موضوع برنامه: نکاتی در مورد انفاق
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين قرائتی
تاریخ پخش: 07-03-96
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
بی تاب تر از جان پریشان در تب *** بی خوابتر از گردش هذیان بر لب
بی رؤیت روی او بلا تکلیفم *** همچون گل آفتاب گردان در شب
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. طاعات و عبادات شما قبول باشد انشاءالله. داریم با هم لقمه لقمه نخوردن و جرعه جرعه ننوشیدن و بال بال آسمانی شدن را تجربه میکنیم. خیلی خوشحالیم که در روزهای نورانی ماه مبارک رمضان همراه شما و مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. در خدمت حاج آقای قرائتی عزیز هستیم. سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله.
شریعتی: حاج آقای قرائتی امروز برای ما چه به ارمغان آوردید؟
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه، اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
این بحث در ماه رمضان پخش میشود. چند جملهای از ماه رمضان بگویم و بعد هم ادامه بحث هفته قبل که در مورد انفاق بود، بگویم. اسم هیچ ماهی در قرآن نیامده است، فقط اسم رمضان آمده است. رمضان از رَمضَ است، رمضَ یعنی سوزاند. رمضان یعنی آتش سوزی که ما میگوییم: هروئین و این مواد مخدر را میسوزانند. ما گناه سوزی است. ماه از بین بردن است. روزه برای مسلمانها نیست. در قرآن داریم «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» (بقره/183) در ادیان قبل از شما هم روزه بوده است. خیلی هم نیست، «أَيَّاماً مَعْدُودات» (بقره/184) سی روز بیشتر نیست. 335 روز بخور، 30 روز ناهار را عقب بیانداز.
منتهی برای بچههایی که تازه به تکلیف رسیدند، یک مقدار سختشان است، یک تدبیری شود با پزشک، خود پدر و مادرها بلد هستند، یک نوع غذایی که دیر هضم است، بدهند که زود گرسنه نشوند. ممکن است برنج زود هضم شود ولی آبگوشت دیر هضم شود. یک خرده هم فعالیت کمتر کنند که زود گرسنه نشوند. اگر ضرر داشت یک حساب دیگر دارد، ولی صرف اینکه این ضعیف است و بچه است و رنگ پریده است، نترسید. کسی که روزه را خلق کرده گفته: روزه بگیرید.
ماه رمضان همه سرمایه است. نفس کشیدن ثواب سبحان الله دارد. خوابیدن عبادت است. یک آیه خواندن ثواب یک ختم قرآن را دارد. دعا در ماه رمضان مستجاب است. لطف خدا به مردم در ماه رمضان حساب دیگری دارد. سفارش شده شما هم در ماه رمضان اخلاقتان را خوب کنید. به پیرمردها احترام بگذارید، به بچهها رحم کنید. سفارشهای ویژهای برای ماه رمضان شده است. خدایا به آبروی رمضان و مولود آن امام حسن مجتبی و شهید رمضان امیرالمؤمنین، تو را به حق قرآن، هدیهای که خدا در ماه رمضان به مردم داد، قَسمت میدهم تمام برکاتی که ماه رمضان به بندگان خوبت میدهی همه را به همه ما مرحمت کن.
بحث ما در جلسه قبل در مورد انفاق بود. این جلسه هم ده نکته در مورد انفاق بگویم.
شریعتی: هفته گذشته نکتهای را در مقدمه بحثتان اشاره کردید که انفاق فقط بخشش مالی نیست.
حاج آقای قرائتی: بهترین انفاق این است که یک هنری را به یک نفر یاد بدهد. اخیراً به فکر این رفتم که در مورد مهارتها کار کنم. خوشبختانه دیدم که مقام معظم رهبری هم این مسأله را در دیدار با آموزش و پرورشیها مطرح کرد. بعد متوجه شدم طرح تحولی هم که نوشتند، مسأله مهارت گفته شده است. بعد یک ذره یک ذره دیدیم که وزرا هم این را قبول دارند. بعد دیدیم این کاندیداهای ریاست جمهوری هم در برنامههایشان تأکید کردند. ایجاد اشتغال! منتهی یک خرده شفاف تر بگویم. دیروز هم نامهای به بزرگان کشور نوشتم. ما باید یک عزم ملی داشته باشیم که به هر جوانی یک مهارتی را هدیه کنیم. چون وقتی دیپلم و لیسانس ما بی مهارت هستند، طلبه ما مهارت نداشته باشد توفیقش کم است. مثلاً اگر مهارت نداشته باشد، فقط میتواند پیش نماز شود. اما اگر مهارت کلاسداری داشته باشد، میتواند پای تخته سیاه برود و بچهها را جمع کند. برایشان کلاس بگذارد. مهارت خنداندن داشته باشد میتواند بچهها را جذب کند. با خندههای حکیمانه!
