پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام والمسلمین رنجبر

 

موضوع: شرح زیارت جامعه کبیره

 

تاریخ: 93/08/25

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

تو چراغ‌ آفتابی گل آفتاب گردان * * * نکند به ما نتابی گل آفتاب گردان

نه گلی فقط که نوری نه که نور بوی باران * * * تو صدای پای آبی گل آفتاب گردان

نه گلی نه آفتابی من و این هوای ابری * * * نکند به ما نتابی گل آفتاب گردان

تو بتاب و گل بیفشان سر آن ندارد امشب * * * که براید آفتابی گل آفتاب گردان

تو بتاب و گل بیفشان

شریعتی: سلام می‌گویم به همه خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو می‌کنم در هر کجا که هستید تن تان سالم باشد و قلب تان سلیم حاج آقای رنجبر سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید

حاج آقا رنجبر: بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان خوب و نجیب عرض سلام و ادب و احترام دارم

شریعتی: سلامت باشید دوستان می‌دانند موضوع روزهای یک شنبه‌ی ما در محضر حاج آقای رنجبر دریافتی از زیارت جامعه کبیره است منتها در ابتدا با غزلی از حافظ وارد زیارت می‌شویم

حاج آقا رنجبر: گفت

گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد * * * عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند

گل یاس، گل نسترن بوی خوشی دارند و بوی خوش شان گاهی از فاصله‌ی دور به مشام ما می‌رسد اما چگونه؟ به وسیله‌ی نسیم به وسیله‌ی باد یک نسیمی یک بادی می‌وزد از کنار آن گل از روی آن گل عبور می‌کند و به مشام ما می‌رسد و ما حظ می‌بریم لذت می‌بریم تحسین می‌کنیم به به و چه چه می‌کنیم حالا حافظ می‌گوید اگر همین نسیم همین باد می‌توانست بوی خوش یک ولی خدا را به مشام ما برساند دیگر آن جا ما تحسین نمی‌کردیم به به نمی‌گفتیم بلکه عقل خودمان را نثار می‌کردیم یعنی دیوانه می‌شدیم جان خودمان را نثار می‌شدیم یعنی کشته و مرده می‌شدیم

گر به نزهتگه ارواح

این ارواح آدم‌ها بالاخره هر کدام در یک جایی دارند سیر می‌کنند، تفرج می‌کنند، نزهتگی دارند تفرج گاهی دارند بعضی‌ها در وادی معنویت اند بعضی‌ها در وادی مادیات اند می‌ گوید مهم نیست

این ارواح هر چه می‌خواهند باشند

گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد

بوی تویی که ولی خدا هستی اگر باد با خودش ببرد و به ارواح این آدم‌ها برساند

عقل و جان گوهر هستی به نثار افشاند

عقل هستی خودش را که مثل گوهر قیمتی است سخاوتمندانه نثار می‌کند یعنی آدم دیوانه می‌شود. جان و هستی وجود خودش را که مثل گوهر قیمتی و گرانبها است سخاوتمندانه نثار می‌کنند البته اگر زکام نباشند حالا در محرم است من اگر بخواهم مصداقی عرض کنم چه بهتر که از سپاه سیدالشهدا باشد زهیر یک شخص اشرافی بود در کوفه و اتفاقا از کوفه فاصله گرفت به بیابان زد تا با امام حسین مواجه نشود خیمه اش را در صحرا بنا کرد از قضا وقتی قاصدی آمد دم خیمه به او گفت‌ای زهیر امام حسین همین چند قدمی خیمه‌ی خودش را بنا کرده تو را خواسته بیا برویم پیش اش دارد که اهل خیمه می‌گویند انگار روی سرهای ما کبوتر نشسته باشد وقتی کبوتری روی سر آدم است نمی‌خواهد ذره‌ای تکان بخورد تا این کبوتر پرواز کند انگار روی سر تک تک ما کبوتر نشسته بود برای چند لحظه‌ای مات و مبهوت و حیران بودیم یک وقتی همسر زهیر این سکوت را می‌شکند به زهیر می‌گوید چرا نشستی بلند شو برو و بلند می‌شود می‌رود دارد خیلی طول نمی‌کشد با امام حسین چند کلمه‌ای صحبت می‌کنند امام چه به او گفت که آن گفته‌ها مثل نسیم مثل باد بوی خوشش را به مشام او رساند معلوم نیست ولی می‌گوید خیلی طول نکشید که شاد و خرم از خیمه بیرون آمد و وارد خیمه‌ی خودش شد اصلا چهره اش شکفته شده بود تا وارد شد گفتند چه خبر گفت من می‌خواهم در رکاب حسین باشم می‌خوام جانم را فدای او کنم.

