دختر جوانی هستم که واجباتم را انجام می دهم و از محرماتی که باعث زمینه ی گناه می شود دوری می کنم . اینها باعث شده که من نسبت به خواهرها و برادرانم که این کارها را انجام نمی دهند دچار خودبینی بشوم . من در دلم آنها را پایین تر از خودم می بینم . من فکر می کنم بخاطر این افکار خدا از من خشمگین است و شاید خدا آنها را بیشتر از من دوست داشته باشد . هر کاری می کنم نمی توانم این عیب را در خودم از بین ببرم . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – یک حوزه ی خودبرتر بینی ، عُجب و به خود بالیدن داریم و یک حوزه ی اینکه عمل من بهتر از آنها است و این دو حوزه ی متفاوت است . خدا در قرآن می فرماید : آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابرند ؟ من دیپلم دارم و شما لیسانس دارید و واقعیت این است که شما چهار سال بیشتر درس خوانده اید و سوادتان از من بیشتر است . اگر من این حقیقت را در ذهن خودم داشته باشم آیا این عجب است ؟ کسی که در خانه نماز نمی خواند با من که نماز می خوانم ، کار من از او بهتر است . اگر برادر ایشان در خانه به صحنه های حرام نگاه می کند ولی ایشان عفت می ورزند ، آیا این دو یکی هستند ؟ آیا فرد با نماز با فرد بی نماز یکی است ؟ آیا راستگو با دروغگو یکی است ؟ آیا کسی که کار درست انجام می دهد با کسی که مجرم است یکی است ؟ این احساس همیشه عجب نیست و خدا از انسان خشمگین نخواهد شد . اگر من گفتم که نماز خواندن من درست است و بی نمازی شما غلط است و به من این احساس دست داد که کاری که من دارم انجام می دهم درست است و کار آنها اشتباه است ، این عُجب نیست . این احساس اشکالی ندارد . حتی این احساس می تواند مشوق هم باشد که من کارم را پیش ببرم اما اگر من خودم را بالاتر بدانم نه عمل خودم را ، این اشکال دارد .مثلا بگویم من از همه بهتر هستم و من به بهشت می روم و او به جهنم می رود . ممکن است که خدا کسی را ببخشد و یا فرد در عمرش کاری را انجام داده باشد که خدا او را به بهشت ببرد . اگر انسان را عُجب گرفت و دیگران را مسخره کرد و این را به رخ دیگران کشید ، این احساس غلط است . فردی از امام باقر (ع) سوال کرد که وقتی من کار خیر انجام می دهم من را تشویق می کنند و من خوشم می آید . آیا این ریا است ؟ امام فرمود : هیچ کس در این عالم نیست که از تشویق بدش بیاید . اینکه کار من درست است و کار دیگری غلط است عجب نیست . عُجب کاری است که شیطان کرد . خدا به شیطان گفت که در مقابل انسان سجده کن ولی شیطان این کار را نکرد زیرا من از او برتر هستم او از خاک است و من از آتش هستم . اینکه انسان تعصب بورزد و حقیقت را نادیده بگیرد ، این عُجب می شود. اگر این خانم بگوید که من نماز می خوانم پس کار من بهتر از آنهاست که نماز نمی خوانند . اگر ما متوقع باشیم که همه به ما احترام کنند عجب است. حضرت امیر المومنیین می فرماید: بدترین بنده را مایوس نکنید و بهترین بنده را هم امیدوار نکنید . چون ممکن است که فرد بد هدایت بشود و فرد خوب گمراه بشود. حُر منحرف بود ولی بعد به راه خوب آمد .
