چهارشنبه 14 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

20- جوانا ره طاعت امروز گیر ، که فردا جوانی نیاید ز پیش
ببینید گلاب همان آبی است که مدتی روی گل نشسته و طعم و رایحه گل پیدا کرده است. لذا هرجا باشد ، بوی گل می دهد . با استشمام آن ، انسان یاد گل می افتد . قرآن هم مثل گل است . هر کس با قرآن مانوس باشد ، بعد از مدتی سخن و کلامش رنگ و بوی قرآن می گیرد . سعدی با قرآن مانوس بوده است . بخاطر همین در جای جای بوستانش ، وقتی ابیاتش را مرور می کنیم ، به یاد آیاتی از قرآن می افتیم . نمونه اش هم همین بیت است . قرآن ما را به طاعت الهی دعوت میکند . اطیعو الله و اطیعو الرسول . سعدی هم همین را می گوید . سعدی این راهم اضافه می کند که فصل طاعت ، جوانی است . البته همیشه میشود اطاعت کرد . مثل میوه ها است . در همه فصل ها می توانیم آنرا مصرف کنیم . اما در فصل خودشان ، یک طعم دیگر و آثار و خواص دیگر دارد . بخاطر همین هم می گویند : میوه ها را درفصل خودش مصرف کنید . مثل ازدواج است . د رهر سن و سالی میشود ازدواج کرد ولی در فصل جوانی ، ازدواج معنی دارد . در فصل زایش و زندگی معنی دارد . در پیری اتفاق نمی افتد و اگر هم بیفتد حالت معجزه دارد . بهترین فصل طاعت الهی ، جوانی است . کسانی که در کار گلاب گیری هستند می گویند : گلها را در همان اول وقت صبح که شکفته میشود ، باید چید . زیرا عطر و رایحه آن بیشتر از بعد ازظهر است . همیشه می توان گل را چید ولی بهترین وقتش ، همان اول صبح است . طاعت الهی را همیشه می توان انجام داد ولی بهترین وقت و فرصتش همان وقتی است که سعدی روی آن تاکید دارد . البته طاعتی هم اثرگذار است که کامل باشد . بی کم و کاست باشد . وقتی به یک خانمی می گویند : حجابت را رعایت کن یعنی یک تار مو را هم بیرون نینداز . حالا نگویند با یک تارمو آدم به جهنم نمی رود .بله با یک تار مو بیرون انداختن کسی به جهنم نمی رود ولی با اطاعت نکردن به جهنم می رود . تو اطاعت نکردی . مثل اینکه به شما بگویند : در گاوصندوق را ببند و شما یک سانت در آن را باز بگذاری . شما اطاعت نکردید . در بازی فوتبال لازم نیست دو دست شما به توپ بخورد تا هند بشود . کافی است نوک انگشت بخورد و هند بشود . قانون الهی هم همانطور است . پس این طاعتی را که میگوید ، طاعت صد درصد و بی چون و چراست . آدم باید به خدا بگوید : بله و به غیر خدا بگوید : نه . وقتی ما این کار را کردیم با مثبت و منفی تولید نورمی شود . اولین چیزی که به حاجی میگویند، لبیک است . یعنی بله . از این به بعد فقط به خدا بله بگویید . اگر انسان فقط به خدا بله بگوید ، شوری در فرشته ها ایجاد میشود . شما در مراسم عقد و عروسی دیده اید ، وقتی عروس بله می گوید ، چه هلهله ای میشود . انسان هم وقتی به خدا بله می گوید، یک هلهله ای در بین فرشته ها ایجاد میشود . به قول حافظ همین که انسان آماده شنیدن می شود ، قدسیان در آنجا هلهله و شادی می کنند . این تمثیل یک حقیقت است .

21- فراغ دل است و نیروی تن ، چو میدان فراخ است گوی ( غنیمت شمردن )