گر به نزهتگه ارواح باد برد بوی تو باد * * * عقل و جان گوهر هستی به نثار افشاند

لذا به خانمش گفت تو را هم طلاق می‌دهم تمام اموال من مال خودت برو هر کاری می‌خواهی بکنی بکن گفت

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود * * * ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.

شب عاشورا می‌گویند همین آدم جز اولین کسانی بود که بلند شد بعد از آن فرمایش امام که شما می‌توانید بروید کسی با شما کار ندارد دو سه جمله گفت خیلی زیبا بود گفت ما حرف‌های شما را شنیدیم حالا که دنیا نمی‌ماند یک روزی دنیا هم تمام می‌شود «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ» (تکویر/2-1) اگر دنیا باقی بود ما خیلی هم عمر کنیم شصت هفتاد هشتاد صد سال است اگر عمر ما هم جاودانه بود با تو بودن را بر اقامت در دنیا ترجیح می‌دادیم چرا؟ چون بو برده بود بوی این ولی خدا به مشام اش رسیده بود یا در اصحاب سیدالشهدا بشر عمر خزرمی که اسمش نمونه دیگری هم آمده شب عاشورا به او خبر دادند که پسرت اسیر شده برو بچه ات را آزاد کن می‌رود نمی‌روم کار خودم و او را به خدا واگذار می‌کنم به سیدالشهدا می‌گویند این پسرش مشکل دارد تا نرود آزاد نمی‌شود حضرت صدایش می‌کند و می‌گوید خدا تو را رحمت کند من بیعتم را از دوش تو برمی‌دارم برو بچه ات را آزاد کن حالا خود این جا هم قابل تامل است خود امام حسین این جا به ظاهر گرفتار است اما گرفتاری دیگران را از یاد نمی‌برد و می‌داند اگر این آدم برود خودش گرفتار تر می‌شود بالاخره یک یار با صفا از دست می‌رود اما می‌گوید بگذار گره از کار یکی دیگر باز شود بهتر از این است که گره از کار بسته‌ی ما باز شود در حقیقت این‌ها شریک غم‌های مردم بودند برخلاف ما که متاسفانه دلیل غم هستیم و تلاش می‌کنیم یک کاری بکنیم فلانی به هم بریزد لذت می‌بریم می‌گوییم یک چیزی گفتم به هم ریخت سرش را پایین انداخت خجالت کشید لذت‌های ما متاسفانه از این جنس است این‌ها ولی دلیل غم نبودند شریک غم نبودند از آن طرف دلیل شادی بودند کاری می‌کردند این آدم دلش شاد شود برخلاف ما که شریک شادی هستیم ما یک کسی شادی به کسی می‌کند می‌رویم کنارش تا بهره و توشه‌ای ببریم حضرت وقتی این نکته را گفت ایشان در جواب یک جمله گفت درندگان بیابان من را زنده زنده بدرند اگر از تو جدا باشم که این جمله برای امام زمان خیلی دلنشین آمد در آن زیارت ناحیه که سلام به اصحاب می‌کنید یکی از سلام‌ها به این صحابه است می‌فرماید سلام بر بشر خداوند از آن سخنی که با امام حسین گفتی تو را پاداش خیر دهد آن جمله چه بود که به تو اجازه داد برگردی و تو گفتی درندگان من را زنده بخورند اگر تو را رها کنم. چرا این آدم این طور رفتار می‌کند؟ چون گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد / عقل و جان گوهر هستی به نشان افشانند، البته همان که فرمودید اگر آدم زکام نباشد. یک وقتی شما در خانه‌ی خودت در باغچه‌ی منزلت گل یاس است کنارش نشستی هیچ بویی احساس نمی‌کنی چون زکامی اما یک کسی خارج از این منزل در کوچه عبور می‌کند اما این رائحه را احساس می‌کند مسلمان‌ها روز عاشورا زکام بودند کنار امام حسین بودند هیچ بویی نبردند اما کسانی که خارج از این دین و مذهب بودند نصرانی بودند اما بو بردند چون زکام نبودند حضرت در منطقه سعلبیه می‌رفت دید یک پیرزنی نشسته چند خیمه هم آن طرف است نیزه‌ای که در دستش بود زد زمین فرمود این خیمه‌ها مال چه کسی است؟ گفت مال نصرانی‌ها است یک آقایی است به نام وهب پانزده شانزده روز هم است ازدواج کرده یک خیمه هم مال مادرش است حضرت فرمود من می‌روم وقتی وهب آمد بگویید یک سر به من بزند گفت باشد این نیزه را بلند می‌کند حرکت می‌کند همان نقطه‌ای که نیزه فرو رفته بود شروع به جوشیدن آب می‌کند و آب از آن نقطه می‌جوشد این پیرزن مات و مبهوت و حیران می‌شود وهب از راه می‌رسد صحنه را می‌بیند ماجرا را جویا می‌شود می‌گوید یک آقایی بود آمد این جا نیزه اش را زد زمین از من پرسید این‌ها خیمه‌های چه کسی است من گفتم اسمش وهب است گفت به وهب بگو سری به ما بزند بعد نیزه را بیرون کشید و رفت آب جاری شد وهب سر از پا نشناخته خودش را به خیمه امام حسین شد بین این‌ها چه گفتگویی رد و بدل شد نمی‌دانم سریع برگشت پیش مادرش گفت یک آقایی است حرف هایش این جنس حرف‌ها است گفت مادر این حرف‌ها بوی عیسی مسیح می‌دهد این باید یک کسی باشد پیامبری از پیامبران خدا باشد یک امشب برویم در خیمه اش و از او استفاده کنیم رفتند و یک چند لحظه‌ای با او بودند سوالاتی و جواب‌هایی و بعد مادر وهب می‌گوید شما چه دین و آیینی دارید؟ می‌گوید من مسلمان ام می‌گویند ما هم مسلمان می‌شوم کجا می‌روید؟ می‌رویم کربلا برای چه؟ حضرت توضیح می‌دهند می‌گویند پس ما هم می‌آییم و این‌ها خیمه و خرگاه را جمع می‌کنند راه می‌افتند صبح عاشورا این مادر وهب به وهب می‌گوید می‌خوام امروز من را پیش فاطمه‌ی زهرا رو سفید کنی برو ببینم چه کار می‌کنی خانمش می‌گوید من اجازه نمی‌دهم می‌گوید چرا می‌گوید من شرط دارم می‌گوید شرطت چیست؟ می‌گوید به امام حسین می‌گویم می‌روند خیمه‌ی امام حسین می‌گویند من دو شرط دارم شرط اولش این است می‌دانم وهب برود برنمی گردد شما تضمین کنید من در آخرت با وهب باشم با شما باشم حضرت می‌فرماید باشد من تضمین می‌کنم شرط دوم هم این است که اجازه بدهید بعد از این ماجرا من با خانواده‌ی شما باشم با زن و بچه‌ی شما باشم اگر این‌ها اسیر شدند ما هم اسیر می‌شویم هر جا این‌ها رفتند ما می‌رویم حضرت فرمود این را هم من قبول می‌کنم این جا داریم فبکا بکائا عالیا یکی از جاهایی که امام حسین‌های های گریه کرد همین جا بود چرا؟ جا هم داشت پیش خودش گفت درست است؟ این رسمش است نصرانی بیاید کنار من ولی مسلمان از من کناره بگیرد؟ چرا؟ به خاطر این که این مسلمان زکام است و آن نصرانی زکام نیست. حالا چطور می‌شود آدم روحش زکام می‌شود همان طور که بدنش زکام می‌شود الآن فصل زمستان شما اگر در پوشاکت رعایت نکنی هر پوششی داشته باشید که مناسب این فضا و ایام نباشد زکام می‌شوی هر خوراکی را مصرف کنی زکام می‌شوی با هر کسی نشست و برخاست کنی به هر کسی دست بزنی شاید سرما خورده باشد شما هم زکام می‌شود در عالم معنویت هم دقیقا همین طور است اگر انسان مراقب پوشاکش نباشد هر لباسی شد تن کند برایش مهم نباشد اهل پرهیز نباشد هر خوراکی را مصرف کند حلال است حرام است از هر کجا آمد برایش اهمیتی نداشته باشد زکام می‌شود مراقب نشست و برخواست هایش نباشد به هر کسی دست بدهد با هر کسی همراه شود همراهی بکند زکام می‌شود یعنی به جایی می‌رسد که پشت پا می‌زند به همه‌ی این حقایق و به راحتی منکر می‌شود به راحتی انکار می‌کند ولی اگر انسان زکام نباشد آن وقت می‌بینید همین زیارت جامعه‌ی کبیره نقش یک نسیم و باد را بازی می‌کند و بوی خوش اهل بیت را به مشام انسان می‌رساند که حالا ان شاء الله اشاره می‌کنم.

