يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

حجت الاسلام والمسلمین رنجبر

 

موضوع: شرح زیارت جامعه کبیره

 

تاریخ: 93/11/05

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

بیا که قصر عمل سخت سست بنیاد است * * * بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود * * * ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب * * * سروش عالم غیبم چه مژده‌ها داده است

که‌ ای بلند نظر شاه باز سدره نشین * * * نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است

تو را ز کنگره‌ی عرش می‌زنند سفیر * * * ندانمت که در این دام­گه چه افتاده است

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل * * * بنال بلبل بی دل که جای فریاد  است

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ  * * * قبول خاطر لطف سخن خدا داد است

شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی شما خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. خیلی خوشحالیم همراه شما هستیم در خدمت حاج آقای رنجبر عزیز هستیم سلام علیکم و رحمة الله.

حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان عرض سلام و ادب دارم.

شریعتی: من امروز را تبریک می‌گویم سالروز ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم حسنی را. دوستانی که مشرف حرمشان می‌شوند نائب الزیاره باشند. در بخش ابتدایی گفتگو با حاج آقای رنجبر شرح ابیات حافظ است. اولین بیت این غزل که بیا که قصر عمل سخت سست بنیاد است.

حاج آقا رنجبر: یک وقتی شما می‌روید یک مشت بذر گل می‌گیرید زمین را هم شیار می‌زنید بذرها را می‌کارید به موقع سمپاشی و به موقع کود می‌دهید به موقع آبیاری می‌کنید غرض شما هم این است که فصل گل، گل‌ها را بچینید گلاب بگیرید عطر بگیرید این خواسته را به فارسی می‌گوییم امید. به عربی گفته می‌شود رجا. امید یا رجا یک خواسته‌ی کاملا شدنی قابل اتفاق و امکان پذیر است و معقول است یعنی کسی شما را نکوهش نمی‌کند ولی یک وقتی نه بذر گلی نه شیاری نه سمّی نه کودی نه آبی فصل گل که شد می‌گویید گل‌ها را می‌چینم از گل‌ها گلاب و عطر می‌گیرم این خواسته به فارسی آرزو گفته می‌شود به عربی امل گفته می‌شود. خواسته‌ای که آرزو باشد خواسته‌ای که از جنس امل باشد یک خواسته‌ی کاملا ناشدنی است و امکان ندارد اتفاق بیفتد به همین خاطر دیگران شما را نکوهش می‌کنند از داشتن چنین آرزویی. خیلی‌ها از ما هم متاسفانه همین جنس آرزوها ما را سرگرم کرده یعنی چیزهایی که مقدماتش فراهم نشده تعبیر قرآن هم همین است يُلْهِهِمُ الاَمَلُ خیلی‌ها به وسیله‌ی همین آرزوها سرگرم شدند حافظ این جنس آرزوها را تشبیه می‌کند به یک قصر به یک کاخ خیلی مجلل و بلند و خیال انگیزی ولی کاخی که پایه ندارد بنیان و شالوده و پی‌ای ندارد. می‌گوید یک چنین قصری اگر چه خیلی زیبا و مجلل است در عالم خیال ولی چون پی ندارد یعنی مقدماتش فراهم نشده دیر یا زود فرو می‌ریزد و شما آسیب می‌بینید در جامعه هم تجربه زیاد شده. در جامعه یک کسی مثلا آرزوی رسیدن به یک ثروتی داشته بدون این که مقدماتش را فراهم بکند بعد هم نرسیده اصلا دیوانه شده یا آرزوی یک وصلتی داشته یک ازدواجی داشته ولی اصلا جور نبوده مقدماتش فراهم نبوده سنخیتی اصلا نبوده تناسبی نبوده فقط آرزو بوده و نرسیده و دیوانه شده افسرده شده ریشه‌ی بسیاری از افسردگی‌ها را اگر جستجو کنیم به همین آرزوها می‌رسیم آرزوهای بی پایه و اساس لذا در روایات ما سخت نهی شده از آرزوهای دراز علتش هم این است که اساسا عمر ما کوتاه است آرزو وقتی می‌تواند دراز باشد که عمر هم دراز باشد عمری که کوتاه است نمی‌شود در آن آرزوی دراز داشت مثل این که یک گلدان شمعدانی باشد بخواهیم نخل بلند بکاریم این امکان ندارد ظرفیت و وسعت را ندارد. به همین خاطر داریم حالا که عمر کوتاه است امیرالمومنین فرمود پس آرزوهایتان را کوتاه کنید ‌ قَصِّرِ الأَمَلَ فَإِنَّ العُمُرَ قَصيرٌ چون اصلا عمر کوتاه است این ظرفیات را ندارد از یک طرف کوتاه و از یک طرف بر باد است چرا؟ چون عمر چیست؟ عمر زنده بودن است زنده بودن به چه چیز است؟ به نفس کشیدن است نفس چیست؟ باد است بادی است که می‌آید و می‌رود وای اگر نیاید وای اگر نرود به یک مرتبه قطع می‌شود مثل باد بیرون که یک مرتبه قطع می‌شود این هم قطع می‌شود ما مثل بادبادکی هستیم که در آسمان حرکت می‌کند ولی بر بال باد است که این باد اگر قطع شود از همان نقطه سقوط می‌کند می‌آید پایین. عمر بر باد است پس می‌گوید آرزوهای دراز را کنار بگذار چون عمر دراز نیست عمر کوتاه است بعد این عمری هم که کوتاه است بر باد است یعنی هیچ تضمینی شما ندارید که کوتاهی اش چه اندازه است نمی‌توانی اندازه گیری بکنی.