مهارت مسأله گفتن، مهارت تفسیر گفتن، زن و شوهرهایی که با هم قهر هستند، باید مهارت داشته باشند که چطور اینها را با هم آشتی بدهیم. آدمی که منحرف است را چطور توبه بدهیم؟ ما مجتهد خیلی داشتیم، امام خمینی موفق شد. مقام معظم رهبری براساس مهارتهایی که داشت، رهبر شد. وگرنه از نظر اینکه سید باشد، عالم و فقیه باشد، دیگران هم بودند. چون یک مهارتهایی دارد که وقتی حرف میزند، آدم میگوید: در وادی سیاسی و اقتصادی، در تفسیر و حدیث و فقه، ایشان را برجسته و متمایز میکند. ما باید یک نهضتی راه بیاندازیم و افرادی که ساختمان دارند، بگویند: ما این سالن را داریم، بیایید کارگاه کنیم. خود پدرها و نیروی مسلح هم میتواند، اگر فرمانده کل قوا تشخیص و اجازه دادند، بگویند: مثلاً شما خیاطی بلد هستی، میگوییم: شما این پیراهن دوزی را به ده تا سرباز یاد بده، در عوض چند ماه از سربازی شما کم میکنیم. پادگان هم دیگر بودجه نمیخواهد. چون جوانش هست، زمینش هست، سالنش هست، پادگان است و سالن هست و جوان هم هست و پنج تا هم خیاط است. چهار نفر دیگر کامپیوتر بلد هستند. چند نفر دیگر شنا بلد هستند. آقا شما شنا بلد هستی، این چند نفر بلد نیستند. اگر شما شنا را یاد اینها بدهید، یک ماه مرخصی شما را اضافه میکنیم. شما سرگرد هستی و میخواهی سرهنگ شوی، اگر میخواهی سرهنگ شوی، باید درختهای پادگان را به درخت میوه تبدیل کنی. دو هزار تا جوان در پادگان نشستند و آرزوی انار دارند.
ما میگوییم: مقام معظم رهبری فرمود: تولید اشتغال، این باید طوری باشد که به جای چمن سبزه بکاریم. به چای درخت تزئینی، درخت میوه بکاریم. هرکس هر هنری دارد بیاید هنرش را یاد دیگری بدهد. یک مثلی هست میگویند: هرکسی را دوست نداری ماهی به او بده. هرکسی را دوست داری ماهی گیری یادش بده. اگر خیلی دوستش داری توربافی یادش بده. تور ماهی ببافد که به ماهی گیرها هم تور بدهد. ما باید یک شغل کلیدی داشته باشیم. بعضی کارها کلید است.
یک کسی یک کتابخانه مهمی داشت، یکی از این کتابها را در جعبه گذاشته بود با زنجیر مثل لوستر آویزان کرده بود. هرکس میآمد کتابخانهاش را ببیند میگفت: مهمترین کتاب در این جعبه است. چون مهمترین کتاب است من این را مثل لوستر آویزان کردم. گفتند: این چه کتابی است؟ خط کوفی است؟ پوست آهو است؟ این چیست؟ گفت: کتاب آب، بابا است! چون اگر من این کتاب را نخوانده بودم از این کتابها هم سر در نمیآوردم. این کلیدی است. گاهی وقتها هرکسی یک کاری میتواند بکند. البته بعضی چیزها قابل انتقال نیست. مثلاً من معلمی را میتوانم به چهار طلبه انتقال بدهم. اما خنداندن و گریاندن دیگر دست ما نیست. من اگر شب تا صبح بین شعرا بخوابم، باز هم نمیتوانم یک شعر بگویم. البته آنهایی هم که ندارند غصه نخورند که ما نداریم در عوض خدا چیز دیگری به آنها داده است. به کسی هم که داده یک چیزی را گرفته و یک چیزی به او داده است.
در نهجالبلاغه داریم «مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ» (نهجالبلاغه، خطبه 234) قدش بلند است. ماشاءالله چه هیکلی دارد! اما همتش کوتاه است. «طَليقُ اللِّسانِ حَديدُ الجَنانِ» بیان روان است، اما قلبش مثل سنگ است. یعنی خدا از هرکسی یک چیزی را بگیرد، یک چیز دیگری به او میدهد. داروین در دو رشته شکست خورد. پدر داروین پزشک بود. او را دانشکده پزشکی فرستاد، رد شد. آخوند مسیحیت بود، کشیش بود. در علوم دینی مسیحیت هم شکست خورد. بعد در علوم طبیعی داروین شد. گاهی انسان ممکن است در یک راه شکست بخورد ولی در یک راه دیگر موفق شود.
