95-07-25-حجت الاسلام والمسلمين قرائتی – بهرهمندی بیشتر از عزای حسینی
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. علمای قدیم یک کتاب که مینوشتند هرچه جا میگذاشتند عالم بعدی میآمد جا افتادهها را کتاب میکرد. به این مستدرک میگفتند. نهجالبلاغه یک جلد است. اما شش جلد مستدرک دارد. من میخواهم امروز چند دقیقهای در مورد مستدرک حرفهای خودم صحبت کنم.
من ماه محرم در کاشان سخنرانی میکردم در مورد خمس هم حرف زدم. امام کاظم زندان بود، شیعیان وقتی میخواستند خمس برسانند تا مدینه میرفتند. بعضی از اینها لو میرفتند و بنی عباس اینها را دستگیر میکرد. امام کاظم گفت: ملاقات من نیایید. خمس هم به شما بخشیدم. شما دلواپس خمستان نباشید. امام کاظم شهید شد و امام رضا به امامت رسید. مردم یکی از استانها نامه نوشتند پدر شما امام کاظم خمس را بخشید. شما هم خمس را ببخشید. فرمود: مگر خمس بخشیدنی است. پدر من بخاطر جان شما خمس را بخشید که شما گرفتار نشوید. حساب سال هرکسی باید داشته باشد. این یک جمله برای اینکه از حرفهای من برداشت اشتباه نشود. من گفته بودم: احتمالاً در این شرایط رکود اقتصادی ممکن است بعضی خمس نداشته باشند. این احتمالاً را برمیدارند و میگویند: قرائتی گفت: خمس ندهید.
یک کسی عبدالملک بود. یک بنده خدا میخواست بگوید: یک پولی به ما بده کربلا برویم. میگفت: یا ایها عبدالملک خر، بعد میگفت: جی بده تا کربلا بروم. کلمه خرجی را جدا میکرد و اینطور میگفت. حالا باید مواظب باشیم در کلماتی که میگوییم حتی اگر کسی غلط هم گفت، تحقیق کنید. اصلاً امکان دارد کسی بگوید: خمس واجب نیست.
یکوقت به من گفتند: تو چرا با فلانی مصاحبه نمیکنی؟ گفتم: اول انقلاب که شد یک استانی رفتیم. آن زمان مرحوم دکتر بهشتی و بنی صدر بود. هی سؤال جواب کردند و یکی از اینها به یکی دیگر گفت: نان ندارد. من گفتم: نان ندارد شما آمدید با من مصاحبه کردید مگر نان میخواهید؟ گفتند: اگر از دهان قرائتی یک چیزی بیرون آمد به نفع بنی صدر بود یا به ضرر بهشتی بود این نان دارد. گفتم: پس شما خبرنگار نیستید. نان میخواهید. من هم تصمیم گرفتم دیگر مصاحبه نکنم. روایت داریم وای به حال کسی که ناخنک بزند و یک عیبی از کسی را پخش کند. این عیبها را نگه دارد در نوار و در فیلم خرج کند و در روز مبادا آبرویش را بریزد.
یک آیه در قرآن داریم میگوید: «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» (واقعه/82) یعنی رزق شما با همین تکذیبهاست. اصلاً ما یک چیزی درست کنیم که حرف نویی دربیاوریم و یک ولولهای در جامعه بیاندازیم و رزق بخوریم. یعنی شما با تکذیب نان بخوری. گاهی بعضی مصاحبهها برای خاطر این است که یک کسی را بکوبد.
