سوال – درباره ی تفسیر قرآن صحبت بفرمایید .
پاسخ- خیزودرکاسه ی زرآب طربناک انداز پیشترزانکه شودکاسه ی سَرخاک انداز حافظ به سر کاسه ی زر می گوید . اول نمی گوید کاسه سر . می گوید یک کاسه طلایی است . در ظرف طلایی کسی زباله نمی ریزد ، هر چیزی وارد سر خودت نکن ، این یک ظرف طلایی است . یک چیزی در آن بیانداز که مایه ی پاکی و طهارت باشد مثل آب و از طرفی هم مایه ی طرب و نشاط تو باشد . به تو شادی و نشاط بدهد و چه چیزی بهتر از قرآن است . قرآن هم آب است یعنی مایه ی حیات است و هم طرب ناک است مایه ی نشاط و شادی است . پیش از اینکه از دنیا بروی ، زیر خاک بروی و این خاک ها توی کاسه ی سر تو بروند ، این آب را در سرت بینداز تا حیات و نشاط پیدا بکنی . اقبال هم نکته ی لطیفی دارد و می گوید که وقتی قرآن در سر بیاید ، جان و اندیشه های انسان دگرگون میشود . اندیشه ها که دگر گون شدند ، انسان جهان را دگرگون می بیند .
چون که در جان شد جان دیگر شود جان که دیگر شد جهان دیگر شود
کسانی که قرآن را در سر دارند ، این ها دنیا را جور دیگری می بینند چون در پرتوی نور می بینند . ما الان دنیا را در تاریکی و خاموشی می بینیم ، در تاریکی همه چیز مسئله و سوال انگیز است . شما وقتی وارد فضای تاریکی میشوید و به ستون میخورید می گویید که چرا ستون این اینجاست ؟ به میز می خورید می گویید که چرا این اینجاست ؟ همه چیز سوال است ؟ ولی وقتی نور و چراغ باشد می بینی که همه چیز سر جای خودش است . میز و ستون باید آنجا باشند . و این است که انسان عالم را بر اساس حساب و کتاب می بیند و اعتراض و گلایه های را کنار می گذارد . قرآن هم نور است . خدا می فرماید : ما از آسمان برای شما نور فرستادیم یعنی اگر نور قرآن در زندگی تان بیاید ، گلایه ها و شکایت های شما کنار می رود و می بیند که همه چیز حکیمانه است و در جای خودش قرار دارد . ما از هرصفحه یک آیه را گلچین میکنیم و توضیحات مختصری خواهیم داد .
سوال –صفحه ی اول قرآن را تفسیر بفرمایید . بسم الله الرحمن الرحیم یعنی چه ؟
پاسخ – همه چیز اسم خداست . این گل ها اسم خدا هستند . این نور اسم خداست . خود شما اسم خدا هستید . هر چیزی در عالم اسم خداست . اسم یعنی نشانه . اسم شما را هم که می گوییم یعنی نشانه ی شماست و شما را می شناسیم و شما را نشان میدهد . به همین خاطر به آن اسم میگویند . همه چیز نشانه ی خداست . چشم ما ، زبان ما اسم خدا است . وقتی شما خوراک می خورید می گویید : بسم الله الرحمن الرحیم . یعنی با اسم خدا که زبانم است غذا می خورم این زبان مال من نیست . وقتی قلم دست می گیرید و چیزی می نویسید می گویید : بسم الله یعنی با قلم که اسم خداست می نویسم . این قلم مال من نیست مال خداست . با دستم که اسم خداست مینویسم . همین که انسان بداند از خودش نیست جور دیگری رفتار می کند . ما فکر میکنیم مالک هستیم و هر جوری که دلمان خواست رفتار می کنیم ولی وقتی می گویم : بسم الله یعنی مال من نیست امانت است . وقتی شد امانت ، امانت آداب خودش را دارد . شما سوار یک ماشینی هستی و به شما نمی آید که سوار آن ماشین باشی ، تا رفیقت تو را می بیند میگویی که مال خودم نیست ، مال فلانی است . بسم الله یعنی مال خودم