من طلبهی جوانی بودم، مرحوم آیت الله یثربی امام جمعه کاشان ما را به مناسبت محرم روستایی فرستاد، من نمیتوانستم روضه بخوانم. هرچه روضه میخواندم مردم میخندیدند. همه حرفهایی که دیگران میزدند من هم میزدم، ولی همه میخندیدند. مردم روستا به آیت الله یثربی نامه نوشتند که ما این شیخ را نمیخواهیم! ایشان هم گفت: آقای قرائتی شما حدیث بخوان، کسی دیگر روضه بخواند.
من پدرم مرحوم شد. منبر رفتم. هفت بار مردم را خنداندم. آخر نامه دادند فاتحه پدرت است، اینقدر نخندان. گفتم: من نمیتوانم گریه بیاندازم. ممکن هست کسی هم نتواند بخنداند. مهارتهای شخصی را کار نداشته باشید. اما بسیاری از مهارتها، یعنی واقعاً کسی که نجار است، نمیتواند نجاری را به پسرش منتقل کند؟ بگوییم: اگر پسر نجار وارد پادگان شد، دو ماه سربازیاش کم میشود. چهار ماه کم میشود. یعنی یک کاری کنیم که این فرهنگ شود. لااقل دختر هنر مادرش را یاد بگیرد. الآن دخترهای امروز هنر مادرشان را ندارند. زنهای دیروز غذاهایی میپختند که دخترهای امروز بلد نیستند. زنهای دیروز صد تا غذای نذری میپختند. الآن دو نفر مهمان زیاد شود میگویند: رستوران برویم. البته محفوظاتی دارند که نه نان میشود و نه آب. هنری که بتواند این دختر یک زندگی را اداره کند مهم است. هنر آئین همسرداری ندارد. تحصیلاتش بالاست، بعضی از خانمها درسهای آخوندی خواندند، حوزه علمیه خواهران درس خواندند و چه تحصیلات دانشگاهی دارند. اما بلد نیست شوهرداری کند. مهارت همسرداری ندارد.
این آقا آمده خمس حساب کند، چطور این آقا با چه آیه و حدیثی مسیر خمس دادن را برای او فراهم کند؟ خنداندن، گریاندن، قرائت و تجوید، خمس حساب کردن، صوت خوب خواندن، کلاسداری، فن حدیث خواندن، فن تفسیر خواندن، فن آشتی دادن، تعلیم بزرگترین انفاق است. اینکه ما به یک جوانی که هنر ندارند، هنر یاد بدهیم.
در مورد انفاق ده نکته نوشتم، بگویم. بعضی وقتها شریکی میشود یک کاری کرد. مثلاً بگوییم: اگر ایشان یک چرخ بافندگی داشته باشد، میتواند کار بکند. پنج نفر، ده نفر شویم و با هم یک چرخ بخریم و به ایشان بدهیم. نبوت هم شریکی هست. خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو، گفت: شریکی! «هارُونَ أَخِي» (طه/30) «وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» (طه/32) من و هارون برادرم با هم برویم. گاهی میگوید: سه نفری، «فَعَزَّزْنا بِثالث» (یس/14) دو نفر بروند و یک نفر هم دنبال قصه بروند.
کارهای شریکی، اگر صدامی که به ما حمله کرد، اگر ارتش تنها بود شکست میخورد. ارتش و سپاه و بسیج و کل مردم دست به دست هم دادند. ما خیلی از کارهای محال را میتوانیم شریکی انجام بدهیم. بهترین انفاق این است که به کسی شغل بدهیم، ابزار تولید بدهیم.
مسأله دیگر سریع باشد. انفاق سریع باشد، هی نگوییم برو بیا، برو بیا، لفت ندهیم. بعضیها که پول میدهند لفتش میدهند. آقایی بود وقتی میخواست پول به فقیر بدهد، میگفت: حمد و سوره را بخوان ببینم، نمازت درست است. یا میگفت: شغلت چیست؟ در شغل تو حلال و حرام کدام است؟ به هرکسی میخواست کمک کند، سؤالات زیادی میکرد. یک مرده شوی نزدش آمد و گفت: مدتی است کسی نمرده است. وضع من خوب نیست. میشود کمکی بکنید؟ گفت: تو مرده شوی هستی، بنشین ببینم. چند نوع کفن داریم؟ غسل سدر چطور است؟ غسل کافور چطور است؟ مرده چند متر پارچه برای کفن میخواهد؟ وقتی مرده را در قبر گذاشتی چطور لحد را میگذاری؟ تلقین را بخوان. این مرده شوی خسته شد. گفت: ما وقتی از قبر میخواهیم بیرون بیاییم، یک چیزی هم در گوش مرده میگوییم، گفت: چه میگویی؟ گفت: میگوییم خوشا به حالت مُردی احتیاجت به این آقا نیفتاد. بعضیها میخواهند کمکی کنند خیلی لفت میدهند. ساده هم نباشد ولی زیاد سخت گیری هم نباشد.
