يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام والمسلمین رنجبر

 

موضوع: شرح زیارت جامعه کبیره

 

تاریخ: 93/09/02

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

 

حتی به خنده‌ای شده مهمان‌مان کنید * * * زلفی نشانمان دهید و پریشانمان کنید

 

از ما مسافران قدم دور خود زدن * * * سلمان شدن گذشت مسلمان‌مان کنید

 

یک نور واحدید که در چهارده افق * * * تکرار می‌شوید که حیران‌مان کنید

 

شریعتی: سلام می‌گویم به شما خانم‌ها و آقایان دوستان خوب برنامه سمت خدا خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. حاج آقای رنجبر سلام علیکم و رحمة الله.

حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و بینندگان عرض سلام و ادب دارم.

شریعتی: سلامت باشید قبل از قرار روزانه‌ی سمت خدایی‌ها غزلی از حافظ را حاج آقای رنجبر شرح می‌دهند و بعد دریافتی از زیارت جامعه‌ی کبیره. یک غزل بسیار زیبا را چند هفته‌ای است صحبت می‌کنیم.

حاج آقا رنجبر: زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد * * * دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

این کارگاه‌های قالی بافی را دیده­اید چندین دار قالی را علم کرده­اند و هر کسی هم برابر یک دار قالی نشسته یک مقدار پشم رشته شده‌ی رنگی در اختیارش است یک نقشه هم برابر اش است که از پیش طراحی شده صاحب کارگاه می‌گوید با این پشم‌هایی که در اختیار شما گذاشتم بر اساس این نقشه می‌بافید اگر بافتید این بافته‌ی شما زیبا می‌شود نفیس می‌شود خود من هم مشتری و خریدار هستم وگرنه مال خودتان روی دست شما می‌ماند این تصویر و تمثیلی است از این عالم این عالم یک کارگاهی است و همه‌ی  ما نقل همان بافنده‌ها را داریم خداوند لحظه لحظه‌های عمر که همان رشته رشته‌های پشم باشد در اختیار ما قرار داده و گفته بر اساس این نقشه که قرآن است زندگی کنید اگر بر اساس این نقشه بافتید این زندگی خیلی زیبا می‌شود خیلی تماشایی می‌شود خود من هم مشتری هستم‌ «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى» (توبه/111) وگرنه من مشتری نیستم من هم نباشم هیچ کس مشتری نخواهد بود روی دست خودتان می‌ماند.

زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می‌خواهی

نقشه از پیش مشخص شده است

تو در این بین فقط می‌بافی

نقشه را خوب ببین خوب بباف

نکند آخر کار

قالی بافته­ ات را نخرند

قیامت مثل این بازار قالی فروش‌ها است‌ «وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تکویر/10)‌ این قالی‌ها یک روزی باز می‌شوند هر کسی هر چه بافته باز می‌شود یک نقشه‌ی قرآن می‌دهند دستش می‌گویند خودت قضاوت کن اصلا ما حرفی نمی‌زنیم ببین آن چه بافتی مطابق این نقشه است یا نه ما گفتیم «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره/83) با مردم زیبا صحبت کن تو با مردم زیبا صحبت کردی؟ ما گفتیم «وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلا مَعْرُوفًا» (نساء/5) حرف‌های خوب بزنید این‌ها حرف‌های خوبی بود؟ خودت بگو «كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» (اسراء/14) خودت خودت را حساب رسی کن این جا است که قرآن می‌گوید «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ» (فرقان/27) آن روز روزی است که آدم‌هایی که به خودشان ظلم کرده اند و مطابق این نقشه رفتار نکردند دستان خودشان را می‌گزند‌ «يَوْمَئِذٍ يَتَذَکَّرُ اْلإِنْسانُ وَ أَنّي لَهُ الذِّکْري» (فجر/24)آن روز است که آدم‌ها تازه می‌فهمند چه می‌توانستند ببافند و چه بافتند ولی‌ چه فایده می‌توانستند طبق نقشه‌ی قرآن پیش بروند و اگر می‌رفتند چقدر قیمت می‌گرفتند. مراقبه‌ای که اولیا می‌گویند مطابقت با قرآن است هر کاری می‌کنی ببین مطابق این نقشه است یا نه زندگی بدون نقشه نمی‌شود بچه‌ها می‌خواهند در کوچه گل کوچک بازی کنند اول کاری که می‌کنند با یک ذغالی و گچی نقشه‌ی  زمین فوتبال را می‌کشند این نقشه بازی را محدود می‌کند اما جذاب می‌کند قانون مند و زیبا می‌کند جلوی کشاکش‌ها و درگیری‌ها و نزاع‌ها را می‌گیرد اگر نقشه نباشد این یله است رها است هیچ جذابیتی هم ندارد قرآن هم همین طور است نقشه‌ی زندگی است با قرآن واقعا زندگی ما محدود می‌شود خود ما محدود می‌شویم دیگر هر حرفی را شما نمی‌توانید بزنید هر حرفی را شما نمی‌توانید بشنوید این‌ها محدودیت است هر جایی نمی‌توانی بروی هر جوری نمی‌توانی قلم بزنی ولی این محدودیت به زندگی زیبایی می‌دهد جذابیت می‌دهد آرامش می‌دهد هدایت‌های قرآن به همین محدودیت‌ها است اگر تن به این محدودیت‌ها بدهید زندگی‌تان زیبا می‌شود، می‌کند مردم را آن چیزی که ما اسمش را می‌گذاریم محدودیت واقعا هم محدودیت است و زندگی را جذاب می‌کند می‌گوید در این زندگی کم‌ها را دست کم نگیر یکی از هدایت‌های قرآن این است که کم‌ها را دست کم نگیر یک قطعه‌ای خواندم نمی‌دانم مال چه کسی است.

