94-04-28-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر - شرح زیارت جامعه کبیره
موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
تاريخ پخش: 28-04-94
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیا که ترک فلک خان روزه غارت کرد *** هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد *** که خاک میکدهی عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشهی خرابات است *** خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای بادهی چون لعل چیست جوهر عقل *** بیا که سود کسی برد که این تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی *** کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ *** اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد.
شریعتی: سلام میگویم به همهی شما هم وطنان عزیز عیدتان مبارک طاعات شما قبول باشد خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم نمازها و روزههای شما در این ماهی که گذشت مقبول درگاه حق قرار گرفته باشد و این عید بر همه تان پر خیر و برکت باشد. گفت عيد است و دلم خانه ويرانه بيا اين خانه تکانديم ز بيگانه بيا. يک ماه تمام ميهمانت بوديم يک روز به مهماني اين خانه بيا. به رسم یکشنبهها در محضر حاج آقا رنجبر عزیز هستیم سلام علیکم و رحمة الله
حاج آقا رنجبر: بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و بینندگان خوب و نازنین عرض سلام و ادب و احترام دارم و عید خجسته مسعود و مبارک را هم تبریک عرض میکنم.
شریعتی: سلامت باشید خوشحالیم خدمت شما هستیم در این ایام بهترینها را برای فرد فرد شما آرزو میکنیم شرح این غزل حافظ را خواهیم داشت.
حاج آقا رنجبر: گفت بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی خدا رحمت کند شهریار را خیلی زیبا میگوید. چون بهاران میرسد با من خزانی میکند. میگوید همیشه منتظر عید نوروز هستم بیاید بهار بیاید غافل از این که این بهار وقتی میآید برای من که بهار نیست برای من خزان است یک سال از عمر من کم میکند کوتاه میشود.
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند *** آن چه گردون میکند با ما نهانی میکند
طفل بودم نوجوان بودم جوان بودم میانسال بودم یکی یکی از من ربود بدون این که متوجه شوم الآن نگاه در آینه میکنم میبینم پیر شدم. اصلا کار گردون همین است غارتگری است غارت میکند به همین خاطر حافظ صفت ترک به آن میدهد میگوید ترک فلک ترک را یک بار عرض کردم به دلیل این که ترکان چهرهی بسیار زیبارویی داشتند و به همین خاطر هم دوست داشتنی بودند و محبوب بودند و به همین دلیل دلهای دیگران را صید میکردند غارت میکردند در ادبیات ما به خصوص در ادبیات حافظ محبوب را آن چه محبوب باشد آن چه زیبا باشد به ترک تعبیر میکند فلک روزگار زمانه دنیا اینها محبوب همه است چه کسی است که دلبستهی روزگار و دنیا و عمر نباشد چون محبوبه است به آن ترک میگوید و از طرفی هم غارتگری میکند گفت دوران نوجوانی جوانی را میگیرد ایام را رجب را گرفت شعبان را گرفت میگوید ببین رمضان را هم گرفت بیا این بیا که حافظ میگوید و تکیه کلامش هم است خیلی جاها یک جا میگفت بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است این بیا به همان معنایی است که ما الآن معمولا به کار میبریم یکی دارد حرف میزند میگوید بیا اینم ما بودیم بیا یعنی نگاه کن توجه کن بیا که ترک فلک خان روزه غارت کرد این روزه روزه داری یک سفرهی الهی بود یک سفرهی روحانی و رحمانی بود ببین چطوری غارت کرد اثری دیگر از ماه رمضان باقی نماند بیا که ترک فلک خان روزه غارت کرد این ترک فلک یک معنای لطیف تری هم دارد ترک زیبا ماه روی است فلک هم یک معنایش معنای آسمان است ماه ترک آسمان است زیباروی آسمان است هر کسی هم زیبا باشد میگوییم ماه روی است روی او مثل ماه است مثل زیبایی واقعی آن است که دیگران به آن تشبیه میکنند پس ترک فلک یعنی ماه آسمان کی شما فردا عید میگیرید دیگر روزه نمیگیرید وقتی هلال ماه شوال را میبینید ترک فلک را که دیدید این خان روزه دیگر غارت میشود تمام میشود
بیا که ترک فلک خان روزه غارت کرد
