حجت الاسلام والمسلمين قرائتی – پاسخ به پرسشهایی دربارهی نماز
تاريخ پخش: 01- 12- 95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همهی شما، سلام به ایمانی که از آن سرشار هستید. سلام به لحظات ناب و نورانی بینندهها و شنوندههای خوبمان. انشاءالله هرجا که هستید خدای متعال پشت و پناه شما باشد. مثل همیشه بهترینها را برای همه شما آرزو میکنم. میدانم خیلی از شما منتظر هستید که بحث حاج آقای قرائتی را بشنوید. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمة الله.
شریعتی: حاج آقای قرائتی روزهایی که هستند با ادبیات شیرین و شیوایشان کلی مطلب مفید و ارزنده به ما یاد میدهند. امروز از نماز برای ما خواهند گفت که دغدغهی خیلی از خانوادههاست. ما خدمت شما هستیم و سراپا گوش هستیم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در مورد نماز سؤالاتی مطرح است که بتوانیم چند تا از این سؤالها را جواب بدهیم. هم نسبت به بینالمللی میگویند: فلان کشوری که نماز نمیخوانند پیشرفتهتر است و هم نسبت به خانه به خانه. میگوید: فلانی نماز نمیخواند، وضعش خوب است. ما که نماز میخوانیم، یعنی خودش را با همسایه و فامیل و همشهریها مقایسه میکند. فلانی نماز نمیخواند ولی چه زندگی دارد؟ یا خانه به خانه مقایسه میکند یا بینالمللی است. قرآن میفرماید: «مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» (نساء/77) دنیا چیزی نیست که ما این را بهانه کنیم برای اینکه این وضعش خوب است یا این وضعش بد است. حالا مثلاً رئیس جمهور، بیش از هشت سال رئیس جمهور است؟
قرآن به دنیا سه لقب داده است. اول گفته: «قلیل»، «مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ» دنیا چیزی نیست. حالا شما فقیر باشی روی زیلو مینشینی که نخ است، پولدار شدی روی قالی مینشینی که پشم است. سر و ته آن نخ و پشم است. فقیر خانهاش آجری است و پولدار خانهاش سنگی است. او ماشینش اینقدر قیمت دارد و او آنقدر قیمت دارد. چیزی نیست که انسان در سرمایهگذاری ابدی اینها را لحاظ کند.
قرآن یک لقب دیگر داده میگوید: دنیا عَرَض است. یعنی مثل عطر است. عطر را میزنی بعد از چند لحظه بویش میپرد. همانهایی که جاوید شاه میگویند، سال 57 مرگ بر شاه میگویند! یعنی الآن اگر با شاه مصاحبه کنند، بگویند: جاوید شاه یا مرگ بر شاه! میگوید: هیچی به هیچی! چند سال جاوید شاه گفتند و چند سال مرگ بر شاه گفتند. این عارضی است، میپرد و دائمی نیست. هم کم است و هم کمی که هست میپرد.
یک تعبیر دیگر دارد، میگوید: «زَهْرَهَ الْحَياهِ الدُّنْيا» (طه/131) زَهرَه یعنی غنچه، دنیا را گفته غنچه، یعنی برای هیچکس گل نمیشود. یعنی شما فکر نکن رئیس جمهور آمریکا که از سرمایهدارترین آدمهاست، واقعاً خوش است. رئیس جمهور شد، پرچم آمریکا را آتش زدند و در خیلی از کشورها به او فحش دادند. کاریکاتورش را کشیدند. بنابراین یک نگاه واقع بینانه کنیم که حقیقت دنیا، حرکت از نخ زیلو به پشم قالی است. یعنی آنهایی که میدوند که زیلوهای خانهشان قالی شود، یعنی حرکت از نخ به سمت پشم است! حرکت از خانه خشتی و آجری به خانه سنگی! حرکت از این ماشین به آن ماشین. این چیزی نیست که ما سرنوشت ابدی خودمان را به آن گره بزنیم.
