يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره

 

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر

 

تاريخ پخش: 94/01/23

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها * * * که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید * * * ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم * * * جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می‌سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید * * * که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل * * * کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر * * * نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌ خواهی از او غایب مشو حافظ * * * متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی شما خانم‌ها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو می‌کنم در هر کجا که هستید تن تان سالم باشد و خداوند متعال پشت و پناهتان خدا را شکر می‌کنیم در خدمت شما هستیم. سلام علیکم و رحمة الله حاج آقای رنجبر خیلی خوش آمدید

حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان خوب و نازنین عرض سلام و ادب و احترام دارم

شریعتی: در بخش اول گفتگویمان با حاج آقای رنجبر شرح غزلیات حافظ را خواهیم داشت ان شاء الله در بخش دوم فراز‌های ناب زیارت جامعه‌ی کبیره را مرور خواهیم کرد در خدمت شما هستیم و این بیت حافظ را که

به مِی ‌سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید * * * که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

حاج آقا رنجبر: خدا ان شاء الله قسمت بکند نجف حرم امیرالمومنین از آن ایوان رفیع و بلند وقتی که شما وارد می‌شوید چشم شما می‌افتد به ضریح اگر خوب نگاه کنید اگر خوب تماشا کنید می‌بینید که آن قسمت‌های طلایی ضریح گوشه گوشه اش خوشه‌های انگور طراحی شده است حکاکی شده است نزدیک تر که می‌شوی از درون آن مشبک‌ها نگاه می‌کنی آن ترمه‌ای که روی صندوق چه‌ی مزار قرار داده شده دور تا دورش خوشه‌های انگور با این سنگ‌های قیمتی طراحی شده طراح هر کسی بوده خیلی خوش ذوق و خوش سلیقه بوده خواسته از زبان امیرالمومنین گفته باشد

آزمون کن که نه کمتر ز مِی ‌انگورم

بیا امتحان کن من از آن آب انگور کمتر نیستم اگر آب انگور کسی را مست می‌کند و از خود بی خود می‌کند بیا سراغ من تا مستی را بفهمی تا از خود بی خود شدن‌ها را بفهمی آزمون کن که نه کمتر ز می ‌انگورم سرّ این که اولیاء خدا عرفا شخصیت هایی در گذشته مثل حافظ شخصیت‌های معاصر مثل امام اصرار داشتند که این واژه‌ی مِی ‌واژه‌ی باده و شراب را به کار ببرند یکی همین بود می‌خواستند بگویند باده‌ی واقعی می‌ واقعی شراب واقعی پیش ماست آن چیزی که شما در کوچه و برزن و بازار شنیدید دیدید این‌ها بدل است این‌ها مجاز است این‌ها سایه است این‌ها هیچ حقیقتی ندارد حقیقت این جاست می‌ حقیقی پیش ماست می‌ فقط مال انگور نیست و آب انگور فقط می‌نیست هر چیزی که مایه‌ی مستی انسان بشود به آن می‌ گفته می‌شود یک کسی با آب انگور مست می‌شود آب انگور برای او می ‌است یک کسی با قدرت مست می‌شود یک منصبی یک موقعیتی جایگاهی پیدا می‌کند شنیده اید می‌گویند فلانی از وقتی که به این قدرت رسیده خیلی بد مستی می‌کند یعنی خیلی مست شده یعنی قدرت برای او نقش می ‌بازی می‌کند کسی با ثروتش با دارایی اش از خود بی خود می‌شود و مست می‌شود یک کسی در کنار یک چهره‌ی زیبا از خود بی خود می‌شود آن چهره‌ی زیبا آن حسن برای او می‌شود می‌ حالا یک کسی است مثل سعدی می‌گوید

