پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شناخت انحرافات جامعه اسلامی در کلام پیامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 10-12-96
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی: «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمدلله رب العالمین و صلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین و الطاهرین سیَما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین» (قرائت دعای سلامتی امام زمان)
توفیقی شد بحث آخرین خطبه‌ی طولانی پیامبر گرامی اسلام را که در منابع آمده بحث می‌کردیم، هم خدمت شما طلاب و دانش پژوهان گرامی و هم این برنامه را برای بینندگان عزیز شبکه سه، برنامه‌ی سمت خدا تقدیم می‌کردیم که دو منظوره باشد، هم خدمت دوستان به عنوان یک بحث اخلاقی مطرح شود و هم این برنامه درواقع برای مردم ارائه شود. پیغمبر خطبه‌ای دارد که در منابع آمده بخش عمده‌ی این خطبه هم بخش انذاری است یعنی حضرت به آثار گناه در این خطبه اشاره کردند. شبیه ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مرحوم شیخ صدوق که نصفش ثواب اعمال است و نیم دیگرش عقاب. این روایت بیشتر به بخش عقاب و آثار منفی گناه پرداخته است. آنچه امروز بحث می‌کنیم این فراز هست. «وَ مَنْ كَظَمَ‏ غَيْظَهُ‏ وَ عَفَا عَنْ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ شَهِيدٍ» (ثواب‏الاعمال، ص 284) خیلی روایت عجیبی است. فرمود: کسی سه ویژگی در زندگی‌اش باشد اجر شهید دارد. ما دو جور شهید داریم: یک شهید اصلی که در جبهه شهید می‌شود. در معرکه شهید می‌شود و برای مبارزه با دشمن می‌رود. آن اجر خیلی بالایی دارد. بالاتر از شهادت چیزی در این عالم نداریم. به همین جهت وقتی امیرالمؤمنین فرقشان شکافت، فرمودند: «فزت و رب الکعبه» یعنی جای دیگر «فزت و رب الکعبه» را نفرمودند. اگر خطبه‌ی 156 نهج البلاغه را ملاحظه کنید، وقتی ایشان از پیغمبر پرسید: یا رسول الله کی شهادت نصیب من می‌شود؟ پیغمبر پرسیدند: «کیفَ صبرُکَ علی الشهادة» تو چقدر بر شهادت صبور هستی که سراغش را می‌گیری؟ چقدر بر شهات صبور هستی. امیرالمؤمنین عرض کرد: یا رسول الله! «لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ» (نهج‏البلاغه، خطبه 156) شهادت اصلاً جای صبر نیست، صبر در مصیبت است، در سختی است. «وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَي وَ الشُّكْرِ» به من بفرمایید چقدر شاکر هستید و چقدر خوشحال هستید. آن شهید، شهید اصلی است که در روایات هم داریم، یک وقتی وجود مقدس امیرالمؤمنین به یک جوانی فرمود. جوانی آمده بود، از ثواب مبارزه نظامی و جنگ و شهادت و روایت خیلی زیبایی است. حضرت امیر به او فرمودند: جوان! «سألتنی عما سألت رسول الله» تو یک سؤالی از من کردی که من هم این سؤال تو را از پیغمبر پرسیدم. من از پیامبر پرسیدم: ثواب شهادت و حرکت به سوی میدان نبرد چیست؟ حضرت شروع به توضیح دادن کرد که وقتی رزمنده تصمیم می‌گیرد برود، «كَتَبَ‏ اللَّهُ‏ لَهُ‏ بَرَاءَةً من النَّار» خداوند او را برائت از جهنم می‌دهد. وقتی ساکش را می‌بندد چه می‌شود، وقتی با خانواده‌اش خداحفظی می‌کند تا جایی که پیامبر فرمود: علی جان وقتی شهید می‌شود زمین یا فرشتگان به او خطاب می‌کنند: «انک تری ما رأت عين و لا سمعت‏ أذن‏ و لا خطر علي قلب بشر» (مناقب/ج4/ص247) ای شهید! الآن یک چیزهایی می‌بینی که هیچکس ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و هیچ قلبی به آن خطور نکرده است. «انک تری ما رأت عين و لا