودش را به مردهانشان بدهد ولی می گوییم که یک عده هستند که بی حیا حرکت می کنند ، حرف می زنند رابطه برقرار می کنند و چارچوب های دینی را رعایت نمی کنند به امید اینکه برای آنها همسری پیدا بشود ، ما می گوییم که این افراد بخت بندگی شان بسته شده است حتی اگر شوهر یا زن پیدا بکنند . کسی که با دروغ پول بدست می آورد بخت بندگی اش بسته شده است حتی اگر میلیاردر باشد . کسی که دارد با گناه به ریاست می رسد ، بخت بندگی او بسته شده است حتی اگر اوضاع و احوال ظاهر او هم خوب باشد . ما راجع به بخت بندگی صحبت می کنیم . عده ای گفته بودند که این سخن شما ما را خیلی آرام کرده که گفتید همان خدایی که محبت موسی را در دل فرعون انداخت همان خدا می تواند محبت یک دختر محجبه خوب که دنبال تلفن بازی و چت کردن با پسرها نیست را در دل یک جوان پاک قرار بدهد. او کارگردان است . لذا من عوامل ازدواج نکردن را نگفتم وفکر کنند که هر کسی که ازدواج نکرده حتما این سه عامل بوده است . هرکس بداخلاق باشد خدا بخت بندگی او را می بخشد . یعنی هر چه تلاش می کند از خدا دور می شود و به خدا نزدیک نمی شود . حضرت علی (ع) فرمود که زندگی باید در راه بندگی خدا باشد . آقا یا خانمی که با هم ازدواج می کنند و بی حیایی را ادامه می دهند ، در ظاهر با هم ازدواج کرده اند ولی بخت بندگی آنها بسته شده است . این ازدواج ، کاسبی و ریاست او را به خدا نمی رساند . ابر و ماه و خورشید و فلک در کارند تا ما کمی بندگی بکنیم .خدا همه چیز را برای ما آفرید تا ما کمی بندگی بکنیم . اصلا مدرسه ی تربیتی عالم برای همین است که ما بندگی بکنیم . بعض ها می گویند که کاسبی ما بسته شده است . من می پرسم زندگی بندگی ات هم بسته شده است ؟ طرف می گوید : خیر . می گویم که خوش به حال تو که بخت پولت را بسته اند ولی بخت بندگی ات را نبسته اند . طرف می گوید که زندگی ام با مشکلات مواجه شده است . می پرسم که در نماز و رسیدگی به خانواده ، پدر و مادر ، توسل هم خللی وارد شده است ؟ می گوید : خیر . می گویم : خوش به حال تو . چون بخت بندگی تو را نبسته اند . پس بخت بندگی کسی که با اخلاق و با لیاقت و با حیا است بسته نیست حتی اگر در چهل سالگی هم ازدواج برایش مقدر نشده باشد . این تعبیری از امام سجاد (ع) است که کسانی که عمرشان مرتع شیطان می شود بدبخت هستند . این فرد هر چه پولدارتر بشود بدبخت تر است . هر کس در مسیر آموزه های دین قرار نگیرد بخت بندگی اش بسته شده است . اصلا خانم یا آقایی همسرش را در سن جوانی از دست داده است ولی الان دارد زندگی اش را می کند ، نمازش را می خواند و عبادتش را می کند و خودش را هم به نامحرم نشان نمی دهد . منتظر است که خدا مقدرش را برایش بفرست و واسطه ها او را معرفی کنند . از خودش بی حیایی ، بداخلاقی و بی لیاقتی نشان نمی دهد . این فرد بخت بندگی اش باز است . امروزه یکی از علل ازدواج نکردن حفظ عفت و حیا است . بعضی از مردها متاسفانه فرد بی حیاء می خواهند و بخاطر همین فرد با حیا مشتری ندارد . مثلا در بازاری همه می خواهند نوشیدنی حرام بخورند . آن کسی که دارد آب می فروشد هیچ مشتری ندارد . آیا او باید ناراحت باشد ؟ خیر . او با اینکه مشتری ندارد بخت بندگی اش باز است . خدا مشتری اوست . ما باید روزی ناراحت باشیم که خدا مشتری ما نباشد . همه ی وجود ما را خدا می خرد . حضرت خدیجه بخت بندگی اش باز بود . در سن چهل سالگی پیامبر به سراغ او رفت . او عفت و دیانت و اخلاقش را حفط کرد ، خدا خلاصه ی عالم خلقت را برای او فرستاد . الان این گونه ازدواج مشتری ندارد . خدیجه ام المومنین شد و یکی از زنان بهشتی شد زیرا بخت بندگی اش باز بود . البته من باید ادبیاتم را اصلاح کنم ولی روی این حرف خودمان هستیم . یک فردی برای رفتن به سفر ، پیش امام صادق (ع) استخاره کرد . امام فرمود که استخاره ات منفی است . او به سفر رفت و پولدار شد . از حضرت سوال شد و امام فرمود که نماز تو قضا شد و واجبی از تو فوت شد . ضرر آنرا تو نمی فهمی . دختری گفته بود که من بهره ای از زیبایی ندارم و من مثال کارگردان را زدم . اگر بهره ای از زیبایی داشت و مثل کسانی بود که از زیبایی شان سوء استفاده می کنند خوب بود ؟ الان خدا گوهر حیا و عفت را به این دختر داده است ، پس اصلا نراحت نباشند . حتی اگر سن شان بالا باشد ولی با عفت در خانه نشسته اند . اصلا بی دینی و بی حیایی نکنند . اگر حدود شرعی را رعایت کنند ، خدا آنها را می خرد و یکی را برای آنها می فرستد . بعضی ها می گویند که طرف بی دین است و خوشبخت است . من می گویم که نگویید : خوشبخت ، بگویید : خوش زندگی . آیا این خوشی ها تا آن طرف قیامت هم ادامه دارد ؟ ما باید هزینه ی بندگی را بپردازیم . پیامبر می خواست که رسول بندگان باشد و هزینه اش این بود که خاکستر بر سرش بریزند و مسخره اش هم بکنند . بعضی ها می گویند که ما را خیلی مسخره می کنند . من می گویم که از پیامبر شما را بیشتر مسخره می کنند . ما دوست داریم که مثل پیامبر باشیم ولی دوست نداریم که هزینه هایش را بپردازیم . می خواهم به دختران با حیا و عفت بگویم که شاید برای اینکه هزینه ی بندگی شما حفظ بشود تا آخر عمر باید با همین چادر باشید و هیچ کسی به سراغ شما نیاید . این احتمال وجود دارد . اصلا خدا برای شما در آن دنیا همسر قرار داده است . من می گویم که این نیاز در زندگی من باعث نشود که پایم را از مسیر بندگی آن طرف تر بگذارم . برای من بندگی این قدر مهمتر از زندگی باشد که بندگی را برای زندگی فنا نکنم . بیاییم زندگی را برای بندگی فنا کنیم . شهدا زندگیشان رادادند تا بندگی شان حفظ بشود . در قرآن داریم که او را حفظ کرد یعنی بندگی اش را حفظ کرد . بدن امام حسین (ع) زیر سم اسبان له شد ، حضرت فاطمه در سن 18 سالگی شهید شد . آنها زندگی شان حفظ شد یا بندگی شان ؟ امام حسین (ع) می فرمود : دنیا آنقدر کوچک است که مثل اینکه نبوده است . همه ی انبیاء و اولیاء آمده اند که این را به ما بگویند که باید زندگی را فدای بندگی کرد . قرآن می فرماید که ما بندگان را آفریدیم که ما را عبادت کنند . قرار نیست که به هر قیمتی زندگی کنیم . قرار است که زندگی کنیم یا قیمت بندگی پیدا کنیم . خدایا به آبروی امام رضا (ع) که در روایت گفته شده که گره گشای ازدواج است ، تمام دخترها و پسرهای با عفت و با حیا را در مسئله ی ازدواج یاری بفرما . نقش واسطه ها در اینجا مهم است ولی فقط در ازدواج نیست . مثلا پسر با حیا است و با اخلاق ولی کاسبی ندارد . واسطه ها باید برای او کار پیدا کنند . اما این انسان بندگی اش را نفروشد که زندگی پیدا کند. فردی می گفت که به من پیشنهاد کار شده که می دانم در آن حرام است و پول خوبی هم به من می دهند . من به او گفتم که تابحال که طاقت آورده ای . ان مع العسر یسرا . و چون باور نداریم خدا دوباره ی می فرماید : فان مع العسر یسرا . حدیث قدسی داریم که خدا می فرماید بر من واجب است که گره مومن را باز کنم . حالا فکر نکنند که منظور این است که مشکل کار و ازدواج حل می شود . خدا سعه ی صدری به من می دهد که مشکلات را کوچک ببینم .
