پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام والمسلمین رنجبر

موضوع: شرح زیارت جامعه کبیره

تاریخ: 93/08/18

حاج آقا رنجبر: بله عاشق راضی است حالا چرا راضی است؟ عاشق به یک باور رسیده است و آن باور هم این است

آن چه آن خسرو کند شیرین کند * * * چون درخت تین که جمله تین کند

درخت انجیر فقط انجیر می‌دهد انجیر هم چه ترش چه خشک اش چه تازه­اش چه مانده اش چه سالم اش چه شکسته اش شیرین است در طول تاریخ شما یک درخت انجیر پیدا نمی‌کنید که برای یک بار یک دانه لیمو ترش داده باشد امکان ندارد می‌گوید خدا هم همین طور است.

آن چه آن خسرو کند شیرین کند

او هر کاری می‌کند شیرین است هر کاری می‌کند خوب است دقیقا مثل مادر با طفل در مسئله‌ی شیردهی، مادر تا دو سال به این بچه شیر می‌دهد سر دو سال که شد شیر را از او می‌گیرد چه آن وقتی که شیر می‌دهد چه آن وقتی که از شیر می‌گیرد بی هیچ تفاوتی هر دو به خیر و صلاح و سود و صرفه‌ی طفل است، منتها این طفل است تا وقتی که به او شیر می‌دهد دیده اید بعضی‌ها شیر خوردن بچه‌ها چه قهقهه‌ای می‌زنند چه نشاطی دارند، اما وقتی که او را از شیر می‌گیرد حالا بیا تماشا کن چه شیونی چه ناله‌ای تب می‌کند چرا؟ چون طفل است نمی‌فهمد که اگر تا امروز شیر دادن خوب بود از امروز به بعد شیر ندادن خوب است ولی عاشق کسی است که رشد کرده.

خلق اطفال اند جز مرد خدا

عاشق کسی است که رشد کرده بالا آمده به یک عقلانیتی به یک باوری رسیده می‌داند که خدا چه وقتی که به انسان یک لطفی می‌کند چیزی می‌دهد چه وقتی که می‌گیرد هیچ فرقی نمی‌کند.

