چهارشنبه 14 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

26- اگر هوشمندی به معنا گرای ، که معنی ماند بصورت بجای ( احسان )
ارزش مداد به مغر آن است . مدادی که مغز ندارد ، ارزشی هم ندارد . یک چوب است. فقط به درد سوختن می خورد . ارزش انسان هم به مغز او است . اگر انسان مغز داشت و مغزش را به کار بست ، ارزش دارد . و اگر نه ، خداوند جهنم را برای این جور افراد آماده کرده است . یکی از ناله های اهل جهنم همین است که قرآن بیان می کند : اگر ما می شنیدیم و عقلمان را بکار می انداختیم و تعقل می کردیم ، الان اینجا نبودیم . اگر عاقلانه رفتار می کردیم . البته همه انسانها عاقلانه رفتار می کنند منتها یک جاهای از این عقل بهره می برند که عقل برای آنجا ساخته و پرداخته نشده است . دقیقا مثل این است که شما یک چکی دارید که اگر پاس بشود ، شما یک ثروت کلانی بدست می آورید. بچه شما با این چک یک موشک درست کند و با آن در حیاط بازی کند . با برگ چک می توان موشک بازی کرد ولی چک برای موشک بازی نیست . مثل اینکه کسی بیاید از یک کیس رایانه که دریایی از اطلاعات روی آن است ، برای وزن کردن کاهوو سبزیجات استفاده کند ، میشود این کار را کرد و از آن بعنوان وزنه استفاده کرد ولی این را برای وزن کردن به شما نداده اند و باید از اطلاعات آن استفاده کنید . عقل مثل رایانه است . عقل همان چکی است که رقم کلانی روی آن نوشته شده است . ما آن را جایی خرج می کنیم که برای آنجا نیست . اگر به گونی سیب زمینی نگاه کنید ، می بیند گاهی خیلی درشت هستند . وقتی آن را به خانه می آوری ، می بینی وسط گونی پر از سیب زمینی های ریز است . برای این کار ، لوله پلیکا وسط گونی می گذارند و اطرافش را سیب زمینی درشت می ریزند . وسط سیب زمینی ریز می ریزند و بعد لوله پلیکا را بیرون می کشند . این عقلانی است ولی ببینید این عقل را کجا بکار می بندد ؟ عقل برای استفاده در اینجا نیامده است . چنین فردی یک پوسته بدون عقل است . سعدی می گوید : این پوسته می رود و مغز می ماند . اگر خودت را زرنگ می دانی به معنی بگرای . سراغ چیزی که به تو معنا می دهد ، و به سمت احسان برو .