سوال – سوره ی هود آیات 45-38 را توضیح دهید .
پاسخ – حضرت نوح داشت کشتی می ساخت ، آنجا خشکی بود . هر کس که رد می شد او را مسخره می کند . می گفتند که پیامبری او جواب نداده است ، دارد نجاری می کند .این هزینه ی بندگی است . حضرت نوح کمی دلش تکان خورد . مثل خانم های محجبه که می گویند که ما دین داریم پس چرا این جوری می شود . خدا به او گفت که کشتی ات را بساز . من دارم تو را نگاه می کنم . معلوم می شود که دو چیز انسان را خیلی راضی می کند . یکی اینکه من باید باور کنم که در محضر خدا هستم و خدا دارد من را نگاه می کند ، در این صورت تحمل من بالا می رود . مثل فوتبالیست ها که وقتی در بازی به زمین می خورند ولی چون مردم دارند آنها را تماشا می کنند زود بلند می شوند . دیگر اینکه انسان باور کند که این سختی دورانش کوتاه است . چنین نیست که هرکس دیانت دارد دنیای زندگی اش خراب است . یعنی هر انسانی که دین دارد فقیر است . بعضی ها هستند که هم دین دارند و هم دنیای شان خوب است و خدا لطفی به آنها کرده است و انشاء الله که آخرت شان هم خوب است . چنین هم نیست که هر کس دین ندارد دنیای آبادی دارد . بعضی ها خاطر بی دینی شان خسر الدنیا و الاخرت هستند . اگر دیانت داشتیم و هنوز گره های دنیای مان باز نشده ، این را در هزینه ای بندگی مان بگذاریم . این را در فرجی بگذاریم که قرار است بعدا برای ما حاصل بشود . حتی این را در گشایش بگذاریم .شاید خدا گشایش را در کارمان ندهد در روح مان بدهد . الم نشرح لک صدرک . همه ی مشکلات پیامبر حل نشد ولی خدا سینه ی پیامبر را گشاده کرد و همه ی اینها هضم شد . خدا در آیه 38 فرمود که اگر بدانی که ما تو را نگاه می کنیم مسخره های آنها تو را آزار نمی دهد . ما بندگی مان را بکنیم . معیارهای بندگی پازل است . خانمی حجاب و حیایش خوب است ولی اخلاقش خوب نیست . به خدا گله نکند که من که حجاب و حیا دارم ، چرا گره من را باز نمی کنی ؟ گاهی حیایش کم است . بندگی را در حد کامل داشته باشیم . اگر از زندگی مان هزینه شد خیلی ناراحت نباشیم .
سوال – من فرزند بیماری دارم که پزشکان از درمان او عاجز هستند . برای شفای او به هر دری زدیم ولی شفایی نگرفتیم . نذر کردیم ولی نشد اما حالا دل مان به امام رضا (ع) خوش است . زیرا شنیده ایم که امام رضا (ع) بیماران را شفا می دهد . چکار کنیم که شفای بچه ی یک ساله مان را از امام رضا (ع) بگیریم ؟
پاسخ – اینکه انسان می خواهد در مسیر بندگی بکند لازمه اش این است که دعا بکنند . خدایا به آبروی امام رضا (ع) همه ی بیماران را مخصوصا بیماری که سفارش کردند لباس عافیت بپوشان . دنبال اسباب هم برویم . نکند بخاطر اینکه می خواهید امام رضا (ع) بروید از اسباب طبیعی مثل دارو و پزشک جدا شوید . حتی درمان های خارج از کشور هم انجام بدهید . برای امام رضا (ع) تعیین تکلیف نکنیم . به امام رضا (ع) نگویم که اگر بچه ی من را خوب کردی بنده ی خوب می مانم و اگر بچه ام خوب نشد دیگر با شما قهر هستم . شاید مصلحت این بچه این باشد که خوب نشود . پس دعا کنیم که خوب شود و بعد تلاش کنیم که خوب بشود ولی اعتقاد به حکمت امام رضا (ع) پیدا کنیم . اگر آنها به ما فهماندند که مصلحت این بیمار این نیست که خوب بشود . قصه ی خضر و موسی این بود که قرار بود که این بچه ها کشته بشوند زیرا خدا می خواست به پدر و مادر آنها