94-05-04-حجت الاسلام والمسلمین رنجبر-(شرح زیارت جامعه کبیره)
موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
تاريخ پخش: 94/05/04
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیا که ترک فلک خان روزه غارت کرد *** هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد *** که خاک میکدهی عشق را زیارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی *** کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز *** نظر به درد کشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار *** که کار دیده نظر از سر وثاقت کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ *** اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
شریعتی: سلام میگویم به همهی شما هم وطنان عزیز خانمها و آقایان دوستان گران قدر خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم در هر کجا که هستید ان شاء الله باغ ایمانتان آباد باشد ایمانتان همیشگی باشد ان شاء الله خیلی خوشحالیم در این لحظات همراه شما هستیم در محضر حاج آقای رنجبر سلام علیکم و رحمة الله
حاج آقا رنجبر: علیکم السلام من هم خدمت شما و بینندگان خوب و نازنین عرض سلام دارم
شریعتی: سلامت باشید خوشحالیم خدمت شما و دوستان هستیم شرح این غزل ناب حافظ را خواهیم شنید
حاج آقا رنجبر: آینهی غبار آلود را با یک دستمال پاک میکنند ولی دستمالی که خودش پاک باشد اگر پاک باشد پاک میکند اگر کثیف باشد که نه تنها پاک نمیکند کثیف تر هم میکند حکایت نماز و دل آدمی حکایت دستمال و آیینهی غبار آلود است خداوند نماز را واجب کرد تا به وسیلهی نماز دلهای ما را پاک بکند از چه چیزی؟ از هرچه آلودگی است از سبک ترینش تا سنگین ترینش سنگین ترین غبار کبر است تکبر است نماز میتواند این کبر را این تکبر را از دل آدمی زدوده بکند تا چه برسد به آلودگیها و آغشتگیهای کمتر و دیگر وجود نازنین فاطمهی زهرا سلام الله علیها فرمود وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ (ریاحین الشّریعة، ج ۱، ص ۳۱۲) خداوند نماز را واجب کرد تا به وسیلهی نماز شما را از کبر و تکبر پاک بکند کبر همان چیزی است که شیطان را از پا در آورد شیطانی که شش هزار سال عبادت کرده بود با یک کبر با یک تکبر شد شیطان ممکن است به ذهن خیلیها خطور بکند چرا خدا قسمت پر لیوان را ندید این بیچاره شش هزار سال عبادت کرد چرا عبادتها را ندید حالا یک غلطی کرد این را هم نادیده میگرفت قسمت پر را ببیند نه خالی را شش هزار سال شوخی نیست یک لحظه یک بار به او گفتند سجده کن گفت من نمیکنم من بهتر از این هستم و نکرد اغماض میکرد نادیده میگرفت خداوند خیلی لطیف و زیبا و غیر مستقیم پاسخ این شبهه را داده است میگوید ببین «وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ» (بقره/34) این موجود از اساس از اول کافر بود منتها کفرش رو نشده بود از اول بود منتها فرصت پیش نیامده بود که این را بروز بدهد طرف میگوید یک کاری نکن کفرم بالا بیاید یعنی کفر دارد مثل یک شیشهی آب غوره که دانه هایش ته نشین است یک تکان میخورد میآید بالا شیطان یک بار خدا تکانش داد آن چه که داشت آمد بالا دور شد پس یک بار و یک لحظه نبود فقط همیشه بود منتها فرصت بروز و ظهور نکرده بود نگفت قسمت پر را میبینی چرا قسمت خالی اتفاقا قسمت پرش همین بود از کافران بود نمیگوید کان من المتکبرین میگوید من الکافرین یعنی این کبر است که آدم را به کفر میکشاند کفر این ریشه در تکبرش دارد کفر میوهی تکبر است آدمهای متکبر سرانجامشان به کفر کشیده میشود نماز