مثل بچهای که میخواهد امتحان بدهد. در کنکور، در دبیرستان، میآید میبیند سگ در کوچه است. یا برف آمده لیز میخورد و زمین میخورد. این سگ و افتادن مانع این نیست که حالا که اینطور است من درس نخوانم. در امتحان شرکت نکنم. ببینیم دنبال چه هستیم و موانع چیست؟ آیا واقعاً این خوشی که هست، اگر با آنها مصاحبه کنی هم میگویند: خوش هستند؟ با پولدارها مصاحبه کنی، غصه ندارند؟ آمار طلاق در پولدارها بیشتر است یا فقرا؟ فرق نمیکند. خانوادههای پولدار هم زندگیهایشان از هم میپاشد. نیش و نوشهای زن و شوهر، در خانهی پولدارها زن و شوهرها قربان هم میروند. در خانههای چند میلیاردی هم زن و شوهر به هم بد و بیراه میگویند. میگویند: آواز دهل شنیدن از دور خوش است! یک خرده باید دقت کنیم که وقتی نماز میخوانیم، نماز بخاطر تشکر است. تشکر از ولی نعمت یک چیز عقلی است. یعنی یک بچه را هم یک گل بدهی، گل را که گرفت، یک لبخند به شما میزند. این لبخند یعنی ممنون! تشکر از خدا یک چیز عقلی است. حالا زمستان باشد یا تابستان، روی قالی باشد یا روی زیلو، سوار دوچرخه باشیم یا سوار فلان ماشین. تشکر یک چیز عقلی است. مثل تحصیل که یک چیز لازمی است. حالا کوچه تنگ باشد. کلاسش دراز باشد. بخاری باشد یا نباشد. ما نباید رشد علمی یک نوجوان یا جوان را به بخاری و گاز و سگ و گربه گره بزنیم. مثل مادر، مادر وقتی بچهاش را دوست دارد، اصلاً کاری ندارد بچهاش زشت است یا خوشگل است. پولدار است یا فقیر است. دوستش دارد. مادر بچهاش را دوست دارد. علاقه پدر و مادر به فرزند یک چیزی است،فطری است. وقتی چیزی فطری شد، دیگر این حوادث برای مادر فرقی نمیکند. ما نباید دنیا را که قرآن گفته غنچه است، زَهرَه است، یعنی برای کسی گل نمیشود، عَرَض است، دائمی نیست. میپرد! دنیا قلیلِ پریدنیِ غنچهای است.
در ثانی ما باید دنیا و آخرت را با هم حساب کنیم. ما که نماز میخوانیم حالا در ذهن شما یک فرمول ذهنی حساب کنید ببینید برنده نماز خوانها هستند یا نماز نخوانها؟ اول سؤال میکنم. اینهایی که اهل دین و تقوا هستند، حتماً اینطور نیست که دنیایشان بد باشد. بعضیها هم دنیایشان خوب است. بعضیهایشان خوب هستند و بعضیهایشان بد هستند. بنابراین اینطور نیست که هرکس مذهبی شد فقیر است. هرکس بی دین شد پولدار است. اینطور نیست. بعضی مذهبیها پولدار هستند. بعضی بیدینها هم فقیر هستند. در آدم بیدین هم، داریم کسی را که دنیا ندارد و آخرت هم ندارد. پس کلی نیست. این دست را پولدار فرض کنیم و این دست را فقیر فرض کنیم. این پولدارها حتماً دنیایشان خوب است؟ هرکس نماز نخواند و هرکس دین ندارد، وضعش خوب است؟ نه! افرادی هستند دین ندارند، نماز نمیخوانند، فقیر هم هستند. پس پنجاه درصد ممکن است وضعش خوب باشد و پنجاه درصد ممکن است وضعش بد باشد. پس این بیدین، پنجاه درصد دنیا را دارد. ولی آخرتش صد در صد هست. بیدین است، آخرتش صفر است. اما متدین، ممکن است وضعش خوب باشد، ممکن است وضعش بد باشد. این هم پنجاه درصد است، ولی آخرش صد در صد است. یعنی او 150 درصد دارد و او 50 درصد دارد. آدمی که دین ندارد، آخرت ندارد! آخرتش صفر است. این دنیا هم شاید خوب شد، شاید بد شد. پس از دنیا شاید دارد و از آخرت هم صفر است. اما متدین، از آخرت صد در صد دارد، از دنیا هم 50 درصد دارد. بنابراین روی فرمول عقلی است.
یکی دلیل عقلی دیگر هم هست که برای امام رضا است. امام رضا فرمود: اگر با یک آدم لا ابالی تماس گرفتید، آدمی که هرچه میگویید، برو بابا! خمس، برو بابا، نماز، برو بابا! حجاب، برو بابا! هرچه میگویید، میگوید: برو بابا! امام رضا فرمود: با این آدمها اینطور حرف بزنید. بگویید: قیامت یا هست یا نیست. اگر قیامت نبود، مذهبی چقدر ضرر کرده است؟ مثلاً یک خانمی هفتاد کیلو است. نیم کیلو هم حجابش است. حالا اگر قیامت هم نبود، نیم کیلو بار اضافه برده است. چند دقیقه هم با خدا حرف بزنید. این زبان که صبح تا شب با هرکسی حرف میزند، ده دقیقه هم با خدا حرف بزند. ناهار هم در ماه رمضان دیرتر میخورد. میخواهد یک ناهار بخورد، هفت و هشت شب میخورد. اگر قیامت هم نبود، مذهبی نیم کیلو بار دارد. چند دقیقه با خدا حرف زده و ناهارش را در سال سی روز عقب انداخته است. اگر قیامت نبود، این ضرر نکرده است. اما اگر قیامت بود که به هزار و یک دلیل هست، این چه خواهد کرد؟ «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» (قیامت/31) نه نماز خواند و نه تصدیق کرد.