هر چه آن خسرو کند شیرین کند

وجود نازنین سیدالشهدا علیه السلام در مسیر کوفه دارد می‌رود در بین راه با فرزدق رو به رو ، شاعر برجسته‌ی اهل اسلام است نقش فرزدق در زبان عرب برای زبان عرب گفتن مثل نقش فردوسی در زبان فارسی است می‌گویند اگر اشعار فرزدق نبود حداقل ثلثی از زبان عرب از بین می‌رفت، این قدر موثر بوده در عرصه‌ی لغت، در وصف اهل بیت هم اشعار بلندی دارد در مسیر این‌ها به هم می‌رسند حضرت به فرزدق می‌گوید تو داری از کوفه می‌آیی اگر خبر مهمی داری از مردمی که پشت سر گذاشته‌ای با ما در میان بگذار. فرزدق گفت از آدم آگاهی پرسیدی از خوب کسی پرسیدی من نسبت به این مسئله کاملا مطلع‌ام حسین دل‌های مردم با توست، مردم بین تو و یزید تو را انتخاب می‌کنند به تو عشق می‌ورزند به تو علاقه مند هستند اما شمشیرهایشان به نفع تو از غلاف بیرون نمی‌آید بعد هم گفت البته تا ببینیم خدا چه حکمی کند حکم خدا از آسمان می‌آید شاید به نفع تو عمل کند معلوم نیست و خدا هم هر کاری بخواهد می‌کند کار به این شمشیرها و این‌ها ندارد. امام حسین فرمود راست گفتی همین طور است همه چیز دست خداست هیچ چیز دست هیچ کس نیست خدا هر کار بخواهد می‌کند، این را بدان ببینیم خدا می‌خواهد چه کار می‌خواهد بکند با ما بعد فرمود فرزدق اگر حکم خدا مطابق آن چه که ما دوست داریم نازل شد به نفع ما بود ما ممنونش هستیم سپاسگزار هستیم اگر حکم بر خلاف آن چیزی بود که ما امید بستیم یعنی به نفع یزید بود کسی که انگیزه اش فقط خدا باشد و بر اساس تقوا حرکت بکند او ضرر نمی‌کند یعنی چه حکم خدا به سود ما باشد چه به زیان ما باشد در هر دو صورت اش خیر است و در هر دو صورت اش خوب است چون آن چه آن خسرو کند شیرین کند باور دارد اطمینان دارد یک کسی است آن لحظه‌های آخر را سیدالشهدا می‌بیند آن تصویری که از سیدالشهدا علیه السلام دارد در یک سطر خلاصه می‌کند می‌گوید به خدا قسم در تمام عمرم هیچ دل شکسته‌ای مثل حسین ندیدم فرزندش از دست رفته بود کشته شده بود آن هم چه فرزندی نازنینی مثل علی اکبر علیه السلام این‌ها کاملا انسان بودند یعنی تمام مشخصات یک انسان را داشتند دقیقا مثل یک انسان گرسنه می‌شوند مثل یک انسان تشنه می‌شوند مثل یک انسان عاطفه دارند البته عاطفه‌ی این‌ها در اوج است در منتها است لذا این‌ها رنج می‌برند از اتفاقی که برای فرزندشان می‌افتد این‌ها مثل نجاری نیستند که یک چوبی جلویشان قلم قلم شود هیچ احساسی نداشته باشند اگر چنین باشند که صلاحیت مقتدا شدن را ندارند چرا فرشته‌ها امام و نبی نمی‌شوند چون خصوصیات بشری را ندارند عواطف ندارند کسی که برخوردار از این عواطف نباشد نمی‌تواند به شما بگوید بچه‌ات را ببر برابر تیغ و شمشیر چون احساسی ندارد پس این‌ها کاملا انسان هستند ولی انسان کامل هستند یعنی وقتی امر دائر می‌شود بین خدا و عاطفه‌ی پدر فرزندی این عاطفه دیگر رنگ می‌بازد بین خدا و هر چیز رنگ می‌بازد آن چیزها دقیقا مثل شب در شب آسمان پر از ستاره است روز که می‌شود خورشید که می‌آید در آسمان تمام این ستاره‌ها در شعاع خورشید گم می‌شوند نه که ستاره‌ای نیست هست همان جایی هم است که بود ولی اصلا دیده می‌شود وقتی پای خدا می‌آید هر جا که پای خدا بیاید هر چه که باشد رنگ خودش را می‌بازد لذا می‌گوید دل شکسته‌ای مثل حسین ندیدم اما ندیدم کسی این قدر مطمئن باشد و این قدر استوار این قدر مقتدر این قدر پایدار باشد چرا؟ چون راضی است چرا راضی است؟ چون اطمینان دارد چون مطمئن است که آن چه آن خسرو کند شیرین کند لذا هیچ گلایه‌ای ندارد یکی از همراهان عمر سعد وقایع نگار است علت این که حادثه‌ی کربلا این قدر به صورت جزئی در تاریخ آمده سرّ اش این است که در آن زمان در چنین جنگ‌های قابل توجهی یک افرادی به عنوان وقایع نگار شرکت می‌کردند الآن هم این طور است یک درگیری در غزه اتفاق می‌افتاد یک عده‌ای به عنوان خبرنگار می‌روند و کار خودشان را انجام می‌دهند این‌ها وقایع نگار بودند این از دسته‌ی عمر سعد است آن لحظه‌های آخر که می‌بیند وجود نازنین سیدالشهدا در داخل قتل گاه است برای ثواب اش یا دلش می‌سوزد می‌آید به عمر سعد می‌دهد اگر اجازه بدهی یک جرعه آب به این مرد بدهم لحظه‌های آخرش است این آب تاثیری در ماندن او نخواهد داشت می‌گوید اشکال ندارد برو این می‌رود یک ظرف آبی بر دارد ببرد یک وقت می‌آید می‌بیند شمر دارد می‌آید و در دستش سر بریده‌ی سیدالشهدا است این آدم وقایع نگار می‌گوید به خدا قسم این چهره آن قدر نورانی بود آن قدر خندان و متبسم و شاد بود که اصلا من فراموش کردم فکر کنم درباره‌ی کشته شدن او که این اصلا سر بریده شده‌ی یک انسان نیست چرا؟ چون عاشق است هیچ گلایه‌ای نه در کلام او حتی در سیمای او دیده نمی‌شود حافظ هم همین را می‌گوید

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ

این دروغ بزرگی است عاشق باشی گلگی هم بکنی

عشق بازان چنین مستحق هجران اند

عاشق‌های این طوری هیچ گاه به وصال نمی‌رسند همیشه در هجران و فراق می‌مانند.