شریعتی: در زندگی‌های ما از این نسیم‌ها کم نمی‌آید و همیشه خودمان را در معرض این نسیم‌ها قرار می‌دهیم ولی یک وقت‌هایی این نسیم‌ها چه کار‌ها که نمی‌کند یک وقت‌هایی هم خیلی ساده ما رد می‌شویم نسیم‌ها رد می‌شوند نفحاتی که در زندگی ما است خیلی ساده از کنارش رد می‌شویم ان شاء الله قدر این نفحات را که همین روزها از همین نفحات است را قدر بدانیم. برمی‌گردیم در بخش بعدی هم همراه شما خواهیم بود. صفحه‌ی 267 قرار امروز سمت خدایی‌ها است چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را تقدیم کنیم به اصحاب و یاران باوفای حضرت سیدالشهدا آیات پایانی سوره‌ی مبارکه‌ی حجر و آیات ابتدایی سوره‌ی مبارکه‌ی نحل در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ ﴿٩١﴾ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿٩٢﴾ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٩٣﴾ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿٩٤﴾ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ﴿٩٥﴾ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّـهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿٩٦﴾ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿٩٧﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿٩٨﴾ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿٩٩﴾

سورة النحل

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

أَتَى أَمْرُ اللَّـهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿١﴾ يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ ﴿٢﴾ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٣﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ﴿٤﴾ وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ ﴿٥﴾ وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ ﴿٦﴾

همانان که قرآن را بخش بخش کردند [بخشی را پذیرفتند و از پذیرفتن بخشی دیگر روی گرداندند.] (۹۱) به پروردگارت سوگند، قطعاً از همه آنان بازخواست می کنیم. (۹۲) از اعمالی که همواره انجام می داده اند. (۹۳) پس آنچه را به آن مأموری اظهار کن و از مشرکان روی بگردان. (۹۴) که ما [شرّ] استهزا کنندگان را از تو بازداشته ایم. (۹۵) همانان که با خدا معبود دیگری قرار می دهند، پس خواهند دانست [که مرتکب چه خطای بزرگی شده اند و مستحقّ چه عذابی هستند.] (۹۶) ما می دانیم که تو از آنچه [مشرکان] می گویند، دلتنگ می شوی. (۹۷) پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش. (۹۸) و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن. (۹۹)

سورة نحل

بسم الله الرحمن الرحيم

فرمان حتمی خدا [در مورد عذاب کافران ومشرکان] فرا رسیده است، پس خواستار شتاب در آن نباشید؛ او منزّه وبرتر است از آنچه شریک او قرار می دهند. (۱) فرشتگان را به فرمان خود همراه با روح به هر کس از بندگانش که بخواهد [برای برگزیدنش به پیامبری] نازل می کند [و به آنان فرمان می دهد] که مردم را هشدار دهید که معبودی جز من نیست؛ بنابراین از من پروا کنید. (۲) آسمان ها و زمین را به حق آفرید. از آنچه شریک او قرار می دهند، برتر است. (۳) انسان را از آبی اندک و بی ارزش آفرید، پس آن گاه [و به دور از انتظار] ستیزه جویی آشکار است. (۴) ودام ها را که برای شما در آنها [وسیله] گرمی و سودهاست آفرید، و از [محصولات لبنی و گوشتی] شان می خورید. (۵) و برای شما در آنها زیبایی [و شکوه] است، آن گاه که [آنها را] شبان گاه از چراگاه بر می گردانید و هنگامی که صبح گاهان به چراگاه می برید. (۶)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: اشاره‌ی قرآنی امروز را حاج آقا رنجبر بفرمایند.

