1400-06-02-حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی
عرض میکنم که راجع به اصحاب امام حسین جسته و گریخته مردم چیزهایی را شنیدهاند. میدانید که فراوان کار شده است از نظر کتاب و اینها، از جمله این کتاب عنصر شجاعت که در واقع 72 تن و 1 تن. این اخیراً در 7 جلد چاپ شده است و تقریباً یکی از بهترین کتابها در مورد اصحاب امام حسین است.
مرحوم کمری. نویسنده یک قلم ادبی و هنری هم دارد، فقط شرح حال نیاورنده است. وقتی شرح حال میآورد شروع کرده است آن شخصیت را در قالبی توصیف کرده است. این یکی از کتابهایی است که نوشته شده است. در گذشته هم میدانید که این دانش نامه امام حسین که در 14 جلد منتشر شد این هم خیلی مفصل و زیبا به امام حسین و موضوعاتش پرداخته است و این جلدش که پیش من است، جلد ششم و هفتم، مربوط به اصحاب امام حسین است. کتابهای کوچ هم زیاد نوشته شده است. کوچک منظورم جمع و جور است.
مثلاً کتاب چهرهها در حماسه کربلا، من دیدم خیلی قشنگ نویسنده خلاصه و جمع و جور نوشته است. چهرهها در حماسهی کربلا، آقای محمد باقر پورامینی نویستنده هستند. آثار زیادی هست، حالا من این 3 تا را با خودم آوردم. مثلاً جناب آقای سنگری هم یک کتابی دارند، آیینه داران آفتاب. در دو جلد قطور، آن هم با پردازش است. یعنی سعی کردهاند یک چیزهایی را نسبت به قصه عاشورا و کربلا پرورش دهد و در واقع مباحثی را در آن جا مطرح کرده است. عرض کردم، آثار خیلی زیادی است. انشاءالله یک وقتی فرصت شود، حالا پیشنهاد هم میدهیم، صدا و سیما بتواند این زندگی اصحاب را به فیلم و فیلم نامه تبدیل کند. خیلی زیبا میشود. البته اجمالاً در مختار یک چیزهایی بود.
مثلاً حضرت عبدالعظیم را وقتی تبدیل کردند به یک سریال واقعاً انقدر تاریخ نبود، خودشان با یک پردازشی توانستند. چون اینهایی که فیلم نامه مینویسند سوژههایی را پیدا میکنند و اجازه هم دارند بخشهایی را در واقع زبان حال و حکایت کنند. انشاءالله این اتفاق بیفتد. من 3-4 نکته مقدماتی عرض میکنم، بعد وارد زندگی اصحاب میشویم. حالا ممکن است که این بحثهای مقدماتی این جلسه را به خودش اختصاص دهد. یک بحث تعداد یاران امام حسین است. 72 مشهور از تاریخ طبری است. چون طبری یک کتاب بسیار قدیمی است، چون وفات ایشان 310 است، از دانشمندان اهل سنت هم است. او میگوید: «کانَ مَعَهُ اِثنان وَ ثَلاثُون فارِساً» با امام حسین 32 اسب سوار بود، «وَ اربَعونَ راجِلاً» 40 نفرهم پیاده، این 72 میشود. لذا این رقم 72 از کتاب ایشان بر سر زبانها افتاده که بعداً هم شیخ مفید و دیگران نقل کردند و طبیعتاً هم از نظر تاریخی به آن اهمیت داده میشود چون یک کتاب کهن تاریخی است.
شریعتی: جرو منابع قدیمی ما است.
حجت الاسلام رفیعی: بله، هم قدیمی است و هم ایشان میدانید که ما تاریخ را باید یک جوری وصل کنیم به آن حادثه، ایشان از ابی مخنف نقل میکند و ابی مخنف از ضحاک بن عبدالله مشرقی. ضحاک بن عبدالله کربلا بوده، بعد از ظهر عاشورا به اذن امام حسین از کربلا خارج شده است. او این گزارش را میدهد. طبیعتاً یک مقداری مورد توجه قرار گرفته است این 72. خوارزمی که از باز نویسندگان اهل سنت است، ایشان هم خیلی کهن است، 900 سال قبل است.
شریعتی: مقتل هم دارد.
حجت الاسلام رفیعی: در همان مقتلش میگوید که روز جمعه عاشورا بود. «یَومُ الجُمعَه عاشِرُ مُحَرَّم ثَبت» یا روز شنبه بوده است. و اصحاب امام حسین «اِثنان وَ ثَمانُون» یعنی 82 نفر. ایشان 10 نفر در این آمار با طبری اختلاف دارد. 3-4 قول دیگر هم است. 114 نفر هم نقل شده است. صاحب مثیر الاحزان، که کتاب خیلی قدمت تاریخی ندارد، اما ایشان 145 نفر نقل کرده است. بعضی از کتابهای دیگر هم 125 نفر نقل کردهاند. 175 نفر هم نقل شده است. پس اختلاف 100 نفر است، بین 72 تا 175. البته اقوال 600 و اینها هم دارد.
