برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: معرفي ياران اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام)- صعصعة بن صوحان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 16-12-97
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم،
اولاً که اين سليقهي شما در مورد پرداختن به ياران حضرت امير بسيار خوب است. ميدانيد مردم با ائمه کم و بيش آشنا هستند. فيلم و سريال و کتاب و داستان و منبر در مناسبتها ديدند و شنيدند. اما اصحاب خيلي مظلوم هستند. نکته دوم که به نظرم مهمتر است اين است که وقتي معصومين(ع) زندگيشان مطرح ميشود، گرچه اين حرف درست نيست ولي ممکن است افرادي بگويند: اينها معصوم بودند. امام بودند، از اميرالمؤمنين توقعي غير از اين نيست.
اما وقتي بحث به اصحاب ميرسد، ايشان يک آدم عادي بوده است. مثل بقيه مردم، سلمان، اباذر، مقداد، خودش را بالا کشيده است و به جايي که مثلاً اگر بهشت مشتاق چهار نفر است، سه نفر ديگر سلمان، ابيذر و مقداد خودشان را رساندند به سطحي که مصداق اين کلام واقع شوند که بهشت مشتاق اينها هم هست. اگر اميرالمؤمنين محدَّث است يعني فرشتهها محضرش ميآيند و با او سخن ميگويند، محدَّث يعني کسي که صداي فرشته را ميشنود، سلمان به جايي ميرسد که محدَّث ميشود.
بله مقام امامت را کسي به آن نميرسد. با آل پيامبر و ائمه کسي مقايسه جايگاه نميشود. «لا يقاس بهم احد» اما ميبينيم مثلاً فرض کنيد شما در اصحاب امام صادق(ع) هم آن سجدههاي طولاني را داريد. آن نمازها را داريد، آن جهاد را در اصحاب حضرت امير داريد و اين خيلي مهم است. پس اين ظرفيت هست. البته اگر امروز هم کسي بخواهد قلم دست بگيرد و همين دنياي امروز را ترسيم کند چهرههاي ياران امروزي اميرالمؤمنين و ياران امروزي امام زمان، معلوم نيست اين آمار کم باشد. افرادي که امروز هم در اين عصر حاضر بعد از چهارده قرن دارند به همان سيره عمل ميکنند و نماز شب، عبادتشان، حق الناسشان، اخلاقشان و دينداريشان مراعات ميشود.
طرح اينجور مباحث در جامعه مفيد است که مردم بدانند بالاخره حق همواره يک طرفداراني دارد. يک کساني دنبالش بودند. در ميان ائمه اميرالمؤمنين(ع) يک خصوصيتي دارند که به هر حال مدتي حکومت دستشان بود و ابو الائمه هستند، پدر ائمه هستند. خود ائمه فرمودند: ايشان از ما افضل است و ياران ايشان هم از يک جايگاهي برخوردار هستند که بحمدلله کتابهاي خوبي هم در اين زمينه تحت عنوان اصحاب حضرت امير نوشته شده است.
يکي از اينها «صعصعة بن صوحان» است. اينها چهار برادر بودند، زيد، صيحان، صعصعه و عبدالله، دو نفرشان در جمل شهيد شدند يعني زيد و صيحان، يکي از اينها صعصعه است که پيغمبر را نديد. البته به مدينه آمده و مسلمان هم شده است اما شخصاً رسول خدا را نديد.
لذا يکي از شرايط را بعضي در صحابي بودن اين ميدانند که طرف پيغمبر را در حال حيات ديده باشد. چون ما يکسري از افراد را داشتيم در تشييع جنازه پيامبر آمدند، پيغمبر را ديدند اما بدن مقدس پيغمبر را ديدند نه خود حضرت را. اين آدم عجيب است و وقتي شرح حالش را نگاه ميکردم شرمنده شدم. چقدر بعضي براي امام و ولايتشان مايه ميگذارند، چقدر با معرفت هستند. مودتي که قرآن در سوره شوري آيه 23 ميفرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» از تمام ظرفيتهايشان براي اظهار اين مودت و محبت استفاده کردند و يکبار منت نگذاشتند.
