90-04-14-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
90/4/14
سوال – من دختری 24 ساله هستم . برادری دارم بیست ساله که دانشجوی سال دوم دانشگاه است . ما یک خانواده ی مذهبی هستیم و از وقتی که برادرم وارد دانشگاه شده است و با افراد جدیدی دوست شده نه نماز می خواند و نه لباس هاس درستی می پوشد و بعضی وقتها می گوید که من اسلام را قبول ندارم . البته بخاطر ترسی که از پدرم دارد جلوی او بطور نمایشی نماز می خواند ولی اگر تنها باشد نماز نمی خواند و می گوید که من از اسلام فقط روزه را قبول دارم . تمام این افکار را از دوستان هه دانشگاهی اش یاد می گیرد و پدر من از تمام این مسائل بی خبر است . می دانم که اگر پدرم بفهمد جنگ
بزرگی بپا می شود . نمی دانم چکار کنم ؟ از طرفی نگران برادرم و از طرفی نگران پدرم هستم . به من م یگوید که اگر تو خیلی مسلمان هستی کتابی بگو تا من جواب سوالهایم را پیدا کنم . می ویم قرآن بخوان ، می گوید که من از قرآن هیچی نمی فهمم . او حرف هیچ کسی را گوش نمی دهد و از راه نصیحت نمی شود به نتیجه رسید . لطفا من را راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – من به این خواهر بزرگوار که این دغدغه را دارند تبریک می گویم . ایشان دارند به این آیه ی قرآن عمل می کند . خودتان و خانواده تان را مواظبت کنید . همان طور که اگر برادرش بیماری جسمی داشته باشد تلاش می کند و از دیگران کمک می خواهد تا بیماری جسمی او را خوب کند باید تلاش کند تا این بیماری روحی او هم خوب بشود . خیلی از عزیران مثل این خواهر برای برادران شان غصه می خورند . این خواهر سعی بکنند که بجای برادرشان استغفار بکنند . دین ما می گوید که می توان به جای دیگری دارو خورد و دیگری خوب بشود . اگر برادر ایشان بیماری سرطان بد خیم داشت ایشان در
خانه ی اهل بیت می رفت و ضجه می زد و از آنها کمک می خواست . ایان باید از پدر و مادرش کمک بخواهد . ایشان نباید از نارحت شدن پدرنگران باشند . چون وقتی پدر را در جریان بیماری فرزند قرا بدهد پدر او را کنترل می کند . به پدر بگوید که این یک واقعیت است و نمی خواهد با دعوا با آن مواجه بشوی . اگر استخوان پای بچه ات سیاه شده بود تو خودت پای او را قطع می کردی ؟ یا او را پیش دکتر می بردی ؟ پدر و مادررا به مشاوره بکشانند و از روحانی محل هم کمک بگیرند . همه با هم همفکری کنند . خدا این همفکری ها را دوست دارد . وقتی یک نفر بارش روی زمین می ماند همه کمک می کنند . در
این برنامه هر کس که مشکلی دارد و ما آنرا بیان می کنیم خیلی از مردم از ما آدرس طرف را می خواهند تا به او کمک کنند . این تعاونی الهی است و همه دوست دارند که کمک کنند . تعاونوا علی البر و التقوا . این بهترین کار است . پس شما پدر را در جریان بگذارید ولی اورا ملایم کنید . از این هم ناراحت نباشند که کسی این موضوع را بفهمد زیرا آخرش همه می فهمند . اگر این جوان در جمع قوم و خویش کفری بگوید خوب است ؟ پس قبل از اینکه به این مرحله برسد همه را جمع بکنید تا با هم همفکری بکنید . پدری در حرم امام رضا (ع) با لب پرخنده می گوید که پسر من نماز نمی خواند ، چکار
کنم ؟ گفتم که اگر پسر شما یک بیماری سختی هم داشت این جوری برخورد می کردی ؟ پس باور کنیم که گره ای افتاده که از گره جسمی هم بدتر است . فقط این دختر خانم نسوزد و نداند که چکار بکند . در دانشگاه چند تا از هم دانشگاهی ها و استادان متدین او را پیدا بکنند و از کانال آنها وارد بشوند و همفکری بکنند . دیگر این که این خواهر یک مقایسه ای بین زمان زیبای اعتقادات پرر نگ تر این برادر با الان بکند و بگوید که قبلا اخلاق تو برای من زیباتر بوده است . وقتی به تو تکیه می کردم آرامش بیشتری داشتم . مقایسه خود انسان با خود انسان که دیروز من بهتر از امروزمن بوده
باعث می شود که به غیرت من بربخورد . او را با چالش به خودش بیندازند . بهترین کتاب ،کتابهای استاد مطهری است ، کتاب های شهید دستغیب و استاد قرائتی و جوادی آملی است ، پرسش و پاسخ های نهاد رهبری در دانشگاه تحت عنوان پرسمان است . پس یک مجموعه ی کامل کار باید انجام بشود. وقتی یک بیمار را می خواهند جراحی کنند یک تیم بیهوشی وتیم های مختلف می آید . پس تیم های مختلف باید دست به دست هم بدهند تا پیوند عمل یک بیمار خوب از آب در بیاید ، در اینجا هم تیم های مختلف برای پیوند مجدد این جوان به اعتقادات قبلی اش باید با هم کار کنند تا عمل موفقیت آمیر باشد .
خدایا به آبروی محمد و آل محمد جوانانی که به هر دلیلی از آغوش دین رفته اند به آغوش دین بازگردند . آقای شهید شاه آبادی از امام نقل می کند که قبل از اینکه امام مطرح بشود من با ایشان در ماشین نشسته بودیم و دو تا جوان ما را مسخره می کردند . امام نمی گذاشت که ما جوابآنها را بدهیم . وقتی آنها از ماشین پیاده شدند و دست به عمامه ی امام زدند ، ایشان دست به دعا برداشتند و گفتند که خدایا شیاطین این جوانان را از ما گرفته اند ، آنها را به آغوش ما برگردان . اگر همه این حرکتها را باهم بکنیم اتفاق خوبی خواهد افتاد .
سوال – چند جلسه قبل ایشان از ایثار گفتند واینکه چه زیباست که جوانی به خاطر دل پدر و مادرش از ازدواج با فردی که هر چند از نظر زندگی مشترک با هم کفو هستند منصرف بشود . پس جای حق پدر و مادر بر فرزند کجاست ؟ سالها پدر و مادرم من را مجبور می کردند که برای ازدواج به دخترهایی فکر کنم که پدرشان تمکن مالی دارند . دلیل این اصرار را هم پول بیان می کردند . تمام این سالها من روی انتخاب خودم که دختری نجیب بود و خانواده اش هم کفو خانواده ی ما بودند پافشاری می کردم . در آخر من با تمام احترامی که برای آنها قائل بودم در ظاهر آنها را راضی کردم بامیل عقلی
و قلبی به خوشبختی رسیدم . اینانتخاب مورد تایید همه بود بجز ... از آن به بعد بود که کم لطفی ها و بی احترامی ها ی آنها به من و همسرم شروع شد . دلیل آنها این بود که به حرف ما گوش ندادی . آیا واقعا آقای ماندگاری انسانهای بد ندیده اند ؟ آیا انسانهای بد نمی توانند پدر و مادر بشوند ؟ آیا پدر و مادر بودن یعنی معصوم از خطا بودن ؟ آیا حرمت نگه داشتن آنها یعنی پشت کردن به خوشبختی که در یک قدمی انسان است ؟ راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – من در خیلی از برنامه ها گفته ام که جوانان ایثار کنند و با پدر و مادرهایشان همراهی کنند ولی اتفاقا در داستان ازدواج به پدر و مادرها توصیه کردیم که بنا بر قول امام صادق (ع) با نظر فرزندتان همراهی کنید . پدر و مادری جایگاه عصمت نیست . به پد رو مادرها هم گفته ایم که آنها هم حقی بر گردن شما دارند که اگر انجام ندهند از طرف شما عاق می شوند ولی شما هم بر گردن آنها حقی دارید که اگر انجام ندهید عاق آنها می شوید . یعنی کاری می کنید که هر کس آنها را دید بگوید که بر پدر و مادرش لعنت . این خیلی بد است . رابطه ی والدین و فرزندان دو طرفی است ولی چون