میتواند کبر با این سنگینی که شیطان را از پا در میآورد میتواند پاک کند از دل و ذهن انسان حالا ممکن است شما بگویید خیلیها نماز میخوانند اتفاقا خیلی هم متکبر اند اصلا غرور نخوت تکبر از سر و روی بعضی از نماز گذاران میبارد چطور نماز را فاطمهی زهرا فرمود شما را از کبر پاک میکند حکایت همان دستمال است دستمالی پاک کننده است که خودش پاک باشد نمازی میتواند پاک کننده باشد که پاک باشد نماز آغشته نماز آلوده مثل دستمال کثیف است نمازهای ما آغشته و آلوده است آلوده به اوهام خیالات خطورات شما وقتی به نماز میایستی از اول نماز تا آخر نماز میبینی چه چیزهایی در ذهن شما میآید این دستمال کثیف است نمیتواند پاک کند نماز ما نماز پاکی نیست نماز نماز آلوده و آغشتهای است مثل دستمالی است که کثیف باشد نمازی میتواند پاک بکند که خودش پاک باشد نماز ما کشکول درویشها بود که دوره گردی میکردند همه چیز در آن بود است شکلات بود قند بود نخود کشمش بود پول بود اسکناس بود نماز ما هم دقیقا همین طور است نمازی پاک کننده است که خودش پاک باشد حالا حافظ میگوید نماز پاک چه نمازی است نماز در خم آن ابروان محرابی میگوید یک چنین نمازی نماز است یک چنین نمازی تطهیر کننده و پاک کننده است ابرو دو تا است میگوییم ابروان ابروان هم خم اند خمیدگی دارد و همین خمیدگی هم زمینهی زیبایی شان را فراهم کرده سعدی میگوید که ابرو اگر راست بدی کج بدی دیگر زیبا نبود این که کج است زیباست محرابی است وصلش کنی به هم میشود مثل یک محراب یعنی محراب گون است محراب شکل و محراب وضع است محراب وار است بارها هم گفتیم نمادهای زیبایی در کلام حافظ اشاره به زیبایی حق دارد وقتی میخواهد به زیبایی حق جمال حق اشاره بکند به وسیلهی همین نمادها زلف و طره و گیسو و .... اشاره میکند پس ابروان خم ابروان محرابی یعنی جمال حق نماز در خم آن ابروان محرابی یعنی اگر کسی نماز بخواند ولی در برابر چمال حق باشد یعنی فقط حق پیش روی او باشد تمام توجه و تمرکز او به حق باشد اشاره به همان حضور قلب دارد ما در خم آن ابروان محرابی که نماز نمیخوانیم ما وقتی نماز میخوانیم در پیچ و خم شمران و این طرف آن طرف هستیم اصلا در پیچ و خم الفاظیم که از جهت تجویدی خوب ادا کنیم این قدر حساسیم که خیلیها وسواس شدیم یک واژه را چندین بار تکرار میکنیم ما در خم این چیزها گیر هستیم میگوید آن نمازی نماز است که وقتی به نماز میایستی تمام توجهت به حق باشد هیچ چیزی جز حق به ذهن شما خطور نکند و میگوید نماز در خم آن ابروان محرابی *** کسی کند کار هر کسی نیست کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
خون جگر رمز و نماد سختی و زحمت و ریاضت است میگوید این کار هر کسی نیست کار کسی است که سالها رنج کشیده باشد و خودش را طاهر کرده باشد از خیالات و اوهام و خطورات و افکار غیر الهی خود حافظ یک جا میگوید چهل سال رنج و غصه کشیدیم شوخی نیست بازی نیست چهل سال است آن وقت چنین نمازی پاک کننده میشود نماز در خم آن ابروان محرابی *** کسی کند که به خون جگر طهارت کرد یک مگس این جا باشد نمیتوانی به این راحتیها بیرون کنی در باز کنی نمیرود بیرون باز کنی چهار تا مگس دیگر میآید اصلا برود بیرون گرد و غبار میآید داخل یک مگس را آدم نمیتواند از فضا بیرون کند حالا افکار شیطانی و غیر الهی مگر شوخی است بتوانی از ذهن بیرون کنی یک وقت انسانها برابر کعبه و برابر قبله به نماز میایستد کاری ندارد از کسی میپرسد میگوید این طرف است یا قطب نما میگذاری ولی یک وقت میخواهی در برابر حق به نماز بایستی مگر شوخی است؟ فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز *** نظر به دور کشان از سر حقارت کرد خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی یک وقتی در مجلسی نشسته بود یک کسی برخورد تحقیر آمیزی با ایشان کرد چون ظاهر ایشان خیلی ظاهر ساده و بی آلایشی بود که لباس فرسوده و مندرسی به تنش بود و یک جثهی نحیف و ضعیفی داشت یک کسی به او گفته بود میدانی ایشان چه کسی است گفته بود نه گفته بود این علامه طباطبائی است تا به او گفته بود رفته بود عذرخواهی کرده بود آقا ببخشید من شما را نشناختم من فکر کردم شما یک روضه خوان هستید یک مرثیه خوان هستید ایشان با همان لحن آرام و ملایم و زیبای خودش فرموده بود کهای کاش بودم سالها درس قرآن گفتمای کاش با یک روضه خوانی برابری میکرد اولیاء خدا ظاهرشان نمایان نمیکند چه کسی هستند مثل خرابهای میماند که پشتش گنج است مثل درهای باغها دیده اید در روستا زوارش در رفته هیچ ظاهر مناسبی ندارد وارد میشوی باغ بسیار خرمی است حالا حافظ این بازی دور کشان را برداشته آورده گذاشته روی اولیاء خدا میگوید اینها ظاهرشان که مثل همان آدمهای بی بضاعت و کم بضاعت است ظاهرشان آدمهای دولتمند و دارایی نمینماید و باطنا هم از همه مست تر هستند از همه سرمست تر هستند پس ما به اینها میگوییم دردی کشان درد کشان برای حافظ خیلی سنگین است کسی به این جماعت نظر از سر حقارت و تحقیر داشته باشد خیلی برایش سنگین است نشان نمیدهد اینها چه کسانی هستند در دستگاه الهی چه عظمت و شکوهی دارند اگر میدانستید برابر اینها به خاک میافتادید در یک صحنهای دیده که شیخ شهر بزرگ شهر که معمولا هم منظورش بزرگان صوفیه است آمده به یک جمعی از اولیا خدا بی اعتنا از کنار آنها عبور کرده تحقیر آمیز به اینها نگاه کرده میگوید جای فریاد دارد این اگر انسان میخواهد یک جایی فریاد بکشد همین جا است فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز نرگس یعنی چشم جماش یعنی سرکش متمرد متجاوز کسی و چیزی که از حد بگذرد متکبر میگوید نرگس جماش چشم این آدم جماش است حد خودش را نمیفهمد پا از گلیم خودش دراز تر کرده چرا این طوری نگاه کرده به اینها که نباید این طوری نگاه میکرد این چه چشمی است نظر به درد کشان از سر حقارت کرد با تحقیر به اینها نگاه کرد میگوید این جای ناله و فریاد دارد
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار *** که کار دیده نظر از سر وثاقت کرد
چقدر زیبا میگوید میگوید خدا به تو چشم داده که نگاه کنی به یک چیزی نگاه کن که بیارزد هر چیزی ارزش نگاه کردن را ندارد با این چشم میشود به هر چیزی نگاه کرد ولی به هر چیزی نباید نگاه کرد دیده را فایده آن است که دلبر بیند *** ور نبیند چه بود فایده بینایی را خدا این چشم را داده که خودش را تماشا بکنیم به روی یار نظر کن توجهت به او باشد او است که یار توست حق چشم را این طوری ادا کن به او نگاه کن یعنی به یاد او باش همواره به یاد او باش به روی یار نظر کن ز دیده منت دار اگر این دیدهی تو چشم تو به او نظر کرد به او نگاه کرد منت دارش باش ممنونش باش سپاسگزارش باش که کار دیده آدم مجرب کارکشته کار آزموده پخته نظر از سر وثاقت کرد وقتی به یک چیزی نگاه میکند از روی آگاهی نگاه میکند آگاهانه نگاه میکند یعنی نگاه میکند ببیند میارزد یا نه ارزش نگاه کردن دارد یا ارزش نگاه کردن را ندارد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ *** اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