این عجله کار شیطان است هم حرف غلطی است. این مثل دروغ است. در قرآن و روایت چقدر عجله داریم. «عجّلوا بالصلوة»، «حیّ علی الصلاة»، حیّ یعنی عجله کن. «سارعوا»، «سابقوا»، این عجله است. بنابراین در کارهای خیر سبقت بگیریم و سریع باشیم.
بی منت باشد. معتدل باشد. قرآن میگوید: «الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) نه زیاد میدهند، نه کم. یعنی اعتدال دارند. در انفاق باید معتدل بود. شخصی تمام اموالش را وقف کرد، پیغمبر فرمود: بسیار کار بدی کرده است. اگر به من میگفتید، اجازه نمیدادم او را در قبرستان مسلمانها دفن کنید. پدر حق ندارد همه اموالش را وقف کند. بنده نود میلیون دارم سی میلیون را حق دارم انفاق کنم. شصت میلیون برای وراث است. نباید طوری وصیت کنم که به کسی ظلم شود. بچهها از اسلام بدشان میآید. میگوید: پدر ما یک عمری زحمت کشید و یک قران برای ما نگذاشت.
آیهای داریم «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/29) یعنی دستت را به گردنت قفل نکن. مثل آدمی که هیچوقت دستش در کیسه نمیرود. اگر کسی دستش به گردنش قفل شود دیگر در جیب نمیرود. یعنی اینطور نباشد که هیچوقت دستش در جیبش نرود. از آن طرف هم میگوید: «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» خیلی هم باز نکنی. امام رضا خواست مثل بزند یک مشت شن برداشت. گفت: نه اینقدر سفت باش که یک شن هم بیرون نیاید. نه اینطور باش که همه شنها بریزد.
یکبار پسری در خانه پیغمبر(ص) آمد و گفت: مادرم گفته: پیراهن پیغمبر را برای تبرک میخواهم. حضرت هم پیراهنش را درآورد داد. ظهر شد اذان گفتند، پیغمبر پیراهن نداشت. آیه نازل شد، چه کسی گفت: پیراهنت را بدهی؟ شما وقتی یک پیراهن داری حق نداری بدهی. بنابراین معتدل باشد. هرکاری اعتدالش خوب است.
امیرالمؤمنین فرمود: اگر خواستی تعریف کنی به اندازه تعریف کن. اگر بیش از اندازه تعریف کردی معلوم میشود «مَلِق» یعنی تملق، چاپلوسی کردی. چاپلوسی نکن. از آن طرف هم اگر خوبی مردم را نگفتی معلوم میشود حسود هستی. که این آقا خوبی دارد ولی به زبانت نمیآید بگویی. آدم حسود نمیتواند خوبی مردم را بگوید. «الثَّناءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ» (نهج البلاغه، حكمت 347) اگر نیم کیلو خوبی دارد، یک کیلو خوبی گفتی معلوم میشود تملق است. اگر نیم کیلو خوبی دارد، یک سیر گفتی، معلوم میشود حسود هستی. عاجز هستی. اندازه دارد!
قرآن اکثر جاها میگوید: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» لَعَّلَ یعنی انشاءالله میشود. دو سه جا گفته: «قد افلحَ المؤمنون»، «قد اَفَلَحَ من تَزَکَّی» (اعلی/14) سه بار گفته «قد» یعنی حتماً، باقی را گفته شاید. مثل همین که گفته: «لَعَلَّکُم تَتَقّون». اعتدال باید باشد. عیدی دادن اعتدال داشته باشد، نگاه کردن اعتدال داشته باشد، بغض اعتدال داشته باشد، باید معتدل باشیم.
از حلال باشد، اصلاً اگر از حرام باشد قبول نیست. پس سریع باشد، کلیدی باشد، یک مهارتی یاد بدهیم. سریع باشد، بی منت باشد، اعتدال داشته باشد.