حضرت امير اين نهجالبلاغه که سيد رضي جمع کرده سه بخش است. خطبهها، نامهها و حکمتها. بعضي ميگويند: چهار بخش است. چرا؟ چون وسط حکمتها ايشان يک هفت هشت مورد از 260 تا 269، سيد رضي يک پرانتزي باز کرده است و وقتي اين را رها ميکند روند قبل را ادامه ميدهد. ميگويد: کلمات مشکل اميرالمؤمنين که با خواندن نميشود متوجه شد را شرح ميدهد. يک اشاره ميکند حدود کمتر از ده مورد است، کلمات قصار حضرت اميرالمؤمنين چهارصد و خردهاي است و اين بخش ويژه است.
ميگويد: از کلامهاي سنگين و سخت حضرت است که پيچيده است و کلمه 260 در مورد صعصعه است. سه کلمه هم بيشتر نيست. حضرت امير ميفرمايد: «هذا الخطيب الشحيح» نه اسم کسي درونش است و نه توضيح دارد. شما اگر بخواني متوجه نميشوي. مخصوصاً که لغت شحيح معناي منفي هم دارد و به معني بخل هم هست.
لذا سيد رضي ميگويد: من بايد اين را توضيح بدهم. اين کلام ابن ابي الحديد در شرح نهجالبلاغهاش ميگويد که اگر صعصعه بن صوحان هيچ افتخاري نداشت جز همين که حضرت امير به او فرمود: «هذا الخطيب الشحيح» بس بود براي او از نظر عظمت و جايگاه. اين يعني چه؟ در واقع حضرت امير ميخواهد با اين کلام بفرمايد که او خطيب و سخنوري زبردست است. پس صعصعه سخنور بود و خطيب بود. منبري بود که در شرح حال او نوشتند: سخنوري بليغ، عالم، عاقل، ديندار، عظيم القدر بود.
خطابه خودش يک قدرتي است و يک فن است. من يکوقت خدمت يکي از مراجع بودم، ايشان فرمود: من هم خطيب بودم و هم مرجع. يعني هم به مرجعيت رسيدم و هم سخنران بودم. اگر از من سؤال کنند، ميگويم: خطابه و سخنراني مشکلتر است گرچه مرجعيت خيلي شأن بالايي است و زحمت دارد ولي مقصود ايشان از نظر جايگاه علمي نبود. مقصود از نظر جايگاه اجرايي، آقا شما کلي جمعيت با سليقههاي مختلف ميخواهي اين را نگه داري.
هنر ميخواهد و لذا هنوز هم خيلي کار مشکلي است. در عين حال ايشان خطيب و سخنران بود. 1- خطابه و سخنوري او و مدح اميرالمؤمنين از خطابه صعصعه. انشاءالله آقاي ما امام زمان از خطابههاي ما و امثال ما راضي باشد. دارد بعضي صحراي محشر ميروند و عدهاي به بهشت ميروند، ميگويند: شما؟ ميگويند: ما با خطابههاي ايشان رفتيم، ولي خودش مانده است. «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِر» (بقره/44) نباشيم. انشاءالله آقا از ما راضي باشد.
نکته دوم مجاهد بودن صعصعه است. در تمام نبردهاي اميرالمؤمنين حضور داشت. جمل و صفين و نهروان، آن هم با اقتدار، حتي در صفين وقتي اميرالمؤمنين به منطقه صفين رسيد که در سوريه واقع شده است، حضرت ديد سپاه معاويه آب را بسته است. ناراحت شد، فرمود: اگر آب بسته باشد لشگر از بين ميرود. فرمود: بايد حمله کنيد و آب را آزاد کنيد. حمله کردند و آب را آزاد کردند. صعصعه خدمت آقا آمد و فرمود: آقا حالا شما آب را ببنديد تا آنها تشنه شوند. آقا فرمود: من اين کار را نميکنم. نه تنها اين کار را نميکنم خودت که پيشنهاد دادي ميروي و ميگويي: آب آزاد است. برويد آب برداريد. علي کسي نيست که آب را به روي دشمن ببندد. يکوقت همينها با فرزندش در کربلا چه کردند؟ آب را به روي شش ماهه حسين بستند.