اولاد صالح بدهد زیرا آنها داشتند خراب می شدند . اگر من امروز بیمار هستم و نمره ی قبولی را دارم . اگر از امام رضا به زور شفا بگیرم ، ممکن است که وقتی خوب شدم کافر بشوم . و بعد می گفتند که ای کاش او در بیماری اش می مرد . فردی بود که بیمار بود و همه برای او دعا کردند که خوب بشود . بعد که خوب شد فاسد شد و همه می گفتند که ای کاش درآن بیماری اش می مرد . من اسرار الهی را نمی دانم . راوی می گوید که به محضر امام صادق (ع) رفتم . دیدم امام با ناراحتی به اتاق رفت و آمد می کند . علت را پرسیدم و امام فرمود که بچه بیمار بود . من تمام تلاشم را کردم که تکلیفم را در بیماری او انجام داده باشم . طبیب آوردیم ، دارو دادیم ، مواظبت کردیم و دعا کردیم ولی در آخر بچه مُرد . امام رضا (ع) همه ی بیماران را شفا نداده است . کسانی که مصلحت شان در شفا است ،امام شفا می دهد . شرطش این است که من هم لیاقت این اتصال را داشته باشم . قرار نیست که هر کس که شفا نگرفته است بگوییم که او بد است . باید بدانیم که هر کس که شفا گرفته مصلحتش بوده است و هر کس که شفا نگرفته مصلحتش شفا در این دنیا نبوده است .
سوال – من آرامش زندگی ام را مدیون برنامه شما و مادرشوهرم هستم که من را به دیدن این برنامه تشویق کرد اما مادر فرشته ای هستم که که متاسفانه عقب مانده ی ذهنی است .از شما التماس دعا دارم برای مادرانی مثل من و دعا می کنم که همه بیماران شفا پیدا کنند. دوست دارم که مادرشوهرم بداند که توصیه اش چه کمک بزرگی به من کرد .
پاسخ – اگر مادر شوهر واسطه بوده ، اگر من واسطه هستم که این خواهر را به بندگی خدا راهنمایی کنم ، خدا یک هزینه ی سنگین بندگی را جلوی ایشان گذاشته است . دوران طول زندگی مهم نیست مهم این است که شما تکلیف خودت را در مورد موجودی که بعنوان فرزند جلوی شما گذاشته اند انجام بدهید . اگر فرزند شما سالم است یک تکلیف دارید و اگر فرزند شما کمبود دارد شما یک تکلیف دیگری دارید . من به این مادر قول می دهم که همین فرشته ی عقب افتاده ، روزی دامن این مادر را می گیرد و برایش دعایی می کند ، این دعا غوغایی می کند . یک خانواده ای دختر عقب مانده ای داشتند و این دختر من را می شناخت با زبان بی زبانی گفت که برای من یک روضه می خوانی ؟ من هم قبول کردم و یک روضه خواندم . در سی سال دوره ی طلبگی من چنین مجلسی نداشته ام . این دختر خیلی گریه می کرد . الان که بعضی موقع ها زنگ می زند ، می گوید که برایم روضه می خوانی ؟ ما اسرار عالم را نمی دانیم . اینها هزینه ی بندگی است . این پدر و مادر بچه را خودشان نگه می دارند و می گویند که خدا این را در کاسه ی ما گذاشت است . معلوم می شود که ما برای پاک شدن مان یک دختر یا پسر عقب مانده لازم داشتیم . قرار نیست که ما با پول دادن امتحان را بیرون بیندازیم . بعضی ها با پول شان ، امتحان نگهداری پیر مرد یا پیر زن را بیرون می اندازند . پیر مرد یا پیر زن را در سالمندان می گذراند و پول م یدهند و بچه شان را هم در مجموعه ی گلها می گذارند تا از و مواظبت کنند . دختری که برایش خواستگار می آید ناراحت می شود که بگوید یک خواهر عقب افتاده دارد . اینها اشتباه می کند . خدا این امتحان را در کاسه ی شما گذاشته است در کاسه ی مجموعه نگذاشته است . این بچه ها اگر دعا بکنند کرات آسمان را بهم می ریزند زیرا آنها دل کوچکی دارند .