بعد من این را به ماشین مثل میزنم. میگویم: فرض کنید هزار نفر میخواهند مسافرت بروند. تا دویست کیلومتری! صد تا دویست تا اتوبوس میآیند، سوار میشوند میروند. از این اتوبوسها، نیمی از اتوبوسها یک چیزهایی برمیدارند. جک، زاپاس، پیچ گوشتی، کمکهای اولیه را برمیدارد و در صندوق میگذارند. نیمی دیگر هرچه میگویی، میگویند: برو بابا! بالاخره مسافرها سوار میشوند و میروند. در راه که میروند یا نیازی به این جک و زاپاس هست یا نیاز نیست. اگر به اینها نیاز نبود، آن راننده که احتیاطاً اینها را صندوق عقب گذاشته است، چقدر ضرر کرده است؟ هیچی. به اندازه وزن یک مسافر کمکهای اولیه گذاشته است. اگر نیاز نبود، ضرری نکرده است. اما اگر به هرکدام از این وسایل نیاز داشت، آن رانندهای که ندارد چه خواهد کرد؟ عقل میگوید: باید ماشین آتش نشانی باشد. اگر جایی آتش نگرفت، میدانید که میلیونها ماشین است. اما اگر گرفت و ماشین آتش نشانی نداشتیم چه خاکی بر سرمان کنیم؟ هر کشوری دشمن ممکن است داشته باشد. یک قوای مسلح دارد. اگر جنگ نشد، نشد که نشد. ضرری نکردیم. اما اگر جنگ شد و قوای مسلح نداشتیم چه خاکی بر سرمان خواهیم کرد؟
عقل میگوید: شما شنا یاد بگیر. اگر در حوض نیفتادی، بهتر. اما اگر در حوض افتادی و شنا بلد نبودی چه میکنی؟ عقل میگوید: باید دین داشته باشیم. عقل میگوید: باید نماز داشته باشیم. کار به زیلو و قالی نداشته باشیم. اینها چیزی نیست که در سرنوشت ما اثر داشته باشد. آخر بعضیها سرنوشتشان را به لحظه گره میزنند. میگوید: این دختر خوشگل نیست. پس من او را نمیخواهم! خوشگل نیست ولی صد تا کمال دارد. تو اگر میخواهی نسلت در تاریخ خوب شود، این خانواده ارزش دارند. این با کمالات است. یک سانت سنش پایین و بالاست مهم نیست. یک سانت قدش کوتاه و بلند است، مهم نیست. دختر که متری نیست. پسر که متری نیست. او 160 سانت است. او 157 سانت است. شما حساب کنید که میخواهید یک نسلی را در تاریخ تحویل بدهید. برای نگاه ابدی، چیزهای لحظهای را در نظر نگیرید. خود نمک به تنهایی شور است، نمیخورید! فشار را بالا میبرد. اما این نمک در کل غذا مزهی غذا را تغییر میدهد.
الآن دولتها میگویند: پنج ساله سوم، چشمانداز بیست ساله، اینها همه بیست ساله، سی ساله است. مؤمن میگوید: «وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ» (مائده/18) «إِليه الْمُنْتَهى» چشمانداز ابدی! امام رضا(ع) فرمود: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ» بگذارید قیامت شود، بعد بگوییم: چه کسی فقیر است و چه کسی غنی است. بعد از اینکه به خدا عرضه داده شدیم، ببینیم چه کسی فقیر است و چه کسی غنی است. «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم» (زمر/15) قرآن میگوید: اینطور نیست که چه کسی ضرر کرد، چه کسی برنده شد. به سکه و برج ساختن و اینها نیست. راننده خوب کسی است که به مقصد برساند. ممکن است یک ماشین بسیار لوکس باشد و کف بزنند و سوت بزنند و عیاشی کنند، این خوشی مقطعی است. باید ببینید سالم به مقصد رسید یا نه؟ مذهبی چیزی را از دست نداده است. نیم کیلو اضافه بار دارد و ده دقیقه هم با خدا حرف میزند، قیامت هم ضرر نکردیم.
ما قیامت را فراموش کردیم. یعنی قیامت را به حساب نمیآوریم. لذا صبح هم که بلند میشویم، میگوییم: بلند شو مدرسهات دیر شد. نمیگوییم: بلند شو نمازت قضا شد. پدر و مادرها میگویند: بلند شو مدرسهات دیر شد. چرا؟ برای اینکه میخواهد مدرسه برود که مدرک بگیرد، کنکور شرکت کند، لیسانس، فوق لیسانس، دکتر، به زندگی برسد. میگوید: بلند شو مدرسهات دیر شد. نمیگوید: بلند شو نمازت قضا شد. لذا همین پدر و مادر برای کفش بچهاش کلی خرج میکند. ولی وقتی میخواهد یک کتاب بخرد، دلش نمیآید. چطور برای فیزیک و شیمی معلم خصوصی میگیری، یک معلم خصوصی بگیر شبهات این پسر را جواب بدهد. شبهات این دختر را پاسخ بدهد. یک اسلام شناس بگیر و شبهات را پاسخ بده. برای شبهات مهم نیست ولی کفش و لباسش باید یک رنگ باشد. کلاهش با لباسش باید یک رنگ باشد. اینها یک رنگی است ولی با خدا هم یک رنگ هستیم؟ با مردم هم یک رنگ هستیم؟ یک مقداری غفلت شده است.
