آقای دکتر رفیعی 24
61 - من چند سال است که ازدواج کرده ام اما تاکنون بچه دار نشده ام من و همسرم با این مسئله کنارآمده ایم ولی طعنه های اطرافیان و کنایه های آنها زندگی را برمن و همسرم تلخ کرده است شما بگویید چکار کنم؟
اجازه بدهید این سؤال را سرفصل بحثی قرار دهیم با عنوان اهمیت گفتار و کلام . می دانید که خداوند بعد از نعمت آفرینش ، مهمترین نعمت را نعمت بیان می داند . الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان یعنی از میان مجموعه نعمت هایی که در زندگی انسان است بعد از آن که می گوید خلق الانسان می گوید علمه البیان. پس قدرت زبان نعمت زیبایی است که خدا به انسان داده است . اگر این نعمت از بشر سلب شود، انسان متوجه می شود که چقدر ارتباط مشکل است . روایتی از امیرالؤمنین در کتاب کافی دیدم که حضرت فرمودند : 10 ویژگی در انسان است که زبان آن را آشکار می کند. یکی یکی شمردند ، یک فرمودند: زبان، شاهد ضمیر انسان است ، اگر کسی غم داشته باشد شما تا زمانی که با او صحبت نکنید نمی توانید متوجه شوید که علت آن چیست ؟ آیا بچه می خواهد ؟ پول می خواهد ؟ از پدر خود ناراحت است ؟ اما وقتی یک کلمه با او صحبت می کنید ضمیر او برای شما آشکار می شود. فرموده اند زبان شاهد و گواه قضاوتها است . الان با دوکلمه که شما می گویید یک حکمی لغو می شود یا امضاء می شود . مثلاً من شاهد هستم که این آقا فلانی را کشته است یا گناهکار ظاهری ، بی گناهی او ثابت می شود و سری بالای دار نمی رود . پس زبان نعمت بزرگی است اما هر نعمتی به هر اندازه بزرگ باشد خطرات آن هم بزرگتر است . در روایت داریم مفتاح کل خیر و شر زبان است . باز در روایت داریم : زیبایی انسان در زبان و کمال انسان در عقل او نهفته است ، جمال الانسان فی لسانه و کمال الانسان فی عقله . وقتی یک کسی حرف می زند نگاه می کنید و می گویید چقدر خوب صحبت می کند به قیافه ی او هم توجه نمی کنید . برعکس آن هم اگر باشد می گویید با این قیافه ببینید چقدر بد دهان است . اصلاً زبان است که مُبَیِن شخصیت انسان است و عقل هم مُبَین کمال انسان است . با توجه به این دو یا سه نکته دایره ی گناهان زبان گسترده است. حتی بعضی ها مثل مرحوم فیض کاشانی در حجة البیضاء و بعضی از بزرگان دیگر تا 70 گناه برای زبان برشمرده اند و فکر می کنم هرچه زمان پیش رود نوع گناهان جدید تر هم می شود ، مثل خدعه ها و تقلب ها . مصداق آن را در قدیم مثال می زدند و می گفتند که آب قاطی آب لیمو کردن ولی الان از اینترنت مثال می زنند ، از بانک مثال می زنند . یکی از آسیب های زبان طعنه و شماتت است . ببینید در زندگی هر کسی مشکلاتی است ، یک کسی اولاد دار نمی شود ، یک کسی عزیز خود را از دست می دهد ، یک کسی عمری مستأجر است ، یک کسی شوهری دارد که آدم خوبی نیست . اعم از اینکه علت این مشکلات خود این افراد باشد یا علتی خارج از دست داشته باشد، نباید او را شماتت کرد . فرض کنید این آقا و خانم همه ی راه ها را هم رفته اند ولی خدا به ایشان اولاد نداده است حالا به هر دلیلی ، یک وقت هم نه اصلاً علت آن مصیبت، خود بنده است . مثلاً من تند راندم ، بی توجهی کردم ، خوابم برد و به نرده های اتوبان زدم و بچه ام را از دست دادم ، علت این حادثه من بودم گرچه عمدی نبوده است . چه عامل مصیبت انسان باشد ، چه دیگری و چه حوادث طبیعی باشد ، در روایات ما شماتت بسیار مذمت شده است . امام سجاد (ع) دعایی دارد دعای هشتم در صحیفه ی سجادیه که آنجا از چند بیماری به خدا پناه برده است . یکی از آنها این است نعوذبک من شماتة اعداء خدایا از شماتت دشمنان به تو پناه می برم . در بحارالانوار معروف است که روایتی دارد بعضی ها نزد حضرت ایوب می آمدند و می گفتند که تو چه گناهی کردی که اینجور شدی ؟ ببین چه لقمه ای خورده ای و چه معصیتی کرده ای ؟ ایوب می گفت به خدا قسم هرگز لقمه ی حرام نخوردم و هرگز غذایی نخوردم مگر اینکه یتیم یا فقیری در کنار من بود. هرگز دو کار بر من عرضه نشد مگر آنکه سخت تر را انتخاب کردم . اگر مثلاً دو عبادت بود من سخت تر را برگزیدم . من گناه نکردم ، بالاخره همه ی مصیبت های ایوب تمام شد . عرض من این است که در روایت است که از ایوب پرسیدند سخت ترین مصیبت برتوچه بود ؟ آیا از دست دادن اولاد بود ، آیا از دست دادن همسر بود ؟ آیا فقرو بیماری بود ؟ گفت نه شماتت الاعداء ، شماتت دشمنان سخت ترین مصیبت من بود . من یک نقلی از بعضی بزرگان دیدم که بعضی افراد ابا عبداله را در خواب دیدند . سوال کردند آقا مصیبت های شما التیام یافت ؟ فرمود : همه التیام یافت جز زخم زبان ها . من با سند به شما می گویم اما حسین (ع) روز عاشورا خیلی صبوری کرد ، خیلی بردبار بود ، خیلی نصیحت کرد اما یکی دو جا هم نفرین هم کرد . کجا ؟ آنجایی که شماتت شد . حضرت کنار خیمه ها ایستاده بود ، می دانید اباعبداله یک چاله ای کنده بودند و توی آن آتش ریخته بودند برای اینکه دشمن نتواند از این ناحیه به خانواده ها معترض شود . روز عاشورا فرد بی ادب و بی تقوایی از لشکر دشمن آمد و گفت : ( البته من جرأت نمی کنم این جمله را بگویم منتها چون آن انسان بی ادب گفته من فقط نقل می کنم ) حسین قبل از آنکه آتش جهنم شما را بگیرد خودتان برای خود آتش فراهم کرده اید ؟ او دل ابا عبدالهک را شکست .حضرت هم او را نفرین کرد . خدایا این حرمت ما را زیر سؤال برد و ما را به آتش جهنم تهدید کرد ، خدایا در همین عالم او را به آتش بسوزان که بفهمد ما نزد تو چه مقامی داریم ، ما مصداق آیه ی تطهیر هستیم . می گویند همان لحظه پای اسب او لغزید و داخل آتش افتاد و از بین رفت . چرا امام حسین (ع) او را نفرین کرد ؟ چون امام را شماتت کرد . محمد ابن اشعث را امام در روز عاشورا نفرین کرد . چون امام حسین را شماتت کرد و گفت : حسین تو پیش خدا حرمتی نداری . ابا عبداله فرمود : خدایا این فرد حرمت ما را نادیده می گیرد ، او را نفرین کرد و او نیز همانجا مبتلا شد . فلذا سوره آل عمران آیه 120 را عزیزان نگاه کنند ، قرآن وقتی می خواهد ویژگی های منافقان را برشمارد یکی از آن این است : وقتی مسلمانان سختی و مصیبتی می دیدند آنها شاد می شدند . ما دو جور شماتت داریم یکی درونی است و دیگری بیرونی. مثلاً می بینیم مال این آقا را دزدیده اند ، اولاد دار نشده ، فرزند او در کنکور قبول نشده ، قلباً خوشحال می شویم ، این البته صفت زشتی است و نشانه پستی قلب است . البته تا آن را بروز نداده اید به پای شما گناه نمی نویسند . نوع دوم شماتت زبانی است که این خیلی بد است اگر مثلاً انسان بگوید شما چکار کرده اید که خداوند به شما اولاد نداده است ؟ بررسی کن ببین چه شده که خانه ی تو آتش گرفته است ؟ چه شده که ماشین تو تصادف کرده است ؟ این خیلی بد است حتی اگر یک علت های اینطوری نیز داشته باشد . حالا این از کجا نشأت می گیرد؟ این نشأت گرفته از حسادت است . الان رسم شده هر کسی یک خانه ی خوبی می سازد می گویند ببین مال چه کسی را خورده است که این خانه را ساخته ؟ نه عزیز من هر ثروتی از پایمال کردن حقوق دیگران جمع نمی شود . سلیمان ثروتمند بود . امام صادق ثروتمند بود . بعضی ها تدبیر دارند ، عقل معیشت دارند یا ارث به آنها رسیده است و وضع خوبی دارند ، خانه ی خوبی هم ساخته اند ، چرا این حرف را می زنید ؟ بعلاوه شما که خبر ندارید اینکه این آقا اولاد دارد نشده یا تصادف کرده یا مثلاً بچه ی او معتاد شده ، فاسد شده علت آن چیست. فرد مؤمن و متدینی نیز هست ، می گوید که ببین چه لقمه ای به این بچه داده که این جور شده است . سؤال من این است پسر نوح فاسد بود . قرآن می گوید انه لیس من اهلک ، مگر لقمه ی نوح حرام بود ؟ نوح پیامبر خدا است . هم نطفه حلال است و هم لقمه حلال است ، تربیت و محیط باعث شده است . مگر همسر لوط آدم فاسدی نبود ؟ مگر همسر فرعون آدم مؤمنی نبود ؟ شماتت و طعنه خیلی بده است . گاهی اوقات بعضی ها در قالب مدح شماتت می کنند . این خیلی ظریف است ، تعریف تو را می کنند و می گویند که آدم خوب و متدینی است ولی خوب ، این ولی کار را خراب می کند . من روایتی را یادداشت کرده ام از کتابی که در شرح 44 بیماری امام سجاد (ع) تدوین شده است . این روایت را در بخشی از آن آورده، یک کتابی هم شهید ثانی دارد به نام مسکن الافواد یعنی آرام بخش قلب های داغدیده که ترجمه هم شده است . درخواست من از بیینندگان این است که اگر در زندگی مصیبت دارند ، سختی دارند ، داغ دیده اند ، طلاق گرفته اند یا شکست خورده اند یک بار این کتاب را بخوانند . این کتاب را آقای محمد باقر حجتی ترجمه کرده است . ترجمه ی مسکن الافواد آرام بخش قلب های افسرده این روایت را آنجا از پیامبر نقل کرده اند که رسول خدا به اطرافیان خود فرمود : می دانید حق همسایه چیست ؟ گفتند نمی دانیم . فرمود همسایه به گردن همسایه ده حق دارد . اگر از تو درخواست یاری نمود او را یاری کن . اگر از تو قرض خواست به او قرض بده . اگر دچار فقر شد فقر او را برطرف کن . اگر دچار مصیبت شد به او تعذیت بده نه شماتت . حداقل کار این است که تعذیت بگویید نه شماتت . بنابراین می گویند که پیامبر اکرم اگر کسی مصیبت می دید به منزل او می رفت و می فرمود : خدا به شما اجر بدهد ، خدا شما را رحمت کند . اگر چنانچه خوبی به کسی رسید به او تهنیت بگویید . بعضی از ما اگر طرف رتبه ی اول کنکور را بیاورد می گوییم پارتی بازی کرده، این خیلی بد است . شماتت این است که خیر دیگران را بد توجیه کنیم و بد دیگران را با سوء ظن نگاه کنیم . فرمود اگر بیمار شد به عیادت او بروید ، اگر مُرد به تشییع جنازه او بروید . اگر بنا و ساختمان می سازید جلوی باد و نور همسایه را نگیرید مگر اینکه از او اجازه بگیرید. و نکته آخر خیلی زیباست و این است که اگر میوه خریداری کردید مقداری از آن را به همسایه هدیه کنید و اگر نمی خواهید هدیه کنید میوه ی خریداری شده را پنهانی وارد خانه کنید که همسایه نبیند . آقا 5 کیلو گوشت دست گرفته از ماشین مدل بالا پیاده می شود و داخل کوچه می خواهد به خانه برود ، سابق این مسائل را رعایت می کردند . خود امام صادق (ع) وقتی خرید می کردند زیر عبای خود می گذاشتند ، حالا می توان داخل یک پلاستیک سیاه گذاشت . این را عرض می کردم شماتت و طعنه یکی از چیزهایی است که در اسلام به شدت