برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مهدویت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 05-03-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
دلم امروز گواه است کسی میآید *** حتم دارم خبری هست گمانم باید
فال حافظ هم هربار که میگیرم باز *** مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
باید از جاده بپرسم که چرا میرقصد *** مست موسیقی گامی شده باشد شاید
ماه در دست به دنبال که اینگونه زمین *** مست میچرخد و یک لحظه نمیآساید
گله کم نیست ولی لب ز سخن خواهم بست *** اگر آن چهره به لبخند لبی بگشاید
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما خوشحال هستیم در کنار شما هستیم افتخار داریم در خدمت آقای دکتر رفیعی باشیم به رسم چهارشنبهها سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
دکتر رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. در برنامههای قبل در مورد امامت و ضرورت امام صحبت شد در مورد خود حضرت حجت از آیات قرآن صحبت شد از روایات صحبت شد امروز من چند جملهای در مورد غیبت صغرا و کبرا میخواهم صحبت بکنم. چون هجدهم شعبان سالروز وفات حسین بن روح یکی از نواب خاص امام زمان ارواحنا فداه است این شخصیتها هم کسانی هستند که کمتر از اینها یاد میشود و لذا به مناسبت سالروز وفات ایشان من چند جملهای را در مورد این نواب عرض میکنم بنا شد که یک امام غایب شود چرایش را هم خیلی ما نمیدانیم. خدای تبارک و تعالی صلاح دید که یک ذخیره را نگه دارد البته مردم بی قرآن نمیمانند بی روایت نمیمانند بی عالم نمیمانند عقلشان کار میکند علمشان کار میکند یعنی مسیر مسیر روشن و شفافی است. اما یکی از این دوازده امام که بنا هم این شد که امام دوازده باشد رقم به دوازده بسته شد که حالا کسی بگوید میگذاشتند مثلا صدها امام میگذاشتند بنا این نبود بنا این بود که اَلاَئِمَّةَ مِن بَعدی اِثنَی عَشَر امامان دوازده نفر باشند یازده امام تا سال دویست و شصت هجری در میان مردم بودند امام دوازدهم بناست غیبت بکند. غیبت سابقه داشت. اما یک مرتبه برای مردم یک غیبت طولانی غیر مترقبه بوده یعنی این طور بود که تمام ارتباطات با امام معصوم قطع میشود لذا اول باید دید زمینه سازی شود یعنی در واقع آمادگی در میان مردم ایجاد شود به همین جهت غیبت صغرا 69 سال طول کشید. که هم مردم عادت بکنند هم این که در این 69 سال حالا که قرار است یک غیبت عظیمی واقع شود علما بزرگان به تلاش بیفتند کارهای علمی شان را انجام بدهند و امکان حضور امام زمان رسیدن هم داشته باشند گاهی بتوانند سوالاتشان را بپرسند. لذا مثل این که فرض کنید پدری میخواهد بیست سال نباشد سی سال نباشد اول میگوید یک هفته دو هفته من میروم شهر نزدیک بعد یک مرتبه دور میشود، وجود مقدس حضرت حجت از سال 260 تا329 غیبت صغرایشان طول کشید. یعنی 69 سال این را میگویند غیبت صغرا فرق این غیبت با کبرا چیست؟ یک فرقش این است که در این دوران امام ارتباط با مردم دارد از طریق نایب خاص. یعنی کسی که میآید به شما میگوید نامه ات را بده من تقدیم امام میکنم یا اگر دستت را گرفت میبرم خدمت امام یا اگر پولی به او دادی میبرم به امام میدهم در این درجه از ارتباط مستقیم است. این یک مطلب است. مطلب دوم این است که در دوران غیبت صغرا امام از طریق توقیع و بعضی از نامههایی که مینویسند میتواند به بعضیها پیام بدهد ارتباط برقرار بکند از طریق همین نایبان خاص. در چنین دورانی که امام علیه السلام طبیعتا غیبت صغرایشان آغاز شده است این را میخواستم در پرانتز بگویم که قبل از این که به غیبت بپردازم. اولین کتاب ما کافی است که در 329 کلینی از دنیا رفته است. یعنی کافی کی جمع آوری شده است؟ در دوران غیبت صغرا. برای ما این خیلی مهم است که یک شخصیتی دقیقا در دوران غیبت صغرا در جمع آوری روایات کوشیده. ممکن هم است ما نتوانیم صد در صد بگوییم مرحوم کلینی در فلان جا خدمت امام رسیده ولی آن چه که مسلم است این است که امکان این ارتباط بوده است خیلی بعید است که شخصیتی مثل مرحوم کلینی آن هم در محیط بغداد و اینها که بعضی از این نواب در آن جا بودند ارتباط با اینها برقرار نکرده باشد. لذا 329 که غیبت صغرا تمام میشود سال مرگ مرحوم کلینی است و دقیقا یعنی به ظهور رسیدن کتاب کافی است و بسیاری از آثار دیگر در همین فرجهی زمانی نوشته شده است. حالا این افرادی که به عنوان نایب خاص هستند اینها باید یک ویژگیهایی داشته باشند من این جا نوشتم. یک ایمان استوار داشته باشند. باید از نظر اعتقادی محکم باشند. دوم امانت داری. بالاخره اینها مردم امانتهایی را میدادند امام مطالبی را میگوید که به مردم برسانند. سوم رازداری است نگوید امام فلان جاست بیایید برویم. محرم باشند و قرار نیست که به مردم اعلام بکنند محل حضور امام را. خود اینها میدانند خدمت آقا هم میرسند. پرهیز از رأی شخصی. قرار نیست دفتر و دستک باز بکنند بگویند ما خودمان تصمیم میگیریم خودمان اعلام میکنیم. نه پنجم اطاعت محض از امام که آن چه که امام به عهدهی اینها میگذارد را انجام بدهند با این نکته که عرض میکنم که مرحوم شیخ طوسی یک کتابی دارد به نام الغیبة اخیرا تحقیق شده و چاپ هم شده. قبلا هم چاپ شده منتها اخیرا با تحقیق چاپ شده. وقتی میگوییم کتابی با تحقیق چاپ شده یعنی پاورقی خورده شرح خورده منابعش ذکر شده. یکی از فضلای قم این کار را انجام داده. شیخ طوسی خیلی فاصلهای ندارد با زمان غیبت صغرا ایشان در قرن پنجم است در کتاب الغیبة یک جملهای را مینویسد که جالب است میگوید به یک کسی به نام ابوسهل نوبختی که خیلی آدم خوبی بود در دوران همان غیبت صغرا گفتم چرا تو نایب نشدی؟ حسین بن روح را میگوییم نایب خاص سوم بود همان که روز هجدهم شعبان سالروز وفاتش است این نوبختی آدم بسیار خوبی بوده است متدین مومن بوده است توقع داشتند او جزء نواب خاص باشد. خودش گفت من به اندازهی حسین بن روح رازدار نیستم. من ممکن است بعضی چیزها را نتوانم حفظ بکنم کتوم نیستم به همین جهت این قرعه به نام من قرار نگرفت. یعنی حساب شده است قصه. که حالا من اشاره خواهم کرد خیلیها توقع داشتند این قرعه به نام آنها بیفتد بعضی از اینها بعدا جلوی این نواب ایستادند و فرقههای انحرافی درست کردند تا این حد حسادت کردند. با این مقدمه من این چهار نفر را اول نام میبرم.
شریعتی: این 69 سال به صورت پیوسته بوده است؟
دکتر رفیعی: بله دقیقا مستمر بوده است از سال 260 تا 329. قصهی نیابت در زمان امام هادی هم بوده در زمان امام عسکری هم بوده است. این طور نبوده که نایب خاص این برای این که ذهن مردم آماده شود خود امام عسکری کاملا در کنترل بوده است در سامراء. لذا بعضی از این نواب خاص نائب امام عسکری هم بودند نائب امام هادی هم بودند این طور نبوده که فقط از زمان امام زمان این قصه آغاز شود. بله امام عسکری غایب نبوده آدرسش معلوم بوده سامراء فلان جا. اما چطوری؟ طرف وقتی میآمد سامراء جرئت نمیکرد در خانهی امام عسکری برود. این چهار نائب وکیلهایی هم در شهرها داشتند که اگر برسم اسم هایشان را هم میگویم. این چهار تا در واقع حلقهی اصلی هستند. مثل یک وزیری که دهها استان دار و فرماندار دارد. اینها خودشان ممکن است بیاید به فلان شخصی در قم بگوید شما از جانب من وکیل هستی طبیعی هم است. با آن زمان با آن گسترده که بیشتر اینها در بغداد کوفه بودند چطور میتوانستند پوشش بدهند؟ لذا اولی از اینها عثمان بن سعید امری اسدی ثمان عسکری است. چند لقب برایش گفته اند عثمان بن سعید خودش و فرزندش از کسانی هستند که یک نقلی دارد این جا امام عسکری میگویند الْعَمْرِیُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّیَا إِلَیْكَ عَنِّی فَعَنِّی یُؤَدِّیَانِ وَ مَا قَالَا لَكَ فَعَنِّی یَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ (کافی، ج 1، ص 329) امری و پسرش مورد اعتماد ما هستند هر چه اینها بگویند مثل این است که ما گفتیم. این یک چیز سادهای نیست. نواب خاص شاید بعضی هایشان عالم هم بودند. عالمهایی مثل حسین بن نوح. ولی از نظر تقوا و ایمان و رازداری و ثقه بودن یک افراد کاملا ویژه هستند. الآن هم اینها در