شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفیعی
تاريخ پخش: 26-11-96
حاج آقای رفیعی: «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله رب العالمین و صلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین و الطاهرین سیَما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین» (قرائت دعای سلامتی امام زمان)
بحث ما محضر شما دوستان و بینندگان عزیز برنامه سمت خدا در مورد کیفر اعمال بود. روایت طولانی که پیغمبر اکرم در آخرین روزهای عمرشان فرمودند، و آخرین خطبهی حضرت به یک معنا بود. آخرین خطبهی طولانی که بخشهایی را عرض کردیم. رسول خدا فرمودند: «مَنْ خَانَ أَمَانَةً فِي الدُّنْيَا» هرکسی در دنیا به امانتی خیانت کند، «وَ لَمْ يَرُدَّهَا إِلَي أَهْلِهَا» امانت را به صاحب امانت برنگرداند، «ثُمَّ أَدْرَكَهُ الْمَوْتُ مَاتَ عَلَي غَيْرِ مِلَّتِي» مسلمان از دنیا نمیرود. یعنی مسلمان کامل نیست کسی که خیانت به امانت کند و امانت را به اهلش برنگرداند. «وَ يَلْقَي اللَّهَ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ» (من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 15) خدا بر او غضبناک است.
بحث امانت را در سه محور خدمت شما عرض کنم. محور اول آیاتی که مربوط به امانتداری است. در سوره شعرا شش مورد پشت سر هم خدا از زبان انبیاء نقل میکند که اینها وقتی میخواستند خودشان را معرفی کنند، میگفتند: «انی رسولٌ امین» این کلمهی «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» (شعرا/107) شش بار پشت سر هم در سوره شعرا تکرار شده است. شبیه هم هست. «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُونَ، إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» (شعرا/106 و 107) «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ، إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِين» (شعرا/124و125) «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ، إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ» (شعرا/143 و 144) چقدر مهم است که بعد از رسالت پشت سر هم شش بار در این آیات تأکید روی صفت امین دارد. به همین جهت رسول خدا فرمودند: هر پیغمبری را خدا مبعوث کرد، دو چیز را از او تعهد گرفت، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الامَانَةِ» (كافي،ج 2، ص104) یکی امانتداری و یکی صداقت. این یک سوره بود.
سوره دیگر، سوره بقره آیه 283 است. وقتی آن آیهی طولانی در مورد قرض را نقل میکند، میفرماید: «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» اگر کسی به کسی امانت داد، «فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ» آن کسی که امانت به او داده شده، باید امانت را به صاحبش برگرداند. این خیلی مهم است. یک زنی نزد امام صادق آمد و گفت: من پسری داشتم از دنیا رفت، اموال او نزد برادرم بود. برادرم اموال پسرم را از بین برد. مال او را خورد و سر فرزندم کلاه گذاشت. حالا برادرم یک مالی را به امانت نزد من گذاشته است. آیا من اجازه دارم از مال برادرم مقداری را بدون اجازه به عنوان آن کلاهی که سر پسرم گذاشته بود، بردارم؟ مثلاً هزار درهم مال پسرم را خورده و الآن نزد من چیزی را گذاشته که ارزش مالی دارد. آقا فرمودند: نخیر! این کار را نکنید. «وَ لا تَخُنْ مَنْ خَانَكَ» (مستدرك الوسائل،ج 14، ص 11) به کسی که به تو خیانت کرده، خیانت نکن. تو هم مثل او میشوی. چقدر داستان امانتداری اهمیت دارد، که از رسول خدا نقل کردند که رسول خدا فرمود: امانت را بدهید و به کسی که حتی به شما خیانت میکند شما حق خیانت ندارید.