نکته سوم که اصل بحث ماست، فوق العاده ولايت پذير و مريد اميرالمؤمنين(ع) بود. من چهار پنج نمونه خدمت شما عرض کنم که بدانيد اين شخصيت کيست. کاش يکوقت بشود کارگردانها زندگي اينها را به تصوير بکشند. يکوقتي خدمت آيت الله مکارم بودم، ايشان فرمودند: من هروقت سوره يوسف ميخوانم براي آقاي سلحشور طلب مغفرت ميکنم. صعصعه مطلب دارد و خيلي زيبا ميشود، اسمهاي قشنگي هم ميشود رويش گذاشت.
نه روشهاي غير جاذب، گاهي زندگي اصحاب و ائمه به گونهاي به تصوير کشيده ميشود که بيننده رغبتي ندارد. در مورد حرت خديجه هم همايش داشتيم، کتاب چاپ کرديم اما کاري که فيلم ميکند خيلي مؤثر است. سومين ويژگي صعصعه، در نقل دارد روزي که اميرالمؤمنين برگزيده شدند به عنوان خليفه، البته امامت به برگزيدگي مردم نيست. اميرالمؤمنين بعد از رحلت رسول خدا امام هستند و اين انتصاب هم به يد الله خدا انتخاب کردند، «اليوم اکملت لکم دينکم» 25 سال اين اتفاق نيافتاد و حضرت بر اريکه قدرت بودند، امام و حجت خدا بودند اما قدرت سياسي دست ايشان نبود. وقتي مردم جمع شدند و آقا را انتخاب کردند، صعصعه آمد نطقي کرد، گفت: «يا أمير المؤمنين لقد زينت الخلافة و ما زانتك» خلافت را زيبا کردي. يکي رئيس ميشود و ميگويند: اين رئيس شد بالا رفت. يکي رئيس ميشود ميگويند: آن جايگاه بالا رفت نه اين. خلافت شما را زيبا نکرد. «و رفعتها و ما رفعتك» خلافت را بالا بردي، خلافت شما را بالا نبرد.
امام آمدند رهبر شدند و انقلاب پيروز شد و ايشان شخص اول مملکت شد، امام بالا رفت يا ايران بالا رفت؟ ايران بالا رفت که آن آقا که انقلابي نيست بگويد: در طول تاريخ ايران سابقه ندارد يک آدم عالم عميق و با سواد بيايد اينگونه زمام امور را بدست بگيرد. الآن مقام معظم رهبري که انتخابشان در خبرگان با مخالفت خودشان مواجه شد، ايشان به اين جايگاه انتخاب شد، الآن ما افتخار ميکنيم يا ايشان که اين پست را به من دادند؟ ما افتخار ميکنيم.
يکوقت در جمع نظاميها گفتم: خدا را شکر کنيد، فرماندهي کل قواي شما يک عالم ديني نماز شب خوان امام زماني جمکران برو اهل مصيبت فاطمه زهرا و اهل مشهد است، بالاخره زمان طاغوت فرمانده اينها که بود؟ اينها افتخار است. پس خلافت شما را بالا نبرد و شما خلافت را بالا برديد. اين را تاريخ يعقوبي دارد. گفت: «و هى أليك أحوج منك إليها» اين پست بيشتر به شما نياز داشت تا شما به اين پست. يک خط است اما خيلي زيباست. زينت هستي و رفعت دادي و شما نياز خلافت را برطرف کردي.
يک مورد ديگر اينکه خوارج وقتي با حضرت امير درافتادند و از حضرت جدا شدند و او را کافر خواندند، حضرت خيلي سعي کردند ايشان را اصلاح کنند و براي اصلاح اينها تمهيداتي انديشيد، يکي اين بود که اينها را ميفرستاد و ميگفت: برويد با آنها حرف بزنيد. يکي از کساني که حضرت انتخاب کرد برود با اينها حرف بزند، صعصعه بود. وقتي وارد شد رهبران خوارج گفتند: از پيش چه کسي ميآيي؟ گفت: «من عند القمر الباهر» از نزد ماه درخشان! «و سراج الظاهر» چراغ فروزان، «و صراط الله المستقيم في سبيل الله» من دارم از پيش صراط مستقيم ميآيم. رو به آنها کرد و گفت: «أين تذهبون» کجا ميرويد؟ «الي من ترغبون» از چه کسي ميبُريد؟ «عَمَّنْ تَصْدِفُونَ» از چه کسي جدا ميشويد؟ ميدانيد داريد چه ميکنيد؟ داريد از صراط مستقيم جدا ميشويد؟ اينها امام شناسي است.