شریعتی: چقدر حس خوبی می‌دهد این حس رضایت تمام وجودت آرامش می‌شود.

حاج آقا رنجبر: همه چیز را مطابق میل خودت می‌بینی همه چیز را بر وفق مراد خودت می‌بینی خودت را در حرکت می‌بینی مثل آدمی که در مسیر است می‌رسد به یک جایی که همه جا روشن است چند دقیقه بعد می‌رسد به جایی که همه جا تاریک است این تاریکی و روشنی نشان می‌دهد که در حال سیر هستی داری نزدیک می‌شوی

مگر از چشم سیاه تو بیاموزم راه * * * ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند

این‌هایی که اهل شراب و آب انگور هستند وقتی که مست می‌کنند نمی‌توانند مستی خودشان را مستور و پنهان کنند بالاخره از تلوتلوهایی که می‌روند از عربده‌هایی که می‌کشند از پرت و پلاهایی که می‌گویند نشان می‌دهد که این‌ها مست هستند هر قدر هم بخواهند این مستی خودشان را مستور کنند نمی‌توانند مستی با مستوری نمی‌سازد حالا بیا در آن عالمی که حافظ سیر می‌کند اگر کسی مست خدا باشد یعنی معرفت حق را داشته باشد محبت حق را داشته باشد آن هم نمی‌تواند مستوری کند بالاخره هر قدر هم کتمان کند یک جاهایی درز پیدا می‌کند لا به لای رفتارش برخوردش حرف هایش و لو می‌رود نمونه اش را من عرض می‌کنم خود حر با هزار جنگجو آمد و برابر سیدالشهدا سد کرد و ایستاد بعد هم اجازه‌ی حرکت به حضرت نداد حضرت فرمود الآن که وقت نماز است بیاییم نماز را بخوانیم بعد از نماز صحبت می‌کنیم به موذن خودش که حجاج بن مسروق بود فرمود وقت اذان است وقتی که اذان گفت حضرت رو کرد به سپاه حر گفت که من با پای خودم نیامده‌ام من با دعوت آمده‌ام دعوت نامه‌ها هم همراه من است الآن هم اگر احساس می‌کنید که مردم کوفه خوش ندارند از حضور و ورود من مسئله‌ای نیست من برمی‌گردم همه سکوت کردند اصلا هیچ حرفی برای گفتن نداشتند بعد حضرت به حجاج فرمود حالا اقامه بگو بعد رفت بایستد به نماز رو کرد به حر فرمود ما می‌خواهیم نماز بخوانیم می‌خواهی تو هم با اصحاب خودت با همراهان خودت نماز بخوانی؟ حر گفت نه شما نماز می‌خوانید و ما هم به تو اقتدا می‌کنیم.

ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند

این گوشه‌ی دل اش یک ارادتی به امام حسین دارد یک ارادتی به فاطمه‌ی زهرا دارد برابر سپاهیان خودش است اما نمی‌تواند مستوری کند حضرت نماز را می‌خواند اقتدا می‌کنند بعد نماز عصر می‌شود دوباره حضرت بعد از نماز عصر می‌ایستد همان حرف را تکرار می‌کند می‌فرماید من بی دعوت نیامده‌ام با نامه آمده‌ام نه تنها با نامه بلکه فرستادگانی فرستاده اید آمدند نشستند با من صحبت کردند این جا بود که حر بلند شد و حرف زد و خیلی قاطع و خیلی محکم که من از این نامه‌هایی که شما دارید از این فرستادگانی که شما دارید می‌گویید من هیچ اطلاعی ندارم پس حساب من از حساب این‌ها جدا است و من آمده‌ام شما را ببرم پیش عبیدالله بسم الله حرکت می‌کنیم حضرت به او اعتنایی نکرد به اصحاب خودش گفت برگردید سوار شویم برویم راهمان را ادامه دهیم دوباره حر آمد ایستاد گفت من اجازه نمی‌دهم شما باید با من بیایید برویم پیش عبیدالله حضرت یک جمله فرمود این معجزه‌ی امام است فرمود مرگ به تو خیلی نزدیک تر است از این که بخواهی بروی قصر عبیدالله یعنی پایت به آن جا نخواهد رسید حضرت دوباره فرمود حرکت می‌کنیم دوباره حر ایستادگی کرد حضرت این جا فرمود مادرت به عزایت بنشیند تو با ما چه کار داری می‌کنی حر گفت حسین هر کس جز تو از عمد نامی از مادر من بر زبان آورده بود من نام مادر او را می‌بردم یعنی به او جسارت می‌کردم وَ لکِن وَالله مالی إلی ذِکر اُمِّک مِن سَبیل إلّا بِأحسَنِ ما یُقدَرُ عَلَیه ولی به خدا قسم نام مادر تو تا آن جایی که بتوانم به زیبایی تمام بر زبان می‌آورم.

ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند

این جا هم نتوانست و همین جا کارش را تمام کرد حالا حافظ به استاد خودش می‌گوید به پیر خودش می‌گوید تو همیشه به من می‌گویی مستی‌های خودت را مستور کن مردم کوچه و بازار ندانند که تو غرق محبت و معرفت حق هستی این چه راهکاری است به من می‌دهی مگر شدنی است؟

مگرم چشم تو بیاموزد راه

بله چشم تو یک چشمی است که در عین حال این که غرق تماشای حق است مست تماشای حق است واقعا مستور هم است یعنی کسی که تو را می‌بیند احساس نمی‌کند که تو با خدا سر و سرّی داری ولی این هنر فقط از تو برمی‌آید اگر راهی بلد هستی به ما هم یاد بده به این چشمات بگو به ما هم یاد بده که ما هم مثل خودت مستی و مستوری کنیم

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد راه * * * ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند

نمی شود کسی نسبت به اهل بیت یک عشق و علاقه‌ای داشته باشد و مستوری کند حالا این مستی و محبت از کجا به دست می‌آید قطعا از راه معرفت است ما وقتی نسبت به این‌ها معرفت داشته باشیم به محبت می‌رسیم و محبت همان مستی است و این معرفت هم یک چشمه‌ی زلالی دارد به نام زیارت جامعه‌ی کبیره که ان شاء الله توفیقی باشد بعد از تلاوت فرازی را اشاره بکنیم

شریعتی: خیلی ورود خوبی بود دوستان هم همراه ما باشند در بخش بعدی فرازهایی از زیارت جامعه‌ی کبیره را بگویند. صفحه‌ی 260 قرار امروز سمت خدایی‌ها است آیات 34‌ام تا 42‌ام سوره‌ی مبارکه‌ی ابراهیم در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود ثواب این تلاوت را هدیه می‌کنیم به روح بلند حضرت سیدالشهدا و اصحاب و یاران شان برمی‌گردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّـهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴿٣٤﴾ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ ﴿٣٥﴾ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٣٦﴾ رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ ﴿٣٧﴾ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللَّـهِ مِن شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ﴿٣٨﴾ الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿٣٩﴾ رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿٤٠﴾ رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ﴿٤١﴾ وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّـهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ ﴿٤٢﴾

ترجمه:

و از هر چیزی که [به سبب نیازتان به آن] از او خواستید، به شما عطا کرد. و اگر نعمت های خدا را شماره کنید، هرگز نمی توانید آنها را به شماره آورید. مسلماً انسان بسیار ستمکار و ناسپاس است. (۳۴) و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر [مکه] را منطقه ای امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور بدار. (۳۵) پروردگارا! آن [بت] ها بسیاری از مردم را گمراه کردند، پس هر کسی از من [که یکتاپرست و حق گرایم] پیروی کند، یقیناً از من است، و هر کس از من نافرمانی کند [شایسته شدنش برای آمرزش و رحمت بسته به عنایت توست] زیرا تو بسیار آمرزنده و مهربانی. (۳۶) پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن، و آنان را از انواع محصولات و میوه ها روزی بخش، باشد که سپاس گزاری کنند. (۳۷) پروردگارا! یقیناً تو آنچه را ما پنهان می داریم و آنچه را آشکار می کنیم، می دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست. (۳۸) همه ستایش ها ویژه خدایی است که اسماعیل واسحاق را در سنّ پیری به من بخشید؛ یقیناً پروردگارم شنونده دعاست. (۳۹) پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و نیز از فرزندانم [برپادارندگان نماز قرار ده]. و پروردگارا! دعایم را بپذیر. (۴۰) پروردگارا! روزی که حساب برپا می شود، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز. (۴۱) و خدا را از آنچه ستمکاران انجام می دهند، بی خبر مپندار؛ مسلماً [کیفر] آنان را برای روزی که چشم ها در آن خیره می شود، به تأخیر می اندازد. (۴۲)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: ان شاء الله زندگی همه منور به نور قرآن باشد اشاره‌ی قرآنی را حاج آقای رنجبر بفرمایند و بعد وارد زیارت جامعه‌ی کبیره شویم