میخی افتاد، به خاطر میخی نعلی افتاد، به خاطر نعلی اسبی افتاد، به خاطر اسبی سرداری افتاد، به خاطر سرداری جنگی شکست خورد، به خاطر شکستی مملکتی نابود شد و این‌ها همه به خاطر این بود که آن مرد نعل بند میخ خود را خوب نکوبیده بود. کوبیدن یک میخ کاری نیست کار خیلی کوچکی است کار کمی است ولی دست کم گرفت اگر آن نعل بند آن میخ را محکم می‌کوبید این نعل نمی‌افتاد اسب نمی‌افتاد سردار نمی‌افتاد جنگ شکست نمی‌خورد مملکت هم نابود نمی‌شد یعنی گاهی وقت‌ها یک مملکتی نابود می‌شود به خاطر یک میخ زندگی هم همین طور است بعضی‌ها می‌گویند مگر ما چه کار کردیم این قدر زندگی ما پیچ می‌خورد این قدر گره در کار ما می‌افتد این‌ها فکر می‌کنند باید یک جنایات سنگینی کرده باشند تا یک اتفاقات ناگوار سنگینی در زندگی شان پیش بیاید در حالی که اهل بیت به ما گفته اند الدنیا مزرعه است این‌ها نخواسته اند شاعرانه‌ حرف بزنند این‌ها حقیقتا خواستند تصویر دنیا را پیش چشم باز کنند که این دنیا کشتزار است شما یک سر برو کشتزار‌ها سر بزن یک دانه‌ی کوچک که اگر از دست شما بیفتد خودت به زحمت از روی زمین پیدا می‌کنی این وقتی کاشته می‌شود یک درخت تنومندی است که بالا می‌آید می‌گوید دنیا مزرعه است فکر نکنید این ریز بود این که چیزی نبود همین که می‌گویید این که چیزی نبود گاهی وقت‌ها تمام زندگی ات را تحت تاثیر شعاع خودش قرار می‌دهد گاهی وقت‌ها یک بی مهری به پدر یک نگاه بی مهری به مادر مثل آن بذری است که کاشته می‌شود چطور گاهی وقت‌ها بذری در حیاط کاشته می‌شود بعد از سال‌ها تمام حیاط را می‌گیرد نمی‌گذارد به این خانه آفتاب بتابد آن فضا را تاریک می‌کند می‌گوید یک روزی اتفاق می‌افتد که همین کار کوچک ممکن است زندگی تو تار و تیره می‌کند. یک دلی می‌شکنیم می‌گوییم به جای بر نخورد این همان است که گفت