کاربردش براي امروز اين است که جوانهاي ما و بينندگان عزيز که علاقه به اهلبيت دارند، مقام معظم رهبري در گام دوم انقلاب، يکي از اميدهايي که بيان کردند همين بود اعتکافها و اربعين، اين اجتماعات جوانها، ايشان به جوانها خيلي اميد دارند. اصلاً نبايد در مردم نقاط منفي را برجسته کرد و يأس ايجاد کرد. فردا اول ماه رجب است و حلول ماه رجب با ميلاد امام باقر(ع) و ميلاد اميرالمؤمنين و با ميلاد امام جواد(ع)، با 27 رجب، ماه خداست. اين ماه، ماهي است که فضيلتش بر ساير ماهها مثل فضيلت قرآن بر ساير سخنهاست. ماه استغفار و ماه رشد است. ماهي است که أصب ميگويند، چون در آن رحمت ميپاشد.
سه تا سرازيري خدا قرار داده است، رجب، شعبان و رمضان، اگر باطري شما ضعيف شده، قطع شده و احساس ميکنيد دور شديد، الحمدلله امسال نوروز با ماه رجب آميخته است. يک مقدار تکان بخوريم. استغفار، قل هو الله، لا اله الا الله، ذکر، روزه، روزههاي قضا را در اين چند روز بگيريد. يکي روزي نزد مغيره آمد، مغيره کسي است که در مسير حضرت امير نبود و مخالفت با آقا داشت و داستانش با حضرت زهرا معروف است. مغيره گفت: از کجا ميآيي؟ گفت: «من عند الوليّ التَّقيّ، الجواد الحييّ، الحليم الوفيّ، الكريم الخفيّ، المانع بسيفه، الجوادِ بكفّهِ» در يک جمله چنين گفت. گفت: از پيش کسي که متقي است، سخاوتمند است، مظهر حياء، مظهر حلم، وفادار و کريم است.
با شمشيرش دشمن را طرد ميکند و با جود و سخاوتش دوستان را تأمين ميکند. اينها چه ميگويد؟ ميخواهد بگويد: اگر ميخواهيد به اميرالمؤمنين اقتدا کنيد، فرمود: نميخواهد مثل من غذا بخوريد و مثل من لباس بپوشيد، مرا با عملتان ياري کنيد. در بين فاميلهاي شما چقدر مستمند هستند؟ چقدر گرفتار هستند؟ کمک کنيد. همين الآن در ماشين يک آقايي به من زنگ زد که دياليز ميشوم، بدهکاري به بانک داشت. گفتم: به بستگانت بگو. گفت: سه سال است داييام مرا نديده است. اين خيلي بد است.
هرکسي بايد فاميل خودش را تأمين کند. ما چند ميليون خانوار در کشور داريم؟ هر خانوادهاي سه بچه دارد، فکر کند چهار تا دارد. اگر دو تا دارد فکر کند سه تا بچه دارد، اگر شما دو تا بچه داري، يکي ديگر هم داشتي براي او کفش و لباس نميخريدي؟ برايش غذا نميگرفتي؟ بيست درصد، چهل درصد، اين خيلي مهم است. ما امسال گرفتار بحران اقتصادي هستيم. اگر کسي عالماً و عامداً باعث اين اوضاع شده انشاءالله خداوند شر او را به خودش برگرداند. مطمئن هستم بخشي اينطور نيست.
آقا فرمود: اينها قابل اعتماد نيستند. به هر دليلي اين اوضاع اقتصادي ايجاد شده است. الآن يک قصاب گفت: پنجاه تا گوسفند ميکشتيم و ميفروختيم، الآن ده تا ميآوريم معلوم است کم شده و مردم نميتوانند بخرند. پولدار هم زياد است. منظورم کارخانهدار نيست، هرکس در فاميل به اندازه وسعش ميتواند به ديگري کمک کند. خدا در زندگي گشايش ايجاد ميکند. خدا وعده داده که صدقه ده برابر و قرض هجده برابر است.