آیه 58 سوره نساء خیلی مهم است. چون ائمه ذیل آن روایاتی را دارند. داستانش را شنیدهاید، بارها من نقل کردم. وقتی پیغمبر اکرم مکه را فتح کردند، کلید خانهی خدا را از یک مشرکی به امانت گرفتند که در را باز کنند و بتها را بشکنند. وقتی این اتفاق افتاد، پیغمبر که برگشت، عباس عموی پیامبر آمد گفت: یا رسول الله، دیگر کلید را به این مشرک ندهید، به من بدهید من کلیددار شوم. چون کلید داری خانه خدا یک مقامی بود. الآن هم یک مقامی است. آیه 58 سوره نساء نازل شد، «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» پیغمبر امانت را باید به اهلش برگردانید. ولو یک کلید، ولو یک مشرک، اینقدر این بحث امانتداری مهم است. ذیل این آیه ائمه گاهی فرمودند: منظور از این امانت ولایت امیرالمؤمنین است. اشکالی هم ندارد. این آیه تعمیم دارد. بعضی از روایات ما دارد منظور از این آیه اوامر و نواهی الهی است که من در بحث اقسام امانت اینها را برای شما توضیح میدهم. آیه دیگر در دو سوره است، یکی سوره مؤمنون یکی سوره معارج، در سوره مؤمنون وقتی صفات مؤمن را میشمارد، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/1و2) تا به این آیه میرسد. «وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (مؤمنون/8) مؤمنون کسانی هستند که امانتدار هستند. عین همین در سوره معارج آمده است. «إِلَّا الْمُصَلِّينَ» نمازگزارها چه کسانی هستند؟ «الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» (معارج/23) یکی از مشکلات ما در جامعه خیانت است. یکی از مشکلات ما در خانوادهها خیانت است. در آستانهی شهادت حضرت زهرا قرار داریم. وقتی حضرت امیر کنار حضرت زهرا نشست، به حضرت امیر عرض کرد: سه چیز در زندگی من با شما نبود. «مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً» یکی دروغ و یکی حیانت! متأسفانه در خانوادههایی که بحث خیانت مطرح است، کاسب، مسئول، اقسامش را میگویم. این خیلی بداست. سوم اینکه فرمودند: من با تو مخالفت نکردم. «وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي» تقریباً پنج شش آیه در مورد امانتداری محضر شما خواندیم.
مطلب دوم انواع امانت است. در تفسیر نمونه حضرت آیت الله العظمی مکارم اینطور معنا میکنند، میگویند: هرچیزی که بار ارزشی دارد، مقدارش هم مهم نیست، بار ارزشی دارد و این به شما سپرده میشود، امانت است. برای من ارزش دارد، ممکن است شما برای این کتاب ارزش قائل نباشی ولی من به شما امانت دادم. لذا من هفت، هشت قسم امانت را برای شما میشمارم. بحث امانت خیلی گستردهتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. 1- امانت گاهی افراد و اشخاص هستند. در زیارت حضرت علی میگویید: «السلام علیک یا امین الله فی ارضه» امام امانت است. حتی در روایت داریم زن نزد شوهر امانت است. دختر مردم بزرگ شده و این همه پدر برایش خرج کرده، حالا آمده در اختیار شما یک آقا قرار داده با شما زندگی کند. غذا درست میکند و احترام میکند. خدای نکرده کسی دست بزن داشته باشد. فحش بدهد و آزار بدهد. خیانت به امانت است. مهریه زن امانت است. پس گاهی امانت افراد هستند، گاهی امانت مسئولیتهاست. رفاعه یکی از کارگزاران امیرالمؤمنین است. آقا یک نامه برایش نوشتند «يَا رِفَاعَةُ أَنَّ هَذِهِ الامَارَةَ أَمَانَةٌ» (دعائم الاسلام، ج 2، ص 531) اگر یک استاندار نگاهش به مسئولیت امانتی باشد، رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس، نمایندهها، فرماندار، رئیس یک مدرسه، معلم، امانت گاهی افراد هستند. دانش آموز نزد معلم امانت است. زن نزد شوهر امانت است. عالم در جامعه امانت است، ائمه امانت است. 2- امانت گاهی مسئولیتهاست.