27- هرکه را دانش و جود و تقوا نبود ، بصورت درش ، هیچ معنا نبود

معدن چی ها که به معدن می روند ، کلاهی دارند که جلوی آن چراغ است . چون این چراغ را دارند ، می توانند از معدن استفاده بکنند . عالم و انسانها مثل معدن هستند . ما در صورتی می توانیم استخراج داشته باشیم ، بهره ای از این دنیا داشته باشیم که نوری در سر داشته باشیم . این نورهمان دانش است که به انسان معنی می دهد . به انسان هویت می دهد ولی این به تنهایی کافی نیست . باید جود هم داشته باشید . باید بذل و بخشش هم بکنید . انسان باید جواد باشد ، آب صفت باشد . آب یک ویژگی دارد . آب در جوی حرکت میکند ، وقتی به چاله می رسد بی تفاوت از آن رد نمی شود تا آن چاله را پر نکند ، از آن رد نمی شود . امام صادق (ع) فرمودند : انسان آب صفت است . یعنی اهل جود است و اگر دانشی را در اختیار دیگران قرار می دهد ، این دانش ارزش دارد و به انسان معنا می دهد . البته باید کنارش تقوا هم باشد . تقوا یعنی چارچوب . باید چارچوب داشته باشد . خیاط ها الگو دارند و استانداردی دارند و بر اساس آن می بُرند و دست به قیچی می برند . انسان می تواند هردانشی را کسب کند ولی این حق ندارد و باید بر اساس تقوا باشد . اگر براساس تقوا نباشد ، همان دانش هم به درد نمی خورد . همان جود و سخا هم به درد نمی خورد . اگر مسجد بر اساس تقوی نباشد ، همان مسجدی میشود که پیامبر دستور داد آن را خراب کنند . وقتی هم خراب کردند ، دستور دادند : آشغالهای شهر مدینه را هم در آنجا بریزند . چیزی که بر اساس تقوا نباشد ، زباله دانی میشود . هر کس در آن تقوی نباشد ، فقط یک صورت است . مثل اینکه شما یک نقاشی خیلی زیبا روی بوم دارید ، چشم دارد ولی نمی بیند . گوش دارد ولی نمی شنود . یک نقاشی میشود . کسانی که یک پوسته بی مغز هستند ، همیشه در معرض یک آفت هستند . خودشان را همرنگ شرایط و پیرامونشان می کنند . شما دو تا دانه در باغچه بکارید . یکی مغز داشته باشد و یکی مغز نداشته باشد . دانه ای که مغز دارد ، بعد از مدتی جوانه می زند و بالا می آید . دانه ای که مغز ندارد و پوسته خالی است ، جوانه نمی زند . اگر خاک را هم کنار بزنید ، دانه را پیدا نمی کنید . چون مغز نداشته ، همرنگ شرایط پیرامون خود شده است . یعنی خاک شده است . انسان هم همینطور است . اگر مغز نداشته باشد ، هر روز در جامعه یک جور ظاهر میشود و از بهره عقلی خودش بهره ای نمی برد . بخاطر همین به رفتار و زندگی دیگران نگاه می کند و مثل آنها زندگی می کند . کسی که اهل مغز باشد می گوید : چرا من خودم را همرنگ جماعت بکنم ؟ چرا دیگران همرنگ من نشوند ؟ در دنیا هیچ کس مثل حضرت علی (ع) مورد بی عدالتی قرا نگرفت . و هیچ کس هم به اندازه حضرت علی (ع) از عدل و دادگری سخن نگفت . چرا ؟ زیرا خودش را همرنگ جماعت نمی کرد . زیرا صاحب مغز بود و پوسته نبود . پشت صورتش مغز بود . پس احسان و نیکی کن .