شریعتی: آن جایی که حضرت امیر می‌فرمایند من می‌ترسم از طول و دراز بودن از آرزوهای بلند این آرزوهای بلند از کجا نشأت می‌گیرد؟

حاج آقا رنجبر: همین الآن عرض می‌کنم. بیت حافظ نسخه‌ی همین است. پس عمر بر باد است ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد. یک طرف بالای منبر بود نمی‌دانیم مرد و افتاد یا افتاد و مرد واقعا بر باد است ولی حالا همین مطلبی که شما فرمودید عمر کوتاه است آرزوها هم نباید بلند باشد باید کوتاه باشد باید چه کار بکنیم چه نسخه‌ای است که این آرزوهای بلند آرزوهای دور و دراز از سر ما دور شود حافظ نسخه می‌دهد و چون طبیب است نسخه اش خیلی کوتاه است بعضی پزشکان هستند که خیلی در رشته‌ی خودشان تخصص ندارند لذا وقتی می‌روید پیش اش می‌گویید دستم درد می‌کند یک دارو برای دست درد می‌دهد برای کمر یک دارو برای کمر یک دارو برای پا خیلی زیاد دارو می‌دهد متاسفانه کسانی هم هستند که این‌ها را دکتر می‌دانند یعنی هر چه دارو بیشتر بدهد در حالی که دکتر حاذق اصلا یا دارو نمی‌دهد یا خیلی کم. حافظ یک طبیب حاذقی است لذا دارویش دو کلمه است بیار باده. می‌گوید تنها راه نجات همین است. بیا و بشنو بیا و توجه کن

بیا که قصر امل. این کاخ آرزو‌ها یعنی آرزوهایی که مثل کاخ زیبا است و بلند. سخت و به شدت بسیار سست بنیاد است. بنیادش سست است اصلا بنیادی ندارد. مثل یک کاخی است که شما از روی زمین خشت‌ها را بچینید بالا ببرید بنی شالوده‌ای ندارد

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است

بیار باده. حالا می‌خواهی از این قصر آرزوها نجات پیدا بکنی این آرزوهای دور و دراز به سرت نزند یک راه بیشتر ندارد بیار باده. بارها گفتیم باز هم می‌گوییم ما زود داوری نکنیم زود قضاوت نکنیم گفت هر کسی را اصطلاحی داده ای. هر صنفی هر طائفه‌ای هر جمع و جماعتی زبان خاص خودشان را دارند ما باید زبان آن‌ها را یاد بگیریم شیخ محمود شبستری در گلشن راز دارد

