موضوع برنامه: ابعاد گوناگون شخصيت حضرت ابوطالب (عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفيعي
تاريخ پخش: 20-02-98
بسم الله الرحمن الرحيم
يکي از شخصيتهايي که کمتر به آن پرداخته شده شخصيت حضرت ابوطالب عموي پيامبر گرامي اسلامي و پدر اميرالمؤمنين(ع) است، گرچه دوستاني دارند همايش بزرگ حضرت ابوطالب را برگزار ميکنند که انشاءالله اين همايش مانند همايش حضرت خديجه که در حد گستردهاي برگزار شد، برگزار شود و تاکنون مقالات زيادي به دبيرخانه اين همايش رسيده است. جا دارد در برنامههاي کوتاهتر به موضوع حضرت ابوطالب بيشتر پرداخته شود.
اين شخصيتي که قرباني بغض امويان با اميرالمؤمنين (ع) شد. يعني بني اميه نه تنها ميخواستند نام اميرالمؤمنين نباشد، بلکه هم پدر و هم مادرش يعني حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد را به خاطر بغضي که با اميرالمؤمنين داشتند مورد حمله قرار دادند. تا آنجايي که دست نقل پارهاي از روايات مجعول، دربارهي اين شخصيت بزرگوار زدند و حتي بعضي از اين روايات به کتب صحيح اهل سنت راه پيدا کرد و به واسطه اعتباري که آقايان و عزيزان ما براي اين کتب قائل هستند حاضر به نقل اينطور روايات نشدند و تا آنجا پيش رفتند که برخي ايمان حضرت ابوطالب مؤمن آل قريش را زير سؤال بردند.
شخصيتي که ايمان او محکم، استوار و به تعبير برخي روايات مانند اصحاب کهف که قرآن کريم آنها را مدح کرده و ميفرمايد: اينها «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» (کهف/13) اينها جواناني بودند که به خدا ايمان آوردند و ما آنها را در مسير هدايت قرار داديم. براي تشخيص باورها و اعتقادات و در واقع مذهب يک شخص سه راه وجود دارد، يکي آثار علمي او، دوم رفتارش و سوم سخنانش.
ما امروز بعد از گذشت صدها سال از تاريخ اسلام وقتي به قضاوت مينشينيم، مثلاً شخصيت حضرت حمزه، شخصيت حضرت ابوطالب يا افرادي مانند ابولهب، ابوسفيان، خالد بن وريد، دهها و صدها نفري که دور پيامبر بودند، موافق و مخالف را بخواهيم ارزيابي کنيم، به عنوان يک تحليلگر و کسي که دادههاي تاريخ را ميگيريم و از استخراج دادهها به يک جمعبندي ميرسيم بايد بي طرفانه قضاوت کنيم. اين قضاوت از سه کانال و منشأ ميتواند صورت بگيرد.
اول آثار؛ اين شخصيت اشعار و کتابي دارد. ما اميرالمؤمنين را از نهجالبلاغهاش ميشناسيم. از ديوان اشعار و احاديثش، امروز امام حسين را از کجا ميشناسيم؟ از روايات و رجزها و حرفهايي که دارد. دوم از رفتار و برخوردي که با ديگران دارد و سوم از سخنان و کلماتش. اين سه مورد را در مورد حضرت ابوطالب به اختصار عرض ميکنم.
مورد اول؛ آثار علمي. ميدانيد ايشان شاعر بود و ديوان بسيار قوي دارد که در قرن چهارم شخصي به نام علي بن حمزه اين ديوان را بررسي و منتشر کرد. انشاءالله در اين همايشي که برگزار خواهيم کرد و اميدواريم اميرالمؤمنين(ع) دعا کنند اين همايش به نحو احسن صورت بگيرد، آنجا تمام مورد بحث قرار خواهد گرفت و مجموعه فخيمي منتشر خواهد شد. يکي از آن آثار شعري حضرت ابوطالب قصيده لاميه است که نود بيت ايشان سروده است و منتشر شده است و در آن قصيده و شعر سخن از توحيد و دين و اعتقادات و باورهاست. چگونه ميشود در ايمان کسي ترديد کنيم در حالي که اينگونه ميسرايد و در اشعار به دفاع از دين ميپردازد.