مذمت شده است و گفته شده حتی المقدور کار خوب دیگران را توجیه کنید . خانه خریده الحمدالهت زحمت کشیده ، کارکرده ، خانم او قناعت کرده ، اگر ماشین خرید انشاءاله مبارک باشد خیر باشد . اگر مصیبت دید ، طلاق گرفت ، نگویید اینقدر بد خلقی کردی ببین چه کردی که این مرد تو را ول کرد . نه بگو انشاءاله خدا برای تو یک بخت بهتری قرار بدهد ، نگران نباش دنیا به پایان نرسیده است . توصیه ی من این است که ما سعی کنیم در مسائل و حوادث بگونه ای فضا را تلطیف کنیم که طرف دو تا مصیبت نکشد ، یک مصیبت پیش آمده مثلاً طلاق گرفته یا بچه ی او معتاد شده یکی هم زخم زبان هایی که گاهی تا آخر عمر می ماند. البته باید مسیر پزشکی و طبیعی آن را اگر لازم است بروند . امام سجاد (ع) در صحیفه ی سجادیه دعایی دارد برای طلب اولاد . این دعا را می توانند بخوانند . البته آنهایی که اولاد دارند هم بخوانند چون مضامین تربیتی بلندی دارد از خدا هم بخواهند که انشاء اله همان طور که حضرت زکریا آخر عمر ذریه ی طیبه خواست ، خدا اولاد صالح به آنها عطا کند . البته اولاد خواستن فقط کافی نیست ، امام سجاد (ع) وقتی اولادار می شد نمی پرسید دختر است یا پسر ، می پرسید سالم است یا ناسالم .
62 - در مقام طعنه زنندگان چه برخوردی بکنیم ؟
در طعنه زدن مقابله به مثل نکنید ، نگردید در زندگی یک نقطه منفی پیدا کنید ، این خوب نیست . یک آیه در قرآن داریم که جای دیگر هم آمده می فرماید : از کنار این جور آدم ها که رد می شوید یک سلام بگوییم و رد شوید یا کم توجهی و بی محلی کنید . شاید هیچ کلمه ای بهتر از این نباشد یا اینکه مثلاً این جمله را بگویید : خدایی که به بنده اولاد نداده به آن کسی که داده می تواند از او بگیرد ، شما که داری دعا کن از تو نگیرد . با همین یک جمله محترمانه به او بگو . نه اینکه مثلاً به او فحش بدهی . امام سجاد (ع) از جایی رد می شدند . یک نفر شروع کرد به پدر ایشان جسارت کرد اما ایشان آنقدر زیبا برخورد کرد که طرف شرمنده شد . با طعنه زننده صبر کردن یک بحث است و تحمل کردن یک بحث ، هم تحمل می کنیم و هم بگونه ای جواب می دهیم . اتفاقاً حدیث هم داریم کسی شماتت نمی کند مگر آنکه خود او به همان مصیبت مبتلا شود. بنابراین من در سخنرانی ها این را گفتم ، یک نفر در اتوبان می رفت دید شخصی روز روشن در جاده ی باز داخل نرده ها رفته ، پیش خود گفت عجب آدمی است جاده ی به این خوبی یا خواب بوده و یا مست بوده در همین فکرها بود که محکم زد به نرده ها ، پایین آمد و گفت : نه مست بودم و نه خواب . پس می شود انسان با یک حواس پرتی یک چنین اتفاقی برای او بیفتد . می گفت جالب است فاصله ی من با ماشین قبلی زیاد هم نبود هر کسی رد می شد می گفت تو خوردی ، تو چرا خوردی ؟ . فلذا کسانی که شماتت می کنند خوب است این را بدانند، آن افراد هم لازم است همین را به ایشان بگویند . اگر بگویند تو طلاق گرفتی نتوانستی زندگی کنی ؟ بگوید انشاء اله خدا زندگی شما را مستمر کند آنکه باعث طلاق من شد ممکن است در زندگی شما هم ایجاد شود امیدوارم تو مبتلا نشوی ، این خود یک ثمره ی آموزشی هم دارد.
63- ما قناعت می کنیم ولی به ما می گویند خسیس ، یک نفر دیگر گفته من آدمی هستم که خیلی قناعت می کنم ولی آدم هایی را می شناسم که خیلی اسراف می کنند ولی روزی آنها بیشتر از ما است ، جواب آنها هم این است که هرچه بیشتر خرج کنی خدا به تو بیشتر می دهد .