اگر بینی در این دیوار اشعار خرابات و خراباتی و خمار

شراب و شاهد و شمع و شبستان خروش بربط و آواز مستان

می و میخانه و رند خرابات حریف و ساقی و نرد و مناجات

مشو زنهار از این گفتار در تاب برو مقصود از این گفتار دریاب

به هم نریز برو بپرس بگو منظور شما از این واژه‌ها چیست.

نظر را نغز کن تا نغز بینی گذر از پوست کن تا مغز بینی

می گوید یک مقدار دقیق تر نگاه کن این واژه‌ی باده واژه‌ی شراب واژه‌ی می ‌یک پوسته است برو مغزش را نگاه کن. گاهی وقت‌ها در یک باغ کهنه و قدیمی است اما وقتی واردش می‌شوید می‌بینید باغ بسیار زیبایی پشت این در کهنه است این واژه‌ی باده همان در کهنه و چوبی است به این نگاه نکن ببین پشت این در چه دنیایی و چه جهانی نهفته است از خودشان هم باید بپرسی از دیگران نپرس از همین گروه که این واژه‌ها را به کار می‌بندند بپرس که منظور شما از این باده چیست به این‌ها پیشاپیش گفتند قبل از این که شما بپرسید

گفت آن باده‌ی انگوری مر امت عیسی را * * * وین باده‌ی منصوری مر امت یاسین را

می گوید دو باده است یک باده است که انگوری است یعنی از آب انگور می‌گیرند را ما لب نمی‌زنیم مال آن‌هایی است که خودشان را از امت عیسی مسیح می‌دانند از کلیسا‌ها سر می‌کشند بهشت و جهنمش هم مال خودشان ما قضاوت نمی‌کنم.

وین باده‌ی منصوری مر امت یاسین را

ولی کنار آن باده یک باده هم است انگوری نیست منصوری است. منصور حلاج کسی بود که به معرفت رسید یعنی به این باده‌ی معرفت دست پیدا کرد تا جایی که گفت انا الحق. انا الحق هم متن قرآن است «مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا» (آل عمران/191) در قرآن می‌گوید هیچ چیز باطل نیست این هم وقتی این را نوشید گفت انا الحق من حق هستم من باطل نیستم هیچ چیز در عالم باطل نیست همه چیز حق است هیچ چیز در دنیا پیدا نمی‌کنید که عبث و باطل و پوچ و بیهوده باشد می‌گوید یک باده هم است که منصور حلاج سر کشید منظور ما از باده آن است باده‌ی منصوری یعنی همان باده‌ای که از جنس معرفت باشد

خم هاست از آن باده خم هاست از این باده

یک خم‌هایی است که از آن آب انگور است یک خم‌هایی هم است که در آن معرفت است این قرآن خمی است که داخلش پر از معرفت است

خم هاست از آن باده خم هاست از این باده

تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را

تا آن خم‌ها را نشکنی تا آن نجاست‌ها را زیر دست و پا نکنی«لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) هرگز نمی‌توانی به این لب بزنی و با قرآن تماس و ارتباطی داشته باشی

آن باده به جز یک دم دل را نکند بی غم هرگز نکشد غم را هرگز نکند کین را

آن باده‌ای که سر می‌کشند بله چند لحظه‌ای از خود بی خود می‌شوند غم و غصه‌ها می‌رود پی کارش ولی باز دوباره برمی‌گردد غم‌ها ریشه کن نمی‌شود غصه‌ها ریشه کن نمی‌شود ولی این باده‌ای است یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر جانم به فدا باشد این ساغر زرین را

می گوید یک جرعه از این کتاب بنوشی دیگر غمی برای تو نمی‌ماند «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) بی باک و بی غم می‌شوی