جایگاه پدر و مادر یک جایگاه حساس تری است خدا وجود آنها را واسطه ی خلقت من و دعایشان را واسطه ی برکت من قرار داده است . آنها چند تا امتیاز دارند و بخاطر همین تاکیدات بر پدر و مادر بیشتر است . من به این پدر و مادر عزیز می گویم که اگر شما با نگاه مادی می خواستید فرزندتان را تشویق به آن ازدواج بکنید ، بدانید که آن کار اشتباه بوده است و استغفار کنید . امام صادق (ع) می فرماید که اگر فرزند شما غلط هم انتخاب کرده است او را توجیح کنید و اگر توجیح نشد در داستان ازدواج او را مجبور نکنید . انسان در ازدواج نمی تواند غیر صادق جلو برود یعنی در ظاهر بگوید
که من تو را دوست دارم ولی واقعا او را دوست نداشته باشد . در زندگی باید واقعا همدیگر را بخواهند . اگر همدیگر را بخاطر پول یا پدر و مادر بخواهند بالاخره یک جایی دستشان رو می شود. حالا که این جوان درست انتخاب کرده نگویید که چون جایگاه ما را زیر سوال برده است و به حرف ما گوش نکرده ما هم به او و همسرش احترام نمی گذاریم و او را اذیت کنیم . قطعا این شاخصه ، شاخصه ی الهی نیست . در داستان ازدواج چه درست و چه غلط اگر رسیدند به اینکه طرف هم کفوشان است ، پدر و مادر باید او را توجیح بکنند اگر او توجیح شد الحمدلله و اگر توجیح نشد بگذاریم که خودش جلو برود و
سرش به سنگ بخورد . خدا با اینکه زورش از پدر و مادر بیشتر است می گوید که من عبادت زوری نمی خواهم. ماوقتی سرمان به سنگ می خورد باز به در خانه ی خدا می رویم .خدا می فرماید : با اینکه من راه را گفتم و این همه پیامبر بشیر ونذیر فرستادم تا راه و چاه را به تو نشان بدهند ولی باز تو گوش نکردی ولی چون سرت به سنگ خورد باز توبه کن . خدا با آن همه عظمت هم زور نمی گوید و هم با مهربانی برخورد می کند . به پدر و مادرها می گویم که به بچه های تان زور نگویید ، آنها را تربیت بکنید و راه و چاه را به آنها بگویید . در آن زمان که بچه بیشتر تسلیم ماست بهتر و زیباتر او را
تعلیم بدهیم . وقتی به جایی رسید که قدرت تصمیم گیری دارد ما به او کمک کنیم . وقتی بچه است ما نمی گذاریم که او تصمیم بگیرد و اجازه نمی دهیم که دستش را به سماور بزند تا بسوزد ولی وقتی بچه بزرگ شد به او بگویید که این چاقو تیز است و او می گوید که من این را می دانم . ما بیش از ابلاغ چیز دیگری نداریم ، بشارت به راه و هشدار به چاه است . حالا ممکن است که بگویند او خداست با ما فرق دارد . سِر این که خدا بعد از اسم خودش سه مرتبه در قرآن اسم شما پدر و مادر را آورده چیست ؟ پس حتما باید یک شباهتی بین ما بعنوان پدر با خدا باشد . ما هم زمانی بچه بودیم اگر پدر
و مادر به ما زور می گفت ما خوشمان می آمد ؟ آنروز که باید تربیت کنیم خوب تربیت کنیم و آن روزی که باید واگذار کنیم خوب واگذار کنیم ، دعا کنیم ، مشاوره بدهیم و وقتی آنها از اشتباه شان برگشتند همان طور که خدا توبه کنندگان را قبول می کند ما هم جایی برای برگشت فرزندان مان بگذاریم . نگذاریم آنها بخاطر خطایی که کرده اند از ما دور بشوند .