آقایی بود در زمان امیرالمؤمنین، حضرت او را منصوب کردند. این آقا یک خطایی کرده بود. حضرت در نهج البلاغه «بلغنی» زیاد دارد. «بلغنی» مواردی است که خبر برای حضرت آوردند. یعنی حضرت امیر یک عیونی داشته است. عیون یعنی نیروهای اطلاعاتی، حتی در نامه به مالک اشتر هم دارد «و ابعث العیون» حتماً عیون داشته باش. به ایشان خبر میدادند، فلانی فلان زمین را تصاحب کرده است. آقا نامه نوشته است. نامه چهل نهج البلاغه را ببینید. یک خبری به آقا رسید از طرف یکی از استاندارها، آقا نامهای برایش نوشت. «انّ عملك ليس لك بطعمة و لكنه فى عنقك امانة» این یک خط را بنویسند و در همه جا نصب کنند. هر رئیسی در اتاقش بزند. این مسئولیت دست شما امانت است. طعمه نیست که پشت خودت را ببندی و ریاست کنی، طعمه نیست که بخواهی زور بگویی. «انّ عملك ليس لك بطعمة و لكنه فى عنقك امانة» اگر نگاه افراد به این مسئولیتها امانتی شد، دیگر برایش دروغ نمیگویند، برایش خیانت نمیکنند. در یک انتخاباتی که پیش میآید، چقدر بداخلاقی صورت میگیرد. آقا این پست امانت است. ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس، شد الحمدلله و نشد هم خدا بزرگ است. چرا باید به هر قیمتی آدم این مسئولیت را کسب کند.
3- گاهی امانت عبادات است. امیرالمؤمنین(ع) نمازشان که تمام میشد، عرض میکردند خدایا! من این امانت را ادا کردم. در قرآن داریم «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَة» (احزاب/72) بعضی گفتند: منظور از امانت تکلیف است. در روایت داریم دزدها چند گروه هستند. یکی از سارقین کسی است که از نمازش بدزدد. هفده رکعت نماز! چند روز پیش جوانی مرا دید و گفت: من آدم خوبی هستم، پدر و مادرم خوب هستند ولی خودم حوصله نماز خواندن ندارم. گفتم: چقدر وقت میگیرد؟ گفت: روی هم پانزده دقیقه! گفتم: 24 ساعت، پانزده دقیقهاش به خدا نمیرسد؟ عبادت امانت است، گاهی عبادت میشود امانت.
4- امانت گاهی سخنان و اسرار مردم است. اینکه در روایت داریم سرّ برادرت، مجالس مؤمنین امانت است. شما یک جایی چیزی به گوشت خورد نباید نقل کنی، یا یک رازی را به هر دلیلی فاش کردی. یا یک خبری را نادرست منتقل میکنید، بعضیها متأسفانه به این فضاها ورود میکنند و هک میکنند. اینها خیانت به حریم خصوصی است. در روایت داریم افشاء سرّ برادرت خیانت است.
امانت گاهی مال است، در بحث امانتداری آقایان فقها فتوا دادند، مقدار و میزان مهم نیست. ممکن است از نظر شما این کاسه ارزشی نداشته باشد. امام سجاد(ع) پولی از کسی گرفتند و نخ عبایشان را به عنوان امانت گذاشتند. بعد که پول را آوردند بدهند، گفتند: امانت مرا بیاور. گفت: یک نخ عبا دیگر چه ارزشی دارد؟ فرمود: نیاوری نمیدهم. من به شما سپرده بودم. به همین جهت هم که مؤمن امانت را حفاظت میکند، دیگر ضمان ندارد. الآن یک کسی به شما فرشی را امانت داد، گفت: میخواهیم مسافرت برویم. طوطی ما را نگهدار ما به مسافرت برویم. شما روزی یک استکان آب و این مقدار غذا به او بده! آب و غذا را گذاشتیم طوطی بعد از دو روز از فراق صاحبش مرد. وقتی آمد باید سیصد میلیون، دویست میلیون بدهیم، باشد من ضامن نیستم! آدمی که امانت نزد اوست اگر خیانت نکند ضامن نیست. یکی از دوستان ما مسافرت میرفت. دو تا فرش آورد و به ما داد و گفت: اینها را بیاندازید. مسافرت ما طولانی است. فرشها هم دستباف بود. فرشها را انداختند و اتفاقاً شب هم رویش خوابیدند. دزد میآید اینها را بیهوش میکند و فرشها را میدزدد. من که فرشها را از شما قرض نگرفته بودم. عاریه و قرضی نبوده است. من به امانت شما خیانت نکردم. لذا بحث امانت بحث بسیار گستردهای است. قرآن در بین ما امانت است. این بحث دوم بود که خدمت شما تقدیم کردم.
