96-10-21-حجت الاسلام والمسلمين رفیعی – اقسام انحرافات در فرد و جامعه
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اقسام انحرافات در فرد و جامعه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفیعی
تاريخ پخش: 21-10-96
حاج آقای رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام خدمت جنابعالی و همه بینندگان عزیز دارم. نوزده دی ماه را پشت سر گذاشتیم که روز آغاز قیام از شهر قم است. فرصتی ایجاد کردید که ما در محضر شما باشیم.
شریعتی: خیلی خوشحالیم که خدمت شما هستیم و قرار است از فرمایشت بسیار ارزشمند شما استفاده کنیم. انشاءالله قرار است از هفته آینده روزهای پنجشنبه ما مزین به حضور جناب آقای دکتر رفیعی عزیز باشد و از مباحث بسیار عالی ایشان استفاده کنیم. انشاءالله خداوند به همه ما توفیق بدهد که بتوانیم نهایت بهره و استفاده را ببریم. امروز برای ما چه آماده کردید؟
حاج آقای رفیعی: برنامه شما الحمدلله غنی است و فضلایی که در این برنامه هستند هرکدام از یک منظری دارند نیازهای دینی جامعه مخاطب را پاسخ میدهند. روزهای پنجشنبه هم بنا شد ما در خدمت مردم باشیم و سر این سفرهای باشیم که به نام دین گسترده شده است. یکی از بحثهایی که جا دارد به آن پرداخته شود، بحث مهمی است و هم قرآنی و تاریخی و حدیثی است، هم بحث روز است، هم بحث گذشته و آینده است، بحث ریشه یابی انحرافات در جامعه است. انحراف از کلمه حرف میآید. کلمه حرف در قرآن هم آمده است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ» (حج/11) این جادهای که انسان میرود، حاشیه و شانه را حرف میگویند. لبه جاده را حرف میگویند. قرآن میگوید: بعضی دینداریشان حاشیهای است. بر لبه جاده است. انحراف به معنی این است که انسان از یک مسیر صحیحی جدا شود. ممکن است این جدا شدن ده درجه باشد، پنجاه درجه باشد. ممکن است درجهاش زیاد باشد و سقوط بالایی به دنبال داشته باشد. از اول تاریخ تا کنون یک روزی را سراغ نداریم بگوییم: در جامعهای انحراف نبوده است. من ده قسم از انحراف را برای بینندگان میشمارم.
از همان آغاز که حضرت آدم ابوالبشر و فرزندانش روی کره زمین بودند، جریان حسادت قابیل و قتل حضرت هابیل اتفاق میافتد. جلوتر میآید داستان قوم بنی اسرائیل و گوساله سامری است. قوم لوط دچار انحرافات جنسی میشوند. قوم شعیب دچار انحرافات اقتصادی میشوند. برادران یوسف دچار انحرافات خانواده میشوند و همینطور جلو میرویم. امروز هم ما در جامعه ناهنجاریهایی داریم که زیر مجموعه این ده عنوانی که میگویم بحث خواهیم کرد، امروز سر فصل میگوییم. اینها طبیعتاً اینطور هم نیست که در یک جامعه یا مجموعهای یا فرد همه انحرافات باشد، مثل همه بیماریها، شما بیمارستان که میروید یک کسی پیدا نمیشود بگوید: با همه پزشکان کار دارم. خیلی بعید است. هرکس به اقتضای بیماری که دارد به بیمارستان میآید. ممکن است کسی گرفتار بحث اعتقادی باشد. بگوید: من در این بحث دچار انحراف شدم. یک کسی بگوید: مشکل من انحراف اقتصادی است. دچار رشوه و ربا شدم. یک کسی بگوید: بحث من در انحراف خانوادگی است. اجتماعی و سیاسی است. این مجموعه را به عنوان یک بسته مطرح کنیم و آنوقت این مهم است که ببینیم راهکارها چیست. ائمه ما برای اصلاح آمدند. اصلاح کجاست؟ جایی که انحرافی باشد. و الا ماشینی که سالم است اصلاح نمیکنند. وقتی امام حسین میگوید: من برای اصلاح قیام کردم، یک جایی انحراف دیده است. وقتی حضرت شعیب میگوید: «إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (هود/88) هرچه از من بربیاید میخواهم اصلاح کنم و انحراف را از بین ببرم.