شریعتی: اینها یاران شهدا هستند؟
حجت الاسلام رفیعی: اینها شهدای کربلا هستند. آن که روی قبر اصحاب امام حسین افتاده است، من یک وقتی نگاه کردم بالغ بر 125 نفر هستند. شاید جمعش به این باشد که گفته شده است حدود 30 یا 32 نفر از لشکر دشمن به امام حسین پیوستند. حالا این آمار خیلی هم مهم نیست. کف را شما بگیرید 72 یا بالاتر 175.
شریعتی: که به 200 نمیرسد.
حجت الاسلام رفیعی: بله. این در واقع است. به همین جهت هم در فهرست کردن اصحاب یک اختلافی طبیعتاً واقع میشود. این نکته اول که گفتم 3-4 نکته عرض میکنم. نکته دومی که عرض میکنم و این خیلی مهم است، ویژگیهای کلی یاران امام حسین است. یعنی ما الان نمیخواهیم تک تک وارد شویم. من 7-8 مورد را برای بینندگان عزیز عرض میکنم که شاید این 7-8 مورد کمک کند که اینها را بشناسیم و هم خودمان را انشاءالله با این ویژگیها انطباق دهیم. بالاخره این شعار نیست که ما ملت امام حسینیم. آنها یاران امام حسین بودند ما هم انشاءالله. میگوییم «یا لَیتَنا کُنَّا مَعَکُم فَافَوزَ فوزا عَظیماً».باشد، اگر «یا لَیتَنا کُنَّا مَعَکُم»، آنها چگونه بودند. لااقل صفاتشان را که میتوانیم اکتساب کنیم.
شریعتی: امام حسینی باشیم.
حجت الاسلام رفیعی: امام حسینی باشیم. اجازه میخواهم به چند ویژگی اینها اشاره کنم. یکی از ویژگیهای اینها الهی بودن است، ربّانی بودن. برای خدا بود. این کلامی است که امام صادق در زیارتنامه اینها گفته است. امام صادق، بالاخره امام است، حجت خدا است. راجع به اصحاب امام حسین میفرماید: «السَّلامُ عَلَیکُم اَیُّها الرَّبَّانیون» سلام بر شما ای ربانیون. این تعبیری است که از وجود مقدس امام صادق آمده است. «اَنتُم لَنَا فَرَط» شما از ما جلو افتادید، ولی «وَ نَحنُ لَکُم تَبَع» ما دنبال شما میآییم. بینندگان دقت کنند این را چه کسی میگوید؟ حجت خدا میگوید، امام صادق. «وَ نَحنُ لَکُم خَلَفٌ» ما دنباله رو شما هستیم. و در عظمت اینها همین قدر بس که امام معصوم این گونه اینها را توصیف میکند. «أَشهَدُ أَنَّکُم أَنصارُ الله» اولاً شما جزو انصارالله هستید.
راجع به یاران حضرت عیسی دارد «مَن أَنصاری اِلَی الله». «وَ سادَةُ الشَّهَداءِ». این هم جالب است، امام حسین سیدالشهدا است، شهدای کربلا «وَ سادَةُ الشَّهَداءِ» یعنی ایشان آقا و آنها آقایان شهدا هستند. پس در شهدا اینها برتر هستند. همانطور که خودِ امام حسین از همه برتر است این شهدا هم «وَ سادَةُ الشَّهَداءِ». «فِي الدُّنیَا وَ الآخِرَةِ». امام صادق در این زیارت نامهشان این را دارند. بعد میفرماید: «فَإِنَّکُم أَنصَارُ اللهِ». مجدد میفرماید شما انصار خدا هستید. بعد امام صادق یک آیه از قرآن خواند. که من آیه را اشاره میکنم. آیهی 146 سوره آل عمران.
امام صادق فرمود شما مصداق این آیه هستید: «وَ کَأَیِّن مِن نَبِيٍ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیر فَما وَهَنُوا لِما أصابَهُم فِي سَبِیلِ اللهِ». در زیارت حضرت اباالفضل داریم که «لَم تَهِن». شما سست نشدهای در ارتباط با حوادثی که برایتان پیش آمد. «وَ ما ضَعفُوا» ضعیف نشدهاید، «وَ مَا استَکانُوا» در مقابل دشمن فرود نیامدید، یعنی خاضع نشدید. و بعد میفرماید شما صابر هستید. این آیه در سوره آل عمران، آیه 146، مربوط به احد است. که وقتی در احد عدهای از یاران پیامبر شهید شدند، 70 نفر شهید شدند، امیرالمومنین مجروح شد.
این آیه دارد به آن کسانی که احد را خالی کردند، یک عده فرار کردند، میگوید ببینید انبیای گذشته یارانی داشتند، «وَ کَأَیِّن مِن نَبِيٍ قاتَلَ مَعَهُ»، یک یارانی داشتند که این 4 ویژگی را داشتند: «رِبِّی» بودند یعنی غرق در خدا، «وَهن» نداشتند یعنی استحکام قلبی، ضعف نداشتند یعنی شجاعت، صبور بودند. و یک دعایی هم آنها داشتند که ایشان نقل میکند «رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ إسرافَنا فِي أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا». حالا دوستان بیننده این را مراجعه کنند، 146 و 147 آل عمران. امام صادق دارد این آیه را تطبیق میدهد بر اصحاب ابی عبدالله در روز عاشورا. بعد از قرآن اشراب کرده است، گرفته است.
