درخصوص اهمیت و توجه به قرآن توضیح بفرمایید.
پاسخ – حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه بارها به توصیف قرآن پرداخته اند و هیچکس نیز بهتر از ایشان نمی تواند قرآن را توصیف کند . بعد از شخص پیامبر (ص) و خود قرآن کریم ، حضرت امیر (ع) به خوبی این کار را انجام می دهند . علیٌ مع القرآن و القرآن ٌ مع العلی . خود ایشان می فرمایند که من هرآیه ای که نازل شده و در هر موقعیتی که بوده حضور داشته ام و می دانم هرکدام از آیات به چه دلیلی و در باره ی چه کسانی نازل شده است . حضرت علی (ع) اعلم ترین صحابه نسبت به قرآن هستند . ایشان در نهج البلاغه خیلی دقیق به تفسیر برخی از آیات پرداخته اند . حضرت امیر (ع) در خطبه ی 198 نهج البلاغه 42 ویژگی برای قرآن ذکر کرده اند . بیشترین توصیف قرآن در همین خطبه ی نهج البلاغه است . مردمی که در سراسر دنیا هستند باید بدانند که قرآن چیزی است که در نهج البلاغه توصیف می شود، نباید قرآن را بد معرفی کرد . البته اکثر افرادی که در سایر ادیان هستند به قرآن احترام می گذارند . ولی برخی افراد از روی عناد و کج فهمی ، برخی آیاتی را که در شرایط خاصی نازل شده از قرآن انتخاب می کنند و با آن گزینشی برخورد می کنند . در صورتی که قرآن کلام خدا است . خدا می فرماید: قرآن برای شفاعت ، رحمت و نور است . اما این افراد این مطالب را نادیده گرفته و به سراغ برخی مطالب گزینشی می روند . حضرت امیر (ع) می فرمایند: ویژگی های قرآن این است ، نوری است که هیچگاه خاموش نمی شود . فردی در ایام حج به نزد امام صادق (ع) آمد . ایشان فردی مسیحی بود که مسلمان شده بود . حضرت از ایشان پرسید تو به چه دلیل مسلمان شده ای ؟ گفت : من آیه ی 52 سوره ی شوری را خواندم و به واسطه ی آن مسلمان شدم . در این آیه می فرماید : ای پیامبر تو نمی دانستی قرآن چیست ومفاهیم و مطالب آن چه معنایی دارد . ما این قرآن را به عنوان یک نور در اختیار تو قرار دادیم که به وسیله ی این قرآن مردم هدایت شوند . این فرد به امام صادق (ع) گفت که من پیش خود فکر کردم پیامبر اکرم یک فرد معمولی بوده است . ایشان مضامین بلندی که در این سوره ها آمده را جایی نخوانده بوده. بنابراین این فرد نمی توانسته از پیش خود این حرف ها را زده باشد . پس این حرف ها از جانب خدا است و پیامبر نیز فرستاده ی خدا است . اگر کسی عناد نداشته باشد با یک آیه هم مسلمان می شود . اگر شما تاریخ را ببینید متوجه می شوید که رسول خدا به مدت چهل سال تجارت و چوپانی کرده ودرس نخوانده بودند . اما یک دفعه کتابی را آوردند که شامل مباحث علمی دقیقی است که امروز کشف می شود . به دانشمندی گفتند که چرا مسلمان شدی ؟ گفت من به آن آیه ی قرآن برخوردم که چهارده قرن پیش سخن از تفاوت سر انگشتان می گوید . تفاوتی که امروز دانشمندان به آن رسیده اند . همین مسئله من را مسلمان کرد. وقتی که آن فرد مسیحی مسلمان نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من یک مادر دارم که مسیحی است . طبیعتاً دین او با من متفاوت است . آیا از این به بعد هم من به او احترام بگذارم و با او غذا بخورم یا خیر؟ امام فرمودند : بیشتر او را تحویل بگیر، چرا که او مادر تو است . این فرد وقتی به کوفه بازگشت احترام زیادی به مادر خود گذاشت . مادر از این رفتار او تعجب کرد و پرسید چه اتفاقی افتاده است ؟ او گفت : مادر من مسلمان شده ام و دین اسلام دینی است که در کنار توحید و بالوالدین احسانا را مطرح می کند. مادر گفت : این دین را به من عرضه کن تا من هم مسلمان شوم . رفتار این تازه مسلمان ، مادر مسیحی را مسلمان کرد و پیام قرآن نیز خود این جوان مسیحی را مسلمان کرد . حضرت امیر (ع) می فرمایند : این کتاب نوری است که خاموش نمی شود و چراغی است که همیشه درخشان است . سپس می فرمایند : قرآن دریایی است که کسی تا به حال به قعر آن نرفته است . اگر شما دقت کنید ابتدای سوره ی نازعات پنج سوگند گفته شده است . اگر شما به تفسیر هایی که از صدر اسلام تا به حال در خصوص این آیات گفته شده نگاه کنید، می بینید که پنج تفسیر در این زمینه وجود دارد که هریک نیز حرف جدیدی زده اند . برخی می گویند که نازعات باد است ، فرشتگان هستند یا رزمندگان هستند . برخی نیز امروزه می گویند اینها نفوس انسانی است . ما نمی گوییم کدامیک درست است . فقط مسئله این است که همانطور که حضرت امیر گفته اند دریایی است که کسی به قعر آن نرفته است . بعد از انقلاب فقط سی یا چهل تفسیر نوشته شده است . در گذشته می گفتند که تفسیر المیزان بهترین تفسیر است . یک زمانی آقای مکارم می گفتند: موقعی که می خواستیم تفسیر نمونه را بنویسیم به ما می گفتند بعد از مجمع البیان شما دیگر می خواهید چکار کنید . طبرسی در قرن هفتم مجمع البیان را نوشته اند . آقای مکارم گفتند اتفاقاً من به این افراد گفتم : زمانی که شیخ طبرسی هم می خواست مجمع البیان را بنویسد ، به ایشان می گفتند بعد از تفسیر تبیان شیخ طوسی شما می خواهید چه چیزی بنویسید . اما شیخ طبرسی این تفسیر را نوشت و همه دیدند که بهتر از تبیان شد . آقای مکارم تفسیر نمونه را نوشتند و همه دیدند که مطالب جدیدی را عنوان کرده است . زمان تفسیر نمونه هم الان گذشته و باید بازنگری شده و حرف های جدیدی گفته شود . الان حضرت آیت الله جوادی آملی در حال نوشتن تفسیر تسلیم هستند . این تفسیر بسیار کامل است. دو یا سه جلد از آن نوشته شده و هنوز در اوایل سوره ی بقره است . چطوراست که ما مسلمانان یک چنین دریایی را داریم اما هنوز پا در آن نگذاشته ایم . قرآن کتاب هدایت بوده و گمراهی را از بین می برد . حضرت امیر (ع) می فرمایند : این کتاب راه روشنی است که هرکه برود گمراهی ندارد . مطمئن باشید که در آن هدایت محض است . در روایت داریم که امام حسین (ع) ایستاده بودند که یک کسی به نام اسام از شهر شام نزد ایشان آمد . در شام معاویه با استفاده از تبلیغات اهل بیت را بد معرفی کرده بود . مانند الان که در کشورهای مختلف آنقدر تبلیغات ضد اسلام شده است که حرف های ما را در مورد پیامبر (ص) باور نمی کنند . اسام می گوید: آنقدر در شام تبلیغات شده بود که وقتی دیدم امام حسین (ع) از آن دور می آید نزد ایشان رفتم و هرچه از دهانم بیرون آمد به ایشان گفتم. بعد از اینکه همه ی حرف ها را زدم ، آقا یک نگاهی به من کردند و مطالبی را گفتند که در آیات 199 تا 202 سوره ی آل عمران آمده است . ایشان فرمودند : ببخش ، آگاه کن . اگر جایی شیطان به سراغ تو آمد به خدا پناه ببر . یعنی آقا جواب اسام را با آیات قرآن دادند . اسام می گوید: وقتی که آقا این حرف ها را زدند من نگاهی به ایشان کردم و گفتم ببخشید . سپس آقا آیه ی 99 سوره ی یوسف را خواندند . این مطلب به این مضمون بود که من از تو گذشتم . امام حسین (ع) به گونه ای با این فرد برخورد کردند که با حرف های او آشوبی در مدینه برپا نشود . یک زمانی یک نفر نزد من آمد و گفت: در قرآن خشونت وجود دارد . در قرآن گفته شده که به زن و مرد زناکار شلاق بزنید . دست سارق را قطع کنید. به او گفتم: مانند این است که شما در کشور فقط به دادگستری و یا اداره ی پلیس بروید و در مورد جریمه های نوشته شده برای هر خلاف ، صحبت کنید . بگویید این چه قوه ی قضاییه و پلیسی است که مدام در مورد جریمه و زندان صحبت کرده است . اما در کشور وزارت ارشاد و ... هم وجود دارد . شما نباید در قرآن فقط به سراغ احکام نوشته شده در مورد سارقان بروید . در قرآن 114 مرتبه بسم الله الرحمان الرحیم نوشته شده است . سپس حضرت علی (ع) می فرمایند : قرآن کتابی است که استدلالات آن هیچگاه کهنه نمی شود . الان بعد