وقتی حضرت موسی میقات میرود و به برادرش میگوید: من میروم، اما تو مواظب باش، «أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/142) یک احساس نگرانی میکرد. سبیل مفسدین همان راه انحراف است. تو اصلاحات کن و مواظب باش دچار انحراف نشوند. یعنی گاهی یک انحراف یک کسی را به کسی مثل شمر تبدیل میکند. مثل ابوجهل، گاهی یک انحراف را تا میآیی برگردانی هزینه زیادی میبرد و تلفات زیادی میبرد. خیلی بحث مهمی است که ما 1- انحرافات را بگوییم. هرکدام از اینها باز زیرمجموعه دارد. مثلاً برای انحراف اقتصادی شاید پنجاه مصداق بشمارید. 2- بیاییم بگوییم دیدگاهها برای اصلاح چیست؟ امروز من یک بحث دیگری را بگویم. تا میگوییم انحراف، ممکن است کسی بگوید: شما اتوبان را معرفی کن بعد بگو: انحراف چیست؟ وقتی به شما میگویم: مثلاً فرض کنید که این جاده که شما از تهران زحمت کشیدید و به قم آمدید، انحراف است؟ شما براساس آن مسیر اصلی، اتوبان، صراط میگویی انحراف است. میگویم: آنها دیگر سُبُل است. «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل» (انعام/153) شما «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيما» (انعام/153) این اتوبان قم، کاشان است، اما سُبُل هم دارد، شما ممکن است یک جا بپیچی، در جای دیگر بروی مستقر شوی. سقوط کنی یا یک آدرس اشتباهی بروی. قصد شما کاشان بوده و یک مرتبه از روستایی سر در میآوری. قصدت تهران بوده و از یک منطقه دیگری سر درمیآوری. این خیلی نکته مهمی است که اول ما جاده اصلی را بشناسیم.
در قرآن کریم آیاتی داریم که این آیات به معرفی آن اتوبان پرداخته است. به معرفی آن جاده اصلی پرداخته است. جدا شدن از اینها انحراف میشود. یک تفسیر موضوعی حضرت آیت الله العظمی سبحانی دارد، به نام منشور جاوید قرآن. جلد یک این تفسیر را ایشان به همین منظور نوشته است. مجموعه دستورالعملها و خطوط را منشور میگویند. ایشان میگوید: منشور جاوید، یعنی این منشور برای زمان پیغمبر نبوده است. عمومیت دارد، آنوقت ایشان در آنجا یادم نیست ولی بالغ بر پنجاه مورد از اینها را میشمارد. من سه تا از آیات را عرض کنم که اسمش را منشور جاوید میگذاریم یا صراط مستقیم، یا جاده اصلی و شاهراه که بقیه را بشناسیم. خود صراط مستقیم بیش از سی مرتبه در قرآن آمده است. یکی همان «اهدنا الصراط المستقیم» است که هر روز میگوییم. اینکه گفتم: اول باید صراط را شناخت و بعد انحراف، در سوره حمد میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» تعریف میکنیم «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» صراط منعمین، یعنی کسانی که تو به آنها لطف ویژه کردی. «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» (نساء/69) راه انبیاء است. راه ائمه است. راه شهدا و راه اولیاء است. قرآن خودش تفسیر میکند «الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» اول میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» بعد انحراف را میگوییم. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّين» آن کسی که از این صراط دور میشود، «مغضوب علیهم». او ضالین است. لذا شما ضلالت را نمیشناسی مگر اینکه هدایت را بشناسی. شما غیّ را نمیشناسی، مگر اینکه رشد را بشناسی. «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»