سمعت‏ أذن‏ و لا خطر علي قلب بشر» بعد پیغمبر فرمود: علی جان، خدا به خانواده شهید یا به خود شهید می‌گوید: «أنا خلیفته فی ارضه» اگر جوان شما شهید شد غصه نخورید، من در خانه جانشین او هستم. نمی‌گذاریم گیر پیدا کنید. «مَنْ أَرْضَاهُمْ فَقَدْ أَرْضَانِي» هرکس خانواده شهید را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است، «وَ مَنْ أَسْخَطَهُمْ فَقَدْ أَسْخَطَنِي»‏ (صحيفه‏الرضا (ع)، ص 91) هرکس آنها را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است. این در مورد شهادت که یک درب بهشت برای شهداست. «یقال له باب المجاهدین» (کافی/ج5/ص2)
اما یک شهید دومی داریم به نام شهید حکمی، معادل، که خیلی روایت دارد، که اینجا یکی آمده است. چه چیزهایی انسان را به اجر شهید می‌رساند. مثلاً در روایت داریم کنترل شهوت، حبّ آل پیامبر اگر کسی «من مات» با حبّ آل پیامبر بمیرد، «مات شهیدا». یا قرائت زیاد سوره «انا انزلناه» اینها در روایت آمده است. از جمله این روایت، فرمود: کسی این سه ویژگی را داشته باشد اجر شهید دارد. یکی اینکه خشمش را کنترل کند. دوم از برادر مؤمنش عفو کند. سوم حلم بورزد. دیگر بعد به رخش نکشد. بحث کظم غیظ و کنترل خشم یکی از نکات بسیار مهم است، ما یک عقلی داریم و یک نفسی داریم. اگر عقل امیر شد و نفس اسیر، همه کارها درست می‌شود. چون عقل مدیریت می‌کند و غضب را به شجاعت تبدیل می‌کند. غضب را به شجاعت تبدیل می‌کند. شهوت را به عفت تبدیل می‌کند. نمی‌گذارد اینها هرز برود. اما اگر عقل اسیر شد. نفس امیر،«كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ‏ هَوَى‏ أَمِيرٍ» (نهج‏البلاغه، حكمت 211) این برعکس می‌شود، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» (یوسف/53) حالا خشم و غضب در انسان لازم است، اگر نبود مگر حضرت موسی برنگشت وقتی دید مردم گوساله پرست شدند. مگر قرآن نمی‌فرماید: حضرت یونس غضبناک شد. خود خدا غضب دارد. ما در روایت می‌خوانیم، در قرآن داریم. خشم مقدس که اشکال ندارد. ما دو نوع خشم داریم. خشم مقدس، خشم نامقدس، اگر یک جایی کسی خشمگین شد دید دارد یک منکری انجام می‌شود، ناراحت شد.
امام در جریان کاپیتولاسیون ناراحت شد و فریاد زد و سخنرانی کرد. وقتی تعرض شد به یک دختر اهل کتاب، امیرالمؤمنین ناراحت شدند. در نامه‌هایی که به افرادی می‌نوشتند که خیانت کردند، این اشکال ندارد. این خشم مقدس است. اما خشم‌هایی که بین خودمان است، در خانه، با زن و بچه، با همکار، این آن چیزی است که قرآن در سوره آل عمران آیه‌ی 133 می‌فرماید: اگر می‌خواهید اهل بهشت باشید خشمتان را کنترل کنید. «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين‏،الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ» این خیلی مهم است که انسان بتواند در زندگی‌اش این حالت و این ویژگی را ایجاد کند. دو روایت می‌خوانم و بعد هفت، هشت مورد از راه‌های کنترل خشم را برای شما می‌گویم. این روایت از امام سجاد است. فرمود: خدا دو تا جرعه را دوست دارد. جرعه به آن چیزی می‌گویند که می‌نوشد. مثلاً شما آب یک مقدار که می‌نوشید می‌گویند: یک جرعه آب، یا شربت یا چای، فرمود: خدا دو تا جرعه را دوست دارد. جرعه به چیزی می‌گویند که آدم فرو می‌برد. «ما من جرعة أحب الی الله من جُرعتین» دو تا چیز را اگر آدم فرو ببرد خدا دوست دارد. «جرعة غیظٍ» جرعه خشم را تا عصبانی می‌شود فرو بدهد. دوم «جرعة مصیبة» مصیبت و داد و فریاد نکند. فرمودند: جرعه غیظ «ردها بحلم» آن را با حلم، جرعه مصیبت هم با صبر. این یک روایت است.
