برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: فضایل حضرت خدیجه کبری(س)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفیعی
تاريخ پخش: 25-09-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است *** یک نفر بانوی سرشار از یقین باشد بس است
مال و ثروت، هرچه هم باشد فدای راه دوست *** همنشین رحمه للعالمین باشد بس است
در نگاه شوم مردم بدترین باشد ولی *** در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است
دختر او مادری کرده برای شیعیان *** مادری مثل خدیجه در زمین باشد بس است
ما کجا و مدح او گفتن، معاذ الله نه *** نام ما تنها گدای خوشه چین باشد بس است
واژههای گنگ و بیمعنا چه میفهمند از او *** انتهای شعر باید نقطه چین باشد بس است
شریعتی: سلام میکنیم به رحمة للعالمین، پیامبر بزرگ اسلام و سلام میکنیم به ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری(س). سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. ایام بر شما مبارک باشد. در ایام میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) و میلاد با سعادت امام جعفر صادق(ع) هستیم. انشاءالله این ایام برای شما بهترینها رقم بخورد. آقای دکتر رفیعی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقا رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام خدمت جنابعالی و همه بینندگان عزیز دارم. میلاد با سعادت پیامبر نور و رحمت، پیامبر مهربانی، صاحب خلق عظیم، حضرت محمد(ص) را تبریک عرض میکنم. همچنین میلاد با سعادت امام جعفر صادق (ع) را تبریک میگویم. انشاءالله بر همه مسلمانان مبارک باشد. انشاءالله محبت و دوستی بر جامعه ما حاکم شود.
شریعتی: در ایام ماه ربیع، روزهای پنجشنبه ما منور به نام حضرت خدیجه کبری(س) است.
حاج آقای رفیعی: من از شما و دست اندر کاران برنامه سمت خدا تشکر میکنم که اجازه دادید در روزهای پنجشنبه با این موضوع وارد بحث شویم. مطمئن باشید که اولین عنایت و توجه را از پیامبر خدا دریافت خواهید کرد. یکی از مراجع فرمود: شما با این اقدامی که کردید و همسر پیامبر را مطرح کردید، اولین شاکر این کار شما سخص رسول خداست.
قبل از ورود به بحث من میخواهم بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری را در مورد خدیجه کبری بخوانم که ما 20 اردیبهشت امسال برای همایش حضرت خدیجه خدمت ایشان رسیدیم. که دوم دی ماه در شهر قم برگزار میشود. ایشان خیلی تشکر کردند و مطالبی فرمودند که قاعدتاً باید در آن همایش پخش شود. من یک بخشی از این متن را قرائت میکنم.
فرمودند: جناب خدیجه(علیها السلام) حقیقتاً مظلوم است. بخاطر اینکه شرف همسری پیغمبر در مورد ایشان دارای یک ارزش مضاعف است. دیگران مشرف به شرف همسری پیغمبر شدند. یعنی زمانی زن پیغمبر شدند که پیغمبر یک موقعیتی داشت. افتخار میکردند که ما همسر پیغمبر شدیم که در مدینه حکومت تشکیل داده و رئیس حکومت بود. لکن این رنجهایی را که پیامبر در عمدهی دوران رسالت به آن مبتلا بودند، ندیدند. ده سال در مدینه بود. عزت و احترام و زندگی راحت بود نسبت به آن دوره. جناب خدیجه(علیها السلام) دوران رنج پیغمبر، دوران سختی پیغمبر را تحمل کردند و دیدند. اولاً خود این نفس ایمان آوردن به پیغمبر که اولین کسی است که ایمان آورد، این یک امتیاز و ارزش بسیار بالایی است. عبور کردن و صرف نظر کردن از عقایدی که انسان سالهای متمادی با آن زندگی کرده آسان نیست. فرمودند: حضرت مظلومه است. این بزرگوار واقعاً مظلومه است. غریب است. جناب خدیجه غریب است. ایشان مادر دوازده امام است. چون ایشان مادر امیرالمؤمنین هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را در آغوش خود و در دامان خود پرورش داد. بعد هم فرمودند: این کار یک کار بسیار خوب و مهمی است و انشاءالله برکات زیادی هم خواهد داشت. من یک بخش کوچکی را خواندم. ایشان فرمودند: از جمله دیگران همسران پیغمبر که به نظر بنده مظلوم واقع شدهاند جناب ام سلمه است. ایشان هم همینطور، ام سلمه خیلی مقام بالایی دارد. خیلی رتبه معنوی والایی دارد. هم در زمان پیغمبر میشود این را فهمید. هم بعد از پیغمبر میشود این را فهمید، این بزرگوار هم در دنیا ناشناخته است. ایشان هم مورد توجه قرار نگرفته است و اگر کسانی همت کنند نسبت به جناب ام سلمه هم که امتیازاتی دارد غیر از امتیاز زن پیغمبر بودن، در مورد ایشان هم کار و تحقیق شود خیلی خوب است.