در بحث امانت کافر و مؤمن هم مهم نیست. امام سجاد فرمود: قاتل پدرم، شمشیری که با آن پدرم را به شهادت رسانده را به من امانت بدهد، من خیانت نمیکنم. در جنگ خیبر یک چوپانی آمد مسلمان شود. این چوپان یک گله گوسفند همراهش بود. رسول خدا(ص) فرمودند: این گوسفند برای کیست؟ گفت: امانت یهودیهای خیبر است. پیغمبر فرمود: بروید به آنها برگردانید. گفتند: اگر برویم شاید نگذارند بیاییم. فرمود: برو نزدیکی قلعه رهایشان کن. به آنها سنگ بزن که دیگر برنگردند و بروند. گوسفندها آغل خودشان را بلد هستند. در سر تا سر قرآن کلمهی جمال فقط در مورد همین آیهای آمده که در مورد حرکت گوسفندان است. قرآن میفرماید: رفت و برگشت اینها زیباست. حتی حاضر نشد آنهایی که دشمن پیامبر بودند، با پیغمبر در جنگ بودند، اما حضرت فرمود: امانت را برگردان. پس تا اینجا دو نکته را عرض کردیم. آیاتی که در مورد امانتداری در قرآن است. دوم اقسام امانت.
در بحث سوم، سراغ روایات میرویم. زید بن صائغ، صائغ از ریختن میآید. لابد کارش طلاسازی یا ریخته گری بوده است. زید بن صائغ محضر امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله! «ادع الله لنا» یک دعای کلیدی برای ما بکن. گاهی ما هم به عالمی یا مرجعی سفارش میکنیم که برای ما دعا کن. دعا کردن وظیفه برای همه است. به بعضیها میگوییم: دعا کن، میگوید: اشتباه گرفتید. دعا مؤثر است. میگوید: محتاجیم به دعا! نه بگو: چشم! مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی دیدن یک مریضی آمدند. مریض گفت: برای من دعا کنید. فرمودند: من دعا میکنم، شما هم برای من دعا کنید. چون دعای مریض هم مستجاب است. دعا در حق یکدیگر در دعا کننده، شرط نیست که من حتماً از شما بالاتر باشم. هرکسی ممکن است تقاضای دعا کند. امام صادق(ع) سه دعا برای او کرد. معلوم میشود این سه دعا کلیدی و مهم است. فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ» خدایا روزیاش کن. بعضیها فکر میکنند روزی فقط مادی است. لذا میگویند: به ما گفتند سوره واقعه بخوان روزیات زیاد میشود. فکر میکنند ریال و دلارشان زیاد میشود. گاهی روزی معنوی است. ممکن است با نماز شب با سوره واقعه، توفیقات و رزق معنوی شما زیاد شود. همیشه رزق مادی نیست. آقا فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُمْ صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الامَانَةِ وَ الْمُحَافَظَةَ عَلَي الصَّلَوَاتِ» (كافي، ج 2، ص 580) خدایا به او صداقت را آموزش بده، امانتداری و محافظت بر نماز، این مثلث سه ضلعی صداقت و امانت و پاسداشت نماز! این دعایی بود که امام صادق(ع) برای این شخص نمود.
مرحوم کلینی در کتاب کافی یک بابی دارد، باب صدق الحدیث و اداء الامانه. این روایت هم جالب است. خیلی از ما سؤال میکنند، ملاک انتخاب دوست چیست؟ خیلی از انحرافات در جامعه ما ناشی از دوستان ناباب است. لذا انتخاب یک دوست خوب مهم است. روز قیامت هم میگویند: ای کاش با فلانی رفیق نمیشدم! «لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا» (فرقان/28) در احادیث هم داریم «الْمَرْءُ عَلَي دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ» (كافي، ج 2، ص 375) شما در تاریخ افرادی را میبینید که گاهی پدر و مادر و خانواده خوب هستند اما رفیق بد به انحراف کشیده است. دوست خوب چه در طلبهها، چه در حوزه و دانشگاه و حتی ردههای بالا، مثلاً آقا پیرمرد است، میخواهند با بازنشستهها دور هم در خیابان بنشینند، بعضی آقایانی که بازنشسته هستند در مسجد با هم مینشینند، آقایی که برای شما یک آیهای میخواند، یک حدیث نقل میکند، مطالب خوب میگوید، خیلی مهم است. لذا در روایت داریم وقتی میخواهی سفر بروی، اول رفیق خوب پیدا کن و بعد مسافرت برو.