نیست . به انسان می گویند که اول هر کاری بسم الله بگو . این بسم الله جهت انسان را تغییر می دهد . یعنی امانت است و باید رعایت امانت را بکنم . اگر شما با این نیت بسم الله بگویی حواست جمع میشود . وقتی ماشین به امانت می گیری با آن هر جا نمی روی چون باید برگردانی و خیلی مراقبت می کنی . بسم الله یعنی با نشانه ی خدا کار می کنم . وقتی راه می روی می گویی بسم الله یعنی با پاهایم که اسم خداست راه می روم . این پاها مال من نیست . پس در هر مسیری نباید اینها را حرکت بدهم . الله هم یک نام است ولی نامی است که کلیت دارد . مثل گل که یک نام کلی است . شامل همه ی گل ها میشود . خدا صفات زیادی دارد . آن صفات را اگر یک جا جمع کنی نامش الله میشود . اگر همه ی گل ها را یک جا جمع کنی ، اسمش گل میشود . وقتی میگویی الله شامل همه ی صفات خدا میشود . مثل اینکه گفته ای کریم ، غفار ، ستار و اسم جامعی است . ساعت قطعات زیادی دارد . اگر این قطعات را یک جا جمع کنی و هر کدام را هم در جای خودش قرار بدهی ، به این مجموع ساعت می گویند . اگر صفات الهی را هم در جای خودش در نظر بگیری ، رحمت خدا در جای خودش و انتقام خدا در جای خودش است و همه را در جای خودش و در اوج خودش ببینی ، اسم مجموعه آنها میشود الله . پس وقتی شما می گویی الله مثل این است که تمام نام های خدا را بُرده باشی . شما تمام نامهای خدا را در یک کفه بگذار و الله را هم در یک کفه بگذارید ، این ها با هم برابرند . پس الله مثل یک سبد گل می ماند ، یک سبد گل که مقابل شما میگذارند ، چند تا گل روی گلها دیده میشوند و بقیه زیر هستند و دیده نمیشوند مگر اینکه بهم بزنی . صفات خدا هم همین جور است . آن صفاتی که نمایان و دیده میشود دو تاست . یکی رحمن است و یکی رحیم است . تا می گوییم الله دو صفتش خیلی به چشم می آید یکی رحمن و یکی رحیم است . رحمن یعنی بخشنده . یعنی دیگران بخشنده نیستند و فقط خدا بخشنده است . دیگران ستاننده هستند ، اسم شان بخشنده است ولی ستاننده هستند . از شما می گیرند و کسر میکنند به ظاهر به شما می دهند . شهریار می گوید :
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند آنچه گردون میکند با ما نهانی می کند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
می گوید اسمش بهار است ولی خزانی میکند . شما قبل از اینکه بهار بیاید سی سالت است ، بهار که آمد میشود سی و یکسال پس تو را خزانی میکند و عمر تو را می گیرد . واقعا بعضی ها اسمشان بخشنده است ولی ستاننده هستند کسی که بخشنده است خود خداست لذا می گوییم با اسم خدا شروع میکنم که بخشنده است و هیچ چشم داشتی هم ندارد . معنی چشم داشتی ندارد یعنی رحیم است . اگر می بخشد از روی رحمت و رافت و مهربانی است دوست دارد و اگر به من و شما چشم داشتی داشت بخاطر این چشم ، چشم داشتی نداشت . اگر دستی داد نمی خواست با این دست ، دستگیری اش بکنی . یک پدر و مادر این جوری نیست . درست است که پدر و مادر هستند و فرزندانشان را دوست دارند ولی می گویند که می خواهیم عصای دستمان باشد بالاخره ته ذهنشان این است که این بچه را بزرگش میکنیم تا در پیری و کوری دستمان را بگیرد . پس خدا رحیم است .
سوال – تفسیر الم را بفرمایید .