هلال عید میگوید منظورم از ترک فلک همین هلال عید است هلال عید دو کار میکند یکی غارت میکند یکی اشارت میکند. غارت میکند یعنی ماه رمضان تمام فردا عید است حق نداری روزه بگیری حرام است روزه بگیری غارت میکند یکی هم اشارت میکند هلال ماه دقیقا مثل ابرو میماند ابرو هم هلالی است یکی از کارهایی که ابرو میکند اشاره است بعضیها با ابرویشان به طرف اشاره میکنند و متوجه چیزی میکنند حافظ میگوید این هلال عید در آسمان یک اشاره هم با خودش دارد اشاره به چه میکند؟ به دور قدح قدح یک ظرف مدوری است که در آن شراب میریزند یک قسمتی که از آن قسمت استفاده میشود یک هلال مانندی دارد یک برآمدگی دارد دقیقا مثل پارچ که مدور است هلالش جدا میشود برای ریختن. میگوید این هلال عید که مثل ابرو میماند و مثل ابرو میتواند اشاره بکند دارد اشاره میکند به آن دور قدح یعنی ببین من درست است ماه رمضان را غارت کردم این سفره را جمع کردم و برچیدم ولی تو نگران نباش بالاخره این ماه رمضان یک ظرفی از معرفت یک قدحی از معرفت به تو داد همانها را سر بکش با همانها مستی کن با همانها از این به بعد زندگی کن میگوید من زمان را غارت کردم آن معارفی که تو به دست آوردی که مثل مِی. مست کننده است آن را که من نمیتوانم بگیرم هر کاری کردی اگر بهرهای بردی اگر استفادهای کردی بسم الله برو استفاده بکن ناراحت نباش نگران نباش پایکوبی کن شادی کن. ثواب روزه و حج قبول آن کس برد *** که خاک میکدهی عشق را زیارت کرد. خدا رحمت کند مرحوم شیخ رجبعلی خیاط طلبهای رفته بود پیشش لباس بدوزد اندازه اش را میگرفت همین طور که اندازه میگرفت گفت چه میخوانی گفت درس میخوانم گفت میدانم چه درسی دو تا از کتابهای طلبگی اسم آورده بود رسائل میخوانم مکاسب میخوانم اندازه گیری را ادامه داده بود تا آخر که تمام شده بود گفته بود برو درس عشق بخوان که درس عشق در دفتر نباشد گفت روح پدرم شاد که فرمود به استاد فرزند مرا درس به جز عشق نیاموخت آن چیزی که به درد انسان میخورد عشق است حافظ هم میگفت
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سر آید *** ناخوانده درس مقصود از کارگاه مستی
آن چیزی که به دردت میرسد عشق است عشقت رسد به فریاد عشق به روزه است که به فریادت میرسد اگر روزه داری را عاشقانه انجام داده باشی به کارت میآید یک کسی محجبه است اگر حجابش از روی عشق باشد نه از روی اجبار و اکراه و خانواده و شرایط و دوستان اگر بخواهد با این حجاب یک رشدی پیدا بکند یک تعالی پیدا بکند باید ریشه در عشق داشته باشد یک نفر یک لیوان آب میدهد به شما با مهر با محبت با عشق با علاقه عشق از سر و روی این آدم میبارد وقتی یک لیوان آب میدهد دست شما یک کسی هم نه از روی اجبار و اکراه و اصرار یک لیوان آب میدهد دست شما کدام یک از این دو دلچسب تر و گواراتر است کدام یک از این دو نفر در چشم شما مینشیند و عزیز است و محبوب است خدا هم همین طور است شاید نماز میخوانی از روی اکراه یک وقت نماز میخوانی از روی عشق این است که دلنشینی میآورد. طُوبَی لِمَن عَشِقَ عِبَادَه وَ عَانَقَهَا (کافی، ج 2، ص 83) برو در آغوش بگیر چه کسی را در آغوش میگیری وقتی عشق داشته باشی معانقه ریشه در عشق و محبت دارد. اگر عبادات از روی عشق باشد اثر میگذارد روزه چرا اثر میگذارد چون تکلیف است تکلیف هم از روی تکلف است لذا سخت و تلخ است عشق است که مقبولیت میآورد. ثواب روزه و حج قبول حج به معنی حج نیست چون تناسبی به ماه روزه ندارد حج معنای لغوی اش یعنی نیت کردن آهنگ کردن به حج هم میگویند حج چون آهنگ خانهی خدا میکنی تصمیم میگیری بروی خانهی خدا عزم نیت میگوید ثواب این روزه و این حج یعنی نیت روزه حج قبول یعنی مقبول پذیرفته شده کسی ثواب روزه اش را میبرد کسی نیت روزه اش پذیرفته شده است که خاک میکدهی عشق را زیارت کرد. عشق را به مِی. تشبیه نمیکند به میکده تشبیه میکند میگوید تو اگر عاشق شوی میکده جایی است که انواع شرابها آن جاست هر چه بخواهی آن جاست هر شرابی بخواهی آن جاست میگوید شما هر چه مستی و سرمستی بخواهی در عشق است در هیچ کجا نیست لذا عشق را به میکده تشبیه میکند نه به مِی. میگوید کسی ثواب روزه میبرد کسی حجش پذیرفته میشود که خاک میکدهی عشق را زیارت کند یعنی اهل عشق شود عاشقانه عبادت بکند یعنی به مقام عشق دست پیدا بکند هر کاری میکند از روی عشق باشد از روی علاقه باشد از روی اشتیاق باشد شب عاشورا سیدالشهدا نفرمودند وقت بگیرید میخواهم نماز بخوانم فرمود إنِّی أُحِبُّ الصَّلَوة من عاشق نمازم این عشق است که انسان را تعالی میدهد و بالا میبرد.
