12- مپندار از آن درکه هرگز نبست ، که نومید گردد برآورد دست
درگاه خدا به روی هیچ کس بسته نیست . شما فکر می کنید که بسته است . خودت را دور می بینی که فکر می کنی بسته است . شما نزدیک شو ، در باز میشود . درهای برقی را از دور که می بینی بسته است ولی وقتی نزدیک بشوی ، باز میشود . خدا هم همین جور است . برایش مهم نیست که شما کی هستید ، همینکه نزدیک می شوی ، در را باز می کند . می گوید : تصور نکن که آن در هیچ وقت بسته باشد ، کسی که دستش را بالامی برد ، محال است که ناامید برگردد . دست خالی برنمی گردد. از کجا بفهمی که خدا نزدیک است ؟
شما تا لباس را نپوشی ، نمی توانی بفهمی که اندازه ات هست یا نه ؟ پس ما باید در دستگاه خدا وارد شویم و تجربه کنیم ، آن وقت برای ما ملموس میشود که خدا واقعاً نزدیک است یا دور . باید قدم برداریم . خدا می گوید : تو بندگی بکن ، آن وقت یقین می کنی که درگاه من ، محل پذیرش است . من هرکسی بیاید ، می پذیرم . تو جلو بیا آنوقت معلوم میشود که ما نزدیک هستیم یا نه .
34 - ریشه نا امیدی کجاست ؟
حاج اسماعیل دولابی می گفت : خدا یک تار ، یک تور و یک تیر دارد . با تار ، تیر و تور خودش ، آدمها را جذب می کند . مجذوب خودش می کند . تار خدا ، قرآن است . نغمه های آسمانی است . خیلی ها را از طریق قرآن جذب خودش می کند . خیلی ها را با تور خودش جذب میکند . مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر . تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدمها را از این طریق مجذوب خودش می کند . اولیاء خدا برای این مشکلات لحظه شماری می کردند . شیخ بهایی میگوید : شد دلم آسوده چون تیرم زدی ، ای سرت گردم چرا دیرم زدی . از وقتی بلا و مصیبت به زندگی ام آمد ، فهمیدم من ارزش دارم . ولی گلایه دارم که چرا من را زودتر گرفتار نکردی . سعدی هم می گوید: بزن سیلی و رویم را قفا کن . خدایا من را بزن چون زدن های تو ارزش دارد . پنبه را وقتی می زنند ، باز میشود و سفید میشود و ارزش پیدا می کند . اگر کسی به گرفتاری ها چنین نگاهی داشته باشد ، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی ماند . این گرفتاری ها باید زمینه امید ما را فراهم بکند . زمینه نشاط ما را فراهم کند ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم ، تا مصیبتی می رسد ، ناراحت می شویم . این شیوه خداست . آهنگرها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند ، آنرا در گیره میگذارد . خدا هم همینطور است . اگر بخواهد روی کسی کار بکند ، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند . گرفتاری ها ، نشانه عشق خداوند است . شما اگر کسی را دوست نداشته باشی ، با او شُل دست می دهی و اگر او را دوست داشته باشی ، دستش را فشار می دهی و این فشار ، علامت علاقه است . خدا هم اگر به کسی علاقه مند باشد او را تحت فشار قرار می دهد . لذا تمام انبیاء تحت فشار بوده اند . دلیل نا امیدی ما آشنا نبودن با شیوه تربیتی خدا است و دلیل دیگر که مهم است این است که ما خود خدا را نمی فهمیم . خود خدا را درک نمی کنیم . میزان توانایی خدا را متوجه نمی شویم . چقدر مقتدر است . حافظ اگر کسی را می دید که زیبا چهره بود ف می گفت : تو اول نطفه بودی و خدا تو را به این صورت درآورد ، پس این خدا می تواند به من آرامش دهد . جوانی به من گفت : من خیلی نا امید هستم . گفتم قرآن خیلی مفید است . گفت یکبار قرآن را باز کردم و این آیه آمد : ما تو را از نطفه آفریدیم . گفتم این دوای درد تو است . خدا میگوید : من روی یک نطفه ، چنین نقش زیبای آدمی را درست کردم . پس خودت را بدست من بده . امیدوار باش . به من ایمان بیاور . تو هرقدر پَست و گرفتار شده باشی ، من به هر کاری توانا هستم . مولانا می گوید : آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز ، آن را که