میفرماید: «ما ضَعَفوا» شما ضعیف نشدهاید، «مَا استَکانُوا» شما استکانه پیدا نکردید. یعنی آن آیات قرآن را دارد در واقع، همانطور که اشاره کردم زیارت حضرت اباالفضل (ع). این یک ویژگی یاران اباعبدالله (ع) که عبارت است از ربّی بودن و ربانیون. و جناب آقای شریعتی، میدانید که همهی کارها این گونه است. اگر انسان کارش خدایی باشد میماند. این همان است که امام سجاد بر فراز منبر شام، زینب کبری در مجلس یزید، هر کار میخواهید بکنید. امسال دیدید دیگر در این شرایط کرونا هر کسی به اندازه خودش برای امام حسین مایه گذاشت. این محبت ابی عبدالله در دلها کار خداست و این نتیجه این است که آنها کارشان برای خدا بود.
شریعتی: هر که برای خدا باشد خدا برای اوست.
حجت الاسلام رفیعی: احسنت. خدا او را ماندگار میکند. من یک بحثی را دیشب در کاشان منبر بودم آن جا مطرح کردم. حالا یک مرتبه یادم افتاد که اشاره کنم، یادی هم از آن جلسه کنم. عرض کنم که گفتم کربلا 2 دسته زیبایی داشت: زیباییهای حسی، زیباییهای معنوی. مثال زدم، گفتم حالا اگر زیبایی را بخواهم مثال بزنم برای شما الان جناب عالی به نماز که میایستید یک لباس سفید اتو کشیدهی تمیز، سجاده نو، عطر بزنید، موهایتان را شانه کنید، این زیبایی حسی است. کسی میبیند میگوید بَه، چقدر باوقار نماز میخواند.
اما آن حضور قلبی که دارید آن زیبایی معنوی است. آن را نمیشود دید که امام عسگری میفرماید: «زِینَةُ البَواطِنِ أَجمَلُ مِن زِینَةِ الظَّواهِر» زینت باطنی قشنگتر از زینت ظاهری است. یک کتاب هم داریم یک کسی نوشته است، زیبا شناسی عاشورا. آن جا گفتم. گفتم زیبایی حسی کربلا مسیحی هم میفرماید، آنتوان هم میفهمد. بعد گفتم زیباییهای حسی کربلا 4 چیز بود: خطبهها، رجزها، دعاها، گفتگوها. آقای شریعتی، وقت باشد انسان دو ماه، نه یک ماه، نه ده روز، 60 سال، فقط همین 4 تا را توضیح دهد. زیبایی خطبهها، رجزها، دعاها، و گفتگوها حرفهایی که امام حسین با افراد زده است. خیلی بحث قشنگی است. انصافاً یک کسی اینها را در یک ویترینی بگذارد، منهای قصهی مذهبیات، فقط بررسی کند این رجزهایی که خوانده شده است.
شریعتی: اتفاقاً وقتی خوب تبیین میشود، مثلاً در این محافل و مجالسها و گه گاهی در برنامه خودمان، تازه این زیباییهای ظاهری است، تازه میفهمی که چرا زینب کبری فرمود: «ما رَأَیتُ إلَّا جَمیلاً».
حجت الاسلام رفیعی: احسنت. «ما رَأَیتُ إلَّا جَمیلاً». این جمیل بودن خودش را نشان میدهد. خطبهها زیبا بوده است، رجزها زیبا بوده است. یک بچهی 11 ساله میآید میگوید «اَمیری حُسِینُ». یک مینی بوس میآید «کَیفَ تَرَی الکُفّار ضَرَبَ الاَسوَد». حالا انشاءالله اشاره خواهم کرد.
قسم دوم زیبایی معنوی است که حالا الان به این بحث رسیدیم. که نمیشود دید.آن هم من 7-8 مورد اشاره کردم حالا در ضمن برنامه در آینده به آن میپردازیم. گفتم یکی از آن زیباییهای معنوی که حدیث هم داریم «ما اَحسَنَ الرِضاع وَ اَقبَحَ السَخَت»، صفت رضا است، گله نکردن، شکوه نکردن، آن امید که الان در مردم یک مقداری کم شده است. امیرالمومنین (ع) فرمودند: «إنَّ اَعَظَمَ البَلا اِنقِطاعُ الرَجاء» بزرگترین بلا این است که امید کم شود. حالا من خیلی به امور پزشکی نمیخواهم اشاره کنم ولی آقایان خودشان میگویند. میگویند بعضی از این حوادثی که در این کرونا پیش آمده است یک بخشی از آن برای ترس است، خودباختن است. خیلی مهم است. این رجا و امید در کربلا قشنگ است، این رضا در کربلا قشنگ است.