ميدانيد ابن ابي الحديد در قرن هفتم بود. ايشان از دانشمندان اهل سنت است که معتزلي است. کتابي دارد به نام «شرح نهجالبلاغه»، کسي کتابي نوشت در دفاع از ايمان حضرت ابوطالب و اين کتاب را به جناب ابن ابي الحديد داد و او با مطالعه اين کتاب، اشعاري گفت. عزيزاني که به نجف اشرف مشرف ميشويد، اين اشعار در دو سه جا نوشته شده است. هم روي ضريح اميرالمؤمنين اين اشعار حک شده و هم در گنبد دوار بالاي ضريح اين اشعار هست و سابق بر اين در رواق هم بود. سه جا اشعار ابوطالب را در گذشته نوشتند و الآن به ضريح و بالاي سر نجف اين اشعار نوشته شده است.
ابن ابي الحديد اينطور گفت: «و لولا ابوطالب و ابنه لما مَثل الدين شخصا فقاما» اگر ابوطالب و فرزندش يعني اميرالمؤمنين نبودند، دين شکل نميگرفت و استوار نميشد. در ادامه گفت: «فذاک بمکّة آوي و حامي و هذا بيثرب جس الاماما» يکي يعني پدر در مکه به دفاع پرداخت و پسر در مدينه. دفاع فرزند و پدر، فرزند در مدينه و پدر در مکه باعث استواري دين شد. گرچه ابن ابي الحديد توقف کرده و صراحتاً در اين موضوعي که عرض کردم نظر نداده اما اين شعر را در مورد حضرت ابوطالب سرود.
نکتهي دومي که ما باورهاي حضرت ابوطالب را استخراج ميکنيم، طرز رفتار او و روايات او از پيامبر اکرم است. شخصيتي که تمام زندگياش را وقف رسول خدا کرد. حضرت ابوطالب بعد از وفات پدربزرگ پيغمبر خدا متکفل نگهداري از رسول خدا شد و از پيامبر حمايت کرد و حتي در ازدواج با خديجه کبري خيلي نقش داشت. وقتي پيغمبر مبعوث شد يکي از کساني که تمام قد در دفاع از رسول خدا ايستاد، حضرت ابوطالب بود. ايشان عقايدش را مخفي ميکرد و رسماً اعلام نميکرد من به ايشان ايمان آوردم تا بتواند حفظ کند خودش را و به دفاع بپردازد. همان کاري که اصحاب کهف و مؤمن آل فرعون ميکرد. ايمانش را در دربار فرعون مخفي ميکرد اما به دفاع از حضرت موسي ميپرداخت. نمونههايي را بيان ميکنم که نشان دهندهي ايمان و باور اين شخصيت است.
شما را به الغدير علامه اميني ارجاع ميدهم. علامه اميني پانزده ويژگي از حضرت ابوطالب نقل ميکند که اين پانزده ويژگي هرکدام يک بعدي از شخصيت اين بزرگوار را نشان ميدهد و نشان دهنده ايمان اين بزرگوار است. مثلاً سفر شام که رسول خدا را با خود برد قبل از بعثت و نبوت و با راهبي برخورد کرد که به حضرت ابوطالب گفت: در اين شخصيت نبوت آشکار هست. يا هنگامي که جناب عبدالمطلب به حضرت ابوطالب وصيت کرد دارم از دنيا ميروم مواظب اين فرزند باش، ايشان به پدر بزرگوارشان عرض کردند: «يا أبه لا توصني بمحمد فانه ابني» (مناقب ابن شهرآشوب/ج1/ص36) البته اينها قبل از رسالت است. نميخواهد سفارش محمد را به من کني، او فرزند من است.
بعد از اسلام در کوه صفا که رسول خدا اولين بار دعوتش را از کوه صفا آغاز کرد. وقتي آيه نازل شد، «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِر» (مدثر/1و2) حضرت در کوه صفا آمدند و فرياد زدند: «قُولُوا لا الهَ الَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» ابولهب به پيغمبر حمله کرد و شروع به ناسزا کرد. اول کسي که قبل از حمزه بلند شد و در کوه صفا از پيامبر دفاع کرد، حضرت ابوطالب بود. امکان دارد کسي معتقد نباشد به اسلام و پيامبر از او دفاع کند؟ مرحوم علامه اميني موارد ديگري را ذکر ميکند در مورد شخصيت حضرت ابوطالب مثل شرکت در ازدواج پيامبر، مثل اينکه به فرزندش جعفر سفارش کرد: پشت سر پسرعمويت نماز بخوان. کسي معتقد به پيامبر نباشد و به فرزندش توصيه کند پشت سر پسرعمويت نماز بخوان. اينها نشان دهندهي ايمان و باورهاي حضرت ابوطالب است که فرزندانش در رأس اميرالمؤمنين و بعد حضرت جعفر، اينها ايمان به پيامبر آوردند و حضرت ابوطالب آنها را تشويق کرد.