حریفان ز مُل و من ز تأمل مستم

دیگران با آب انگور مست می‌شوند یعنی می‌شان آب انگور است می‌ من تأمل و تفکر است اندیشه است معرفت است یعنی من با معرفت مست می‌شوم پس می‌ برای سعدی می‌شود معرفت معرفت برای او می‌شود می ‌حافظ هم مثل سعدی پس حافظ، سعدی و امثال آن‌ها وقتی که می‌گویند می ‌منظورشان معرفت است منظورشان تأمل است وقتی می‌گوید به می ‌سجاده رنگین کن نمی‌خواهد بگوید آب انگور بیاور بریز روی سجاده ام اگر آب انگور بریزد روی سجاده که سجاده رنگین نمی‌شود زینت نمی‌شود ننگین می‌شود اصلا همین واژه‌ی رنگین دارد آن را معنا می‌کند می‌گوید وقتی می‌بیاید در سجاده آن آراسته می‌شود سجاده چیست؟ سجاده جا نماز است. جا نماز جایی است که شما وقتی می‌بینید به یاد نماز می‌افتید لذا در کلمات عرفا و حافظ سجاده نماد عبادت است وقتی می‌گوید سجاده منظورش عبادت است می‌گوید تو وقتی می‌آیی سراغ عبادت با می ‌بیا با معرفت بیا اگر می‌آیی سر همین سجاده به نماز می‌ایستی با معرفت بیا عبادتت اگر معرفت نداشته باشد هیچ ارزش و قیمتی ندارد امیرالمومنین تعبیری دارد خیلی عجیب است درباره‌ی سگ می‌فرماید ‌طُوبّی لِمَن عَیشَهُ کَعیشِ الکَلبِ (لئالی الاخبار، جلد 5، صفحه 387)‌ خوشا به حال آن هایی که مثل سگ زندگی می‌کنند همین سگی که پیش ما سگ است می‌گوید سگ ده خصلت دارد چقدر خوب است یک مومن این ده خصلت را داشته باشد. بعضی هایش این است مثلا می‌گوید سگ بیشتر شب بیدار است کمی از شب خواب است بعد می‌گوید این همان چیزی است که خدا از ما خواسته «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا» (مزمل/2) همین سگ غالبا گرسنه است می‌گوید گرسنگی خیلی قیمت دارد این سگ غالبا ساکت است می‌گوید سکوت خیلی قیمت دارد این سگ با وفا است وفا خیلی قیمت دارد ولی چرا سگ این قدر پست است؟ چون همه‌ی این قیمتی‌ها در کنارش معرفت نیست با معرفت گرسنه نیست با معرفت شب زنده دار نیست یعنی پشتوانه ندارد این ها. عبادتی که پشتش معرفت نباشد همین طوری است شما بیا سر سجاده صبح تا شب نماز بخوان اصلا از زیر ناودان کعبه بخوان وقتی معرفت نباشد که قیمتی ندارد اگر نباشد ارزشی ندارد لذا می‌گوید

به می ‌سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

اگر پیر مغان بگوید که گفته. آن وقت‌ها شراب را که می‌خواستند از جایی تهیه بکنند از دو جا تهیه می‌کردند یکی از مسیحی‌ها یکی هم از مجوسی‌ها و به مجوسی‌ها مُغان می‌گفتند مُغان یعنی مجوسی‌ها و می‌گفتند شراب مجوسی‌ها شراب مُغان بهترین شراب و ناب ترین و خالص ترینش است لذا خیلی قیمتی بود حالا حافظ می‌گوید

شراب ناب شراب قیمتی اگر باشد معرفت است پس اولیاء خدا را اسمش را می‌گذارد پیر مُغان اگر یک ولی خدایی آمد به تو گفت ببین نمازت را با معرفت بخوان بدان بفهم برابر چه کسی ایستاده‌ای برابر چه کسی داری سر خم می‌کنی می‌گوید این را دست کم نگیر این را بپذیر اگر به تو گفت دو رکعت نماز با معرفت مساوی است با هزار حج و هر حجی مساوی است با تمام عالم و ما فیهایش از او بپذیر. چرا؟

که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

سالک دو معنا دارد یک کسی که الآن دارد یک راهی را طی می‌کند راه رو یکی هم یعنی کسی که راه رفته است یعنی مسیر را طی کرده سالک در این جا یعنی کسی که مسیر را طی کرده پیر مغان اصلا پیر این جاده است می‌گوید اگر این آمد به شما گفت با معرفت بیا بپذیر چون این سالک است این راه را رفته است می‌داند که بدون معرفت هیچ قیمتی ندارد که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم * * * جرس فریاد می‌آرد که بربندید محمل ها

یک دعای لطیفی داریم سرّ این که اهل بیت دعاهایشان را در اختیار ما گذاشتند همین بود می‌خواستند ما را هدایت بکنند به دعا کردن بگویند ببینید اگر دعا می‌کنید این طوری دعا کنید از خدا می‌خواهید این چیزها را بخواهید وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي (اصول کافی جلد 2، صفحه 550) یکی از دعاها این است خدایا به چشم من نور بده چشم من روشن باشد چشم من ببیند ‌أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا (مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه) چشمان ما را روشن بکن به ما چشم بینا بده به قول مولانا می‌گفت