شریعتی: هیچ کس کم نیاورد. اینهایی که تا آخر ماندند.
حجت الاسلام رفیعی: هیچ کس کم نیاورد. زینت صبر، زینت جوان مردی، زینت حلم. اینها است که شما در کربلا جایی هم پیدا نمیکنید که جایی گلهای، شکوهای باشد. یعنی وقتی شما ملاحظه میکنید، آدم شرمنده میشود. شبِ عصر عاشورا امام به میدان میرود، همه هم شهید شدند، خودش تنها است و زن و بچه دورش را گرفتند. «بِسمِ اللهِ الرَّحمِنِ الرَّحیم/ اِستَعِدُوا لِلبَلاء» آماده باشید. «وَ اَعلَمُوا أنَّ اللهَ حافِظُکُم وَ حامیکُم» بدانید خدا حافظ شما است، حامی شماست.
«لا تَقُولُوا بِالسَنَتِکُم ما یَنقُصُ مَن قُدرِکُم» یک چیزی نگویید که ثوابتان پایین بیاید. «وَ یُعَذَبُ اَعادیکُم بِاَنواعِ البَلاء» همهی این دشمنها خار میشوند، عذاب میشوند. یعنی مثل این که امام حسین یک دریچهای را گشوده است و دارد 5 سال بعدف 10 سال بعد، خدا به همهی شما اجر میدهد پاداش میدهد. این یک ویژگی یاران امام حسین یعنی «رَبّانی» بودن بود.
ویژگی دوم، ویژگی سبقت بر شهادت است. این عبارت در تاریخ آمده است که به همدیگر میگفتند: «تَنافَسُوا». تعبیر این است، نوشتند اصحاب امام حسین «تَنافَسُوا فِي اَن یُقتَلُوا بَینَ یَدَیه» با هم مسابقه گذاشته بودند در این که به شهادت برسند. این التماس میکند، آن اصرار میکند، این جلو میآید. پس سبقت میگرفتند به قتال. که یک وقتی دو برادر جابری، برای قبیله جابریان، آمدند گفتند آقا ما از شما نمیخواهیم بالای سر ما بیایید.
چون امام حسین که بالای سر همهی شهدا نیامدهاند، حالا این که مشهور است امام سر همه را به دامن گرفت، درست نیست. شاید 9-10 نفر این گونه بود. یک سری اصلاً در حملهی اول فرصت نشده است. گفتند آقا یک جایی بایستید فقط ما را تماشا کنید. وقتی ما شهید میشویم شما ما را ببینید. من حالا برسم برای شما این دو جوان را خواهم گفت. دو برادر، اخوان جابری، گفتند فقط میخواهیم شما ببینید ما کم نگذاشتیم. اینها چیزهایی است که در کربلا است.
شریعتی: «ما رَأَیتُ إلَّا جَمیلاً».
حجت الاسلام رفیعی: ویژگی سوم شجاعت بی نظیر اینها است. امر سعد وقتی صبح عاشورا شروع شد دید که این 30 هزار آدم نمیدانند چه کار کنند. گفت: «یا حَمقا». اگر یک حرف خوب در زندگیاش زده باشد همین است. گفت احمقها، نادانها «أَتَدرُون مَن تُقاتِلون» شما میدانید با چه کسی میجنگید. نادانها شما میدانید با چه کسی مبارزه میکنید. «فُرسانُ أَهلُ المِصر» اینها شجاعان این منطقه هستند. لذا معروف است، یادم نیست که کجا دیدم، یک وقتی سرها را به کوفه میآوردند یک کسی به امر سعد گفته بود 70-80 نفر در مقابل 30 هزار نفر تعدادی نیست. گفته بود چه میگویی، اینها هر کدامشان یک لشکری بودند. و این ویژگی سوم، شجاعت این بزرگان بود.
چهارم، خیلی این عبارت قشنگ است، آرامششان. یک عبارتی دارد من بخوانم برای عزیزان که میگوید اصحاب امام حسین این گونه بودند «تُشرِقُ اَلوانُهُم» چهرههایشان نورانی. آدم ترسو رنگش را میبازد. «تَهدَیُ جَوارَحِهم» اعضایشان آرام بود. دستپاچه و هول نمیشدند. «وَ تَسکُنُ نُفُوسَهُم». چقدر این عبارت زیبا توصیف میکند. نورانی در چهره، آرامش در اعضا، سکینه و آن آرام بودن قلبی. فلذا خیلی راحت میآمدند رجز میخواندند، صحبت میکردند، میدان میآمدند، عابس لباسش را از تن درآورد. این یک خصوصیتی است که آرامش بر اینها حاکم بود. لذا یک شخصی شب عاشورا دید حبیب ابن مظاهر، بریر را انشاءالله به او میرسیم، گفت وقت آوردی با ما شوخی میکنی. گفت «الآنَ وَقَتَ السُرُور» اتفاقاً امشب وقت مزاح کردن است. قرآن هم دارد که شهدا را میگوید «فَرِحین بِما آتاهُم الله مِن فَضلِه». این خیلی عجیب است.