امام صادق علیه السلام فرمود هَل الدّين إلاّ الحُبّ (ميزان الحكمه، ج 2، ص 944) دین آیا چیزی جز عشق است؟ دین عشق است دین مساوی است با عشق میخواهی بگویی دین میخواهی بگویی عشق غیر از این نیست یکی اند. حالا حافظ میگوید حدیث عشق سخن از دین گفتن کار هر کسی نیست و سخن دین را نباید از هر کسی شنید این متن قرآن است «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» (عبس/24) امام صادق علیه السلام فرمود یعنی ببین دانش را از چه کسی میگیری حواست باشد پای حرف چه کسی نشستی حافظ میگوید ببین حرف دین را داری از چه کسی میشنوی حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ واعظ در دیوان حافظ یک بار منفی دارد به کسانی گفته میشود که دیگران را موعظه میکنند نصیحت میکنند ولی خودشان به این نصایح عامل نیستند ملتزم نیستند پایبند نیستند اینها همیشه بودند هستند و خواهند بود منتها در روزگار حافظ در اوج خودشان بودند اصلا مثل مور و ملخ فراوان بودند جولان میدادند مال اینها بود حافظ یک غزلی دارد در مورد اینها
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند *** چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
ز دانشمند مجلس باز پرس *** توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
لذا حافظ میگوید حرف اینها را نشنو خراب میشوی این همان کلام امیرالمومنین است اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ (نفحات الولایه، ج 4، ص 295) امیرالمومنین میگیرد نور بگیرید ولی از چه کسی؟ کسی که اگر نصیحت میکند خودش به نصیحتهای خودش ملتزم باشد عامل باشد از او بشنوید از هر کسی نشنوید من همان کس هستم من هر چه میگویم به کار میبندم اول هر چه میگویم حدیث عشق است سخن دین است واقعا قرآن را برداشتم روایات را برداشتم آنها را ترجمه کردم واقعا هم همین طور است امیرالمومنین در نهج البلاغه به امام حسن میفرماید پسرم ما تَزرَع تَحصٌد آن چه میکاری میدروی اگر داری حرف میزنی داری میکاری اگر داری نگاه میکنی داری میکاری اگر داری فکر میکنی داری میکاری یک روزی برداشت میکنی ببین داری چه میکاری گل میکاری خار میکاری حالا حافظ همین را برداشته دهقان سالخورده امیرالمومنین دهقانی میکرد کشاورزی میکرد سن و سالی هم از او گذشته بود سالخورده بود دهقان سالخورده احسنت همان ابتدای خطبه میگوید از پدر پیر
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر *** کای نور چشم به جز از کشته ندروی
این روایت را آورده همان است ما چرا حافظ میخوانیم چون دارد میگوید قال علی علیه السلام چون میگوید قال الله تبارک و تعالی ما داریم کلام امیرالمومنین را میخوانیم حافظ میگوید آن چه که من میگویم حدیث عشق است عشق یعنی دین این سخن دین است حالا حدیث عشق سخن دین را از چه کسی بشنو؟ از بنده بشنو چرا خودت را تعریف میکنی مگر قرآن نگفته «فَلا تُزَكُّوا أَنفُسَكُم» (نجم/32) خودتان را تعریف نکنید میگوید همان قرآن در سورهی یوسف نگاه بکند یوسف از خودش تعریف میکند «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىخَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» (یوسف/55) میگوید من را به گمار ببرید در این شهر من هستم که حافظ منافع ام من هستم که دانای این شهر هستم یعنی دانای دیگری وجود ندارد اگر بود معرفی میکرد امیرالمومنین در نهج البلاغه تعبیری دارد میگوید تعریف از خود زشت است مگر این که ضرورتی پیش بیاید حالا حافظ در یک روزگاری است که یک واعظانی دارند جلوه میکنند و پشت صحنهی اینها گونهی دیگری است میگوید حرف اینها را نشنوید حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ.