روایت دیگر از امام صادق است. امام صادق یک روایتی دارد خیلی قشنگ است. این روایت را در تحف العقول صاحب کتاب می‌نویسد، شیعیان و پیروان ائمه در گذشته به این می‌گفتند: نثر الدُرر، یعنی پخش دُر. الآن اینجا سکه پخش کنند چقدر شما خوشحال می‌شوید. دُر و طلا به شما بدهند. این روایت را «سماه بعض الشیعه نثر الدُرر» در تحف العقول است. پیروان ائمه به این روایت می‌گفتند: طلا پخش کردن. یعنی اگر کسی این را بشنود، طلا فقط همین سکه‌ها و مسکوکات نیست. واقعاً بعض مطالب طلاست. من اسم این روایت را ثلاثی می‌گذارم. سه چیز باعث نجات است. سه چیز باعث رشد است. روایتی است به نام نثر الدُرر که امام صادق فرمودند: سه ویژگی است که در هرکس باشد، خدا «ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ زَوَّجَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كَيْفَ شَاء» نه مهریه می‌خواهد، نه خواستگاری می‌خواهد، نه دردسر دارد، «زَوَّجَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كَيْفَ شَاء» یک بنده خدایی نماز می‌خواند گفت: «اللهم زوجنی حور العین» گفتند: چرا این را گفتی؟ بگو: خانه، قصر، بهشت. گفت: اینها هست، چون اینها در جهنم که نیست در بهشت است. بی خانه و مکان هم که نیست. زن هم که شوهرش را بی غذا نمی‌گذارد. من اگر این را بگویم باقی چیزها هم درست می‌شود. بعضی از مفسرین گفتند: علت اینکه در قرآن در مورد خانم‌ها در این موضوع صحبت نشده این کرامت به حیای زن است که خدا اصلاً از این موضوع، مردها غمشان نیست و از این حرف‌ها می‌زنند. در خانم‌ها از این حرف‌ها کمتر است.
خدا رحمت کند استاد ما آیت الله ستوده می‌گفت: همسران شما در بهشت زیباتر از حورالعین می‌شوند. قرآن در سوره طور می‌فرماید: مؤمن وقتی وارد بهشت می‌شود سراغ خانواده‌ا‌ش را می‌گیرد و می‌گوید: ذریه‌ی من کجا هستند؟ همسر من کجاست؟ می‌گویند: مقام اینها مثل تو نبوده که بهشتی بشوند، نه اینکه بد باشند. اما نمره تو هجده بوده و اینها دوازده هستند. مؤمن می‌گوید: «الهی عملتُ لی و لهم» من در دنیا هرکاری می‌کردم و برای اینها هم انجام می‌دادم. برای من اینجا بدون زن و بچه و پدر و مادر سخت است. پیغمبر فرمود: خطاب می‌شود، اینها را به او ملحق کنید. «أَلْحَقْنا بِهِمْ» اینها را به آن‌ها ملحق می‌کنیم. «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ» رتبه‌ی او هم پایین نمی‌آوریم. نمی‌گوییم: شما یک طبقه پایین‌تر برو که با اینها یکی شوی. آنها را به اینها ملحق می‌کنیم. این را گفتم برای اینکه خانواده‌ها نگران نباشند و با خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند آنهایی که اهل ایمان باشند. خلاصه این سه ویژگی «زَوَّجَهُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كَيْفَ شَاء» این سه ویژگی چیست؟ 1- «كَظْمُ الْغَيْظِ» کنترل خشم، 2- «وَ الصَّبْرُ عَلَى السُّيُوفِ لِلَّهِ» صبر بر شمشیر در راه خدا، مثل شهید حججی‌ها، شهید همت‌ها، بر سیوف صبر کند. سومی که خیلی مهم است 3- «وَ رَجُلٌ أَشْرَفَ عَلَى مَالٍ حَرَامٍ فَتَرَكَهُ لِلَّهِ»‏ (خصال صدوق، ج 1، ص 85) آدمی که دستش به مال حرام برسد، بتواند بخورد و به خاطر خدا کنار بگذارد. یک پستی دستش است و راحت می‌تواند میلیاردی اختلاس کند.