شریعتی: اگر آرامش نداشته باشی، اگر شجاعت نداشته باشی که نمیتوانی تنت را سپر سیدالشهدا کنی در نماز ظهر عاشورا.
حجت الاسلام رفیعی: نمیخواهم مقایسه کنم. اصحاب ابی عبدالله بی نظیر هستند ولی بالاخره یک قدمهایی در مسیر اینها برداشته شده است دیگر. «إنّا تَبَع» امام صادق فرموده است. شما الان شهید بزرگوار ما شهید حججی را در نظر بگیرید. شهید حججی، جوان 20 و چند ساله، در دست دشمن همه گفتند آرام بود.
شریعتی: و صلابت داشت.
حجت الاسلام رفیعی: و صلابت داشت. اینها خیلی مهم است. شوخی نیست. میخواهند بُکشند، میخواهند سر از بدن جدا کنند. اینها در اثر همین معارف به آن جا رسیدند. این هم یک ویژگی است. ویژگی دیگر خودِ امام حسین این را فرموده است. فرمود: «قَتلانا قَتلَي النَبیین» اینهایی که کنار منِ امام حسین شهید میشوند، مثل آنهایی هستند که کنار انبیا. یعنی در واقع جایگاه شهدای کنار پیامبران را دارند. ویژگی دیگر، نمیدانم حالا چند تا شد. رقمش از ذهنم خارج شد. ویژگی دیگر آن وفا است. «فَإنّي لَا أَعلَمُ أَصحَاباً أَوفَی».
شریعتی: آقا چه مدالی داده است.
حجت الاسلام رفیعی: در روایت داریم وفا جنه است، یعنی یک سپر است. «لا دینَ لِمَن لَا وَفا» اگر کسی وفا نداشته باشد دین ندارد. گاهی وقت بین قولهایی که به خودمان میدهیم آن جا بحث میکنیم. گاهی وقتها نه، وفا، وفای به امام مطرح است که در زیارت حضرت اباالفضل (ع) هم آمده است و روایت هم داریم. یک کسی به آقا امام سجاد، این روزها به ایشان منصوب است سید الساجدین، عرض کرد که آقا میشود به من بگویید خلاصه دین چیست. «أَخبِرنِي بِجَمیعِ شَرَائِعِ الدَّینِ» آقا فرمودند دین 3 چیز است، «قَولُ الحَق» حق گویی، «الحُکم بِالعَدلِ» عدالت محوری، «وَ الوَفَاءُ بِالعَهدِ». چقدر قشنگ است. این هم انشاءالله عزیزان ما حفظ کنند. که فقط نماز و روزه نیست، گرچه خودِ نماز و روزه هم وفای به عهد است. فرمود همهی دین یک مثلث سه ضلعی است، حق گویی، عدالت محوری، وفاداری. این که امام حسین فرمود من اصحابی با وفاتر از شما نمیشناسم. حالا خیلی نکتهها در زندگی اصحاب است.
شریعتی: حالا یک اتفاقی که میافتد، حالا جا دارد من از شما واقعاً تشکر کنم، این اصحاب هر کدامشان یک کتاب مفصل هستند. یعنی هر کدامشان یک تابلوی زیبایی از حماسه را خلق میکنند. ما متاسفانه در ایام محرم نهایت شب چهارم به یکی از اصحاب بپردازیم. یعنی متاسفانه پرداخته نشده است و تک تکشان مهجور هستند.
حجت الاسلام رفیعی: بله، پرداخته نمیشود و جا هم دارد که در واقع گفته شود. من یادم است، شاید الان هم مرسوم باشد، یک آقایی در محله ما سنی هم نداشت. منزل ما میآمد روضه 72 تن میخواند. در حد این که یکی یکی اسم ببرد و اشارهای به یکی از ویژگیها و صفات کند.
شریعتی: در حد خودش میخواسته حق خودش را ادا کند.
حجت الاسلام رفیعی: یکی دیگر از ویژگیهای یاران اباعبدالله که در، ایها همه نقل است من هیچ چیزی از خودم نمیگویم. اینها تمام نقل تاریخ و نقل روایت است.
شریعتی: یعنی شاهد دارد.
حجت الاسلام رفیعی: شاهد دارد. من عربیهایشان را نوشتم. یا امام گفته است، یا مثلاً مورخین 10 قرن پیش نوشتند که اینها بر این ویژگی بودند. یکی از آنها یقین و بصیرت است. این هم خیلی مهم است. این یقینی که تردید در اینها نبود، شک در اینها نبود. و این استحکام باور یکی از خصوصیات است. این هم نکته دوم بود. یک نکتهی دیگر هم اجازه بفرمایید عرض کنیم و ببینیم میرسیم امروز به زندگی اصحاب بپردازیم یا نه. من یک دسته بندی از اصحاب اباعبدالله (ع) داشته باشم که اینها به چند گونه میشود تقسیم کرد. این تقسیمی که من نوشتم را فعلاً با نگاه خودم عرض میکنم. یعنی شهدای کربلا را دارم در واقع گونه بندی و رده بندی میکنم. دسته اول هاشمیان؛ هاشمیان منظورمان فرزندان امیرالمومنین، امام حسن، امام حسین، جعفر و عقیل. این 5 نفر را میگوییم هاشمیان.