یک روایت داریم خیلی عجیب است. کسی از امام صادق پرسید: مشکل مردم در زمان بنی امیه چه بود؟ چرا این همه آدم زیر بیدق یزید بودند؟ امام حسین حجت خدا بود. 72 نفر، صد نفر، نصفش که بستگان خودش بودند. چقدر میماند؟ آن طرف سی هزار نفر بودند. نامه 27 نهجالبلاغه امیرالمؤمنین را نگاه کنید و بر غربت علی اشک بریزید. وقتی سپاه شام به شهر انبار حمله کرد. حضرت میگوید: «لَقَدْ مَلاتُمْ قَلْبِي قَيْحا» دلم را به درد آوردید، کاش شما را نمیشناختم! کاش شما را نمیدیدم! «يا اشباح الرجال و لا رجال» ای کسانی که فقط اسم مرد دارید. خیلی گله میکند. چطور میشود یک سپاهی به انبار حمله میکند و سی نفر میمانند. تمام لشگر را خالی میکنند. چه بلایی سر جامعه آمده که امیرالمؤمنین میگوید: فرماندار مرا کشتند. حصان فرماندار ایشان بود. سی نفر را به شهادت رساندند. حضرت میفرماید: حالا شما میخواهید مرا یاری کنید؟ بعد آنجا تقاضای مرگ میکند. این اتفاق چه شده که امام حسن باید بعد از شش ماه خلافت را واگذار کند و بیاید در مدینه بنشیند، در رویش بایستند و به او توهین کنند و بعد خیلی راحت بنی امیه حکومت کنند. امام صادق فرمودند: «ان بنى امية اطلقوا للناس تعليم الايمان» بنی امیه به مردم اجازه ایمان میدادند. ایمان به معنی همان دستورات دینی و نماز و روزه، اما «ولم يطلقوا تعليم الشرك» هیچوقت شرک را به مردم یاد نمیدادند. یعنی یک طرف را میگفتند و یک طرف را نمیگفتند. این موجب شد که مردم آن انحراف را نشناختند و در آن گرفتار شدند. لذا این دو باید با هم باشد، هم رشد هم غیّ، هم صراط مستقیم، هم سبل. هم هدایت و هم ضلالت. این نکته باید توجه شود اگر میگویم: انشاءالله در برنامههای پنجشنبه بنا داریم بحث انحراف را بحث کنیم، ببینیم که انحراف از چه؟ چون الآن ممکن است هرکسی طرف مقابلش را منحرف بداند. یعنی در کربلا وقتی بُریر به میدان آمد، یکی دیگر هم از سپاه دشمن آمد. او به بُریر رو کرد و گفت: تو منحرف هستی. بُریر گفت: من چه انحرافی دارم؟ من پسر پیامبر را یاری میکنم. شما که او را میکشید منحرف هستید. «هرکسی از ظن خود شد یار من» کار به جایی رسید که بُریر با او مباهله کرد.
مباهله در اسلام برای چیست؟ برای اینکه طرف مقابل زیر بار انحرافش نمیرود. میگوید: حق با من است و شما هم میگویید: حق با من است. گفت: بیا همدیگر را نفرین کنیم. این نکته مهمی است. در حکمتهای نهجالبلاغه، حکمت 262 امیرالمؤمنین میفرماید: من ایستاده بودم، آقایی به نام حارث جلو آمد. در جنگ جمل که دو سپاه مقابل هم بودند. هردو هم به نحوی منصوب به هم هستند. صحابی هم در هردو هست. حارث بن حوت آمد خدمت امیرالمؤمنین گفت: شما فکر میکنی من اصحاب جمل را یعنی سپاه مقابل حضرت امیر را، منحرف میدانم و به این راحتی با آنها میجنگم؟ نه! من اینها را منحرف نمیدانم. آقا فرمودند: حارث!مشکل تو این است که حق و باطل را نمیشناسی، انحراف و صراط را نمیشناسی. هدایت و ضلالت را نمیشناسی. تو حق را نمیشناسی. اگر حق را میشناختی میدانستی طرفدار حق کیست. اگر باطل را میشناختی میدانستی طرفدار باطل کیست. در این میدان گیر نمیکردی. وقتی رسول خدا میفرماید: «الحقّ مع علىٍّ و علىٌ مع الحقّ»، «عمار مع الحق و الحق مع عمار» عمار کجاست؟ علی کجاست؟ وقتی شما نگاه به غدیر بکنی این طرف را باید حمایت کنی. «من کنت مولاه و علی مولاه» نگاه به تبوک کنی، این طرف را باید یاری کنی، «انت منّى بمنزلة هارون من موسى» نگاه به یوم الانذار کنی، روی چه معیاری است؟ اصلاً همه را کنار میگذاریم. نگاه به انتخاب مردم بکنیم. مردم ایشان را انتخاب کردند. اگر تاریخ شناس هستی ببین چه کسانی خلیفه سوم را به قتل رساندند و گردن علی انداختند. حضرت امیر در این قصه بی گناهاست. هطور بپیچانی برمیگردی این طرف که حق است.
