94-11-07-حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی - امامت
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امامت
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفیعی
تاريخ پخش: 07-11-94
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
تا داشته ام فقط تو را داشته ام *** با یاد تو قد و قامت افراشته ام
بوی صلوات میدهد دستانم *** از بس که گل محمدی کاشته ام
شریعتی: سلام به همهی شما دوستان خیلی خوش آمدید به این سمت خدا دلتان گرم به محبت اهل بیت علیهم السلام باشد خوشحالیم در کنار شما هستیم سلام علیکم دکتر رفیعی
دکتر رفیعی: بسم الله الر حمن الر حیم سلام عرض میکنم خدمت شما و بینندگان عزیز و مهربان
شریعتی: ان شاالله که همه تان خوب باشید. بهترینها را برای شما آرزو میکنیم. بحث مان در این هفتهها بحث ولایت هست و نکات خوبی را داریم میشنویم. هفته گذشته برنامه را از جوار حرم کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تقدیم شما کردیم. آقای دکتر رفیعی رسیدند به اینجا و بحث همتایی قرآن و اهل بیت علیه السلام.
دکتر رفیعی: در جلسهای که محضر دوستان در قم بودیم. حدیث ثقلین مفصل مورد بحث قرار گرفت و نکات دهگانهای را من از آن حدیث استنباط کردم و برداشت کردم و خدمت شما بینندگان عزیز عرض کردیم. بحث بعدی که هفتهی قبل مطرح شد و ناقص ماند این بود که قرآن و اهل بیت را پیامبر اکرم گفتیم مانند دو انگشت سبابه کنار هم گذاشته در حدیث ثقلین. نه مثل سبابه و وسطی. فرمود اینها مثل درین و دو خط راه آهن در کنار هم دو لنگهی در، دو بال برای پرواز و برای رشد و ترقی. یکی کتاب تدوین و یکی کتاب تکوین در واقع. با این توجه من این بحث را میخواستم مطرح کنم که نقشی که قرآن دارد و اهل بیت. که هر دوی اینها در یک مسیر و راستا هست را بیاییم مشترکات را از روایات و آیات مورد بحث قرار بدهیم. خیلی بحث قشنگی هم هست. هفتهی پیش گفتم حضرت آیت الله جوادی آملی یک کتابی هم به این نام دارند. خوب است در این زمینه اول قرآن را بحث کرده اند بعد اهل بیت بعد آن تلفیق را آمدند مورد توجه قرار دادند. نکته اولی که هفته گذشته عرض کردیم این بود که قرآن میفرماید که صراط مستقیم. مردم باید راه مستقیم را طی کنند و خود خدا هم میفرماید «وَأَنِ اعْبُدُونِي هَـذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (یس/ 61) خطاب به اهل بیت هم میگوییم أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ (زیارت جامعه کبیره) شما صراط و راه استوار هستید. در روایات داریم که امیرالمومنین میفرمایند أنا صِراطُ ِ المُستَقيمُ (بحارالأنوار، ج62، ص5) دومین مورد از همتایی قرآن و اهل بیت بحث هدایت است. همانطور که قرآن هادی است. اهل بیت هم هدایتگرند. همانظور که قرآن ضلالت و گمراهی را میبرد اهل بیت هم ضلالت و گمراهی را میزدایند. به عبارت دیگر مسیر را به مردم نشان میدهند. و هم در زیارت جامعه کبیره میگوییم که شما اهل بیت هدایتگرید. هم به طور خاص در زیارت نامههای ائمه خطاب میکنیم مثلا ان شاالله خدا قسمت کند نجف اشرف میگوییم اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا اَبَالهَادِی سلام بر شما که پدر ائمهی هدایتگر هستید. یا در دعای ندبه میگوییم أَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رايَةِ الْهُدى کجاست آن امامی که پرچم هدایت را در واقع در دست خواهد داشت. من برای این که بحث مان قرآنی تر باشد این آیه شریفه را که سوره رعد آیه هفتم عرض میکنم «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (رعد/ 7) خیلی جالب است آقای شریعتی. این آیه را اگر عزیزانی که اهل تحقیق ند در منابع تفسیری و حدیثی شیعه و سنی نگاه کنند که «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» چه میخواهد بگوید. پیغمبر تو منذری. یعنی مردم را انذار میدهی بیم میدهی که در بیراهه نیفتند و به جهنم نروند ولی «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ». هر قومی یک هدایتگر علاوه بر منذر میخواهد. من اول روایت را بخوانم بعد توضیح بدهم که مقصود از این جمله چیست. این روایت که من میخوانم ببینید فخر رازی در تفسیر (صاحب تفسیر بسیار قطوری است به نام مفاتیح الغیب، تفسیر کبیر، ذیل همین آیه) سیوطی در درالمنصور (اینها منابع اهل سنت است) ابن کثیر در تفسیر ش، ابن سباغ در فصول المهمه، ابوحیان در بحرالمحیط، همین پنج مورد کافی است. این روایتی که من میخوانم را اینها نقل کرده اند. من از همان فخر رازی و سیوطی نقل میکنم. وقتی این آیه نازل شد «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» پیغمبر تو بیمی میدهی که مردم انحراف پیدا نکنند ولی هر قوم یک هدایتگر میخواهد. حدیث را هم ابا قریقه نقل کرده هم ابن عباس که: وَضَعَ رَسولُ الّلهِ یَدَهُ عَلى صَدْرِهِ فَقالَ أنا الْمُنْذِرُ، ثُمِّ أوْمَأ الى مَنْکِبِ عَلِىٍّ وَ قالَ أنْتَ الهادى بِکَ یَهْتَدى المُهتَدونَ مَنْ بَعْدی (تفسير كبير، فخر رازى، ج 11، ص 186) فرمود این منذر کیست؟ من هستم. هادی تو هستی. به وسیله تو مردم بعد از من هدایت میشوند. این روایت در پنج تفسیر از تفاسیر اهل سنت من آدرس داده ام ذیل همین آیه شریفه. اگر بخواهم توضیحی عرض کنم ببینید یک وقت شما یک ماشینی افتاده است بیرون از جاده، پلیس میآید وسایلی که هستند کمک میکنند میآیند این را از خارج از جاده میکشند میآورند در جاده در مسیر قرار میدهند. این چه کرد. از بیراهه او را آورد در راه. این کار منذر است. منذر گمراه را از بیراهه به راه میکشاند. حالا در راه آورد یک خودرو جلو میافتد میگوید پشت سر من بیا که مجدد در بیراهه نروی. اصل کار را که کرد. او که از بیراهه در مسیر قرار داد. ولی ممکن است شما دوباره در بیراهه بیفتی پس من جلو میافتم و چراغ را روشن میکنم تا شما را به شهر برسانم. این هادی میشود و او منذر. به عبارت دیگر ما میگوییم یک علت محدثه داریم و یک علت مبلقه داریم. انقلاب را امام ایجاد کرد. بنیانگذاری کرد. اما بقایش بر چیست. این استمرار ش در واقع. الآن فرض کنید شما را کسی میآید معرفی میکند به یک دانشگاه یا دبیرستانی. که درس بخوانید. او نقش اصلی را دارد که شما را اینجا آورده است. در ادامه نیاز به استادی هست که شما را تا پایان کار ببرد. لذا من تعبیر م این است که پیامبر گرامی اسلام موسس است و امام حافظ است. او ایجاد کرده است امام استمرار میبخشد. و این روایتی که من عرض کردم روایت بسیار مهمی است که در منابع آمده که رسول خدا فرمود من منذرم و امیرالمومنین هادی. «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» همه امتها پیامبر منذرشان بوده و تا قیامت هم هست. هر قومی هدایتگر دارد. یعنی هر زمانی یک امام در جامعه نیاز است. البته رسول خدا در زمان خودش هادی هم بوده امام هم بوده. سوال این است، امام هدایتگر به چیست؟ امام هادی به چه چیزی هدایت میکند؟ هدی الابرار. در زیارت جامعه کبیره میگوییم دهها روایت داریم که ائمه هدایتگرند. نقش اصلی امام هدایتگری است. میخواهد حکومت دست امام باشد میخواهد نباشد. امام میزان است. امام ملاک است. امام هدایتگر به چیست. 1- هدایتگر به اعتقادات صحیح. ببینید آقای شریعی بعد از رحلت پیغمبر تا کنون صدها فرقه انحرافی در اسلام ایجاد شده. مجدمه گفتن خدا جسم است. قدریه و جبریه گفتند عالم همه مجبورند. معتزله. فرقیهای کلامی مختلف. فرقههای فقهمی مختلف. در مباحث مختلف اعتقادی عدهای قادر به رویت خدا شده اند. این بازار آشفته آن امام چیست یهدی الی الله. لذا در جامعه کبیره میگوییم إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ. اعتقادات صحیح را هدایت میکند. لذا فرمود وَ بِنا عُرِفَ اللهُ (اصول کافی، کتاب التوحید، باب النوادر، ح 10) خدایی که از طریق نهج البلاغه بشناسید. این خدا از داخل جبر و جسم و رویت در نمیآید. لذا در اوج جنگ ظاهرا جمل بوده به نظرم حضرت همینطور که میجنگید کسی آمد گفت آقا معنای احد و واحد چیست از حضرت امیر پرسید. ابن عباس ناراحت شد. گفت این چه سوالی ست در زمان جنگ؟ آقا فرمود اتفاقا ما برای همین میجنگیم. بعد چهار معنا کرد برای اهد. دو صحیح و دو ناصحیح. خواهش من این است که کتابی نوشته بشود. مرحوم شیخ صدوق کتابی دارند به نام توحید. یک کار علمی وقتی صورت بگیرد پایان نامهای که معرفی خدا و توحید از منذر اهل بیت شما بیایید و این صحیفه را باز کنید این نهج البلاغه را باز کنید. ببینید خدا را چطور حضرت امیر معرفی میکند. خدا در کلام اهل بیت. گاهی انسان این معرفی خدا را برود در بعضی از منابع غیر منصوب به اهل بیت میبیند شرم ش میشود. خدایی که دیده میشود. خدایی که گاهی صفاتی به وی نسبت داده میشود که انسان اینها را به افراد عادی نمیتواند نسبت بدهد. 2- امام هادی به قرآن و وحی است. آیات قرآن الْإِمَامُ یَهْدِی إِلَى الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدِی إِلَى الْإِمَامِ (میزان الحکمه، ص 529). شما تفسیر اهل بیت را نگاه کنید. متاسفانه نگذاشتند خیلی دست ما برسد. من هم نمیخواهم بگویم تمام روایات تفسیری صد در صد مهر تائیدی دارد. در میان روایات تفسیری ما مثل بقیه روایات ممکن است روایات ضعیفی هم باشد و بعضیها هم قابل استناد نباشد. شما وقتی نگاه میکنید توضیحاتی که راجع به آیات امام داده. «إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (نحل/ 90). امیرالمومنین میفرماید الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ (نهج البلاغه، حکمت 231). معانیای که میکند شان نزولهایی که نقل میکند. نگذاشتند حضرت امیر همه چیز را راجع به قرآن بگوید. فرمود من میدانم قرآن برای چه نازل شده کجا نازل شده بر که و درباره که نازل شده. امام هادی به قرآن است. لذا در طول تاریخ ائمه، آن 250 سالی که ائمه حضور داشتند در بین مردم اگر جایی لطمهای به قرآن وارد میشد شبههای وارد میشد این امام بود که میایستاد و محکم جواب میداد و محافظت میکرد . در زمان امام حسن عسگری یکی پیدا شده بود. تعارضات قرآن را پیدا میکرد. بلافاصله امام حسن عسگری ایستاد. در زمان امام هادی کسی مرتکب فحشایی شده بود بعد کافر بود و آمد مسلمان شد. قضات گفت که مسلمان شد نمیشود حد را اجرا کرد آقا استناد کرد به آیه قرآن که بر اساس این آیه کسانی که به اضطرار میشوند و مسلمان میشوند اسلام و ایمانشان فایدهای ندارد. حد را جاری کنید. من داستانی بگویم. مرحوم شیخ عباس قمی رضوان الله کتابی دارد به نام سفینه البحار. بسیار کتاب خوبی است. عدهای از دوستان هم مشغول ترجمه فارسی خوب این کتاب هستند. بحار را خلاصه کرد. ایشان در کلمه مکه مینویسد. یک سال منصور دوانغی آمده بود مکه دید خیلی شلوغ است مطاف. خانههای مردم اطراف مکه بود کعبه بود حتی صفا و مرفه و اینها دور تا دورش منزل بود گفت اینها را خراب میکنیم این جا را بزرگ میکنیم. رفت استفتاء کرد از بزرگان آن زمان. مثلا فقهای معروف آن زمان که بیشتر هم از اهل سنت بودند. کسی هم راضی نمیشد خانه اش را بدهد. کی طرف راضی میشود خانه کنار حرم امام رضا را بدهد. گفتند نمیشود. مردم بر اموال شان مسلط اند. باید رضایت شان را به هر حال جلب کنید نمیشود بدون رضایت اینها طرف میگوید نمیدهم مگر مثلا پنج هزار متر خانه در فلان جا به من بدهید. منصور دوانغی گیر کرد. در سعی صفا و مروه برخورد کرد با امام صادق علیه السلام. سخت ش هم بود ولی آمد جلو گفت آقا ما میخواهیم خانهها را خراب کنیم. مردم اجازه نمیدهند. آقا فرمود اذن مردم را نمیخواهید. مردم را راضی بکنید اما اذن مردم را نمیخواهید. گفت چرا؟ فرمود به خاطر قرآن. .« إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ» (آل عمران/ 96). اولین خانهای که این جا ساخته شده. تا زمانی هم که مردم نیاز دارند بااطرافش خالی باشد. آقا فرمود چرا اگر مردم اینجا خانه داشتند بعد حضرت ابراهیم وسط خانه مردم اینجا را میساخت حق با آنها بود. فرمود مردم نازل شدند به کعبه، کعبه به مردم نازل نشده است. للناس لام لام نفع است. این خانه وضع شده است للناس. برای نفع مردم. شما جلوی نفع مردم را گرفته اید. این برداشت است. خیلی فرصت نیست من برداشتهای ائمه را از قرآن بیان کنم. پس امام هادی به قرآن است. 3- امام هادی به اخلاق صحیح است. اخلاق درست است. شما زندگی اهل بیت را مطالعه کنید. تذکراتی که در مباحث اخلاقی، اجتماعی و سیاسی دارند. طرف آمده میگوید گرفتار مالی شده ام دستگاه هم خوب حقوق میدهد من میخواهم بروم استخدام بشوم دستگاه بنی عباس یا بنی امیه بوده. خدمت یکی از ائمه رسید. آقا فرمودند نگاه کردن به اینها گناه کبیره است. نگاه به اینها گناه کبیره است. تو که نخل داری. یکی شتر کرایه میدهد به هارون الرشید. بنگاه است. هارون هم نمیخرد برای سفر لهو و لعب میخواهد با آن مکه برود. آقا امام کاظم فرمود این کار اشتباه است. گفت آقا من برای سفر دارم میدهم. فرمود دوست داری که اینها سالم برگردند و پول ت را بدهند دیگر. فرمود همینقدر کمک به ظلم است. هدایت سیاسی، اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی، قرآنی، خود این یک فصل گستردهای است شئون هدایت اهل بیت را بیاییم بررسی بکنیم ببینیم خیلی جاها ممکن است به نظر خیلیها اشکال نداشته باشد صحیح هم باشد اما امام با آن نقطه نظر تذکر میدهد پس یکی صراط مستقیم و یکی هم هادی. من سعی ام این است چهار پنج مورد را بگویم ولی یکی کار بکند خیلی زیاد است هم تایی قرآن و اهل بیت مصادیق فراوان دارد مورد سوم آن است که قرآن وسیلهی رشد است وسیلهی ترقی و تعالی است یک حبلی است که انسان را به خدا میرساند اهل بیت هم وسیلهی ترقی و رشد و تعالی هستند حالا برای این که روشن شود این مطلب این آیهی شریفه را مورد بحث قرار میدهیم دوستان این آیه را در منابع شیعه و سنی ببینند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/ 35) به خدا برمیگردد یعنی کسب بکنید به دست بیاورید برای رسیدن به خدا وسیله برای این که دریافت بکنید به خدا برسید یا به تقوا برسید بعد هم میفرماید تلاش بکنید تا رستگار شوید آیه کامل است تلاش، وسیله، تقوا سه چیز باعث رستگاری است وسیله یعنی چیزی که انسان را به جایی میرساند با رغبت و میل هم میرساند وسیله یعنی چیزی که انسان را نزدیک میکند شما الآن میخواهید بروید مشهد میروید در خیابان ماشین سوار میشوید این وسیلهی رسیدن شما به مشهد است شما میخواهید کنکور قبول شوید میروید شرکت در کلاس کنکور میکنید در موسسهای شرکت میکند ثبت نام میکنید آن موسسه با کلاس هایش شما را به کنکور میرساند به آرزوی رشته تان میرساند مرحوم علامه طباطبائی ذیل این آیه بیان بسیار زیبایی دارد میفرماید وسیله چند نوع است آن چیزی که ما را میرساند چند نوع است گاهی اشیاء است گاهی افراد است گاهی اشیاء وسیله هستند مثلا شما برای رسیدن به خدا خود قرآن کریم شیء که میگویم قرآن یک حقیقت نورانی هم دارد به معنای همین کتاب میگویم شما قرآن میخوانید به وسیلهی این قرآن به خدا میرسید سه وسیله داریم اشیاء اعمال و افراد گاهی اعمال وسیله است مثل نماز که انسان را به خدا میرساند الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ (نهج البلاغه، حکمت 136) الصَّلاة مِعرَاجُ المُؤمِن (اعتقادات مجلسی، ص 29) گاهی افراد است شما میآیید خدمت رسول گرامی اسلام برادران یوسف میآیند پیش پدرشان میگویند برای ما طلب مغفرت بکن شما میروید حرم امام رضا میگویید حیّ و میت ندارد شما در عالم برزخ هم روحتان به این عالم ناظر است مقامتان ویژه است از همان عالم برزخ به محل قبرتان توجه دارید یکی از جملههای بنواز که وهابی و تند بود این است که اگر کسی به پیغمبر سلام بدهد سلام بر پیغمبر را حتی اهل سنت و وهابیها هم مستحب میدانند اخیرا روی حرم پیغمبر گرامی اسلام نوشتند السلام علی رسول الله هنا این جا جای سلام به پیغمبر است خودشان میگویند این جسم است پیغمبر که از دنیا رفته بنواز