سوال – من دختر شانزده ساله ای هستم . شما در مورد حقوق زن و مرد صحبت می کنید . بنظر شما زنها مظلوم واقع نمی شوند ؟ بنظر شما در جامعه ی امروز زنها آفریده نمی شوند که خدمتگزار مردها بشوند ؟ البته منظور من شرایط جامعه ی ایران است . من به حد کفایت دلیل دارم . زنها باید بچه بدنیا بیاورند که نسل منقرض نشود که خیلی سخت است بعد تربیت بچه است که بطور کامل دست مادر است و بیشتر مردها دخالتی در تربیت بچه ندارند ، کارهای خانه هم بعهده ی زنهاست ، زنها کارمند هم هستند ، مردها که زنهایشان را طلاق می دهند می توانند براحتی دوباره ازدواج کنند ولی اگر زن مطلقه شد باید قید ازدواج موفق را بزند ، مادر شوهر و مادر زن که بار منفی دارد به زنها تعلق دارد و کلماتی مثل پدر شوهر و پدر زن و برادر شوهر دارای بار منفی نیستند ، زنها محکوم به فتنه انگیزی هستند . این از دنیای زنهاست. حالا در مورد آخرت : گناهانی مثل رقصیدن و بد حجاب بودن و غیبت مخصوص خانم هاست ، زود مکلف شدن خانم ها چیزی جز سنگین تر شدن بار گناهانشان ندارد ، پسرها می توانند تا سن تکلیف گناه کنند و زحمت نماز و روزه هم برگردنشان نیست ، زنها باید دلشان به چه چیزی خوش باشد ؟ زحمت مردها خیلی کمتر از زنهاست .راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – همین که ما سوال شما را خواندیم نشان می دهد که ما تبعیضی در خواندن سوال قائل نشدیم . من هم می توانم مثل این خانم کلی مدرک علیه خانم ها جمع کنم . مثلا می گویند که خانمها تکلیف شان بیشتر است درحالیکه خانم ها چند روز در ماه نماز را انجام نمی دهند . برای بارداری خدا ثواب های ویژه ای را به خانم ها می دهد و از گناهان پاک می شود . کار بیرون از خانه برای خانم ها عمومیت ندارد و لازم نیست . وقتی کسی خواستگاری می رود نمی پرسد که شغل خانم چیست؟ مگر چند درصد خانمها کارمند هستند ؟ اسلام برای مرد و زن تساوی قائل شده است . الان در ایران تعداد خانم ها بیشتراز آقایان است . برعکس در اروپا تعداد آقایان بیشتر است . اسلام نگفته که وقتی خانمی طلاق گرفت ازدواج نکند ؟ بیشتر زنهای پیامبر اول شوهر داشتند و بعد زن پیامبر شدند . بار منفی کلمات را ما خودمان درست کرده اند . در قرآن و سوره ی نساء و در روایت به زنها خیلی توجه شده است . روایت داریم که دختر رحمت و پسر نعمت است . حَسَنه مثل نماز شب و نعمت مثل آب است . پیامبر فرمودند که وقتی به مسافرت می روید اول سوغاتی را برای دخترانتان بیاورید . دختر ریحانه است . غیبت فقط گناه خانم ها نیست . اگر خانم بی حجابی می کند ، مردها هم به نامحرم نگاه می کنند . در مورد رقص تفاوتی نمی کند . ایشان حیلی بدبینانه وارد این بحث شده اند . بیشتر مردها درگیر گناهان اقتصادی هستند . مثل ربا و رشوه . قرآن می فرماید :هر کسی که کار خوب انجام بدهد خدا زندگی جاودانه به او می دهد . زنان خوب مثل خدیجه و حضرت فاطمه و زنان بد مثل مادر ابولهب و زن ابوجهل داریم . ما بهترین مرد ، علی و بدترین مرد ابولهب را داریم. اقتضای ذات دختر این است که زودتر به عرصه ی اجتماع وارد می شود . آقایی که دختردار است زودتر داماد دار می شود . در کلاس تکلیف به خانم ها گفته اند که نه ساله وارد بشوند ولی آقایان شانزده ساله وارد این کلاس می شوند .
سوال – مادر من هر وقت با خاله هایم فرصت با هم بودن پیدا می کنند با هم غیبت می کنند . در جواب تذکرات من می گویند که این غیبت نیست یا اینکه می گویند : تو گوش نده . آنها وظایف دینی شان را کامل انجام می دهند ولی غیبت می کنند .وظیفه ی من چیست ؟
پاسخ – این خیلی خوب است که فرزندان نگران دین والدین شان هستند . غیبت آن چیزی است که اگر در روی طرف گفته بشود ، طرف ناراحت می شود . اگر شما پشت سر من مطلبی بگویید که اگر آن را جلوی من بگویید ، من ناراحت بشوم ، این غیبت می شود . غیبت بیان عیب کسی و یا هر چیزی که او را ناراحت می کند . یک وقت تعریف مسئله ای است که اتفاق افتاه است . مثلا مادر شما مطلبی را از یک عروسی برای خواهرش تعریف می کند که همه در عروسی شاهد آن بوده اند ، این اشکالی ندارد. تعریف چیزی که مخفی نبوده و طرف ناراحت نمی شود غیبت نیست . بیشتر چیزهایی که خانم ها برای هم تعریف می کنند از باب غیبت نیست بلکه نقل مطالب است . مثلا می گویند که سر فلانی را کلاه گذاشته اند و یک جنس قلابی به او داده اند و بقیه می خندند و می گویند که ما به او گفتیم که با ما به خرید برو ، این غیبت نیست . تعریف وقایع و حوادثی که اتفاق افتاده است و طرف هم ناراضی نیست غیبت نیست . اگر من عیوب دیگران را پشت سرش بگویم و اگر بخواهم آنرا جلوی رویش بگویم طرف ناراحت می شود ، این غیبت می شود. لازم است که این آقا تذکر بدهد تا آنجا که بداند اثر می کند . اگر آنها بگویند که ما اینها را می دانیم دیگر نیاز نیست که ایشان به آنها بگوید . ایشان خودش نباید غیبت را گوش بدهد . روایت داریم که گوش کننده ی غیبت مثل غیبت کننده است . یک وقت کسی حادثه ای را تعریف می کند و نقیصه ای هم برای خودش اتفاق افتاده و آنرا بازگو می کند اشکالی ندارد و این غیبت حساب نمی شود. در کتاب معراج السعادة در قسمت گناهان کبیره نوشته ی آیت الله دستغیب در مورد غیبت توضیحاتی نوشته شده است ، حتما آنرا بخوانید .
