حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
91/8/16
سوال – در مورد عوامل طلاق توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – یکی ازعوامل طلاق، ازدوج کردن در سن بالاست زیرا کسی که سن ،سواد و پولش بالا می رود توقعش هم بیشتر می شود و وقتی اینها با هم ازدواج می کند نمی تواند توقع همدیگر را تحمل کنند. اگر ما نخ قرقره که نازک است را به هم گره بزنیم باز شدن این گره کارسختی است اما دو تا طناب خیلی بد گره می خورد و زود باز می شود .خانمی که دیر ازدواج می کند و مدرک تحصیلی بالا می گیرد، توقعش بالا می رود. در ضمن ممکن است که این فرد آلوده به گناه هم بشود و با این خاطرات گناه آلود نمی تواند زندگی کند. وقتی فردی هر روز در رستوران غذا می خورد ، اگر ببیند که غذای منزل شور است سریع به رستوران می رود ولی اگر اهل رفتن به رستوران نباشد همان غذا را با آب می خورد. اگر دختر و پسر ما هر جایی شد و با هر کسی رفیق شد دیگر نمی تواند ناملایمات زندگی را تحمل کند. یعنی این فرد ازدواج را اسارت می داند. عامل دیگر طلاق تجملات است. وقتی خانم ها بد حجاب به خیابان می آیند و مردها هم چشم چران می کنند، این مرد به خانه می آید، خانمش را با آن خانم ها مقایسه می کند و احساس می کند که سرش کلاه رفته است. و زندگی اش بهم می ریزد. خانم های بدحجاب به خانواده ها ظلم می کنند. و دل دیگران را می سوزانند. و تعادل روحی دیگران را بهم می زنند. اگر قاضی کفش تنگ به پا دارد نباید قضاوت کند زیرا این تنگی در قضاوتش اثر دارد. چطور ما می توانیم این همه بدحجابی داشته باشیم ولی انحراف اخلاقی نداشته باشیم ؟ بخاطر حفظ علم ،باید در دانشگاهها حجاب رعایت بشود تا دانشجو حواسش به درس باشد .بی حجابی به علم ضربه می زند. عامل دیگر طلاق، زن های مقدس هستند. گاهی آقا می خواهد بگو و بخند بکند ولی خانم زیارت عاشورا می خواند. زن و مرد باید همدیگر را درک کنند و هوای همدیگر را داشته باشند. گاهی خانم می خواهد تمام مستحبات را انجام بدهد. مثلا خانمی دو ماه محرم وصفر لباس مشکی می پوشد و آقا تمام مدت خانم را با این لباس سیاه می بیند ولی در خیابان چیز دیگری می بیند. زن و مرد باید یکدیگر را تامین کنند.اگر مرد خودش را تمیز نکند یعنی لباسش کثیف باشد یا دهانش بوی سیگار می دهد، وقتی خانمش از کنار آقایی رد می شود که عطر زده است با خودش می گوید خوش به حال زن این آقا .پس گاهی زن و شوهرها نیازهای جنسی همدیگر را تامین نمی کنند. اگر آقا از خانم درخواست کند که به بستر بیاید، خانم نمی تواند نماز مستحبی بخواند. ما گاهی اوقات به اسم دین کارهایی انجام می دهیم که اشتباه است .گاهی خانم می گوید که من شوهری با این صفات می خواهم ولی آقا می گوید که ما این رسم را نداریم . آقا باید به توقع حلال خانم گوش کند. پس توجه به نیازهای عاطفی و جنسی همسر مهم است .عامل دیگر طلاق مشاوران نااهل هستند. اصل مشورت در قرآن آمده است .بعضی از مشاوت ها ضد قرآن است .عامل دیگر طلاق ها بخاطر دلسوزی ها و دخالت های نابجای اقوام است. اگر فرزندان از پدر و مادر مشورت می خواهند، مشورت دادن اشکالی ندارد ولی دخالت کردن در کار فرزندان اشکال دارد. گاهی آقا به خانم می گوید که من فلان غذا را دوست دارم ولی اختیار با شماست ، گاهی آقا سر قابلمه می آید و به تمام اجزای غذا کار دارد و در پختن غذا دخالت می کند. امیرالمومنین با قنبر به بازار رفتند و یک لباس ارزان قیمت و یک لباس شیک گران قیمت خریدند .حضرت فرمود که لباس گران قیمت را تو بپوش زیرا تو جوان هستی و دوست داری که شیک بپوشی .عامل دیگر طلاق احساس استقلال و منیّت خانم است. ما با کار کردن خانم ها مخالف نیستیم و زن باید درجامعه حضور داشته باشد ولی نباید به شوهرش بگوید که من فلان مبلغ درآمد دارم و فخر فروشی کند. هر کمالی عیبی دارد . امام سجاد(ع) می فرماید( خدایا هر کمالی به من می دهی عیب آنرا از من بگیر.)خدایا عبادت مرا با عُجب خراب نکن ،خدایا عزت من را به تکبر نکشان، خدایا خدمت من را به منت نکشان و خدایا اخلاق عالی من را به فخر فروشی نکشان.