حاج آقا رنجبر: بطری وقتی پر است می‌خواهی خالی اش کنید خم می‌کنید هر چه خم شود خالی تر می‌شود اگر کاملا رو به زمین بگیری کاملا و سریع تر خالی می‌شود دل آدم هم همین طور است گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم از غصه آن هم به خاطر حرف‌های دیگران طعنه‌های دیگران این جا چه باید کرد؟ قرآن می‌گوید همان کار را بکن چطور آن بطری را خم می‌کنی کاملا خم می‌کنی خالی می‌شود هر گاه دلت پر شد از غم و غصه خم شو به خاک بیفتد ‌»وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ» سجده کن ذکر خدا بگو این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی سبک شوی این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبر پیچیده «وَلَقَدْ نَعْلَمُ» ما قطعا می‌دانیم اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ» سر به سجده بگذار خدا را تسبیح کن تسبیح یعنی تنزیه کردن پاکیزه کردن خدای ما متاسفانه پاکیزه نیست آغشته است به خیالات به اوهام خیال می‌کنیم خدا دیگر ما را فراموش کرده خدا ما را کنار گذاشته خدا هوای ما را ندارد خدا هوای دیگران را بیشتر از ما دارد می‌گوید این خدایت را پاکیزه کن این طور نیست هوایت را دارد تو را می‌خواهد در کنارت است از تو فاصله نمی‌گیرد این خدای پاکیزه را هم حمد کن قابل ستایش است و این‌ها هم در سجده باشد تا وقتی در سجده خدا را یاد می‌کنی خدا را تسبیح می‌کنی خدا را حمد می‌کنی در حقیقت اتصال پیدا می‌کنی به او وقتی اتصال پیدا کردی دلت پاک می‌شود غم‌ها و غصه‌ها می‌روند پی کارشان. این لیوان اگر پر از آب کثیف باشد شما همین که بریزید در استخری به محض این که وصل می‌شود به استخر زلال می‌شود همه‌ی تیرگی‌ها می‌رود می‌خواهد بگوید اگر می‌خواهید از غم و غصه‌ها رها شوید باید به خدا متصل شوید دقیقا مثل یک رشته سیم به راحتی قابل خم شدن است به راحتی می‌شود مچاله اش کرد اما همین رشته سیم اگر دور یک استوانه‌ی آهنین بپیچد قوی‌ترین مردان آهنی هم نمی‌توانند ذره‌ای خمیدگی در آن ایجاد بکنند چون دور آن است محفوظ است انسان هم وقتی دور خدا باشد هیچ کس نمی‌تواند او را بشکند هیچ کس نمی‌تواند او را از پا دربیاورد با حرف و با رفتارش ما وقتی شکننده می‌شویم و آسیب پذیر می‌شویم که اطراف خدا نباشیم اطراف خودمان باشیم این جا مثل یک رشته سیم به راحتی قابل مچاله شدن و شکستن هستیم هر گاه احساس شکستی می‌کنیم این احساس شکستگی آیینه‌ی خوبی است که فاصله‌ی ما را از خداوند نشان می‌دهد لذا خداوند می‌گوید هر گاه غم و غصه‌ای آمد به من وصل شوید داریم در سیره‌ی پیامبر وقتی که نگران می‌شد از یک ماجرایی سریع سر به سجده می‌گذاشت می‌رفت سر سجاده می‌ایستاد ارتباطش را مجددا با خداوند بیش از پیش برقرار می‌کرد در مصیبت نامه‌ی عطار دارد که یک وقت یک کسی را آوردند در بغداد خواباندند دویست ضربه شلاق زدند اما آخ نگفت خم به ابرو نیاورد یک رندی از او پرسید ماجرا چه بود؟ گفت لحظه‌ای که این‌ها من را خواباندند تازیانه می‌زدند محبوب من معشوق من برابر من بود من محو تماشای او بودم لذا زجر و رنج این تازیانه‌ها را هیچ احساس نکردم این یک حقیقت است این آیه دارد همین را می‌گوید که اگر شما محو تماشای حق باشید این غم‌ها نه که نیست هست ولی شما را غمین نمی‌کند امام صادق فرمود قرآن به در می‌گوید تا دیوار بشنود دارد به پیامبر می‌گوید ولی با ما است.

شریعتی: خیلی ممنون. وارد زیارت جامعه‌ی کبیره شویم السلام علیکم یا اهل بیت النبوه.