حضرت زهرا که خودش و بچههايش روزه بودند، دم افطار مسکين آمد و همه نان را به مسکين دادند و با آب افطار کردند. ما نمونه داريم، اين آيه قرآن است که شما به بِر نميرسيد «حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) ما صد تا «مما تحبون» داريم، کفش نو داري «مما تحبون» پيراهن داري، ماشين داري، ده تا، بيست تا لباس داري، يکي از اين «مما تحبون»ها را امسال تعهد کنيد عيد به فقير بدهيد. «مما تحبّون» نه کفش کهنه، يکي از آن آذوقههايي که براي عيد خريديد، يک کيلو به فقير بدهيد. امام رضا قبل از غذا از گل سفره جدا ميکرد و به فقرا ميداد.
کسي داشت قرآن ميخواند، به اين آيه رسيد که به بر نميرسيد، «حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» اين يکوقت قرآن را بست. از اصحاب پيغمبر بود. به فکر رفت و گفت: «مما تحبون» من چيست؟ باغي بود آب درونش بود، درخت داشت، گفت: من اين را خيلي دوست دارم، همين را به فقرا ميدهم. بلند شد نزد پيغمبر آمد و گفت: يا رسول الله ميخواهم به اين آيه عمل کنم. حضرت فرمود: به فاميلهايت بده. پس خويشان مقدم هستند. بگرديد در اطرافيان، تحقير نکنيد و منت هم نگذاريد. قرآن ميگويد: «لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» (فجر/17) نفهمد شما دادي. بدهيد دختر خانم مادرش بدهد. بگويد: مادر من دادم. من دايي او هستم، بدهم خواهرم بدهد؟ چه اشکالي دارد؟ آن کسي که ميخواهد بنويسد درست مينويسد.
امام صادق به افراد پول ميداد ميگفت: برويد به فلان بستگان من بدهيد و نگوييد: امام صادق داده است. خود آن آقا يکوقتي گفت: امام صادق به ما چيزي نميدهد، باز اين آقا کيه که خدا پدرش را بيامرزد. نميخواست به هر دليلي متوجه شوند. دو سه نمونه از ولايت پذيري صعصعه گفتم.
شريعتي: صعصعه از هر فرصتي استفاده ميکرده که امامش را معرفي کند.
حاج آقاي رفيعي: هرجا ميرسيم براي دفاع از اماممان مايه بگذاريم. شهادت امام هادي يکشنبه است. پنجاه نفر از فاميل را جمع کند و بگويد: امشب براي امام هادي يک چاي ميدهم. امام هادي در فاميل ما غريب است. در محله ما برايش روضه نگرفتند. هرکس ببيند چطور ميتواند در هر فرصتي از امامش دفاع کند. براي شاهد مثال شما ميگويم. ميدانيد بدن اميرالمؤمنين در دل شب به خاک سپرده شد. همه کس نتوانست بيايد. صعصعه در بيماري آقا دم در آمد و نشد آقا را ملاقات کند. زمينه ملاقات با آقا برايش فراهم نشد. امام حسن آمدند و گفتند: نميشود. ايشان گفت: پيغام مرا به آقا برسانيد. گفت: «لقد كان اللَّه في صدرك عظيما» علي جان ميداني چرا اينقدر بالا هستي؟ چون خدا در نظرت بالا بود. شما بالا هستي چون خدا را داري، هرکس با خدا شد بالا ميرود.
«و لقد كنت بذات اللَّه عليما» خدا را خوب ميشناختي، چون خدا را خوب ميشناختي امير دنيا بودي و رياست تو را نگرفت. اينهايي که در رياست ميروند تا به جايي ميرسند ميگويند: اختلاس کرد، برد، ويلا ساخت، اينها خدا را نميشناسند. اگر کسي خدا را بشناسد، اسباب و ابزار نظارتي نيست. وقتي پيغام را به حضرت امير دادند، حال آقا مساعد نبود. آقا فرمودند: پيام مرا به او برسانيد. «و أنت يرحمك اللَّه فلقد كنت خفيف المئونة كثير المعونة» تو پرکار و کم زحمت بودي. خيلي براي ما زحمت کشيدي و هيچ منتي نگذاشتي.