اولویتها را در نظر بگیریم، «لا صَدَقَةَ وَ ذُورَحِمٍ مُحتاج» اگر شما به بیگانه صدقه بدهی، حال آنکه در فامیل خودت محتاج هست، صدقه شما ارزشی ندارد. «وَ يَسْئَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُون» (بقره/219) میآمدند میگفتند: یا رسول الله چه چیزی انفاق کنیم؟ عدس بدهیم؟ شکر بدهیم؟ نان بدهیم؟ چه بدهیم؟«وَ يَسْئَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُون» یعنی چه جنسی بدهیم؟ قرآن نمیگوید: چه جنسی. میگوید: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» (سبأ/39) میگوید: هرچه میخواهی بدهی بده. او میگوید: چه بدهم. خدا میگوید: به چه کسی بده. این خودش یک درس برای تعلیم و تربیت است که اگر مردم از شما سؤال کردند، شما سؤال مردم را نمیخواهد جواب بدهید، ببین نیاز چیست، آن را جواب بده. اینها سؤال میکردند: «ما ذا یُنفِقون» چه چیزی بدهم؟ خدا میگوید: به چه کسی بدهی مهم است.
گاهی افراد از من میپرسند: «مالِک یوم الدین» است یا «مالَک یوم الدین»؟ «هَیتَ لک» یا «هیت لک»؟ میگویم: راستش را بگو، در عمرت یک نماز با توجه خواندی؟ تو به حضرت بگو: چه کار کنم نمازم با توجه باشد؟ گاهی گیر میدهیم که منصور دوانقی است یا دوانیقی است؟ حالا هرچه هست. یا خندقی کندند، یا خندقی بکندند یا بکندندی؟ ما بسیاری از علوم و محفوظاتمان کشک است. حیف عمر!
من در مورد حفظ قرآن هم میگویم: اگر به کسی فشار میآید حفظ نکند. اگر مقام معظم رهبری فرمود: ده میلیون حافظ قرآن میخواهیم، «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّر» (مزمل/20) یُسر، یک کسی تیزهوش است. حفظ قرآن یک نعمتی است. نعمت بزرگی است. ولی به شرطی که طرف زجر نکشد و به او تحمیل نشود. بتواند و فوق طاقتش نباشد. چون اگر یک ذهن عادی باشد، قرآن را حفظ کند یادش میرود و آنوقت نسبت به قرآن یک خاطرهی تلخی برایش میماند. هرچه توان داریم.
مسأله دیگر «مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) باشد. یک چیز ارزشی را بدهیم نه چیزی که میخواهی دور بیاندازی. لباست تنگ و کوتاه شده، از مد افتاده است، رنگش را دوست نداری، چیزی که دوست داری را بده نه چیزی که میخواهی دور بیاندازی. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» قرآن میگوید: اگر میخواهی به درجات بالا برسی چیزی را بده که مورد علاقه تو باشد. چیزی بده که دل بکنی. چون هدف از انفاق سیر شدن او نیست. خوب شدن تو هم هست. یعنی خدا که میگوید: یک لباس به برهنه بده، هم میخواهد برهنه پوشیده شود، هم میخواهد سخاوت در تو زنده شود. اگر یک چیز آشغالی را دادی، او ممکن است از استیصال قبول کند اما تو رشد نکردی.
آیه دیگری در قرآن داریم «وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيه» (بقره/267) اگر خودت فقیر بودی و این لباس را به تو میدادند، میگرفتی؟ یک لباسی بده که اگر آن لباس را به خودت بدهند، میگرفتی. شما چیزهایی را انفاق میکنید که خودت بودی نمیگرفتی. الا اینکه با اغماز باشد.
مسألهی دیگر اینکه مخفیانه باشد. گرچه کمک علنی باعث تشویق است ولی اصل در اینکه مخفیانه باشد این است که یک برکاتی دارد اینکه از ریا دور است، امامان ما از پشت در کمک میکردند. صورت خودشان را میپوشاندند که هم شکم او سیر شود و هم نشناسد او چه کسی بود کمک کرد که بله قربان گو بار نیایند.
قرآن در مورد انفاق میگوید: «سِرًّا وَ عَلانِيَة» (بقره/274) یعنی علنی بودن یک برکتی دارد که برای دیگر الگو میشود و دیگران هم تشویق میشوند. امر به معروف عملی است.
مسألهی دیگر وفور باشد. قطره چکانی نباشد. جیره بندی نکنیم. مشکل طرف حل شود.
توجه به وسوسهها داشته باشیم. در قرآن یک آیه داریم، میگوید: وقتی میخواهید صدقه بدهید، قرآن میآید میگوید: پیری داری، کوری داری، روزگار داری. ممکن است زمانی نیاز داشته باشی. «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر» (بقره/268) شیطان هی میآید وسوسه میکند. اینجا در تفسیرها یک چیز قشنگی بود که دیروز نوشتم.
در مورد وسوسهها شش حرف هست. 1- اول اینکه نیاز من به مغفرت الهی بیش از نیاز به مال است. بالاخره ممکن است من به این مال نیاز داشته باشم. میگوید: نیاز داری پس به فقیر نده. بله ممکن است به این مال نیاز داشته باشم، اما به عفو خدا هم نیاز دارم. به مغرفت محتاج هستم.