ايشان رواياتي را از پيغمبر اکرم نقل کرده که يکي را عرض ميکنم. «حَدَّثَنِي مُحَمَّدٌ ص أَنَ اللَّهَ أَمَرَهُ بِصِلَةِ الْأَرْحَامِ» (بحارالانوار/ج35/ص116) ميگويد: رسول خدا براي من روايت کرد که خدا به او به صله رحم فرمان داده، بعد گفت: «وَ أَنْ يَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ لَا يَعْبُدَ مَعَهُ غَيْرَهُ وَ مُحَمَّدٌ عِنْدِي الْمُصَدَّقُ الْأَمِينُ» پيامبر نزد من صدوق و مورد صداقت و امين است. در بخش دوم اشاره به وصيتنامه اين شخصيت بزرگوار داشته باشم و در آخرين بخش سخنان ائمه در مورد حضرت ابوطالب را نقل کنم. اين وصيتنامه در منابع آمده که روزي که حضرت ابوطالب از دنيا رفت، در سال دهم بعثت که همان سال پيغمبر حضرت خديجه را از دست داد و سال بسيار سختي براي رسول اکرم بود و پيغمبر اکرم آن سال را سال حزن و اندوه ناميدند.
اين سفارشها و وصاياي حضرت ابوطالب است. «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ أَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ» (روضة الواعظين/ج1/ص140) شما برگزيده هستيد اي قريشيان! «فِيكُمُ السَّيِّدُ الْمُطَاعُ» در بين شما شخصيتي که اطاعتش لازم است، قرار دارد. من ابوطالب در آخرين لحظاتم به شما سفارش ميکنم، 1- «إِنِّي مُوصِيكُمْ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظُوهَا أُوصِيكُمْ بِتَعْظِيمِ هَذِهِ الْبَنِيَّة» اولاً به خانه خدا سفارش ميکنم. «فَإِنَّ فِيهَا مَرْضَاةَ الرَّبِّ وَ قَوَاماً لِلْمَعَاشِ» اين خانه مورد رضايت خداست. يعني معتقد به پروردگار و رسول خداست، موحد است و قبل از اسلام هم موحد بوده است. اين اعتقاد ماست.
«وَ ثُبُوتاً لِلْوَطْأَةِ وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ» با فاميل ارتباط داشته باشيد و قطع رابطه نکنيد. «فَفِي صِلَتِهَا مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ زِيَادَةٌ فِي الْعَدَدِ» صله رحم موجب ميشود شما افزايش عمر و مال پيدا کنيد. سومين سفارش حضرت ابوطالب اين است «أَجِيبُوا الدَّاعِيَ وَ أَعْطُوا السَّائِلَ» اگر کسي به شما مراجعه کرد و کاري داشت، کارش را راه بياندازيد و اگر تقاضاي مال کرد، به او بدهيد. سائل را رد نکنيد. «فَإِنَّ فِيهِمَا شَرَفاً لِلْحَيَاةِ وَ الْمَمَاتِ» شرف زندگي و مرگ به اين است که انسان دستگيري از ديگران بکند.
چهارمين نکته فرمودند: «عَلَيْكُمْ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» راست بگوييد و امانتدار باشيد. «فَإِنَّ فِيهِمَا مَحَبَّةً لِلْخَاصَّةِ» اينها باعث ميشود نزد خدا محبوب شويد. «وَ إِنِّي أُوصِيكُمْ بِمُحَمَّدٍ خَيْراً» من سفارش ميکنم قدر اين پيامبر را بدانيد. «فَإِنَّهُ الْأَمِيرُ فِي قُرَيْشٍ» ايشان امير قريش است. اينها نکاتي است که در شفارشات حضرت ابوطالب آمده است. در پايان اين وصيت فرمودند: من در آينده ميبينم اين شخص و مستضعفين و مردم عادي، امپراطوريها را از بين ميبرند و پيروز و موفق ميشوند. کسي ميتواند بگويد العياذ بالله در ايمان اين شخص ترديد است؟ کسي که اين وصايا و رفتار و سخنان را دارد؟ کسي که اين اشعار را دارد؟
اول بحث گفتم: ابوطالب قرباني بغض بني اميه نسبت به اميرالمؤمنين شد. آنهايي که نام علي را جرم ميدانستند و آنهايي که بخشنامه کردند در دربار دمشق، اگر کسي محبّ علي است حقوق او را قطع کنيد. اگر کسي فضايلي از حضرت علي نقل ميکند او را زندان کنيد. آنهايي که مثل سَمَرة بن جُندبها آمدند آياتي که در مورد حضرت علي نازل شده، مثل آيهي «ليلة المبيت» شبي که پيغمبر اکرم حضرت امير را جاي خود قرار دادند، آيه نازل شد «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» (بقره/207) ببينيد بعضي از مردم جانشان را فدا ميکنند بخاطر خدا، آمدند گفتند: اين آيه در مورد ابن ملجم نازل شده، شما چه توقعي داريد از کسي که آيهاي که در فضيلت اميرالمؤمنين است و در منقبت ابن ملجم شقي و قاتل ولي خداست، آنوقت ابوطالب از تيغ ذبح او رد شود. معلوم است اين روايتي که دربارهي حضرت ابوطالب آوردند که ايمان او را زير سؤال بردند و سند اين روايت سند ضعيفي است از کساني نقل شده که اين بغض را نسبت به اين شخصيت داشتند.