حارث گفت: آقا، من از شما جدا میشوم. من نمیتوانم در این میدان باشم. دست دو نفر دیگر را هم گرفت برد. یکی عبدالله بن عمر و یکی هم سعد بن مالک بود که شاید منظور همان سعد ابی وقاص باشد. گفت: ما سه تا میرویم. اینها آدمهای ترسویی نیستند، نمیخواهند بگویند: ما از جنگ میترسیم. مشکل تشخیص برایشان گیر دارد. من آدرس این منشورها را بگویم. یکی در سوره انعام هست آیه 151 تا 153. برای اینکه بینندگان بدانند این منشور هست، آیه را بخوانم. بعد از این سه آیه خدا میفرماید: «وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيما» (انعام/153) این همان صراط مستقیم است. «فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» راه فرعی را نروید. «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» از صراط منحرف میشوید. «ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ» این سفارش خداست به شما، «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بارها شاید داستان این سه آیه را گفتم. این سه آیه را پیغمبر مرتب کنار حجر اسماعیل میخواند و افرادی از مدینه آمدند با شنیدن این سه آیه مسلمان شدند و پیغمبر را به مدینه دعوت کردند. این آیه به نظر من فتح الفتوح اسلام است. یعنی این سه آیه موجب شد عدهای مسلمان شوند، مردم مدینه را آماده کنند، پیغمبر را به مدینه دعوت کنند. ما دیگر بنا نیست بخوانیم. فقط اشاره میکنم. آن منشور ده تا هست. «أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا» (انعام/151) مشرک نشوید. پس شرک یک انحراف میشود. توحید یک سبیل و راه مستقیم میشود. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» احسان به پدر و مادر. «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُم مِنْ إِمْلاق» (انعام/151) قتل نکنید، بچههایتان را نکشید. گاهی از روی گرسنگی قتل اولاد میکنند. امروز به شکل سقط جنین این موضوع مطرح است. خداوند روزی دهنده است. خودش گفته: شما را روزی میدهم. راه کسب روزی را باید پیدا کرد. ما بلد نیستیم شغل پیدا کنیم دلیل نمیشود خدا روزی ندهد. ما بلد نیستیم از منابع استفاده کنیم، راهش این نیست که بچه دار نشویم. راهش این نیست که سقط جنین کنیم. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ» (انعام/151) آدم نکشید. چرا اینقدر در دنیا آدم میکشند؟ این مردم یمن چه گناهی کردند اینطور به قتل میرسند؟ مردم بحرین و فلسطین چه گناهی کردند؟ انسانهایی که خدا برای آنها حرمت قائل شده است. محترم هستند. پس آدم کشی انحراف است. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ» (انعام/152) دست به مال یتیم نزنید. «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ» کم فروشی نکنید. از کالا کم نگذار. از ماشین کم نگذار. از تولید کم نگذار. «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» بینی و بین الله حرف بزنید. آبروی همدیگر را در جامعه میبریم. چنگ به هم میزنیم.