چشم بینا بهتر از سی صد عصا

آدم یک چشم بینا داشته باشد سی صد چه هزاران عصای طلا لذا می‌گفت خدایا اگر می‌خواهی به من چیزی بدهی از این به بعد چشم بده تا الآن معرفت نداشتم می‌گفتم خانه بده امکانات بده ولی از این به بعد

زین سپس ما دیده می‌خواهیم و بس

به ما از این به بعد فقط چشم بده منتها چه چشمی چه دیده ای؟

دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن

یک چشمی می‌خواهم که از این اسباب ظاهری عبور بکند یک جور دیگری ببیند یک جور دیگری بفهمد یعنی به من معرفت بده انسان در پرتو معرفت یک جور دیگری عالم را می‌بیند یک جور دیگری خودش را می‌بیند اتفاقات را یک جور دیگری می‌بیند و حافظ چون از این می‌ معرفت نوشیده لذا خودش را مسافر می‌بیند برخلاف ما که از آن معرفت برخوردار نیستیم خودمان را مقیم می‌بینیم حافظ چون معرفت دارد این عالم را منزل می‌بیند ولی ما مقصد می‌بینیم حافظ چون معرفت دارد حوادث را جرس می‌بیند ما اتفاق می‌بینیم آن وقت یک قافله‌ای از یک نقطه‌ای می‌خواست به یک نقطه‌ای حرکت بکند بین راه به شب می‌خورد شب یک جاهایی فرود می‌آمدند به آن جا می‌گفتند منزل یعنی محل فرود آمدن شب تا صبح استراحت می‌کردند انرژی پیدا می‌کردند صبح که می‌شد اول طلوع آفتاب شتر‌ها بلند می‌شدند آماده‌ی حرکت زنگوله‌ها صدا می‌کرد یک عده خواب بودند با این صدا بیدار می‌شدند خواب خوش آن‌ها به هم می‌خورد و باید حرکت می‌کردند حافظ می‌گوید ما همان مسافر هستیم و این عالم منزلی است که خداوند طراحی کرده منزل جانان است ولی منزل است یعنی هر موقعیتی هر شرایطی که در اختیار ما قرار می‌گیرد یک منزل است قرار است ما در آن جا یک تجدید قوایی بکنیم یک انرژی پیدا بکنیم و بعد حرکت بکنیم مثلا به شما یک پستی می‌دهند معاونتی مدیریتی به شما می‌دهند این منزل است تو قرار است از این منزل نیرو بگیری با دست گیری با التفاتی که به دیگران می‌کنی با گرهی که از کار فرو دستی دیگران باز می‌کنی یک انرژی بگیری که وقت نماز که وقت سیر است وقت حرکت است یک حرکتی داشته باشی تمام این اتفاقاتی که پیرامونت می‌افتد این‌ها جرس است وقتی می‌بینی یک کسی را از مقامش عزل کردند یک جرس است یعنی نوبت تو هم می‌رسد وقتی می‌بینی یک تابوتی بر دوشی حرکت می‌کند این جرس است یعنی این اتفاق برای تو هم می‌افتد وقتی می‌بینی صدای این آژیر اورژانس بلند است یعنی یک روزی هم نوبت تو هم خواهد رسید لذا حافظ می‌گوید با این جرس هایی که پیرامون انسان است در منازلی که آدم قرار می‌گیرد عیش دارد ولی عیشش امن ندارد هر لحظه ممکن است این عیش از ما گرفته شود.

شریعتی: این برای آن هایی است که این بصیرت را داشته باشند که عیششان امن نیست

حاج آقا رنجبر: بله بعضی‌ها که خیالشان راحت است سبکباران ساحل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم * * * جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل * * * کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها

کسی که اهل معرفت شد راه می‌افتد کسی که فهمید من مسافر هستم من مقیم که نیستم این جا منزل است مقصد که نیست کسی که راه افتاد به شب می‌خورد شب هم تاریک است امواج بلاها او را تهدید می‌کند گرداب هایی سر راهش خواهد بود اما کسی که معرفت نداشته باشد شب در خانه اش سرش را روی بالش گذاشته خور و پفش هم به آسمان رفته