قرآن میگوید: به بعضیها پول میدهیم اینها را بسوزانیم. «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها» (توبه/55) پول میدهیم که او را بسوزانیم. یعنی آقایی که پول ندارد راحت میخوابد. آن کسی که پول دارد میگوید: نکند، دزد بیاید. نکند مرا بکشند. نکند مرا ترور کنند. نکند کلاه برداری کنند. دلهره دارد.
میگویند: یک روز یک شیر و گربه با هم بحثشان شد. شیر و گربه شبیه هم هستند شاید از یک نژاد باشند. شیر به گربه گفت: خاک بر سرت کند! من در جنگلها برگ زرد میخورم ولی شیر هستم! تو در خانه حاجیها جوجه کباب میخوری ولی مردنی هستی! گفت: بله من جوجه کباب میخورم. اما گاهی به من میگویند: پیش! هرچه خوردم آب میشود. تو برگ زرد میخوری ولی هیچکس به تو پیش نمیگوید. گاهی وقتها ما فکر نکنیم هرکس خانه و ماشینش قشنگ است، خوش هم هست.
من اینها را گفتم. یکبار دیگر هم میگویم. میگویند: یک کسی به خدا تلگراف کرد که خدایا یک کامیون اسکناس برای ما بفرست، ما در دنیا خوش باشیم. جواب آمد یک کامیون اسکناس به تو میدهم با دو پسر هروئینی. گفت: نه! خدایا گذشتیم. یک وانت اسکناس به من بده. گفت: یک وانت اسکناس میدهم با یک پسر خلافکار! گفت: خدایا یک گونی اسکناس بده. گفت: یک گونی اسکناس میدهم با تنگی سینه و سرفه! گفت: خدایا اصلاً نخواستیم، همان رزق خودمان را بده. گفت: تدریجاً میرسد فضولی موقوف! اینهایی که خوش هستند خیلی هم خوش نیستند.
یکبار زمانی که ترور بود، ما به مازندران رفتیم و سخنرانی کردیم. آن زمان بنز ضد گلوله سپاه در اختیار ما گذاشت. ما سخنرانی کردیم و یکی از افراد نهضت سوادآموزی که در مازندران برای سخنرانی آمده بود، گفت: حاج آقا نمیشود ما هم سوار این ماشین شویم؟ گفتم: چرا یک نفر جا داریم بیا سوار شو! سوار که شد، یک مرتبه دیدیم بیسیم زدند و به پاسدار ما گفتند: شما تحت تعقیب هستید. گفتیم: باید چه کرد؟ اگر زدند هم گلوله به ما میخورد. این آقا کنار ما هی لرزید، لرزید، خلاصه این ماشین هم هی ویراژ میداد و گاهی جلو میرفت و گاهی پشت سر ما بود. این آقا گفت: چه غلطی کردم سوار ماشین شخصیت شدم؟ با اتوبوس میرفتیم بهتر بود. باید همه چیز را با هم دید.
یکوقت ما مریض شدیم. ما را بیمارستان بردند. دکترها گفتند: آقای قرائتی آمده؟ دویدند به ما آمپول بزنند. اینها همه دکتر متخصص بودند. رگ ما را پیدا نکردند. گفتم: آقاجان این تخصص مرا را کنار بگذارید، فکر کنید یک آدم عادی آمده است. یک آمپول زن عادی بیاید این رگ را پیدا کند. نیاز به تیم پزشکی نیست. یک آمپول زن آمد و به ما آمپول زد. یعنی گاهی وقتها همه متخصص هستند با هم خراب میکنند. اینطور نیست که هرکس وضعش خوب است، پسرش خوب است، دخترش خوب است، عاقبتش خوب است. سنش خوب است. دختر ممکن است بگوید: من چرا خوشگل نیستم. زودتر خواستگار بیاید. بله آن خوشگل خواستگار بیشتر دارد ولی عمرش کمتر ممکن است باشد. استعداد کسی که زشت است ممکن است بیشتر باشد. اگر یک کسی یک چیزی کم دارد، یک کسی زیاد دارد. «مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ» (نهج البلاغه/خطبه234) قدش بلند است. اما همتش کوتاه است. «طَليقُ اللِّسانِ حَديدُ الجَنانِ» بیانش روان است اما قلبش مثل سنگ است. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا» (نهج البلاغه، خطبه 91) کنار قلهها، درههاست. ممکن است کسی استعدادش کم باشد، ولی همین استعداد کم او را نجات بدهد. ممکن است تیزهوش باشد، بخاطر تیزهوشی او را ببرند و بدزدند. نسبت به این حسادت شود. یک آدمی صد تومان دارد، حسود ندارد. یک آدمی یک میلیون دارد، پنجاه نفر حسود دارد. باید با هم حساب کرد. دنیا و آخرت با هم است.