یک جملهای دارد میگوید کسی که آن جا سلام بدهد روح پیغمبر در محل جسدش حاضر میشود و جواب سلامش را میدهد پس وسیله یکی از چیزهایی که قرآن وسیله است اهل بیت هم وسیله هستند هر دو وسیله هستند یک جملهی بسیار زیبایی را از خطبهی 110 نهج البلاغه در توضیح همین آیه عرض میکنم حضرت علی میفرماید إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ- إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى- الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ- فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ- وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ- وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ- وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ- وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ- وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ- فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ- وَ صِلَةُ الرَّحِمِ- فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ- وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ- وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوءِ- وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ بهترین وسیلهای که انسان را به خدا میرساند چیست؟ گفتیم مفسر قرآن اول اهل بیت هستند بهترین چیزی که انسان را به خدا میرساند اینها است اینهایی که میشناسیم میشود وسیله ایمان به خدا وسیله است ایمان به پیغمبر و جهاد در راه خدا و اخلاص و برپایی نماز و دادن زکات و روزهی ماه رمضان اینها همه اش وسیله است بعد حج خانهی خدا صلهی رحم صدقه هر چیزی که کمک بکند برای تقرب به خدا وسیله است پس این قرآن وسیله است اهل بیت هم وسیله هستند چه وسیلهای بالاتر از اهل بیت؟ در زیارت جامعهی کبیره میگویید بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ نماز ما با دوستی شما پذیرفته است یعنی کسی که امام دوست است خود به خود نماز را دوست دارد به نماز اهمیت میدهد سیرهی امام را ولایت یک وسیلهی تطهیر برای انسان است لذا اهل بیت وسیله هستند به همین جهت یکی از آیات جواز توسل همین آیهی شریفه است این حرفهایی که بارها گفتیم جدیدا تکرار میکنند بلغور میکنند در شبکههای ماهوارهای و مختلف یک حرف را با ادبیات مختلف تکرار میکنند توسل شرک است این حرفها همه جدید است شما وفاء الوفای سمهودی را نگاه بکنید از علمای بزرگ اهل سنت است تاریخ مدینه دارد کتابهای دیگر دارد کتابهای متعدد در ارتباط با جواز توسل است حضرت آیت الله سبحانی کتاب دارند به اسم راه حقیقت خوب آن جا بحث کردند کتاب دیگری دارند شیعه پاسخ میگوید خوب بحث کردند صدها کتاب دانشمندان شیعه و اهل سنت در مورد جواز توسل نوشتند بالاخره مقرب هستند نزد خانهی خدا بعد از رحلت پیغمبر گرامی اسلام یک شخص اعرابی یعنی بیابان نشینی آمد مدینه گفت این رسول الله؟ پیغمبر کجاست گفتند از دنیا رفت دیر رسیدی گفت قبرش کجاست گفتتن در منزلش گفت اجازه بدهید بروم کنار قبرش آمد خاک را برداشت ریخت روی سرش گفت یا رسول الله من انسانی هستم جائز الخطا هر وقت گناهی میکردم خطایی میکردم چون خدا در سورهی نساء آیهی 64 میفرماید پیغمبر اگر پیش تو بیایند مستقیم طلب مغفرت بکنند قبول است اما اگر پیش تو هم بیایند «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّـهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّـهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (نساء/ 64) پیغمبر برایشان طلب مغفرت بکند خدا قبول میکند خدا دارد در قرآن جواز میدهد خصوصیتی نیست فرزندان پیغمبر هم همین هستند یا رسول الله هر وقت خطایی میکردم میآمدم خدمت شما ولی من معتقد هستم حیّ و میت نداری شما حالا آمدم دوباره اعتراف بکنم شما برایم طلب مغفرت بکن این سومین نکته پس اهل بیت و قرآن هر دو صراط هستند هر دو هدایت گر هستند هر دو هم وسیله هستند.