چون که بد کردی بترس ایمن نباش * * * زان که تخم است و برویاند خداش

نگو چیزی نبود تو یک بذری کاشتی حالا ببین اگر از دلش بر نیامد؟ بذر را بیرون نیندازی بیچاره خواهی شد خود خدا می‌گوید «نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (واقعه/64) ما بیرون می‌کشیم تو می‌کاری ولی ما بیرون می‌کشیم یک کشاورز بذر را می‌دهد به خاک ولی خودش از خاک نمی‌کشد بالا می‌گوید نحن زارعون ما بیرون می‌کشیم می‌گوید کاری که شما کردی همین است ما روزی بیرون می‌کشیم لذا قرآن دست روی همین کم‌ها می‌گذارد می‌گوید «فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ» (اسراء/23) به پدر مادرت حتی اف نگو اف یک کلمه‌ی دو حرفی است این را هم نگو چرا؟ چون یک روزی همین مثل آن میخ تمام زندگی ات را از هم می‌پاشد این‌ها هدایت‌های قرآن است که اگر کسی با این هدایت‌ها زندگی کند زندگی اش مثل تابلو نفیس می‌شود قرآن یک هدایت‌هایی دارد که اگر ما التفات نکنیم زندگی‌مان به هم می‌ریزد و اگر التفات بکنیم تمام این به هم ریختگی‌ها سامان پیدا می‌کند من یک آیه را می‌خوانم عجیب است سوره‌ی نساء و همین آیه کافی است که ما را مراقب کند «مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتاً» (نساء/85) خیلی آیه‌ی عجیبی است می‌گوید اگر کسی واسطه‌ی یک کار خوب شود مثلا من دست شما را می‌گیرم می‌برم هیئت امام حسین علیه السلام از لحظه‌ای که شما قدم برمی‌دارید‌ و وارد هیئت می‌شوید پای شما می‌نویسند اما قبل از این که پای شما بنویسند پای من می‌نویسند چون من دست شما را برداشتم بردم من نصیب و بهره دارم شما می‌روید در این مجلس شرکت می‌کنید یک سخنی می‌شنوید این سخن زندگی شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد راه غلط می‌رفتی دیگر راه درست می‌روی از آن لحظه‌ای که راه درست می‌روی تا آخر به حساب شما پاداش می‌نویسند ولی قبل از آن به حساب من می‌نویسند این حرفی که در مجلس شنیدی می‌روی منتشر می‌کنید الآن هم که دیگر روزگار انتشار است ده نفر صد نفر تحت تاثیر این حرف قرار می‌گیرند زندگی آن‌ها هم اصلاح می‌شود از لحظه‌ای که زندگی شان اصلاح می‌شود پاداش می‌گیرند ولی قبل از این که آن‌ها بگیرند من که دست شما را گرفتم خواهم گرفت آن طرفش هم همین طور است اگر کسی واسطه‌ی گناه شود من دست شما را می‌گیرم می‌برم مجلس گناهی از آن لحظه پای شما معصیت نوشته می‌شود قبل از آن پای من نوشته می‌شود وارد شدیم بر اساس حرف‌ها و گفته‌هایی که در آن جلسه اتفاق می‌افتد زندگی شما آغشته به گناه و آلودگی می‌شود از آن لحظه پای شما معصیت می‌نویسند قبل از این که پای شما بنویسند پای من می‌نویسند شما چیزی که در این مجلس دیدی منتشر می‌کنی با پیامک یا تصویری به دست هر کسی رسید آلوده می‌شود و هر کس که آلوده شد دچار معصیت می‌شود قبل از این که به پای او بنویسند به پای من خواهند نوشت. الآن که من دارم با شما صحبت می‌کنم گاهی وقت‌ها تلویزیون نموداری نشان می‌دهد مردم دارند تماس می‌گیرند بله یا خیر این دو ستون دارد تصاعدی بالا می‌رود الآن دو ستون است که تصاعدی برای من بالا شما می‌رود ثواب‌ها و گناهان جاهایی که واسطه خیر و خوبی شدیم جاهایی که واسطه شر و شرارت شدیم این‌ها بالا می‌رود حالا تا کدام غلبه بکند «فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ» (قارعه/6) تا کدام کفه سنگین تر شود یک وقت می‌بینی کفه‌ی گناهان سنگین می‌شود یک وقت کفه خوبی‌ها من گاهی وقت‌ها دلم برای نصاب‌های ماهواره خیلی می‌سوزد می‌گویم بیچاره با یک موتور قراضه می‌آید یک آنتن می‌رود بالای سقفی آویز می‌کند بیست تومن سی تومن می‌دهند می‌رود پی کارش ولی از آن لحظه‌ای که در این خانه با این ابزار گناهی اتفاق می‌افتد به پای این بیچاره نوشته می‌شود گاهی وقت‌ها شما یک پیامکی به شوخی یک تصویری را برای یک کسی می‌فرستید از آن لحظه که این بیچاره آغشته و آلوده می‌شود معصیتی می‌کند به پای شما هم نوشته خواهد شد این هدایت‌های قرآن است.