مقام اصلی ما گوشهی خرابات است *** خداش خیر دهاد هر که این عمارت کرد
هر کجا که شما در آن جا به معرفت دست پیدا کنی هر کجا میخواهد باشد مهم نیست مدرسه است دانشگاه است بازار است کوچه است پیش این آن است مهم نیست هر کجا شما به معرفت دست پیدا کنی آن معرفت شما را به عشق میرساند و هر گاه پای عشق در میان آمد خرابات اتفاق میافتد. خیلی چیزها از چشم شما میافتد خراب میشود به هم میریزد کلاس نام نشان پرستیژ عنوان همهی اینها رنگ میبازد. حافظ میگوید گرچه بدنامیست نزد عاقلان ما نمیخواهیم ننگ نام را میگوید آدم دنبال نام و نشان و اعتبار نباشد پیش مردم عاقل کاسب کار دنیا یک نوع بدنامی میآورد میگویند دیوانه است که دنبال نام و امتیاز نیست میگوید اگر این طوری است نام نمیخواهم نام ننگ است وقتی که باید نام خدا سر زبانها باشد چرا نام ما سر زبانها باشد اگر قرار است نامی سر زبانها باشد بگذار نام او باشد لذا حافظ وقتی نگاهش این است خدا نامش را سر همهی زبانها انداخته چون میگوید چرا نام من باشد باید نام او باشد من چه ارزش دارم نامم سر زبانها باشد خدا نامش را سر همهی زبانها انداخت حرف هایش را کنار قرآن میگذارید در هر خانهای کنار قرآن یک دیوان حافظ قرار دارد مقام اصلی ما میگوید جایگاه اصلی ما اگر دنبال ما میگردی گوشهی خرابات است کنج خرابات است خرابات جایی است که انسان به معرفت میرسد هر کجا میتواند باشد میگوید هر وقت خواستی ما آنجاییم. خداش خیر دهاد هر که این عمارت کرد هر که این بنا را بنا کرد
بهای بادهی چون لعل چیست جوهر عقل *** بیا که سود کسی برد که این تجارت کرد
اصلا باده را دارد معنا میکند میگوید منظور از باده آب انگور نیست آب انگور را که باید اسکناس بدهی تا بدهند بهای این بادهای که من میگویم بادهی معرفت بادهی حکمت جوهر عقل است عقلی که مثل جوهر است جوهر یعنی گوهر یعنی سنگ قیمتی عقلی که گرانسنگ است عقلی که قیمتی است به اندازهای که عقل داشته باشی به تو معرفت میدهند و به اندازهای که به معرفت برسی به عشق میرسی و به اندازهای که به عشق برسی مقبولیت پیدا میکنی و به اندازهای که مقبولیت پیدا میکنی تعالی و رشد پیدا میکنی برخلاف آن مستی که عقل را ضایع میکند میگوید از تو عقل میخواهد جوهر عقل آن عقل قیمتی نه عقل کاسب کار چرتکه اندازه حساب و کتاب کن. بهای قیمت بادهی چون لعل این بادهای که مثل لعل است لعل سنگ سرخ قیمتی است میگوید معرفت مثل لعل است خیلی قیمتی است بهای بادهی چون لعل چیست جوهر عقل. یعنی عقلی که مثل جوهر است مثل گوهر است ارزشمند است قیمتی است. بیا باز هم گفت بیا نگاه کن توجه کن حواست را جمع کن که سود کسی برد کاین تجارت کرد. کسی که عقل را بیاورد معرفت ببرد در این بازار دنیا داد و ستدش این طوری باشد خداوند به پیامبر فرمود به مردم بگو «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ» (صف/ 10) میخواهید من شما را راهنمایی کنم به یک تجارتی به یک داد و ستدی که اصلا نجات پیدا بکنید از این گرفتاریها از این عذابها از این عذابهای دردناک. فرمود بگو جان و مالتان را به پای خدا بریزید ولی چه کسی حاضر است جان و مالش را برای خدا بریزد کسی که عاشق باشد چه کسی عاشق است کسی که عارف باشد چه کسی عارف است کسی که عاقل باشد به میزانی که عقل آورده معرفت دادند به میزان معرفت عشق به میزان عشق نثار میکند و فداکاری میکند.