در مورد حضرت خدیجه(س) دو نرم افزار تولید شده که من لازم میدانم اینها را معرفی کنم. یکی به نام «شیدای امین» که حدود 208 عنوان و کتاب در مورد آن حضرت معرفی شده و کار حوزهی خواهران هست. یکی هم «دانشنامهی ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری(س)» است که همه کتابها و مقالاتی که در مورد آن بزرگوار است توسط حوزهی علمیهی اصفهان که یک مرکز رایانهای قوی دارند، صورت گرفته است. دهها کتاب را مورد بحث قرار دادهاند.
سراغ زندگی پیغمبر با این بزرگوار برویم. دعا میکنم به آبروی این بانوی بزرگوار عروسیها زیاد شود اما مستمر بماند. خیلی تأسف خوردم که یکوقتی آقایی میگفت: تالاری در تهران تصمیم گرفته بود ازدواجهایی که در سالهای قبل در این تالار برگزار شده بود را یکجا دعوت کند، تقدیری کند و هدیهای بدهد. میگفت: حدود بیست درصد از مواردی که تماس گرفته بودند، گفته بودند: ما دیگر از هم جدا شدیم. این خیلی بد است. این دعا هم بینندگان زیاد بخوانند. پیغمبر وقتی مکه را فتح کرد، این دعا را خواند: «رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً» (اسراء/80) خدایا ورود من صادقانه باشد و خروج من هم صادقانه باشد. خیلی از زندگیها ورود و خروجش صادقانه نیست. اول با دروغ است لذا از هم میپاشد. گاهی اول خوب است و پایانش بد است. من گاهی به دوستان میگویم، کاری را میخواهید شروع کنید. خانهای میخرید. زندگی میخواهید شروع کنید، وارد هر عرصهای میشوید این دعا را هم بخوانید و عمل کنید.
با توجه به اینکه در این ماه ازدواجهایی صورت میگیرد، من یکی دو نکته در مورد زندگی آغازین پیامبر و حضرت خدیجه بگویم. خانوادهها بدانند مخصوصاً زنها هنر نگه داشتن مرد را داشته باشند. هنر حضور در کنار مرد را در خانه داشته باشند. همدل و همراز مرد در خانه باشند. مرد هی سعی کند زودتر خانه بیاید. بیتاب برای خانه آمدن باشد. حضرت خدیجه طبع شعر داشتند. اشعار ایشان در بعضی از منابع آمده است. کتابی به نام «الانوار فی مولد النبی» یعنی دربارهی ولادت پیغمبر است. در قرن هفتم آقایی به نام ابوالحسن البکری نوشته است. ایشان بعضی از اشعار حضرت خدیجه را در کتابش آورده است. اینترنت و فضای مجازی هم اگر به عوارضش کاری نداشته باشیم، برای دستیابی به اطلاعات دنیایی است. یعنی اگر بزنند اشعار حضرت خدیجه کبری میتوانند، شعرها را ببینند.
پیامبر گرامی اسلام سالهای اولیه ازدواجشان به سفری رفت. این سفر قدری طول کشید. وقتی از در داخل شد، خدیجه کبری جلویش ایستاد و شعر خواند. ما خدمت آیت الله العظمی صافی که رسیدیم، ایشان این شعر را آنجا خواندند. من این شعر را بگویم. «جاء الحبیب الذی اهواه من سفر» حبیب من از سفر آمد. محبوب من از سفر آمد. همان کسی که دلم به دنبالش بود. این دل من بیتابش بود. «والشمس قد اثرت فی وجهه اثرا» خورشید در چهرهی او اثر کرده است. یعنی چهره او آفتاب خورده است. «عجبت للشمس من تقبیل وجنته» خورشید تعجب میکنم تو صورت محو مرا بوسیدی؟ «والشمس لا ینبغی ان تدرک القمرا» تو نمیدانی دور و بر ماه نباید بروی؟ خورشید نباید روی ماه بیافتد. تو نمیدانی ماه برای خودش ماه است، تو روز باید بیایی و ماه شب. قرار نیست خورشید در کار ماه دخالت کند. شما الآن در عاشقانهترین روابطی که پسر و دخترهای جوان در ازدواج دارند، این تعبیر را پیدا میکنید؟ پر از معرفت و آگاهی. معلوم است این مرد در خانه میماند. معلوم است دل به این زن میبندد و احساس آرامش میکند.