شریعتی: این شب تاریک و بیم موج گردابی چنین هایل وصف دنیا را می‌گوید؟

حاج آقا رنجبر: وصف کسی که اهل معرفت شده و کسی که اهل معرفت شود راه می‌افتد و کسی که راه بیفتد مثل مسافری است که از این جا می‌خواهد برود مشهد به تاریکی می‌خورد به روشنی می‌خورد مشکلاتی سرمایی گرمایی این مشکلاتش است

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل *** کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها

همه کارم ز خود کامی به بد نامی کشید آخر *** نهان کی ماند آن رازی که زو سازم محمل ها

نوبت قبل عرض کردم زبان هر کسی را باید فهمید گاهی یک واژه در زبان یکی یک معنا دارد در زبان دیگری معنای دیگری دارد یکی بگوید یک معنا دارد یکی دیگر بگوید یک معنای دیگری دارد یک وقت خدا در قرآن می‌گوید من متکبر ام یک وقت ما می‌گوییم فلانی متکبر است این متکبر بار منفی دارد یعنی بزرگ می‌داند خودش را در حالی که بزرگ نیست ولی خدا وقتی می‌گوید متکبر ام یعنی کبرایی و عظمت از آن من است همین طور حافظ می‌گوید

همه کارم ز خود کامی

یک وقت ما می‌گوییم فلانی آدم خودکامی است. این خودکامی با آن خود کامی فرق دارد. خودکامی هایی که ما داریم یعنی خود محوری خودخواهی خوب پسندی خود رایی ولی خودکامی که حافظ می‌گوید خیلی مقدس و متعالی است خود کامی یعنی ببین من به کام دیگران زندگی نمی‌کنم من آدم در این عالم کام یاب شوم دستم به یک جایی بند شود من نیامدم که دینم را به دنیای دیگری بفروشم به هوای دیگری زندگی بکنم. «عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ» (مائده/105) قرآن می‌گوید هوای خودت را داشته باش دور خودت بگرد چرا دور دیگران می‌گردی تو خودت کم چیزی نیستی قدر خودت را بدان وقتی قدر خودت را دانستی کام یاب می‌شوی وقتی قدر خودت را ندانستی کام یاب می‌شوی می‌گوید من در این عالم نیامدم که ناکام از این دنیا بروم من آمده ام که به کام خودم که خدا برایم مقدر کرده دست پیدا بکنم منتها این خودکامی پشتش بد کامی است اگر شما قرار شد خودت باشی و در راهی که خدا برایت تعیین کرده قدم برداری و کار به این رسومات غلط متعارف جامعه نداشته باشی خیلی بدنام می‌شوی خیلی برچسب می‌زنند دو رکعت می‌روی مسجد نماز می‌خوانی اول وقت می‌گویند سجاده آب می‌کشد یک کاسه‌ای زیر نیم کاسه است قبلا که این طوری نبود یک چیزی در سر دارد ما را دارد فیلم می‌کند دارد بازی می‌کند یک نقشه‌ای در سرش است بدنامی پشتش است می‌گوید

همه کارم تمام کارهایم ز خودکامی است به خاطر این که خواستم کامیاب بروم به بدنامی کشید آخر.

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محمل ها

خیلی جلسات می‌سازند یعنی برپا بکنند تا از خود کامی من بگویند معلوم است خودکامی من رازی بود بین من و خدا دارد سر زبان‌ها می‌افتد دارد فاش می‌شود

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ * * * متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهمل ها

می گوید بریز دور هر کس هر چه می‌خواهد بگوید بگوید بدنامی چیست اگر حافظ می‌خواهی خدا در زندگی ات حضور پیدا بکند از او غایب مشو او را از دست نده گفت «قُلِ اللَّـهُ ثُمَّ ذَرْ‌هُمْ» (انعام/91) بگو خدا همه را رها کن از او غافل نشو مثل زمین خورشید به او می‌گوید اگر می‌خواهی روشن بشوی پشت به من نکن رو به من بکن به هر چه پشت می‌خواهی بکنی بکن ولی به من پشت نکن