سوال – شما که می گویید دین خدا بن بست ندارد ، پس چرا به هر قیمتی که شده باید به پدرمان احترام بگذاریم . پدری بی مسئولیت دارم که تمام مشکلات زندگی ما تقصیر اوست . در تمام بحران ها خودش را عقب می کشد . من به تمام سفارش های قرآن عمل کرده ام ولی هیچ کدام از ته دل نبوده است . از پدرم بیزار است و مطمئن هستم که اگر سفارش های قرآن نیود من با پدرم مهربان نبودم . یک پدر خوب با پدر من چه فرقی دارد ؟
پاسخ – این پسر چون دین داشته سراغ خودکشی نرفته است ، سراغ فرار از خانواده نداشته است ، سراغ پرخاشگری با پدر نرفته است و او را دعا کرده است . اگر ما می گوییم که دین ما می گوید که به پدرتان دعا و محبت بکنید ، محبت فقط به لبخند نیست . الان همه ی تلاش خودش را بکنند و از مشاوران استفاده بکند و از کسانی که روی این پدر اثر گذار هستند استفاده بکند تا این پدر متوجه بشود . خودش جواب خودش را داده که چون او دین دارد ، بن بست ندارد . نیت خودش را هم اصلاح بکند . بگوید که چون خدا گفته انجام می دهم و از ته دلم هست و آرام هستم .
سوال – آیا شما خیلی خوش بینانه به زندگی نگاه نمی کنید ؟
پاسخ – چکار کنیم ؟ قرآن به ما یاد داده است . تا دنیا را کوچک نکنیم مسائل دنیا ساده نمی شود . ما دنیا را بزرگ کرده ایم . در قرآن داریم که وقتی چیزی بدست آوردید خیلی خوشحال نشوید و اگر چیزی از دست دادید خیلی ناراحت نشوید . من در همین دنیا به این کوچکی می توانم به وسعت عالم برسم . خوش به حال کسانی که در امتحان قرار گرفته اند .
سوال – من چند وقت است که مرتب صحبت های شما را گوش می کنم و خوراک قبل از خوابم حتما یکی از فایل های صوتی شماست که در گوشی ام ریخته ام و دارم یاد می گیرم که زندگی ام را به بندگی تبدیل بکنم . من یک دختر مذهبی معمولی هستم که به تمام مقدسات احترام می گذارم واجبات دینی ام را انجام می دهم و قرآن می خوانم . حالا که سمت و سوی من به طرف خدا رفته و همه ی چیزها را خدایی می بینم در مسئله ی ازدواج وقتی پای صحبت می نشینم و دیدگاهی که شما راجع به ازدواج گفتید مطرح می کنم ، بسیاری از آقایان از این حرفها خوششان نمی آید و پا پس می کشند . من نمی دانم که عملکرد و صحبت های من چرا این طور بوده که فکر می کنند که من خشک مقدس هستم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – شاید گاهی برداشتهای ما از این حرفها خیلی خشک می شود . مثلا خانمی می گفت که برای خواستگاری من آمده اند و من گفته ام که باید هر هفته به نماز جمعه بروم یا فلان برنامه را بروم . من هم اگر جای آن آقا بودم می گفتم که با این خانم نمی شود زندگی کرد . گاهی از حرفها بد برداشت می شود . محور زندگی ما باید بندگی باشد ، طرف مقابل که می خواهند انتخاب کنند یا دین دارد یا دین پذیر است . هر دو نفر آنها خوب هستند . در هر دوی آنها باید تلاش کنیم که دین را جلو ببریم . دختر خانم ها سعی کنند که خیلی خشک نگاه نکنند. کمی منعطف باشند اما روی حلال و حرام بایستند . بندگی به معنی تعطیل زندگی و تفریح نیست ولی باید در چارچوب دین باشد .
خدایا به آبروی امام رضا (ع) همه ی بیماران بویژه بیمارانی که التماس دعا گفته اند لباس عافیت پوشانده و همه ی گره های زندگی بویژه گره ی ازدواج را با دست عنایت امام رضا (ع) باز بفرما .