این حالت اگر باشد اغلب به سحر باشد آن را که بر اندازد او به سر و بالین را

این حالت مستی هم آن آب انگور مال سر شب است این مال نیمه‌های شب است که بلند شوی پا به خواب و رخت خواب بزنی یک سری به آسمان بلند کنی سری به سجده بگذاری آن خیالات و اوهامی که کاسه‌ی سر تو را پر کرده بیرون بریزی خالی بکنی آن وقت آن‌ها پر می‌کنند از معرفت اصلا فلسفه‌ی سجده همین است

گفت

سر را به زمین چه می‌نهی بهر نماز * * * آن را به زمین بنه که در سر داری

این که به ما گفتند سجده کنید یک معنایش این است که هر چه از خیالات و اوهام دارید از ذهن بیرون کنید این ظرف خالی شود تا ما یک چیزی بریزیم داخلش

می گوید این حالت مستی در شب اتفاق می‌افتد که اهل سحر باشی حالا ممکن است شما بگویید باشد قبول یک باده‌ی انگوری داریم یک باده‌ی منصوری داریم. این‌ها منظورشان باده‌ی منصوری است که همان معرفت است عشق و محبت به حق است این چه کاری است؟ همان اول می‌گفتی معرفت نه خودت را به زحمت می‌انداختی نه ما را. چرا می‌گویی مِی؟ چرا می‌گویی باده و شراب؟ بگو معرفت. این‌ها می‌گویند خب چرا نگوییم باده چرا نگوییم شراب چرا نگوییم می؟ چرا ما نگوییم؟ شما ممکن است بگویی که قضاوت‌ها داوری‌ها را چه کار کنیم؟ ببین چقدر دارند قضاوت می‌کنند علیه شما چقدر دارند داوری می‌کنند. حرف این‌ها این است که یک منطق است و به خاطر همان منطق هم دارند این کار را می‌کنند می‌گویند ما آمپرسنج و دماسنج مردم نیستیم که خودمان را با شرایط تنظیم کنیم با شرایط بالا پایین شویم اگر گرم گرفتند برویم بالا سرد گرفتند برویم پایین ما خودمان را با دیگران میزان نمی‌کنیم ما اسیر قضاوت‌ها نیستیم اصلا این کار ما هیچ حسنی که نداشته باشد همین است که تویی که اسیر قضاوت‌ها هستی اسیر داوری‌ها هستی نجات پیدا بکنی به خاطر همین قضاوت‌ها است که می‌گویید مردم چه می‌گویند مردم چه می‌گویند فردا هم در جمعی قرار گرفتی نمازت را نمی‌خوانی می‌گویی مسخره می‌کنند بعدا می‌روم در خانه قضایش را به جا می‌آورم از همین جا باید پای قضاوت‌ها قطع شود پای داوری‌ها قطع شود نقشی در زندگی شما داوری‌ها و قضاوت‌های مردم نداشته باشد.

شریعتی: اگر در موضع تهمت باشیم چه؟

حاج آقا رنجبر: می‌گویند ما در موضع تهمت نیستیم. ما وقتی در موضع تهمت هستیم که منظورمان را از باده روشن نکنیم ما که روشن کردیم گفتیم

آن باده‌ی انگوری مر امت عیسی را

یا خود حافظ

رو که تو مست آب انگوری * * * مستی عشق نیست در سر تو

رو که تو مست آب انگوری پس دو مستی است این مستی مورد نظر ما نیست. ما با تو کاری نداریم یک مستی است که از آب انگور به دست می‌آید که با آن کاری نداریم یک مستی است که از رهگذر عشق از رهگذر محبت از رهگذر معرفت به دست می‌آید ما با آن کار داریم یا جای دیگری

آن چنان مستی مباش ‌ای بی خرد * * * که به عقل آید پشیمانی خورد

بلک از آن مستان که چون می ‌می­خورند * * * عقل‌های پخته حسرت می‌برند

می گوید از آن مستی نباش که وقتی به هوش آمد عقلش برگشت پشیمان شود از خلاف‌ها و خطاهایی که مرتکب شده حرف‌های ناسزایی که گفته و اسراری که فاش کرده.