حاج آقا رنجبر: عرب‌ها به رود دجله در بغداد هم می‌گویند سلام. شاید به خاطر سلامت طبع آبش باشد و شاید هم به همین خاطر به بغداد می‌گویند دارالسلام و این سلام نام خدا هم است بی ارتباط هم با معنای دجلگی نیست. دجله آب است مایه‌ی حیات و سرسبزی است آبادانی می‌آورد تمدن‌های بزرگ کنار رودهای بزرگ اتفاق افتاده اند خدا هم همین طور است هر کجا باشد مایه سبزی و خرمی و حیات و نشاط است هر کجا دیدی آدم‌ها با هم خشک اند آدم‌ها پژمرده اند آدم‌ها افسرده اند سرّ و رازش همین است که پای خدا در میان نیست یک جاهایی فرمان خدا را زیر پا گذاشتند یک معنای دیگری هم سلام دارد به معنای صلح و آشتی است و صلح و آشتی نام خدا است چرا؟ چون هر کجا خدا باشد آشتی است هر کجا خدا باشد صلح است هر کجا شما دیدید دعوا و درگیری است خدا نیست مثلا در خانه‌ها و خانواده‌ها که اختلاف است خدا نیست این می‌گوید مادرم او هم می‌گوید مادرم این می‌گوید پدرم این می‌گوید پدرم دو پدر دو مادر دو حرف دارند دو نگاه دارند ولی اگر این بگوید خدا او هم بگوید خدا خدا به این می‌گوید گذشت کن به آن هم می‌گوید گذشت کن اگر هر دو گذشت داشته باشند جای اختلاف و درگیری نمی‌ماند به همین خاطر نام خدا آشتی است چون هر کجا باشد آشتی است پای خدا وسط باشد.

شریعتی: قدیمی‌ها یک وقت‌هایی که دعوا می‌شد می‌گفتند صلوات بفرستید یعنی واقعا این‌ها را برمی‌گرداندند

حاج آقا رنجبر: قرآن می‌گوید «وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا» (توبه/40) یعنی حرف خدا باید بالای سرت باشد نه حرف پدرت نه حرف مادرت نه حرف دیگران این حبه‌های قند را نگاه بکنید در قندان هر کدام یک شکلی دارند نسبت به هم انگار گارد دارند یک خشونتی یک تیزی یک بیگانگی ولی وقتی پای آب می‌آید وسط این‌ها اول کاری که می‌کنند دست از این ژست و قیافه برمی‌دارند فرو می‌ریزند نرم می‌شوند در دل هم قرار می‌گیرند یک کم که می‌گذرد حتی دست از رنگ خودشان هم برمی‌دارند اصلا رنگ شان می‌شود رنگ آب یعنی شما می‌گردید پیدا نمی‌کنید خدا همان آب است آب حیات است وقتی می‌آید در زندگی آدم‌ها آن‌ها دست از ژست و قیافه برمی‌دارند نسبت به هم گارد ندارند با هم درگیر نیستند هم دل و هم راه می‌شوند این آداب مسلمانی چقدر زیبا است و چقدر بی نظیر است که می‌گوید وقتی دو مسلمان به هم می‌رسند به هم سلام کنند سلام نام خدا است یعنی از همان اول پای خدا را وسط بکشند این نام اثر می‌گذارد نام‌ها امروز از جهت علمی ثابت شده نام‌ها آثار و تاثیرات خودشان را دارند. یک شاعر عرب است می‌گوید ألا فإسقِنی خَمراً وَ قُل لی هِیَ الخَمر به من شراب بده وقتی هم شراب می‌دهی بگو شراب است بگو این گفتن اثر دارد چون من با چشم هایم که شراب را نگاه می‌کنم لذت می‌کنم با شامه ام بوی شراب را احساس می‌کنم لذت می‌برم لذا گوشم هم لذت می‌برد با شنیدن نامش هر کسی یک محبوب و معشوقی دارند کسانی که محبوب و معشوق شان خدا باشد آن هم همین طور است وقتی نام او به وسط می‌آید آن هم آثار و تاثیرات خودش را دارد مجنون عامری می‌گوید اذانم با شب تار است میلی که دارد نسبتی با نام لیلی. چون به شب می‌گویند لیل می‌گوید من به شب علاقه دارم چون نسبتی با نام لیلی دارد. وقتی شما نام سلام را می‌آورید در ابتدای برخورد من می‌فهمم شما نسبتی با آن محبوب من داری خود این ایجاد ارتباط می‌کند ما وقتی به هم سلام می‌کنیم یعنی ببین من نسبت به تو گارد ندارم پای خدا در میان است حکایت من و تو حکایت همان حبه‌های قند است ما با هم هم دل هستیم وقتی به هم سلام می‌کنیم می‌گویم ببین تو برای من مثل دجله می‌مانی من کنار تو حیات دارم طراوت دارم نشاط دارم السلام علیکم که به اهل بیت می‌گوییم این بارها را با خود دارد علی در عربی معنای احاطه و فراگیری را دارد وقتی می‌گوییم السلام علیکم یعنی ببینید سراپای وجود شما صفا است سراپای وجود شما دجلگی است مثل آب مایه حیات است سکوت شما کلام شما روش شما منش شما سیره و سخن شما هر چه است سراپا مثل آن دجله مایه‌ی حیات است السلام علیکم یا اهل بیت. یعنی‌ای کسانی که اهلیت تان به خاطر بیت است شما از بیت پیامبرید این کم امتیازی برای شما نیست. گل سرخ در شهر من و شما به عمل می‌آید ولی عطر و بویی که همین گل سرخ در قمصر دارد در شهر من و شما ندارد چون فضای آن جا آب و هوای آن جا خاک آن جا کاملا مناسب و مساعد است برای این گل لذا گل قمصر معروف می‌شود نه گل‌های دیگر اهل بیت هم همین طور هستند اگر اهلیت و شایستگی‌هایی دارند به خاطر بیت پیامبر است به خاطر این که این‌ها در دامان پیامبر پرورش یافته اند لذا این بیت برای ما مقدس است ما در و دیوار مسجدالنبی که بیت پیامبر بوده را می‌بوسیم این بوسه هم ریشه در عاشقی دارد. گفت