وقتی قرار شد حضرت فاطمه زهرا(س) نطفهشان منقعد شود، حضرت مأمور شد چهل روز غار حرا برود. خیلی برای خدیجه سنگین بود. عمار یاسر میگوید: خدیجه کبری بیتاب شده بود. من آمدم به پیغمبر گفتم. گفتم: همسر شما دلتنگ شده است. فرمود: به او بگویید: دستور خداست و الا من نسبت به تو عاشق هستم و دوستدار تو هستم. این از روی بیمهری نیست. نمونه این نامهی عاشقانه امام به همسرش خانم خدیجه ثقفی است که امام از لبنان فرستادند. دختر این بانوی بزرگوار است که در این دامن بزرگ شده است، این شیر را نوشیده است. آنوقت به امیرالمؤمنین رو میکند و میگوید: جانم فدایت، هستیام به پایت، خوبی و بدیات هستم. امیرالمؤمنین بدی ندارد. آنوقت حضرت علی سر قبر فاطمه میگوید: کاش علی جان میداد. این جان علی و نفسهای علی با هم تمام میشد و داغ تو را نمیدید. چه شده من کنار قبر محبوبم میایستم، صدایش میزنم اما جواب مرا نمیدهد؟ ببینید چه عاشقانههایی داریم!
یکی دیگر از اشعار حضرت خدیجه هم این است که میفرماید: اگر همه نعمت ها را به من بدهند. اگر دنیا برای من مستمر باشد. اگر یک روز بگویند: همه نعمتها را به تو میدهم، دنیا هم دائم است، ملک اکاسره، پادشاهی و نعمت دائم، عمر جاودان به تو میدهند اما من اینها را نمیخواهم اگر قرار باشد تو نباشی و تو را نبینم، اگر چشم در چشم تو نباشم اینها را نمیخواهم. دنیا را بدون تو نمیخواهم!
نکته بعدی حضرت خدیجه کبری، حضرت ابوطالب، حضرت عبدالمطلب، برای این شخصیتها شاید شما زیارتنامه هم نبینید. مرحوم علامه مجلسی در بحار یک جا اظهار تأسف میکند که چرا برای حضرت ابوطالب، زیارت نامه نقل نشده است؟ بعد ایشان یک جوابی میدهد و میگوید: بخاطر تقیه است. یعنی دوران و شرایط به گونهای بوده که نمیتوانستند زیارتنامهای انشاء کنند یا بگویند یا ممکن است به ما نرسیده باشد. مثلاً ما از محل قبر حضرت زینب اطلاع دقیقی نداریم. تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا(س) مشخص نیست. ولی بعضی از بزرگان و شخصیتها برای این بانوی بزرگوار زیارتنامهای را نوشتند که بعضی از امام رسیده مثل زیارت امین الله، بعضی هم ذوق بزرگی و عالمی است که برگرفته از تاریخ و روایت است. بخشی از زیاراتی که در آثار سید بن طاووس آمده به همین شکل است.
من بخشی از زیارت حضرت خدیجه را برای دوستان میخوانم. «السلام علیک یا زوجه رسول الله، یا ام الحسن و الحسین» همسر رسول الله، مادر امام حسن و امام حسین. اینها پسران پیغمبر هستند. «یا ام المؤمنین و المؤمنات یا ام الائمه الطاهرین» مادر ائمه طاهرین، «یا من انفقت مالها لسید الانبیاء» بانویی که ثروت خودت را در اختیار پیغمبر گذاشتی. بخشی قبل از اسلام و بخشی هم در زمان ظهور اسلام. «یا قرینه حبیب اله السماء» ای همراه محبوب آسمانهای رسول خدا، «یا من سلم علیها جبرائیل» بانویی که جبرئیل به شما سلام داد «و بلغ الیه السلام من اله الجلیل» از جانب خدا برای شما سلام آورد. شبی که پیغمبر از معراج برگشت، حضرت جبرئیل سلام دادند. حضرت جبرئیل که ملک برتر خداست، از پیامبر سؤال کرد. این بانو کیست؟ در روایت هست حضرت فرمودند: «صدیقه الهذه الامه» یا «صدیقه امتی» همینطور که حضرت مریم صدیقه است، ایشان هم صدیقه این امت است. بعد جبرئیل این سلام را از جانب خدا ابلاغ کردند. «یا حافظة دین الله» ای کسی که دین خدا را حفظ کردی. «یا ناصرة رسول الله یا من تولی دفنها رسول الله» ای بانویی که پیامبر متولی دفن تو شد و لباس خودش را پوشاند. اینها تعابیری است که در زیارتنامه اشاره کردم. در روز یکشنبه چند ویژگی از جمله درایت و مدیریت ایشان را گفتم. امروز ادامه ویژگیهای حضرت را میگویم.