سوال – من جوانی هستم که در خانواده ی نه چندان مذهبی بزرگ شده ام و نماز هم نمی خوانم زیرا خجالت می کشم و فکر می کنم که خدا هم از من روی گردان شده است . همیشه احساس تنهایی می کنم . به همین دلیل ازدواج کردم . من فکر می کردم که با این کار تنهایی هایم را پر می کنم ولی از روزهای قبل هم تنهاتر شدم . با اینکه همسرم را با تمام وجود دوست دارم ولی او من را درک نمی کند و این قدر من را ناامید کرده است که از خودم بیزارم . آیا ممکن است که خدا بنده ای از بندگان خودش را فراموش کند و اگر خدا مقدر کرده که من با همسرم ازدواج کنم چرا محبت من را در دل او قرار
نداده است ؟
پاسخ – الان من تشنه هستم و بجای اینکه آب بخورم غذا می خورم . آیا تشنگی ما رفع می شود ؟ ایشان دنبال آرامش می گشتند ، خدا خودش معدن آرامش است عطش آرام با ارتباط با خدا برطرف می شود . بجای اینکه با خدا ارتباط برقرار کند ازدواج کرده است البته این کار زیباست . ولی جای آب را نمی گیرد. می گوید که من همه کاری برای همسرم می کنم چرا او مرا دوست ندارد . خدا می گوید من همه نعمتی به تو دادم پس چرا من را دوست نداری ؟ اگر بگوید که خدا را دوست دارم پس چرا با خدا قهر است ؟ با خدا آشتی کنید . اگر ما آن داروی اصلی را گم کرده باشیم هرچیز دیگری بخوریم جای آنرا
نمی گیرد . اصلی ترین چیزی که مایه ی آرامش است خداست زیرا ما از او خلق شده ایم . اینکه ما می گوییم خجالت می کشیم بعد از مدتی نماز بخواهیم بخاطر این است که ما خدا را با انسانها اشتباه می گیریم . جوانی با مادرش دعوایش شده است و از خانه بیرون می رود و دیگر رویش نمی شود که برگردد و فکر می کرد که مادرش دیگر او را دوست ندارد ولی یکی به او خبر دارد که مادرش آرزو دارد که باز او را ببیند . وقتی این را می شنود دوباره به آغوش مادرش برمی گردد. خدا می فرماید که اگر کسی توبه کند من از مادری که بچه ی گمشده اش را پیدا کرده بیشتر خوشحال می شوم .
سوال – سوره ی اسرا آیات 1 تا 7 را توضیح بدهید .
پاسخ – آیه آخر را همه باید حفظ کنند که هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی . اگر در مورد دیگران فکر بد کردی یعنی در واقع برای خودمان فکر بد درست می کنیم . . اگر برای دیگران چاه درست می کنیم در واقع داریم برای خودمان چاه می کنیم . این جهان کوه و این عالم ندا است . انسان وقتی در کوه فریاد می زند چند پژواک به خودش بر می گردد . باور کنم که اگر به پد رو مادرم بدی بکنم به من هم بدی خواهند کرد . باور کنم چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی . این عالم ، عالم بده و بستان است . عاقبت خوبی خوبی است و عاقبت بدی هم بدی است . اگر با دیگران با زرنگ بازی
برخورد کردیم با ما با زرنگی برخورد می کنند . اگر سر کسی را کلاه گذاشتیم سر ما را کلاه می گذارند . اگر خانه ی ناقصی ساختیم برای ما هم خانه ی ناقص می سازند . باید این را باور کنیم که از مکافات عمل غافل مشو .