منم چاره بیچاره نخواهد شد ، آن کس که منم منصب معذور کجا گردد . اگر من به کسی منصبی بدهم ، هیچ کس نمیتواند او را عزل کند. ممکن است او را هُل بدهند و بیفتد ولی آسیب نمی بیند . چتربازها با هلکوپتر بالا می روند ، هرچه بالاتر می روند ، بیشتر لذت می برند و لحظه شماری می کنند که سقوط کنند . زیرا دلشان به چتر گرم است . انسان اگر پشت گرمی اش به خدا باشد ، اگر بالا برود ، لذت می برد . اگر هُلش بدهند ، لذت می برد . کسی هم که عشقی به خدا ندارد ، باز این مشکلات برای او مثل سرعت گیر است و می گوید : کمی آرامتر . موسی می گفت : خدایا تو به من نعمت و آبرو و ...دادی پس من هیچ وقت خودم را به پشت گرمی دشمنانت قرار نمی دهم . یک جوری رفتار نمی کنم که دشمنان تو ، دلشان گرم بشود . در مملکت بیانیه ای نمی دهم که رضا پهلوی به من تبریک بگوید . تو به من عزت و آبرو دادی و من آنرا زیر پا نمی گذارم . یک جوان بگوید : خدایا تو به من خانواده و عزت دادی ، پس من تیپی نمی زنم که وقتی مجرمین من را می بینند ، دلشان گرم بشود . پوشش مهم است . وقتی من این مسائل را رعایت نمی کنم و پشت گرمی دشمنان خدا می شوم و آن وقت پشت گرمی را از خدا می خواهم . خدا می گوید : ابرای همان که کار می کنی ، برو از همان هم مزد بگیر . چون من به پوشش تو هم حساس هستم . در مکه اولین کار که می کنیم ، لباس را عوض می کنیم . شما شیشه اتومیبل را از بیرون پاک نکن و فقط از داخل پاک کن . خوب این نمیشود . حالا یک جوان پوشش خود را طوری تنظیم بکند که باعث دلگرمی دشمنان خدا نشود . این جوان هیچ گاه مأیوس نمی شود . خدا او را رها نمی کند . ولی وقتی من یک کاری میکنم که دشمنان خدا لذت ببرند ، خدا هیچ گاه به من نشاط وامید نمی دهد .
41-مکن سعدیا دیده بر دست کس ، بخشنده پروردگار است و بس (امید)
بچه که بودیم با ما مشت بازی می کردند . آن مشتی که پوچ بود ، بزرگتر می گرفتند و آنکه پُر بود ، کوچکتر می گرفتند . حالا آنهایی که اهل فکر و تعفل بودند گاهی به مشت نگاه می کردند و به بزرگتر نگاه میکردند و بعد یک جمع بندی میکردند و تشخیص می دادند که کدام پُر است . ولی بعضی ها خیلی سریع همان مشتی که بنظرشان بزرگتر بود ، انتخاب می کردند و وقتی آنرا باز می کردند می دیدند هیچی تویش نیست . آیات قرآنی می گویند : دو تا مشت در برابر شما هست . یکی مشت خداست و یکی مشت خلق خداست . یادتان باشد مشت خدا پر است . مشت دیگران خالی است . در دعا میخوانیم : خدایا هر خیری است در دست توست . اگر هم دیدید بعضی ها چیزی دارند و به ما می دهند ، اینها مال خودشان نیست . مثل جوی است که آب به مزرعه می دهد . مال خودش نیست ، مال چشمه است . به طفیل مزرعه این را به جوی میدهند و او لب تر میکند . همه کس در عالم ، نسبت جوی به ما را دارد و ما حکم مزرعه را داریم . خدا حکم چشمه را دارد . اگر به ما لبخندی می زند ، مال خودش نیست . از جای دیگر است و سفارشی است . اگر کسی به ما خدمتی می کند از خودش نیست . پروین اعتصامی می گوید : سوزن ما دوخت هرجا هرچه دوخت ، زآتش ما سوخت هرشمعی که سوخت ، ما به دریا حکم طوفان می دهیم ، ما به سیل و موج فرمان می دهیم . شما آب نماهای سفالی که بصورت کاسه هستتند را دیده اید . در ظاهر ، کاسه ها از هم آب می گیرند ولی مال خودشان نیست. مال خزائن است . ما درعالم شبیه کاسه ها هستیم . خدا در قرآن می فرماید : هر چه هست از خزانه ماست و از عالم غیب است . شما از دست ما چیزی می گیری ، از دست کسی نمی گیری . سعدی هم همین را می گوید . همه چیز را خدا به ما می دهد . خدا محسن است یعنی نیکی او به ما یکطرفه است . خدا می گوید : به پدر و مادراحسان کنید . اگر خدمتی نمی کنند شما لطف کنید . آنها قبلا لطف هایشان را کرده اند . اگر لطف دو طرفه باشد عدل است . اگر یکطرفه باشد احسان است . فقط امید به خدا داشته باشید.