2- نیاز من در پیری احتمالی است. ممکن است پیر شوم نیاز داشته باشم، ممکن است ده دقیقه دیگر سکته کنم. ولی نیاز من در قیامت به عفو الهی قطعی است. نیاز من در پیری شک است، ولی نیاز من به مغفرت خدا یقینی است.
3- ممکن است مال فردا نماند. ممکن است مال مرا دزد ببرد. آتش این قالی را سوزاند. چیزی که برای پیری گذاشتی، ممکن است از دست برود. ولی اگر برای خدا گذاشتی، برای خدا ماندنی است.
4- ممکن است این مال برای فردا ماندنی باشد ولی کارآیی نداشته باشد. مثلاً سماور زغالی و کرسی الآن مصرف ندارد. ممکن است مال از بین نرود، مثل کرسی ولی دیگر کارآیی ندارد. پوستین دیگر کارآیی ندارد.
5- پیری شما چقدر طول میکشد؟ شما میگویی: این پول را برای پیری نگه دارم، پیری شما پنج سال، ده سال طول میکشد. اما نیاز اولیه شما تا ابد است. ولی در دوران پیری، مثلاً فرض کنید بنده یک چیزی را برای پیری ذخیره کردم. الآن 72 سالم است، پیری من پنج سال، ده سال و بیست سال است. ولی نیاز من به عفو الهی ابدی است. بنابراین در محاسبات باید مواظب باشیم گول شیطان را نخوریم.
این حرفهایی که زدم پای تلویزیون چند برادر و خواهر عزیز هستند که دخترهایتان را شوهر دادید، پسرهای شما هم داماد شدند، الحمدلله بچههای شما مشکل ندارند. خود شما هم اکثر سِنت گذشته است، یک سرمایهای به هم زدی، یک کاری برای جامعه بکن. یک چیزی را وقف کن. یک خوابگاهی برای دانشجوها، یک حوزه علمیه برای طلبهها، یک کتابخانهای، به چهار جوان وام بده، وسیله ازدواج فراهم کن. اینقدر پولدار هست که میگوید: نه!
به هر حال اگر میتوانیم کاری کنیم، ماه رمضان پارسال چه کسانی بودند و امسال نیستند. از کجا معلوم ماه رمضان دیگر باشیم؟ در قرآن چهارده مرتبه کلمهی «بَغْتَة» آمده است. از امام صادق پرسیدند: بعضی از مردهها چشمشان باز است و بعضی چشمشان بسته است. چرا؟ امام فرمود: آن کسی که چشمش باز است، فرصت نکرده ببندد. آن کسی که بسته است، فرصت نکرده باز کند. از کجا معلوم ماه رمضان بعد باشیم؟ به ما گفتند: نماز که میخوانی احتمال بده نماز آخرت باشد. ما باید احتمال بدهیم ماه رمضان آخر ماست. انشاءالله خدا عمر طولانی همراه با برکت و تقوا به تک تک شما بدهد. نگویید: من فال بد میزنم. ولی شما در محاسباتت خیلی برای خودت خط و نشان نکش.
یک کسی دامنش را گرفته بود، اینطور در خیابان راه میرفت. گفتند: چرا اینطور کردی؟ گفت: شنیدم مرغی در هوا تخم میاندازد، میخواهم زمین نخورد! گفت: دلت خوش است! خوشا به حالت! گفت: به خانمم گفتم: آبجوش بگذارد من تخم مرغ را آوردم!
گاهی روی محاسبات، پسرم کی فوق لیسانس میشود؟ کی دکتر میشود؟ کی این پسرم آیت الله میشود؟ وکیل و وزیر میشود؟ یک محاسباتی میکنیم، براساس محاسبات، الآن در محله شما چند تا آدم فقیر است؟ ما نمیخواهیم بگوییم: بریز و بپاش، در شهرک سازی ما، باید یکی از کارهای بسیار بدی که از غرب یاد گرفتیم، این است که برای سالمندان یک جایی بیرون از شهر میسازیم. این پدر و مادر نیاز به عاطفه دارد. قرآن گفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) پول نمیخواهد، محبت میخواهد. در آپارتمانهای تنگ هم نمیشود یک پدر و مادر پیر آورد. هم تنگ است، هم بچه میخواهد بخوابد. تلویزیون نگاه کند. زن و داماد نمیسازند. بهتر این است که برج سازان و شهرداریها از هر ده برجی، دو تا سوئیت هم باشد. بنده مادر پیر و پدر پیر دارم، کیلومتر فلان نبرم. بگویند: این برج، طبقه چهارمش را اجاره میکنم این سوئیت هم به من اجاره بدهید. یک تک اتاق با یک امکاناتی، که وقتی این دلتنگ شد، حداقل بیاید بچههایش را ببیند و سر جایش برگردد. اینکه ما پدر و مادر پیر را سالمندان میفرستیم، یکی 97 ساله، یکی 92 ساله است. همه پیرمرد، همه مریض و بدون روحیه، اینها بیشتر روانی میشوند. بعد دکتر روانشناس میآوریم که چه مشکلی دارند؟ این دکتر روانشناس نیاز ندارد. بچهاش را ببیند خوب میشود. ما قاطی کردیم. بچه را از مادر جدا میکنیم و بعد روانشناس میآوریم. کارهای غلطی انجام میدهیم.