در قرآن 115 مرتبه کلمه دنیا هست، و 115 مرتبه کلمهی آخرت هست. «تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ الْعُلى» آن کسی که آسمانها را آفریده است، این را گفته است. اینها مهم است. ما وقتی خواستیم بگوییم: چرا او دارد من ندارم؟ او نماز نمیخواند دارد، من نماز میخوانم، ندارم. دنیا و آخرت را با هم حساب کنیم. حساب کنیم اگر قیامت بود، کدام یک برنده است؟ اگر قیامت نبود چقدر باختیم؟ قرآن میگوید: محاسبات شما غلط است. یعنی آینده دنیا را نگاه نمیکنیم. مثلاً این پول اینقدر حسود دارد. این پول اینقدر دزد هم دارد. اینقدر ضرر هم دارد.
نکته بعدی این است که بعضی میگویند: ما در نماز جماعت شرکت نمیکنیم، میترسیم ریا شود. چه کسی گفته ریا حرام است؟ ما یک ریا داریم حرام است. آن ریا که حرام است این است که بخواهی بگویی: مردم من آدم خوبی هستم! بخواهی خودت را مطرح کنی و بگویی: آدم خوبی هستی. بله این ریاست و شرک خفی است و نماز هم باطل است. اما بعضی ریاها مستحب است. مثل زن و شوهری که خودشان را آرایش میکنند که از هم خوششان بیاید. این خانم که خودش را آرایش میکند، ریاست. اصلاً آرایش میکند که شوهرش خوشش بیاید، ولی همین ریا ثواب دارد. 22 بهمن شما به خیابان آمدید و مرگ بر آمریکا گفت. خوب این ریا بود! برو زیر لحاف مرگ بر آمریکا بگو. اگر زیر لحاف بگویی که آمریکا پیام را نمیگیرد! عبادت به این است که به خیابان بیایی. یک آدمی که متهم است که خمس و زکات نمیدهد، باید علنی بیاید خمس و زکات بدهد. حتی رسید هم از مرجع بگیرد. اگر فردا در دادگاه گفتند: تو ثروتمند هستی و پول ندادی. بگوید: من ثروتمند هستم از راه حلال و این هم خمس من است. بعضی جاها ریا واجب است. یک کسی که میمیرد، میگویند: برو خودت را نشان صاحب عزا بده. بگو: من آمدم. حالا بگویی: نه، من ریا نمیکنم. من روی پشت بام «قل هو الله» میخوانم و میروم. این تسلیت نیست. پس ریای حرام داریم. ریای مستحب داریم. ریای واجب داریم.
شما اگر رفتی نماز خواندی، دیگران هم تشویق میشوند. این را امر به معروف عملی میگویند. در آموزش و پرورش، چند سال پیش یکی از مدیرکلها گفت: ما فهمیدیم فلان دبیرستان همه بچهها را سر نماز میفرستند. گفتیم: به زور است؟ انضباط است؟ نمره است؟ گفتند: نه زوری نیست. یک تیم فرستادند بررسی کردند. دیدند رئیس دبیرستان اذان میگوید. صف اول دبیر فیزیک و شیمی و ریاضی و ورزش است. وقتی همه بزرگها رفتند، بچهها هم میآیند. این تبلیغ عملی است. شما نگو ریا میشود. هر ریایی حرام نیست.
سؤال دوم اینکه خدا به همه محرم است، چرا لباس بپوشیم؟ لباس برای محرم و نامحرمی نیست. لباس برای سرما و گرما هم هست. لباس برای احترام هم هست. خود بنده اگر بیجوراب منبر بروم، همه میگویند: آقای قرائتی جورابهایت کو؟ یعنی تو پا برهنه روی منبر رفتی؟ لباس احترام هم هست. همه لباسها که برای سرما و گرما نیست. گاهی لباس زینت است. اینطور نیست که چون خدا نامحرم است لباس میپوشیم. لباس احترام است. مردم باید حجاب را رعایت کنند. این حجاب برای مردها هم هست. بعضی از جوانها پیراهن رکابی میپوشند. سینه و بازویشان پیداست. طوری که اگر یک دختر و زن جوان ببیند تحریک میشود. قرآن میگوید: دیگران را به گناه تشویق نکنید. «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان» (مائده/2) در کار خیر کمک کنید. در گناه کمک نکنید. آقایی که ابزار ماهواره و موسیقی و گناه را به خانه میآورد، این روز قیامت مسئول است. خدا میگوید: من یک بچه پاک به تو دادم. تو چشم و گوش بچه را با چه آشنا کردی؟ همه اعضای ما امانت دست ماست.