سوال – من پسری هفده ساله هستم که بحث های شما را دنبال می کنم . مشکلات زندگی شدیدا گریبان من را گرفته است و آنقدر به من فشار آورده که روز با پدرم دعوایم شد و به حرم امام رضا (ع) رفتم و از آقا گله کردم که چرا حاجت من را نمی دهی و گفتم که اگر حاجت من را ندهی دیگر به حرم نمی آیم . من شنیده بودم که یک نفر از حضرت رقیه خواسته بود که دخترش را شفا بده و الا دیگر به حرمش نیاید و دخترش شفا گرفته بود . بعد از اینکه من از حرم بیرون آمدم بیمار شدم . بعد از چند روز حالم خوب شد وبه خودم گفتم که انسان اگر سلامتی داشته باشد بهتر از هر چیزی است . از آن موقع تصمیم
گرفتم که وقتی به حرم می روم به گنبد نگاه کنم و به آقا بگویم که تو که آخر گره را باز می کنی چرا اول آنرا باز نمی کنی . مشکلات من و خانواده ام چه زمانی حل می شود ؟
پاسخ – این جوان صداقت زیبایی دارد. اگر امام رضا (ع) حاجتش را سریع می داد به این معرفت نمی رسد . باید باور کرد که امام رضا (ع) داشتن ارزشش بیشتر از این است که همه چیز داشته باشیم . امام رضا (ع) داشته باشم پول نداشته باشم ، آسایش در خانه نداشته باشم و امکانات نداشته باشم . آن کس که تو را دارد چه ندارد و آن کس که تو را ندارد چه دارد. جوانی می گفت که من به امام رضا (ع) گفتم که تا حاجت من را ندهی دیگر به حرم تو نمی آیم اما حالا دلم تنگ شده است آیا می توانم به حرم بروم ؟ گفتم که تو اول امام رضا (ع) را بخاطر حاجت خودت می خواستی ولی الان امام را بخاطر خودش
می خواهی . الان عاشق امام رضا (ع) شده ای ولی اگر امام رضا (ع) فقط حاجت تو را می داد او را بخاطر حاجت دادن دوست داشتی . در آیه شصت سوره ی غافر خدا می فرماید که دعا دو تا وجه دارد . یکی ارتباط با خدا و یکی حاجت خواستن . من گاهی این حاجت را به شما نمی دهم که این ارتباط دوام داشته باشد . خیلی ها می گویند که مسیحی از امام حسین (ع) و ابو الفضل حاجت گرفته و رفته است . او قرار نیست که تداوم ارتباط داشته باشد ولی تو قرار است که تداوم ارتباط داشته باشی . گاهی وقتی حاجت های ما را به ما می دهند ودیگر هیچ مشکلی نداریم دیگر کاری به امام رضا (ع) نداریم . همه ی حاجت
ها را به ما نمی دهند تا یا امام رضا (ع) و یا صاحب الزمان ما قطع نشود. یا الله گفتن بدون ماشین و امکانات ارزشش بیشتر است یا اینکه ماشین بدون خدا داشته باشم . ما نمی خواهیم بگوییم که اگر امام رضا (ع) داشته باشی ماشین نداری یا برعکس . می شود که ما هم دنیا و هم آخرت داشته باشیم . اگر امر بر این دایر شد که دنیا داشتن بدون امام رضا (ع) یا دنیا نداشتن با امام رضا (ع) باشد ، بنطر من داشتن امام رضا (ع) ارزش بالاتری دارد .