از قصه اغتشاشات همه ناراحت شدیم. مقام معظم رهبری اظهار خوشحالی کردند از اینکه مردم در صحنه حضور پیدا کردند. اعتراض جای خود و اغتشاش نباید باشد، حق مردم است پرسشگر باشند. اما یک چیزی در ذهن من آمد، گفتم: حداقل باعث شد این آقایان مسئولین از چنگ زدن به چهره هم پرهیز کنند. دیدند یک خطر جدی است. شما اگر با همسرتان در خانه بحثتان شد، دیدید دزد بالای پشت بام ایستاده است، میگویید: خانم ول کن، دزد دارد اموال ما را میبرد. به اندازه کافی شما دشمن دارید. آمریکا، سعودی، وهابیت، منافقین، دور تا دور بام خانه شما را گرفتند، شما را ببلعند. «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» عادلانه حرف بزنید. این آیه مناسب برای مناظرات سیاسی است مثل ریاست جمهوری. من بگویم: شما دروغ میگویی و شما بگویی من دروغ میگویم. نتیجهاش چه میشود؟ «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا... وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا» به عهدتان با خدا عمل کنیم. این یکی از آیات کلیدی که عرض کردیم.
دومین آیه که آیت الله العظمی سبحانی در کتاب «منشور جاوید قرآن» مثل همین ترتیبی که میگویم را آوردند. آیهی 23 تا 39 سورهی مبارکه اسراء است. آنجا بعد از آن ده مورد گفت: «هذا صراطی مستقیم». اینجا بعد از این تعداد آیه که میشمرد، در آیه 39 میگوید: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» اینهایی که گفته است همان حکمت است. نگفت: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة» پیغمبر آمده به شما کتاب و حکمت را تعلیم بدهد. تلاوت قرآن غیر از تعلیم است. اینجا هم همانطور شروع میشود «وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ» (اسراء/23) توحید! پس توحید صراط مستقیم است. شرک و نفاق و باقی چیزها انحراف میشود. ما قرآنی بحث میکنیم. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً». «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» (اسراء/26) به ذی القربی حقشان را بدهید. به فامیل و مسکین، اسراف و تبذیر نکنید. تبذیر غیر از اسراف است. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ» (اسراء/29) خیلی دستت را به گردن نبند، یعنی سفت نباش. بخل نداشته باش. انفاق کن. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» در انفاق هم اعتدال داشته باش. «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ» (اسراء/31) «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» اولاد را از بین نبرید. نگویید: بچه نمیآوریم. خودمان نداریم بخوریم، نترسید. «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى» (اسراء/32) دنبال فحشاء نروید. اسلام برای هرچیزی مسیر گذاشته است. تشکیل خانواده بدهید. آرامش پیدا میکنید. «إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا» بد راهی است. کانون خانواده از هم میپاشد. ولو اسمش را عوض کنید. الآن در غرب اسم عوض میکنند. «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ» (اسراء/33) آدمکشی نکنید. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ» (اسراء/34) «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ» (اسراء/35) آنجا گفت: کیل و میزان را رعایت کنید. اینجا باز همان است. عزیزان بیننده که فرصت دارند این دو را کنار هم مقایسه کنند. «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً» (اسراء/37) تا آخر که میفرماید: اینها همان حکمت است. اگر این روشن شود، میتوانیم در مورد انحراف بحث کنیم و تعبیر کنیم.
سومین مورد هم سوره بقره آیه 177 است. وقتی قبله عوض شد، دعوا شد. یک عده از منافقین گفتند: قبله اول درست بود یا غلط بود؟ اگر غلط بود، این همه آدم نماز خواندند تکلیفشان چیست؟ اگر درست بود، چرا عوض شد؟ آیه نازل شد «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ» خدا که در مشرق و مغرب نیست. کعبه نشانی است که ره گم نشود. این نیست که فکر کنید خدا اول بیت المقدس بود و حالا کعبه آمد. نشانه است، اگر بنا بود هرکس به هر طرف نماز بخواند، فکر کنید در مسجدالحرام هرکس به یک طرف نماز بخواند. چه اتفاقی میافتد؟ انسجام از بین میرود. ارتش هم وقتی سان میبینند همه به جایگاه نگاه میکنند. یک نظمی حاکم است. بچهها در مدرسه صبح همه به یک سمت میایستند. اینطور نیست که تریبون مرکز علمی مدرسه باشد، نه کلاس هم هست و سالن هم هست ولی نظم است. خدا فرمود: میدانید بر و نیکی چیست؟ «وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» ایمان به خدا «وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» ایمان به معاد «وَ الْمَلائِكَةِ» ایمان به فرشتگان، «وَ الْكِتابِ» ایمان به کتب آسمانی، «وَ النَّبِيِّينَ» ایمان به انبیاء، نه فقط رسول خدا «وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ» کمک به فامیل و یتیم و مسکین، «وَ آتَى الزَّكاةَ» زکات غیر از «آتی المال» است. مستحبی و واجب است. «وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا» وفای به عهد «وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» صبر در همه حالت، «أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» اینها صادق و متقین هستند. در پایان سوره انعام فرمود: این صراط مستقیم است. در پایان سوره اسراء فرمود: این حکمت است. اینجا فرمود: صداقت و تقوا است. این سه محوری که گفتم را روی هم بریزیم آن منشور میشود.