دو سه روز قبل آقایی نزد من آمد از دوستان نیروی انتظامی بودند. گرفتاری داشتند از من می‌خواست که وامی برایشان بنویسم جور شود. گفت: من پلیس هستم و غالباً کار من در جاده‌هاست. می‌ایستم ماشین‌ها می‌آید و پیشنهادهای مختلفی به ما می‌شود ولی من نمی‌خواهم کارم حرام باشد. سختی دارم و پیش شما آمدم یک میلیون دو میلیون وام برای من بنویسید، اما می‌خواهم حلال باشد. مرحبا به این پلیس و مرحبا به کارپردازی که مأمور در اداره است که برود خرید کند و دستش باز است. صاحب مغازه می‌گوید: دو میلیون خرید کردی، فاکتور می‌زنم دو میلیون و پانصد. وقتی از اداره پول می‌گیرد دو میلیون و پانصد می‌گیرد ولی دو میلیون هزینه کرده است. بعضی اوقات بعضی مشاغل دستشان در لقمه حرام باز نیست. ولی یک کار پرداز مؤمن، یک مأمور شهرداری، مأمور ارزیابی، بازرسی، نظارت، بانک، لذا شما اگر دقت کرده باشید غالب این اتفاقاتی که در کشور می‌افتد، مقدارش زیاد نیست ولی متأسفانه خیلی بزرگ می‌شود. متأسفانه خوب‌هایش گفته نمی‌شود. یعنی مثلاً ده هزار قاضی خدمتگزار است و بیست قاضی مثلاً یک جایی خطا کرده و اشکال مالی داشته است. یا مثلاً صد تا رئیس بانک است حالا یک خاوری هم پیدا می‌شود و یک خطایی کرده است و مطرح می‌شود. باید خوب‌ها هم گفته شود. گاهی سیمای جمهوری یا روزنامه‌ها اعلام می‌کنند فلان آقای پاکبان در میان زباله‌ها، این مبلغ پول و این مقدار طلا را پیدا کرده و تحویل داده است. این خیلی مهم است. این آدم مصداق این حدیث است. فرمود: سه گروه اهل بهشت هستند و خداوند اینها را در این مرحله از بهشت قرار می‌دهد. یکی کنترل خشم، یکی صبر بر شمشیر، یکی هم کسی که مال حرام در زندگی‌اش بیاید و ترک کند.
همه ما دنبال عاقبت بخیری هستیم و غالباً هم برای هم دعا می‌کنیم که انشاءالله عاقبت بخیر شوید. حضرت یوسف نگران بود و می‌گفت: «تَوَفَّنِي‏ مُسْلِماً» (یوسف/101) نگران بود و دعا می‌کرد. «وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» خود ما، «تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار» (آل عمران/193) اصلاً امام سجاد یک دعا در صحیفه سجادیه دارد، دعای عاقبت بخیری است. من یک راه عاقبت بخیری را برای شما بگویم. فرمود: «وَ اكْظِمِ‏ الْغَيْظَ» خشمت را کنترل کن. «عِنْدَ الْغَضَبِ» وقتی طوفانی می‌شود محکومش کن. «وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ احْلُمْ وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ» (نهج‌البلاغه/نامه 69) چون این برنامه را دوستان ما در سمت خدا ملاحظه می‌کنند. به آنهایی که قدرت دستشان هست می‌گویم. به آنهایی که توان دارند، قدرت انتقام دارند. آقا رئیس هستی و این کارمند تو است. افسر هستی و این سرباز شماست، استاد هستی این شاگرد تو است. می‌توانی با یک نمره یک ترم محرومش کنی. می‌توانی با یک جا به جایی قلم از یک پستی او را کنار بزنی. فرمود: اگر کسی دو کار بکند عاقبت بخیر می‌‌شود. فرمود: «وَ اكْظِمِ‏ الْغَيْظَ عِنْدَ الْغَضَبِ» خشمت را کنترل کن. «وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ احْلُمْ وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ» (نهج‌البلاغه/نامه 69) آنجایی که قدرت داری بگذر،«تَكُنْ لَكَ الْعَاقِبَةُ» (نهج البلاغه، نامه 69) عاقبت بخیر می‌شوی.