من دیشب خدمت آیت الله العظمی شبیری زنجانی بودم، چون ایام پیروزی انقلاب هم بود، به ایشان عرض کردم: شما خاطراتی از امام دارید؟ فرمودند: بله، ولی یکی از چیزهایی که در ذهن من است و گفتم و چاپ شده است، امام با مرحوم پدر ما خیلی دوست بودند. مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی، سید احمد زنجانی در حرم حضرت معصومه دفن است. سال 1352 قبل از پیروزی انقلاب از دنیا رفت. نامههایشان با امام هست، ایشان میفرمود: اینها خیلی با هم مأنوس بودند، رفیق بودند و هوای هم را داشتند. احترام به همدیگر میگذاشتند. رفاقت و دوستی خیلی مهم است. این روایتی که میخواهم برای شما بخوانم، این است که رسول خدا فرمود: اگر میخواهید کسی را به عنوان دوست انتخاب کنید، سه چیز را در او بسنجید. اگر این سه را دارد، آدم خوبی است. نحوهی سنجش ممکن است با یک مسافرت باشد، با حرف زدن باشد، با تلگرام باشد، در فضای مجازی باشد. «اذا رايت من اخيك ثلاث خصال» اگر از دوست و برادرت، سه ویژگی را یافتی، فرمود: به این امید داشته باش و با او رفیق باش و از او جدا نشو. اولین مورد «الحياء» حیاء است. آدم بی حیاء به درد رفاقت نمیخورد. چون آبرویت را میریزد. شرم و حیاء ریشه همه خوبیهاست. «الحیاء سبب الی کل جمیل» حیاء ریشهی همهی زیباییهاست. در روایت داریم همهی انبیاء اگر عصارهی فرمایشاتشان را جمع کنی، این میشود. «إِذَا لَمْ تَسْتَحي فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» (أمالي صدوق، ص10) کسی که حیاء ندارد هرکاری از او انتظار میرود. «لا دین لمن لا حیاء له» پس اولین چیزی که میخواهی انتخاب کنی حیاء است. ازدواج میخواهی بکنی، بچهات میخواهد در مدرسه دوست انتخاب کند، آقا پسر و دختر خانم میخواهد در دانشگاه رفیق انتخاب کند. مورد دوم «و الامانة» امانتدار هست. تو را نمیفروشد. حرفت را نگه میدارد. پولت را نگه میدارد. چیزی به او بسپاری نگه میدارد. سومین مورد «والصدق» (نهج الفصاحه/ج39/ص205) راستگویی است.
امانت یک صفتی است که دین که تأکید کرده هیچ، امانتداری فطری و عقلی است. الآن بچهای که در مهدکودک است و هیچ درسی نخوانده و سن کمی دارد. اگر کیکی آورده بخورد، میخواهد برود دستشویی صورتش را بشوید. به بچه دیگری که هم سن خودش است، میگوید: این کیک را نگه دار، الآن میآیم. برود و برگردد، ببیند کیک را خورده است، او را نمیزند؟ فریاد نمیزند؟ چرا این کار را میکند؟ چون حس امانت داری یک حس فطری است. یک حس درونی است. این است که پیغمبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) در بستر رحلتشان، آدمی که از دنیا میرود حرفهایی که میزند مهم است. لذا آخرین گفتارها را بخوانید. مثلاً آخرین وصیت امام صادق زمانی که از دنیا رفت، چه بود؟ همان که فرمود: شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیرسد. آخرین فرمایش امام حسین چه بود؟ اینکه امام سجاد را در آغوش گرفت و فرمود:پسرم! از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد، بپرهیز. آخرین جملات که از دهان کسی بیرون آمده را بخوانید. پیغمبر خدا در بسترشان به امیرالمؤمنین فرمودند: «يَا أَبَا الْحَسَنِ! أَدِّ الامَانَةَ» علی جان امانت را ادا کن. به آدم نیکو و بد، «إِلَي الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِيمَا قَلَّ وَ جَلَّ» (بشارة المصطفي، ص 29) ولو کم باشد و برای شما ارزشی نداشته باشد، امانت، امانت است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان که بالغ بر110 جلد کتاب دارد و مرد بسیار عالمی بوده است، پسر ایشان میرزا علی آقا محدث زاده قمی که قبل از انقلاب فوت کرد، میگوید: پدرم را خواب دیدم. پیغام دادند کتابی که روی طاقچه در منزل گذاشتم، امانت است، ببرید به فلانی بدهید. ایشان میگوید: برادرم کتاب را برد. در راه کتاب از دستش افتاده بود و قدری کثیف شده بود. بعد دوباره پدر را خواب دیدند که بروید کتاب را بگیرید و از نو جلدش را صحافی کنید و برگردانید. این خیلی مهم است. کتاب «دارالسلام» که دو نفر نوشتند، یکی مرحوم حاجی نوری، یکی مرحوم عراقی، دارالسلام دو کتاب است که هردو در بازار هست. مجموعه خوابها و رؤیاهای صادقهای است که نقل شده است. داستانهای زیادی را نقل میکند از کسانی که در عالم برزخ گیر هستند بخاطر عدم توجه برخی از امانتها. یک کتاب یک جلدی هم هست من بارها این را گفتم. این کتاب را حضرت آیت الله خرازی نوشتند. این کتاب در بازار چندین بار تجدید چاپ شده است. کتاب «روزنههایی از عالم غیب» داستانهای زیادی را نقل میکنند از کسانی که به امانت خیانت کردند و چه آثار سوء و تبعاتی دارد.