سوال – سوره ی مومنون آیات 118 تا 105را توضیح بدهید .
پاسخ – سوره ی آخر این سوره یک دعا است که می فرماید : خدایا ما را ببخش و به ما رحم کن که تو از بهترین بخشندگان و رحم کنندگان هستی . در روایات داریم که استغفار زیاد ، باعث بخشش بندگان می شود .در قرآن هم داریم که استغفار زیاد بکنید تا خدا شما را بیامرزد . گاهی رسول خدا ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه را صد مرتبه می گفتند و نفس کلمه ی استغفار شویندگی دارد و روح انسان را تزکیه می کند . چقدر خوب است که انسان هر روز این ذکر را تکرارکند .
سوال – من سی و دو سال سن دارم و ده سال است که ازدواج کرده ام ولی صاحب فرزندی نشده ام . در این مدتها بار لقاح مصنوعی انجام داده ام ولی نتیجه ای بدست نیاوردم. یک بار باردار شدم و در پنج ماهگی پزشکان تشخیص دادند که جنین دچار ناهنجاری است وبهتر است که سقط بشود . من و همسرم به این نتیجه رسیده ایم که خدا ما را به حال خودمان رها کرده است زیرا هرچه توبه و راز ونیاز می کنیم خدا آنرا بی جواب گذاشته است . من از این وضعیت خسته شده ام . ناامید و افسرده هستم . در این مدت وقت خودم را با درس خواندن پُر کرده ام . همسر مهربانی هم دارم . آیا خدا هنوز ما را نبخشیده است . آیا فرزند خواندگی ما را نجات می دهد ؟
پاسخ – ما در مشکلات زندگی یک پاسخی در ذهن خودمان داریم ، وقتی ما آن پاسخ را دریافت نمی کنیم همه جا را سیاه می بینیم . مثلا ایشان برای حل مشکل خودشان بچه دار شدن را می بینند و وقتی این اتفاق نمی افتد می گویند که خدا جواب ما را نمی دهد و ناامید می شوند. خدا می فرماید که چه بسا شما چیزی را دوست داشته باشید ولی آن چیز برای شما شر است . من مواردی دارم که پدر و مادر هر روز فرزند خودشان را نفرین می کنند . گاهی خانمها همسرانی دارند که می گویند کاشکی ما اصلا بدنیا نمی آمدیم . قرآن ما را توصیه به صبر کرده است . خدا به شما شوهر مهربان داده است ، سلامتی و قدرت درس خواندن داده است و یک مشکل هم در زندگی به شما داده است . ممکن است که شما دوتا فرزند داشته باشیم ولی شوهرتان را از دست بدهید و بچه های تان را یتیم بزرگ کنید یا ممکن است که این دو تا بچه در جامعه بچه های نابابی باشند و باعث ننگ شما باشند یا اینکه شوهر شما انسان فاسدی باشد . تمام کارهای خدا روی حکمت است و ما آنرا نمی فهمیم . ما الان در جامعه تعدادی بچه های بی سرپرست داریم و اینها در بهزیستی زندگی می کنند . شما یکی از این بچه ها را بیاورید و بزرگ کنید تا این خلا شما پر بشود . البته ممکن است که این خانم با فرد دیگری ازدواج کند بچه دار بشود ولی اگر می خواهد شوهرش را از دست ندهد می تواند این کار را بکند . این بچه در آینده ثمره ی تربیت شما می شود . زید فرزند خوانده ی پیامبر بود. امام رضا (ع) تا سن چهل و هشت سالگی اولاد دار نمی شدند . بعد خدا یک فرزند به ایشان داد تا نسل امامت باقی بماند . در ضمن نگاه ما نباید نگاه یک سویه باشد. در فرزندار شدن دعا تاثیر دارد . در مفاتیح دعای فرزند دار شدن داریم . روایت داریم که دعا کننده ی بدون عمل مثل تیر انداز بدون تیر است . یک وقت پزک می گوید که شما بچه دار نمی شوید . گاهی مواقع زمینه ی دعا فراهم نیست . ما نباید راهها را بسته ببینیم .