آن چنان مستی مباش‌ ای بی خرد * * * که به عقل آید پشیمانی خورد

یعنی مست آب انگور نباش.

بلک از آن مستان که چون می ‌می­خورند * * * عقل‌های پخته حسرت می‌برند

آن‌هایی که عقلشان خیلی کامل است وقتی به این‌ها نگاه می‌کنند به حال این‌ها غبطه می‌خورند چون اهل معرفت می‌شوند پس وقتی که حافظ و دیگران می‌گویند بیار باده یعنی برو یک معرفتی برای خودت دست و پا بکن اگر معرفتی آمد دیگر آرزوهای دور و دراز می‌رود پی کارش. می‌دانید چرا آرزوهای دور و دراز به سرت می‌زند؟ چون اهل معرفت نیستی نه خودت را می‌شناسی نه دنیا را می‌شناسی نه حق را می‌شناسی. شناخت‌هایی که باید نداری لذا یک طرحی برای خودت می‌ریزی که انگار قرار است هزار سال در این دنیا زندگی کنی

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است * * * بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

این باده یا این معرفت بارها گفتیم اگر چشمه‌ای داشته باشد چشمه اش همین انوار پاک اهل بیت نازنین هستند که باید برابر آن‌ها زانو زد و از آن‌ها دریافت کرد.

شریعتی: خیلی خوب. حالا که معنی می ‌و شراب مشخص شد می‌شود گفت که من آن می‌ام که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام. خیلی ممنون. صفحه‌ی 337 را با هم تلاوت می‌کنیم چقدر خوب است در سالروز ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم حسنی ثواب تلاوت این آیات را هدیه می‌کنیم به روح آسمانی این امامزاده‌ی واجب التعظیم آیات 39 ام تا 46 ام سوره‌ی مبارکه‌ی حج در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود تمام لحظات زندگی مان منور به نور نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد و مزین به زینت قرآن کریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّـهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ﴿٣٩﴾ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّـهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿٤٠﴾ الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّـهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ﴿٤١﴾ وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ ﴿٤٢﴾ وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ ﴿٤٣﴾ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ﴿٤٤﴾ فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ ﴿٤٥﴾ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿٤٦﴾

ترجمه:

به کسانی که [ستمکارانه] مورد جنگ و هجوم قرار می گیرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری دادن آنان تواناست. (۳۹) همانان که به ناحق از خانه هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، همانا صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می شود به شدت ویران می شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می دهند یاری می رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است. (۴۰) همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می پردازند، و مردم را به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای زشت بازمی دارند؛ و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست. (۴۱) و اگر تو را تکذیب می کنند [کار جدیدی نیست] پیش از اینان قوم نوح و عاد و ثمود هم [پیامبرانشان را] تکذیب کردند. (۴۲) و [نیز] قوم ابراهیم وقوم لوط، (۴۳) و [هم چنین] اهل مدین؛ و موسی هم تکذیب شد. پس کافران را مهلت دادم، سپس آنان را [به عذابی سخت] گرفتم، پس [بنگر که] کیفر و انتقام من [نسبت به آنان] چگونه بود؟ (۴۴) و چه بسیار شهرها را در حالی که اهلش ستمکار بودند، هلاک کردیم، پس [به سبب نزول عذاب سقف های خانه هایشان خراب شده و دیوارهایشان بر] سقف ها فرو ریخته است و [چه بسیار] چاه های پر آب [که به سبب نابود شدن مالکانش] متروک افتاده و کاخ ها و قصرهای برافراشته [ومحکمی که بی ساکن و بی صاحب مانده است.] (۴۵) آیا در زمین گردش نکرده اند تا برای آنان دل هایی [بیدار و بینا] پیدا شود که با آن بیندیشند یا گوش هایی که با آن [اندرزها را] بشنوند؟ حقیقت این است که دیده ها کور نیست بلکه دل هایی که در سینه هاست، کور است! (۴۶)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: اشاره‌ی قرآنی امروز را حاج آقای رنجبر بفرمایند.