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی ملاقات کردی مواجه شدی رو به رو شدی با آن چه که دوست داری و عشقش را در سر داری دع الدنیا و اهمل‌ها تمام دنیا هم مال تو باشد به پایش بریز و آن دنیا را به چشم نیاور نادیده بگیر سرّ این که اهل بیت در دستگاه حق این همه جایگاه و عظمت و شکوه پیدا کرده اند همین این بیت حافظ است چون خدا در زندگی آن‌ها حضور داشت و به پای خدا همه‌ی دار و ندارشان را ریختند دنیایشان را ریختند به همین خاطر خدا هم هر چه داشت به پای این‌ها ریخت هر چه داشت نثار این‌ها کرد اصلا می‌گفت ببین رضایت شما شرط است هر کس می‌خواهد بیاید سراغ من از کانال شما باید بیاید سراغ من تا کسی دستش در دست شما نگذارد من دستش را نخواهم گرفت کسی هم که دستش را در دست این‌ها می‌گذارد که البته نسبت به ساحت مقدس این‌ها یک معرفتی داشته باشد خداوند ان شاء الله به برکت زیارت جامعه این معرفت را به همه‌ی ما کرامت بفرماید

شریعتی: خیلی خوب خیلی ممنون از توجه دوستان خوب ما. صفحه‌ی 414 قرار امروز دوستان خوب سمت خداست آیات پایانی سوره‌ی مبارکه‌ی لقمان در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود زندگی تان نورانی باشد به صلوات بر محمد و آل محمد.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

أَلَمْ تَرَ‌ أَنَّ اللَّـهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ‌ وَيُولِجُ النَّهَارَ‌ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ‌ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ‌ كُلٌّ يَجْرِ‌ي إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ‌ ﴿٢٩﴾ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ‌ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ تَرَ‌ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِ‌ي فِي الْبَحْرِ‌ بِنِعْمَتِ اللَّـهِ لِيُرِ‌يَكُم مِّنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ‌ شَكُورٍ‌ ﴿٣١﴾ وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ‌ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ‌ كَفُورٍ‌ ﴿٣٢﴾ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَ‌بَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّ‌نَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّ‌نَّكُم بِاللَّـهِ الْغَرُ‌ورُ‌ ﴿٣٣﴾ إِنَّ اللَّـهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْ‌حَامِ وَمَا تَدْرِ‌ي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِ‌ي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْ‌ضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ‌ ﴿٣٤﴾

ترجمه:

آیا ندانسته ای که خدا شب را در روز فرو می برد و روز را در شب فرو می برد، و خورشید و ماه را مسخّر و رام کرده است که هر کدام تا مدتی معین روانند؛ و یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است. (۲۹) این [آفریده های شگفت و این تغییرات و تحولات] دلیل بر این است که خدا فقط حق است و آنچه به جای او می پرستند باطل است، و بی تردید خدا همان والا مرتبه و بزرگ است. (۳۰) آیا ندانسته ای که کشتی ها به سبب نعمت های خدا [چون باد، هوا و دیگر عوامل] در دریا روانند تا خدا برخی از نشانه های قدرت خود را به شما نشان دهد؛ بی تردید در این [واقعیت] برای هر شکیبای سپاس گزاری نشانه هایی [از توحید، قدرت و ربوبیت خدا] ست. (۳۱) و چون آنان را [در دریا] موجی [به دنبال موجی] مانند ابرهای سایه انداز فرو پوشد، خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او [از هرگونه شرکی] خالص می کنند، می خوانند، و زمانی که آنان را به خشکی می رساند برخی از آنان به راه میانه و معتدل [که راه توحید است] می روند [و برخی پیمان می شکنند] و آیات ما را جز هر پیمان شکن خائن و کفر پیشه ای انکار نمی کند. (۳۲) ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، و بترسید از روزی که هیچ پدری چیزی [از عذاب دوزخ را] از فرزندش دفع نمی کند، و نه هیچ فرزندی دفع کننده چیزی از [عذاب] پدر خویش است. بی تردید وعده خدا حق است، پس زندگی دنیا شما را نفریبد، و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت] خدا مغرور کند. (۳۳) یقیناً خداست که دانش قیامت فقط نزد اوست، و [تنها او] باران را نازل می کند، و [اوضاع و احوال] آنچه را در رحم هاست می داند؛ و هیچ کس نمی داند فردا چه چیزی [از خیر و شر] به دست می آورد، و هیچ کس نمی داند در چه سرزمینی می میرد؛ بی تردید خدا دانا و آگاه است. (۳۴)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: ان شاء الله زندگی تان منور به نور قرآن و منور به نور اهل بیت علیهم السلام باشد اشاره‌ی قرآنی امروز را حاج آقا رنجبر بفرمایند و در ادامه خدمت ایشان و شما باشیم.