شریعتی: خیلی ممنون خیلی مبارکتان باشد این ایام اگر هلال ماه شوال بعد از یک ماه بندگی و عبادت و روزه داری تشبیه شود به لبخند خداوند متعال این لبخند خدا گوارای وجودتان باشد صفحهی 512 قرار امروز اهالی سمت خداست تلاوت این آیات توأم با تدبر باشد آیات 10 ام تا 15 ام سورهی مبارکهی فتح در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّـهَ يَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّـهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿١٠﴾ سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ لَكُم مِّنَ اللَّـهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا ﴿١١﴾ بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنتُمْ قَوْمًا بُورًا ﴿١٢﴾ وَمَن لَّمْ يُؤْمِن بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَعِيرًا ﴿١٣﴾ وَلِلَّـهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿١٤﴾ سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّـهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّـهُ مِن قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿١٥﴾
ترجمه:
به یقین کسانی که با تو بیعت می کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می کنند؛ قدرت خدا بالاتر از همه قدرتهاست. پس کسی که پیمان می شکند فقط به زیان خود می شکند، و کسی که به پیمانی که با خدا بسته است وفا کند، خدا به زودی پاداشی بزرگ به او می دهد. (۱۰) کسانی از بادیه نشینان که از جنگ [با دشمن] تخلف کردند به زودی [از روی بهانه جویی] به تو می گویند: اموال و خانواده مان ما را به خود مشغول کردند [به این سبب نتوانستیم به جنگ آییم]؛ پس برای ما آمرزش بخواه. با زبان هایشان چیزی می گویند که در دل هایشان نیست. بگو: اگر خدا زیانی یا سودی را برای شما بخواهد چه کسی می تواند در برابر خدا از شما دفاع کند؟ بلکه خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است. (۱۱) [تخلف شما از جنگ، ربطی به اموال و خانواده تان نداشت] بلکه پنداشتید پیامبر و مؤمنان هرگز به کسان خود باز نمی گردند، و این پندار باطل در دل هایتان آراسته شد، و گمان بد بردید [که خدا پیامبر و مؤمنان را یاری نخواهد کرد] و شما [به سبب این پندار باطل و گمان بد] قومی نابودشدنی هستید. (۱۲) و هر کس به خدا و پیامبرش ایمان نیاورد [زیانی به خدا و پیامبر نمی رساند]، ما برای کافران آتشی سوزان آماده کرده ایم. (۱۳) و مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره خداست، هر کس را بخواهد می آمرزد و هر کس را بخواهد عذاب می کند؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. (۱۴) هنگامی که شما برای به دست آوردن غنایمی روانه [میدان جنگی] می شوید، متخلفان [از جنگ حدیبیه] به زودی خواهند گفت: بگذارید ما هم به دنبال شما بیاییم. [این سبک مغزان سودجو] می خواهند وعده خدا را [که به مؤمنان وعده پیروزی و غنیمت داد و به منافقان وعده محرومیت از غنیمت و رحمت داده است] تغییر دهند. بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد؛ این گونه خدا پیش از این [درباره شما] فرموده است. اما [این گروه بی شرم] به زودی خواهند گفت: شما نسبت به ما حسد می ورزید، [چنین نیست] بلکه آنان جز اندکی نمی فهمند. (۱۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشارهی قرآنی امروز را حاج آقای رنجبر بفرمایند