خیلی از اوقات از ما سؤال می‌کنند ما چطور غضب را کنترل کنیم؟ من گاهی به زندان‌ها برای سخنرانی می‌روم. یک خانمی آمده بود یک وقتی در حرم مشهد، نزد من اشک می‌ریخت. می‌گفت: دو پسرم با هم دعوا کردند، یکی از پسرهایم چاقو زد و به قلب خورد، هردو هم زن و بچه دارند. پسرم از دنیا رفت، پسر دوم زندان است و پدرش هم به هیچ وجه رضایت نمی‌دهد و می‌گوید: باید اعدام شود. حالا دو بچه این دارد و دو بچه او دارد، این هم اشک می‌ریزد می‌گوید: من نفهمیدم و نخواسته او را با چاقو زدم! می‌گفت: من به عنوان یک مادر چه کنم؟ این محصول یک خشم است. گاهی در زندان‌ها می‌گویند: جنون آنی، روایت داریم عصبانیت و خشم آغازش «ایاک و الغضب اوله و آخره الندم» این روایت را بنویسند و در زندان‌ها و کلانتری‌ها و دادگاه‌ها بزنند. متأسفانه در کشور ما دادگاه‌ها و کلانتری‌ها از همه شلوغتر است. الآن این آقا در زندان پشیمان است، آنجا دیوانه بود. «الغضب اوله جنون آخره الندم» پشیمانی و ناراحتی و نگرانی است. اتفاقاتی که در تاریخ افتاده یکی از دلایل عمده‌اش این است.
چه کنیم کنترل کنیم؟ من هشت نه راه کنترل خشم را برای شما عرض می‌کنم. بعضی عملی و بعضی نظری و مطالعاتی است. بعضی جنبه‌های دعایی دارد. 1- دعا، ما یک دوستی داریم. ایشان الآن امام جمعه یکی از شهرها هست. ایشان حلم عجیبی دارد. خیلی حلم ایشان عجیب است. ایشان می‌گوید: من اینطور نبودم. گفتم: شما چطور به این بردباری رسیدید؟ شاید بیش از ده بار ایشان را امتحان کردم. گفتم: شما از کجا به این حلم رسیدید؟ گفت: من وارد خانه خدا شدم، نگاهم به کعبه افتاد، شنیده بودم کسی نگاهش به کعبه بیافتد، دعایش برای اولین بار به اجابت می‌رسد. تا نگاه کردم گفتم: خدایا این خشم را از من بگیر. این غضب را از من بگیر. می‌گفت همان دعا به اجابت رسید. دعا مؤثر است. شما زیر قبّه اباعبدالله که می‌روید، یا در مسجد هستید، در دل شب حالی پیدا می‌کنید، از خدا بخواهید خود دعا یکی از عواملی است که انسان می‌تواند بر خشم غلبه کند. راه دوم توجه به ثواب است. الآن به شما می‌گویند: فلان جا سکه می‌دهند. یا شام می‌دهند. الآن بعضی عزیزان را می‌بیند یک ساعت، دو ساعت در صف ایستاده برای اینکه اینجا یک چیزی توزیع می‌کنند. سخت است و دو دقیقه نمی‌تواند روی پا بایستد. در اربعین همین پیاده روی که انجام می‌‌دهند، می‌گویند: نگاهمان به گنبد اباعبدالله می‌افتد. گفتند: اگر کسی اربعین زیارت امام حسین برود این ثواب را دارد. بخاطر ثواب این مسیر طولانی را تحمل می‌کنید. سختی، صعوبت، آقا شما اجر شهید داری وقتی خشمت را کنترل کنی. چرا کنترل نمی‌کنی؟ اگر خشمت را کنترل کنی سرعت به بهشت پیدا می‌کنی. چرا کنترل نکنم؟
3- یاد خدا، وقتی عصبانی می‌شوی «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»، «استغفرالله ربی و اتوب الیه» این خودش موجب می‌شود یک کنترلی در انسان ایجاد کند.