اگر من یک نوار به شما دادم. گفتم: این نوار امانت است. بعد دیدم صدای گربه روی آن ضبط کردی. خدا یک نوار در مغز من گذاشته است. این نوار را نباید با هر شنیدنی پر کنیم. نمیگویم فقط آیه و حدیث! حرف حق، علمی باشد. طنز باشد ولی حق باشد. قرآن روی حق و باطل تکیه میکند. درست باشد، منطقی باشد. الآن این موبایلها و این فضای مجازی نعمت است. ما از این چقدر استفاده میکنیم؟ برای ریختن آبروی افراد راحت در فضای مجازی هرچه میخواهیم میگوییم. اینها میماند. مثلاً اگر گفتند: قرائتی دروغ گفت. این دیگر میماند، شما سی سال دیگر کلمه قرائتی را با کلمه دروغ میآوری. میگویی: قرائتی دروغ گفت. دلمان به چه خوش است. مثلاً یک دروغی را بگوییم که در عوض به سایت ما مراجعه کنند. یک میلیون مراجعه کردند، به چه قیمتی؟ به قیمت دروغ گفتن، دروغ گفتن و دروغ نوشتن هردو گناه کبیره است. شما با دروغ مراجعین سایت را زیاد میکنی. این کمال است؟ چقدر ارزش دارد؟ بنده الآن در تلویزیون حرف میزنم. فرض که تمام مردم ایران پای سخنرانی من باشند. ذخیرهی قیامت من است؟ نه. یک میمون هم برقصد همه دورش جمع میشوند.
یک آقایی سخنرانیهایش خیلی شلوغ بود. گفت: عجب عزتی، عجب شهرتی، چه نفوذ کلامی، چه استقبالی، همینطور که میرفت دید یک جایی دو برابر است جلسه خودش آدم هست. ترمز کرد. گفت: ببخشید. چه کسی اینجاست؟ گفتند: یک میمون میرقصد! شما دروغ میگویی: که فلانی مرد. فلانی مریض شد. فلانی ورشکست شد. ناوگان آمریکا چه کرد. چه دروغ کشوری، چه دروغ لشگری، به چه قیمتی و میخواهیم چه چیزی را بدست آوریم؟ حضرت امیر فرمود: قیمت تو بهشت است. خودت را مفت نفروش. حالا اینهایی که دروغ نوشتند، بعد به سایتشان مراجعه شود، چه چیزی گیرشان میآید. دست شما در یک لحظه میخارد، میخارانی لذت بخش است. بعدش نه اینجا چیزی است نه اینجا. چقدر خدا به ما میگوید: حواست جمع باشد، تو حیف هستی. خدا روح خودش را در تو دمیده است. «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر/29) روح خدا در توست. «سخر لکم، خلق لکم، متاعاً لکم» ابر و باد و ماه و خورشید برای توست. آنوقت تو دروغ میگویی که مردم به سایت تو مراجعه کنند. به چه قیمتی؟
مواظب باشید، سایت هم دیوار کوچه است. هم میشود نوشت زنده باشد. هم میشود نوشت مرده باد! اسیر اینها نباشیم. بنابراین این مسأله که لباس نماز را گفتیم که فقط لباس برای محرم و نامحرمی نیست. برای احترام است. من به خانه یکی از مراجع صد ساله رفتم. ایشان حال نداشت و خوابیده بود. تا من وارد شدم با زحمت کمی بلند شد، عمامهاش را سر گذاشت. گفت: خوش آمدید. اجازه میدهید من بخوابم. من به احترام شما عمامه سر گذاشتم. بعد دوباره عمامه را برداشت و خوابید. از ذهن من نمیرود. با اینکه من یک صدم او سواد دارم. ولی وقتی مرا دید، از رختخواب بلند شد و لباسش را پوشید و دوباره لباس را در آورد. این احترام است. شما وقتی یک کسی وارد میشود بلند میشوید، احترام است.
نقل شد که جنازه یک یهودی را میبردند. حضرت دید و بلند شد ایستاد. جنازه که رد شد حضرت نشست. گفتند: آقا یهودی بود! گفت: انسان که بود. انسان احترام دارد ولو یهودی و مسیحی. ما دو حق داریم. حق اسلامی، حق انسانی. بعضی حق را مسلمان هستیم، چون مسلمان هستیم باید این کارها را بکنیم. بعضی وقتها مسلمان نیستیم، ولی انسان که هستیم. حضرت امام صادق(ع) با جمعی داشتند میرفتند، دیدند یک کسی در بیابان دستش را تکان میدهد. حضرت فرمود: بروید ببینید چه مشکلی دارد؟ رفتند و برگشتند. حضرت فرمود: مشکلش چه بود؟ گفتند: آب میخواست. فرمود: به او آب دادید؟ گفتند: نه. یهودی بود. فرمود: یهودی باشد. مگر یهودی باید تشنه باشد؟ بروید آبش بدهید. انسان که هست.