حاج آقا رنجبر: گاهی وقتها شما یک تکه پارچه را میبری به بزار نشان میدهی میگویی من از این جنس میخواهم یک قواره یک طاقه میخواهم او هم در اختیار شما میگذارد هر عملی که انسان در دنیا انجام میدهد حکایت سفارش دادن را دارد میگوید خدایا با من این طوری رفتار کن یعنی کسی که ستمی میکند اجحافی میکند به کسی با زبان عمل چون خداوند این زبان را به رسمیت نمیشناسد میگوید مثل طوطی است میتواند یک چیزهایی بگوید که اصلا به آن باور و اعتقادی هم نداشته باشد «وَسَيَرَى اللَّـهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ» (توبه/ 94) خداوند عمل شما را میبیند عمل شما با خدا حرف میزند وقتی شما به کسی زور میکنی داری عملا به خدا سفارش میدهی که من این جنس رفتار را میخواهم به کسی لطف میکنی محبت میکنی عملا داری سفارش میکنی میگویی من این جنس را میخواهم هر چه میتوانی این طوری با من رفتار بکن. این متن قرآن است «يَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ»خداوند میآمرزد هر کس را که بخواهد یعنی هر کسی که آمرزش بخواهد چه کسی میخواهد؟ کسی که با عملش نشان داده باشد نه با زبانش و الا چه کسی است که آمرزش نخواهد همه میخواهند «وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ» خداوند عذاب میکند هر کسی را که بخواهد هر کسی عذاب بخواهد عذابش میکند چه کسی عذاب میخواهد به زبان هیچ کس ولی به عمل خیلیها این آیه را بعضیها غلط معنا میکنند یک جوری معنا میکنند که بوی جبر میدهد. خداوند هر کس را که بخواهد میآمرزد و هر کس را که بخواهد عذاب میکند یعنی خدا اگر بخواهد این که جبر است در حالی که نه این بیان اختیار است میگوید خداوند هر کسی را که بخواهد آن هر کس یعنی ما من شما خداوند هر کس را که بخواهد میآمرزد این خواستن خواستن عملی است نه زبانی و الا همه این آمرزش را به زبان میخواهند و هیچ کس عذاب را به زبان نمیخواهد و هر کس را که بخواهد یعنی با عمل خودش نشان بدهد عذاب میکند. ولی ادامه میدهد «وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» اما بیایید از خدا مغفرت بخواهید از خدا رحمت بخواهید اگر سفارشی میدهید سفارش غفران باشد سفارش رحمت باشد خدا دوست دارد به همه غفران و مغفرت نثار بکند و دوست دارد رحمت خودش را نثار همگان بکند
شریعتی: ان شاء الله رحمت خدا شامل حال ما و شما دوستان خوب شود. وارد فضای نورانی زیارت جامعهی کبیره میشویم.
حاج آقا رنجبر: شما میخواهید در باغچهی خانه ات سبزی کاری کنی یک مشت بذر داری میخواهی بکاری بذرها هم متفاوت است ریحان است پیازچه است نعناع ترب گشنیز جعفری است هر کدام اینها یک طعمی یک خاصیتی دارد یک آثاری دارد یک رنگ و بوی و شکلی دارد اگر اینها بخواهند سبز شوند شکفته شکوفا شوند محصول شوند یک عواملی باید دست به دست هم بدهند و یک موانعی نباید در میان باشند عوامل خاک است آب است کود و نور و هوای مناسب است موانع آب شور خاک شوره زار کود قوی که بسوزاند سایهی سنگینی اگر باشد موانع است این موانع نباید باشد اگر عوامل باشد موانع نباشد همهی اینها شکفته میشوند بالا میآیند با تفاوت هایی که دارند با طعمهای متفاوت و خواصی که دارند ما دقیقا مثل بذر سبزیجات میمانیم هر کدام مان یک استعدادی داریم هر کدام مان یک خصوصیات ویژگی هایی داریم همه هم در جای خودش خوب است اگر بخواهیم ما هم به بار بنشینیم ما هم شکفته شویم ما هم شکوفا شویم باید یک عواملی در میان باشد و یک موانعی در میان نباشد قرآن کریم این عوامل را و این موانع را در اختیار ما گذاشته است گفته اگر بخواهید شما شکوفا شوید باید این کارها را بکنید بایدها همان دستورات الهی است همان اوامر الهی است موانع همان نواهی الهی نباید هاست این طور رفتار نکن این طوری زندگی نکن پرهیزها است منتها اینها در قرآن به گونهی کلی آمده است کلیات اوامر است کلیات نواحی است ریز جزئی مصداقی نشده اهل بیت را خداوند در کنار این قرآن قرار داد تا این اوامر الهی را به صورت ریز و جزئی و مصداقی در اختیار ما بگذارد نواحی هم همین طور است.