شریعتی: بستگان سیدالشهدا.
حجت الاسلام رفیعی: بستگان سیدالشهدا. که اجازه بدهید فهرست وار یک اشارهای به اینها داشته باشم. از وجود مقدس امیرالمومنین (ع)، خوب مشهور در کربلا خودِ وجود مقدس امام حسین که فرزند بلافصل هستند و 4 فرزند ام البنین، این 5 نفر. اما 6 نفر هم گفتهاند، از خود امیرالمومنین. پس امیرالمومنین سهمشان از این کربلا 5 یا 6 شهید از فرزندانش است.
البته بچههای امام حسین هم بودند منتهی من بلافصل را عرض میکنم. وجود مقدس امام حسن، از امام حسن یک فرزند ایشان ابوبکر بن حسن است. متاسفانه از ایشان هم کم یاد میشود. این شخصیت که خوب میدانید، بارها گفتیم، نامگذاریهای آن زمان تعین نداشتند. یعنی اسامی به گونهای بود که چند یزید در کربلا شهید شده است. این که الان اگر ما بگوییم یزید، در ذهن همهی ما یزید داستان کربلا میآید.
شهید در کربلا داریم. 7-8 نفر از اصحاب امام صادق، اصحاب به نام، نامشان معاویه است. به هیچ وجه اسامی تعین نداشت فلذا اسامی مختلفی به فرزندان ائمه هم گذاشته شده است. مثلاً یکی از اصحاب بسیار باوفا و بسیار دوست داشتنی پیامبر گرامی اسلام عثمان بن مظعون است. که حضرت امیر یکی از فرزاندنش را گفت به خاطر علاقهای که به او دارم، او زمان پیغمبر از دنیا رفته است، اسم میگذارم. جناب ابوبکر بن علی (ع) 35 سال داشتند در کربلا.
شریعتی: ابوبکر بن حسن (ع).
حجت الاسلام رفیعی: احسنت. ابوبکر بن حسن(ع). حالا علی هم میشود، به واسطه جدشان، ولی ما الان داریم امام حسن را میگوییم. در کربلا 35 سال داشتند.
شریعتی: فرزند ارشد امام حسن (ع).
حجت الاسلام رفیعی: نه، فرزند ارشد باز زید هم دارد، منتها در کربلا این ارشد بود. دوم که خوب معروف است، جناب قاسم بن حسن. سوم عبدالله بن حسن. احمد بن حسن هم نقل شده است، 16 ساله. بعضی از مقاتل نوشتهاند. و یک پسر مجروح هم در کربلا دارد. اگر این گونه باشد ایشان هم در کربلا 5 سهم دارد. ابوبکر بن حسن، احمد بن حسن، قاسم بن حسن، عبدالله بن حسن و حسن مثنی که در کربلا مجروح شد. این از فرزندان امام حسن، هاشمیان را میگوییم. فرزندان امام حسین هم که مشهورش دو نفر است، علی اکبر (ع) و علی اصغر(ع). اگر عبدالله رضی هم غیر از علی اصغر باشد 3 شهید میشوند. اما جناب جعفر بن ابی طالب. جعفر بن ابی طالب پسری دارد به نام عبدالله جعفر که عزیزان میدانند شوهر حضرت زینب (س) بود، و پسری دارد به نام محمد بن جعفر. یعنی برادر عبدالله.
شریعتی: محمد و عبدالله.
حجت الاسلام رفیعی: اینها پسران جعفر بن محمد بودند. اینها هیچ کدام کربلا نبودند اما عبدالله 2 پسر داده است، محمد هم 2 پسر داده است. یعنی جعفر بن ابی طالب 4 نوهاش در کربلا به شهادت رسیدند. پس از امیرالمومنین 5-6 شهید، امام حسن 3-4 یا 5 شهید، خودِ امام حسین 2 یا 3 شهید، خودِ وجود جعفر بن ابی طالب که خودش شهید موته است و پنجمی هم عقیل. دیگر من عقیل را این جا یادم است مفصل بحث کردیم. تا 9 شهید در آل عقیل بوده است. پسرانش، نوههایش، که در راسشان جناب مسلم بن عقیل، عبدالله بن عقیل، محمد بن عقیل، پسر مسلم عبدالله بن مسلم بن عقیل، علی بن عقیل. اینها غوغا کردند. که ابی عبدالله وقتی اینها را میدید میفرمود: «صَبراً یا آلِ عَقیل» خدا به شما صبر دهد آل عقیل. جا دارد که تقدیر کنیم از عقیل که این شهدا که اگر تعداد اینها را اگر جمع بزنیم ببینیم چقدر میشود.