سوال – اگر من از خدا شکایت داشته باشم کجا باید بروم ؟ خدا در قرآن به ما ضمانت داده که شما دعا کنید من آنرا اجابت می کنم . چرا خدا به ما گفته دعا کنید در صورتیکه هر وقت خودش دلش بخواهد آنرا اجابت می کند ؟ حتما الان می گویید : حکمت نبوده است .مگر ظرفیت یک انسان چقدر است ؟
پاسخ – شکایت خدا را باید پیش خود خدا برد. یا سامع الشکایا از صفات خداست . شکایت را همیشه پیش یک برتر می برند . حضرت یعقوب می فرماید : من شِکوه ام را پیش خدا می برم . شکایت از خدا درست نیست . اگر ما شِکوه ای داریم با خدا مطرح می کنیم . حضرت موسی گاهی با خدا اینگونه صحبت می کرد. در ادامه ی آیه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ، خدا می فرماید : کسانی که از بندگی و عبادت من تکبر می ورزند به جهنم می روند و ارتباط شان با من قطع می شود. ما فقط قسمت اول را می خوانیم . پس خدا این را مشروط کرده است و شرط آن هم عبادت و بندگی خداست. این سوال را یک نفر از امام صادق (ع) پرسید . پدری به پسرش می گوید که من پدر توهستم و تو هر چقدر که پول بخواهی به تو می دهم اما به شرط اینکه با آن موادمخدر نخری و آنرا حرام نکنی . ادعونی قید دارد که دعا باید با مال حلال باشد . در زمان حضرت موسی فردی سه سال دعا می کرد و دعایش مستجاب نمی شد . یکی از انبیاء بنی اسرائیل گِله ی او را به خدا رساند . به اوخطاب رسید که تو ما را می خوانی ولی سه تا عیب در کارت هست . یکی اینکه زبان تو زبان فحاشی است و دیگر اینکه قلب تو پاک نیست و دیگر اینکه نیت توصادق نیست . اجابت الهی حتما تحقق حاجت من نیست . همین که خدا حرفهای من را می شنود خودش اجابت است. ممکن است که این به صلاح تو نیست یا زمان دادن آن الان نیست. یک وقت شما پیش رئیس بانک می روید و درخواست ده میلیون وام می کنید. درخواست شما مشخص است . ولی یک موقع شما شرایط استحقاق آنرا ندارید و به شما دومیلیون بیشتر نمی دهند یا اصلا به شما وام تعلق نمی گیرد . تمام خزائن دست خداست ولی گاهی شرایط دعا فراهم نیست . ما نمی توانیم تمام مسائل را با افق دید خودمان تحلیل کنیم . تصور ما این است که حاجات ما فقط باید در دنیا برآورده بشود. در روایت داریم که دعاهایی که در دنیا به اجابت نمی رسد در آخرت این قدر به آن ثواب می دهند که بعضی ها می گویند که ای کاش هیچ وقت دعاهای مان به اجابت نمی رسید . خدا خیلی از دعاها را به اجابت می رساند. دعاهایی که به اجابت می رسید خیلی بیشتر از دعاهایی است که به اجابت می رسد .
سوال – من جوانی سی ساله هستم و دائم با شیطان در جنگ هستم. با فردی آشنا شده ام که قدرت های درونی زیادی دارد و تمام حرف او بندگی خداست ولی اعتقادی به نماز وواجبات ندارد . من باید چه برخوردی با او داشته باشم ؟
پاسخ – رسیدن به بعضی از قدرتهای درونی و تصرفات و پیشگویی ها از راههای غیر شرعی هم ممکن است . در دین اسلام ما اجازه نداریم که این مسیر را برویم. مُرتازهای هندی که قطاری را متوقف می کنند یا بیست روز فقط یک دانه ی بادام می خورند و گوشه گیر هستند و حسابی نفس خودشان را سرکوب می کنند ، خدا یک قدرت درونی به آنها می دهد که یکسری کارها را انجام بدهد . ایشان مسیر بندگی را نمی رود. خدا در قرآن بیش از دویست مرتبه می گوید که نماز بخوانید . مثلا می شود که یک محصلی بگوید که من به حرف این معلم خیلی گوش می کنم ولی امتحان هایم را صفر می شوم ؟ نماز یک برگه ی آزمون است . نماز یک واسطه ای بین بنده و خالق است . ما در این جور مواقع مقلد هستیم .قرآن و سنت این راه را به ما پیشنهاد نمی کند. وقتی به آیت الله بهجت می گفتند که برای تعالی چکار کنیم ؟ ایشان می فرمودند: نماز اول وقت ،خواندن قرآن و دعا .