ببیند هر دو سوال به یک نقطه ی مشترک اشاره دارد و آن این است که مرز مسائل اخلاقی باید تفکیک شود و حدود باید مشخص باشد . ما باید اول یک تعریفی بدهیم . مرز مباحث اخلاقی خیلی به هم نزدیک است مانند قناعت و خساست . قناعت کارخوبی است اما خساست کار بدی است . این دو تا خیلی به هم نزدیک است . علی الظاهر هر دو خرج نکردن است ولی با هم متفاوت هستند . مثال دوم جود و سخاوت و اسراف است ، اسراف بد است ولی جود و سخاوت خوب است ، حالا کدام اسراف است و کدام جود و سخا ؟ کدام قناعت است و کدام خست ؟ قناعت را در لغت تعریف کرده اند اکتفا به داشته ها . اینکه انسان به داشته های خود اکتفا کند ، چشمش به دنبال مال دیگران نباشد به این می گویند قناعت . بنده الان ماشین دارم از آن درست استفاده کنم ، بطور مداوم نخواهم آن را تغییر بدهم و هم به دنبال ماشین های دیگران نباشم این می شود قناعت . یا بنده درآمدی دارم با این درآمد زندگی خود را بچرخانم . اما نه همین پول را در بانک بگذارم و برای زن و فرزند خود نان تهیه نکنم ، برای بچه ی خود می توانم دوچرخه بخرم و نخرم ، این می شود خساست . خسیس کسی است که از داشته های خود برای رفاه خانواده خود استفاده نکند و این بد است . قانع کسی است که به داشته های خود اکتفا می کند و خرج می کند . یک وقتی هم فردی میلیاردر است و می گوید : خوب حالا که دارم 20 تا ماشین می خرم این هم درست نیست . منظور از قناعت رعایت سطوح هم است . فرض کنید برای یک غذای دو نفره چقدر برنج و خورشت لازم است ؟ اگر آمدی به اندازه ی ده نفر درست کردی این اسراف می شود . اما از آن طرف بنده با رفیقم خانه ی شما میهمان هستیم .گفتی بنده آدم قانعی هستم یک نان خشک آوردی سرسفره ، یک قدری هم شیر گفتی میل کنید ، این خست می شود . اگر شما امشب میهمان داشتی در یخچال هم گوشت ، مرغ داشتی و در قفسه هم برنج داشتی ولی جلوی میهمان خود نان خشک گذاشتی این خست است اما نه اگر هم گوشت درست کردی ، مرغ و به اندازه ی ده نفر برنج درست کردی و اضافه ی آن را دور ریختی این اسراف است . حضرت علی (ع) می خواستند به خانه ی حارث بن عبدالهم حمدانی میهمانی بروند، ایشان آقا را خیلی دوست داشتند ، آقا فرمود به سه شرط به خانه ی شما می آیم اول اینکه زن و بچه ی خود را به زحمت نیندازی ، به آنها نگویی علی (ع) میهمان ما است بشورید و بپزید. دوم اینکه از بیرون چیزی تهیه نکنی و برای این کار قرض نکنی ، گوسفند بکشی. سومی اینکه آنچه در خانه داری از من دریغ نکنی . الان شما می آیید منزل یک کسی در کمد اتاق پسته و بادام است ، گوشت در خانه دارد ، نمی آورد و می گوید : نه برای خودمان باشد این خست است . برای میهمان نان و پنیر بیاورد این خست است ، باید آنچه داری بیاوری . اما اگر آنچه هم داری بیاوری و بیش از حد درست کنی اشتباه است . در واقع مرز این است، قانع کسی است که بیش از حد خرج نمی کند اسراف نمی کند ، قنوع در مقابل اسراف است . خسیس کسی است که از آن داشته ها هم از کسی پذیرایی نمی کند ، حتی خودش هم استفاده نمی کند . مثلاً می آیند و می گویند که آقا پدر من به مسجد کمک می کند ، به حسینیه کمک می کند ، ده شب روضه ی اباعبدالهً می گیرد اما من که پسر او هستم یک موتور زیر پایم ندارم . من نمی توانم برای فرزند خود یک کیف بخرم ، من واجب النفقه هستم به من حقم را نمی دهد . این یک نوع بی تدبیری و خست است که شما از اولاد خود دریغ کنید . نمی گویم به مسجد ندهید ، کمک کنید اما فرزند خود