شریعتی: راه جبرانش چیست؟

حاج آقا رنجبر: راه جبرانش این است که در روایات داریم دائم استغفار کنیم این استغفار جلوی آن حرکت تصاعدی را می‌گیرد جلوی وساطت‌هایی که ما کردیم و دیگران را آلوده کردیم را همان جا متوقف می‌کند و اگر این آیه را مد نظر داشته باشیم زندگی ما یک شکل دیگری پیدا می‌کند خیلی مراقب می‌شویم هر حرفی نمی‌زنیم دست هر کسی را نمی‌گیریم به هر کجایی نمی‌بریم هر پیامکی نمی‌زنیم هیچ چیز را دست کم نمی‌گیریم در این عالم. می‌گوید در این عالم هیچ چیز کم نیست لذا شما دست کم نگیرید این که به قرآن گفته می‌شود نور به خاطر همین است چون حقیقت‌ها را دارد برای ما روشن می‌کند ما تا قبل از این که این آیه را می‌خواندیم حقیقت برای ما روشن نبود می‌گفتیم چیزی نیست ولی قرآن می‌گوید چیزی نیست را از زندگی خودت منها کن حالا حافظ حرفش همین است می‌گوید کار من این است که فقط قرآن می‌خوانم چون این نور است و هدایت می‌کند

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه سود

البته رندانه می‌خواند. رندی خودش تفسیر خودش را دارد ما می‌گوییم فلانی رند است وقتی توضیح می‌دهد مثلا کلاه بردار خوبی است زیرآب زن خوبی است حافظ می‌گوید برو رندی یاد بگیر این که رندی نیست رندی را باید بروی بیاموزی همان طور که خودش آموخته چه است رندی؟ کرم کن دست گرفتن زیرآب نزدن رندی است خراب نکردن رندی است زرنگی این است که زرنگی‌‌ کنی این را باید یاد بگیری برو یاد بگیر که زرنگی نکنی اگر یاد گرفتی زرنگی.

رندی آموز کرم کن که نه چندان هنر است * * * حیوانی که ننوشد می ‌انسان نشود

نمی­خواهد بگوید هر کس شراب نخورد حیوان است آب انگور نخورد حیوان است مگر این‌هایی که آب انگور خوردند انسان شدند چه ربطی به انسانیت دارد؟ می‌ در کلام حافظ یعنی معرفت یعنی تا آدم با معرفت نشود آدم نمی‌شود آن وقتی انسان شد انسانیت سر می‌زند انسانیت کرم کردن است دستگیری کردن است این حقایق قرآنی را رندانه مطرح می‌کند. زمان حافظ یک کسانی بودند خودشان را زاهد می‌دانستند اهل تقوا و فضیلت ولی با احساسات مردم بازی می‌کردند می‌گوید این آدم‌ها به من خورده می‌گیرند می‌گوید می‌مطرب خب بگویم مگر چطور می‌شود من دارم رندانه قرآن می‌خوانم حالا او نمی‌فهمد نفهمد

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد

اصلا چطور می‌شود چه در دست این‌ها است مگر روزی من دست این‌ها است این همان حرفی است که اول زد

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

در آخر هم دارد همین را می‌زند می‌گوید حرف اول و آخر من همین است من اسیر قضاوت‌ها و داوری‌های دیگران نیستم مولانا هم می‌گفت

من غلام آن گل مینا که باشد فارغوا * * * کان فلانم خار خواند وان فلانم یاس مینو

می گوید فدای آن گل که برایش مهم نیست یکی بگوید خار یکی بگوید گل. به شرطی که حقیقتا گل باشد

شریعتی: یک وقت‌هایی ما همین جاها درگیر توهمات خودمان می‌شویم احساس می‌کنیم مسیرمان درست است در حالی که نادرست است.

حاج آقا رنجبر: در کنار هدایت‌های قرآن انسان می‌تواند متوجه شود که مسیرش درست است یا نه چون قرآن نور است روشن می‌کند که این مسیری که می‌روی تاریک است یا نور. آدم‌ها در تاریکی‌ها است که نمی‌توانند تشخیص بدهند درست می‌روند یا نه ولی وقتی نور باشد شما راه را تشخیص می‌دهد

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

می گوید این آدم‌های دیو صفت همیشه پای قرآن که می‌آید فرار می‌کنند چطور تا نور بیاید از تاریکی هم خبری نیست می‌گوید علت این که این جنس آدم‌ها از من فاصله می‌گیرند این است که اهل قرآنم سر این که روز عاشورا آن سیل جمعیت از امام حسین فاصله گرفتند همین است دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خواند او قرآن می‌خواند نه که قرآن می‌خواند خود قرآن بود جایی مولوی دارد.

سی پاره من هستم

اشاره به ماجرای امیرالمومنین در جنگ صفین دارند که قرآن‌ها را سر نیزه کردند

می گوید سی پاره منم سی پاره به کف در چله شدی

قرآن را دست گرفتی رفتی چله نشینی می‌کنی

سی پاره منم ترک چله کن

قرآن منم این ادا و اصول‌ها را بریز ببین این که اهل بیت خود قرآن هستند از تعلیمات جامعه‌ی کبیره است که از چنین تعلیماتی زیاد دارد که ان شاء الله در فرصت دیگری اشاره می‌کنیم.