مسألهی دیگر اینکه دست شما درد نکند. امام زمان هم از شما راضی است. انصافاً خوب عزاداری کردید. این عزاداری امام حسین را هم خود امام حسین مدیریت میکند چون هرسال رونقش بیشتر میشود. نذوراتی که مردم میدهند خیلی زیاد شده است. خدا جزای خیر به شما بدهد. شما که حسینی هستید اشکالی دارید از این مراسم همیشه استفاده کنید؟ چرا یک حسینیه که صدها میلیون خرج میکنید میسازید، فقط ده روز باز است؟ خدا یک ذره گوشت به نام لب روی صورت ما قرار داده، ببینید چقدر از این لب استفاده میکنیم. در قرآن گفته: «وَ لِساناً وَ شَفَتَيْن» (بلد/9) یک جفت لب به تو دادم. بعد هم میگوید: تدبر کن. این لب چقدر کار میکند. با همین لب سینه مادر را میمکیم. با همین لب سخنرانی میکنیم. با همین لب اکسیژن میگیریم و کربن پس میدهیم. با همین لب میبوسیم. با همین لب فوت میکنیم. چرا از حسینیه دائماً استفاده نکنیم؟ برای کارهای مختلف استفاده نمیکنیم؟ بسیاری از روستاها حسینیههای خوبی داریم، اشکالی دارد روستاهایی که هوای خوبی دارد زنگ بزند به حوزهی علمیهای که هوای آنجا داغ است، بگوید: ما مهدی شهر سمنان هستیم، طلبهها را در این حسینیه بیاورید، درس بخوانید. بیست کیلومتر بروید و سه ماه تابستان را تعطیل نکنید. از حسینیهها درست استفاده کنیم. شما یک حسینیه برای یک دهه محرم درست میکنی. حاضر هستی برای یک گونی آرد یک نانوایی باز کنی؟
باید روضهخوانی را در مسجد بیاندازیم. دو تا روضه خوان درجه یک داریم. یکی فاطمه زهرا(س) است. بعد از آنکه دید حق شوهرش را ندادند آمد روضه فدک و روضه مظلومیت خودش و امیرالمؤمنین را در مسجد النبی خواند. یک پارچه دور سرش پیچید و گفت: «و اعلموا انی فاطمه» بدانید من فاطمه هستم. یعنی روضه مظلومیت امیرالمؤمنین را حضرت زهرا در مسجد خواند. امام زینالعابدین روضه کربلا را در مسجد اموی خواند. یک مسجد بسازید روضههایمان را در مسجد بخوانیم.
دیشب کسی نزد من آمد و گفت: میخواهیم یک حسینیه بسازیم. گفتم: در محلهتان مسجد دارید؟ گفت: دور است. گفتم: مسجد اولویت دارد. مسجد در طول سال درش باز است. در مسجد کار واجب میشود و در حسینیه کار مستحب است.
یک کسی مکه آمده بود، گرمش شده بود. آخر اعمال حج گفت: خدایا ما که آمدیم. خودت بودی میآمدی؟! یعنی با خدا عصبانی شده بود. یک عیب هم بعضی مسجدها دارند، در حسینیهها جوانها فعال هستند و ابتکارشان را نشان میدهند. جوان احساس میکند طرح دارد و ابتکار دارد. مسجدها به جوان راه نمیدهند. بعضی مسجدها همه نسل منقرض هستند. مدیریت مسجد باید بچه هم درونش باشد. قرآن یک آیه دارد میگوید: پدر و پسر با هم مدیر باشید. «طَهِّرا بَيْتِي» (بقره/125) ابراهیم صد ساله، اسماعیل سیزده ساله با هم مسجدالحرام را تطهیر کنید. یعنی خادم مسجد یک پیرمرد صد ساله به نام ابراهیم و یک پسر سیزده ساله به نام اسماعیل بود. الآن در هیأت امنای مسجد حتماً باید یک نفر از نسل نو باشد. یک استاد دانشگاه و یک معلم و یک رزمنده باشد. پیرمرد نود ساله اذان میگوید. خوب بگذارید این پسر جوان اذان بگوید.
یکوقتی من حضرت عبدالعظیم زیارت رفتم. جنازه آقای مؤذن زاده اردبیلی را حضرت عبدالعظیم آورده بودند. من هم خبر نداشتم. خدا رحمتشان کند. یک صحنهای دیدم که یکی بالا رفت و مثل مرحوم مؤذن زاده اذان گفت. یعنی ده، پانزده نفر مثل خود مرحوم مؤذن زاده اذان گفتند و این خیلی جالب بود.
مسألهی دیگر اینکه اهل منبر هم افرادی زیادی تشکر کردند که منبرها بعضیها عوض شده است. یعنی قرآن روی منبر آمد. سر امام حسین بریده شد ولی قرآن خواند. از سر بریده به نفع قرآن استفاده کرد. ما چرا روی منبر قرآن نگوییم؟ بعضیها هم هنوز روی منبر خواب میگویند. تاریخ میگویند. خیلی از خوابها دروغ است. خوابی که حقیقت دارد طبق حدیث یک هفتادم وحی است. قرآن صد در صد وحی است.