من یکجا رفتم دیدم هشتصد استاد دانشگاه را در هتل طرقبه دعوت کرده بودند. من هم برای سخنرانی دعوت کرده بودند. ما گفتیم: موضوع بحث چیست؟ گفتند: روانشناسی ازدواج. گفتم: ازدواج روانشناسی میخواهد؟ شما هشتصد استاد دانشگاه، چند صد میلیون خرج کردند و شما اینجا آمدید که روانشناسی ازدواج بگوییم؟ آدم میفهمد همسر میخواهد. مثل روانشناسی خاراندن! روانشناسی خوابیدن، آدم میفهمد خوابش گرفته است. روانشناسی عطش، آدم احساس میکند تشنه است. من روانشناسی را قبول دارم منتهی نه برای چیزهایی که بدیهی است. گفتم: این پول هشتصد استاد دانشگاه، پول سمینار را اگر برای ازدواج میدادی، ازدواج راه میافتاد. یک کسی مرده بود روی قبرش موز گذاشتند. گفتند: این موزها را به خود مرحوم میدادند، نمیمرد. گاهی محاسبات غلط است. دین اسلام فطری است و طبیعی است. اگر میتوانید کاری کنید به خصوص افرادی که مثل من ریشهایشان سفید شده است. یک آیه برای ماه رمضان است، میگوید: شما از غروب میتوانی بخوری تا سپیده صبح، «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَض» (بقره/187) خط سپیده صبح که زد، یکی میگفت: یکی از معنای این آیه این است که «الخیطُ الابیض» یعنی ریش سفید، یعنی بخور تا ریشت سفید شد. ریشت که سفید شد، خط ابیض یعنی ریش سفید، همین که موی سفید آمد یعنی چه؟ یعنی کنترل کن. یعنی جوانی و عیاشی بس است. همین که موی سر و صورتت سفید شد.
حالا شما هم که الحمدلله پسرهایت را داماد کردی، دخترهایت شوهر کردند و خودت هم مشکل نداری، بیایید یک کار کنید. حالا میتوانی بگویی: من دلم میخواهد زیر نظر خودم باشد. تولیتش را خودت بگیر. بگو: نمیخواهم به اوقاف بدهم. به اوقاف بده ولی بگو: تا زنده هستم متولی این وقف من باشم. در ماه رمضان امسال هرکس احتمال بدهد که ممکن است توفیق از دستش گرفته شود. یکوقت روی دستش میزند که میتوانستم این کار را بکنم ولی نکردم.
شریعتی: ما در ماه رمضان، هر روز یک صفحه از یک جزء را تلاوت میکنیم. امروز صفحه 28 قرآن کریم از جزء دوم را تلاوت میکنیم. از مشهد الرضا و کنار بارگاه ملکوتی امام رضا، ماه رمضان ما که با نام و یاد امام رضا آغاز شد انشاءالله برای همه ما پر خیر و برکت باشد و همه ما مشمول نگاه پدرانه آن امام بزرگوار باشیم.
«فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«183» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«185» شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ«186» وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»
ترجمه: پس كسى كه از انحراف وصيّت كننده (و تمايل بىجاى او به بعض ورثه) يا از گناه او (به اينكه به كار خلافى وصيّت كند،) بترسد و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست (و مشمول قانون مجازات تبديل وصيّت نمىشود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد. چند روزى معدود (روزه بر شما مقرّر شده است)، ولى هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد، پس (به همان) تعداد از روزهاى ديگر (را روزه بگيرد) و بر كسانى كه طاقت روزه ندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيرزنان)، لازم است كفّارهاى بدهند، مسكينى را اطعام كنند. و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند (وبيش از مقدار واجب، طعام بدهد)، براى او بهتر است، ولى اگر (آثار روزه را) بدانيد، (مىفهميد كه) روزه گرفتن، برايتان بهتر است. (و هرگز به روزهخوارى معذوران، غبطه نمىخورديد.) (روزه در) ماه رمضان، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است. (و قرآن كتابى است كه) هدايتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدايت و وسيله تشخيص حقّ از باطل است، پس هر كس از شما كه اين ماه را دريابد، بايد روزه بگيرد. و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد، روزهاى ديگرى را به همان تعداد روزه بگيرد. خداوند براى شما آسانى مىخواهد و براى شما دشوارى نمىخواهد (اين قضاى روزه) براى آن است كه شماره مقرّر روزها را تكميل كنيد و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، به بزرگى ياد كنيد، باشد كه شكرگزار گرديد. و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزديكم؛ دعاى نيايشگر را آنگاه كه مرا مىخواند پاسخ مىگويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه به رشد رسند.