خصوصيت پنجم، شبي که حضرت امير را به خاک سپردند، بدن حضرت شبانه به خاک سپرده شد. يکي از کساني که اجازه يافت بيايد، صعصعه بود. آمد کنار قبر اميرالمؤمنين ايستاد، وقتي بدن را در قبر گذاشتند، رسنگ لحد چيدند و خاک ريختند، رفت خاک بر سرش ريخت. شروع کرد شعر خواندن، ميخواند و امام حسن و امام حسين گريه ميکردند. صعصعه اولين روضه خوان اميرالمؤمنين بود. کساني که شب بيست و يکم گريه ميکنند و براي حضرت روضه ميخوانند، بنيان گريه و روضه شب بيست و يکم را صعصعه گذاشت. بحمدلله اين فضاي مجازي که ميشود از آن استفاده مثبت کرد، بزنند اشعار صعصعه بن صوحان در شهادت اميرالمؤمنين ميآيد. يک بخش از آن اين است که: اي خاک تو شرم نميکني علي را زير خود پنهان کردي؟ ميداني اين آقا کيست، چطور ميتواني تحمل کني؟
من دو مورد ديگر را اشاره کنم. يکي داستاني است که عرض کنم، يکي از اصحاب امام رضا(ع)، معروف هست به بزنطي، ايشان يک شب محضر امام رضا بود. منزل آقا آمد، نزد آقا شام خورد و نزد حضرت خوابيد. آقا بگويد: بمان، جالب است که آقا مرکب برايش فرستاد که دنبالش بروند. شام خورد و نزد حضرت خوابيد. از در که بيرون ميرفت، برگشت، آقا فرمودند: يکوقت مغرور نشوي به اين ميداني که به تو دادم.
امام رضا فرمود: صعصعه بيمار شد. جدم اميرالمؤمنين عيادت او رفت. علي(ع) عيادت بيايد خيلي مهم است. خيلي خوشحال شد، اميرالمؤمنين وقتي خواست بلند شود، گفت: صعصعه نکند مغرور شوي به اينکه عيادت تو آمدم. به عمل نگاه کن، اگر عملت درست نباشد عيادت ما برايت فايده ندارد. به قول آقاي قرائتي ميفرمود: بزنطي باد کرد و حضرت سوزن زد و خوابيد. بزنطي خيلي آدم خوبي است. اين را براي کساني ميگويم که نگويند: ما خادم امام رضا هستيم، مداح هستيم. از اولاد که بالاتر نميشود، پسر نوح «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح» (هود/46)
نکته ديگر اينکه يکي از ويژگيهاي مهم صعصعه امر به معروف و نهي از منکر بود. مرتب تذکر ميداد و به خاطر همين تذکرات تبعيد شد. ايام نوروز است، در جامعه با منکراتي برخورد ميکنيد، گرانفروشي، حق الناس، ماشين گذاشته و راه ماشينهاي ديگر را بسته است. حساسيت داشته باشيد نسبت به منکر نترسيد ولو شده کلي بگوييد، عزيزاني که ميبينند يک کسي جلوي منکري ايستاده دفاع کنند. يعني اگر ماشيني راه بيست ماشين را بسته و بد گذاشته، بنده بگويم: بد گذاشتي. ماشين ديگر هم بگويد: بد گذاشتي. اين خجالت بکشد.
در کوچههاي مدينه قدم ميزد و آيه 41 سوره حج را ميخواند «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» در زمان يکي از خلفا او را گرفتند و گفتند: براي چه اينقدر اين آيه را ميخواني؟ گفت: براي اينکه امر به معروف و نهي از منکر نمي شود. به همين خاطر تبعيد شد. تذکر داده شود منتهي با کرامت و شرايطي که دارد و با رتبه بندي منکرات. اگر راننده تاکسي يا کاسب يا هرکسي دارد کرايه اضافه ميگيرد، رانندههاي ديگر به او بگويند. منکر را بايد تذکر داد. صعصعه خطيب مجاهد ولايت پذير امام شناس اهل امر به معروف و نهي از منکر بود.