یکبار در نهضت سواد آموزی یک نفر آمد گفت: خواب امام رضا را دیدم گفته: چرا اینقدر گریه میکنی؟ گفتم: بدهکار هستم. گفته: نزد قرائتی برو بدهی تو را میدهد. من هم گفتم: شما به امام رضا بگو: شما دیگر مثل بعضی بازاریها نباش. اول پول بفرست بعد... من تقاضا میکنم از منبریها و همکاران عزیزم که از قرآن بگویند. قرآن به پیغمبر گفت: میخواهی سخنرانی کنی باید از قرآن بگویی. آیهاش این است برای مردم بیان کن «لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (نحل/44) آنچه نازل شده برای مردم بگو. خواب و تاریخ «ما نُزِّل» نیست. یا اینکه سلیقههای شخصیشان را به اسم تحلیل سیاسی میگویند. این درست نیست.
امام حسین میخواهد بگوید: من بعد از 1400 سال میلیونها آدم را در حسینیه و مسجد کشاندم. تو چه کردی؟ برای این منبر چند دقیقه مطالعه کردی؟ چقدر وقت گذاشتی؟ عمر مردم هم بیت المال است. مردم وقتی یک چیزی را فهمیدند لازم نیست تکرار کنی. آدم باید خوشبخت شود. سعادتمند و فرهیخته و عزیز و نابغه همه یعنی خوشبخت شویم. با الفاظ کم بازی کنیم. سیصد بار حسین حسین میگوید. ده بار حسین حسین بگو. بقیه را از امام حسین حدیث بگو. یک زمانی در بعضی استانهای ما چهار تا لیسانس ریاضی بود. الآن در بعضی از شهرهای کوچک هزاران لیسانس است. بچهها باسواد شدند.
من یکوقت خانه آمدم نوه سه ساله من گفت: آقاجان ملاصدرا یعنی چه؟ گفتم: ملاصدرا اسم یکی از دانشمندان است. گفت: نه. گفت: ملا یعنی با سواد. صدرا یعنی باسواد وقتی نمیداند چه کند مینشیند فکر میکند صد راه پیدا میکند. ملاصدرا! من گفتم: خود ملاصدرا هم نمیداند اسمش این معنا را دارد.
مسألهی دیگر مسألهی نماز است که انصافاً بعد از انقلاب خیلی خوب شده است. مقام معظم رهبری هم در پیام نمازشان تشکر کردند از نماز ظهر عاشورا. غصه میخوردم که ظهر عاشورا امام حسین و امام زمان سر نماز است، این دارد سینه میزند. ولی الآن خیلی نماز خوب شده است. نماز دیگر مطرح شد و جزء عزاداری شد. به نماز عنایت کنیم.
ما چهار رقم نماز داریم. نماز شکر، نماز رشد، نماز انس، نماز قرب. بعضی آیات قرآن میگوید: نماز بخوان تشکر کن. «فَلْيَعْبُدُوا» چرا عبادت کنم؟ «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/4) گرسنه بودی سیرت کردم. نا امن بودی امنیت دادم. «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» (بقره/21) «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ، وَ لِساناً وَ شَفَتَيْن،وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن» (بلد/8-10) بسیاری از آیات قرآن نعمتها را میشمارد. نعمتها را که شمردی، این طرف میگوید: در مقابل نعمتها یک تشکری بکن. این نماز شکر است. برای کلاس اولیهاست. کلاس دومیها نمازشان، نماز رشد است. میگوید: اگر نماز بخوانی یک کارخانه آدم سازی است. نماز همه چیز تو را تأمین میکند و تو را رشد میدهد. غیر خدا را از دلت بیرون میکند. میگوید: باید مخلص باشی. فقط برای خدا. حتی اگر مکان تو برای غیر خدا باشد یعنی جایی باشد که دوربین تو را نشان بدهد. باطل است! زمان برای غیر خدا باشد. یعنی اول وقت نماز بخوانی که بگویند: فلانی نمازش را اول وقت میخواند. نماز صد در صد خدا باشد. یک جایش سوراخ شود مثل توپ فوتبال بازی لغو میشود. مکان غصبی باشد. آب غصبی باشد. حق الناس باشد. همه نماز را باطل میکند. همه باید صد در صد حلال باشد.