اگر چه صنعت بسیار در عبادت کرد یک آبگوشت هم میخواهند درست کنند ادویه جاتی میزنند تا طعم دار شود یک شاعر هم وقتی شعر میگوید برای این که شعرش نمکین شود به همهی ذائقهها خوش بیاید از یک صنایعی استفاده میکند یک شگردهایی یک شیوههایی یک فنهایی به کار میبندد کلامش را زیبا میکند جلوهها و جنبههای هنری و زیبایی کلامش را با آن کار افزون میکند از مثل از تمثیل مجاز کنایه استعاره تشبیه اینها استفاده میکند وقتی استفاده کرد کلامش اگر چه خیلی زیبا و فاخر میشود ولی کمی هم فهمش سنگین میشود میگوید بیا نصایح من را بشنو حرفهای من را بشنو حرف واعظ را نشنو اگر چه من حافظ از صنایع ادبی زیاد استفاده کردم ولی چه کنم چارهای ندارم من میخواهم کلام خدا و اولیای خدا را ترجمه میکنم باید قالبی انتخاب کنم که به هم بیایند فاخر باشد بلند باشد نه این که من ببرم پایین تو بیا بالا
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ نیا بگو حرفهای تو که خیلی سنگین است ما نمیفهمیم خیلی شاعرانه است اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
شریعتی: بسیار خوب خیلی ممنون ان شاء الله برمیگردیم در محضر حاج آقای رنجبر وارد فضای نورانی زیارت جامعهی کبیره خواهیم شد مشرف میشویم محضر قرآن کریم آیات 16 ام تا 35 ام سورهی مبارکهی ق در سمت خدای امروز تلاوت میشود آرزو میکنم همه مان عامل به دستورات کلام وحی باشیم و لحظه لحظه زندگی مان منور به نور قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی ممنون که همچنان همراه ما هستید اشارهی قرآنی امروز را حاج آقای رنجبر بفرمایند
حاج آقا رنجبر: اگر انسان احساس بکند که صدایش روی آیفون است و میشنوند و ضبط میشود قطعا کنترل میکند حرف هایش را مراقبت میکند وجین میکند قرآن میگوید تمام حرفهای شما روی آیفون است دارند ثبت میکنند ضبط میکنند حرفی از دهان شما بیرون نمیآید مگر این که ثبت میشود «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (ق/18) حرفی نمیزنید مهم هم نیست چه سخنی باشد هر حرفی باشد در کنار آن یک رقیب و عتیدی است یعنی مراقبانی هستند که دارند کنترل میکنند.
شریعتی: خیلی ممنون این خودش خیلی جهت میدهد به رفتار و کلام ما کدام فراز زیارت جامعهی کبیره را امروز خواهیم شنید.
حاج آقا رنجبر: فرمود السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ (جامعه کبیره) این استادان خط دعوت میکنند دیگران را به خط زیبا چه با سخن چه با عمل چه آن وقتی که حرف میزنند چه آن وقتی که مینویسند سراپا دعوت اند که دیگران بیایند خطشان را زیبا کنند اهل بیت در عالم نقش استادان خط را به عهده دارند ولی نه خط مشق خط مشی راه و رسم زندگی را به انسان یاد میدهند سراپا دعوت اند چه با سخن چه با سیره و عمل و رفتار و کردار لذا یکی از سلامهایی که میدهیم همین است السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ الدعات سلام بر شما پیشوایانی که دعات هستید دعات جمع داعی یعنی دعوت کننده در فرازهای قبل هم داشتیم الدعاة الی الله این جا دیگر الی الله را هم برداشت خودتان دعوت کننده اید دیگر نمیگوید به سوی خدا چون وقتی میگوید دعوت کننده به سوی خدا یعنی شما رهبران دینی و مذهبی هستید ولی الی الله که این جا برداشت یعنی فقط دینی و مذهبی نیست ما رهبران سیاسی اجتماعی هم هستیم رهبران اقتصادی هم هستیم شما را دعوت میکنیم به صلح به جنگ به کار و کسب به داد و ستد به همه چیز ما دعوت کننده هستیم وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ فصل گل که میشود خیلیها از خیلی از راههای دور راه میافتند سرازیر میشوند به سمت قمصر چرا؟ به خاطر گل دعوت کنندهی اینها گلها هستند طراوت گل لطافت گل رائحه و جمال گل تجمع گل و گلاب گل اینها را دعوت میکند میکشاند اهل بیت مثل گلهای قمصر اند القادة جمع القائد یعنی کشاننده میکشانند به سمت خودشان منتها در خودشان نگه نمیدارند الهدات جمع هادی است هدایت گر هستند هدایت کننده اند به سوی خدا شما را به سمت خودش میکشاند بعد میگوید از این طرف برو به همین خاطر انسانهای شریفی هستند چون به خودشان دعوت نمیکنند وَالسّادَةِ الْوُلاةِ جمع سائد یعنی شریف شرافت مند به همین خاطر خداوند وَالسّادَةِ الْوُلاةِ اینها را والیان ما قرار داده گفته شما باید حاکم شوید اگر قرار است کسی در عالم حکومت کند شما حکومت کنید شما دیگران را به خودتان دعوت نمیکنید شما دیگران را میخواهید به راه بیاورید دیگران این کار را نمیکنند اگر قرار است کسی والی و حاکم باشد شما باشید وَالذّادَةِ الْحُماةِ زاده جمع زائد است از ریشهی زود یعنی دفع کردن زائد یعنی دفع کننده حمات جمع حامی است یعنی پشتیبانی کننده یک وقتی من خطر را از شما دور میکنم دفع میکنم من میشوم زائد یعنی دفع کنندهی خطر یک وقت شما را از خطر دور میکنم موتوری دارد با شتاب میآید شما را میکشانم به این سمت من میشوم حامی شما میگوید هر کس بیاید در حریم ما اهل بیت ما میشویم زائد و حامی او هم خطرات را از او دور میکنیم هم او را از خطرات دور میکنیم وادی ولایت وادی ایمن است الآن است این پایش در مجلس گناه باز شود ما میکشیم عقب یک فکری به ذهنش میآوریم یک تلنگری به آن میزنیم اصلا یک تبی یک بیماری به جان این آدم میاندازیم پایش به آن جا باز نشود میکشیمش کنار مثل دریا که یک موجوداتی را اجازه نمیدهد از حریم دریا بیایند بیرون یک موجوداتی را اجازه نمیدهد وارد حریم شوند ماهیان را مانع میشود هیچ گاه از دریا نمیآیند بیرون خود دریا مانعش است خاکیان هم نمیتوانند بروند خود دریا مانع میشوند میگوید اینها نقش دریا را بازی میکنند وقتی شما رفتی اجازه نمیدهند شما از حریمشان بیایی بیرون و اجازه نمیدهند کسی وارد این حریم شود و شما را مورد آزار قرار بدهد «أَهْلَ الذِّكْرِ» (نحل/43) اینها اهل ذکر اند ذکر چیست؟ یکی از نامهای قرآن ذکر است «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» (حجر/9) ما این ذکر را فرو فرستادیم خودش را هم معرفی کرده ما میدانی چه کسی هستیم «إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا » (نساء/30) چینشها خیلی مهم است در قرآن معنا دارد علیما حکیما علیم یعنی میداند حکیم یعنی درست هم میداند یک وقت عرض کردم حکمت یعنی درست فهمیدن درست دانستن حکیم یعنی کسی که درست میداند درست میفهمد حقیقت اشیا را آن گونه که هست میداند این را میگویند حکیم و پیامبر یکی از دعاهایش این بود خدایا من را حکیم قرار بده اَلَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ (بحارالانوار، ج 14، ص 10) خدایا من میدانم این اشیا ظهور و بروز و نمودی که دارند با بودشان و حقیقتشان فرق میکند آن فرق را به من نشان بده حقیقت اشیا را عطار هم میگوید اگر اشیا چنین بودی که پیداست اگر هر چیزی که همان طوری که نشان میدهد باشد سوال مصطفی کی آمدی راز پیامبر درخواست کرد که اَلَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ این کجا درست در میآید همین که درخواست کرده پس معلوم است هر شیئی پشت صحنهای دارد پشت پرده و حقیقتی دارد و خدا وقتی میگوید من حکیم ام یعنی از پشت پردهها خبر دارم تو درست نمیدانی تازه اگر بدانی لذا فردا میفهمی که اشتباه کردی من یک وقتی در خیابان ولی عصر پایین این درختها نور گذاشته بودند شبها که