عراق قبر دارند زیارت گاه است قبرشان. عثمان بن سعید هم وکیل امام دهم بوده است هم وکیل امام یازدهم. لذا همین شخص را یعنی از یازده سالگی بچه بوده محضر امام هادی علیه السلام بوده است بعد که امام هادی به شهادت رسید محضر امام عسکری بوده یعنی کاملا با ائمه مانوس بوده است یک آدم صد در صد مورد تاییدی است تا آن زمانی که به اصطلاح امام عسکری به شهادت رسیدند ایشان شدند وکیل امام زمان علیه السلام در دوران غیبت صغرا. شش سال بیشتر عمرشان دوام نداد یعنی شش سال عثمان بن سعید نمایندهی وکیل خاص امام زمان ارواحنا فداه بودند در ادامهی گسترهی امام هادی و امام عسکری من چند نکته از ویژگیهای این شخص میگوییم. خیلی کمتر در مجامع از ایشان گفته میشود. یک آقایی میگفت ما اسمها را به ترتیب یاد نگرفتیم. عثمان بن سعید مورد اطمینان سه امام معصوم و امین اینها بود. در مراسم ولادت امام زمان علیه السلام حضور داشت. ویژگی بعدی این است که در مراسم کفن و دفن امام عسکری علیه السلام حضور داشت چهارم این که بنا به دستور امام عسکری بعد از شهادت امام عسکری عهده دار نیازهای خانوادهی آن حضرت شده است. این اعتماد است. یعنی کارهایی دارند. امام عسکری یک فرزند داشت آن هم امام زمان از همان موقع هم غیبت آغاز شده است پس طبعا خود امام خانواده اش افرادی که در خانواده زندگی میکردند اینها باید سرپرستی یا تامین میشدند این آدم عهده دار زندگی آنها بود به دستور امام عسکری. نکتهی دیگر این است که نقش مهمی در برخورد با آن جعفر برادر امام عسکری و پسر امام هادی دارد که ایشان از کسانی بود که تکذیب کرد امام زمان علیه السلام را. در دربار عباسیها بود. ائمه هم او را طرد کردند که به جعفر کذاب معروف است. نکتهی آخر که مهم است در مورد ایشان این است که به دنبال وفاتشان امام زمان ارواحنا فداه اطلاعیه صادر کردند پیام تسلیت دادند. خوشا به حالش و درود خدا بر این شخصیت. من هم یادشان کردم. ان شاء الله ما را هم پیش ائمه یاد بکنند شفاعت بکنند این شخصیت عثمان بن سعید است با این ویژگیهایی که عرض کردم. شخصیت دوم پسر ایشان است که این هم یک آدم بسیار مورد اعتمادی است به نام محمد بن عثمان بن سعید. این بیشترین دوران را داشته است حدود چهل سال از این 6 سال نمایندگی با ایشان بوده و وکالت خاص با ایشان بوده است. ترجمهی این نامه را عرض میکنم. وقتی که ایشان پدرشان از دنیا رفتند امام زمان ارواحنا فداه برایشان یک تسلیتی نوشتند و منصوبشان کردند به این پست نیابت اگر عزیزان بخواهند ببینند هم شیخ طوسی در کتاب الغیبة هم شیخ صدوق در کمال الدین که اینها دو تا از مهم ترین کتابهای ما در ارتباط با امام زمان ارواحنا فداه است با قدمت هزار ساله، آورده اند. در کمال الدین شیخ صدوق آن جا در نامهی امام زمان یک قسمتش این است فرمودند از سعادتهای عثمان بن سعید این بود که خداوند به او فرزندی روزی کرد که جانشین او باشد و به امر او قیام نماید. باز در بخش دیگری نوشتند اما أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ (احتجاج، ج 2، ص 470) خداوند از او و از پدرش خوشنود باشد. او مورد وثوق من است نوشتهی او نوشتهی من است. حالا امام عسکری فرموده بود سخن او سخن من است. این جا نوشتهی او نوشتهی من است. واقعا این شخصیتها به چه مرحلهای میرسند که گاهی این طور رشد میکنند و ترقی میکنند. اما نائب سوم بالاخره موضوع نیابت جا افتاد. یعنی مردم عادت کردند مخصوصا در این دوران چهل ساله. داستانهای خوبی در این زمینه از افرادی که توسط این نواب خاص خدمت امام زمان رسیدند نقل شده است. بعضی از این دعاها در مفاتیح است اگر عزیزان ببینند این دعاها صادر است از ناحیهی امام زمان توسط نواب خاص است یعنی اینها نقل میکنند آقا فرمود این طوری ما را زیارت بکنید مثل زیارت آل یس. حضرت تعلیم کردند اینها نقل کردند. فرض کنید مثل یک فردی که در یک جایی تبعید است یا زندان است اما کاملا یک افرادی را یک مرتبه یقین دارید با ایشان در ارتباط هستند. دست مردم به امام نمیرسید به خاطر جا افتادن موضوع غیبت و حفظ امام.
