حمع بندی درمورد بحث خودسازی بفرمایید.
پاسخ – بحث خودسازی بحث طولانی است و یک مومن همواره نباید خودش را فراموش کند و همواره باید مواظب نفس خودش باشد . قرآن می فرماید : آن کسی که همواره از خدا بترسد و نفسش را از خواهش ها باز دارد ، جنت جایگاه اوست . علمای علم اخلاق هم کتابهای زیادی در این زمینه نوشته اند . خواجه نصیرالدین طوسی از علمای قرن هفتم است و کتابی بنام اوصاف الاشراف دارد که این کتاب اخلاقی است . این کتاب یک راه کار است که انسان چگونه میتواند در سیر و سلوک و مباحث معنوی پیشرفت کند . ایشان این کتاب را نوشته اند که ما دنبال راههای انحرافی و کاذب نرویم و ببینیم دین به ما چه توصیه می کند . این کتاب بنازگی بازسازی شده است . در باب چهارم این کتاب شش گام در مورد خودسازی اخلاقی نوشته شده است . اراده ، شوق ، محبت ، معرفت ، یقین و سکون . ما خودمان نخواهیم عابد نمی شویم . حتی انسانهای بد تا خودشان نخواهند بد نمی شوند. قرآن می فرماید : هم دنیا و هم آخرت اراده می خواهد . آیه 29سوره احزاب می فرماید : ای زنان پیامبر اگر شما دنیا می خواهید از پیامبر جدا بشوید و پیامبر را رها کنید ولی اگر خدا و پیامبر و قیامت را می خواهید کنار پیامبر بمانید . بعد از جنگ ها ، غنائم زیادی بدست می آمد . بعضی از زنان پیامبر درخواست هایشان بالا می رفت . اگر کسی همه ی اراده اش را بر اساس دنیا قرار بدهد همه چیز خودش را از دست خواهد داد . اگر کسی آخرت را بخواهد خدا به او دنیا را هم می دهد . اراده یعنی عزم و تصمیم بر اینکه انسان بخواهد در خودش تغییری ایجاد کند. ما در بسیاری از مشکلات اظهار می داریم که نمی توانیم . انسانی که وسواس است نمی گوید که وسواس خوب است یا ثواب دارد ، او می داند که این کار حرام است و وسوسه ی شیطان است ولی می گوید که نمی توان آنرا ترک کنم . انسان بدخلق می داند که این صفت بدی است ولی می گوید که این دست من نیست . در اینجا بحث عزم و اراده پیش می آید . عزم به دو صورت است . عزم آنی و عزم تدریجی . عزم آنی خیلی خوب است . مثل حُر که تمام گذشته ی خود را کنار می گذارد و به خدمت امام حسین (ع) می آید . مثل فضیل که بر دزدی به بالای دیوار رفته بود ولی با شنیدن آیه ی قرآن تغییر کرد . یکی از علما خیلی دخانیات مصرف می کرد . بیمار شد .پزشک به او گفت که سیگار برای شما ضرر دارد یعنی حرام است و باید آنرا کنار بگذارید. ایشان همان موقع عزم بر ترک سیگار کرد . به این اراده ، اراده ی آنی می گویند . یک انسان وسواسی می تواند بگوید که من از فردا صبح این صفت را کنار می گذارم البته این یک عزم قوی و قدرت تصمیم گیری می خواهد . البته این کار سخت است ولی هزینه اش کمتر است . عزم تدریجی یعنی اندک اندک سعی می کنم که دروغ را کنار بگذارم . علما می گویند برای اینکه حضور قلب در نماز پیدا کنیم می توانیم بصورت تدریجی این کار را انجام بدهیم مثلا ابتدا در رکوع اول حضور قلب را رعایت کنید و بعد کم کم سجده را با حضور قلب بخوانید و بعد بقیه نماز را به این صورت با حضور قلب بخوانید . بعضی ها برای تغییر گام های بزرگ بر می دارند که نمی توانند آنرا به سرانجام برسانند . قرآن می فرماید : اگر لطف خدا نباشد نمی توانید خودسازی کنید .