خوب است که زن فعال باشد و درآمد داشته باشد ولی باید با شوهرش یکی باشد. و با شوهرش شاخ نشود. عامل دیگر طلاق مقایسه است. داریم که فقط با تجار رفاقت نکنید. زیرا از نظر مالی خودمان را با آنها مقایسه می کنیم و زندگی مان خراب می شود. وقتی ما زرق و برق دنیا را می بینیم به داشته های خودمان توجهی نداریم و دچار بغض می شویم. فردی که کمالاتی دارد حتما کمبودهایی هم دارد. در روستا امکانات کم است ولی هوای پاکیزه وجود دارد. در روستا اگر فردی بیمار شود همه متوجه می شوند ولی در شهر اگر همسایه ای فوت کند همسایه ی دیگر خبردار نمی شود. در بعضی از کشورهای غربی ،سرطان اخلاقی وجود دارد. عامل دیگر طلاق ،تصمیم های لحظه ای است یعنی در انتخاب دقت نمی کنند و فقط به ظاهر توجه می کنند. فردی از منبر پایین آمد و برنج فروشی به او گفت که خیلی خوب سخنرانی کردی، من دو کیسه برنج به شما می دهم .برنج فروش رفت و دیگر نیامد .بعد از چند ماه سخنران برنج فروش را دید و گفت که تو قرار بود دو تا کیسه برنج برای من بیاوری ، برنج فروش گفت که تو چیزی بالای منبر گفتی که من از آن خوشم آمد و من هم پایین منبر به تو حرفی زدم که تو خوشت بیاید ولی برنجی در کار نیست. عقل ما نباید به چشم مان باشد. ما باید در ازدواج به نسل مان توجه کنیم. مثلا جوانی نماز نمی خواند ولی پدر و مادرش نماز می خواند. حالا می گویند خوب اشکالی ندارد .ما می گوییم که پدر و مادر این آقا نمازخوان بوده اند و خودش تارک الصلاة شده است پس حتما نسل این آقا تارک الصلاة خواهد شد. اگر مردی اهل مشروبات است و به مسجد نمی آید به او دختر ندهید. پس سعی کنیم که در ازدواج، تصمیمات لحظه ای نگیریم.
انسان ها بدی ها را برجسته می کنند. اگر فردی سی سال سخنرانی کند و یک اشتباه بکند، فردا همه در روزنامه ها می نویسند. گاهی خبری در اقوام است، ما نباید این خبر را در فامیل پخش کنیم .مادری به دخترش گفت که هیچ وقت خبر بد از شوهرت به من نده زیرا تو دختر من هستی و من بخاطر ناراحتی تو از شوهرت کینه به دل می گیرم. بعد تو با شوهرت آشتی می کنی ولی کینه در دل من می ماند. در قرآن داریم که اگربین زن وشوهر اختلاف پیش آمد ... یعنی زن و شوهر یکی بوده اند و بر اثر اختلاف دو تا می شوند. زن و شوهر باید یکی باشند. عامل دیگر طلاق بچه دار نشدن است. در گذشته به من گفتند که در تلویزیون بگو که اولاد کمتر زندگی بهتر ولی من این را قبول نکردم .زیرا در قرآن چنین چیزی نداریم . فرزند عامل تحکیم خانواده است .بچه مثل کچ است که خانواده را بهم می چسباند. کسانی که دیر بچه دار می شوند اختلاف سنی با بچه پیدا می کنند و نمی توانند با بچه انس پیدا کنند. بچه ایام فراغت را پر می کند و انسان را مدیر می کند. انسان در بچه داری، اصول مدیریت را یاد می گیرد. ما باید زندگی را ساده بگیریم .گاهی ما ایام فراغت را با بلبل و پرورش گل پر می کنیم بجای اینکه این ایام فراغت را با پرورش بچه پُر کنیم .ما نباید بچه دار شدن را زحمت بدانیم .
رابطه ی زن وشوهر یک رابطه حقوقی نیست بلکه یک رابطه ی عاطفی است پس برخوردها باید عاطفی باشد . در قرآن داریم که بین زن و شوهر مودت قرار دادیم .اگر مودت و رحمت بین زن و شوهر کم شد، باید از راه عاطفی وارد بشویم یعنی از راه احسان .گاهی قاضی حکم به طلاق می دهد ولی زن و مرد با هم آشتی می کنند زیرا دلهایشان پیش همدیگر است . در بله برون قول های زیادی ندهیم .زیرا در آینده به آن عمل نمی کنیم و می گویند که شما صادق نبوده اید و سر ما را کلاه گذاشته اید، این هم باعث طلاق می شود.