شریعتی: فقط همین بوده یا شرایط شرایط سختی هم بوده برای فعالیت امام؟
دکتر رفیعی: یقینا این بوده عباسیها دنبال این بودند که نگذارند امام به دنیا بیاید حالا که به دنیا آمد رشد نکند در جامعه ایجاد زمینه نکند. لذا این زمینه سازی یک بخش عمده اش به خاطر همین بود و همین جاست که میبینیم. اما مردم اینها را پیدا میکنند. البته اینها هم این قدر راحت در دسترس نبودند. بعضی از اینها خیلی حساب شده مخفیانه نامهها را رد و بدل میکردند ولی آنهایی که باید اینها را پیدا بکنند پیدا میکردند مخصوصا بزرگان شیعه و علما که اینها را پیدا میکردند. دقیقا در دورانی است که اولین کتاب از کتب اربعهی شیعه هم شکل میگیرد. سومی را بعضیها تصورشان این بود مثلا چه کسی میخواهد شود. چون موضوع جا افتاده بود دیگر میدانستند حالا که این آقا از دنیا میرود نائب بعدی حتما مشخص میشود. آقایی بود به نام محمد بن علی شلمغانی ایشان آدم خوبی بود آدم مورد اعتمادی بود گاهی از اوقات مردم نامهها را به ایشان میدادند ایشان میداد به آن نایب خاص. یعنی مثلا فرض کنید این قدر این دیگر ارتباطش با اینها صمیمی بود که همه دیگر ذهنشان رفته بود روی این که ایشان نایب سوم است. بعد از محمد بن عثمان. با کمال تعجب یکی از محدثین و متکلمان بزرگ شیعه از عالمان علم کلام حسین بن روح نوبختی یک مرتبه امام علیه السلام نامه دادند و ایشان را به عنوان نایب سوم معرفی کردند. این محمد بن علی شلمغانی سر مخالفت برداشت که چرا من انتخاب نشدم. تکفیر کرد بعد هم منکر شد اصلا موضوع امامت را بعد هم از دین خارج شد. که امام زمان فرمود خدا او را لعنت کند. محمد بن علی شلمغانی را خدا لعنت بکند. این جا یک نکتهی اخلاقی عرض بکنم که در حکمت 151 نهج البلاغه حضرت علی میفرماید لِكُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ (نهج البلاغه، حکمت 151) هر کسی یک فرجامی دارد یک پایانی دارد مال بعضیها شیرین است مال بعضیها تلخ است دعا بکنید آن فرجام شیرین باشد. و این را دقت بکنیم که انسان تا آخرین لحظه در معرض سقوط قرار دارد این که خدا رحمت بکند مرحوم آیت الله عظمی مرعشی ایشان را ما زیاد در قم دیده بودیم. صبح از خانه میآمد بیرون در حرم درس میگفت بعد هم میرفت خانه. در حرم بالای سر درس میگفت. میفرمود صبح که از خانه میآیم بیرون میگویم خدایا ظهر مومن برگردم. نه دریا میرفت نه مرکز فلان میرفت. میرفت حرم درس میداد صبح که از خانه میآیم بیرون دعا میکنم با ایمان برگردم ایمانم سلب نشود. شما کلمهی تَوَفَّنَا را در قرآن ببینید انبیاء الهی دعا میکردند «تَوَفَّنِي مُسْلِمًا» (یوسف/ 101) خدایا ما را مسلمان و پیرو دین و سالم بمیران. یک روایت دارد امام رضا علیه السلام میفرماید سه روز در زندگی همه حساس است سه روز خوب است آدم سالم باشد إنَّ أوحَشَ ما یکونُ هذا الخَلقُ فی ثلاثَةِ مَواطِنَ: یومَ یولِدُ وَ یخْرُجُ من بَطنِ أمَّهِ فَیَری الدُّنیا و یَومَ یَموُتُ فَیُعایِنُ الآخَرِةَ و أهلها و یَومَ یُبَعثُ فَیَرَی احکَاماً لَمْ یَرَها فِی دَارِ الدُّنیا (بحار الانوار، ج 6، ص 158) یک روز تولد حالا این البته از ما گذشته است ولی پدر و مادر آن جایی که بچه به دنیا میآید میروند همه فکرشان این است که سالم باشد این سلامت اول است دوم روزی که آدم میمیرد این الآن در اختیار ماست سوم روزی که آدم از قبر میآید بیرون و روز محشر میشود. بعد امام رضا علیه السلام فرمود که خدا در قرآنش این سه روز را در مورد دو پیغمبر تضمین کرده است یکی حضرت عیسی یکی حضرت یحیی. در مورد حضرت عیسی میفرماید «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» (مریم/ 33) خود حضرت عیسی میگفت. من سه روز سالم دارم تولدم وفاتم و حشرم. وفات و محشرش هنوز نرسیده بود لذا مضارع آورده است. یکی هم حضرت یحیی قرآن میفرماید سلام بر یحیی «وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مریم/ 15) حالا چرا این دو پیغمبر؟ چون در تولد اینها مردم شک کرده بودند. حضرت عیسی را میگفتند شما پدر نداری از کجا مادرت این فرزند را آورده؟ دعا بکنیم ان شاء الله من گاهی به دوستان میگویم این سه روز پایان سه دوره است تولد پایان دوران قبل از این دنیاست مرگ پایان دنیاست بعث پایان دوران قبر است چقدر خوب است دعا بکنیم این سه روز در زندگی مان با سلامت باشیم. این نکته را هم بگویم. حسین بن روح نایب سوم بیست و یک سال تقریبا که تقریبا حدود شصت و شش سال و شصت و هفت سالش با این سه نایب گذری شود. بیشترینش را دومی داشت بعد حسین بن روح. یادی هم از ایشان کرده باشیم به مناسبت سالروز وفاتشان.
