پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

94-03-17-حجت الاسلام والمسلمین رنجبر-(شرح زیارت جامعه کبیره

موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
تاريخ پخش: 94/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را *** دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز *** باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون *** نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل *** هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت *** روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند *** گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند *** اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی *** کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد *** دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینه سکندر جام می است بنگر *** تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند *** ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود *** ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را


شریعتی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما بینندگان عزیز و حاج آقای رنجبر خیلی خیلی خوش آمدید
حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و بینندگان خوب عرض سلام و ادب و احترام دارم
شریعتی: سلامت باشید شرح غزلیات حافظ طبق معمول در بخش اتبدایی گفتگویمان با حاج آقای رنجبر که فرمود آیینه‌ی سکندر جام می‌است بنگر
حاج آقا رنجبر: این کبوترها پرنده‌ها مرغان هوایی اگر بخواهند از زمین بلند شوند یک پروازی داشته باشند آسمانی باشند نیاز دارند به یک سطح اتکا یعنی باید به یک چیزی تکیه بکنند تا بتوانند پر کنده شوند و بالا شوند حالا سطح اتکا هر چیزی می‌تواند باشد می‌تواند شاخه‌ی یک گل باشد می‌تواند لبه‌ی یک حوض باشد می‌تواند حتی یک کیسه‌ی زباله باشد یعنی یک کیسه‌ی زباله هم می‌تواند زمینه‌ای باشد برای پرواز و آسمانی شدن او حافظ یک مرغ هوایی است یک پرنده‌ی آسمانی است لذا هر چیزی می‌تواند زمینه‌ی اوج و پرواز او باشد می‌تواند سطح اتکای او باشد گاهی وقت‌ها هلال ماه را در آسمان می‌بیند و از همان جا پر می‌کشد به آسمان قیامت هلال را که می‌بیند به یاد داس می‌افتد چون یک حالت داس مانندی دارد از داس ذهنش به مزرعه می‌شود و به درو و از آن جا به این که الدُّنْیا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ (غوالى اللئالى، جلد 1، صفحه 267) است و از آن جا به این که آخرت یک فضایی است که آدم‌ها بر سر کاشته‌های خودشان می‌نشینند کَمَا تَزرَع تَحصُد (شرح غرر, ج 4, ص 623) امیرالمومنین فرمود هر چه کاشتی آن روز درو می‌کنی لذا می‌گوید مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو *** یادم از کشته‌ی خویش آمد و هنگام درو. گاهی هم نه یک زباله سطح اتکایش می‌شود و از همان نقطه پر می‌کشد و پرواز می‌کند مثل همه‌ی ما ماجرای اسکندر مقدونی را شنیده نقل می‌کنند در افسانه‌ها که اسکندر مقدونی در کنار دریای اسکندریه یک برج بلند بالایی ساخته بود به ارتفاع هفتاد متر در آن زمان بالای آن برج هم یک فانوسی روشن بود که شب‌ها مراقب‌ها نگهبان‌ها می‌توانستند اطراف را پیرامون را خوب ببینند و رصد کنند برای این که شعاع بیشتری مورد دید و دیدبانی قرار بگیرد یک ابتکاری به خرج داد گفت یک آیینه‌ای بسازند از آهن صیقل دادند که حالت نقره‌ای پیدا کرد و آیینه وار شد گفت این را بگذارید پشت آن شعله‌ی فانوس تا انعکاسش شعاع بیشتری را داشته باشد همین کاری که الآن در چراغ‌های اتومبیل می‌کنند پشت چراغ قابی هست آیینه وار است نور را منعکس می‌کند اگر نباشد مثلا پنج متر شعاع روشنایی اش است وقتی باشد چهل پنجاه متر می‌شود اولین بار