در جنگ خیبر، شهید روی زمین افتاد. عزیزی شهید شد. اصحاب بالای سرش آمدند. گفتند: گوارا باد بر تو شهادت، تبریک میگفتند. پیغمبر آمدند گفتند: بله، ما قبول داریم شهادت مقام بلندی است. بر او گوارا باد. ولی الآن بدنش آتش گرفته است. چرا یا رسول الله؟! مگر نمیگویند: اولین قطره خون شهید که روی زمین ریخته میشود تمام گناهانش آمرزیده میشود؟ مگر نداریم که شهید یکی از ویژگیهایش بخشش گناه است. اما این در مورد امانت و حق الناس نیست. فرمودند: این لباسی که تن اوست از بیت المال بدون اجازه برداشته و این خیانت محسوب میشود. پس بحثمان را جمع کنیم. کیفر خیانت به امانت بالاست. امانت هم امانت است چه مالی باشد، چه افراد باشند، چه اسرار باشد، چه اشیاء باشد، چه مسئولیتها باشد ولی درجه بندی هم دارد. بدترین نوع خیانت به امانت، خیانت به امانت عمومی است. بیت المال! نمیشود جواب داد. آقا اگر شما آمدی به یک بیت المالی، یکوقت شما به ماشین بنده میزنی و آینه را میشکنی و باید پاسخگو باشی. یکوقت من چیزی را به شما میسپارم و شما دقت نمیکنی و مدیون من هستی. یا مرا راضی میکنی. اما یکوقت شما میخواهی از این رضایت بطلبی باید یک امتی را راضی کنی. این خیانت به امانت است. لذا بدترین نوع خیانت، خیانت به امانت عمومی و بیت المال است. به همین جهت امیرالمؤمنین آنجایی که کارگزارانش به بیت المال خیانت میکردند، خیلی ناراحت میشد. شدت برخورد داشت مثل منذر بن جارود که اختلاس کرد و چهارصد هزار درهم اختلاس کرد. اختلاس از قدیم هم بوده است. منتهی حضرت برخورد میکردند. ما قائل نیستیم که نباید اتفاق بیافتد، حضرت علی امام معصوم در رأس حکومت بوده و منذر بن جارود اختلاس کرده است. ولی هم او را خواست و هم پول را گرفت و هم از مسئولیت خلع کرد و هم جریمهاش کرد. ما میگوییم برخورد شود. هم پولش را پس بگیرند و هم اگر حکم زندان دارد، زندانی کنند که مردم متوجه شوند چه اتفاقی افتاده است. این نکاتی بود که امروز در مورد امانتداری خدمت شما عرض کردم. یکی از اموری که باید مورد توجه قرار بگیرد، اینکه ائمه هم در بین ما امانت هستند. یکوقت به اهداف و کلمات اینها بی دقتی نشود.