شریعتی: خیلی ممنون صفحهی 107 قرآن کریم قرار امروز ماست آیات سوم تا پنجم سورهی مبارکهی مائده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّـهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٣﴾ يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّـهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّـهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿٤﴾ الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٥﴾
ترجمه:
[خوردن مواد ناپاک که تناسبی با جسم و روح شما ندارند] بر شما حرام شده است [مانند] گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته اند و حیوان خفه شده و آنچه به ضرب چوب و سنگ مرده و آنچه به سبب پرت شدن از بلندی جان داده و حیوانی که به ضرب شاخ حیوان دیگر از بین رفته و حیوانی که درندهای آن را کشته و از آن خورده، مگر آنچه را که در آستانه مرگ، قابل تذکیه بوده و شما به دستور شرع تذکیه کرده اید، و نیز آنچه برای بتها قربانی شده، و آنچه به وسیله تیرهای قمار سهم بندی میکنید بر شما حرام گشته است. [همه] این [امور] فسق و نافرمانی [از احکام خدا] ست. امروز کفرپیشگان از [شکست] دین شما ناامید شده اند؛ بنابراین از آنان مترسید و از من بترسید. امروز [با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایی بر امت] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم. پس هر که در حال گرسنگی شدید بی آنکه مایل به گناه باشد [به خوردن مُحرّمات بیان شده] ناچار شود، [می تواند به اندازه ضرورت از آنها بهره گیرد]؛ یقیناً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۳) از تو میپرسند: چه چیزی بر آنان حلال شده؟ بگو: همه پاکیزهها و شکاری که حیوانات شکاری که به آنها شکار کردن را تعلیم داده اید، در حالی که از احکام تذکیهای که خدا به شما آموخته به آنها میآموزید، بر شما حلال شده است؛ بنابراین از آنچه آنان برای شما [گرفته اند و] نگاه داشته اند بخورید، و نام خدا را [هنگام فرستادن حیوان شکاری] بر آن بخوانید، و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا حسابرسی سریع است. (۴) امروز همه پاکیزهها [ی از رزق خدا] برای شما حلال شد، و طعام اهل کتاب [که مخلوط با مواد حرام و نجس نیست] بر شما حلال و طعام شما هم بر آنان حلال است. و زنان پاکدامن مؤمن، و زنان پاکدامن از اهل کتاب [از طریق ازدواج شرعی] در صورتی که مهریه آنان را بپردازید بر شما حلال است، در حالی که مایل باشید پاکدامن بمانید نه زناکار، و نه انتخاب کننده معشوقه نامشروع در خلوت و پنهان. و هر کس در ایمان [به خدا و پیامبران وقیامت] کفر ورزد، قطعاً عملش تباه شده و فقط او در آخرت از زیانکاران است. (۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی را بفرمایید
دکتر رفیعی: تصادفا بحث آیات ولایت در این جلسه مطرح میشود در قرآن کریم ما تمام نعمت باز هم داریم که قرآن میفرماید نعمت تمام شد مثلا در قصهی تغییر قبله در فتح مکه ولی اکمال جز این جا نداریم «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» جالب است این آیه در ضمن آیاتی مطرح شده است که بحث حرمت خون و مردار و گوشت خوک و این موارد است اصلا من کار به آن شبهاتی که میکنند ندارم که چرا این آیه این جا آمده عقل سلیم حکم میکند اکمال دین اتمام نعمت «وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» نمیتواند مربوط به این چهار پنج مطلب باشد چون مردار و خون و گوشت خوک حرام شد پس دیگر اسلام کامل شد کمال یک چیز مهمی باید باشد که اگر نباشد نقیصه در باورها و اعتقادات و دین مردم است حالا چرا این آیه وسط این آیات آمده گاهی این را مطرح میکنند؟ چون دوباره ادامه اش مربوط به همین بحث است «مَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» خدا رحمت کند علامه طباطبائی میفرماید قرآن مثل کتابهایی نیست که ما مینویسیم به این معنا که شروع میکنیم مقدمه پیشگفتار یک سیر داشته باشد نه به تدریج آیات نازل شده بسیاری از اوقات ما در قرآن یک آیه داریم چند حکم در آن است چند مطلب مختلف در کنار هم است بر اساس نیاز مردم وحی آمده است و لذا این آیهی شریفه خدای تبارک و تعالی در آن سالی که حادثهی غدیر اتفاق افتاد بعد از آن قصه بیان مثلا دو سه مسئلهی فرعی مثل حرمت خون و اینها را با این مسئلهی اصلی در یک آیه گنجانده کنار هم آورده البته این میدرخشد مثل یک درّی است که در یک صدفی قرار گرفته این اشکالی ندارد شما یک وقتی مثلا فرض کنید که در ضمن یک مسئلهی فرعی یک مسئلهی اصلی را هم مطرح بکنید ضمن این که یکی از راهکارهای فهم قرآن روایات و شأن نزول است شأن نزولهای فراوانی دارد که این آیهی شریفه بعد از جریان غدیر در مورد ولایت حضرت علی نازل شده ان شاء الله خداوند به همه مان توفیق شناخت ولایت را عنایت بفرماید
شریعتی: خیلی ممنون با توجه به زمانی که داریم ادامهی فرمایشات آقای دکتر را در مورد هم تایی قرآن و اهل بیت میشنویم
دکتر رفیعی: عرض کردم هم تایی قرآن و اهل بیت در سه محور صراط مستقیم و هدایت و وسیله بود محور چهارمی که هم در مورد قرآن داریم هم در مورد اهل بیت تبعیت است قرآن میفرماید «اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ» (اعراف/ 3) مردم تبعیت بکنید از آن چه که نازل شده است به سوی شما از طرف پروردگارتان پس از قرآن باید تبعیت کرد البته آیات شبیه این زیاد داریم که قرآن کریم سفارش میکند «وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (انعام/ 155) این کتابی است که به شما انزال کردیم پس تبعیت بکنید تبعیت از قرآن لازم است از آن طرف میفرماید «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي» (آل عمران/ 31) اگر خدا را دوست دارید از پیغمبر هم تبعیت بکنید سوم میفرماید «أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ» (نساء/ 59) پس همان طور که قرآن متبع است اهل بیت هم متبع هستند مطاع است اهل بیت هم مطاع اند همان طور که باید از قرآن تبعیت کرد از اهل بیت هم باید تبعیت کرد آن وقت نکتهای که این جا باید توجه کرد این است که چرا ما از اهل بیت تبعیت بکنیم؟ چرا از انبیا تبعیت بکنیم؟ در سورهی یس جواب میدهد میفرماید «اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ» (یس/ 21) وقتی آن فرستادهها آمدند در عنتاکیه تبلیغات میکردند در مورد دین حضرت مسیح و آنها مخالفت کردند یک آقایی آمد «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» (یس/ 20) یک کسی آمد در دفاع از این انبیا این آقایی که مدافع بود گفتند حبیب نجار بوده اسمش این آقا که مدافع بود پول نداده بودند این دفاع هم برایش گران تمام شد چون کشتند او را به قیمت جانش تمام شد ولی چه گفت؟ گفت مردم عقلتان را قاضی بکنید از کسانی تبعیت بکنید که دو ویژگی دارند یک مزد نمیخواهند نمیگویند این قدر به حساب ما واریز بکن طرف یک کرم معرفی میکند در شبکههای فلان میگوید این قدر پول واریز بکن پول نمیخواهد دوم این که آنها هدایت شده هستند خیلی حرف قشنگ است «اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ» پس علت تبعیت از اهل بیت این است که آنها هدایت شده هستند «أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي» (یونس/ 35) قرآن میگوید آن کسی که هدایت شده را باید تبعیت کرد نه آن کسی که خودش چیزی بلد نیست این هم وجه چهارم هستند پس اهل بیت و قرآن هر دو باید تبعیت شوند نکتهی دیگر این است که قرآن میفرماید «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» (ابراهیم/ 36) حضرت ابراهیم فرمود هر کس از من تبعیت بکند از من است یعنی سلمان اگر از ایران رفت از پیغمبر تبعیت کرد میشود سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ (بحارالانوار، ج 22، ص 326) اما ابولهب پسر عبدالمطلب عموی پیغمبر برادر حمزه و ابوطالب «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/ 1) یک وقتی یک کسی مال بنی امیه بود به نام سعد اموی بود آمد پیش امام باقر ناراحت بود گریه میکرد آقا گفت چه شده؟ گفت من ملعون هستم مردم بنی امیه را لعنت میکنند لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً (زیارت عاشورا) آقا فرمود تو اموی نیستی تو از ما هستی گفت چطور؟ آقا فرمودند حضرت ابراهیم فرمود فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي لذا روایات فراوانی داریم آیهی قرآن هم داریم قرآن میفرماید پسر نوح «قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» (نوح/ 46) این بچه بچهی تو نیست پس تمام بینندگان میتوانند منا اهل البیت شوند هر چقدر تبعیت شما از اهل بیت بیشتر بود میشوید منا اهل البیت لذا امام رضا برای یونس بن عبدالرحمن سه بار بهشت را تضمین کرد فرمود خیالت راحت باشد تو از ما هستی ناراحت نباش نکتهی پنجم ملجأ بودن است در روایات میخوانیم اگر فتنه به شما روی آورد در موج ظلمت قرار گرفتید بروید سراغ قرآن حدیث این است اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ فَانَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق (وسائل الشيعه، ج۶، ص۱۶۹) وقتی فتنهها به شما روی میآورد حوادث به شما روی میآورد مانند تاریکی شب قرآن هم شفاعت میکند هم شفاعتش پذیرفته است هم خط را به شما نشان میدهد جای دیگر هم میخوانیم «الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهیم/ 1) قرآن نور است مردم را از ظلمتها به سمت نور میبرد پس قرآن ملجأ است قرآن شافع است قرآن انسانها را از ظلمت به نور میبرد اهل بیت هم همین طور هستند لذا در زیارت نامه میگوییم أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ (زیارت جامعه کبیره) لذا به اهل بیت میگوییم شما حضرت امیر در خطبهی 175 میفرماید اهل بیت وَاعْلَمُوا اءَنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ هستند مانند قرآن اهل بیت ملجأ هستند اهل بیت شفاعت میکنند اهل بیت خروج از ظلمتها به سوی نور دارند امام رهبر کبیر انقلاب بنیان گذار جمهوری اسلامی که یادی از آن بزرگوار بکنیم چون نزدیک میشویم به ایام پیروزی انقلاب خیلیها برایشان جالب بود ببینند وصیت نامهی امام رهبر یک انقلاب یک مرد جهانی که دنیا را تکان داد با چه آغاز میشود و امام چه میخواهد بگوید اول وصیت نامه اش من خواهش میکنم عزیزان مراجعه بکنند امام با حدیث ثقلین شروع کرد و بعد رفت سراغ این بحث مهجوریت قرآن و مهجوریت اهل بیت مثل هم است یعنی همان طور که این قرآن گلایه کرده «أَفَبِهَـذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ» (واقعه/ 81) آیا به این قرآن ادهان میکنید؟ سستی میکنید؟ آیا این قرآن را مهجور قرار میدهید و فراموش میکنید؟ همین گلایه در مورد اهل بیت هم است و امان از آن زمانی که این اتفاق بیفتد این دو ریل از هم جدا شود این دو فصل این دو بال از هم گشوده شود این که شما میبینید حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت زینب علیها سلام در خطبه هایشان مرتب به آیات قرآن استناد میکنند خود ابی عبدالله روز عاشورا مرتب به قرآن استناد میکند آیهی قرآن میخواند سر بریده اش روی نیزه هم قرآن میخواند من از این منظر وارد میشوم به قرآن ظلم شود ظلم به اهل بیت است به اهل بیت ظلم شود ظلم به قرآن است مثل دو انگشت سبابه این مورد استناد ما باشد همان طور که در منابع صحیح فریقین این حدیث ثقلین آمده است چیز سادهای نیست عزیزان از کنارش ساده عبور نکنند و توجه به این نکته داشته باشند به هر حال این جای تاسف دارد من خودم گاهی میبینم که در مورد بعضی از شخصیتها مطالبی کلماتی به کار میرود مثلا در مورد یزید که قاتل امام حسین است انسان گاهی میبیند کتاب چاپ میشود مدح میکنند یا در مورد معاویه چقدر در طول تاریخ میان قرآن و اهل بیت تفکیک انداخت چقدر ظلم به اهل بیت کرد آن وقت تاریخ را انسان یک مقدار بخواند هیچ وجهی برای این که انسان این شخصیتها را تایید بکند نیست حتی مسلمان بداند وجود ندارد به چه دلیل ما بیاییم کسانی که صراحتا معاویه گفت مسعودی نقل کرده نام پیغمبر باید از کنار نام خدا حذف شود چرا نامش پنج بار در اذان برده میشود ما اینها را بیاییم به عنوان مظهر اسلام و دین و تدین معرفی بکنیم آن وقت امام صادق امام باقر حضرت علی فرزندان رسول خدا در اوج مظلومیت باشند این انصاف نیست من خواهشم این است عزیزان یک مقداری با دقت در این عرصه وارد شوند یک نگاهی به زندگی امویان از اول بیندازند از خود معاویه که شروع شده تا پایان اینها چطور میتوانند مدافع اسلام باشند نور باشند. این تفکیک خیلی خطرناک است چه قرآنی شدن چه صرفا به اهل بیت تمسک کردن و قرآن را فراموش کردن این دو ثقل باید در کنار هم باشند