4- تغییر فیزیکی، رسول خدا اگر ناراحت می‌شدند، نشسته بودند، بلند می‌شدند راه می‌رفتند یا دراز می‌کشیدند. با خانمتان دعوایتان شده است. انشاءالله که نمی‌شود. یک کسی آمد گفت: شما با خانمت دعوایتان نمی‌شود؟ گفتم: ما اصلاً وقت دعوا نداریم. دعوا برای آدم‌های بیکار است. یک آقایی پیش من آمده بود: گفت خیلی خانمم را دوست دارم. با عشق با او ازدواج کردم. خیلی به او علاقه دارم ولی عصبانی است و بددهان است و تندی می‌کند. از بس او را دوست دارم تحملش می‌کنم ولی چه کنم! اتاقت را عوض کن یا حمام برو و غسل کن. غسل نشاط داریم. صاحب عروه نوشته است. غسل نشاط، غسل آرامش و صبر داریم. وضویی بگیر، آبی به صورت بزن.
پنجمین راه جریمه است. دیروز طلبه‌ای در اصفهان به من گفت: خیلی دوست دارم یک دور تفسیر قرآن ببینم ولی همت نمی‌کنم. گفتم: نذر کن شبی ده آیه تفسیرش را از اول شروع به خواندن کن. تفسیر نمونه، تفسیر نور، حتی تفسیر یک جلدی هم به بازار آمده است. یکوقتی من به آیت الله العظمی شبیری عرض کردم، ایشان فرمودند: تفسیر شُبّر، یکوقتی به آیت الله جوادی آملی عرض کردم فرمودند: تفسیر محمد جواد مغنیه، به این طلبه گفتم: نذر کن شبی ده آیه، چطور نماز مغرب و عشاء را می‌خوانید، چون واجب است. این هم عین نماز مغرب و عشاء می‌شود. سالی سه هزار و ششصد تا می‌شود. دو سال کل قرآن تمام می‌شود. نذر کن اگر نکردی فردایش روزه بگیری. یا اینکه ده هزار تومان صدقه بدهی. دو سه بار ده هزار تومان بدهی دیگر این کار را نمی‌کنی. البته نذر طولانی نکنید که گیر می‌کنید. یک هفته، ده روز! جریمه کنید. من اگر عصبانی شدم پانصد تومان صدقه می‌دهم! اگر عصبانی شدم... شهید علمدار اهل شمال بوده است. یک تعهد نامه‌ای دارد خیلی عجیب است. ایشان بعد از جنگ شهید شد. در بیمارستان بعد از مجروحیت شهید شد. یک تعهدنامه‌ای دارد که من یکوقت به آموزش و پرورش پیشنهاد دادم این را در کتاب‌های درسی بیاورند. ده بند است. حتماً این را ببینید. تعهد نامه شهید علمدار، ده ماده است. هر بندی سه بخش دارد. مثلاً سی تا می‌شود. مثلاً بند یک، اعتراف می‌کند بعد تعهد و بعد جریمه. یعنی در واقع مجموعه‌ی این ده ماده، هر ماده‌ای این سه تا را دارد. اعتراف، تعهد، جریمه، مثلاً خدایا اعتراف می‌کنم من در مقابل قرآن کوتاهی کردم و بیشتر از این باید می‌خواندم. 2- تعهد می‌دهم شبی پنجاه آیه بخوانیم. 3- نذر می‌کنم اگر پنجاه آیه را نخواندم به جایش یک جزء بخوانم. یک جوانی که جزء شهدای جنگ است. خدایا متعهد می‌شوم شبی دو رکعت نماز مستحبی بخوانم. خدایا اعتراف می‌کنم من در نماز کوتاهی کردم. برای جبرانش تعهد می‌کنم نمازهای نافله را بخوانم. اگر نخواندم جریمه‌اش دو برابر بخوانم. همه هم نماز و روزه است.