از هزار و چهارصد سال وقتی که شما می خواهید برای توحید و خدا دلیل بیاورید می توانید از آیات قرآن استفاده کنید . در قرآن استدلالاتی برای نبوت آورده شده است به این مضمون : یس والقرآن الحکیم . انّک لمن المرسلین . ای پیامبر تو پیغمبر هستی چون قرآن حکیم داری . قرآن حکیم را کسی دارد که از جانب خدا آمده است . والقرآن الحکیم استدلال برای نبوت است . یک مقدار انس ما با قرآن باید بیشتر شود . قرآن در زندگی ما کار آمد شده و پیاده شود . یک نفر در مسجد نزد حضرت محمد (ص) آمد و گفت : یا رسول الله به من قرآن یاد بده . آقا فرمودند که من یک سوره به تو یاد می دهم . بسم الله الرحمان الرحیم. اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها . سپس تا جایی ادامه دادند که فرمود : فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره . آن فرد گفت: یا رسول الله این آیه ی آخر را یک بار دیگر تکرار کنید . آقا یک بار دیگر آن را خواندند . سپس آن فرد گفت: یا رسول الله آیا یک ذره کار زشت و یک ذره کار خوب منعکس می شود ؟ آقا فرمودند : بله . آن فرد گفت همین مقدار بس است من به همین عمل می کنم. وقتی آن فرد می رفت ، پیامبر فرمود: او فقیه می رود .
سوال – نکته سنجی این افراد از کجا ناشی می شود ؟ چرا ما با خیلی از آیات برخورد می کنیم اما مانند این افراد فقیه نمی شویم ؟
پاسخ – دو مسئله وجود دارد . یکی اینکه خود این افراد آمادگی داردند . دیگری اینکه خدا هم به آنها عنایت دارد تا ازاین طریق تحول پیدا کنند . باید تلویزیون ما پر از نکات قرآنی شود . الان قرآن در زندگی خواص ما هم کارآمد نیست . یک فردی که دکترای علوم قرآن هم دارد مقدار زیادی تفسیر کار نکرده است . من توصیه می کنم که افراد نهج البلاغه را باز کنند و به خطبه ی 198 نگاه کنند و آن را بخوانند . در این خطبه سپس حضرت می فرمایند : این قرآن شفا است . اما شفا و دارویی است که درد جدیدی را ایجاد نمی کند . برخی از داروها عوارض دارند . حضرت می فرمایند : قرآن شفا است و شما نباید از عوارض آن بترسید . الان در بازار کتاب های زیادی در مورد قرآن درمانی نوشته شده و اغلب نیز به بیماری های جسمی می پردازند . البته ما منکر آن نمی شویم . مرحوم شهید دستغیب در کتاب داستان های شگفت می نویسند در شیراز یک آنفولانزایی همه گیر شده بود که تلفات زیادی داشت . آقایی به نام سید محمود حمیدی نزد امام جماعت شیراز می رود و می گوید من پولی برای دارو ندارم و می ترسم که بچه هایم به این بیماری مبتلا شوند . امام جماعت فرمودند که دست خود را روی شقیقه ی بچه های خود گذاشته و چند بار این آیه را بخوان : و نُنزِل مِن القرآن ما هو شفاءٌ و رحمة للمومنین و لایزید ظالمین اِلّا خسارا . ما این مطالب را قبول داریم . اما تجربیات افراد متفاوت است . نباید برای مردم توقع ایجاد کرد. آقای مرحوم مجتهدی می فرمودند که هر مشکلی برای من پیش می آید هزار صلوات نذر نرجس خاتون می کنم . نرجس خاتون مادر امام زمان است و مادر نیز هر چیزی به فرزند خود امر کند اجرا می شود . این تجربه ممکن است برای آقای مجتهدی و ده ها نفر دیگر اتفاق بیفتد، ولی برای من مشکل گشا نباشد . بنابراین موارد ، باورها و مصادیق متفاوت است . این نکته که قرآن شفاء است ، منظور شفای سردرد ، دل درد و غیره نیست . این شفا در واقع مربوط به بیماری های درونی است . حضرت امیر (ع) در جایی می فرمایند : منظور از این بیماری حرص ، ظلم و نفاق است . واقعاً اگر کسی به این قرآن مراجعه کند و بدگمان باشد ، باید این صفت او بهبود پیدا کند . در قرآن مدام به خوش گمانی توصیه شده و می گوید که بدگمانی گناه بوده و نباید به یکدیگر سوء ظن داشته باشید . اگر کسی که مال حرام می خورد قرآن را باز کند و ببیند که می فرماید : در روز