شریعتی: امروز صفحه 496 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه دخان در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، حم «1» وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ «3» فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ «4» أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ «5» رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «6» رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ «7» لا إِلهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «8» بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ «9» فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ «10» يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِيمٌ «11» رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ «12» أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ «13» ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ «14» إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ «15» يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ «16» وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ «17» أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ «18»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، حا، ميم. به كتاب روشنگر سوگند. ما آن را در شبى مبارك و فرخنده نازل كرديم، ما همواره انذار كننده بوديم. در آن (شب مبارك) هر امر مهمى بر طبق حكمت الهى تفصيل و تبيين مىشود. (نزول قرآن در شب قدر و فيصله امور در آن شب،) امرى (و ارادهاى) است از طرف ما، همانا ما فرستنده (همه انبيا) هستيم. (نزول كتاب و فرستادن انبيا) از طرف پروردگارت رحمت بزرگى است، همانا او خود شنواى داناست. پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، اگر اهل يقين باشيد. هيچ معبودى جز او نيست، اوست كه زنده مىكند و مىميراند و پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست. (كافران اين را باور ندارند،) بلكه آنان در شكى (عميق و پيوسته با حقايق) بازى مىكنند. پس منتظر روزى باش كه آسمان دودِ نمايانى را با خود مىآورد. (دودى كه) همه مردم را فرا مىگيرد. اين است عذاب دردناك. (مردم مىگويند) پروردگارا اين عذاب را از ما دفع كن، ما ايمان مىآوريم. اين بيدارى براى آنان چه سود؟ در حالى كه پيامبرى روشنگر به سراغشان آمد. (ولى اعتنا نكردند) سپس از او روى گرداندند و گفتند: او جنزدهاى است كه تعليمش دادهاند. البتّه ما براى مدّت كمى بر طرف كننده عذاب هستيم (لكن) شما دوباره از سر گيرنده هستيد. روزى كه ما با قدرتى بزرگ (شما را) خواهيم گرفت، همانا كه انتقام گيرندهايم. و همانا ما قبل از اين كفّار، قوم فرعون را آزموديم و پيامبرِ با كرامتى به سراغشان آمد. (موسى به آنان گفت: بنىاسرائيل، اين) بندگان خدا را به من واگذاريد (تا آزادشان كرده و از استثمارشان نجات دهم) همانا من براى شما پيامبرى امين هستم.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد ادامه فرمایشات شما را میشنویم.
حاج آقای قرائتی: سوره دخان، 29 سوره قرآن با حروف مقطعه است. «الف، لام، میم، عین، سین، قاف» خواندن سوره دخان شب 23 ماه رمضان سفارش شده است. این سوره اشاره به شب قدر دارد. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» سوره قدر میگوید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ القدر» قرآن را شب قدر فرستادیم. اینجا میگوید: شب قدر شب مبارکی است. بعد میگوید: «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» تمام کارها در شب قدر تفرقه میشود که این ثروتمند میشود. این بدبخت میشود. این بخاطر این عمل اینطور میشود. یعنی شب تصویب بودجه است. مثل مجلس، مجلس در سال یک روز است که آن روزی که بودجه تصویب میشود، آن روز همه وزارتخانهها در کمین هستند که کمیسیون تلفیق، تکلیف بودجه روشن شود. شب قدر شبی است که سرنوشت یک سال مقدر میشود. شب با برکتی است. هرکاری شب قدر هزار برابر میشود. خیلیها هستند میخواهند خمس بدهند، شب قدر خمس میدهند. چون یک میلیون در شب قدر انگار هزار میلیون است. شب قدر یک نفر را افطار بدهید انگار به هزار نفر افطار دادید. شب قدر شب مبارکی است.
شریعتی: نکات پایانی شما را در مورد نماز میشنویم.