حاج آقا رنجبر: گفت تو جهانی ور نه خیالی زین روا نیست

عالم دارد بر پاشنه‌ی متاسفانه خیال می‌چرخد آدم‌ها دارند با خیالات شان زندگی می‌کنند

از خیالی صلح شان و جنگ شان * * * وز خیالی فخرشان و ننگ شان

صلح شان جنگ شان بر اساس خیال است من خیال می‌کنم مثلا تو با من بدی شروع می‌کنم برایت نقشه می‌کشم خیال می‌کنم تو با من خوبی شروع می‌کنم مثلا این طرف و آن طرف ذکر خیر تو را می‌کنم اصلا با خیال داریم زندگی می‌کنیم متاسفانه این خیال همه جا است درباره‌ی همه چیز است یکی از ویژگی‌های قرآن کریم نفی خیال است تمام آیات را شما از این منظر نگاه کنید می‌بینید دائما نفی خیال است همان آیه‌ی اول بسم الله الرحمن الرحیم ما خیال می‌کنیم که فلانی بخشنده است می‌گوید خیال نکن الرحمن بخشنده فقط خداست خیال می‌کنیم فلانی آدم مهربانی است می‌گوید خیال نکن الرحیم مهربان او است اگر هم یک مهربانی دارد خدا در کاسه اش ریخته چرا می‌گوید «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ» (ذاریات/58)‌ خدا روزی رسان است شما فکر می‌کنید روزی‌مان دست فلانی است برابرش خم و راست می‌شویم نفی می‌کند این خیال را می‌گوید رزاق فقط اوست به قول حافظ

در در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد * * * گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود

فکر نکن حالا می‌روی پیش این پادشاه یک صله‌ای به تو می‌دهد او داده او نداده خدا به دست این به تو داده این یک دست است در همین حد گاهی وقت‌ها قرآن با واژه‌ی خیال نکن اصلا با همین واژه با انسان صحبت می‌کند و نفی خیال می‌کند مثل همین آیه‌ای که در آخر این صفحه است «وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» (ابراهیم/42)می‌گوید خیال نکن این‌هایی که ظلم می‌کنند مثلا طرف به زن و بچه اش ظلم می‌کند به رفیق اش ظلم می‌کند به همکارش ظلم می‌کند به همسایه اش ظلم می‌کند به زیر دست اش ظلم می‌کند می‌گوید خیال نکن حتی خیال اش را هم نکن که خدا غافل است خدا حواسش نیست از دستش در رفته ابدا این طور نیست، خدا چون مهربان است زود دست به قلم نمی‌شود زود تصمیم نمی‌گیرد میدان می‌دهد مهلت می‌دهد فرجه می‌دهد شاید برگردد شاید توبه کند شاید جبران کند وگرنه او غافل نیست پاسخ می‌دهد.

گفت

دور فلکی یک سره بر منهج عدل است * * * خوش دار که ظالم نبرد راه به مظلوم

شریعتی: ممنون وارد زیارت جامعه‌ی کبیره شویم.