امام جمعه یزد برای من تعریف کرد که امام آمد نماز بخواند پشت در کفش زیادی بود. مردم در سالن نشسته بودند. امام وارد سالن شد دید کفش زیاد است برگشت. گفت: بگویید فرادی بخوانند. من خواسته باشم در سالن بروم باید پایم را روی کفش مردم بگذارم. من تصرف در مال مردم نمیکنم. گفتند: کفشها را کنار میزنیم. گفت: کنار بزنید کفشها قاطی میشود اینها باید دنبال لنگه کفششان بگردند و عمر مردم تلف میشود. بگویید: فرادی بخوانند. این مسألهی مهمی است.
یکوقت ستاد نماز یک خودکار ساخت، رویش نوشته بود: حی علی الصلاه! این طرف نوشته بود: الله! این را آوردند و دفتر مقام معظم رهبری دادند. آقا یکی از این خودکارها را دیده بود، خوشش آمده بود و یکی را در جیبش گذاشته بود. ایشان میگفت: رفتم نماز بخوانم دیدم این خودکار برای ستاد نماز است. من برای نماز چه کردم که خودکار ستاد نماز را در جیبم گذاشتم؟ برداشتم و یک گوشه گذاشتم و نماز را خواندم. با اینکه مؤسس آقاست و هر سال برای اجلاس نماز پیام میدهد.
همه چیز در نماز هست. شما اگر در نماز مسواک بزنی، یک رکعت نماز هفتاد برابر میشود. گلاب در نماز هست. گلاب بزنی یک رکعت سی برابر میشود. اگر شانه کنی سی برابر میشود. ازدواج در نماز سهم دارد، کسی ازدواج کند یک رکعت نمازش هفتاد برابر میشود. ازدواج کردی اخلاقت خوب باشد. بعضیها عزاداری میکنند و حسینی هستند و عاشق حسین هستند ولی در خانه بداخلاق هستند. حدیث داریم اگر زن و شوهری به هم نیش بزنند، نماز هیچکدام قبول نیست. درست هست ولی قبول نیست. مثل چای در آفتابه است. چای در آفتابه چای هست اما کسی نمیخورد!
حضور در صحنه یک مسأله سیاسی است. تا میگویند: قد قامت الصلاه همه حاضر میشوند. یاد شهید، کربلا را باید نگه داشت. امام سجاد برای اینکه کربلا را نگه دارد دستور مهر کربلا را داد. فرمود: نمازهایتان را با مهر کربلا بخوانید. چرا؟ برای اینکه قصه عاشورا در طول تاریخ بماند. لذا به ما گفتند:آب میخورید یاد امام حسین باشید. هر شب جمعه زیارت عاشورا را بخوانید. نیمه شعبان تولد امام زمان است، سلام به امام حسین کن. نیمه رجب زیارت امام حسین را بخوان. عید فطر و قربان زیارت امام حسین را بخوان. شب قدر برای حضرت علی است ولی زیارت امام حسین را بخوان. یعنی طوری طراحی شد که امام حسین مثل نخی که در دانههای تسبیح هست در همه دین ما هم نام امام حسین و شهادت و عصمت و عطش باشد. این هیأتی که جوانها را کشید و عزاداری کرد. بعد از محرم و صفر این جوانها را داماد کند. هیأت ازدواج راه بیاندازد. بالاخره در محله جوانهایی هستند که در ازدواجشان مشکل دارند. کمک کنیم و مسأله ازدواج را راه بیاندازیم. پیغمبر فرمود: حسین از من است و من هم از حسین هستم. یعنی تمام دین من از حسین است. ازدواج جزء دین است باید از عاشورا کمک بگیریم. ما باید عاشورا را مثل یک قطار درست کنیم و تمام بارمان را با عاشورا حرکت بدهیم.
ما هشت سال با عراق جنگیدیم. رهبریشان که عوض شد الآن عراقیها کفش ایرانیها را واکس میزنند. انواع پذیراییها را از ایرانیها میکنند. این یعنی اگر رهبری درست شد، مردم همه برادر میشوند. رهبری فاسد شد به جان هم میافتند. این نقش ولایت است.