سوال – همیشه به ما گفته شده که ارتباط با نامحرم اشکال دارد و من حتی مواقعی که با نامحرم کار دارم شدیدا احساس گناه می کنم . چرا هیچ کارشناسی نمی گوید که تا چه حد این ارتباط اشکال ندارد . من حرف شما را قبول ندارم که می گویند از هم کلاسی پسرتان جروه نگیرید و احوال پرسی نکنید . مگر کجای اسلام گفته که نباید احوال پرسی کرد؟ نمی توانم به خودم بقبولانم که اسلام دست و پای ما را می بندد . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – ما نگفته ایم که هر ارتباطی با نامحرم حرام است. ما می گوییم ارتباط غیر عقلائی با نامحرم حرام است . اگر در ارتباط انگیزه ی عقلائی باشد و هیچ انگیزه ی شهوت در آن نباشد اشکالی ندارد . ما می گوییم ارتباط محض عقلائی کم پیدا می شود . شما وقتی در کلاس تان خانم خوب دیگری هست که جزوه ی کلاس را کامل نوشته است ، چه ضرورتی دارد که این جزوه را از پسر دیگری بگیرید و از او نگیرید؟ اینکه پسر را برای گرفتن جزوه انتخاب می کنید انگیزه ی عقلائی است یا شیطانی ؟ در شرایط مساوی ما راجع به دکتر و کارشناس هم همین را می گوییم . اگر این را به محضر امام حسین(ع)
ببریم کدام را قبول می کنند ؟ اشکالی ندارد که یک خانم سوال علمی دارد و آنرا از استاد آقا بپرسد یا یک آقا از استاد خانم سوال بپرسد یا خواهر و برادر دانشجواز هم بپرسند . حالا اگر ایشانهیچ انگیزه ای هم ندارند و دلشان پاک است ، دل ایشان پاک تر است یا دل امیر المومنین ؟ امیر المومنین فرمودند که من از سلام کردن به زنهای جوان پرهیز دارم . ایشان الگوی ما هستند . من به جوانها شک ندارم به شیطان اطمینان ندارم . ما در مشاوره های مان داریم کسانی که به گناه کشیده شده اند و شروع آنها از همین مسائل کوچک بوده است . مثلا یک اس ام اس ساده را جواب داده اند یا یک
تلفن ساده را جواب داده اند . گاهی یک احوال پرسی و یک نگاه بوده است .
سوال – من چند سال پیش با پسری تلفنی دوست بودم با اینکه این کار برخلاف شان خانواده ام بود ولی من در این منجلاب گیر کرده بودم که بعد از چند مدت خدا به من توفیق توبه داد و آن ارتباط را قطع کرده ام . این پسر هر چند مدت یک بار از طریق واسطه برای من پیغام هایی می فرستد که من را عذاب می دهد . من از خدا خواسته ام که قلب این پسر از گناه پاک بشود و توفیق توبه پیدا بکند . ما نه از لحاظ خانوادگی و نه از لحاظ فرهنگی و دینی هیچ تناسبی با هم نداریم . من از عواقب گناهی که کرده ام می ترسم . من طاقت عذاب آن دنیا را ندارم . من در خلوت هایم گریه می کنم . تماس های این
پسر چه مفهومی می تواند داشته باشد ؟
پاسخ – این به سوال بالا ربط دارد که یک رابطه می تواند در زندگی ما مشکل ایجاد بکند. یک رابطه نادرست بوده که حالا توبه کرده ولی تاره دارد آثارهایش می آید . ایشان می داند که با آن پسر هم کفو نیست و باید دنبال هم کفو خودش بگردد و این باعث عذابش می شود . اگر ما می گوییم که رابطه های غیر عقلایی را مواظبت کنید برای این است به این مشکلات دچار نشوید. ما یک شروع توبه و یک تداوم توبه داریم . بعضی ها فکر می کنند که وقتی یک شب مقدس توبه می کنند دیگر کار تمام می شود . شما وقتی دکتر می رویید بعضی مواقع می گوید که باید چند ماه آنتی بیوتیک بخورید . ایشان
استمرار استغفار را داشته باشند . دیگر اینکه برای آن آقا پسر هم استغفار کند . دیگر اینکه هیچ بازخوردی به این آقا چه مثبت و چه منفی ندهند تا او دوباره احساس علقه ی دوباره نکند . دیگر اینکه ایشان می گویند که کفاره ی من این است که با کسی ازدواج کنم که دوستش نداشته باشم . خیر این درست نیست . ایشان با کسی ازدواج کنند که هم کفو و هم دین ایشان باشد و علاقه هم به ایشان داشته باشد ازدواج کند . البته علاقه شرط ازدواج نیست . شناخت شرط ازدواج است . در قرآن می فرماید که خدا محبت و رحمت را دردل آنها می اندازد . در ضمن هیچ وقت استغفار را برای خودشان و آن آقا
ترک نکنند. هیچ پاسخی هم به درحواست های آن آقا ندهند .
خدایا به آبروی امام حسین (ع) و صفای ابوالفضل همه ی آنهایی که در زندگی شان گره دارند و نیاز به فرج دارند ، فرج زندگی آنها را با فرج امام زمان (عج) به ما عیدی عنایت بفرما .