28- کسی خُسبد آسوده در زیر گِل ، که خُسبند از او مردم آسوده دل ( احسان 9

در صرافی ، شما پول می دهید و پول می گیرید . از همان جنسی که می دهید ، از همان جنس می گیرید . خاک مثل صرافی است . رحم بدهید ، رحم میگیرد . یعنی وقتی از خدا رحمت می خواهید ، خدا می گوید : ببینم در دنیا به چه کسانی رحمت کرده ای؟ در قرآن می فرماید : هر قدر رحم کرده باشی ، همان قدر به تو رحم می کنیم . البته خدا به کرم خودش جبران می کند . اگر تو یک قدم آمده باشی خدا ده قدم جبران می کند . در روایت داریم : احسان کن تا به تو احسان کنیم . شما در آن دنیا آسایش می خواهی . خوب می گویند : در دنیا آسایش چه کسی را فراهم کردی ؟ مایه آسایش چه کسانی شدی؟ سعدی می گوید : کسی در زیر گِل آرام است ، که مردم از دستش آسایش دیده باشند . از قدم های او آسیب ندیده باشند . از زبانش مردم در امان باشند . اهل بیت کاری نمی کردند که مایه افسردگی دیگران بشود . هیچ وقت ناسزا نمی گفتند . حضرت علی(ع) سفارش می کردند : به معاویه دشنام ندهید . حالا معاویه کیست ؟ از کتاب اهل سنت برای شما می خوانم . معاویه به سعد دستور داد : چرا به ابوتراب سب نمی کنید و ناسزا نمی گویید . یک دانشمند مصری کتابی بنام الدوله الامویه دارد . می گوید : اهتمام معاویه ، به ناسزا گویی علی بود . حتی بعد از شهادتش هم می گفت : بر روی منبرها دشنام بدهید . یکی دیگر از دانشمندان مصری در کتابش می نویسد : معاویه سنت بدی را از خود بجا گذاشت . او در بالای منبر و بعد از خطبه نماز جمعه علی را سب میکرد. با وجود اینکه بسیاری از بزرگان و صحابه پیامبر او را از این کار نهی کرده بودند . اُم سَلمه زن پیامبر نامه ای به معاویه نوشت : معاویه تو داری به رسول خدا و خود خدا لعن می فرستی . شما به علی بن ابیطالب و کسانی که او را دوست دارند ، لعن می فرستی . من شهادت می دهم خدا و رسول خدا ، دوستدار علی بودند . ناسزا گویی بد است . بعضی ها سزاوار حرفهایی که به او می زنید ، نیستند . حضرت علی (ع) می گفت : معایه سزاوار این حرفها نیست ولو او را دشمن خود می دانید . شما به شیطان هم حق ندارید هر نسبتی بدهید . نسبتی می توانید به شیطان بدهید که آن نسبت در او باشد .

29- نخواهی که باشی پراکنده دل ، پراکندگان را زخاطر مدار (احسان )