شریعتی: باید منتظر باشیم و شاهد یک بحث جدی هم اعتقادی و هم اخلاقی و اجتماعی و سیاسی باشیم.
حاج آقای رفیعی: اگر بخواهیم جلوی انحراف را بگیریم، باید بگوییم: انحراف چیست. یک پزشک وقتی بخواهد جلوی یک بیماری را بگیرد، باید اسمش را بگوید و بگوید: این راهکارش است. ما هم اینها را بگوییم و راهکارهایش را هم اشاره کنیم.
شریعتی: انشاءالله دچار انحراف نشویم و همه در صراط مستقیم با استقامت حرکت کنیم و برسیم به جایی که باید برسیم. دعاگو و نایب الزیاره شما هستیم. آرزو میکنیم انشاءالله به زودی زود زیارت این مشاهد نورانی نصیب همه ما شود. امروز صفحه 196 قرآن کریم، آیات 55 تا 61 سوره مبارکه توبه تلاوت خواهد شد. از اتفاقی که برای خدمهی کشتی نفتکش ایرانی در دریای چین افتاد یادی کنیم که خانوادههایشان نگران هستند و ما دلواپس هستیم. انشاءالله خبر خوشی از این اتفاق ناگوار به همه ما برسد.
«فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ «55» وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ «56» لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ «57» وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ «58» وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ «59» إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «60» وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «61»
ترجمه: پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتى نيندازد. جز اين نيست كه خداوند مىخواهد به اين وسيله آنان را در زندگى دنيا عذاب كند و جانشان در حال كفر، خارج شود. منافقان به خدا قسم مىخورند كه همانا آنان از شمايند، در حالى كه (دروغ مىگويند و) از شما نيستند، بلكه آنان گروهى هستند كه (از شما) مىترسند (يا ميان دل و زبان و عملشان جدايى است). اگر (منافقان) پناهگاه يا غارها يا گريزگاهى بيابند، البتّه شتابان به آن روى مىآورند. و بعضى از منافقان در صدقات (تقسيم زكات)، به تو عيب مىگيرند. پس اگر چيزى از آن (اموال) به آنان داده شود، راضى مىشوند (و تو را عادل مىشمارند)، ولى اگر چيزى به آنان داده نشود، به ناگاه آنان خشمگين مىشوند (و تو را به بىعدالتى متّهم مىكنند). اگر آنان به آنچه خدا و پيامبرش به آنان دادهاند راضى مىشدند و مىگفتند: خداوند (و آنچه او صلاح بداند) براى ما بس است، خدا و پيامبرش به زودى از فضل خود به ما خواهند داد و ما تنها به پروردگار، راغب و اميدواريم، (اگر چنين مىگفتند، براى آنان بهتر بود). همانا صدقات (زكات)، براى نيازمندان ودرماندهگان وكارگزارانِ زكات وجلب دلها و آزادى بردگان واداى بدهى بدهكاران و (هزينهى جهاد) در راه خدا وتأمين در راه مانده است، اين دستور، فرمانى است از جانب خدا و خداوند، دانا و حكيم است. برخى از منافقان، پيامبر را آزار مىدهند ومىگويند: او سراپا گوش است. (و به سخن هر كس گوش مىدهد.) بگو: گوش دادن او به نفع شماست، او به خداوند ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مىكند و براى هر كس از شما كه ايمان آورد، مايه رحمت است و آنان كه رسول خدا را اذيّت وآزار مىدهند، عذابى دردناك دارند.