شریعتی: خیلی ممنون مشرف میشویم به ساحت نورانی قرآن کریم صفحهی 226 را امروز با هم تلاوت میکنیم آیات نورانی سورهی مبارکهی هود ان شاء الله برمیگردیم همراهتان خواهیم بود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ﴿٣٨﴾ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ﴿٣٩﴾ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ﴿٤٠﴾ وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّـهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٤١﴾ وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ ﴿٤٢﴾ قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ﴿٤٣﴾ وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿٤٤﴾ وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿٤٥﴾
ترجمه:
و [نوح] کشتی را میساخت و هرگاه گروهی از [اشراف و سرانِ] قومش بر او عبور میکردند، او را به مسخره میگرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره میکنید، مسلماً ما هم شما را [به هنگام پدید آمدن توفان] همان گونه که ما را مسخره میکنید، مسخره خواهیم کرد. (۳۸) سپس خواهید دانست که چه کسی را [در دنیا] عذابی خوارکننده و [در آخرت عذابی] پایدار خواهد رسید. (۳۹) [رویاروییِ نوح و قومش هم چنان ادامه داشت] تا هنگامی که فرمان ما فرا رسید و تنور فوران کرد، گفتیم: از هر [نوع حیوانی] یک زوج دوتایی [یک نر و یک ماده] و نیز خاندانت و آنان را که ایمان آورده اند، در کشتی سوار کن مگر کسی که پیش تر فرمان غرق شدن را بر ضد او لازم کرده ایم. و جز اندکی همراه او ایمان نیاوردند. (۴۰) و نوح گفت: در آن سوار شوید که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست، یقیناً پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است. (۴۱) آن کشتی آنان را در میان موجهایی کوه آسا حرکت میداد، و نوح فرزندش را که در کناری بود، بانگ زد کهای پسرم! همراه ما سوار شو و با کافران مباش. (۴۲) گفت: به زودی به کوهی که مرا از [این] آب نگه دارد، پناه میبرم. نوح گفت: امروز در برابر عذاب خدا هیچ نگه دارندهای نیست مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند. و موج میان آن دو حایل شد و پسر از غرق شدگان گردید. (۴۳) و [پس از هلاک شدن کافران] گفته شد:ای زمین! آب خود را فرو بر، وای آسمان! [از ریختن باران] باز ایست، و آب کاستی گرفت و کار پایان یافت و کشتی بر [کوهِ] جودی قرار گرفت و گفته شد: دوری [از رحمت خدا] بر گروه ستمکاران باد. (۴۴) و نوح [پیش از توفان] پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا! به راستی که پسرم از خاندان من است و یقیناً وعده ات [به نجات خاندانم] حق است و تو بهترین داورانی. (۴۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی را بفرمایید
دکتر رفیعی: این داستان حضرت نوح و کشتی حضرت نوح است. بسم الله الرحمن الرحیم 114 بار در قرآن است. ولی کلمهی بسم الله 115 بار است. چون یک بسم الله داریم که با الرحمن الرحیم نیست و آن اینجاست. وقتی حضرت نوح کشتی را آماده کرد و همگان را سوار کرد «وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّـهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» نکتهای که از این آیه استفاده میکنیم این است که همهی کارهایمان به نام خدا باشد وقتی کشتی را برای حرکت آماده کرد بسم الله گفت لذا ما حتی در ذبح حیوان هم بسم الله میگوییم با این که کسی بگوید چه فرقی میکند؟ جدی برای چه کسی؟ تا حالا فکر کردید کسی گوسفندی را پشت به قبله بدون بسم الله عمدا بکشد نمیشود آن را خورد. فتوای فقها در رسالهها است. چقدر هم الآن برای این کار زحمت میکشند افرادی را در کشتارگاهها گذاشتند نظارت میکنند تاکید میکنند کلاس اخلاق میگذارند بسم الله بگویید کشتارها الآن خیلی زیاد است طرف میخواهد همهی اینها را باید بگوید. به چه دلیلی؟ میخواهد بگوید زندگی انسان باید رنگ خدایی داشته باشد آن چیزی که میخواهی بخوری با نام خدا شکل بگیرد و لذا این معنایش این است که در همهی کارها خدا در زندگی ما حضور داشته باشد «أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّـهَ يَرَى» (علق/ 14) و لذا پیغمبر گرامی اسلام فرمودند هر کاری که با بسم الله آغاز نشود ابتر میماند. یک چیزی که من خیلی غصه میخورم مهمانیها عروسیها عزاها است فرقی نمیکند. مهمانیهای خانوادگی است تقریبا این بسم الله فراموش شده است و چقدر خوب است که من یک جایی بودم این رسم را دیدم قبل از این که همه شروع بکنند به غذا چطور اعلام صلوات میکنیم یک کسی اعلام بکند همه با هم بسم الله الرحمن الرحیم بعد شروع بکنند به خوردن حتی در بعضی روایات داریم ضرر آن غذا با این بسم الله رفع میشود شاید ما خیلی نتوانیم توجیه بکنیم یعنی چه. کسی از نظر علوم طبیعی بگوید یعنی چه بسم الله میگویی ضررش رفع میشود؟ شاید در مورد ذبح حیوان هم نتوانیم از نظر پزشکی بگوییم بسم الله چه تاثیری میگذارد که حیوان حلال میشود. ولی این در واقع معنویت به انسان میدهد. به عبارت دیگر به انسان میفهماند به یک جایی وصل هستی. جهت میدهد. الآن مثلا رئیس جمهوری میآید به کشور ما یا مسئولین میروند یا در مراسمهای رسمی برای چه سرود جمهوری اسلامی را میزنند؟ این سرود چه میخواهد بگوید؟ نماد چیست؟ این یک نوع هویت بخشی به آن کشور است. این بسم الله یک نوع هویت بخشی به انسان است لذا نکتهای که عزیزان استفاده میکنند این است که ان شاء الله در همهی کارهایمان بسم الله باشد.