می‌گویند اسکندر این کار را کرد وقتی که این آیینه‌ی مقعر را گذاشتند شعاع دید خیلی فراوان و زیاد شد یعنی جاهایی که پنهان بود پیدا شد آشکار شد حافظ این را شنیده و شنیده که همین اسکندر حمله کرد به داریوش سوم به آن سرزمینی که در قلمرو داریوش سوم بود که قلمرو بسیار وسیعی هم بود به همین خاطر به آن می‌گفتند دارای دارایان از بس قلمرو حکومتش وسعت داشت این را هم شنیده حالا از همین جا پرواز می‌کند می‌گوید آیینه‌ی سکندر جام مِی. است بنگر *** تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا می‌گوید آن آیینه‌ی اسکندری که شنیدی آیینه‌ی اسکندر واقعی نیست واقعی اش چیست؟ جام مِی. است یعنی آن چیزی است که تو را به معرفت برساند معرفت آیینه‌ی اسکندر است چطور ما آیینه‌ی اسکندر شعاع دید را وسیع می‌کرد و آن معرفت است که نا پیداها را پیدا می‌کند آن افق‌های تیره و تار را برای تو روشن می‌کند تو اگر اهل معرفت شوی شعاع دیدت خیلی وسیع تر از این می‌شود خیلی پنهان‌ها برای تو آشکار می‌شود اسرار‌ها برای تو هویدا می‌شود می‌گوید آیینه‌ی سکندر جام مِی. است بنگر حواست را جمع بکن جای دیگر نرو آن‌ها افسانه است این است که حقیقت دارد آن وقت این جام مِی. وقتی آمد در زندگی ات و اهل معرفت شدی بر تو عرضه دارد به تو نشان می‌دهد برایت به تماشا می‌گذارد احوال ملک دارا. ملک یعنی ملک وجود خودت سرزمین وجود خود که از آن خداوند دارا است از آیینه‌ی سکندر به کجا رفت؟ از دارا داریوش سوم به کجا رفت؟ از ملک و سرزمین به کجا رفت. یعنی این سرزمین یک سکویی شد برایش تا به سمت ملک وجود آدمی پرواز بکند داریوش بهانه‌ای شد دارا بودن او بهانه‌ای شد تا به خداوند مالک و دارا پر بکشد همه چیز برای حافظ سکوی پرتاب آیه و نشانه است همین که امام کاظم علیه السلام فرمود مَا مِن شَیءٍ تَراهُ عَینَاک إلّا وَ فِیه مَوعِظَه (بحارالانوار، ج 78، ص 319) چشمت به هر چه افتاد برای تو یک پندی دارد یک موعظه‌ای دارد اگر می‌شنوی آیینه‌ی سکندر یک پندی بگیر اگر می‌شنوی ملک دارا یک درسی بگیر همین‌ها را نصب العین خودش قرار داد باور کرد این حرف‌ها را معتقد بود به این حرف‌ها آیینه‌ی سکندر جام مِی. است بنگر *** تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت *** روز تفقدی کن درویش بی نوا را کرامت یعنی بزرگواری‌ای صاحب کرامت یعنی‌ای جوانمرد‌ای کریم‌ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت چیزی که به خاطر یک اتفاق و رویداد مبارک در زندگی از سر سپاس به فقرا به نیازمندان پرداخت می‌شود به آن شکرانه می‌گویند مثلا شما آرزو داشتید در یک کنکوری موفق باشید و شدید بعد از سر شکر و سپاسگزاری یک مبلغی به نیازمندی کمک می‌کنید به این مبلغی که کمک می‌کنید می‌گویند شکرانه حالا حافظ می‌گوید سلامت کم نعمتی نیست تندرسی کم موهبتی نیست شکرانه‌ی سلامت بیا کرامت کن بیا دست به جیب شو بیا گرهی را باز کن ابرها وقتی می‌بارند تماشایی اند وقتی نمی‌بارند تماشایی نیستند وقتی نمی‌بارند دلگیرند دل آدم می‌گیرد گرفته است می‌گوید تو هم وقتی دارا هستی دولت مند هستی مثل ابر تیره و تار هستی دلگیر هستی برای دیگران بیا دل گشا باش کی دل گشا هستی وقتی گره گشا باشی وقتی نثاری بارشی داشته باشی‌ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت *** روزی گاه گاهی نمی‌گویم همیشه تفقدی کن یعنی حالی بپرس جویای احوال شو درویش بی نوا را نوا به معنای طعام بی نوا یعنی بی غذا گرسنه گفت این سخا شاهی است از باغ بهشت *** وای او کز کس چنین شاخی بهشت می‌گوید خداوند شاخه‌ای از درخت طوبی در آسمان آویز کرده که آدم‌ها این شاخه را بگیرند و بالا بیایند و خودشان را به باغ بهشت برسانند این هم همان سخا و بارش و بخشش و دهش است و اگر رسید دستت به درخت می‌رسید به آن چه که باید برسید آن سرزمین امن و آرامش و آسایش‌ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت *** روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است *** با دوستان مروت با دشمنان مدارا