علت عاشق ز علت‌ها جداست * * * عشق اسطرلاب اسرار خداست

عاشقی خودش یک وادی دیگری است کسی که حرم پیامبر را می‌بوسد در و دیوار و صحن و سرا را می‌بوسد نمی‌شود به آن گفت این شرک است این کفر است همان چیزی که وهابی‌ها می‌گویند من تعجب ام چرا واژه‌ی شرک را این جا مصرف می‌کنند چرا واژه‌ی کفر را این قدر بی جا مصرف می‌کنند مجنون عامری عاشق لیلی است اشعاری دارد یک بیت اش این است می‌گوید من اگر از یک زمینی لیلی با شتران اش نه شترش بالاخره بیست سی شتر داشته سوار یکی بوده سوار همه بوده اگر از آن جا بگذرد خم می‌شود جای سم شتران او را می‌بوسم چطور در و دیوار خانه‌ای نبوسم که جمال او چهره‌ی او بر آن تابیده به این آدم یا به آن کسی که می‌گوید در مکانی که نشان کف پای تو بود سال‌ها سجده‌ی صاحب نظران خواهد بود نمی‌شود به این‌ها گفت شما مشرک هستید کافرید تنها چیزی که شما می‌توانید به مجنون عامری بگوید این است که تو چقدر عاشق و دلداده هستی چقدر دلباخته‌ای پس این‌ها ریشه در عشق دارد ما اگر خانه‌ی امیرالمومنین را بوسه می‌زنیم چون خانه‌ی امیرالمومنین است انتسابش است یک بیتی دارد مولوی نمی‌دانم شاید در باره‌ی خانه‌ی فاطمه‌ی زهرا باشد اگر باشد خوشا به حالش همین یک بیت برایش کافی است می‌گوید.

بر در این خانه گستاخی ز چیست

چرا در این خانه گستاخی کردید جسارت کردید

گر کسی داند که اندر خانه کیست

اگر کسی بداند که این خانه خانه‌ی فاطمه‌ی زهراست خانه‌ی امیرالمومنین است در و دیوارش حرمت پیدا می‌کند قداست پیدا می‌کند پس ما اگر خانه‌ی اهل بیت را می‌بوسیم اگر ضریح علی بن موسی الرضا را می‌بوسیم اگر در و دیوار آن صحن و سرا را می‌بوسیم قصه‌ی عاشقی است. بیت البته می‌تواند به معنای بیت هم نباشد همان طور که در فارسی هم این طور است ما گاهی می‌گوییم خانه اما منظور خانه نیست.