پاسخ – یک فردی با تخم شترمرغ شکل های خیلی شکیلی درست کرده بود . انواع چراغ خوابها و انواع تصویرها در این پوسته درآورده بود . داخلش را خیلی زیبا نور پردازی کرده بود و داخلش چراغ بود و وقتی خاموش و روشن می کرد ، از آن روزنه هایی که رویش طراحی شده بود تصویرهای زیبایی روی دیوار می انداخت . این هنر است که انسان با پوست های تخم شترمرغ این همه شکل های بدیع و نو بوجود بیاورد . با کمترین مصالح هنرمندانه ترین کار را بکند . خدا در ابتدا سوره می گوید که این قرآنی را که شما می بینید که مایه ی شفا و رحمت است ، نور و روشنایی است و قرآنی که آمده حیات بدهد از حروف بی معنا تشکیل شده است مثل الف ، مثل میم . مصالح من این ها بوده است . من با این مصالح محدود و کم قرآن ساخته ام . همین مصالح در اختیار شما هم هست ، بیشترش هم هست شما فارسی زبانان سی و دو تا حرف و چینی ها خیلی بیشتر حرف دارند ، من چی ساختم شما چه می سازید ؟ شما به حرفهایتان نگاه بکنید ، به جنس حرفهایتان نگاه کنید . حرفهای شما به جای آنکه به طرف امید بدهد یاس میدهد ، بجای اینکه به طرف رشد بدهد مایه ی خسارت میشود ، بجای اینکه تعالی بدهد انسان را پایین میکشد ، وقت انسانها را تلف میکنید . من ساختم شما هم ساختید . من از خاک انسان ساختم و شما کوزه می سازید . پس الم می خواهد بگوید که این اعجاز را من با همین کلمات بوجود آوردم . پس شما هم میتوانید با همین حروف ساده قرآنی حرف بزنید . جوری حرف بزنید که بوی قرآن بدهد . حال و هوای قرآن داشته باشد یعنی وقتی طرف می شنود امیدوار بشود . تفاوت کلام خدا با کلام ما مثل ماشین های تک سرنشین و اتوبوس است . ماشین های تک سرنشین یعنی یک ماشین چهار نفره می رود و یک سرنشین دارد . اتوبوس پر از جمعیت است . کلام ما تک سرنشین است . وقتی یک جمله می گوییم و اگر خیلی با معنا باشد یک معنا دارد ولی وقتی خدا حرف می زند معنایی مختلفی دارد . الم یک معنایش این است ولی دریایی از معانی را با خودش دارد . چون مخاطبین ما عموم مردم هستند سعی می کنیم به نکته هایی اشاره بشود که قابل فهم باشد .
سوال – صفحه سوم آیه هشتم را توضیح بفرمایید .
انسانها ی ثروتمند که دارایی کلانی دارند ، هیچ گاه اعلام موجودی نمی کنند . نمیگویند موجودی ما در بانک این مبلغ است اتفاقا می گویند که ما چیزی نداریم . اعلام موجود نمیکنند ، اِعمال موجودی می کنند ف در عمل و معاملات از دارایی شان استفاده میکنند . قرآن می گوید که یادتان باشد که ایمان یک ثروت و سرمایه است . اگر کسی حقیقتا داشته باشد اعلام نمی کند . هیچ کس از اهل ایمان اعلام نمی کند که من ایمان دارم و اهل معرفت هستم مثل بعضی ها که دکان باز می کنند و دعوی معرفت می کنند ، دعوی عرفان می کنند ، دعوی اینکه با امام زمان (ع) ارتباط دارند . کسی که ارتباط داشته باشد اعمال می کند ، اعلام نمی کند . زندگی او بوی ایمان میدهد ، حرف زدنش بوی ایمان می دهد ، خیلی ملاحظه میکند ، در رفتارش پیداست که ایمان دارد ولی خودش می گوید ندارم . قرآن می گوید در بین مردم هستند می گویند که ما ایمان و معرفت داریم ، این ها ایمان دارند و باور ندارند اگر داشتند در رفتارشان پیدا بود . انسانها باید با اعمالشان ادعا بکنند . امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید : از نشانه ای ایمان این است که طرف می داند اگر راست بگوید ضرر می کند ولی راست میگوید و می داند اگر دروغ بگوید سود می کند ولی دروغ نمی گوید . اگر می خواهید بدانید کسی ایمان دارد یا نه ، به قولش نگاه نکنید ، به نشانه هایش نگاه کنید که در عمل پیدا میشود . کسی که طلا دارد نمی آید سر چهارراه بگوید من طلا دارم ولی کسی که لبو دارد سر کوچه داد می زند .
سوال - صفحه ی چهارم آیه 21 را توضیح بدهید .