در آچارکِشی دنبال پیچ های شل می گردند و دارد تا آنها را سفت کنند . ما آدمها باید در جامعه آچار کش خوبی باشیم . باید ببینیم چه کسی دارد از دست می رود ، چه کسی پایه های زندگیش لرزان میشود ، آن را تقویت بکنیم . به او احسان و خدمت کنیم و اورا محکم و پایدارش کنیم . ما گاهی برعکس عمل می کنیم . می بینیم چه کسی محکم است ، آن را شل کنیم . چه کسی بالا است ، او را پایین بیاورید . ما به چه زیبایی ، آدمها را قیچی می کنیم و پایین می کشیم . می خواهید آشفته نشوید ، بیایید کسانی که آشفته هستند را پیدا کنیم و به آنها کمک کنیم . احسان یعنی گره گشایی و کمک به دیگران . احسان یعنی طرف به شما نیکی نمیکند ولی شما به او کمک میکنید . شما باید خدمت کنید تا خدا به شما خدمت کند . سعدی میگوید : اگر مردهستی به کسی که به تو بدی کرده ، خوبی کن و گرنه به کسی که به تو خوبی کرده ، خوبی کنی ، هنر نیست . هنر این است که به کسی خوبی کنی که به تو بدی کرده است . ارزش بدهی به کسی که تو را بی ارزش کرده است . این احسان است . محبت هم احسان است .گره گشایی است. هم گره مادی و هم گره معنوی . خدا به کسی خدمت می کند و دست کسی را می گیرد که او دست کسی را گرفته باشد . شما هر چه بگویید : ایاک نعبد و ایاک نستعین ، فایده ای ندارد . شما باید خدمت کنید تا خدا به شما خدمت کند . خدا می گوید : حالا که کمک خوب است چرا تو کمک نمی کنی ؟ اگر بد است ، چرا از من می خواهی ؟ مگر میشود خدا فردا پناهگاه ما باشد در حالیکه ما پناهگاه هیچ کس نبوده ایم . بالاخره شما در زندگی مشکل داری و رو به خدا دست بلند می کنی . خدا میگوید : به فریاد کسی رسیده ای که من تو را دستگیری کنم . سعدی می گوید: تو هرگز رسیدی به فریاد کس ، که می خواهی امروز فریاد رس . این فریادرسی خدا وقتی به اوج خودش میرسد که شما به فریاد کسانی رسیده باشی که به فریادت نرسیده باشند .
30 - اشاره ای به مبحث قبل یعنی احسان داشته باشید .
در نگاه سعدی ، ما آدمها یک صورت و یک معنا داریم . صورت همان چهره ظاهر و خط و خال است و معنا همان عقل و مغز است . منتها بعضی آدمها از عقلشان بهره می برند و بعضی ها بهره نمی برند . تفاوت این ها را هم گفتیم . کسانی که از عقلشان بهره می برند ، هیچ گاه همرنگ شرایط نمی شوند . بلکه از شرایط به نفع خودشان بهره می برند . از آن طرف ، کسانی که از مغزشان بهره نمی برند ، همرنگ شرایط و جماعت میشوند . مثال کاشتن دانه با مغز و بدون مغز را گفتیم . دانه با مغز بالا می آید و دانه بی مغز همرنگ شرایط میشود و خاک میشود . مثل ماشین و قطار است . ماشین تابع جاده است . ولی قطار این جوری نیست . قطار به دره می رسد پایین نمی رود از روی پل می رود بعد به کوه می رسد و بالا نمی رود و از تونل می رود . یعنی شرایط باید تابع من باشد . انسانهایی که عقلانی زندگی می کنند . به قول قرآن اولوالالباب هستند و می گویند : شرایط باید تابع ما باشد . ما تابع شرایط نمی شویم و نمونه اولوالالباب حضرت علی (ع) است . هیچ گاه خود را همرنگ شرایط نمی کرد . وقتی پیامبر از دنیا رفت ، دین دستخوش تغییرات عجیبی شد . روایت از امام شافعی درکتاب الاُم داریم : (این کتاب را اهل سنت هم زن قرآن می دانند ) تمام سنتهای زیبایی که پیامبر پایه گذاری کرده بود ، تغییر کرد . حتی نماز . پیامبر هیچ گاه آمین نمی گفت . البته آمین معنای زیبایی دارد . این آهنگ گوش نواز است . ولی پیامبر هیچ گاه این کار را نمی کرد ، پس ما هم نمی کنیم . این ها را بعدا خلفا اضافه کردند . یکی دیگر از کتاب اهل سنت می نویسد : وارد شدم و دیدم اَنس گریه می کند . گفتم چرا گریه می کنی ؟ گفت : تنها چیزی که از پیامبر مانده بود ، همین نماز بود که دست خورده شد . مردم این جوری نماز می خواندند . وقتی حضرت علی (ع) خلیفه شد مث آنها نماز نخواند . در کتاب صحیفه مسلم می گوید : بعد از اینکه پشت سرعلی نماز خواندیم ، عمران دست مرا گرفت و گفت : دیدی این مرد مثل پیامبر نماز خواند . در جای دیگر داریم که مردی در بصره پشت علی نماز خواند و وقتی نماز تمام شد ، گفت : او ما را به یاد نماز پیامبر انداخت . انسان وقتی مغز دارد ، دیگر دماسنج نمیشود . خودش را همرنگ دمای بدن نمی کند .پس در اینجا مسئله احسان هم هست .