یعنی ما باید در خودسازی از خدا کمک بگیریم و از او بخواهیم . ثبت اقدامنا بمعنای استواری و ماندگاری است . اولین گام در خودسازی اراده است . پیامبر به اباذر فرمود که کار شیطان سوف ، سوف کردن یعنی فردا ، فردا کردن است . گام بعدی شوق است یعنی انسان علاقه به کاری داشته باشد . بعضی ها شوق را شدت اراده معنی کرده اند . اگر انسان شوق به کاری داشته باشد خسته نمی شود و احساس درد نمی کند . روایت داریم که مشتاق مثل غریق می ماند . انسانی که دارد غرق می شود تمام تلاش خودش را می کند که از آب بیرون بیاید . اگر به شما بگویند که می توانید امام زمان(عج) را ببینید بشرط اینکه یک ماه گناه نکنید و فلان دعاها را بخوانید . شما با چنان ذوقی تمام این کارها را انجام می دهید بدون اینکه خسته بشوید . مادر نُه ماه سختی را تحمل می کند که بچه بدنیا بیاید و به او مامان بگوید . تکرار ذکر باعث می شود که ما آنها را از عمق جانمان بشنویم . منشا ذکر قلبی ذکر لفظی است . و روی قلب انسان اثر می گذارد . در شب عاشورا یاران امام حسین (ع) با هم شوخی می کردند و در روز عاشورا از هم سبقت می گرفتند زیرا شوق به شهادت در وجود آنان بود. من شوق و علاقه دارم که خوش اخلاق بشوم . شوق خسته نشدن از خودسازی نفس است . گام بعدی محبت است . محبت بعد از شوق است . ما وقتی دنبال چیزی هستیم ، این شوق می شود . یک وقت شما می خواهید ماشینی بخرید . پولهایتان را جمع می کنید و برای آن نقشه می کشید که اگر ماشین خریدید با آن به زیارت می روید . این اشتیاق است . حالا وقتی ماشین را خریدید ، دیگر نسبت به آن محبت دارید . عاشق دنبال معشوق است و شوق دارد . وقتی معشوق را بدست آورد نسبت به او محبت می کند . قرآن می فرماید : مومنان حب شان به خدا شدید است . محبت و دست داشتن معنایش این است که انسان بتواند حالت شوق را حفظ کند . عارفی دید که دو تا بچه دارند با هم بازی می کنند . یکی از آنها گفت که من باید بروم و تکالیفم را بنویسم و بچه ی دیگر می گفت که بازی ما هنوز تمام نشده است ولی بچه رفت . عارف گریه کرد و گفت که این بچه بازی را رها کرد تا تکلیفش را بنویسد ولی من تکالیف مولایم را انجام نداده ام و هنوز دنبال بیهودگی و لغو هستم . گام بعدی معرفت است. ما یک محبت قبل از معرفت و یک محبت بعد از معرفت داریم . یک نفر امام حسین (ع) را دوست دارد حتی اگر او را نشناسد . اما بعد از شناخت امام محبتش بیشتر می شود . ما یک معرفت تقلیدی و یک معرفت تحقیقی داریم . وقتی شما بیمار می شوید نزد پزشک می روید و پزشک می گوید که فلان دارو برای شما خوب است و شما بخاطر اینکه پزشک را قبول داری این دارو را می خوری ، این معرفت تقلیدی است . یک وقت شما کتاب پزشکی مطالعه می کنید و به نتیجه می رسید که فلان دارو برای شما مفید است . این معرفت تحقیقی است . معرفت تقلیدی بد نیست بلکه معرفت جاهلی بد است . روایت داریم که آغاز دین معرفت خداست. معرفت مراتب دارد. معرفت به ظرفیت است. ممکن است که یک فرد بی سواد معرفت را از امام حسین (ع) دیده است و معرفت می تواند شهودی باشد . ما نباید معرفت را پیچیده کنیم . تقوا برای انسان معرفت می آورد. بالاترین معرفت ، معرفت خداست. هر کس که در رختخواب خودش بمیرد و سه تامعرفت داشته باشد با معرفت از دنیا می رود. معرفت به خدا ، پیامبر و امام . اهل بیت گفته اند که خدا را با ما بشناسید. شناخت اهل بیت منجر به شناخت خدا می شود.
سوال – سوره ی نور آیات 43 تا 54 را توضیح دهید .
پاسخ – آیه 47 می فرماید : بعضی ها می گویند که ما به خدا و پیامبر ایمان آوردیم و به حرفهای آنها گوش می کنیم ولی روی حرفشان نمی ایستند .اینها مومن نیستند . در آیه 52 آخر می فرماید : کسی که از خدا و پیامبر اطاعت می کند و تقوا دارد او فائز است . مومن حرفی که می زند باید بر اساس آن عمل کند و بر تصمیمی که می گیرد استوار باشد .