شریعتی: حالا که در جوار حضرت معصومه(س) هستیم بگوییم که زلزله زدهها را از یاد نبردیم و حواسمان به آنها هست. انشاءالله باز هم مردم و مسئولین کمک کنند که گره از مشکلات آنها باز شود و انشاءالله سر و سامان بگیرند. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید و برای ما از مرحوم دوانی بگویید.
حاج آقای رفیعی: آیات صفحه 196 در مورد این هست که وقتی جنگ تمام میشد، رسول خدا غنائم را تقسیم میکردند. بعضیها کنایه و طعنه به پیغمبر میزدند. قرآن میفرماید: اگر به آنها چیز زیادی میدادند میگفتند: چه پیغمبری، چقدر خوب است. اگر کم میدادند، گله میکردند. شکوایه میکردند. خدا میفرماید: این حرفها را نزنید. بگویید: «حَسْبُنَا اللَّهُ» خدا ما را کافی است. این ذکر که میگوییم: «حسبی الله» یا «حسبنا الله» یا «حسبنا الله و نعم الوکیل» اینجا فقط دارد «حَسْبُنَا اللَّهُ». «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فی الصَدَقات» لُمزه، لَمز، به معنی گوشه کنایه است. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها» اگر به آنها بدهی، «رَضُوا» راضی میشوند و میگویند: چه پیغمبر خوبی است. «وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها» اگر به آنها به هر دلیلی ندهی، صلاح ندیدی، «إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» اینها را سَخَط و غم و ناراحتی میگیرد. شروع به نق زدن میکنند. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» قرآن میفرماید: همیشه به آنچه خدا و پیغمبر میدهند راضی باشید نه آنچه شما میخواهید. میفرماید: «وَ قالُوا» اگر بگویید: «حَسْبُنَا اللَّهُ»، «سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» این ذکر موجب افزایش اعطای الهی میشود. خدا به زودی به ما از فضل خودش میدهد. این ذکر «حسبی الله» که آخر سوره توبه دارد، «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ» (توبه/129) پس «حسبی الله»، «حَسبُنا الله» و «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل» (آل عمران/173) این ذکر هم باعث آرامش میشود و هم باعث افزایش لطف و فضل الهی به بندگان میشود.
شریعتی: در این دوره از ختم قرآن کریم، یاد میکنیم از شخصیتهایی که همه ما به نوعی سر سفره علمشان نشستیم. این هفته از مرحوم حجت الاسلام علی دوانی یاد میکنیم کسی که خدمات بسیار ارزندهای را در حوزههای مختلف من جمله تاریخ عرضه کردند و همینجا از جوار بارگاه کریمه اهلبیت به روح پر فتوح ایشان سلام میفرستیم. اگر نکتهای هست بفرمایید.
حاج آقای رفیعی: در منبرها و سخنرانیهایم داستان زیاد نقل میکنم. گاهی میگویند: این داستانها را از کجا پیدا میکنید، ما این را نشنیده بودیم. یکی از منابع داستانی من در منبر کتابهای مرحوم دوانی بود. همین «داستانهای ما» که ایشان چند جلد دارد، خیلی تکههای قشنگی دارد. یادم هست زمانی دلم میخواست در مورد شیخ عباس قمی مطالعه کنم. دیدم یکی از بهترین منابع همین مفاخر اسلام مرحوم دوانی است که یک بخش معظمی از آن برای شیخ عباس قمی است. شاید بیش از یک جلد است. از حسین بن سعید اهوازی شروع کرده، یعنی از بعد از دوره امام عسکری تا دوران معاصر. اسم زیبایی هم رویش گذاشته به نام «مفاخر اسلام». من ایشان را دیده بودم منتهی بیش از اینکه با خودشان ارتباط داشته باشم با آثارشان به ویژه در بخش تاریخ و نحوه نقل تاریخشان هم قشنگ است. خشک نیست، داستان راستان شهید مطهری را دیدید که چقدر زیبا نقل میکند. مرحوم دوانی انتخابش از داستان و موضوع دادنش به داستان، مثلاً داستانی را نقل میکند و خودش عنوان میدهد. در داستانهای ما خودش عنوان میدهد. بعد نحوه نتیجهگیریاش از داستان خیلی تسلط ایشان را به بحثهای تاریخی نشان میدهد. کار شما که از علما یاد میکنید بسیار قابل تقدیر است. انشاءالله مشمول رحمت الهی باشند.