ببینید کشاورزها زمین را معطل نمی گذارند . پشت سر هم می کارند و برداشت می کنند و این زمین هیچ گاه خالی از کشت نمی ماند . قرآن می گوید : شما مثل مزرعه می مانید . نباید هیچ گاه خالی بمانید . الان فراغی داری و توان هم داری ، دست بکار شو و کاری بکن . یک روز همین فرصت را هم از تومی گیرند . می گوید : ای که دستت می رسد کاری بکن ، پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار . البته مولوی کار را این جوری تعریف کرده است . کار آن دارد که شد حق را مُرید ، بهر کار او ، زهر کاری بُرید . همه کار می کنند ولی منظور کاری است که برای خدا باشد . مقام معظم رهبری فرمودند : اگر در جمعی سخنرانی می کنید ، برای خوشایند کسی صحبت نکنید . برای خدا صحبت کنید . رجبعلی خیاط به شاگردش می گفت : وقتی می خواهی اُتو زغالی را روشن بکنی و زغال را فوت بکنی ، برای خدا فوت کن . شاگرد گفت : فوت کردن برای خدا و غیر خدا ندارد . او گفت : چرا خیلی فرق دارد . اگر تو بخواهی برای خدا بفوت کنی ، جایی می رویی که کسی نباشد و آرم آرام فوت می کنی . ولی اگر برای غیر خدا باشد ، در کف بازار فوت شدید می کنی و ممکن است به چشم کسی برود و روی لباس کسی بنشیند و برایت هم مهم نیست . چون خدا فقط این جور کارها را می پذیرد . چون خودش خالص است ، خالص را می پذیرد .هر چیزی خالصش ارزش دارد . گلاب خالصش ارزش دارد . شیر وعسل هم همین طور است. آب اگر در یخچال در کنار خربزه وطالبی باشد ، بو میگیرد و طعم و مزه اش عوض میشود . حتی خدا هم خالصش خوب است . قرآن میفرماید : کنار خدا ،هیچ خدایی را قرارنده چون خودت زمین گیر و ناتوان میشوی . خداهم بی مزه می شود . مثل این که شما به گل فروشی میروید ، در کنار گل رزو گل مریم ، چند شاخه کاهو و کرفس هم بگذارند . هیچ کس این کار را نمی کند . وقتی شما کنار خدا ، چیزی را بگذارید ، خدا هم در زندگی تان این قدرمزه ندارد . چون با غیر خدا قا طی شده است. عبادت هم باید خالص باشد . قرآن می فرماید : عبادت را با چیزی قاطی نکن . اگرعبادت این ویژگی را داشته باشد ، این کار است و در دستگاه الهی خریدار دارد . سعدی می گوید : الان که جوان هستی ، فرصت داری ، از این کارها بکن .

22- من روز را قدر نشناختم ، بدانستم اکنون که درباختم ، قضا روزگاری زمن در ربود که هر روزی از وی ، شب قدر بود ( غنیمت شمردن )

آدم وقتی در زمین بازی است ، تنش گرم است و جراحتها را حس نمی کند ولی همین که از زمین بازی بیرون می آید و بدنش سرد میشود ، دردهای بدنش شروع میشود ، سوزش زخم ها شروع میشود و آن را احساس می کنی . ما در میدان جوانی هستیم . وقتی ازاین میدان بیرون می آییم ، می بینیم چه دادیم و چه گرفتیم . فردوسی میگوید : الان که پیر شدم ، فهمیدم که چه گذاشتم و چه برداشتم . مثل کسی که داشت می رفت و پایش به سکه ای خورد و فکر کرد سکه طلا است و نورکافی هم نبود ، کاغذی را آتش زد و گشت ببیند چی هست ، دید یک دو ریالی است . بعد دید کاغذی که آتش زده ، هزار تومانی بوده است . بعد گفت : چی را برای چی آتش زدم . واقعا این زندگی غالب ما انسانها است . ما یک چیزهای عظیم را برای چیزهای بسیار کوچک آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم . در بازار برای اینکه سود کنی ، هزار قسم و آیه می خوری تا این سود را بدست بیاوری . خدای با آن عظمت را می دهیم تا دو سه تومان سود کنیم . به ما می گویند : کم فروشی نکنید یعنی در دین و خدا هم کم فروشی نکن . مثلا ماهیگیری با چه زحمتی قلاب می اندازد و یک کرم میاندازد . ماهی با چه زحمت ، کرم را می گیرد و وقتی بالا میآید ، می بیند دریا را داده و یک کرم گرفته است و در آنجا تب و تاب دارد . ما خدایی که پر از رحمت و لطف است می دهیم تا به چیزهای کوچکی برسیم و خیلی مواقع هم به آن نمی رسیم .