را هم تأمین کنید. حالا می گویند هرچه بیشتر خرج کنید خدا به شما بیشتر می دهد . این حرف نادرستی است که بگویم بریز و بپاش و خرج کن ، خدا می رساند . اگر کسی به شما کمک خرج می دهد حالا اگر زیاد خرج کنید و بگویید او زیادتر می دهد درست نیست . اتفاقا ما در منابع روایی داریم که در پرتو قنوع و رسیدگی به دیگران، خدا روزی افراد را افزایش می دهد. شاید منظور این است هرچه انفاق کنی جای آن خدا می دهد . جالب است که این را از قول کسانی می گویند که اسراف می کنند. ببینید اگر امشب عروسی پسر شما است . ده رقم غذا درست کنی و بریز و بپاش کنی و بگویی فردا جای آن می آید درست نیست ، اسراف حرام است . به عبارت دیگر یکی از بدترین کارها توجیه گناه است . اینکه ما اسم اسراف را جود بگذاریم ، اسم خست را قناعت بگذاریم ، ریخت و پاش کنیم و بگوییم خدا انشاءاله جای آن می رساند ، نه گناه را نباید توجیه کرد . سیره ی معصومین این را نشان می دهد . امام علی (ع) در وصف متقین می فرماید : روش آنان میانه روی است . البته من قبلاً هم گفتم سطوح را هم باید رعایت کرد یعنی سطح خانواده ای که بالای شهر تهران است با کسی که در روستا است با هم متفاوت است . ممکن است یک سطحی برای او اسراف نباشد ولی برای من اسراف باشد ، این را هم باید دقت کرد.
64- یک ذکری را در مورد وسواس بگویید . در این مورد باز هم صحبت کنید زیرا وسواسی بودن مادر من باعث شده که ما رغبت نکنیم از مدرسه به خانه بیاییم.
ببینید وسواس دو قسم است . الان به هر دوی آن تقریباً بعضی ها مبتلا هستند . یکی وسواس فکری است. الان خیلی جوان ها به من می گویند وسواس فکری داریم . می گویند نکند ما مشرک شده ایم ؟ نکند خدا را بد عبادت می کنیم ؟ حتی جوانی می گفت که من ده بار نماز را می شکنم و می گویم نکند که اخلاص در نیت نداشته باشم ؟ می گفت : بطور مداوم غسل می کنم ، البته این فرد در غسل وسواس ندارد زود آن را انجام می دهد بلکه در نیت وسواس دارد . می گوید که از حمام بیرون می آیم و می گویم نکند خلوص در نیت نداشته ام ؟ شما می دانید من یک وقتی درس رسائل که می رفتم استادی داشتیم . ایشان اول بحث استصحاب رسائل را که خواست شروع کند ابتدا یک روایتی گفت که شخصی آمد خدمت رسول خدا عرض کرد یا رسول الهر من وقتی نماز می خوانم بطورمداوم احساس می کنم وضوی خود را از دست داده ام . حضرت فرمود : اصلاً توجه نکن این شیطان است . من به استاد گفتم : استاد ببخشید مگر شیطان بیکار است این همه کار در عالم است چرا مثلاً بیاید و احساس وضو باطل کردن را در این فرد مومن و متدین ایجاد کند ؟ ایشان لبخندی زد و گفت : این مهمترین کار شیطان است . اگر شیطان بتواند کسی را وسواسی کند و یک مرید برای خود درست کند یک مریدی که از راه دین ایجاد کند ، چرا که نمی تواند به این مومن بگوید : شراب بخور یا به زن متدین بگوید مرتکب فحشاء بشو ، بلکه از این راه وارد می شود . من برای افراد وسواسی هیچ توصیه ای ندارم جز یک توصیه و اینکه با اراده و توان خود به وسواس توجه نکنید و بر آن غلبه کرده و آن را کنار بگذارید و آن ذکر افوض امری الی الهل ان الهو بصیر بالعباد یا شاید آن توصیه ی امام صادق (ع) یا اله یا الرحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک را بگویید . البته فکر می کنم همان ذکر اول بود که عرض کردم . هروقت غسل می کنید بگویید افوض امری ... دیشب به جوانی همین را گفتم که بیرون بیا و نگو غسل درست نیست . بیشتر از این به آن توجه نکن.