شریعتی: امروز صفحه 370 قرآن کریم، آیات 61 تا 83 سوره مبارکه شعرا برای شما در سمت خدای امروز تلاوت خواهد شد.
«فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ «61» قالَ كَلَّا إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ «62» فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ «63» وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِينَ «64» وَ أَنْجَيْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ «65» ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ «66» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «67» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «68» وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ «69» إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما تَعْبُدُونَ «70» قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفِينَ «71» قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ «72» أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ «73» قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ «74» قالَ أَ فَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ «75» أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ «76» فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعالَمِينَ «77» الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ «78» وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ «79» وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ «80» وَ الَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ «81» وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ «82» رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ «83»
ترجمه: پس زمانى كه دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: (ما به دام افتاديم و) آنان به ما دست خواهند يافت. (موسى به آنان) گفت: چنين نيست، قطعاً پروردگارم با من است و مرا هدايت خواهد كرد. پس (به دنبال اين تلاقى،) به موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا بزن. دريا شكافت و هر پارهاى مثل كوهى بزرگ گرديد. آنگاه گروه ديگر (لشكر فرعون) را به آنجا نزديك كرديم. و موسى و هر كه را با او بود، همگى را (از دريا عبور و) نجات داديم. سپس گروه ديگر را غرق ساختيم. البتّه در اين ماجرا، (عبرت و) نشانه روشنى است و بيشتر آنان ايمان آورنده نبودند. و همانا پروردگارت شكست ناپذير و مهربان است. (اى پيامبر!) سرگذشت ابراهيم را بر مردم بخوان. آن گاه كه به پدرش (عمويش آذر) و قومش گفت: شما چه مىپرستيد؟ گفتند: بتهايى را مىپرستيم كه همواره ملازم آنهاييم. ابراهيم گفت: آيا هر گاه آنها را مىخوانيد (يا دعا مىكنيد) سخن شما را مىشنوند؟ يا به شما سود و زيانى مىرسانند؟ بتپرستان گفتند: (نه) بلكه پدرانمان را يافتيم كه اينگونه (پرستش) مىكردند. ابراهيم گفت: آيا در آنچه مىپرستيد انديشه و نگاه (عميق) كردهايد؟ شما و پدران پيشين شما (دقّت كردهايد)؟ البتّه اين بتها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار جهانيان (كه محبوب من است). همان پروردگارى كه مرا آفريد و همو راهنماييم مىكند. او كه مرا (هنگام گرسنگى) طعام مىدهد و (هنگام تشنگى) سيرابم مىنمايد. و هر گاه بيمار شوم، همو مرا شفا مىبخشد. او كسى است كه مرا مىميراند، سپس زندهام مىكند. او كسى است كه اميد دارم روز جزا خطاهاى مرا ببخشد. (ابراهيم در ادامهى سخن خود گفت:) پروردگارا! به من حكمت و دانش مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق كن!
شریعتی:
در داغ تو کوه از کمر میشکند *** محمل نشکست بلکه سر میشکند
تو از دل من چه انتظاری داری *** وقتی که نماز در سفر میشکند
سلام میکنیم به زینب کبری، چه خوب است این روزها هم یادی از شهدای مدافع حرم و خانوادههای آنها بکنیم.
حاج آقای قرائتی: به یک آقایی گفتند برو منبر در مورد علی حرف بزن. ولی وقت زیاد نداری. رفت بالای منبر و گفت: علی علمی داشت... تقوایی داشت... شجاعتی داشت... هی سوت کشید و پایین آمد. گفتند: این چه منبری بود؟ گفت: علی بزرگ بود و وقت من کم بود. بیش از یک سوت فرصت نداشتم.
نماز شکر داریم. به بچه میگویی بابا خوب است؟ میگوید: بله. چون آدامس خرید. دوچرخه خرید. اما بچه بزرگتر باشد میگوید: پدر خوب است چون اگر سایه پدر بالای سرت نباشد ممکن است هرکسی نگاه بد به تو بکند. اسم پدر تو را حفظ میکند. گاهی آدم به بچه میگوید: برو بالا بنشین. میگوید: چرا؟ میگوییم: میوه و شیرینی زیاد است. یکبار میگوییم: برو بالا بنشین آنجا بوعلی سینا است. در نماز هم با خدا گفتگو میکنی.
