دلم امروز گواه است کسی می آید حتم دارم خبری هست گمانم باید فال حافظ هم بار که می گیرم باز مژده ای دل مسیحا نفسی می آید ، باید از جاده بپرسم که چرا می رقصد مست موسیقی گامی شده باشد شاید ماه در دست بدنبال که اینگونه زمین مست می چرخد و یک لحظه نمی آساید ، گله کم نیست ولی لب به سخن خواهم بست اگر آن چهره به لبخند لب بگشاید .
سوال – در مورد نهج البلاغه توضیح بفرمایید .
پاسخ – آب تماشایی است چه وقتی که فواره می شود و بالامی رود ، چه وقتی که آبشار می شود و فرو می ریزد چه وقتی هم که در جوی یا نهری جاری می شود . صدای آب خیلی آرام بخش است و به انسان آرامش می دهد بشرطی که آب صاف و زلال باشد . آی که گل آلود هست اصلا تماشایی نیست . وقتی که سیل آب می آید و گل آلود است هیچ تماشایی ندارد ، صدای خوشی هم ندارد. صدای آب گل آلود نه تنها به شما آرامش نمی دهد بلکه خیلی هم کسل کننده و خسته کننده است . انسانها هم دقیقا مثل آب هستند و چنین تقسیم بندی دارند . بعضی از آنها زلال و صاف هستند و یک صفایی دارند . انسان وقتی کنار این افراد می نشیند آرامش پیدا می کند . رفتار ، کلام و نگاه آنها به عالم و هستی خیلی تماشایی است . بعضی ها هستند که مثل آب آلوده هستند و اصلا تماشایی نیستند . شما دوست دارید که اصلا این انسان را نبینید و اگر او را دیدید کنار او ننشینید و وقتی او کنار شما می نشیند اذیت می شوی و دوست داری که زود از او فاصله بگیری . خوب است که اگر انسان می خواهد کنار کسی بنشیند آن فرد کسی باشد که مثل آب زلال و گوارا باشد مثل امیرالمومنین . چه کسی از امیرالمومنین بهتر که کنار او بنشینیم . ما که می خواهیم حرفی و سخنی بشنویم ، چه سخن و حرفی زلال تر از کلام امیرالمومنین است .
سوال – حکمت 297 از نهج البلاغه را توضیح بدهید .
پاسخ – می فرماید : عبرت ها چقدر بسیار هستند و آنهایی که از این عبرت ها پند می گیرند چقدر کم هستند .
چرا شما از استکان چای داغ را به نعلبکی می ریزی ؟ زیرا می خواهی سرد بشود . چرا وقتی چای را در نعلبکی می ریزی سرد می شود ؟ چون نعلبکی سطحش باز است و دهانه اش گشاد است ولی استکان این طوری نیست . یک چای داغ زود در استکان سرد نمی شود. این استکان و نعلبکی دارد به ما درس می دهد . استکان می گوید که استکانی نباش ، سینه ی تنگ و بسته ای نداشته باش زیرا وقتی حرف داغی می شنوی مدتها داغ هستی ، وقتی یک حرف آتشینی می شنوی مدتها آتشی می شوی .بعضی ها با یک کلمه برافروخته می شوند و کینه های چندین و چند ساله دارند و تا طرف را می بینند برافروخته می شوند . زیرا سینه ی بازی ندارند. نعلبکی می گوید که بیا مثل من باش . سینه ی باز و گشاده داشته باش زیرا خودت راحت می شوی . اگر کسی حرف تلخ و تندی زد اذیت نمی شوی و زود از یادت می رود . بعضی ها وقتی حرفی به آنها می زنی یک لحظه داغ می شوند و بعد سرد می شوند. اینها سینه ی باز و گشاده ای دارند. چقدر انسانها هستند که این درسها را فرا بگیرند . بیشتر انسانها چای در استکان را می بینند و می گویند که چای کمرنگ پرر نگ سرد داغ است . چه کسی است که درس بگیرد . حضرت می گوید که همه ی