شریعتی: خیلی خوب. به قرار روزانه‌ی امروز می‌رسیم صفحه‌ی 274 قرار امروز سمت خدایی‌ها است آیات 65 ام تا 72 ام سوره‌ی مبارکه‌ی نحل به برکت این آیات نورانی زندگی همه منور به نور اهل بیت و مزین به نور قرآن باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل و سلم علی الرسول و آل النبی العظیم

وَاللَّـهُ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ ﴿٦٥﴾ وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِبِينَ ﴿٦٦﴾ وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿٦٧﴾ وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ﴿٦٨﴾ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٦٩﴾ وَاللَّـهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ ﴿٧٠﴾ وَاللَّـهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ ﴿٧١﴾ وَاللَّـهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّـهِ هُمْ يَكْفُرُونَ ﴿٧٢﴾

ترجمه:

و خدا از آسمان آبی نازل کرد، و زمین را به وسیله آن پس از مردگی اش زنده ساخت، یقیناً در این [فعل و انفعالات] نشانه ای [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] ست برای قومی که شنوای [حقایق] اند. (۶۵) و بی تردید برای شما در دام ها عبرتی است، [عبرت در اینکه] از درون شکم آنان از میان علف های هضم شده وخون، شیری خالص و گوارا به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست. (۶۶) و از محصولات درختان خرما و انگور [گاهی بر خلاف خواسته خدا] نوشابه ای مست کننده و [زمانی دیگر] رزقی پاکیزه و نیکو می گیرید؛ در این [حقیقت] نشانه ای [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] ست برای گروهی که تعقّل می کنند. (۶۷) و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که از کوه ها و درختان و آنچه [از دار بست هایی] که [مردم] بر می افرازند، برای خود خانه هایی برگیر. (۶۸) آن گاه از همه محصولات و میوه ها بخور، پس در راه های پروردگارت که برای تو هموار شده [به سوی کندو] برو؛ از شکم آنها [شهدی] نوشیدنی با رنگ های گوناگون بیرون می آید که در آن درمانی برای مردم است. قطعاً در این [حقیقت] نشانه ای [بر قدرت، لطف و رحمت خدا] ست برای مردمی که می اندیشند. (۶۹) و خدا شما را آفرید، آن گاه شما را می میراند، برخی از شما به سوی پست ترین مرحله عمر [که سالخوردگی و فرتوتی است] برگردانده می شود، تا پس از دانش اندکی که داشت چیزی را نداند؛ یقیناً خدا دانا و تواناست. (۷۰) خدا برخی از شما را در رزق و روزی بر برخی فزونی داده است؛ پس آنانکه فزونی یافته اند، حاضر نیستند از روزی خود [به صورتی قابل توجه و به اندازه لازم] به بردگان خود بپردازند که در بهرهوری از رزق و روزی باهم برابر باشند؛ پس آیا [با این تبعیض ظالمانه ای که به بردگان و زیردستان خود روا می دارند] نعمت خدا را [که عطای اوست و خود اختیار و استقلالی در تأمینش ندارند] منکرند؟! (۷۱) و خدا برای شما همسرانی از جنس خودتان قرار داد و از همسرانتان، فرزندان و نوادگانی پدید آورد، و از نعمت های پاکیزه و دلپذیر به شما روزی داد، [با این همه لطف و رحمت] آیا به باطل ایمان می آورند و نعمت های خدا را ناسپاسی می کنند؟! (۷۲)

اللهم صل و سلم علی الرسول و آل نبی العظیم

شریعتی: آیات نورانی صفحه را با صدای آقای دباغ شنیدید اشاره‌ی قرآنی را حاج آقای رنجبر بفرمایند.