حاج آقا رنجبر: درخت انار اگر همیشه کنار آب باشد و همیشه آب کنارش باشد میوه اش ترش می‌شود میوه‌ی درخت انار وقتی شیرین می‌شود که گاهی کنارش آب باشد گاهی هم نباشد. انسان هم دقیقا مثل درخت انار است در نگاه قرآن. وقتی زندگی اش شیرین می‌شود خودش شیرین می‌شود که گاهی کنار امکانات باشد گاهی نباشد. اگر همیشه امکانات در کنارش باشد و همیشه در کنارش امکانات باشد این زندگی شیرینی نخواهد داشت به همین خاطر خداوند گاهی وقت‌ها بعضی چیزهایی که شما می‌خواهید را به شما می‌دهد بعضی چیزهایی را که می‌خواهی به تو نخواهد داد به خاطر این است که زندگی تو اگر بخواهد شیرین شود راهش این است که مگر این که تو را نخواهد و بخواهد زندگی ات را تلخ بکند آن وقت تمام درهای آسمان به قول قرآن روی شما باز می‌شود دست به خاکستر می‌زنی طلا می‌شود وگرنه اگر بخواهد زندگی ات شیرین بشود با داشتن و نداشتن است با دادن و ندادن است به همین خاطر می‌گوید ببین وقتی ما به تو یک چیزی می‌دهیم شاکر باش وقتی هم به تو نمی‌دهیم صابر باش صبور باش ما می‌خواهیم زندگی خودت شیرین شود و اگر در وقت نداشتن‌ها صابر بودی و در وقت داشتن‌ها شاکر بودی می‌دانی ما با تو چه کار می‌کنیم؟ ما همان چیزی به تو می‌دهیم که مولوی از ما می‌خواست

دیده‌ای خواهم سبب سوراخ کن

یک چشم بینا به تو می‌دهیم همه چیز را آیات ما می‌بینی «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ‌ شَكُورٍ‌» (لقمان/31) می‌گوید ببین یک آیاتی در این جا وجود دارد یک آینه هایی وجود دارد که تو به وسیله‌ی آن‌ها می‌توانی یک چیزهایی ببینی و این آیات برای کسی است که هر کسی فرقی نمی‌کند دو ویژگی داشته باشد یکی صبار باشد خیلی صبور باشد یکی هم شکور باشد شاکر باشد یعنی در وقتی که ما چیزی به او نمی‌دهیم دست از پا خطا نکند صبوری بکند و وقتی هم که چیزی به او می‌دهیم شکور باشد شاکر باشد

شریعتی: ان شاء الله خدا به همه‌ی ما این چشم آیه بین را عنایت بکند و اهل صبر و شکر باشیم. فرازهای زیارت جامعه‌ی کبیره را در بخش دوم گفتگو با حاج آقا رنجبر مرور می‌کنیم و شرحش را می‌شنویم رسیدیم به این فراز اَلسَّلامُ عَلی اَئِمَهِ الهُدی وَ مَصابیحِ الدُّجی (زیارت جامعه کبیره) مصابیح دجی فکر می‌کنم بخشی اش مانده بود

حاج آقا رنجبر: روشنی مال چراغ است نه نام چراغ. خود چراغ است این فضا را روشن کرده است نه نام چراغ. خود فروردین است که گل به باغ و باغچه می‌آورد نه نام فروردین.