عالم حرف دارد و استکان خودش یک کتاب حرف دارد ولی انسانها از آن درس نمی گیرند . درس گرفتن ها خیلی کم است . امیرالمومنین به این درسها عبرت می گوید زیرا وقتی انسان درس گرفت عبور می کند و راه می افتد . انسان وقتی می بنید که نعلبکی این جوری به او درسم می دهد ، می گوید چکار کنم که سینه ام باز بشود و به دنبال آن می رود و حرکت می کند . قرآن می گوید : حالا که دنبال کسی می روی ، دنبال هر کس نرو واز هر کسی نپرس .اگر می خواهی سینه ی بازی داشته باشی ،دنبال کتابهای غربی نباشد اینها به تو راه نشان نمی دهند . برو ببین پیامبر و امیرالمومنین چه می گویند . اوست که تجربه دارد و سعه ی صدر دارد .الم نشرح لک صدرک . اگر می خواهی بار شدن سینه را بفهمی پیش او برو زیرا او راه را رفته است و پیامبر یک نسخه ی چند کلمه ای برای شما می پیچد . پیامبر می گوید : هرگاه که ناراحت شدی در درون خودت بریز و بیرون نریز تا سعه ی صدر پیدا کنی . مثل اینکه اتفاقی نیفتاده است . بعضی از روان شناس ها فکر می کنند که انسانها زودپز هستند . می گویند که باید تخلیه بشوی و ِالا منفجر می شوی . انسانها از نگاه قرآن چاه هستند . قرآن می فرماید که بعضی از چاهها تعطیل شده هستند زیرا مردم از آنها استفاده نمی کنند . مصداق این چاه امیرالمومنین است . یعنی چاه را انسانها می داند و در راس آن امیرالمومنین است . پس ما چاه هستیم . یکی در یک متری آب می دهد و یکی در سی صد متری آب می دهد . هرچه شما در این چاه بریزی ، چاه یک سانتیمتر بالا نمی آید . بخاطر همین پیامبر می گوید که هرگاه ناراحت می شوی در خودت بریز زیرا ظرفیت پیدا می کنی . وقتی ظرفیت پیدا کردی دیگر هر که هر چی گفت برایت مهم نیست . مثل اینکه در یک زمین بزرگ سطل زباله ای بگذاری ،این سطل اصلا به چشم نمی آید زیرا آنجا باز است . ولی اگر یک اتاق سه متری باشد این سطل زباله خودش را نشان می دهد . می فرماید : چقدر عبرتها فراوان هستند ولی عبرت ها چه بسیار اندک هستند.
سوال – سوره ی حجر آیات 32 تا 52 را توضیح بدهید .
پاسخ – وقتی فرش پارگی و فرسودگی پیدا می کند آنرا پیش رفوگر می برند . بعضی از رفوگرها خیلی ماهر هستند و وقتی فرش را رفو می کند فرش مثل حالت اول خودش می شود . حتی گاهی بهتر هم می شود. در این آیه خدا می گوید که به مردم بگو من رفوگر خوبی هستم . اگر شما خطا و لغزشی داشتید به سراغ من بیایید من همه را اصلاح و رفو می کنم و می آمرزم . می فرماید : به بندگانم بگوخودم می آمرزم با مهربانی . ولی یادمان باشد که همان فرش هم تا حدی رفوپذیر است . اگر فرش خیلی فرسوده و پاره شد دیگر مشکل رفوگر نیست بلکه مشکل فرش است . در قدیم لباس هایشان را هم رفو می کردند . کسی پیراهنش پاره شد و پیش رفوگر رفت و آنرا رفو کرد . بار دوم و سوم و چهارم هم همین کار را کرد . دفعه ی آخر رفوگر عصبانی شد و لباس را به سمت طرف پرت کرد . پرتاب رفوگر سوی من جامه من کرد گفتا که دگر جامه ی تو دوختنی نیست .گفت که من رفوگر خوبی هستم ولی این لباس رفوپذیر نیست . خدا کند که ما مشکلات را تا آنجا پیش نبریم که خدا بگوید که شما دیگر قابل اصلاح نیستید .