این حلاوتی که شما احساس می‌کنید به خاطر این است که این مرد این راه را طی کرده از یک راه طی شده دارد سخن می‌گوید این غنچه‌ها یک پوسته‌ی سبزی گرداگردشان هست نسیم می‌آید این پوسته‌ی سبز را کنار می‌زند این پرده‌ی سبز را کنار می‌زند می‌شکافد و گل شکفته می‌شود و عطر و بوی آن منتشر می‌شود آیات قرآنی مثل غنچه اند بسته اند فروبسته اند گره دارند اهل تفسیر می‌آیند نقش نسیم را بازی می‌کنند این پرده را از روی آیات برمی‌دارند غنچه‌ی آیات را گل می‌کنند به همین خاطر به کار آن‌ها تفسیر گفته می‌شود تفسیر یعنی پرده برداشتن حالا حافظ می‌گوید دو حقیقت در عالم است که غنچه است در پرده است اگر تفسیر شود یعنی اگر پرده از روی آن دو حقیقت برداشته شود تو به آسایش دو گیتی راه پیدا می‌کنی همان است که می‌خواهیم آسایش دو گیتی مگر نمی‌خواهیم آسوده شویم مگر نمی‌خواهیم خلاص شویم مگر نمی‌خواهی آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است پرده برداشتن از روی این دو حقیقت دو حرف حساب است با دوستان مروت در زندگی کسانی با شما دوست هستند با این‌ها با جوان مردی رفتار بکنید با دشمنان مدارا اما با دشمنان خودتان با نرمی با نرمش با رفق با مدارا همان کاری که خود خدا با دشمنانش می‌کرد فرعون دشمن خدا بود و کافر هم بود خدا با شدت و غلظت با او رفتار نکرد به موسی به هارون گفت حالا که می‌روید پیش او با نرمی «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا» (طه/ 44) این نرمی در سخن را هم یاد داد به آن‌ها در یک جایی می‌گوید به او بگویید تو دوست نداری پاک شوی؟ با نرمش با او صحبت بکنید با دشمنان خودتان با مدارا منتها این مدارا تا وقتی است که زبان مدارا را بفهمد زبان نرمی و نرمش را بفهمد اگر نفهمید مرحله‌ی بعد «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ‌» (فتح/ 29) است یعنی با کفار هم در ابتدا شما حق ندارید با شدت و غلظت رفتار بکنید شاید نرمش جواب بدهد شاید نرمش او را متنبه بکند اگر نرمش او را متنبه می‌کند اگر این راه را طی کردی نتیجه نگرفتی آن وقت نوبت غلظت می‌شود همین کاری که خدا باز با فرعون کرد وقتی زبان نرمش و مدارای موسی را نفهمید او را غرق کرد اولین رفتار مدارا است اگر جواب نگرفتیم آن وقت شدت داریم همان کاری که خود خدا با فرعون کرد این را به نمایش گذاشته
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
شریعتی: اگر سوء استفاده کردند
حاج آقا رنجبر: این یعنی برنمی‌تابند اگر این مدارا این نرمش را برنتافتند سوء استفاده کردند آن جا نوبت شدت است همان که به پیامبر فرمود باید با شدت برخورد کرد.
شریعتی: این نکته هم اشتباه نشود اطرافیان ما جزء دشمنان ما نیستند
حاج آقا رنجبر: درست است این هم هست نه اصلا دشمن است در ظاهر ما حمل بر دشمنی می‌کنیم می‌گوید با این‌ها مثل با کفار رفتار نکن شدت و غلظت برای این نیست
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند *** اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
در دیوان حافظ دو بیت است که خیلی جنجال برانگیز است یعنی حافظ را کاملا متهم می‌کنند یکی اش همین بیت است متهم می‌کنند به این که حتی مسلمان هم نیست نه تنها شیعه نیست سنی هم که نیست اصلا مسلمان نیست یک روایتی است از وجود نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعضی‌ها هم گفتند منسوب به آن نازنین است فرمود اَلخَمر اُمُّ الخَبائِث (نهج الفصاحه، ح 1544) شراب مادر پلیدی‌ها است یعنی اگر پای شراب در زندگی باز شد پلیدی پشت پلیدی پایش باز می‌شود و وارد زندگی انسان می‌شود انسان تن به هر آلودگی خواهد داد حالا حافظ می‌گوید این که گفتند شراب ام الخبائث است اشهی لنا و احلی خیلی خواستنی تر است خیلی شیرین تر است برای ما این‌هایی که ارادتمندان به حافظ اند وقتی به این جا می‌رسند اصلا سکوت می‌کنند و سریع عبور می‌کنند نمی‌ایستند و آن‌هایی که با حافظ موضع دارند و زاویه دارند همین جا می‌ایستند که بسم الله ببین حالا درستش کن دیگر از این صریح تر؟ از این شفاف تر؟ در حالی که اگر در دیوان حافظ ما یک بیت داشته باشیم که در اوج هنر و در اوج درخشش باشد همین بیت است و اگر یک بیت داشته باشیم که حافظ در آن جا به عزت و عظمت از شریعت نبوی یاد کرده همین بیت است البته در جاهای دیگر هم حافظ به صراحت ارادت خودش را به ساحت این شریعت اظهار کرده است یک جایی می‌گوید فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم ما واجبات الهی را روی سر می‌گذاریم فرموده به کسی بد نکنید نمی‌کنیم آن چه گویند روا نیست نگوییم رواست اگر گفتند فلان چیز جایز نیست ما نمی‌گوییم جایز است مثلا اگر گفتند شراب جایز نیست ما هم می‌گوییم جایز نیست به صراحت می‌گوید ولی این چندان هنرمندانه نیست اما در این بیت در اوج هنر همین حقیقت را یاد می‌کند آن تلخ وش به شراب می‌گویند تلخ وش چون به تلخی می‌زند تلخ مانند است تلخ مزه است می‌گویند شراب هر چه تلخ تر باشد سکر و مستی اش هم بیشتر است آن تلخ وش که صوفی، صوفی یک معنایی دارد همان معنایی که سر زبان همه هست کسانی که اهل خانقاه هستند متصوفه هستند و این‌ها چون پشمینه پوش بودند لباس پشمینه‌ای به تن می‌کردند صوف هم یک معنایش این بود صوفی گفته می‌شود صوفی از نگاه شریعت ما بسیار مطرود و منفور است وجود نازنین امام صادق علیه السلام روایات بسیار سنگینی دارد درباره‌ی این قوم و جماعت در سفینة البحار این‌ها را به عنوان انسان‌های ملعون و مطرود از رحمت الهی یاد می‌کند حافظ هم به شدت با این جماعت درگیر است و با شدت تمام به این‌ها هجمه می‌کند
صوفی شهر بین لقمه‌ی شبهه می‌خورد *** پار دمش دراز باد این حیوان خوش علف
می‌گوید این‌ها حیوان اند یک مقدار افسارشان را دراز تر بکنید تا بیشتر بچرند فربه تر شوند زودتر شرشان کنده شود بروند پی کار خودشان یا صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد می‌گوید کارشان همین است یک دامی پهن می‌کنند شروع می‌کنند به حقه بازی کردن اما یک معنای دیگری هم صوفی دارد که آن معنا کمتر به آن توجه می‌شود و آن هم این که صوفی یعنی کسی که متصف باشد به اوصاف الهی برخوردار باشد از اوصاف الهی خدا ستار است او هم ستار باشد خدا کریم است او هم کریم باشد خدا اهل عفو و مغفرت است او هم اهل عفو و مغفرت باشد این هم یک معنای صوفی است که صوفی به این معنا همه‌ی انبیاء همه‌ی اولیا را شامل می‌شود پیامبر سر سلسله‌ی این‌ها می‌تواند باشد چون تمام صفات الهی در وجود این نازنین تجلی کرده است حالا حافظ از صوفی منظورش در این جا همین است می‌گوید آن تلخ وش که صوفی که این پیامبر نازنین متصف به اوصاف الهی آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند مادر پلیدی‌ها خواهند اشهی لنا و احلی خواستنی تر است و شیرین تر است برای ما چه خواستنی تر است
چه شیرین تر است؟ آن تلخ وش؟ این شراب؟ نه ابدا این خواندن پیامبر این فرموده‌ی پیامبر این سخن پیامبر این کلام پیامبر که فرمود اَلخَمر اُمُّ الخَبائِث خیلی برای ما خواستنی است و احلی خیلی برای ما شیرین است از شیرینی‌هایی که برای دیگران شیرین است نمونه اش را می‌گوید من قبله العذارا قبله به معنای بوسیدن است پیامبر هم می‌فرمود اَکثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ اَوْلادِکُمْ فَاِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً ( رسائل الشیعه، ج 15، ص 203 و202) هر چه می‌توانید بچه هایتان را ببوسید هر بوسه‌ای که بر گونه‌ی فرزندان خود می‌زنید مقام