حاج آقا رنجبر: یک اسباب بازی دارند بچه‌ها گاهی هم بزرگ تر‌ها بوم رنگ می‌گویند یک وسیله‌ی اهرمی شکل است وقتی پرتاب می‌کنند برمی‌گردد به سمت خودش. عمل در نگاه قرآن چه خوبش چه بدش بوم رنگ است یعنی به سمت خود انسان برمی‌گردد لذا کسانی که به دیگران ظلمی می‌کنند جور و جفایی می‌کنند اجحافی می‌کنند و با ظلمشان دیگران را خانه خراب می‌کنند دیر یا زود به خودشان برمی‌گردد این نکته این قدر مهم است که در قران بسیار به عبارات و تعابیر مختلف به آن اشاره می‌شود یکی هم همین جاست درباره‌ی ظالمینی اشاره می‌کند که «فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا» چه بسیار مردمان شهر و دیارهایی بودند که این‌ها را ما هلاک کردیم اما نه بی حساب نه بی کتاب «وَهِيَ ظَالِمَةٌ» این‌ها یک روزی دیگران را خانه خراب کردند با ظلم شان با ستم شان ما هم آن‌ها را خانه خراب کردیم «فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا» معمولا وقتی خانه خراب می‌شود اول دیوارش می‌ریزد بعد ستونش بعد سقف می‌ریزد می‌گوید این‌ها بالعکس سقف‌ها ریخته اند بعد دیوارها یعنی عذاب آسمانی بود نه زمینی «وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ» چه چاه‌هایی که این‌ها داشتند و پر آب بود ولی دیگر کسی نبود از این‌ها آب بکشد «وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ» چه کاخ‌های سر به فلک کشیده‌ای بود که کسی نبود در آن‌ها ساکن شود.

شریعتی: خیلی ممنون. فردا ان شاء الله به خاطر پخش مسابقات فوتبال حوالی ساعت دو و نیم خدمت شما خواهیم رسید. هفته‌ی گذشته و هفته‌ی قبل تر خزان العلم و منتهی الحلم را حاج آقای رنجبر فرمودند.