یک کسی به من گفت: نمیشود نماز را فارسی بخوانم؟ گفتم: نماز هفده رکعت است. کلاً سه ربع طول میکشد. این سه ربع را عربی بخوان. 23 ساعت دیگر را فارسی حرف بزن. تو میخواهی از نماز فرار کنی. اینکه انسان با هرکسی و ناکسی حرف میزند، با خدا میخواهد حرف بزند برایش سخت است. این یک بیماری خطرناک است. ما باید یاد نعمتهای خدا بیافتیم. در آیاتی که تلاوت شد «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ» مریض بودم خدا شفایم داد. او به من غذا داد. او مرا سیراب کرد. اگر خورشید یک مقدار دیگر به ما نزدیکتر بود، میسوختیم. سوار هواپیما میشویم اعلام میکنند چهل درجه زیر صفر است. روی زمین 25 درجه بالای صفر است. به فاصلهی 33 هزار پا است. دو کیلومتر ما با خورشید فاصله داریم، این دو کیلومتر 65 درجه فرق میکند. یک خورده دورتر بودیم یخ میزدیم. جلوتر بودیم میسوختیم.
من یک باغ انگور به شما بدهم و بگویم: یک جعبه را به فقیر همسایه بده. شما کلید باغ را بگیری و یک جعبه انگور را به فقیر ندهی. هرکس ببیند به شما میگوید: انصاف داشتی؟ خدا گفته: من صد میلیون دادم. بیست میلیون به فقرا بده. پانزده کیلو گندم است، یک کیلو به فقرا بده.23 ساعت با هرکسی حرف زدی، یه ربع هم با خالق حرف بزن. گاهی وقتها آدم وجدانش آرام نیست. شما اگر ببینی همسایهات گریه میکند اصلاً خوابت نمیبرد. میگویی: مشکل این چیست؟
«تَحَبَّبَ إِلَي وَ هُوَ غَنِىٌّ عَنِّى» (مصباحالمتهجد، ص582) خدا به ما محبت میکند، او به من نیاز ندارد. مثل پدربزرگی که نوهاش میگوید: عزیز من بیا. این بچه پشتش را میکند. یا مثلاً فکر میکند چهار کلاس درس خوانده و یک مدرکی گرفته است. ما سواد نداریم. خدا گفته: همه باسوادهای کره زمین یک ذره سواد دارید. «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (اسراء/85) یعنی همه شما با هم یک ذره سواد دارید.
نماز انس نماز پیغمبر است. به موسی میگوید: نماز بخوان. نمیگوید: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» نان و آبت دادم. بگوید: موسی نماز بخوان برای اینکه «من فحشاء و المنکر». موسی اهل فحشا و منکر نبود. به موسی میگوید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» ذکر چیست؟ ذکر «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ». اطمینان چیست؟ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة» (فجر/27 و 28) یعنی سه تا پله است. این نماز انس است.
یک نماز دیگر داریم آخرین آیه سوره «اقرأ» هست سجده واجب دارد. میگوید: پیغمبر اگر میخواهی به من نزدیک شوی، راهش سجده است. یعنی قرب به خدا راهش سجده است. پس چهار نماز داریم، نماز شکر، خدا به تو نعمت داده است. به یک بچه گل بدهی لبخند میزند. به یک سگ نان بدهی دم تکان میدهد. درخت را آب بدهی میوه میدهد. سایه و چوب میدهد. ماشین را بنزین بزنی راه میرود. تو چه وجودی هستی که شکر خدا را نمیکنی؟ ما چیزی نیستیم و زود میشکنیم.
سر سفره بچه حلوا را دوست دارد. ولی فلفل و پیاز بخورد، ناراحت میشود. اما برای پدر و مادر همان مقدار که حلوا خوب است، فلفل هم خوب است. زینب کبری فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» یعنی هم حلوا زیباست و هم فلفل. میدانید با یک سخنرانی من رژیم بنی امیه را نابود کردم. میدانید زیر سم اسب رفتیم و زیر بار زور نرفتیم. امیدوارم که حالا که رنگ حسینی گرفتیم، نگذاریم این رنگ پاک شود.