جوان‌های عزیز، طلاب گرامی و دانش پژوهان محترم! ما اگر بر خودمان مدیریت نکنیم، شیطان بر ما مدیریت می‌کند. اگر عقل و دین را به کمک نگیریم شیطان بر ما حکومت می‌کند. «إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ‏ إِلى‏ أَوْلِيائِهِمْ» (انعام/121) «ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ‏ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ» (اعراف/17) روز قیامت وقتی مردم دور شیطان جمع می‌شوند، به او اعتراض می‌کنند تو ما را بدبخت کردی. حرف قشنگی می‌زند با اینکه شیطان است. می‌گوید: مگر من گفتم: خوشبخت می‌کنم؟ یک آیه بیاورید من گفته باشم خوشبخت می‌کنم. من گفتم: «لَأُغْوِيَنَّهُم‏» (حجر/39) من گفتم: شیطان خیلی اشکال دارد. ولی یکجا راست گفته است. به آدم ابوالبشر دروغ گفت. گفت: «لَمِنَ النَّاصِحِينَ‏» (اعراف/21) ولی به من و شما شیطان دروغ نگفته است. گفته گمراه می‌کنم، از چهارراه می‌آیم. دور تو طواف می‌کنم. تو را می‌گیرم و زمین می‌زنم. «نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي‏ وَ بَيْنَ‏ إِخْوَتِي‏»
(یوسف/100) وسوسه می‌کنم. لذا روز قیامت وقتی دورش جمع می‌شوند می‌گویند: چرا این کارها را کردی؟ می‌گوید: من که گفته بودم. مثل یک قاچاقچی که به شما می‌گوید: اگر بخوری بدبخت می‌شوی، اگر بکشی معتاد می‌شوی. اگر بکشی زندان می‌روی، اگر بکشی زنت طلاق می‌گیرد. می‌گوید: باشد بده بکشم. وقتی کشیدی نمی‌توانی محاکمه‌اش کنی. می‌گوید: من همه اینها را به تو گفتم. شیطان روز قیامت می‌گوید: «فَلا تَلُومُونِي» (ابراهیم/22) مرا ملامت نکنید «وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» پس راه پنجم بر غلبه بر خشم جریمه است. اگر عصبانی شدم و فحش دادم و ناسزا گفتم، هزار تومان باید صدقه بدهم. دو سه هزار تومان که بدهید، آنوقت درجه خشم شما پایین می‌آید. اینها راهکارهای غلبه بر خشم است.
راه ششم ارتباط با افراد صبور و پر حوصله و کم خشم است. شما چوپان‌ها را دیدید؟ چوپان‌ها غالباً پر حوصله هستند. چرا؟ چون پانصد گوسفند را صبح به بیابان می‌برد تا ظهر، باید بنشیند اینها بچرند، لذا حوصله‌اش زیاد است. یکی آن طرف می‌رود، می‌رود او را می‌آورد. غروب هم برمی‌گرداند. دقت کرده‌اید همه انبیاء چوپانی کردند. پیغمبر، شما اگر توانستی چوپان باشی، غنم و گوسفند را یک صبح تا شب در بیابان ببری، پر حوصله بنشینی. دعا بخوانی یا بعضی نی می‌زدند. پس می‌توانی در کنترل مردم هم حوصله داشته باشی. با این آدم‌ها ارتباط داشتن و رفاقت داشتن، خود این موجب می‌شود انسان در زندگی صبور بار بیاید.
یکی دیگر از راه‌های کنترل خشم که خیلی مهم است، کاستن از فضای خشم است. چه چیزی شما را عصبانی می‌کند؟ الآن در کشور ما بعضی عصبانی سیاسی هستند. قربان جدت در این سایت‌ها نرو. پای شبکه‌های ماهواره ننشین. چرا عصبانی می‌شوی؟ آقای قرائتی می‌فرمودند: یک ماه مکه بودم نه روزنامه دیدم، نه اخبار گوش کردم و هیچ اتفاقی هم نیافتاد. بعضی‌ها می‌گویند: فلانی اینطور گفت. فلانی چه گفت. الآن دور همی‌ها با عصبانیت و اینچنین شده است. یا نه، حوادث شما را ناراحت می‌کند. چه کسی برده و چه کسی خورده است؟ اینکه چه چیزی شما را عصبانی می‌کند خیلی مهم است. مثلاً رانندگی، خدا رحمت کند پدر زن ما سید بود، فوت کرد. ماشین نداشت و می‌گفت: الحمدلله من راننده ماشین نشدم وگرنه دائم با مردم در حال دعوا بودم. آقایی که رانندگی شما را عصبانی می‌کند، پشت ماشین ننشین! کاستن از فضای عصبانیت، یعنی دور نگه داشتن از فضای تحریک، آن عاملی که شما را تحریک می‌کند چیست، از آن دوری کنید. اینها مجموعه راه‌هایی بود که در کلمات رسول خدا حضرت محمد(ص) و در سخنان علمای اخلاق آمده است.