حاج آقا رنجبر: یک درخت تنه دارد و روی آن تنه هم یک شاخه‌هایی سوار است روی آن شاخه‌ها هم یک برگ‌ها و میوه‌هایی این تنه این شاخه‌ها این برگ‌ها این میوه‌ها هر چه دارند از ریشه‌ها دارند همان ریشه‌هایی که به ظاهر پیدا نیستند و گاهی ما پا روی آن‌ها می‌گذاریم تا یک سیبی را از شاخه‌ای بچینیم عرب‌ها به ریشه‌ها می‌گویند اصول. اصول جمع اصل است و اصل یعنی ریشه اصول یعنی ریشه‌ها در زیارت جامعه کرم را به همان تنه‌ی درخت تشبیه می‌کند و معانی که آن کرم پیدا می‌کند و مصادیقی که پیدا می‌کند به آن شاخه‌ها تشبیه می‌شود این که کرم چه چیزی است زمخشری معنا می‌کند دیگران هم معنا کرده اند که کرم مطلق خوبی است یعنی هر خوبی را عرب کرم می‌گوید مطلق خوبی است. و این خوبی در هر چیزی که باشد ما به آن چیز می‌گوییم کریم پس کرم یعنی خوبی این خوبی در هر چیزی که باشد به او می‌گوییم کریم. حالا خوبی هم انواعی دارد شاخه‌های مختلفی دارد مثلا یک کسی چهره‌ی زیبایی دارد چهره‌ی زیبا داشتن خوبی است پس کرم است پس کسی که چهره‌ی زیبایی دارد می‌گوییم وجه کریم این آقا وجه اش کریم است یک نامه‌ای است خوش مضمون است قلم زیبایی دارد خوش مضمون بودن قلم زیبا داشتن خوبی است و کرم است لذا به چنین نامه‌ای می‌گوییم کریم. در قرآن داریم ‌کِتابٌ کَریم یا یک سخنی است خیلی روان خیلی رسا خیلی شیوا این روانی رسایی شیوایی خوبی است لذا به چنین سخنی می‌گوییم قول کریم در قرآن داریم «قَوْلاً كَرِيمًا» (اسراء/23) سخن کریم یک مقامی است یک موقعیت و جایگاهی است خداداد است برکاتی دارد پس خوب است پس کرم است پس به آن می‌گوییم مقام کریم‌ یک رزقی است از راه حلال به دست آمده پس خوب است لذا می‌گوییم رزق کریم‌ یک سنگی است قیمتی است فیروزه است عقیق است چون قیمتی است قیمتی بودن خوب است خوبی است لذا به چنین سنگی می‌گوییم حجر کریم. احجار کریمه سنگ‌های قیمتی. پس کرم شد مطلق خوبی. خود خوبی شاخه‌هایی پیدا کرد حالا در زیارت جامعه می‌خوانیم که مطلق خوبی مثل همان درخت سیب است ریشه‌هایی دارد کرم هم ریشه‌هایی دارد ریشه هایش اهل بیت هستند یعنی مطلق خوبی فقط از اهل بیت سر می‌زند ممکن است یک کسی چهره اش زیبا باشد اما اخلاقش زیبا نیست گاهی چهره اش زیبا است اخلاقش هم زیباست گذشته‌ی زیبایی ندارد خانواده‌ی خوبی ندارد مطلق خوبی نیست مطلق خوبی فقط و فقط از این جا ریشه می‌گیرد یعنی این‌ها کسانی هستند که سراپا زیبایی اند همه‌ی خوبی‌ها را یک جا دارند. این یک معنای اصول الکرم است یعنی در عالم پیدا نمی‌کنید یک کسی مطلق خوبی باشد و خوبی مطلق باشد یک معنای «أُصُولَ الْكَرَمِ»کرم در زبان عرف یعنی بخشش یعنی دهش و جود و سخا و عطا ولی نه هر بخشش و عطایی آن بخشش و عطایی که کاملا بلا عوض باشد یعنی طرف از بخشش خودش هیچ انگیزه‌ی مادی نداشته باشد نه در ظاهر نه در باطن که امام حسن می‌شوند کریم اهل بیت. تنها و تنها برای رضای خدا گفت «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا» (انسان/9) به چنین انسانی کریم گفته می‌شود وگرنه یک کسی که به خاطر پاداش ظاهری بخششی می‌کند یک کسی که به خاطر پاداش باطنی و معنوی حتی بخششی می‌کند یا یک کسی برای این که از بخل نجات پیدا بکند بخشش می‌کند این‌ها همه خوب است ولی به آن کرم گفته نمی‌شود کرم آن بخششی و عطایی است که کاملا برای حق باشد لذا می‌گوییم «رَسُولٍ كَرِيمٍ» (تکویر/19) لذا یکی از اوصاف حق کریم است اگر حق به کسی چیزی می‌گوید چند پله بالاتر از تمام بخشش‌ها است. اهل بیت اصول چنین کرمی است یعنی چنین کرمی یعنی بخشش بلاعوض فقط از این‌ها سر می‌زند

خاقانی می‌گوید دانی کرم کدام بود آن که هر چه هست بدهی به هر که هست و نخواهی سزای خویش