شریعتی: صحن تو و ضریح تو و بارگاه تو *** هر حاجت نگفته گمانم روا شود
اشاره قرآنی این صفحه را بشنویم.
حاج آقای قرائتی: در این صفحه که خوانده شد، اسم ماه رمضان برده شد. اهمیت ماه رمضان به قرآن است. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» نمیگوید: «شهر رمضان الذی کتب علیکم الصیام» بنابراین یک کاری کنیم که ماه رمضان هرجا جلسهی قرائت هست، یکی دو آیه هم تفسیر شود. از روحانیون بخواهیم و جدی هم بخواهیم که به جای تاریخ و شعر و قصه و تحلیل سیاسی یک آیه را برای ما معنا کنند. یک تفسیر کوچک پنج دقیقهای! تلاوت قرآن به لطف خدا راه افتاده است. مسابقات قرآن، تجوید قرآن خوب شده و اینها همه قدمهای خوبی است که برداشته شده است. اوقاف و سازمان تبلیغات خیلی کارهای خوبی کردند. حوزهها و مساجد خیلی کار کردند ولی هنوز حق قرآن داده نشده است. زمانی حق قرآن داده میشود که در هر منطقهای که یک هیأت عزاداری هست یک جلسه تفسیر هم باشد. یعنی اگر در تهران پنج هزار جلسه عزاداری هست، پنج دقیقه جلسه تفسیر هم باشد.
من معتقد هستم که اگر مزه قرآن را بچشیم، دیگر مزههای چیز دیگر را نخواهیم چشید. مادر موسی وقتی موسی را زایید. چون فرعون نوزادها را میکشت، خدا به مادر موسی وحی کرد که «وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ» (قصص/7) او را شیر بده و در جعبه بگذار و به دریا بیانداز. در دریا انداختند و فرعون جعبه را دید. دید نوزادی هست، خواست او را بکشد، زن فرعون نهی از منکر کرد و گفت: «لا تقتلوا» او را نکش. ما که بچه دار نمیشویم، این بچه ما باشد. «لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً» (قصص/9) هر دایهای را آوردند. سینه دایه را نمکید. چرا؟ کسی که شیر مادر خورد، «وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ» وقتی به مادر گفتیم: شیر بده. کسی که شیر مادر خورد، دیگر شیر دایه را نمیخورد. ما اگر شیر قرآن را بمکیم دیگر کتابهای دیگر برای ما مزه ندارد. ما هنوز مره قرآن را نچشیدیم. صبح از یک آیه یک معنی میگیری و شب یک معنی دیگر. لذا علامه طباطبایی فرمود: تفسیر قرآن باید دو سال به دو سال عوض شود. مثل آجر، آجرهایی که صد سال پیش یا پنجاه سال پیش خانه ساختند، با الآن یکسان است؟ آجر و سیمان فرق نکرده است. ولی همین مهندسی که همین زمین را ساخت، کنارش یک زمین دیگر را طور دیگر میسازد. همینطور که آجر و سیمان و گچ ثابت است، ولی مهندسی این فرق دارد، قرآن هم همینطور است. امروز قرآن یک معنی دارد و فردا یک معنی دیگر میفهمی. البته باید دست کارشناس باشد. باید مسأله تفسیر و تدبر را جدی بگیریم. منتهی جلسهها طولانی نشود. نهایت یک ساعت باشد. از قرآن جدا نشویم و از مهجوریت بیرون بیاوریم.
شریعتی: طرح خانههای نورانی که سالهای گذشته به همت شما بینندههای گرانقدر در جای جای میهن اسلامی ما برگزار شده بود همچنان در حال برگزاری هست و استمرار دارد، خداوند به بانیان این طرح انشاءالله جزا عنایت کند و بهترینها نصیب شما شود. دعا بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: خدایا هرچه در ماه رمضان به خوبها میدهی به آبروی همان خوبها همه آنها را به ما هم بده.