پس یکی کنترل خشم، «کظم غیظه» دوم عفو است. حالا عصبانی شدی، بگذر. سوره فصلت آیه 33 تا 36، این چهار آیه خیلی به درد کار شما می‌خورد. کار کسانی که اجرایی فعالیت می‌کنند. یکی از آیات این است. پیغمبر، «ادْفَعْ‏ بِالَّتِي‏ هِيَ أَحْسَن‏ُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» (فصلت/34) با گذشت عدو، ولی می‌شود. آن هم ولی حمیم، یکی هم حلم است. اینها را‌ه‌هایی است که گفته شد.
برنامه سمت خدا هر هفته از یکی از علما و شخصیت‌ها یاد می‌کند. این هفته از مرحوم حکیم و فیلسوف بزرگ حاج ملا هادی سبزواری یاد می‌کنند. ما هم به روان ایشان درود می‌فرستیم. یکی از ویژگی‌های حاج ملاهادی سبزواری قدرت علمی ایشان بود. دقتی که در آثارش داشت و ویژگی دوم تواضع ایشان و ویژگی سوم زهد ایشان بود. وقتی ناصرالدین شاه مهمان او شد، در سبزوار دید حکیم مشغول خوردن مقداری نان خشک است. زاهد بود. متواضع بود و عمیق بود. این سه به هم مربوط است. علم با زهد و تواضع عمق پیدا می‌کند. خدایا به همه ما توفیق کنترل خشم، غلبه برغضب، عفو عنایت بفرما. عاقبت ما را ختم بخیر بنما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
قرائت صفحه 245 قرآن کریم؛ آیات 79 تا 86 سوره یوسف:
«قالَ‏ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهُ إِنَّا إِذاً لَظالِمُونَ «79» فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قالَ كَبِيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ «80» ارْجِعُوا إِلى‏ أَبِيكُمْ فَقُولُوا يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلَّا بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظِينَ «81» وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيها وَ الْعِيرَ الَّتِي أَقْبَلْنا فِيها وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «82» قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «83» وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى‏ عَلى‏ يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ «84» قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ «85» قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «86»
ترجمه: (يوسف) گفت: پناه به خدا از اينكه كسى را به جز آنكه متاعمان را نزد او يافته‏ايم، بگيريم. زيرا كه در اين صورت حتماً ستمگر خواهيم بود. پس چون از يوسف مأيوس شدند (كه يكى را به جاى ديگرى بازداشت كند)، نجواكنان به كنارى رفتند. (برادر) بزرگشان گفت: آيا نمى‏دانيد كه پدرتان براى برگرداندن او بر شما پيمان الهى گرفته و پيش از اين نيز درباره يوسف كوتاهى كرده‏ايد. پس من هرگز از اين سرزمين نمى‏روم تا آنكه (يوسف عفو كند يا آنكه) پدرم به من اجازه دهد يا خدا در حقّ من حكمى كند و او بهترين داور و حاكم است. (برادر بزرگ گفت: من اينجا مى‏مانم، ولى) شما به سوى پدرتان برگرديد، پس بگوييد: اى پدر! همانا پسرت دزدى كرده و ما جز به آنچه مى‏دانستيم گواهى نداديم و ما نگهبان (و آگاه به) غيب نبوده‏ايم. (اگر به حرف ما اطمينان ندارى) از قريه‏اى كه در آن بوديم و از كاروانى كه در ميانشان به اينجا رو آورده‏ايم، سؤال كن و بى‏شك ما راستگو هستيم. (يعقوب) گفت: (اين چنين نيست) بلكه (بار ديگر) نفس شما (با نسبت دزدى به بنيامين يا تعيين كيفر گروگان‏گيرى) مسئله را براى شما آراسته است، پس صبرى نيكو (لازم است) اميد است كه خداوند همه برادران را با هم نزد من آورد، چرا كه او قطعاً آگاه و حكيم است. يعقوب از فرزندان روى گرداند و گفت: اى دريغا بر يوسف، پس اندوه خود را فرو مى‏خورد (تا آنكه) دو چشمش از اندوه سفيد (و نابينا) شد. (فرزندان يعقوب به پدرشان) گفتند: به خدا سوگند تو پيوسته يوسف را ياد مى‏كنى، تا آنكه بيمار و لاغر شوى و (يا مشرف به مرگ و) از بين بروى. (يعقوب) گفت: من ناله (آشكار) وحزن (پنهان) خود را فقط به خدا شكايت مى‏برم و از (عنايت و لطف) خداوند چيزى را مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group