نام فروردین نیارد گل به باغ * * * شب نگردد روشن از نام چراغ

اسم گفتی رو مسمّا را بجوی * * * ماه در بالاست نی در آب جو

هیچ اسمی بی مسمّا دیده‌ای * * * یا ز گاف و لام گل گل چیده ای؟

تا قیامت عارف از می ‌مِی کند * **  تا نشوند می‌مستی کی کند

یک کسی شب تا صبح بگوید می‌مِی مست می‌شود؟ نام می‌که مستی نمی‌آورد یک کسی بگوید گل گل گلی به دستش می‌آید؟ با حلوا حلوا که دهان شیرین نمی‌شود. چراغ چراغ جایی روشن نمی‌شود اهل بیت وقتی می‌گویند ما مصابیح هستیم ما چراغ هستیم یعنی ببین با اسم ما مشکل تو حل نمی‌شود با حسین حسین گفتن فقط، با کتیبه زدن فقط، مشکلت حل نمی‌شود. من باید بیایم در زندگی ات مرام من مسلک من روش من منش من شیوه‌ی من باید بیاید در زندگی تو تا زندگی ات روشن شود ما چراغیم ما اگر بیاییم تعالیم ما اگر بیاید در زندگی شما، زندگی شما روشن می‌شود نه نام ما. یک تعبیری دارد امام صادق علیه السلام خیلی تعبیر عجیبی است قَوْمٌ یَزَعَمُونَ اَنّی اِمامُهُمْ (خصال صدوق، جلد 2، صفحه 27) یک عده‌ای فکر می‌کنم که من امام آن‌ها هستم خیال می‌کنند وَ اللّهِ ما اَنَالَهُمْ بِاِمامٍ به خدا قسم من امام این‌ها نیستم لَعَنَهُمُ اللّهُ خدا این‌ها را لعنت بکند کُلَّما سَتَرتُ سَتْراً هَتَکُوهُ هر چه من پرده پوشی می‌کنم آن‌ها پرده دری می‌کنند آن وقت سنگ ما را به سینه می‌زنند می‌گویند ما از شیعیان امام صادق هستیم خب من که پرده پوش هستم من وقتی خطایی از کسی می‌بینم پرده دری نمی‌کنم او را به دیگران منعکس و منتقل نمی‌کنم تو که کوچکترین خطا می‌شنوی نه که می‌بینی عالم و آدم را خبردار می‌کنی می‌گوید خدا لعنت کند این‌ها را من امام این‌ها نیستم اِنَّما اَنَا اِمامُ مَن اَطاعَنی من امام کسی هستم که پا جای پای من بگذارد پشت سر من راه بیفتد نه فقط اسم من را سر زبان داشته باشد چرا؟ چون ما چراغیم اسم چراغ جایی را روشن نمی‌کند خود چراغ باید بیاید تا روشن شود. خود چراغ که بیاید زندگی روشن می‌شود همه چیز روشن می‌شود عالم روشن می‌شود همین قرآن بدون نور این‌ها تاریک است اگر نام خودش را نور گذاشته در کنار این‌ها نور است اگر این‌ها نباشند همین قرآن گمراه می‌کند به ادعای خودش «يُضِلُّ بِهِ كَثِيرً‌ا» (بقره/26) می‌گوید خیلی‌ها با همین قرآن گمراه می‌شوند چرا؟ چون قرآن را از اهل بیت جدا کردند. شما اهل بیت را از قرآن جدا کنید قرآن بی معنا می‌شود نمی‌توانید به حقیقت معنای قرآن راه پیدا بکنید من نمونه عرض می‌کنم قرآن می‌گوید «لَا تُسْرِ‌فُوا» (انعام/141) ‌اسراف نکنید این لا تسرفوا را بدون امام صادق اصلا نمی‌شود فهمید امکان ندارد شما بفهمید که لا تسرفوا یعنی چه؟ عن إسحاق بنِ عَمّارٍ (بحارالانوار، جلد 79، صفحه 317، حدیث 1) یک کسی به نام اسحاق بن عمار خدمت امام صادق علیه السلام بود قَالَ يكونُ للمؤمِنِ عَشرَةُ أقْمِصَةٍ یک آدم مومن می‌تواند ده دست لباس داشته باشد مثلا ده پیراهن داشته باشد ده کت و شلوار داشته باشد قالَ نَعَم ‌حضرت فرمود چه اشکالی دارد داشته باشد. قَالَ وَ عِشرينَ بیست دست داشته باشد مثلا بنده می‌خواهم بیست دست کت و شلوار داشته باشم قالَ نَعَم فرمود اشکالی ندارد داشته باشد حضرت فهمید که او اسراف را نفهمیده یک لا تسرفوا در قرآن شنیده ولی نفهمیده فرمود و ليسَ ذلكَ مِنَ السَّرَفِ این که کسی ده دست بیست دست لباس داشته باشد اسراف نیست إنّما السَّرَفُ بلکه اسراف می‌دانی چیست؟‌ أن تَجعَلَ ثَوبَ صَونِكَ ثَوبَ بِذْلَتِكَ اسراف این است که مصرفت بی جا باشد لباس رسمی را در جای غیر رسمی بپوشی مثلا جناب عالی با کت و شلوار بروی سر شالیزار می‌گوید اسراف این است آن چیزی که تو شنیدی و فهمیدی نیست اگر امام صادق این اسراف را برای ما معنا نکند یک کسی دو دست لباس ببیند می‌گوید تو که یک دست داشتی این اسراف است اسراف را دارد برای شما معنا می‌کند. قرآن می‌گوید فَلَا يُسْرِ‌ف فِّي الْقَتْلِ (اسراء/31) در قتل نباید اسراف بشود یعنی چه؟ یعنی زیاده روی نشود؟ یعنی صد نکشید پنجاه را بکشید؟ نه می‌گوید جا به جا نکشید همان که سعدی می‌گفت