رسم برنامه سمت خدا این است که هر هفته از عالم و بزرگی تجلیل میکنند. چون این هفته در ایام الله پیروزی انقلاب هستیم و بحمدالله در چهلمین سال انقلاب قرار داریم، جا دارد از شهدای انقلاب اسلامی یاد شود. شهدایی که در دوران انقلاب جانشان را فدا کردند و موجب پیروزی انقلاب شدند. در هفده شهریور، مخصوصاً آن ده روز پایانی که امام هم در ایران حضور داشتند. من بارها گفتم که یاد کرد از شهدا دو چیز را باید در ذهنها ایجاد کند. 1- پیاده کردن اخلاق شهدا؛ من در یادوارهی شهدا این را میگویم. میگویم: شما میخواهید از شهید تجلیل کنید اخلاق شهدا را در جامعه پیاده کنیم. شهید بابایی در دفتر ژنرال آمریکایی به نماز ایستاد. شهید صیاد شیرازی به هیچ وجه نمیگذاشت نمازش از اول وقت تأخیر بیافتد. شهید زین الدین مظهر تواضع بود. تواضعشان، پرهیز از حرامشان، اجتناب از معصیتشان، نماز اول وقتشان.
ما هروقت بحث شهدا را میکنیم، بعضی میگویند: کاش ما هم شهید شویم. دعا خوب است ولی امام میفرمود: این جوانهایی که نزد من میآیند و میگویند: دعا کنید ما شهید شویم. من میگویم: دعا میکنم زنده بمانید و خدمت کنید. دومین نکته که در یادکرد شهدا باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که ما ببینیم چه کارهایی ما را به شهداء نزدیک میکند. مثلاً در روایت داریم کسی بر خشمش غلبه کند، «مات شهیدا» کسی بر شهوتش غلبه کند «مات شهیدا» کسی با قرآن انس داشته باشد، مرگش مرگ شهید است. حدیث معروفی که شنیدهاید . «من مات على حب آل محمد مات شهيدا» خدایا ما را با شهداء محشور بگردان. عاقبت ما را ختم بخیر بنما. سایهی رهبری عظیم الشأن بر سر ما مستدام بدار. امام عزیز و فرزندانش، روحشان از این جلسه شاد بگردان.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 231 قرآن کریم؛ آیات 82 تا 88 سوره هود:
«فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ «82» مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ «83» وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ «84» وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «85» بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ «86» قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ «87» قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «88»
ترجمه: پس هنگامى كه فرمان (قهر) ما آمد، آن سرزمين را زير و رو كرديم و بارانى از سنگهايى از گِلهاى لايه لايه بر آنها فرو ريختيم، (سنگهايى كه) نزد پروردگارت نشاندار بودند، و اين (كيفر سنگباران) از (ساير) ستمگران (و فاسدانى كه در خط قوم لوط باشند،) دور نيست.و به سوى (منطقه و مردم) مدين، برادرشان شعيب (را فرستاديم، او) گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنيد (كه) جز او خداى ديگرى براى شما نيست، و پيمانه و ترازو را (در هنگام خريد و فروش) كم نگذاريد، همانا (در اين صورت) من شما را به خير (و صلاح) مىبينم و براستى كه من از عذاب روز (قيامتى كه) فراگير (است،) بر شما مىترسم. و (حضرت شعيب تأكيد كرد كه) اى قوم من! پيمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر كنيد (وتمام دهيد) و (از) اشيا (واجناس وحقوقِ) مردم (چيزى) را نكاهيد و فسادكنان، در زمين تباهى مكنيد. (مال و سرمايهى حلالى كه) خداوند (براى شما) باقى گذارده (از مال و ثروتى كه در اثر كم فروشى بدست مىآوريد) برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد، و من نگهبان شما (بر حفظ ايمانتان و پذيرش اين راه) نيستم. (امّا مردم مدين در جواب) گفتند: اى شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مىدهد كه (به ما بگويى) آنچه را كه پدرانمان مىپرستيدند رها كنيم؟ (و) يا اينكه (نتوانيم) آن گونه كه خود مىخواهيم، در اموالمان تصرّف كنيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميدهاى هستى! (اين چه توقّعى است كه از ما دارى؟) (شعيب) گفت: اى قوم من! آيا انديشيدهايد كه اگر من دليل روشنى از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نيكويى (مثل نبوّت) از سوى خود عطا كرده باشد، (چگونه مىتوانم مخالفت او كنم؟) و من نمىخواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهى مىكنم، خود مخالفت كنم (ومرتكب آن شوم). من به جز اصلاح به مقدار توانم، خواستهى ديگرى ندارم و جز به لطف خداوند، توفيقى براى من نيست، (از اين روى) بر او توكّل كردهام و به سوى او بازگشتهام.