انحراف به معنی جدا شدن از یک مسیر صحیح هست. 1- انحراف اعتقادی؛ مثل قوم حضرت موسی که گوساله پرست شدند. «وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُ» (طه/85) 2- انحراف اخلاقی؛ چند سال در برنامه شما بحث شود جا دارد. حرص، غضب، حسد، اینها انحرافات اخلاقی است. 3- انحراف اجتماعی است. بدقولی، امانت داری نکردن و خیانت به امانت، عدم حفظ حرمتهای فامیلی و همسایگی، انحراف اجتماعی است.4- انحراف سیاسی، خیلی مهم است. الآن در دنیا جریانهای سیاسی مختلف مطرح است. این سیاستهایی که دهها شبکه و ماهواره و تبلیغات پشت آن است چه کسی درست میگوید. همه میگویند: حق با ماست. تشخیص سیاست صحیح! 5- انحرافات خانوادگی، گرفتاری که در خانوادهها هست. طلاق و درگیری، خشونت خانوادگی، گاهی انسان اخباری را میخواند و واقعاً شرمنده میشود. 6- انحرافات عرفی؛ یک عرف صحیح را باید معنا کنیم تا بگوییم: این مهریه انحراف است. این سنت در جامعه سنت غلطی است. عرف غلط معیار شود درست نیست! 7- انحرافات عبادی، در عبادت ریا انحراف است. کسالت انحراف است. عدم قصد قربت انحراف است. سستی انحراف است. 8- انحراف اقتصادی، رشوه و ربا، مال مردم خوری، حقه بازی و کلک. مثل قوم شعیب که به انحراف اقتصادی مبتلا شدند. 9- انحرافات جنسی، انحراف از ازدواج که یک مسیر صحیح است. مثل قوم لوط که به انحراف جنسی کشیده شدند. در انحراف خانوادگی مثال بزنم مثل خانواده حضرت نوح، پسرش و همسرش که دچار انحراف شدند. 10- انحراف از شخصیتها؛ یعنی شما وقتی آمدی گفتی: رسول خدا معیار است «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) بعد میگویید: خوب، از این پیغمبر جلو بیافتی میشود غلو، عقب بیافتی تقصیر است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (حجرات/1) اگر گفتی: ائمه «أَنْتُمْ الصِّرَاطُ الاَْقْوَمُ، وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ» شما صراط اقوم هستید. کسی از این صراط ریخت، همان انحراف میشود. «المتقدم لهم مارق و لمتأخر عنهم زاهق» کسی که از شما جلو بیافتد انحراف است.
حارث بن عبدالله همدانی، فرماندار حضرت امیر بود. نامه 69 نهجالبلاغه خطاب به ایشان نوشته شده است. خیلی آقا را دوست داشت. همان کسی است که آقا فرمود: «یا حارُ من یَمُت یَرَنی» همان کسی است که آقا را به منزلش مهمان میکرد و آقا میآمد. یک روز عصا زنان و ناراحت خدمت آقا و گفت: چه وضعی است در جامعه؟ مردم سه دسته شدند. عدهای دربارهی شما غلو میکنند و میگویند: علی خداست. عدهای شما را کافر میدانند. یک گروه کمی هم «معکم» با شما هستند. آقا فرمودند: پیروان ما همان وسطیها هستند. آنهایی که جلو رفتند باید برگردند و آنهایی که عقب رفتند باید خودشان را برسانند.