گنه کرد در بلخ آهنگری * * * به شوشتر زدند گردن مسگری

الآن متاسفانه در کتاب هایی که در دانشگاه‌های خود ما هم تدریس می‌شود در رشته‌های علوم انسانی در رشته‌ی ارتباطات یک اصلی مطرح می‌کنند به نام اصل قربانی می‌گوید اگر در یک جامعه‌ای یک اتفاقی حادثه‌ای رخ داد که آن جامعه ملتهب شد خیلی سریع باید دست به کار شویم که این التهاب را از جامعه کم کنیم یک راهش قربانی است یک کسی را بیندازید وسط بگویید مقصر این بود این که هواپیما سقوط کرد عاملش این آقا بود اصل قربانی. قرآن می‌گوید اصل قربانی ممنوع «فَلَا يُسْرِ‌ف» (اسراء/33) نباید جا به جا بکنی. خطای یک کس دیگری پای یک کس دیگری پس اسراف یعنی جا به جا کردن. روایت داریم اگر کنار دریا باشی یک کف آب برداری بریزی در ساحل می‌گوید اسراف است چرا اسراف کردی؟ چون جا به جا کردی؟ این آب باید در دریا باشد چرا ریختی در ماسه ها. شیر آب دارد چکه می‌کند می‌گوید این اسراف است چرا؟ این آب است تمیز است زلال است پاک است باید تشنه‌ای را سیراب بکند یک میوه را شستشو بدهد یک ظرفی را پاک بکند چرا دارید می‌ریزید فاضلاب. جا به جا می‌کند. مجاوزه از حد است از حد خودش بیرونش می‌بری در یک حد دیگری قرارش می‌دهی. «وَكُلُوا وَاشْرَ‌بُوا» (اعراف/31) ‌بخورید بیاشامید «وَلَا تُسْرِ‌فُوا» (اعراف/31) اسراف نکنید یعنی جا به جا نکنید هر چیزی باید در جای خودش مصرف شود شیخ بهایی گفته بود من میوه را قبل از غذا می‌خورم چون قرآن میوه را قبل از غذا یاد کرده «وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُ‌ونَ، وَلَحْمِ طَيْرٍ‌ مِّمَّا يَشْتَهُونَ» (واقعه/21-20) می‌گوید اول میوه گفت بعد گوشت گفت که قبل از غذا است می‌گوید چینش‌های قرآن بی حساب نیست من میوه را قبل از غذا می‌خورم الآن علمای تغذیه می‌گویند میوه قبل از غذا موجب هضم غذا است بعد از غذا مایه‌ی تخمیر است و اصلا سمی می‌کند غذا را می‌گوید «وَلَا تُسْرِ‌فُوا» (اعراف/31) میوه را باید ‌بدانید کجا بخورید من می‌گویم بخورید عیبی ندارد ولی جایش را هم بدان جا به جا نکن بعد از غذا نخورید «وَكُلُوا وَاشْرَ‌بُوا» (اعراف/31) آب را بنوش ولی در جای خودش وسط غذا نه. معده وقتی شما دارید غذا می‌خورید مثل منقلی است که حبه‌های ذغال در آن روشن هستند دارند ایجاد انرژی می‌کنند ایجاد گرما می‌خورند حالا شما یک لیوان آب بریز رویش دود می‌کند دودش چشمت را اذیت می‌کند این هایی که متخصص تغذیه هستند این معده مثل همان منقل است این لقمه‌ها مثل همان حبه‌های گداخته است با یک حرارتی دارد سوخت و ساز می‌شود تا یک انرژی در شما تولید بکند شما یک لیوان آب وسطش می‌نوشی این مثل همان لیوان آبی است که روی حبه‌های ذغال روی منقل می‌ریزید آن جا دود می‌کند این جا گازهایی از خودش متصاعد می‌کند شما اسمش را می‌گذارید نفخ می‌گویید من نفخ دارم یکی از عوامل نفخ همین است خب می‌گوید آب می‌خوری در جای خودش جا به جا نکن پس امام صادق علیه السلام اگر نباشد شما اسراف را نمی‌فهمید جور دیگری می‌فهمید غلط می‌فهمید

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group