23- شکسته قدح ، وَرببندند چُست ، نیاورد خواهد بهای درست ، کنون کو افتادت به غفلت زدست ، طریقی ندارد مگر بازپَس ( غنیمت شمردن )
در قدیم مردم با قناعت زندگی می کردند . عده ای در بازار بودند که چینی های شکسته را بهم بند می کردند و آنرا قابل استفاده می کردند . مردم قانعانه زندگی میکردند . مثل امروز این قدر مصرفانه زندگی نمیکردند . در قدیم خیلی راحت بودند . چون با قناعت زندگی می کردند زیرا قناعت علاوه بر اینکه عزت می آورد ، راحتی هم می آورد . آستین من اگر خیلی بلند باشد ، من ناراحت نیستم ولی اگر به اندازه باشد ، من راحت هستم . زندگی هم همینطور است . اگر رفاه و مادیات هم از اندازه بگذرد و حریصانه بشود ، باعث رنج میشود . دست و پاگیر میشود . ولی اگر به اندازه و با قناعت باشد حداقل آن راحتی است . امروزه قناعت نیست . پس راحتی هم نیست . همه کارها رقابت و چشم هم چشمی است . بعضی ها می گویند : بفرض ما قناعت کنیم و لامپ را خاموش کنیم ، آیا وضع درست میشود ؟ خیر. اگر شما کل برق خانه تان را هم در سال هم قطع کنید ، معلوم نیست اتفاقی بیفتد . ولی یک اتفاق می افتد . وقتی شما مراعات می کنید ، مردم درست نمی شوند ، خودت درست میشوی . با خاموش کردن لامپ اتفاقی در معیشت مردم نمی افتد ولی یک اتفاق معنوی می افتد ومن خودم را همرنگ دین کرده ام . خودم را همرنگ اولیاء الهی کرده ام . بهتر است از یک نقطه ای شروع کنیم و بهتر است نقطه شروع ، خودمان باشیم . جوانی مثل یک قدح است و باید با احتیاط با آن برخورد کنیم . ظرف مسی نیست . هرجایی آن را پرت نمی کنند و بدست هر کسی نمی دهند ، تو هم جوانی ات را به دست هرکسی نده . سعدی به پیرها می گوید : حالا این جام افتاد و شکسته ، درست است ارزشی ندارد ولی بی ارزش هم نیست و عامل استفاده است . از این فرصت پیری استفاده کنید . پیری تهدید نیست ، فرصت است . اگر جام شکسته را سریع ببندند یعنی بند زنی کنند ، درست است که ارزش قبلی را پیدا نمی کند ولی قابل استفاده است . حالا که از روی غفلت این جام از دستت افتاده است ، طریقی ندارد مگر بازپس .