مشهور است از شهدای بنی هاشم هستند. داریم دسته بندی میکنیم، گونه بندی شهدای کربلا را. اول رفتیم سراغ هاشمیها. دوم اصحاب پیامبر؛ تا 8 نفر هم اصحاب پیامبر را گفتند. اصحاب پیامبر یعنی چه کسانی؟ یعنی کسانی که پیامبر را دیدند، درک کرده بودند، و قاعدتاً در کربلا سنشان باید یک مقداری بالا باشد. هانیه بن عروه، از شهدای کربلا حساب میکنیم. درست است پیشاهنگ بود. مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، انس بن حارث. اینها هستند.
دسته سوم از شهدای کربلا کسانی هستند که اصحاب پیامبر نیستند. اصحاب پیامبر نیستند به این معنا که یا جزو اصحاب امیرالمومنین بودند، یا جزو اصحاب امام حسن بودند، یا جزو اصحاب امام. بالاخره پیامبر را درک نکردند که بخش عمدهای هم اینها هستند که اینها آمارشان کم نیست. مثل مثلاً هریر، ابو ثمامه. پس آمدیم گونه شناسی اصحاب کربلا را در 4 بخش خدمت بینندگان امروز عرض کردیم. بخش اول هاشمیان بودند، بخش دوم اصحاب پیامبر، بخش سوم کسانی که جزو اصحاب پیامبر نیستند.
شریعتی: ولی اصحاب ائمه ما هستند.
حجت الاسلام رفیعی: اصحاب امام هستند. بخش چهارمی که نگفتم و الان اضافه میکنم، من اسمش را گذاشتم رهیافتگان. یعنی کسانی که اینها اصلاً در سپاه امام حسین نبودند و بعداً به ابی عبدالله (ع) پیوستند.
شریعتی: یعنی هیچ نسبتی نداشتند، ناگهان شدند شهید سیدالشهدا.
حجت الاسلام رفیعی: تا 30 نفر هم آمار اینها گفتند. مثل چه کسی؟ مثل حر. مثل ابوالحتوف. ابوالحتوف بعد از عاشورا به امام حسین پیوسته است. برادرش سعد، اینها دو برادر هستند. مرحوم مجلسی نقل میکند کربلا که رفتم نگاه کردم روی این اسامی دیدم اسم هر دو هست. و گاهی هم به رفقا میگویم. میگویم بروید اینها را یکی یکی بخوانید هر کدامشان هم یک چیزی بخواهید. هر کدام از اینها بالاخره به امام حسین وصل هستند. اینها را دست کم نگیرید.
ابوالحتوف، سعد، حر، ابوالشعثاء، هریر. اینها گونه شناسی شهدای کربلا بود که در 4 گونه من عرض کردم. اینها مقدماتی بود که من خدمت شما عرض کردم. مقدمه اول آمار شهدا، مقدمه دوم ویژگیهای شهدا، مقدمه سوم گونه شناسی شهدا. حالا اگر اجازه دهید فرصتی بگیریم و بعد انشاءالله در خدمتتان باشیم.
این آیهای که الان تلاوت شد اتفاقاً به حال و هوای این روزهای ما میخورد. من حالا اجازه دهید این را خدمت بینندگان معنا کنم. آیه 53 سوره نحل میفرماید: «وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ». این که جای تردید نیست. هر نعمتی که به شما میرسد از خدا است. ما که چیزی نداریم، این نفس کشیدنمان هم ممکن است برود بالا برنگردد. پس همهی این نعمتهایی که داری از خدا است. اما گلهی خدا این است. میفرماید: «ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ». حالا زندگی دنیا است، آمد و یک «ضُّرُّ» رسید. الان این کرونا «ضُّرُّ» است. «ضُّرُّ» را من معنا میکنم یک سلب نعمتی، یک چیزی از شما، مثلاً کسی از دنیا رفت، مریض شد.
شریعتی: یک دفعه یک فشاری سخت آمد.
حجت الاسلام رفیعی: احسنت. یک فشاری آمد. «ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ» شروع به جز و فز میکنید. خدا چرا اینطور شد، چرا من، فلان. این که واقعاً انسان گاهی داستان کربلا را وقتی میبیند که این حوادث یک شب اتفاق افتاد. چون ممکن است مثلاً خرد خرد اتفاقات برای کسی بیفتد، اما در یک شبانه روز این همه عارضه برای یک شخصیتی پیش بیاید بعد هم بگوید: «رَضاً بِقَضائِک»، «ما رَأَیتُ الَّا جَمیلاً». اینها نشان میدهد که، مخصوصاً در شرایط فعلی که متاسفانه حالا فضای مجازی جلو میرویم خوب ناراحت کننده است. فلانی از دنیا رفت، فلانی بیمار شد، فلانی مبتلا شد. یک مقداری این توجه را داشته باشیم که گاهی سختیها خودش سازنده است و اقل آن این است که گله و شکوه انشاءالله در زندگیمان نباشد.