سوال – در ادامه گامهای خودسازی توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – گام بعدی در خودسازی از کتاب اشراف الاوصاف خواجه نصیرالدین طوسی یقین است . در روایت داریم که از خدا یقین بخواهید . یقین همان اعتقاد صد در صد است. یقین همان اطمینان است . یک وقت شما می شنوید که در خیابان پشتی آتش سوزی شده است. شما احتمال این را می دهید . بعد به خیابان می روید و دود غلیظی می بینید ولی باز اطمینان صد در صد نیست . ولی یک وقت شما کنار خانه ای که آتش گرفته است می ایستید. در اینجا شما صد در صد علم دارید که این خانه آتش گرفته است. یک وقت انسان خودش در آتش می سوزد ، به این یقین می گویند . همه می دانند که هیچ کاری از یک جنازه برنمی آید ولی کسی حاضر نیست که پیش او بماند زیرا می ترسد . در یقین انسان به جایی می رسد که جهنم را می بیند . درسوره تکاثر خدا می فرماید که بعضی از انسانها آن قدر یقین دارند که گویی جهنم را می بینند . حضرت امیر می فرمود : اگر پرده ها کنار برود بر یقین من افزوده نمی شود. گاهی ما با یک آزمایش به یقین می رسیم . دکتر می گوید که قند یا چربی شما بالاست و نباید اینها را بخورید ،ماهم حرف دکتر را گوش می کنیم . 124 هزار پبامبر می گوید که غیبت فشار قبر دارد ولی ما بازهم غیبت می کنیم ، می گویند که ربا زندگی را از هم می پاشد ولی باز ربا می خورد . یقین ثمره تلاش و اخلاص است . اگر انسان زاهد شد ، به یقین می رسد . داریم هر کس حرص دارد ، یقین ندارد . انسان حریص یقینش ضعیف است . داریم ترس از ضعف یقین است . بعضی مواقع ما ترس بازدارنده است .ترس از خدا ، ترس پویا است . گاهی ما از ترس دروغ می گوییم که این بخاطر ضعف یقین است . یکی از نشانه های انسانها با یقین این است که هیچ وقت خدا را از خودشان ناراضی و مردم را از خودشان راضی نمی کنند . بعضی ها بخاطر اینکه پسر یا دخترشان را در شب عروسی راضی کنند ، گناه می کنند و خدا را ناراضی می کنند . مال دوستی یقین انسان را از بین می برد . انسان با یقین از فقر نمی ترسد و انفاق می کند . انسان با یقین نگران رزق فردا نیست . انسان با یقین اخلاص دارد . انسان ریا کار یقینش ضعیف است . اگر انسان برای خدا کار کرد ، این نشانه ی یقین است . آخرین گام سکون است . خواجه می گوید که این سکون یعنی آرامش ثمره ی پنج گام قبلی است . آقای جوادی آملی می فرمایند که ما یک سکون قبل از حرکت و یک سکون بعد از حرکت داریم . در مسابقه ی دو ، قبل از مسابقه دونده ایستاده است و اضطراب دارد . بعد از مسابقه وقتی دونده برنده می شود باز می ایستد و سکون دارد ولی این سکون با ارزش است . آرامش قبل از طوفان خطرناک است ولی آرامش بعد از طوفان خوب است . وقتی کسی نمازش قضا می شود ناراحت و مضطرب است و این خوب است ولی وقتی نمازش را اول وقت خواند آرامش عجیبی دارد. الان آرامش گم شده ی بشر است . الان پسر شانزده ساله افسردگی دارد . الان سن سکته پایین آمده است . بخش عمده ی بیماری ها از غصه و ناراحتی است . قرآن دنبال آرامش است . و به جوانها می گوید که با ازدواج به آرامش برسید یا اینکه عفت بورزید . اضطراب شهوانی با ازدواج از بین می برد . اگر شما آرامش مالی می خواهید قناعت داشته باشید . حرص اضطراب می آورد . اگر شما آرامش روحی می خواهید با ذکر خدا آنرا بدست بیاورید. داریم که خدا آرامش برای پیامبر می فرستد . البته خدا این آرامش را مجانی نمی فرستد . جوانان بدانید که اگر انسان معنویت را درزندگی اش تقویت کند آرامش در زندگی اش پیدا می شود . با قرآن انس داشته باشید و نمازها را اول وقت بخوانید . سعی کنید در زندگی تان آلوده به گناه نشوید . این روایت در اصول کافی است . فردی خدمت امام صادق (ع) آمد و گفت که بالاترین ارزش چیست ؟ امام فرمود : ایمان . فرد گفت که ایمان چیست ؟ امام فرمود : ایمان به اعضای انسان تقسیم می شود . ایمان صورت ، چشم ، گوش ، زبان ، قوای جسمی، پا ، دست و قلب . یک مومن باید ایمان در زندگی اش تجلی داشته باشد . یک انسان مومن نباید چشمش دنبال نامحرم باشد . ما باید در زندگی یک مدیریت دینی داشته باشیم .
خدایا به ما توفیق اصلاح نفس بفرما .