و منزلتی در بهشت نصیب شما خواهد شد عذارا یعنی دخترکان می‌گوید این‌هایی که در عالم هوس و هوس بازی هستند یک شیرینی‌هایی دارند شیرین ترین کارشان این است بوسه‌ای بر گونه‌ای می‌گوید ولی لذت‌هایی که پیش ما است یک جنس دیگری است آن چیزی که پیش ما خیلی لذیذ است و خیلی شیرین است و خیلی خواستنی است این سخن پیامبر است این سخن پیامبر آن قدر برای ما شیرین است که آن شیرینی پیش این چیزی نیست اشهی و احلی برمی‌گردد به فرمایش پیامبر طبق قوانین ادبی کسانی که آشنا باشند می‌دانند اَلاَقرَب یَمنَعُ الاَبعَد می‌گویند وقتی شما دو مرجع ضمیر دارید یکی دورتر یکی نزدیک است بفهم به آن نزدیک تر و گاهی مرجع ضمیر مصدری است که از یک فعل فهمیده می‌شود «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَ‌بُ لِلتَّقْوَى» (مائده/ 8) می‌گویند هو را به عدلی که از اعدلوا دیده می‌شود ضمیر این جا می‌خورد به خواندنی که از خواند خوانده می‌شود
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند *** اشهی لنا و احلی من قبلة العذرا
شریعتی: خیلی ممنون استفاده کردیم در بخش بعدی هم خدمت حاج آقای رنجبر هستیم و فرازهای ناب زیارت جامعه را مرور می‌کنیم مشرف می‌شویم به محضر قرآن کریم صفحه‌ی 470 قرار امروز ما است با توجه به طرح خانه‌های نورانی دوستانی که داوطلب هستند محافل قرآنی در منازل نورانی شان برگزار شود برنامه‌ی سمت خدا بانی شده تا 14 جلد قرآن کریم اهدا بکند دوستانی که داوطلب هستند در سایت ما قید شده یک اتفاق بسیار مبارک و آن این که طرح ما مزین است به نام حضرت خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها. آیات 26 ام تا 33 ام سوره‌ی مبارکه‌ی غافر در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
وَقَالَ فِرْ‌عَوْنُ ذَرُ‌ونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَ‌بَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ‌ فِي الْأَرْ‌ضِ الْفَسَادَ ﴿٢٦﴾ وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَ‌بِّي وَرَ‌بِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ‌ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ ﴿٢٧﴾ وَقَالَ رَ‌جُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْ‌عَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَ‌جُلًا أَن يَقُولَ رَ‌بِّيَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّ‌بِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِ‌فٌ كَذَّابٌ ﴿٢٨﴾ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِ‌ينَ فِي الْأَرْ‌ضِ فَمَن يَنصُرُ‌نَا مِن بَأْسِ اللَّـهِ إِن جَاءَنَا قَالَ فِرْ‌عَوْنُ مَا أُرِ‌يكُمْ إِلَّا مَا أَرَ‌ى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّ‌شَادِ ﴿٢٩﴾ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ ﴿٣٠﴾ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّـهُ يُرِ‌يدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ﴿٣١﴾ وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ ﴿٣٢﴾ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِ‌ينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّـهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣٣﴾
ترجمه:
فرعون گفت: مرا بگذارید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را [برای نجات خود] بخواند، چون من می ترسم دین شما را تغییر دهد، یا در این سرزمین فساد و تباهی به بار آورد! (۲۶) و موسی گفت: من از هر متکبر سرکشی که به روز حساب ایمان ندارد به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم. (۲۷) و مرد مؤمنی از خاندان فرعون که ایمانش را پنهان می داشت، گفت: آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من خداست؟ و بی تردید از سوی پروردگارتان برای شما دلایل روشنی آورده است، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان خود اوست، و اگر راستگو باشد برخی از عذاب هایی که به شما وعده می دهد به شما خواهد رسید؛ زیرا خدا کسی را که اسراف کار و بسیار دروغگوست، هدایت نمی کند. (۲۸) ای قوم من! امروز فرمانروایی و حکومت برای شماست که در این سرزمین پیروز هستید، ولی اگر عذاب خدا به سوی ما آید، چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت: من جز آنچه را [صواب] می بینم [و به آن یقین دارم و آن انکار موسی و کشتن او و تقویت حکومت من است] به شما ارائه نمی کنم، و شما را جز به راه راست هدایت نمی کنم. (۲۹) و آن مرد مؤمن گفت: ای قوم من! بی تردید من بر شما از روزی مانند روز [عذاب] گروه ها [یی که پیامبران را تکذیب کردند] می ترسم (۳۰) چون سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که پس از آنان بودند؛ و خدا ستمی بر بندگان نمی خواهد [این بندگانند که بر خود ستم روا می دارند.] (۳۱) و ای قوم من! بی تردید من از روزی که مردم یکدیگر را [برای نجات خود از عذاب] ندا می دهند بر شما می ترسم؛ (۳۲) روزی که [به علت شدت عذاب] پشت کنان از این سو به آن سو فرار می کنید [ولی از هر سو که می روید، برگردانده می شوید و] شما را [در برابر عذاب خدا] هیچ نگه دارنده ای نیست؛ و هر که را خدا [به سبب کبر و عنادش] گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. (۳۳)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم ان شاء الله به برکت این آیات نورانی هر چه خیر و برکت است بیاید به سمت خانه‌های شما دوستان گفتند ایام امتحان است دعا کنید ان شاء الله دانش آموزان دانشجویان طلاب در امتحانات موفق باشند. اشاره‌ی قرآنی امروز را بفرمایید
حاج آقا رنجبر: صبح که خورشید مایل می‌تابد به یک دیواری این دیوار یک سایه‌ی خیلی بلند و درازی پیدا می‌کند اگر دیوار خودش دو متر است سایه اش مثلا می‌شود بیست متر هر چه خورشید بالا و بالاتر می‌آید این سایه آرام آرام به خود دیوار برمی‌گردد مولوی هم همین را می‌گفت چون که دیوار افکند سایه‌ای دراز *** باز گردد سوی او آن سایه باز
و این در حقیقت اشاره است به یک حقیقت قرآن که از جمله حقایقی است که قرآن روی آن تاکید فراوانی دارد من ندیدم سخنی این همه تکرار در قرآن داشته باشد که اعمال شما رفتار شما دقیقا شبیه سایه است هر چه باشد به خود شما برمی‌گردد دیر یا زود در همین آیاتی هم که تلاوت شد یک فرازش همین بود آن مومن آل فرعون گفت با موسی چه کار داری ببینید وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ اگر واقعا دروغ می‌گوید و پیامبری در کار نیست نتیجه‌ی دروغش زیان دروغش به خودش برمی‌گردد به کس دیگری برنمی‌گردد این هندسه‌ی عالم را دارد تصویر می‌کند ترسیم می‌کند که هر چه باشد هر چه کنی به خود کنی *** گر همه نیک و بد کنی
شریعتی: خیلی ممنون یک اتفاق خوبی هم افتاده در طرح خانه‌های نورانی به انضمام قرآن‌هایی که خدمت شما اهدا می‌کنیم یک سی دی هم است شرح و تفسیر هر جزء قرآن است برای سی روز که توسط کارشناسان عزیز ما این تفاسیر بیان شده. برویم وارد فضای زیارت جامعه‌ی کبیره شویم.
حاج آقا رنجبر: وَ رَحمَة اللهَ وَ بَرَکَاتُهُ یک شیشه‌ی عطر خالی وقتی دست من و شما می‌افتد چه کار می‌کنیم؟ اگر نکوبیم به یک سنگی می‌گذاریم کناری اما همین شیشه‌ی عطر را وقتی شما می‌دهی دست یک عطار دست یک عطر فروش آن را پر می‌کند سرشار می‌کند لبریز می‌کند از عطر انسان مثل همان شیشه‌ی خالی عطر است خودش را به دست هر کسی بدهد اگر او را نشکند او را خورد نکند بی اعتنا او را در یک کناری قرار می‌دهد اما وقتی خودش را به خدا بسپارد خدا او را لبریز و سرشار می‌کند از رحمت خودش از برکات خودش لذا در زیارت جامعه داریم اَلسَّلامُ عَلی اَئِمَهِ الهُدی وَ مَصابیحِ الدُّجی همین طور که ذکر می‌کند می‌فرماید و رحمة الله و برکاته سلام و درود بر شما که رحمت‌های خدا برکات خداوندی بر شما باریدن گرفته یعنی شما همان شیشه‌هایی هستید که خودتان را دست هیچ کسی ندادید دادید دست خدا سرشار شدید از رحمت و عنایت و موهبت برکات به بقیه هم منتقل می‌کنند بقیه هم از وجود این‌ها برخوردار می‌شوند السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ یک نقاش یک نقاش زبردست چیره دست نامی و نامدار ممکن است شما شرح احوال او را به خوبی بدانید که کی متولد شد کجا متولد شد تحصیلات او چه بوده کجا بوده چه استادهایی داشته چه شاگردانی داشته چه آثاری از خودش به یادگار گذاشته حتی ریزتر و جزئی تر از این وزنش چقدر است قدش چقدر است غذاهای مورد علاقه اش چیست همه‌ی این‌ها را خوب بدانید اما همین شما ممکن است همین آدم را در پیاده رو خیابان ببینید و از کنارش ساده عبور کنی چرا؟ چون نمی‌شناسی می‌دانی ولی نمی‌شناسی یعنی عالم هستی ولی عارف نیستی فرق بین علم و معرفت همین است بعضی‌ها عالم اند ولی عارف نیستند بعضی‌ها نه هم عالم اند هم عارف اند می‌شناسند آن وقت این علم یک ویژگی‌هایی دارد معرفت و عرفان یک ویژگی‌هایی دارد مثلا علم با خودش قیل و قال می‌آورد شما برو حوزه‌ی علمیه در این مدرسه‌ها که بچه‌ها طلبه‌ها نشسته اند دارند درس هایشان را مباحثه می‌کنند یا در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دارند مباحثه می‌کنند همه اش قیل و قال است همه اش فریاد است این دارد حرف خودش را ثابت می‌کند او هم دارد حرف خودش را ثابت می‌کند این از دور می‌گوید او از تسلسل می‌گوید علم است لازم هم است لازمه‌ی علم هم است ولی از همین جا برو در یک محفل عارفانه‌ای که یک اهل معرفت آن جا نشسته و شاگردانش هم پروانه وار دو او حلقه زدند می‌بینی سکوت غریبی حاکم است سکوت عجیبی حاکم است هیچ کس هیچ سخنی نمی‌گوید
شریعتی: امام هم فرمود که من از درس و از در مدرسه بیزار شدم
حاج آقا رنجبر: آن جا که می‌روی سمت است سکوت حاکم است این ویژگی معرفت است گفت مَن عَلِمَ الله طَلَّ لِسُانه هر چیز نسبت به خدا علم پیدا بکند زبانش دراز می‌شود حرف زیاد می‌زند ولی نْ عَرَفَ اللَّهَ كَلَّ لِسَانُهُ (المنهج القری، شرح خواجه ایوب، ج 2، ص 580) اگر معرفت پیدا بکند زبانش لال می‌شود چه بگوید؟ مثل این که شما با یک صحنه‌ی شگفتی رو به رو شوی زبانت بند بیاید قفل می‌شود زبانت از آن طرف معرفت یک ویژگی دارد علم ندارد معرفت با خودش عشق می‌آورد یعنی علم عشق نمی‌آورد عارف عاشق می‌شود ولی عالم عاشق نمی‌شود لذا جرج جرداق مسیحی یک کتاب بسیار قطور مطول در وصف امیرالمومنین می‌نویسد حتی شاید در بین شیعه‌ها هم کسی با آن وزن و وزان ننوشته باشد به خاطر همین هم سر زبان‌ها افتاد اما همین آدم تا آخر مسیحی است و مسیحی هم از دنیا می‌رود چرا؟ چون عالم است عارف نیست به شهود نرسیده عارف است که عاشق می‌شود و عاشق است که تابع می‌شود «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي» (آل عمران/ 31) عشق است که تبعیت می‌آورد چرا جرج جرداق شیعه نمی‌شود چون عشق ندارد عاشق نیست عالم است محبت عشق میوه‌ی معرفت است ثمره‌ی معرفت است ثمره‌ی علم نیست در عشق‌های مجازی هم همین طور است اگر کسی عاشق کسی می‌شود عالم است درباره‌ی او یعنی اطلاعاتی دارد چشمش این طوری است ابرویش این طوری است یا نه عارف است دیده است چون عارف شده عاشق شده لذا همه‌ی عاشق‌های مجازی هم نسبت به آن معشوق خودشان عارف اند یعنی مشاهده کرده اند به شهود رسیده اند عالم نیستند فقط اطلاعات عمومی ندارد
شریعتی: این معرفت از کجا می‌آید کسب کردنی است یا باید بدهند