حاج آقا رنجبر: آب هم می‌تواند گلاب شود یعنی یک عطر و بویی پیدا بکند قدر و قیمتی پیدا بکند به گونه‌ای که همه آن را به سر و صورت جامه بزنند هم می‌تواند فاضلاب باشد سراپا نجاست و آلودگی و ناقل میکروب‌ها و بیماری‌ها باشد کی آب گلاب می‌شود؟ وقتی که گذارش به گل‌ها بیفتد فقط همین یک راه را دارد کی فاضلاب می‌شود؟ وقتی که گذارش به آلودگی‌ها بیفتد تا دلت هم بخواهد آلودگی است هزاران راه برای آلودگی است ولی یک راه برای گلاب شدن است حکایت انسان چنین حکایتی است انسان مثل آب می‌ماند هم می‌تواند گلاب شود یعنی یک عطر و بویی پیدا بکند انسانیتی آدمیتی پیدا بکند و هم می‌تواند تنزل بکند آن قدر تنزل بکند که سراپا آلودگی و تر دامنی باشد اگر انسان بخواهد گلاب شود یک راه بیشتر ندارد بخواهد عطر و بوی آدمیت پیدا بکند و آن هم این است که با گل‌های عالم که اهل بیت هستند یک انس و ارتباطی برقرار کند تنها راهش همین است. این را من نمی‌گویم قرآن می‌گوید رندانه هم می‌گوید حالا من گفتم آب بحث من آبکی است ولی قرآن می‌گوید خرما شیرین صحبت می‌کند می‌گوید نگاه به این خرما کن محصول نخل است این خرما هم می‌تواند ماده‌ی مستی آور شود سراپا نجاست شود هم می‌تواند، یک رزق زیبایی شود یک وقت این خرما می‌افتد دست یک آدم خماری و می‌شود شراب یک وقت همین خرما می‌افتد دست میثم تماری که آلوده نمی‌شود یک رزق حسن می‌شود می‌خواهد بگوید ببین مهم است خرما دست چه کسی بیفتد تو هم مثل یک خرمایی هستی تو هم میوه‌ی باغ آفرینش هستی ببین به چه کسی دست می‌دهی و خودت را دست چه کسی می‌سپاری؟ از میوه‌های درخت خرما، انگور هم همین طور است تا دست چه کسی بیفتد‌«تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً» (نحل/67) خود شما از آن شراب می‌گیرید مایه مستی می‌گیرید «وَ رِزْقاً حَسَناً» (نحل/67) و روزی زیبا می‌گیرید تا این جا را خودمان هم می‌دانستیم نیازی به وحی نداشت قرآن هم نمی‌آمد ما این کار را می‌کردیم اصلا می‌گوید تتخذون شما دارید این کار را می‌کنید بعد می‌گوید «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (نحل/67) من دارم رندانه حرف می‌زنم این آیه است نشانه است فکر کن من دارم یک چیز دیگری می‌گویم من می‌گویم خرما منظورم خرما نیست منظورم تو هستی ببین به دست چه کسی خودت را می‌سپاری و به دنبال چه کسی می‌روی

شریعتی: خیلی ممنون نکته‌ی لطیفی بود وارد زیارت جامعه‌ی کبیره شویم زیارتی که سراسر معرفت است و بخشی از شئون اهل بیت در این زیارت است یادگار ارزشمند امام هادی علیه السلام. السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله.

حاج آقا رنجبر: غنچه عطر و بویی ندارد کی عطر و بو پیدا می‌کند؟ وقتی که گل شود و شکفته شود خود به خود هم شکفته نمی‌شود باید یک نسیمی بیاید تا آن را بشکافتد حافظ هم می‌گفت

غنچه کو تنگ دل از کار فرو بسته نباش * * * کز‌ دم صبح مدد یابی انفاس نسیم

اگر بخواهیم به زبان زیارت جامعه صحبت کنیم رسالت و ماموریت شکفتن غنچه‌ها بر دوش نسیم است پس نسیم می‌شود موضع الرساله این رسالت را خدا در طبیعت بر دوش این نسیم قرار داده شکوفه‌ها کی ارزش پیدا می‌کنند؟ وقتی میوه شوند کی میوه می‌شوند؟ خود به خود؟ باید بادی بیاید تلقیح و گرد افشانی صورت بگیرد خود به خود صورت نمی‌گیرد باید یک بادی بیاید پس خداوند رسالت به ثمر نشاندن شکوفه‌ها را بر دوش بادها قرار داده این ابرها ارزشی ندارند اصلا مانع تابش آفتاب هم می‌شوند کی ارزش پیدا می‌کنند؟ وقتی ببارند کی می‌بارند؟ وقتی که بارور شوند خود به خود بارور نمی‌شوند بادها هستند که آن‌ها را بارور می‌کنند «وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ» (حجر/22) این از معجزات قرآن است امروز یک چیز پیش و پا افتاده است که بادها ابرها را بارور می‌کنند امروز دانشمندان می‌گویند ذراتی در هوا پراکنده است خواستگاه شان آتش فشان‌ها است این ذرات اگر به ابرها بخورند ابرها شروع به بارش می‌کنند اما خود به خود به ابرها نمی‌رسند باید یک بادی بیاید این‌ها را حمل کند برود به سمت ابرها ولی آن روز قرآن گفته «وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ» (حجر/22) این بادها باد نیستند فقط که بیایند و بروند این‌ها کاری می‌کنند ابرها را بارور می‌کنند پس خداوند رسالت بارور ساختن ابرها را بر دوش باد‌ها قرار داده حالا بحث این است اگر غنچه باید بشکفد تا عطر و بویی پیدا کند آیا غنچه‌ی وجود انسان نباید شکفته شود؟ اگر باید شکفته شود رسالت این شکفتن بر دوش چه کسی است؟ آیا شکوفه‌ی وجود انسان نباید به ثمر بنشیند اگر باید بنشیند خود به خود که نمی‌شود رسالت به ثمر نشاندن شکوفه‌ی وجود آدمی بر دوش چه کسی است؟ آیا ابر وجود انسان نباید ببارد؟ اگر باید داشته باشد این رسالت به دوش چه کسی است؟ این زیارت جامعه تمام حرفش این است، جای کار چنین رسالتی ما هستیم یعنی خداوند رسالت شکفتن انسان‌ها را بر دوش ما قرار داده یعنی ما آدم‌ها بدون اهل بیت غنچه‌ای هستیم که گل نمی‌شود بدون آن‌ها شکوفه‌ای هستیم که به ثمر نمی‌نشیند بدون آن‌ها ابر هستیم اما نمی‌باریم تیغ هستیم نمی‌بریم هیچ خاصیتی نداریم این همان است که حافظ می‌گفت

ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید

ما نمی‌توانیم از غنچگی به گل شدم از شکوفگی به ثمر شدن از ابر بودن به باران شدن برسیم

ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید * * * هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند

مگر پای شما نسیم وجود شما همان نسیمی که باباطاهر می‌گفت

نسیمی کز بن آن کاکل آید

اگر آن بیاید البته ما هم شکفته‌ و باز می‌شویم پس این که گفته شود ما چه حاجتی به اهل بیت داریم دقیقا مثل این است که یک غنچه بگوید من چه حاجتی به نسیم دارم اگر نسیم نباشد شکفته نمی‌شود عطر و بویی پیدا نمی‌کند قبرستان‌ها پر‌ است از آدم‌هایی که غنچه آمدند و غنچه رفتند هیچ عطر و بویی از خودشان به جای نگذاشتند اگر کسی بگوید من چه احتیاجی به اهل بیت دارم مثل یک شکوفه‌ای است که بگوید من چه احتیاجی به باد و گرد افشانی دارم این مثل آن ابری است که بگوید من چه احتیاج به باد دارم من خودم می‌بارم من خودم باران می‌شوم

شریعتی: نمی‌توانند همین جا می‌مانند و به پوچی می‌رسند.

حاج آقا رنجبر: بله مثل ابری است که می‌آید و می‌رود خیلی بادها هستند که سراغ ابرها می‌آیند اما بادها چیزی با خودشان ندارند لذا نمی‌توانند این‌ها را هم بارور بکنند

شریعتی: خیلی خوب. می‌شود این باد باشد و این رسالت باشد و ما که غنچه ایم قبل از شکفتن‌مان اگر شکوفه ایم قبل از به ثمر نشستن خودمان را در معرض این بادها قرار ندهیم و فرار بکنیم

حاج آقا رنجبر: امکان ندارد که خودمان را در معرض قرار ندهیم و فرار بکنیم و‌ به جایی نرسیم لذا گفته اند نفحاتی همیشه در عالم می‌وزد نفحات این‌ها هستند محرمی می‌آید نام امام حسین سر زبان‌ها می‌افتد یک فاطمه‌ای می‌افتد نام فاطمه زهرا سر زبان‌ها قرار می‌دهد کسانی که در معرض قرار می‌دهند شکفته می‌شوند شما غنچه را در فضای بسته بیاور که هیچ نسیمی نیست قرار دهید از یک مسیری که در معرض باد و نسیم نیست هیچ گاه شکفته نمی‌شود بله با دست می‌شود بکشافی و بازش کنی ولی چهره‌ی زیبایی پیدا نمی‌کند آدم‌ها بدون اهل بیت می‌شود یک شکفتگی پیدا بکنند ولی هیچ جلوه‌ای ندارد اصلا همان شکفتگی آن‌ها را از جلوه می‌اندازد.

شریعتی: خیلی ممنون در خدمت هستیم.