حاج آقا رنجبر: باد وقتی می‌آید طوفان وقتی می‌آید یک چیزهایی که نباید ببرد بالا را می‌برد بالا گرد و خاک و غبار و خش و خاشاک را می‌برد بالا و یک چیزهایی را که نباید بیاورد پایین می‌آورد پایین شاخه‌ی درخت تنومند را می‌شکند خورد می‌کند می‌آید پایین چیزهایی که نباید بالا ببرد را بالا می‌برد چیزهایی که نباید پایین بیاورد را پایین می‌آورد اما باران این طور نیست باران وقتی که می‌بارد این دانه‌ها این بذرها را از دل خاک بالا می‌کشد این گل‌ها این ریاحین این گیاهان این درختان را بالا می‌کشد یعنی چیزهایی که باید بیایند بالا بالا می‌برد آن گردها آن غبارها آلودگی‌ها که در آسمان هستند و بی جهت رفتند بالا پایین می‌آورد و سر جای خودشان می‌نشاند قرآن یک آیه دارد که معنایش این است خدا باد نیست خدا طوفان نیست خدا باران است یعنی خدا نگاه به اهلیت‌ها می‌کند نگاه به لیاقت‌ها می‌کند نگاه به شایستگی‌ها می‌کند سوره‌ی اسرا اولین آیه اش با چه شروع می‌شود با چه تمام می‌شود ‌»سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ» (اسراء/1) با سبحان شروع شد با سمیع و بصیر تمام شد چه می‌خواهد بگوید؟ در این آیه ماجرای سیر و حرکت شبانه‌ی پیامبر از مسجد الحرام به سمت مسجد الاقصی است که مقدمه‌ی معراج است و از آن جا معراج می‌کند ولی قبل از این که به ماجرا اشاره بکند می‌گوید سبحان خدا منزه است یعنی منزه است از این که بی حساب و کتاب کار کند مثل باد نیست مثل طوفان نیست نگاه به اهلیت‌ها و لیاقت‌ها می‌کند اگر این مرد شبانه از مسجد الحرام به مسجدالاقصی بردیم و از آن جا به آسمان بردیم اگر پیش بردیم بالا بردیم بی حساب و کتاب نبود نگاه کردیم به اهلیت اش چه کار کرده بود مگر؟ آخرش می‌گوید «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير» ما شنواییم ما بیناییم یعنی او حرف‌هایی زد شنیدنی بود او یک کارهایی کرد دیدنی بود ما شنیدیم ما دیدیم و شایستگی خودش را نشان داد اهلیت خودش را نشان داد لذا او را بالا بردیم همان که حافظ می‌گفت

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب * * * مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادم

چرا تعجب می‌کنید من استحقاق داشتم سزاوار بودم حالا این‌ها اگر به جایگاهی در عالم رسیدند اهلیت داشتند این اهلیت را از همان واژه‌ی اهل بیت فهمیده می‌شود اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ اشاره و تلمیحی دارد به آن اهلیت و لیاقت درود خدا و تهیت خدا بر شما باد چرا؟ چون اهلیت را دارید حالا این که اهل بیت چه کسانی هستند نکته‌ی قابل توجهی است و یعنی چه؟ اهل بیت یعنی کسانی که اهلیت دارند در خانه‌ی پیامبر در کنار هم قرار بگیرند در زمره‌ی هم باشند در یک حلقه باشند چون چیزها را بر اساس سنخیتی که دارند کنار هم می‌چینند شما در گل فروشی می‌بینید گل‌های رز کنار هم هستند گل‌های سرخ کنار هم هستند قاطی نمی‌کنند در عطاری‌ها بهارهای نارنج کنار هم هستند گل سرخ‌ها کنار هم هستند