می گوید کرم در منطق دین این است. و وقتی این است جز اهل بیت هیچ کس دیگری نمی‌تواند ریشه‌های چنین کرمی باشد یعنی این چنین کرمی از هیچ کسی سر نخواهد زد. یک معنای دیگر اصول الکرم این است که کرم مثل خیلی چیزهای دیگر اصل و فرع دارد. کرم‌های اصل فقط از این‌ها سر می‌زند. یک وقت یک کسی به شما یک عدد شمع می‌دهد خوبی است یک وقت یک کسی به شما چشم می‌دهد این هم خوبی است کرم است ولی کدام اصل است کدام فرع است؟ چشم اصل است چون اگر چشمی نباشد شمع به چه کار می‌آید؟ شمع وقتی به درد می‌خورد که چشمی در کار باشد پس شمع فرع بر چشم است یک وقت یک کسی به شما کلاه می‌دهد کرم است ولی یک وقت یک کسی به شما سر می‌دهد کدام اصل است کدام فرع است؟ تا سری نباشد کلاه یعنی چه؟ یک وقت یک کسی به شما کت و شلوار می‌دهد یک وقت یک کسی به شما قد و بالا می‌دهد کدام اصل است کدام فرع است؟ اهل بیت اصول الکرم اند یعنی کرم‌های اصل از این‌ها سر می‌زند یعنی کسانی هستند که به تو چشم می‌دهند چشم بینا می‌دهند

گفت چشم بینا بهتر است از صد عصا

این‌ها شمع دست تو نمی‌دهند به تو چشم می‌دهند این‌ها به تو کلاه نمی‌دهند این‌ها یک سر پر خردی می‌دهند یک کاری می‌کنند که در جامعه سری در سرها بلند کنی این‌ها به تو جامه نمی‌دهند این‌ها با تو یک کاری می‌کنند که در دنیای معنا و معنویت یک قدی بکشی بالا بیایی یک تعالی پیدا بکنی یک علوی پیدا بکنی پس این‌ها می‌شوند اصول الکرم. البته این اصول الکرم معنای خیلی خیلی بلند تری هم دارد و آن این که هر خوبی که در عالم به هر کسی می‌رسد اگر ریشه یابی کند به این‌ها می‌رسد. همان که حافظ می‌گفت

از رهگذر خاک سر کوی شما بود * * * هر نافه که در دست نسیم سحری بود

از این جا نشأت می‌گیرد چه بدانی چه ندانی چه بخواهی چه نخواهی. و این‌ها هم کسانی هستند که گاهی حدودشان را حقوقشان را زیر پا می‌گذاری باز هم کار خودشان را می‌کنند مثل همان درخت سیب شما پا می‌گذاری روی ریشه­هایش وقتی می‌روی زیر درخت سیب ولی به راحتی سیب می‌دهد دریغ نمی‌کند این‌ها همین طور هستند اصلا شما ریشه را نمی‌دانی نمی‌شناسی چه هست کجای زمین است آن کاری به شناخت و عدم شناخت شما ندارد بخواهیم نخواهیم آن‌ها واسطه‌ی فیض اند از کانال آن‌ها به شما می‌رسد به دوستان به دشمنان همین طور که سیب به دست دوست هم می‌رسد به دست دشمن هم می‌رسد چه به دست دوست چه به دست دشمن هیچ فرقی نمی‌کند از ریشه‌ها است این‌ها ریشه‌های تمام خیرات و خوبی‌ها در عالم اند به هر کسی چه مسلمان چه غیر مسلمان چه دوست چه دشمن چه محب چه کسانی که بغضی دارند برای این‌ها فرقی نمی‌کند سخاوتمندانه نثار می‌کنند این‌ها مثل خورشید اند دائم دارند می‌تابند

شریعتی: یک وقت‌هایی ما پشتمان را برمی‌گردانیم.

حاج آقا رنجبر: آن وقت خودت محروم می‌شوی. مثل همین زمین است زمین وقتی پشت می‌کند به خورشید خودش تاریک می‌شود او دارد می‌تابد خورشید این طوری نیست که دوازده ساعت بتابد دوازده ساعت نتابد بیست و چهار ساعته می‌تابد خورشید پشت و رو ندارد این زمین است که پشت و رو دارد چند ساعتی رو می‌کند روشن می‌شود هر چقدر بیشتر رو کند بیشتر نور دریافت می‌کند و حیات بیشتری هم در آن اتفاق می‌افتد و هر چقدر هم پشت کند بیشتر پر کند محروم تر است

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group