شریعتی: امروز صفحه 430 قرآن کریم، آیات 15 تا 22 سوره مبارکه سبأ در سمت خدای امروز تلاوت می شود.
«لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15» فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16» ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ «17» وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ «18» فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19» وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «21» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22»
ترجمه: همانا براى قوم سبأ در محل سكونتشان نشانهاى (از قدرت و رحمت الهى) بود: دو باغ و بوستان از راست و چپ. از روزى پروردگارتان بخوريد و براى او شكرگزار باشيد (كه) شهرى پاك و پروردگارى آمرزنده (داريد). پس (به جاى شكر، از خداوند) روى گرداندند، و ما بر آنان سيل ويرانگر عَرِم را فرستاديم و دو باغستان (پر محصول) آنان را به دو باغ با ميوههاى تلخ و شورگز و اندكى از درخت سدر تبديل نموديم. اين (كيفر) را به خاطر كفرانشان به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاسان را كيفر مىدهيم؟ و ميان آنان و مناطقى كه در آن بركت قرار داده بوديم، آبادىهايى آشكار بود (كه به هم وصل و نزديك بود) و سفر در ميان قريهها را به طور متناسب مقرّر كرده بوديم (و به آنان گفتيم:) در اين مناطق شبها و روزها در حال امن سفر كنيد. پس (به ناسپاسى) گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما فاصله بيانداز و بر خويشتن ستم كردند، پس ما آنان را موضوع داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و آنان را به كلّى پراكنده و متلاشى كرديم، همانا در اين (ناسپاسى آنان و قهر ما) نشانههايى (از عبرت) براى هر صبر كننده و شكرگزارى وجود دارد. و البتّه ابليس گمان خود را (كه مىگفت: من اولاد آدم را گمراه مىكنم) بر آنان تحقّق يافته ديد، پس همگى از او پيروى كردند، جز گروه اندكى از مؤمنان. و ابليس هيچ گونه تسلّط و غلبهاى بر آنان (كه از او پيروى كردند) نداشت. (كار او تنها وسوسه است) تا معلوم كنيم كسى را كه به آخرت ايمان دارد (و در برابر وسوسههاى او مقاومت مىكند) از كسى كه نسبت به آخرت در ترديد است، و پروردگارت بر همه چيز نگهبان است. بگو: كسانى را كه جز خدا (شريك و معبود خود) پنداشتهايد بخوانيد (تا حاجتى از شما برآورند)، آنان به ميزان ذرّهاى مالك چيزى در آسمان و زمين نيستند، و براى شريكها (ى خيالى شما) در (ادارهى) زمين و آسمان هيچ گونه مشاركتى نيست و از طرف آنان هيچ گونه پشتيبانى براى خداوند نيست.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد هم ادامه بحث را میشنویم.
حاج آقای رفیعی: یکی از بحثهایی که خیلی مطرح است، بحث شیطان در قرآن است. این قدرتی که شیطان دارد. قسمی که خورده است. من گمراه میکنم. میگیرم و میبندم. از پشت سر میآیم. غالباً وقتی خطایی هم میکنیم میگوییم: خدا شیطان را لعنت کند. ممکن است این حرف درست باشد. منتهی یک نکته مهم در این آیه این است. «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ» برای شیطان بر علیه مؤمنین و بر روی انسانهای متدین هیچ تسلطی نیست. این خیلی مهم است. یعنی شیطان دعوت کننده است. شیطان فراخوان میزند. آن کسی که به باشگاه شیطان ورود پیدا میکند، طبیعتاً جزء اعضای شیطان میشود «وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ» (انعام/121) درست مثل اینکه فرض کنید یک کسی رفته دچار اعتیاد شده است، یا دچار فسادی شده است. حالا پدرش بیاید و به آن رفیق بد بگوید: چرا بچه مرا دچار کردی؟ میگوید: ما گوش بچهات را نگرفتیم. دست و پایش را هم نبستیم. ما تبلیغات کردیم. اما خودش آمد و لغزید. ضمن اینکه دعوت کنندههای دیگر هم بودند. روز قیامت یکی از افرادی که سخنرانی قشنگی در صحرای محشر میکند شیطان است. وقتی دورش جمع میشوند و میگویند: تو ما را بیچاره کردی، میگوید: «فَلا تَلُومُونِي» (ابراهیم/22) «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم» خودتان را سرزنش کنید. من دعوت کردم و خدا هم دعوت کرد. شما میدانستید من دروغ میگویم و میدانستید که خدا راست میگوید. چطور شد که حرف خدایی که میدانستید راست میگوید گوش نکردید؟ حرف مرا که لعنت میکردید گوش کردید؟ نه من میتوانم شما را نجات بدهم و نه شما. سرمان را پایین میاندازیم و به جهنم میرویم و آنجا با هم کنار میآییم. اینجا قرآن میگوید: شیطان میآید و ابزار دارد اما هیچ تسلط و اختیاری ندارد. خداوند یک چنین میدانی به او نداده که بتواند از افراد قدرت ایمان را سلب کند. لذا قرآن کریم نقل میکند که شیطان میگوید: من همه را گمراه میکنم مگر بندههای مخلص! آنهایی که خالص شدند. مثل سگهای پاسبانی که تا یک غریبه را میبینند حمله میکنند ولی به خودیها کار ندارد. اگر دلی با خدا آشنا باشد، هیچوقت شیطان روی آن نفوذ نمیکند.