تبله‌ها در پیش عطاران ببین * * * جنس را با جنس خود کرده قرین

جنس‌ها با جنس‌ها آمیخته * * * زین تجانس زینتی انگیخته

این که گل سرخ‌ها کنار هم باشند قشنگ است قاطی نشوند با بهار نارنج این یک قانون است یک قاعده است چیزهایی که با هم سنخیت دارند کنار هم قرار می‌گیرند در خانه‌ی پیامبر 5 تن هستند که این‌ها با هم سنخیت دارند مثل همان گل‌های سرخ و رز هستند و آن پنج تن هم وجود نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمومنین فاطمه‌ی زهرا و امام حسن و امام حسین این‌ها شایستگی این را دارند که کنار هم باشند چون همه در یک چیز با هم مشترک اند آن هم در عصمت همه معصوم هستند این را شیعه قبول دارد سنی هم قبول دارد سنی می‌گوید بله اهل بیت این پنج تن هستند البته به اضافه‌ی همسران پیامبر و بعضی از افرادی که با خانه‌ی پیامبر رفت و آمد جدی داشتند شیعه می‌گوید نه آن چه که این‌ها را به هم گره زده عصمت و معصومیت است همسران پیامبر و دیگران که عصمت ندارند اگر قرار باشد کسانی را کنار این‌ها قرار دهیم باید از جنس و سنخ خودشان قرار دهیم آن هم نه امام دیگر است آن‌ها هم در عصمت با این‌ها مشترک اند و خواستگاه آن‌ها هم همین بیت است پس اهل بیت در نگاه تشیع یعنی چهارده نور پاک ما وقتی که می‌گوییم السلام علیکم یا اهل بیت النبوه یعنی سلام و درود و سلام خداوند بر شما چهارده نور پاک النبوة از ریشه نبوَ است یعنی برتری یعنی بلندی اهل بیت نبوت یعنی خاندانی که بر همه‌ی خاندان‌ها کسانی که بر همه‌ی کسان برتری دارند برتری شان در چیست؟ یکی در همین عصمتی است که عرض کردیم این‌ها عصمت دارند از چه عصمت دارند؟ از گناه بالاتر حتی از فکر گناه عصمت دارند که البته این انسان‌های معمولی هم می‌توانند به این عصمت دست پیدا کنند یعنی بر اساس تقوا به گناه و فکر گناه عصمت پیدا کنند کما این که آیت الله خوانساری نقل می‌شود که ایشان فرموده بود من به عمرم حتی یک گناه هم نکردم می‌پرسند فکر گناه چطور می‌گوید نه فکر گناه هم نکردم می‌پرسند مگر می‌شود گفته بود بله شده شما فکر کنید نجاست را مصرف بکنید می‌گویند نه می‌گوید خداوند در ابتدای بلوغ حقیقت گناه که نجاست است را به من نشان داد من فهمیدم دروغ گفتن نجاست است پس در این جا مهم است عصمت از گناه عصمت از فکر گناه عصمت از اشتباه این دیگر ویژه‌ی معصومین است و این هم فقط با اراده‌ی خداوند است و الا شدنی نیست عصمت از گناه عصمت از فکر گناه خود انسان را می‌تواند به توفیق الهی انجام دهد اما عصمت از اشتباه باید از خدا باشد این آیه هم می‌گوید «اِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ» (احزاب/33) خداوند اراده کرده است عصمت از اشتباه را به آن‌ها بدهد. مثال خیلی مثال سخیفی است اما چاره‌ای نیست یک بچه‌ای است خیلی باهوش و زیرک تلاش می‌کند زمین بخورد لباسش آلوده نشود درست حرکت می‌کند ولی جاهایی که مادر می‌داند حواس اش نیست دست اش را می‌گیرد اهل بیت تلاش شان این است که گناه نکنند و فکر گناه نکنند نمی‌کنند هم ولی یک جاهایی که از دست انسان خارج است اسمش اش اشتباه است آن‌ها را خداوند دستگیری می‌کند حتی اشتباه هم نمی‌کنند و این امتیازی است که این‌ها دارند به همین خاطر هم اسوه هستند چرا یک سرمشق سرمشق می‌شود چون عصمت دارد یعنی هیچ خطای خطی در آن نیست هیچ لغزشی در آن صورت نگرفته تمام قواعد و قوانین خط رعایت شده و هیچ قاعده‌ای و هیچ قانونی نه به عمد و نه به سهو زیر پا نرفته به خاطر همین سرمشق شده است.

شریعتی: خیلی ممنون خیلی‌ها دوست دارند زیارت جامعه‌ی کبیره را در حرم معصومین علیهم السلام بخوانند در حرم امام رضا ان شاء الله دوستانی که زیارت جامعه‌ی کبیره می‌خوانند آن جا یاد ما هم باشند زیارت جامعه‌ی کبیره را در خانه هم می‌شود خواند حتما که نباید در اماکن زیارتی باشد از راه دور هم می‌شود

حاج آقا رنجبر: بله.

شریعتی: حاج آقا دعا بکنند همه آمین بگوییم

حاج آقا رنجبر: ان شاء الله عاقبت همه‌ی ما ختم به خیر باشد

شریعتی: الهی آمین فردا هم ان شاء الله با حضور حاج آقای فرحزاد خدمت شما خواهیم رسید بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم گفت از وادی نگه دل ما را خراب کن بر تاک مانده‌ایم تو ما را شراب کن والحمدلله رب العالمین.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group