پاسخ – شما امتحان کنید . یک گلدان گل را در آفتاب قرار بدهید و فردا که بیایید می بینید در مقابل خورشید سر خم کرده است . گیاه چون از خورشید نور گرفته در مقابلش کُرنش می کند . آیه می گوید که شما هرچه دارید از خدا دارید بیایید در مقابل او سرخم کنید ، بندگی او را بکنید . همه بنده هستند ، یکی بندگی شهرت می کند یعنی فقط شهرت برایش مهم است . هر چیزی را در پای شهرت قربانی میکند . این شهرت تا آخر با انسان نمی آید . یک فوتبالیست مطرح قبل از انقلاب راننده تاکسی است و می گفت که الان کسی من را نمی شناسد . شهرت تا آخر نمی ماند تا آخر هم بروید لذتی ندارد . شما زیادی عسل بخورید دلزده میشوید . قدرت و ثروت هم همین است . خدا می گوید : بندگی خدا کنید که هر چه پیشتر می روید لذت بخش تر است . خدا هر چیزی را که می خواهد به بنده بدهد در ظرف بندگی گذاشته است . حافظ می گوید :
شاه شمشاد قدم خسروی شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت ونظربرمن درویش انداخت گفت:کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان
تاکی از سیم و زرت کیسه تهی خواهدماند بنده ما شو و برخور از همه سیم تنان
پشت سر ما بیا و بندگی ما بکن از همه ی زیبایی ها برخوردار میشوی . خدا همه چیز را در بندگی قرار داده است . عزت را در بندگی قرار داده است . بدون بندگی محال است که شما عزیز بشوید ، اگر هم بشوید مقطعی و موقت است ولی بادوام نیست . خدا را بندگی کنید که شما را آفرید . نگویید ما را پدر و مادرمان به این دنیا آورده اند . اگر بندگی کنید اهل تقوا می شوید . در جای دیگری از قرآن می فرماید که آنها در باغ هستند یعنی چیزی حالی شان است می گویند : فلانی تو باغ است یعنی خوب می فهمد . اهل معرفت میشود . در هر مخمصه ای بیفتید راحت نجات پیدا میکنید اگر اهل تقوا باشید .
سوال – ترجمه صفحه ی 27 قرآن سوره ی را توضیح دهید .
پاسخ – انسان وقتی بذری را سبز می کند که این هسته مغز داشته باشد . اگر مغز نداشته باشد آب زمرم هم پای آن بریزی هیچ اتفاقی نمی افتد . قرآن هم مثل آب حیات است . قرآن وقتی می تواند انسانها را سبز کند و حیات پاک بدهد که مغز داشته باشد . یا اولوالالباب ای صاحبان مغز یعنی ما با کسانی کار داریم که مغز دارند . اگر شما مغز داشته باشید می فهمید که ما در قصاص حیات قرار دادیم . حیات امنیت قراردادیم . یعنی اگر می خواهید در جامعه امنیت زنده بشود ، شرطش این است که قانون قصاص حاکم باشد . با قصاص جامعه به امنیت می رسد . اگر قصاص را برداریم در جامعه امنیت از بین می رود . ای کسانی که مغز دارید روی حرف ما فکر کنید . ما روی همه چیز فکر میکنیم ولی روی حرف خدا فکر نمی کنیم . یک نفر در دعوا حرفی به ما می زند ساعتها روی آن فکر میکنیم . چرا روی حرف ما تعقل نمیکنید ؟ ما عقل دادیم که روی حرف ما فکر کنید . کسی چک چند میلیاردی داشت ، هر چه گشت آنرا پیدا نکرد و یک وقت دید بچه اش با آن موشک درست کرده است و با چک چند میلیاردی موشک بازی می کند . ما هم با عقل مان موشک بازی می کنیم . اینکه روی حرف دیگران فکر می کنیم موشک بازی است . خدا به ما عقل داد که روی حرفهای او تامل کنیم . این است که خداهمیشه گله می کند افلا تعقلون .
اگر کلام خداست برای مردم است . خدا می گوید ما قرآن را برای شما نازل کردیم و آنرا در سطح شما پایین آورده ایم . اگر در سطح فهم شما نبود ما را دعوت به تفک رنم یکرد . همه مردم می توانند روی آیات فکر کنند . اما وقتی تشریح میشود باید به زبان مردم توضیح داده بشود که بعد که فهمیدند خودشان مصداقش را پیدا بکنند .