31- مکن بر کف دست هرچه هست که فردا به دندان گزی پشت دست
دین هم مثل ما آدمها یک صورت و یک معنایی دارد . صورت دین نماز و روضه و حج و جهاد است . ولی مغز دین محبت و عشق ورزی و عاشقانه زندگی کردن است . امام صادق (ع) فرمود : مگر دین چیزی جز محبت در زندگی است ؟ پیامبر فرمود : اساس کار من محبت است . با مهربانی کارم را پیش می برم . سبک پیامبر این جوری بود . پیامبر قبل ازاینکه ثابت کند حق است ، ثابت می کرد مهربان است . اگر ما هم این کار را بکنیم ، دیگر شاهد دعوا نیستیم ، زندگی زناشویی دچار جنگ ودعوا نمی شود . اگر یک مرد ثابت کند که نسبت به خانواده اش مهربان است ، دیگر مشکلی پیش نمی آید . ولی ما می خواهیم اثبات کنیم که حق هستیم . می گوییم : دیدی گفتم اینکار را نکن . می خواهیم اثبات حق بکنیم و مسلط بشوییم . اگر انسان ثابت کند که مهربان است ، ثابت کردن حق برای او آسان میشود و افراد راحت تمکین می کنند و تسلیم می شوند . در زندانها وقتی بازجو مهربان باشد ، زندانی هم تسلیم میشود . شیوه پیامبر هم همین جور بود . سعی می کرد تنور دلها را گرم کند . وقتی تنور دلها گرم میشد ، راحت خمیر می چسبید . وقتی شما بتوانید مهربانی و احسان و دوستی تان را به طرف ثابت کنید ، راحت می توانید منطق تان را به او القاء کنید . و او به منطق شما ایمان می آورد . بچه ها آنقدر که به حرفهای دوستانشان گوش می دهند ، به حرفهای ما پدرها و مادرها گوش نمی دهند . چرا ؟ زیرا دوستان با دوستی و مهربانی می آیند . پیامبر هم با مهربانی آمد و مهربانی مغز دین است . این مهربانی ، صورتهای مختلفی پیدا می کند . آدم وقتی از کنار آدم بی بضاعت رد می شود ، بی اعتنا رد نمی شود ، دست به جیب می شود . اهل کرم و بخشش میشود . بُخل را کنار می گذارد . بیایید مهربانی کنید . شما بدهید ، خدا جایگزین می کند . قرآن می گوید : اگر شما چیزی را بدهید ، خدا آن را جایگزین میکند . مثلل نعنا که اگر ریشه در خاک داشته باشد ، هرچه آنرا بچینی ، جایگزین میشود. بخشش هم همینطور است بشرطی که ریشه درخدا داشته باشد . البته این جا که می گوید : هرآنچه را داری بده . مخالف سخن قرآن است . زیرا قرآن می گوید : نه بی اعتنا باش که دستهایت را دور گردن بیندازی و دست به جیب نشوی و نه هر آنچه را داری بدهی . مثل ابر نباش . ابر هرچه دارد می دهد . مثل چاه هم نباش ، هرچه هست می گیرد . مثل خاک باش که لبی ترمیکند و بقیه اش را عبور می دهد .
32- بزرگی رساند به محتاج خیر ، که ترسد محتاج گردد به غیر
شما وقتی سبزی می کارید ، اولش برگها خودشان را جمع می کنند ، ازهم فاصله دارند و بهم توجهی ندارند . ولی وقتی رشد می کنند ، بهم نزدیک تر میشوند و شانه به شانه هم رشد می کنند . انسانها هم همینطور هستند تا کوچک هستند، همه چیز را برای خود می خواهند و وقتی بزرگ شدند و آسمانی شدند ، آغوش رحمت خودشان را باز میکنند . وقی آقا میشوند ، دست به خیر می شوند و احسان می کند زیرا می داند این عالم چرخ و فلک است . یک روز بالا می رود و یک روز پایین می آید . مثل بازی فوتبال است . خدا نیمکت نشین زیاد دارد و کسی که خوب بازی نکند ، او را بیرون می کشد و فرد دیگری را جایگزین اومی کند .

33- اگر عقل و رأی است و تدبیر و هوش ، به عزت کنی پند سعدی به گوش ، که اغلب در این شیوه دارد مَقال ، نه در چشم و زلف و بناگوش و خال ( احسان )

اگر صاحب مغز هستی و خودت برای خوت تصمیم می گیری و دارای هوش و زکاوت هستی ، بیا و حرفهای ما را گوش کن . خودت را همرنگ دیگران نکن . نگو دیگران نمی بخشند ، ما هم نمی بخشیم . با آبروی کسی بازی نکن . به دیگران خوبی و احسان کن .

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group