قیامت این مال حرام در شکم شما آتش شده و به چهره ی شما مجسم می شود . دیگر لقمه ی حرام نخواهد خورد . اگر کسی در زندگی خود اهل سخن چینی است . قرآن را باز کند و ببیند که می فرماید: وای بر افرادی که عیب جو و سخن چین هستند . شفا پیدا خواهد کرد . این بیماری ها به مراتب خطرناک تر از بیماری های جسمی است . حضرت در ادامه می فرمایند : این قرآن حق است و هرکسی آن را یاری کند ذلیل نمی شود . شما با قرآن باشید و ترس نداشته باشید . خدا با شهادت شهید بهشتی از ایشان دفاع کرد و همه فهمیدند چیزهایی که پشت سر شهید بهشتی می گفتند اشتباه بوده است . امام درخصوص ایشان فرمودند : آنقدر که من از مظلومیت شهید بهشتی ناراحت هستم ازشهادت ایشان ناراحت نیستم . یک کتابی به نام اندیشه های شهید مطهری چاپ شده است . زمانی که آقای مطهری شروع به تفسیر قرآن کردند هیچ مجله ای حاضر نبود آن مطالب را چاپ کند . شهید مطهری موفق نشدند به طور کامل تفسیر قرآن را بگویند . اما همین سوره های کوچکی که گفته اند بسیار زیبا بوده و طراوت دارد . اگر کسی فقط قرآن را بخواند و از آن بگذرد مانند این است که فقط یک دستی بر روی آب استخر بکشد. بدون تفسیر نمی توان تمام مطالب قرآن را برداشت کرد . الان تفسیرهایی از قرآن برای جوانان و نوجوانان چاپ شده است . حتی اگر کلاس های اخلاق دانشگاه و حوزه به همین سمت برود ، مردم با این قرآن انس پیدا خواهند کرد .
سوال – درخصوص آیات پایانی سوره ی مبارکه ی نازعات توضیح بفرمایید.
پاسخ – سوره ی نازعات از سوره هایی است که در ارتباط با قیامت سخن می گوید . در ابتدای این سوره پنج قسم گفته شده است که به نظر می رسد منظور آن فرشتگان الهی باشند . قسم به فرشتگانی که جان کافر را به سختی می کشند . قسم به فرشتگانی که جان مومن را با نشاط از بدن او خارج می کنند . قسم به فرشتگانی که برای انجام فرمان خدا سرعت می گیرند . فرشتگانی که در انجام امر الهی سبقت می گیرند . فرشتگانی که امور عالم را تدبیر می کنند . خدا در اینجا پنج قسم خورده و سپس مباحث معاد را مطرح کرده است . سوگند های خدا به این خاطر است که اهمیت مطلب را مشخص کند . خیلی از افراد می پرسند که ما بهشت می رویم یا جهنم ؟ قرآن می فرماید: هرکس که طغیان کند ( با خوردن مال حرام ، با گفتن دروغ و غیبت ، با نگاه به نامحرم ،با استماع موسیقی لهو و...) و به این دنیا اهمیت داده و به آخرت اهمیت ندهد اهل جهنم است . به این خاطر که برای عالم دیگر کاری نکرده و همه ی وقت خود را صرف این دنیا کرده است . هرکس از عظمت خدا بترسد ( بگوید که خدایا تو من را می بینی و اعمال من ثبت می شود ) و جلوی هوای نفس خود را بگیرد، بدرستی که اهل بهشت است . بنابراین کسی که طغیان کند وبه دنیا بچسبد به جهنم می رود و کسی که از عظمت خدا ترسیده و با نفس خود مخالفت کند به بهشت می رود .
آقای رالف نویسنده ی کتاب سیر تمدن در خصوص قرآن می گوید : آموزشگاه عالی قرآن راه ترقی و پیشرفت هر فرد را از هر طبقه و هر مقام هموار ساخته ، به گونه ای که حتی فرزند یک نفر برده هم می تواند به مقامات عالی برسد . بنابراین قرآن برای ارتقای افراد شرطی نگذاشته است . همه ی افراد می توانند به قرآن مراجعه کنند .
نویسنده در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن می گوید : قرآن به اندازه ای از نقایص مبرا و منزه است که نیازمند کوچک ترین تصحیح و اصلاح نیست . از اول تا آخر آن اگر خوانده شود ملالت نمی آورد . شهید مطهری می فرمایند : من از برخی از شعرها و کلمات عبرت آموز بعد از ده بار خواندن خسته شدم . اما قرآن را هزار بار هم که بخوانم خسته نمی شوم . ما حداقل هفته ای هفتاد بار سوره ی حمد را می خوانیم ولی تا به حال از آن احساس ملالت نکرده ایم . این طراوت در قرآن کریم معجزه است .