میگویند: کسی خواب دید شیطان طنابهای رنگارنگی دارد. گفت: اینها چیست؟ گفت: من هرکسی را از راهی جذب میکنم. مثلاً یک زن متدین که روضه و نماز جمعه میرود که کسی حتی گوشه صورت او را هم نمیبیند، شیطان نمیتواند از طریق زنا وارد شود. مثلاً در این میتواند از راه غیبت وارد شود. از راه بداخلاقی میتواند وارد شود. میگویند: کسی نزد علما و مراجع منبر رفته بود. ایشان در مذمت شراب صحبت میکرد. وقتی تمام شد آقا گفت: اینجا که کسی شراب خور نیست. علما شراب خوار نیستند. شیطان هیچوقت با حربهی شرابخواری در زندگی یک عالم وارد نمیشود. ولی تکبر هست. این بنده خدا پرسید: طناب من چه رنگی است؟ گفت: تو طناب نمیخواهی جلو جلو میروی!
ما خدمت دوستان عرض کردیم. بخشی از زندگی پیامبر مقفول مانده است و آن زندگی پیامبر اکرم با خدیجه کبری است و شخصیت این زن مؤمن و متدین است که ما تصمیم گرفتیم مقداری از گرد و غبار مظلومیت را از چهرهی این بانوی بزرگوار برداریم. این کاشانهی ایمان، این نخستین لبیک گوی رسالت، این مادر امامت و شخصیتی که انیس تنهایی پیغمبر و مونس تهیدستی پیامبر بود، ناصر پیامبر بود، همراه دوران غربت رسول خدا بود را معرفی کنیم. از روزی که جرقهی این کار در ذهن من زده شد، خیلی از کارهایم را کنار گذاشتم بخاطر اینکه این کار صورت بگیرد، و همه لطف بود. من خیلی اهل نقل خواب نیستم ولی منکر خواب هم نیستم. یکی از دوستان که من خیلی به ایشان ارادت دارم در این کار با ما همکاری دارند. ایشان نقل میکرد، میفرمودند: آن روزی که به من گفتید میخواهید برای حضرت خدیجه همایشی برگزار کنید، میگفت: من قبل از اذان صبح خواب دیدم که ما گروهی خدمت مقام معظم رهبری رفتیم که ایشان در مورد حضرت خدیجه صحبت کنند. نشستیم در اتاق ایشان هم شروع کرد. چند جمله که در مورد حضرت خدیجه صحبت کردند، یک کس دیگری صحبت را شروع کرد که ایشان هم نشست و جزء مستمعین شد. آن که بود که مقام معظم رهبری مستمع شد؟ من آن شخصیت را ندیدم و فقط صدا را میشنیدم که او در مورد حضرت خدیجه صحبت میکند، آقا هم استماع میکنند. این قصهی عنایاتی که این بانوی بزرگوار به ما کرد، من زیر قبهی ابا عبدالله در ایام غدیر امسال مشرف بودم، عرض کردم خودتان کمک کنید ما این جده شما را مقداری از غربت دربیاوریم و به خودمان بشناسانیم. زنی که اولین نمازگزار زن است. پیغمبر و خدیجه کبری و امیرالمؤمنین سه نفری بودند که نماز میخواندند. آیت الله العظمی سبحانی فرمودند: مرگ حضرت خدیجه بعد از دوران شعب ابی طالب بود. تأثیر گرسنگیها و سختیها و فشارهایی که وارد شد اینطور خودش را نشان داد و آشکار شد.