شریعتی: انشاءالله. خیلی خوب. امروز از اصحاب و یاران باوفای سیدالشهدا گفتیم. مقدماتی را شنیدم که خیلی هم جذاب بود، خیلی هم مفید بود، حالا حسن ختام جلسه امروز ما به نظرم از یکی از اصحاب یاد کنیم ببینیم چقدر فرصت داریم.
حجت الاسلام رفیعی: من دوست دارم آقای شریعتی، در این چند جلسهی دیگری که خدمت شما هستم و حضور من محدود است، اگر بشود حتی در محرم و صفر دلم میخواهد این اتفاق بیفتد، یک مروری بر همهی این اصحاب داشته باشیم. اگر اجازه بفرمایید به حروف الفبا جلو برویم. تقسیم بندی را مثل هاشمیان که گفتیم انجام ندهیم.
به حروف الفبا جلو برویم و امروز از یکی از این بزرگان نام میبریم. اگر بحث ناقص ماند انشاءالله جلسه آینده ادامه میدهیم. به ترتیب حروف الفبا طبیعتاً اولین شهیدی که در کربلا به حروف الفبا ما از او یاد میکنیم، اولین شهید نیست، جناب ابوثمامه صائدی است. که ایشان از قبیله همدان است. قبیله همدان برای یمن است. خیلی امیرالمومنین اینها را دوست داشته و اینها خیلی به حضرت امیر علاقه داشتند. خیلی از یاران امیرالمومنین هم همدانی هستند.
هَمِدان نوشته میشود ولی هَمدان خوانده میشود. ایشان 2-3 تا از ویژگیهایش را فقط عرض کنم. از اصحاب امیرالمومنین است. «کانَ مِن اَصحابِ الاِمام العَلی اَلاَبطال» از اصحاب قهرمان امیرالمومنین بود. در نبردهای امیرالمومنین علیه دشمنان شرکت داشته است. باز تعبیر دیگر این است که: «مِن وُجوهِ الشیعَه» یعنی از چهرههای مطرح شیعه بود.
سرشناس بوده است. «وُجُوه» یعنی کسی که پیشانی بوده، برد بوده است. حالا کوفه که پیش میآید مرتب میگوییم نامه نوشتند و مهمان نوازی نکردند و بد عمل کردند، ولی جا دارد اینها را هم بگوییم. از کسانی که نامه به امام حسین نوشته و پای آن ایستاده ایشان است. ابوثمامه؛ پس همهی اینهایی که نامه نوشتند بد عهد نبودند. ایشان یکی از کسانی است که نامه نوشت، به محض این که مسلم بن عقیل کوفه آمد خدمت ایشان رفت و گفت هر جوری بگویی من در خدمت هستم. مسلم یک آدم شجاع، یار امیرالمومنین است.
ایشان را فرماندهی یک بخشی گذاشت. که اولین بار که خانهی ابن زیاد محاصره شد، قبل از شهادت مسلم بن عقیل، همین ابوثمامه فرمانده بود. یعنی این شجاعت را داشت. وقتی در کوفه خیانت شد و به هر حال وجود مقدس مسلم بن عقیل به شهادت رسید، ابوثمامه خودش را از راه و بی راهه به امام حسین رساند در کربلا، و جزو اصحاب امام حسین شد. پس نامه نوشته است، مهمان نوازی کرده است، نشان داده است، کوتاهی هم در این قصه نداشته است. یک نکتهای که بگویم، بقیهاش را میگذارم برای جلسه بعد. این آدم نوشتند یک تیزبینی و فراست عجیبی داشت. فراست و تیزبینی هم یک صفتی است. حالا بعضیهایش خدادادی است.
میگویند بعضیها تیزند. حالا در فارسی خودمان میگویند شما فلان کلمه را بگو من تا آخرش میروم. این داستان را میگویم و دیگر بحث را جمع میکنم. روز عاشورا عمر بن سعد به اطرافیانش گفت که یک کسی برود با امام حسین ملاقات کند که میخواهد چه کار کند. یک آدمی به نام کثیر بن عبدالله، خیلی آدم خبیثی بوده، گفت عمر سعد من میروم. گفت باشد. گفت میروم در خیمه به بهانه مذاکره گردن حسین را میزنم. این قدر خبیث بود. عمر سعد، حالا ندارد که منعش کرد یا چه، گفت نه من نمیخواهم. برو بپرس تصمیمش چیست، بیعت میکند یا نه. گفت باشد. شمشیر را گذاشت آمد. خیلی جسور بوده است. وقتی آمد ابوثمامه جلو خیمه نشسته بود. گفت بفرمایید. گفت من میخواهم با آقا ملاقات کنم، فرستاده ویژه عمر سعد هستم. گفت عیب ندارد، شمشیرت را بده و برو. گفت شمشیرم را نمیدهم. کسی این شمشیر را تا حالا از من جدا نکرده است. ابوثمامه گفت عیبی ندارد، پس من همراه تو میآیم، دست میگذارم روی شمشیرت، تو با امام حسین صحبت کن. ابوثمامه فهمید. فهمید که یک خباثتی دارد.