حاج آقای قرائتی: یکی از سؤالها این است که بعضی وقتها میگوییم: آقا باران نمیآید، نماز باران بخوانید. میگوید: میترسم بخوانم باران نیاید. آنوقت آبروی امام جمعه برود. میگویند: امام جمعه نماز باران هم خواند، باران نیامد. این منطقی نیست. مثل اینکه به یک فوتبالیست میگوییم: برو گل بزن. میگوید: میترسم بروم گل بخورم. تو فوتبالیست هستی، کارت را انجام بده. گاهی گل میزنی و گاهی نمیزنی. خدا به ما دستور داده، نماز باران خواندیم باران نیامد. یکبار دیگر هم بخوانیم. شما تبر را که برمیداری چوب را بشکنی. اگر تبر زدی چوب نشکست، دوباره میزنی. اینقدر میزنیم تا بشکند. سر سفره نوشابه هست، میخواهی درش را باز کنی، باز نمیشود. دور نمیاندازیم. هی دست به دست میکنیم تا یک نفر باز کند. من نماز باران خواندم، باران نیامد، آن آقا بخواند. یکی بخواند تا باران بیاید. اصلاً خود نماز باران خواندن، با خدا حرف زدن لذت است. مگر هرکس شیرجه میرود، میخواهد از درون حوض استکان بیرون بیاورد؟ خود شیرجه کیف دارد ولو چیزی در استخر باشد یا نباشد. بعضی میگویند: شما هدفت از شیرجه چه بود؟ هیچی. خود اینکه من بینهایت کوچک با بینهایت بزرگ حرف بزنم، خوب است. الآن میخواهی با مدیرکل حرف بزنی باید کلی زحمت بکشی، وقت قبلی بگیری، آخرش هم جیره بندی میکنند، میگویند: هفت دقیقه، ده دقیقه. خدا گفته: هرچه میخواهی با من حرف بزن. همین که به من اجازه دادند با خدا حرف بزنم، با خالق خودم حرف بزنم، این سنتها را باید احیا کنیم و نترسیم. نشد که نشد. مثل دعا، مگر هرچه دعا میکنیم فوری باید مستجاب شود. دعا میکنیم و دعا مستجاب میشود. جالب است داریم اگر دعایی مستجاب نشد، میگوید: بنده من دستهایت را بالا آوردی و ده مرتبه هم یا رب، یا رب گفتی، دعایت را مستجاب نکردم. اما در عوض یک چیز دیگر به تو میدهم. در عوض یک بلا را از تو دور میکنم. یا به نسلت میدهم. یا برای قیامتت ذخیره میکنم. اینها همه در منابع ما هست که 1- یا خودش مستجاب میشود. 2- یا مشابهاش مستجاب میشود. 3- یا یک بلا از ما دفع میشود. 4- یا برای نسل ما میگذارند. 5- یا برای قیامت ما میگذارند. لذا روز قیامت یک هدایایی را به افرادی میدهند، میگویند: این هدیه برای این است که دعا کردی و مستجاب نکردیم، این به جای آن است. میگوید: ای کاش هیچکدام از دعاهایم مستجاب نشده بود. چون من قیامت نیازم بیشتر از دنیاست. بنابراین دست بالا بیاید، محروم نیست. ما نباید اصرار داشته باشیم که یک چیزی حتماً بشود. بگوییم: خدایا ما تقاضایمان این است، هرطور خودت صلاح میدانی.
شما به دکتر که چند سال درس خوانده نمیگویی: آمپول را کجا بزن. قرص را چند تا بده. اینکه شما میگویی: شش ساعت به شش ساعت، هشت ساعت به هشت ساعت کن! اینکه میگویی: شربت با قاشق مربا خوری، اجازه بده من با قاشق غذا خوری بخورم. هرچه گفت: چشم بگوییم. یک دکتر چند سال درس خوانده، ما تسلیم او هستیم. چرا ما تسلیم خدا نیستیم. یعنی ما خدایی را یاد خدا میدهیم. میگوییم: خدایا اگر میخواهی خدای خوبی باشی، به آنچه من میگویم گوش بده. یعنی نسخه مینویسیم برای اینکه خدا، خدایی کند. بندگی خودمان را بلد نیستیم، خدایی را یاد خدا میدهیم. شما دعا کن، نماز باران را بخوان. آمد الحمدلله، نیامد الله اکبر!
گاهی راجع به نماز میگویند: چطور شما گفتید نماز جماعت، از حساب و کتاب بیرون رفت؟ یک سال جناب پزشکیان، آن زمان که وزیر بود در اجلاس نماز آمد. در سخنرانی یک چیزی گفت، من از او یاد گرفتم. میگفت: شما اگر یک انگشت داشته باشی، با آن تلفن میگیری. اگر دو تا داشته باشی سطل ماست را بلند می کنی. اگر سه تا داشته باشی سیب زمینی و پرتقال برمیداری. اگر چهارتا داشته باشی، سطل آب را بلند میکنی. اگر پنج تا داشته باشی، آمپول هم میزنی. اگر ده تا داشته باشی حساب و کتاب ندارد. دیگر همه کار میکنی. یعنی هیچکس نگفته با ده تا انگشت چند رقم کار میکنیم. یعنی هیچکس در تاریخ پیدا نشده بگوید: یک شغلی میخواستم یک آدم یازده انگشت میخواستم. متأسفانه چون من ده انگشت داشتم مرا استخدام نکردند. هیچ کاری روی کره زمین نیست که نیاز به آدم یازده انگشت داشته باشد. اگر یک نفر به یک نفر اقتدا کند، یک رکعت 150 رکعت میشود. اگر دو تا بیشتر، به ده تا که رسید حساب و کتاب ندارد. انگشتها هم به ده تا رسید دیگر حساب و کتاب ندارد.
شریعتی: انشاءالله خدا به شما سلامتی و عافیت بدهد. دعا بفرمایید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: خدایا به آبروی هرکس که نزد تو آبرو دارد، همه انبیاء و اوصیاء و صدیقین و صالحین، به آبروی همه آبرومندان درگاهت ما را جزء زیانکاران دنیا و آخرت قرار نده. ما را جزء غصهخورها و اهل حسرت روز حسرت قرار نده. مشکلات فرد و جامعه و دولت و ملت ما را حل کن. ما را دشمن شاد نکن. هر طرحی علیه ما و اسلام و مسلمین هرجای دنیا هست، طرح را طرح بر آب و طراحش را نابود بفرما. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضی و ما را برای امام زمان سرباز وفادار و فداکار قرار بده.