امام صادق فرمود: «مثل أبي طالب مثل أهل الكهف» (مرآت العقول/ج26/ص366) حضرت ابوطالب مثل اصحاب کهف است، «حين أسروا الإيمان و أظهروا الشرك، فآتاهم الله أجرهم مرتين» اصحاب کهف به ظاهر شرک را آشکار ميکردند ولي مؤمن بودند و تقيه ميکردند. اميرالمؤمنين فرمود: «وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً» (امالي/ص305) قسم به خدايي که پيغمبر را مبعوث کرد، «لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْض» اگر پدرم شفيع همه گنهکاران واقع شود، شفاعتش پذيرفته ميشود. يعني ابوطالب روز قيامت شفاعت بيشمار دارد، مثل انبياء و اين روايت ديگري که يک کسي نزد امام رضا سخن از عدم ايمان ابوطالب گفت و حضرت رضا(ع) فرمودند: اگر کسي اين سخن را بگويد، مسيرش به آتش جهنم است و اين جايگاه حضرت ابوطالب(ع) است. دهها کتاب در دفاع از او نوشته شده است.
در همايش بزرگي که برگزار خواهد شد به فضل الهي و اميرالمؤمنين ارائه ميشود. شيخ مفيد کتابي دارد به نام «ايمان ابي طالب» کتاب ديگري به نام «الشهاب الثاقب لرجم مکفر ابي طالب» شيخ نج الدين جعفر تهراني، يعني ايمان شهاب ثاقب نور روشن در رد کساني است که به ابوطالب جسارت کردند. کتاب ديگر «شيخ الابطح ابوطالب» کتابهاي فارسي زيادي هم در سالهاي اخير در مورد شخصيت ابوطالب(ع) نوشته شده است.
از بينندگان عزيز برنامه سمت خدا تقاضا دارم مقداري بيشتر روي اين موضوع کار شود و تقاضايي از مسجدها و هيأتها و حرمها دارم. وفات حضرت خديجه کبري و وفات حضرت ابوطالب معلوم است. در سالهاي اخير براي شخصيتهايي وفات گرفتيم که تاريخ وفاتشان معلوم نيست. مثل حضرت عبدالعظيم حسني که يکوقتي من از رهبر انقلاب سؤال کردم و ايشان فرمودند: به عنوان پزرگداشت خوب است. بالاخره اين شخصيتها روزي از دنيا رفتند و در سال روزي را به اينها اختصاص ميدهند.
حضرت ابوطالب 26 رجب وفاتش است. بايد به احترام خودش و احترام رسول خدا و احترام فاطمه بنت اسد و اميرالمؤمنين و فرزندانش، ايشان پدر دوازده امام است، به احترامش بايد آن روز مراسم گرفته شود و از همين حالا برنامهريزي شود که همه مساجد و هيأتها چند شخصيت را در برنامه خود در طول سال بگذارند، يکي حضرت ابوطالب است که 26 رجب است، يکي حضرت خديجه است که دهم ماه رمضان است و تجليل حضرت خديجه بايد سراسري و کشوري و جهاني شود و يکي هم حضرت حمزه سيدالشهداء است که پانزده شوال است. اين سه شخصيت، سه شخصيت محبوب رسول خدا بودند. اگر کسي، کسي را دوست دارد بايد کساني هم که او را دوست دارند، بايد دوست داشته باشد. اميدوارم اين تکريم نسبت به اين شخصيت انجام شود.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»