شریعتی: خیلی ممنون برویم بحث غیبت صغرا را ادامه بدهیم.
دکتر رفیعی: چهارمین نایب که کمترین نیابت را ایشان داشته است حدود سه سال. علی بن محمد ثمری است این شخصیت هم از یک خانوادهی بسیار مشهور و متدینی بوده است منتها فرصت زیادی برای فعالیت نداشته است دورهی نیابتش کوتاه بوده است وقتی که این شخصیت بعد از حسین بن روح به نیابت رسید تقریبا معارض هم نداشت در قصهی حسین بن روح گفتیم افرادی بودند که دلشان میخواست به این مقام برسند. جالب است حضرت حجت اواحنا فداه شش روز قبل از رحلت ایشان یک توقیعی برایشان فرستادند نامهای فرستادند که نوشتند فلانی شما شش روز دیگر از دنیا میروید و غیبت صغرا پایان میپذیرد و نیابت خاص تمام میشود و زمان غیبت کبرا و نیابت عام هست که نیابت عام را بعدا وارد خواهیم شد. این نامه را مرحوم صدوق در کمال الدین آورده و به هر حال 329 علی بن محمد از دنیا رفت که قبرش هم در بغداد واقع شده است. این چهار نایب خاص امام زمان ارواحنا فداه است که در دوران شصت و نه سالهی غیبت صغرا یکی پس از دیگری با نظارت حضرت آمدند اما بحثی که الآن میخواهم عرض بکنم وظایف این نایبان است که وظایف ایشان چه بود؟ این چهار نایب در 69 سال چه کار میکردند؟ که برخی از این وظایف امروز در قصهی نایبان عام که علما باشند هم است. من صرفا وظایف نایبان خاص را الآن میشمارم. یک برطرف کردن تردید شیعیان دربارهی حضرت حجت است. بالاخره سابقه نداشت. اگر شیعیان امامی داشتند امام جایش معلوم بود. خدمتش میرسیدند نمیتوانستند، نامه برایش میفرستادند یا از دیگران میپرسیدند یا گاهی کراماتی را از امام میدیدند حالا در چنین دورانی که امام به عنوان یک چیز بی بدیل یعنی در دو قرن و نیم دویست و پنجاه سال گذشته سابقه نداشته. درست است در انبیاء الهی حضرت یوسف غیبتی داشته حضرت ابراهیم داشته اما در میان امامان ما این قصه نبوده است. این یکی از وظایف اینها بود که در واقع تشکل شیعه را حفظ کنند. حلقهی وصل باشند. نکتهی دومی که اینها وظیفه داشتند پاسخ گویی به پرسشهای فقهی و علمی و عقیدتی مردم بود. اینها مراجعه میکردند خود این افراد گاهی پاسخ گو بودند گاهی هم نه بعضی از این پرسشها را محضر امام میبردند و پاسخ را از امام میگرفتند مخصوصا جاهایی که کار گیر میکرد کار مشکل بود. هنوز عالمان دینی و فقه و اصول و مبادی دینی ما به آن پویایی نرسیده بود و به آن گستردگی نرسیده بود. صدها کتاب صلات نوشته شده است صدها کتاب طهارت زکات نوشته شده است این قدر علما بحث کردند که این بحثها دیگر تقریبا خیلی هایش شفاف شده است. اما در آن دوران بیشتر مردم اگر مسائلی هم داشتند از طریق ائمه و پرسش از ائمه حل میکردند حالا این پاسخ گویی را باید اینها انجام بدهند. گاهی بعضی هایشان خودشان این توان را داشتند بعضی هم نه مراجعات مردم را به امام ارجاع میدادند. نکتهی سوم که من قبل از قرآن هم اشاره کردم این است که مناطق شیعه نشین گسترش پیدا کرده بود. البته به دلیل عدم حمایت حکومتها تشیع گسترش نداشت. در شهرها غالب نبود ولی به هر حال در بسیاری از شهرها همدان، نیشابور، قم، آذربایجان، ری ما شیعه داشتیم یکی از نقشهای مهم اینها که این خیلی نکتهی مهمی است این بود که اینها وکیلانی را انتخاب میکردند. عنوان سوم را میگذارم سازماندهی وکالت. وکلایی را اینها از طرف خودشان در شهرها قرار میدادند. امام هم ممکن بود در جریان قرار بگیرد. گاهی هم امام برای آن وکیل نامه میداد گاهی هم امام سفارش آن وکیل را میکرد منتها آن وکیل دیگر نایب خاص نبود با واسطه بود. من یک چند تایی از آنها را یاد بکنم چون کم از آنها یاد میشود. یکی احمد بن اسحاق است که در قم وکیل بود البته ایشان خدمت امام عسکری میرسید منتها زمان امام زمان هم ارتباط داشت. یکی از اینها محمد بن شاذان است که در نیشابور بود. یکی از اینها محمد بن صالح همدانی است در همدان بود. یکی از اینها ابوالحسین محمد بن جعفر اسدی است در ری بود. ابراهیم بن مهزیار در اهواز این نمایندگی را داشت. البته این جمله را هم این جا بگوییم. اگر اسامی همه را بخوانیم وقت میگیرد. شبکهی وکالت هم مثل