رد میشدی خیلی زیباست جدیدا دیدم برداشتند چند روز دیدم رادیو میگفت نور وقتی که شب به شاخههای درخت بخورد درخت نمیتواند استراحت بکند از عمرش کم میشود گفت خدایی که شب را قرار داده میفهمیده که این درختها نیاز به تاریکی دارند ما علیم هستیم حکیم نیستیم میدانیم یک چیزهایی را ولی درست نمیدانیم تازه اگر بدانیم خدا میگوید من علیم حکیم ام پس این قرآنی که برابرت است این ذکر از یک کسی به تو رسیده که علیم حکیم است حالا میگوید اهل بیت اهل این ذکرند کسانی هستند که اهلیت دریافت این ذکر را دارند یعنی با این حکمتها مانوس اند این حکمتها را دریافت کردند پس اگر شما سوال و مسئله و پرسشی داری از اینها بپرس «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» از اینها بپرسید هر چه نمیدانید را بپرسید امیرالمومنین فرمود بپرسید هر چه میخواهید بپرسید بپرسید اینها پاسخ میدهند الآن شما از پیامبر بپرس این گرانیها به خاطر چیست؟ این معضل گرانی ریشه اش چیست؟ هر روزی هر کس یک تحلیلی دارد ولی قرآن میگوید از منابع آگاه بپرسید اینها منابع آگاه اند پیامبر گفته گران شدن قیمتهای شما نتیجهی یک رفتار است تطویف شما است شما یک جایی تطویف میکنی کم فروشی میکنی خدا به غضب میآید، وقتی به خشم آمد قیمتها گران میشود تطویف چیست مثلا شما معلم هستید باید پنج ساعت مطالعه بکنی بیایی سر کلاس بنشینی درس بدهی یک ساعت مطالعه میکنی کم میگذاری حقوقت هم سر ماه کامل دریافت میکنی کم دادی زیاد گرفتی یک شوفر است راننده است از این نقطه به آن نقطه شما را میبرد باید دویست تومان بگیرد سی صد تومان میگیرد کار کم پول زیاد میگوید بسیار خوب بالاخره گذار تو به بازار میافتد حالا آن جا من کاری میکنم که پول بسیار بدهی جنس کم بگیری همان چیزی که شما اسمش را میگذاری گرانی، میگوید گران شدنها در دست خداست آن هم به واسطهی رفتار خودت است حالا بگید شما سوء مدیریت را زیر سوال میبری؟ نه من سوء مدیریت را زیر سوال نمیبرم ولی خدا وقتی بخواهد یک اتفاقی را انجام بدهد از طریق اسباب خودش انجام میدهد یکی از اسبابش این است که یک کسی را میگذارد که سوء مدیریت کند نتواند مدیریت بکند صبح تا شب هم بیچاره جلسه میگیرد اما نمیتواند گره را باز کند کی مشکل حل میشود وقتی خود ما حل کنیم وقتی خود ما به هم رحم کردیم خدا هم رحم میکند حالا ممکن است بگویی من رعایت میکنم تطویف نمیکنم کم فروشی گران فروشی نمیکنم ولی دیگران که میکنند میگوید عیبی ندارد شما زمین را ببینید تابستان است همه جا داغ و سوزان است ولی مناطقی است ییلاقی است خنک میگوید من تو را نسبت به آحاد این جامعه مثل منطقهی ییلاقی میکنم همه دارند از گرما از مشکلات آتش میگیرند شما در یک حال و هوای امن هستی اصلا اذیت نمیشوی من تو را این گونه ساختم لذا هر کسی به اندازهی خودش اصلاح شود و مشکل را حل کند جامعه هم اصلاح میشود
شریعتی: ان شاء الله به این سمت و سو گام برداریم حاج آقای رنجبر دعا بکنند خداحافظی بکنیم
حاج آقا رنجبر: اَللّهُمَّ افْتَحْ لَنا خَزَائِنَ رَحْمَتِکَ، وَهَبْ لَنا، اَللّهُمَّ رَحْمَةً لا تُعَذِّبُنا بَعْدَها فِی الدُّنیا وَالخِرَةِ فاطمهی زهرا فرمود خدایا درهای رحمت را به سمت ما باز کن واگر رحمتی به ما میدهی پشت این رحمت همان که حافظ گفت شرابی بی خمارم بخش یا رب که در وی هیچ درد سر نباشد.
شریعتی: خیلی ممنون ارادت ما به شما همچنان باقیست گفت کی میشود بیایی و نیلوفر آوری گلهای رنگ رنگ به هر دفتر آوری باران شوی بهار شوی غنچه غنچه گل لب وا کنی گلاب خوش قمصر آوری برای آمدنش دعا کنیم والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.