حاج آقا رنجبر: یک بخشی اش اکتسابی است بخش اکتسابی اش همان علم است انسان در این راه قدم برمی‌دارد گام برمی‌دارد منتها به همان علم بسنده نمی‌کند به معلومات خودش پایبندی می‌شود وقتی می‌خواند امیرالمومنین این طوری بود آن طوری می‌شود یعنی به کار می‌بندد به کار که بست سنخیت پیدا می‌کند سنخیت که پیدا کرد پیوند می‌خورد فلاسفه می‌گویند السِّنخِیةُ علةُ الاِنضِمام وقتی دو چیز به هم منضم می‌شوند و اتصال پیدا می‌کنند که با هم سنخیت پیدا بکنند اگر سنخیت پیدا نکنند امکان ندارد اتصال پیدا بکنند امکان ندارد ارتباط پیدا بکنند حالا اهل بیت هم خواندیم خزان العلم اند هم محال معرفت الله هم آن علم را در اوج خودش دارند تا جایی که شده اند خزینه‌های علم و همین معرفت را در وجود خودشان دارند محال جمع محل است یعنی جایگاه یعنی اگر معرفت الهی در این عالم نقطه‌ای جایگاهی محل استقراری داشته باشد این‌ها هستند یعنی این‌ها هستند که به معرفت الهی راه پیدا کردند و در نتیجه این‌ها هستند که در اوج عشق و مهر و محبت الهی پرواز می‌کنند حالا چرا این‌ها هستند ما نیستیم؟ چون این عالم صرافی است پول می‌دهی پول می‌گیری همان چیزی که می‌دهی از همان جنس می‌دهند این عالم هم صرافی خدا است اگر این چشمت را دادی یک چشم بالاتری به تو می‌دهند یعنی چشم بستی از این چیزهای دون و ناچیز و بی ارزش یک چشم برتر و بالاتری می‌دهند در نتیجه چیزهایی می‌بینی که دیگران نمی‌بینند در نتیجه یک معرفتی پیدا می‌کنی که دیگران ندارند این گوش را اگر بدهی یک گوش بالاتری می‌دهند هر حرفی نشنوی چیزهایی که گوش‌های معمولی می‌شنوند را نشنوی یک صداهایی می‌شنوی که دیگران نمی‌شنوند و از آن رهگذر یک معرفتی پیدا می‌کنی که دیگران ندارند مولوی دو بیت دارد خیلی زیباست می‌گوید گوش خر بفروش دیگر گوش خر می‌گوید این گوشی که من و تو داریم حیوانات دارند اتفاقا بزرگترش را هم دارند تیزترش را هم دارند می‌گوید این را بده یک گوش دیگری بگیر
گوش خر بفروش دیگر گوش خر *** کین سخن را در نیابد گوش خر
این حرف‌ها را با این گوش‌های آلوده و تر دامن نمی‌شود شنید پنبه‌ی آن گوش سر گوش سر است می‌گوید این گوش حکم پنبه دارد برای آن گوش چطور اگر در گوشت پنبه باشد نمی‌شنوی باید بیندازی دور می‌گوید در این گوش پنبه‌ای است
پنبه‌ی آن گوش سر گوش سر است *** تا نگردد این کران باطن کر است
تا این کر نشود آن کر است اگر این کر شود آن شنوا می‌شود اگر حرف‌هایی که ما روزمره می‌شنویم که صدی نود هم آلوده به گناه است یا غیبت است یا تهمت است یا سخن چینی است یا دروغ است یا لغو و بیهوده است اگر این‌ها را نشویم این است که پنبه‌ای از گوشت در آورده باشی گوش شنوایی پیدا می‌کنی حرف‌هایی می‌شنوی که دیگران نشنیدند در نتیجه محال معرفت الله به اندازه‌ی ظرف وجودی خودت در مورد چشم و زبان هم همین طور است اگر اهل بیت شدند محال معرفت الله سرش همین بوده این‌ها آمدند معامله کردند با خدا این گوش چشم زبان را کنار گذاشتند و در نتیجه گوش و چشم دیگری به آن‌ها دادند و از آن رهگذر هم به معارف الهی راه پیدا کردند.
شریعتی: خیلی خوب ان شاء الله ما هم بتوانیم نزدیک شویم و فاصله مان را کم کنیم خیلی ممنون فایل‌های صوتی و متنی برنامه در سایت ما است samtekhoda3.ir به تفکیک روزها و کارشناسان می‌توانید مراجعه بکنید استفاده کنید حاج آقای رنجبر دعا بکنند همه آمین بگوییم.
حاج آقا رنجبر: گفت خانه‌ی دل ما از کرم امارت کن بالاخره این روزها روزهای دعا است بهترین دعا هم همین باشد خدایا این دل خراب ما را آباد کن *** پیش از آن که این خانه رو نهد به ویرانی
شریعتی: بسیار خوب یک قراری با هم داریم از ده یازده روز پیش شروع کردیم تا شب سرنوشت شب قدر و حالا 29 روز دیگر مانده به برکت نام امیرالمومنین و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بهترین‌ها در شب قدر برای فرد فرد ما رقم بخورد. تا سلامی دوباره.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group