خیلی چیزهای دیگر متاسفانه دچار بعضی آسیبها میشد. بالاخره این وکلا معصوم نبودند گاهی در میان این وکلا افرادی پیدا میشدند که ساز مخالف میزدند. یک مرتبه مسیرشان تغییر میکرد. نه این که در زمان حضرت حجت باشد در زمان امام کاظم بعد از شهادت ایشان وکیل ایشان علی بن ابی حمزهی بطائنی منکر امامت امام رضا شد تمام اموالی که از امام کاظم پیشش بود را خودش تصاحب کرد و معتقد به هفت امام داشتن شد. یکی از این کسانی که باز میخواهم تاکید بکنم روی آن مطلبی که اول عرض کردم که دعا بکنیم عاقبت ما خیر شود یکی از اینها که ائمه لعنتش کردند احمد بن هلال است. احمد بن هلال منحرف شد و توسط امام از وکالت عزل شد برکنار شد. اینها را میگویم برای این که بدانید این اتفاقات سابق هم بوده است. این طور نبوده است که ما فکر کنیم مثلا در زمان ائمه دیگر هیچ ظلمی هیچ انحرافی نبوده.
شریعتی: یعنی اگر مراقب خودمان نباشیم حتی اگر وکیل امام هم باشیم امکان لغزش است
دکتر رفیعی: بله جالب است که احمد بن هلال، افراد دیگری هم باز بودند اما ایشان کسی بود که پنجاه سفر حج در آن زمان بود یک پروندهی خمسین یعنی پنجاه حجی داشت که بخش عمدهای از این حج پیاده بوده است. این خیلی است. خیلی است کسی با این سابقه یک مرتبه سقوط بکند آن هم کی؟ در عصری که امکان ارتباط با امام است. آن وقت شما امروز توقع دارید جریانهای انحرافی عرفانهای حلقه نباشد؟ یا افرادی که دفتر دستک باز میکنند ادعا میکنند نباشد؟ طبیعی است نقش چهارم این وکلا آماده کردن شیعیان برای غیبت کبرا بود یعنی کم کم این مسئلهی جا بیفتد
شریعتی: نمیشد این مسئلهی غیبت صغرا با نواب خاص ادامه پیدا میکرد؟
دکتر رفیعی: قرار نیست ما تصمیم گیری بکنیم نظر امام بر این بود در یک مقطع شصت و نه ساله زمینه آماده شود بقیه اش هم به این شکل ارتباط پیدا شود و علما و دانشمندان پاسخگوی مردم باشند. در آن دوران شصت و نه سال که این نواب اربعه بودند تقریبا یک نسل است. شصت و نه سال یک عمر است یعنی یک نسل تغییر کرده است. طبیعتا برای نسل بعدی این زمینه فراهم شد. طرف میدید پدرش میگفت امام زمان در غیبت است پذیرش غیبت قدری راحت تر شد. نکتهی دیگری که باز اینها انجام میدادند جلوگیری از فرقه گرایی و گروههای انحرافی است. ائمه هم که در میان مردم بودند فرقههای انحرافی بود. مثلا شما در زمان خود ائمهی ما فتحیه شکل گرفتند در زمان امام کاظم که عبدالله بطحائی را امام میدانستند اسماعیلیه شکل گرفته واقفیه شکل گرفته. اما الان این آسیب بیشتر بود. چون امام نبود افرادی ممکن بود سوء استفاده بکنند هر کسی دفتر دستکی راه بیندازد. یکی از وظایف اینها این بود مرتب به مردم تذکر بدهند به عبارت دیگر مبارزه بکنند مخصوصا با مدعیان دروغین نیابت و مدعیان دروغین مهدویت. پاسدار و حافظ بودند یکی از مهم ترین مسئولیتشان این بود که اینها از طریق هدایتی که امام برایشان داشت بگویند این آقا که میگوید من نایب هستم دروغ میگوید. یا این آقا دیگر وکالت ندارد دیگر پول ندهید. خطر جدی بوده است. نکتهی آخر مسئلهی ارتباط مالی است که اینها این پولها را از مردم دریافت میکردند خدمت امام میرساندند یا به اذن امام اجازهی مصرف پیدا میکردند چون امام که خودش حضور نداشت در بین مردم به صورت ظاهر لذا مثلا محمد بن عثمان یا عثمان بن سعید پدرش یا حسین بن روح یا علی بن محمد اینها اجازه داشتند از طرف امام برای فقرا برای مستمندان و جاهایی که دین نیاز داشت هزینه بکنند. این بحث غیبت صغرا که من به اختصار عرض کردم این شصت و نه سالی که ارتباط با امام از طریق این چهار نایب خاص بود. امام مکتوب نوشتند که دیگر کسی حق نیابت خاص ندارد و تاکید کردند. ولی متاسفانه از همان زمان تا امروز هم ادامه دارد هنوز هم عدهای ادعای نیابت خاص میکنند که ما با حضرت ارتباط داریم. دو نکتهی دیگر را هم ائمه تاکید کردند که قبل از امام زمان هم روی این دو نکته تاکید شده که بعد از شروع غیبت مخصوصا غیبت کبری اول این که وقاتّون را تکذیب بکنید یعنی کسانی که تعیین وقت برای ظهور میکنند سال فلان ظهور میشود نه نزدیک بدانید، این عیب ندارد هر