24- کنونت که چشم است اشکی ببار ، زبان در دهان است عذری بیار( غنیمت شمردن فرصت )
اگر در چک کوچکترین خط خوردگی باسد ، چک از اعتبا ر ندارد . هیچ ارزشی ندارد. حالا هر چقدر شما معتمد بازاز باشی ، فرقی نمی کند . چه زمانی این اعتبار بر می گردد ؟ وقتی چک پشت نویسی بشود . اگر پشت نویسی بشود ، مثل این است که اتفاقی نیفتاده است . ما آدمها مثل چک می مانیم ، وقتی خطایی از ما سر می زند ، از چشم خدا می افتیم . هر قدر هم که سابقه داشته باشیم و معتبر باشیم . چه زمانی این اعتبار رفته برمی گردد ؟ وقتی اهل توبه باشیم . توبه همان پشت نویسی کردن است . از خدا معذرت خواهی کنید ، اعتبار شما برمی گردد . سعدی هم می گوید : حالا که فرصت داری ، اشک بریز و اعتبار رفته را بدست بیاور . انسان هرقدر گناه کرده باشد، وقتی به زبان بیاورد ، دست و پا هم میچرخد و کاره ای نیک انجام می دهد .
-نپیوسته باشد روان در بدن ، نه همواره گردد زبان در دهن
یک استاد دانشگاه می شناختم که خیلی خوش زبان بود . خوش قلم بود و زیبا می نوشت و حرف می زد . یک روز این آقا را دیدم که زبانش قفل شده بود . سعدی هم همین را می گوید : همیشه روح در بدن نیست . روح روان است . همیشه این زبان در دهان نمی گردد. یک روز این زبان قفل میشود . حالا که این زبان می چرخد ، آنرا درست بچرخان . قرآن می فرماید : زیبا حرف بزنید . وقتی دست من حساب شده حرکت می کند ، خط من زیبا میشود . بر اساس فرمولها و استانداردهایی بالا و پایین می آید . سخن هم ، وقتی زیبا میشود که بر اساس استانداردهایی که قرآن تعیین کرده ، گفته شود. قرآن می گوید : بر اساس استانداردهایی که ما می گوییم سخن بگویید . زشت سخن نگویید . نگویید همه زشت می گویند ، ما هم می گوییم . خداست که عزت و ذلت میدهد. سعدی می گوید : عزیزی و خواری تو هستی و بس ، عزیز تو خواری نبید زدست . اگر ما این را بفهمیم ، آرامش پیدا می کنیم . سبکی و سنگینی دست خداست . کارما با خدا ، مثل چک دو امضائی است . اگر یکی از دو امضا کننده بخواهند به مسافرت بروند ، میگویند : من پنج برگ را امضا می کنم که اگر کاری پیش آمد ، خودت امضا کنی و کار پیش برود . بعضی مواقع می گوییم : شما امضا بکن ، من یا امضا می کنم یا نمی کنم . اگر من بخواهم کسی را عزیز یا ذلیل کنم ، خدا از قبل یک امضا کرده است ، من خودم عزیز یا ذلیل می شوم ، در این شکی نیست . مثلا من می خواهم آقای شریعتی را عزیز کنم . خدا می گوید : در اینکه خودت عزیز یا ذلیل می شوی شکی نیست زیرا من امضا کرده ام تو با اقدام خودت عزیز یا ذلیل بشوی . ولی در مورد اینکه آقای شریعتی عزیز بشود ، اول تو امضا بکن ، به ما بده ، ما یا امضا می کنیم یا نمی کنیم . در ذلت هم همینطور است . وقتی من تصمیم می گیرم شما را ذلیل کنم ، خدا یک پیش امضا داده ، در اینکه خودت را خوار می کنم ، شک نکن . زیرا تو با همین عملت صد در صد خوار می شوی ولی دراینکه آقای شریعتی را خوار کنم ، تو اول امضا بکن ، هر کاری می خواهی بکن ، ما یا امضا می کنیم یا نمی کنیم . 99 درصد هم امضا نمی کنیم . یعنی اینکه من که آمدم شما را خوار کنم ، خودم خوار می شوم ولی شما خوار نمی شوید . در بازی فوتبال طرف شوت می کند ، چیزی که ضربه می زند پای شماست . چیزی که ضربه می خورد توپ است . توپ که ضربه می خورد جلو می رود و پا که ضربه می زند ، عقب می آید . قصه عالم هم همین جور است . امام می گفت : دست آن شیخ را ببوسید که مرا تکفیر می کردند . تکفیر آنها باعث شد تا من بالا بروم .

25- مکن عمر ضایع به افسوس و حیف ، که فرصت عزیز است و لحد سیف ( غنیمت شمردن عمر )

در جنگ های تن به تن که با شمشیر است ، شمشیر تند حرکت میکند . عمر ما هم مثل شتاب شمشیر است و می گذرد . بخاطر همین سرعت و شتاب است که ما عمر را طولانی می بینیم . عمر کوتاه است . آتش را در آتش چرخان می گذارند و بصورت یک نقطه است ولی وقتی می چرخانند ، آنرا بصورت دایره می بینی . باران بصورت قطره می آید ووقتی با شتاب می آید ، بصورت خط می بینید . این عمر خیلی کوتاه است ولی چون با شتاب می گذرد ، فکر می کنیم طولانی است . سعدی می گوید : حالا این فرصت کم را ، عزیز بشمار . شما در ظرف طلا ، ته سیگار نمی ریزید و شما عزیز را خرج عزیز می کنید . خرج عزیز تر از خودش کن یعنی خرج خدا کن . تو برای خدا مایه بگذار ، خدا هم برای تو مایه می گذارد . تو او را ببین ، خدا هم تو را می بیند. در نزدیکی های شام مزار ام کلثوم دختر حضرت علی (ع) بنام زینب است . زینب همان کلثوم است . این زینب کبری در عصر عاشورا می بیند ، طرف وارد خیمه می شود و چیزهای قیمتی را برمی دارد و همزمان گریه می کند و چیزهای قیمتی را هم برمی دارد. . به طرف میگوید چرا هم گریه می کنی و هم چیزها زا می بری ؟ او می گوید : گریه می کنم زیرا می بینم به شما ستم می شود و می دزدم چون اگرمن برندارم ، کس دیگری بر می دارد . حضرت زینب دعا کرد : خدایا دست و پایش را در این دنیا قطع کند و او را در آتش بیفکند . در خبر است که در زمان مختار، این بلا بر سرش آمد . حضرت زینب یک عمرخودش را خرج خدا کرد و خدا هم به حرف اوگوش کرد .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group