حاج آقا رنجبر: این که حالا ما گفتیم اهل بیت می‌توانند غنچه‌ی وجود آدمی را واقعا گل کنند یک کلی گویی و حرف شاعرانه‌ای است این را باز می‌کنیم ببینیم چگونه. قرآن در خصوص طبیعت انسان یک سخنی دارد می‌گوید‌ «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا. إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» (معراج/21-20) این آدم وقتی یک ثروتی سرمایه‌ای به دست می‌آورد همه اش را مال خودش می‌داند دریغ می‌کند و دیگران را محروم می‌کند این خاصیت انسان است طبیعتی است که ما در وجود انسان قرار دادیم ممکن است شما بگویید خدا که کار بدی نمی‌کند اگر این طبیعت را واقعا او در وجود ما قرار داده گفته خلق الانسان خلقت انسان بر این پایه است پس چرا مذمت می‌شود؟ خداوند برای این که انسان را به کمال را برساند چنین خلقتی داد. در بازی فوتبال من توپ را پاس می‌دهم به شما پاس دادم به شما که شما توپ را دو دستی بگیرید این خطای هند است دادم که شوت کنی حساب شده هم شوت کنی از خودت دورش کنی خداوند این خصلت را به من و شما داد که ما از خودمان دور کنیم و درست هم دور کنیم آن وقت است که گل می‌شود و ما امتیاز می‌گیریم می‌گوید من خصلت را مثل بوکسری که کیسه بوکس می‌دهند که چه کار‌ کند؟ در آغوش بگیرد؟ نه می‌گویند بزن تا می‌توانی بزن این همان است که می‌تواند تو را قوی کند همین می‌تواند مشت تو را نیرومند بکند خداوند هم دقیقا همین طور است یعنی یک ویژگی‌هایی به ما داده ویژگی جهل ویژگی بخل ویژگی من این‌ها را داده که ما این‌ها را از خودمان دور کنیم و وقتی دور کردیم رشد می‌کنیم وقتی انسان ذاتا منوع است دیگران را منع می‌کند چنین آدمی نم از دستش نمی‌چکد یک چنین آدمی البته غنچه خواهد بود و البته بوی انسانیت نخواهد داد اهل بیت تعالیمی می‌دهند به این انسان که اگر خودش را در معرض قرار بدهد و تن دهد به آن تعالیم از این حالت غنچگی در می‌آید و شکفته می‌شود یک روایت از نهج الفصاحه می‌کنم می‌گوید کسی که قبل از شما زندگی می‌کرد از دنیا رفت به حساب کشیده شد در کارنامه اش هیچ عمل خیری وجود نداشت جز این که این آدم یک آدم دولتمند و ثروتمند و دارایی بود و با مردم هم قاطی بود داد و ستد می‌کرد داد و دهش می‌کرد به غلامانش به زیر دستانش به کارمندانش همیشه یک چیز می‌گفت اگر به کسی وام دادید از ثروت من قرضی دادید از ثروت من موعدش رسید نداشت ازش بگذرید گذشت کنید می‌گوید در کارنامه‌ی این آدم فقط یک چنین اتفاقاتی افتاده بود تمام دار و ندار او در آن عالم که به دردش می‌خورد همین بود هوای دیگران را داشت امروز موعد چک است نداری چک ات را اجرا نمی‌گذارد مهلت می‌دهد نداری می‌بخشد یک چنین آدمی بود خداوند به فرشتگان خودش فرمود ما از این آدم نسبت به این کارها سزاوارتریم از او بگذرید چرا او از دیگران گذشت ما نگذریم چرا او بخشید ما نبخشیم این روایت را عزیزان بشنوند باور هم بکنند از حالت غنچگی در نمی‌آیند؟ یعنی همین امروز شنید و امروز هم اتفاقا قرار است کسی بیاید و مبلغی را که طلب دارد برگرداند می‌گوید ندارم آیا گوشی را برنمی دارد بگوید بخشیدم یا حداقل مهلت می‌دهم اگر کسی این کار را بکند بوی انسانیت نمی‌دهد؟ بوی مروت نمی‌دهد؟ اگر بوی انسانیت و مروت بدهد آیا شکفته نشده؟ من سعی ام این است چون مخاطبین این برنامه مختلف اند سعی می‌کنم این‌ها را به ساده ترین شکل بیان کنم.

شریعتی: خیلی ممنون خیلی قابل استفاده بود وقت ما تمام شد باید خداحافظی کنیم دعا بفرمایید و دوستان آمین بگویند.

حاج آقا رنجبر: آرزو می‌کنم خداوند ان شاء الله شر تکفیری‌ها را از سر عالم و مسلمین ریشه کن بکنند و ان شاء الله اتفاقی هم که در قم خواهد افتاد اتفاق بسیار بسیار مبارکی است و با این اتفاق این‌ها غبار روبی می‌کنند از ضریح اسلام.

شریعتی: خیلی ممنون فردا ان شاء الله با حضور حاج آقای فرحزاد خدمت شما خواهیم رسید. والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group