جمعه انتظار داشته باشید اما کسی بگوید مثلا یک کتابی آقایی به من داده بود در منزل دارم نمیدانم چطور این کتاب اجازهی چاپ پیدا کرده بود. نوشته بود یک کسی آقا را خواب دیده بود گفته بود آقا ما ظهور شما را از کجا بیابیم آقا چند مرتبه فرموده بودند سپتامبر سپتامبر. این آقا نویسنده میگوید منظور همان یازده سپتامبر است و آن سال سال ظهور است این که گذشت و این اتفاق نیفتاد عقاید مردم سست میشود. شما اگر آمدید زمان دادید. یک غیبتی است ما نمیدانیم چقدر طور میکشد خدا میداند وظیفهی مردم هم مشخص است سرگردان هم نیستند قرآن حدیث عقل وجدان و عالم است کارشان را ادامه بدهند. پس امام زمان چه فایدهای دارد؟ قبلا نقش ایشان را گفته ایم. به شدت قصهی توقیت را منع کردند. نکتهی دوم قصهی ملاقات. این که ما به ملاقات آقا رسیدیم آقا فرمودند فلان کار را به مردم بگویید انجام بدهید. امکان ملاقات در دوران غیبت کبرا است بزرگان این ملاقات را داشتند اما این که افرادی ادعا بکنند و جار بزنند. بعضی از این کتابهایی که در بازار متاسفانه میآید. یک وقت یکی اش را من خیلی سالهای قبل دیده بودم ملاقاتهای امام زمان. من کار به نویسنده ندارم من دبیرستان بودم این کتاب را خواندم. درس حوزه هم نخوانده بودم. پیش خودم گفتم این طور که این آقا نوشته نمیشود که به این سادگی و سهولت باشد. یک وقتی با رفقا شوخی میکردم میگفتم انسان خاله اش را به این راحتی نمیتواند ببیند که این آقا چپ و راست ملاقات درست کرده است. داریم کتابهایی بزرگان ما نوشتند النجم الثاقب العبقری الحسان. قصه فرق میکند قصه دفتر و دستک و دکان برای قصهی ملاقات نبوده است. باید روی این دقت شود. الآن هم متاسفانه یک سلسله جریانهای انحرافی در عراق و جاهای دیگر ادعاهایی کردند، سایت زدند شبکه راه انداختند افرادی را دور خودشان جمع کردند جوانان خیلی حواسشان جمع باشد.
شریعتی: دیدن حضرت خیلی سعادت و افتخار بزرگی است ولی فکر نمیکنم آن قدر این مهم باشد که ما یک طوری رفتار بکنیم که حضرت به ما نگاه بکنند و ما را ببینند.
دکتر رفیعی: این مهم است خیلیها پیغمبر را دیدند و در مسیر پیغمبر نبودند. پیغمبر دیدن افتخاری است اما عموی پیغمبر است اما «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/ 1) اویس قرن پیغمبر را ندید ولی حق شفاعت در روز قیامت را دارد. کسی این افتخار برایش نصیب است خوب است. اما یک وقتی یک آقایی برای یکی از مراجع نامه نوشته بود. آن مرجع آن نامه را به من نشان داد گفت ببین نامههای ما چه است. نوشته بود حضرت آقا این هفته که با امام زمان ملاقات میکنید سلام ما را هم به آقا برسانید. ایشان خنده اش گرفته بود. البته این نشان از پاکی ضمیر مردم است از صفای باطنشان و نگاهی که به این شخصیت دارد. ما بزرگانی داشتیم اما هیچ وقت این ادعاها در آن مطرح نبوده یک کاری بکنیم امام زمان به ما نگاه بکند و یادی از ما داشته باشد. دعایی که آخر مفاتیح است دعای امام زمان توصیه میکنم خیلی عزیزان بخوانند. اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَكْرِمْنا بِالْهُدى وَ الاْسْتِقامَةِ وَ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِيانَةِ وَ اسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغيبَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمينَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاْتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفآءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّكينَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاْنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسآءِ بِالْحَيآءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنِيآءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّيرَةِ وَ بارِكْ لِلْحُجّاجِ وَ الزُّوّارِ فِى الزّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ به نظرم حدود چهل دعاست برای اقشار مختلف علما و شخصیتها لذا همان دو دعای اول آن را میکنیم که خدایا توفیق بندگی و دوری از گناه را به هم مان عنایت بفرما