گفت در شطرنج کین خانه رخ است

یک کسی گفت این را می‌بینی این خانه‌ی رخ است یک مرد ساده‌ای نابینا نشسته بود

گفت خانه اش از کجا آمد به دست

این آقای رخ خانه اش را از کجا به دست آورده

خانه را بخرید یا میراث یافت

خانه را خریده یا به ارث برده بعد می‌گوید

ای خنک آن کو سوی معنا شتاف

ای خوشا به حال کسی که اهل معنا باشد هر جا گفتند خانه که منظورشان خانه نیست که چهار دیواری نیست که وقتی ما می‌گوییم اهل بیت گاهی منظورمان از بیت بیت نیست منظورمان بیت النوبه است منظور از بیت نبوه است اصلا داستانش فرق می‌کند این خانه اسباب و اثاثیه اش این‌هایی نیست که در خانه‌ی من و شما است این بیت نبوه است مثل این که می‌گویند شهر مشهد این مشهد بیان آن شهر است نبوت بیان این بیت است از آن‌ها بیت را بردار بگو اهل نبوت این‌ها کسانی بودند که اهلیت نبوت را داشتند نبوت می‌تواند از ریشه‌ی نبأ هم باشد که یعنی خبر مهم نه هر خبری عرب‌ها به خبرهایی که خیلی خیلی مهم باشد می‌گویند نبأ آخر همین قرآن هم چون خبر از ماجرای مرگ و قیامت می‌دهد اسم سوره را می‌گویند نبأ نبی هم یعنی خبر‌های مهمی را می‌آورد.

خبرت است که شکر ارزان شد خب شد که شد

این خبر مهمی نیست شکر ارزان شود من می‌ریزم در چایی که شیرین می‌شود چایی شیرین باشد خودم تلخ باشم زندگی و آخرتم تلخ باشد چه فایده آن خبرهایی بود که خودم را شیرین می‌کند آن خبرها مهم است و این خبر‌ها پیش اهل بیت است خبرهای مهم پیش این‌ها است که اهل نبوت هستند مردمان با خبری هستند خبر دارند خبرهای مهمی در رابطه با دنیا و آخرت و گذشته و در رابطه با آینده دارند چون ما متاسفانه در این روزگار گرفتار معضلاتی هم هستیم در عالم اسلام من یکی از این خبرها را عرض می‌کنم که این خبرهای مهم پیش اهل بیت است بخاری از بزرگان اهل سنت است و به بخاری هم ارادت ویژه‌ای دارند کتابی دارد به نام صحیح بخاری تمام روایاتی که بخاری آورده صحیح می‌دانند صحیح بخاری را عدل و هم سنگ قرآن می‌دانند مثل ما که می‌گوییم اگر کسی منکر یک آیه شود کافر است آن‌ها می‌گویند کسی منکر یک حدیث از احادیث این مجموعه شود کافر است این بخاری یک استادی دارد به نام نعیم هزار و صد و چند سال قبل در دنیا رفته یک کتابی دارد به نام الفتن مجموعه روایاتی است صفحه‌ی 136 حدیث 558 این روایت را از امیرالمومنین نقل می‌کند یک روزی می‌آید که شما پرچم‌های سیاه می‌بینید همین الآن که گفتم پرچم‌های سیاه همه دیدند در رسانه‌ها در منابع خبری مبادا با قلم تان با قدم تان از این‌ها حمایتی داشته باشید دل‌های این‌ها مثل قطعه‌های آهن است دل نیست آهن است سخت است سرد است جنین را از رحم مادر بیرون می‌کشند سر می‌برند برابر طفل سر پدر مادر را می‌برند دل نیست آهن است این‌ها خودشان را یاران دولت می‌بینند روی پرچمشان الدوله الاسلامیه است به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند سر خبرنگار را هم می‌برند روی پرچمش نوشته لا اله الا الله همه را به خدا دعوت می‌کند اما اهل حق نیستند اسم‌های این‌ها با کنیه است ابو مصعب، ابو عمر، ابوبکر و نسبتشان به شهرها است البغدادی، الشامی، اللیبی و موهایشان مثل موهای زنان بلند و دراز است بعد حضرت پیش بینی می‌کنند یک روزی این‌ها به جان هم می‌افتند و هم دیگر را تار و مار خواهند کرد این خبر‌ها مهم هستند این خبر‌ها می‌توانند انسان را سعادت مند کنند اگر التفات کند و اگر التفات نکند اهل شقاوت و بدبختی خواهد بود.

شریعتی: خیلی ممنون وقت ما تمام شده هفته‌ی آینده دوستان پیگیر باشند فرازهای دیگری را مرور خواهیم کرد حاج آقا دعا بکنند همه‌ی ما آمین بگوییم.

حاج آقا رنجبر: ان شاء الله خداوند توفیق بدهد ما زکام نباشیم و بتوانیم بوی خوش اهل بیت را رهگذر همین فرازهای بلند زیارت جامعه را احساس بکنیم

شریعتی: ان شاء الله خیلی ممنون بهترین‌ها را مثل همیشه برای شما آرزو می‌کنم. حاج آقای رنجبر از سلام گفتند خداحافظی نکنیم ما هم سلام می‌گوییم السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group