شریعتی: بعضیها میپرسند کجای قرآن گفته نماز صبح دو رکعت است
حاج آقا رنجبر: در همین آیهای که میخوانید «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» (بقره/ 43) مثل این است که به من بگویید این بذر گشنیز کجایش ریشه است ساقه برگ است میگویم من نمیدانم بده به خاک این خاک از دل همین بذر بیرون میکشد خاک که به این بذر ریشه نمیدهد اگر میتوانست ریشه بدهد نیاز به بذر نداشت اگر میتوانست برگ بدهد نیاز به بذر نداشت خودش میداد نه همین را شکفته اش میکند همین را باز میکند یک دستمالی دارند در سوپرمارکتها فشرده مچاله است میاندازی در آب جوش باز میشود میشود حوله این هم همین طور است آب جوش آن را باز میکند اضافه که نمیکند چیزی را. زمین این بذر را باز میکند همه چیز در این بذر است تمام احکام الهی را مثلا شما میبینید چندین هزار مسئله حج دارد از کجا در آمده میگوید از قرآن از کدام آیه از همین آیه در آوردیم همان طور که این خاک از این دانه بذر آن ریشهها را ساقهها را بیرون میآورد لذا در زیارت جامعه میخوانیم الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ اهل بیت میگویی چه کاره اند چه نیازی به اهل بیت داریم قرآن برای ما بس است چرا پیامبر میگوید اهل بیت نباید از قرآن جدا شوند به خاطر همین اینها هستند که اوامر و نواحی الهی را باز میکنند اظهار میکنند ظهور میبخشند از پس پردهی غیبت بیرونش میآورند.
شریعتی: آن هایی که میگویند قرآن کافی است این جاها میماند
حاج آقا رنجبر: بله قرآن گفته حج را به جا بیاور بسم الله برو به جا بیاور با چه آدابی از کجا میآوری چگونه؟ لذا میفرماید اگر اهل بیت را از قرآن جدا کنید گمراه میشوید وَ عِبَادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ شما به سمت یک خرمن گل بروی که گل نمیشوی یک عمر است در یک خرمن گل شما زندگی بکن گل میشوی نه عطر گل را پیدا میکنی دست و لباس و جامهی شما بوی گل میگیرد شما برو در گلاب گیرها طرفی که سر و کارش با این خرمن گل است چه بوی عطری از لباسش از جامه اش میآید دست که میدهی دستت را بو میکنی بوی خوش میدهد خدا همین طور است شما وقتی بروی به سمت خدا خدا که نمیشوی اما ویژگیهای او را پیدا میکنی خدا عزیز است شما هم عزیز میشوی عزت مند میشوی خدا مکرم است گرامی است شما هم پیش خلق خدا گرامی میشوی سرّ این که اهل بیت عزیزاند این همه مکرَم اند این همه. بندگان گرامی حق اند به خاطر این است که اینها رفتند سراغ خدا پیوسته با خدا بودند و هستند یک راز دیگری هم دارد اینها نام خدا را در عالم یاد خدا را در عالم گرامی داشتند به همین خاطر خداوند هم هر کاری با خدا بکنی خدا همان کار را با خودت میکنی اگر خدا را گرامی داشتی خدا هم شما را گرامی میدارد شما هم مکرَّم میشوی مکرَم میشوی هر کاری بکنی قرآن میگوید « وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» (اسراء/ 8) برگردید ما هم برمیگردیم مثل خورشید است به زمین میگوید اگر برگردی به سمت من روشنت میکنم اگر هم تاریکی داری تاریک است تعبیری حضرت علی در نهج البلاغه دارد خیلی تعبیر غم انگیزی است میفرماید تَكْرُمُونَ بِاللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تُكْرِمُونَ اَللَّهَ فِي عِبَادِهِ (نهج البلاغه، خطبه 116) میگوید شما با نام خدا عزیز شدید گرامی شدید اما نام خدا را در جامعه گرامی نداشتید. اصلا یک کاری کردید که مردم از خدا و پیر و پیغمبر بیزارند از مسجد بیزارند از عبادت بیزارند در حالی که شما هر جایگاهی پیدا کردید از همین جا پیدا کردید ولی اهل بیت این طوری نیستند نمک بخورند نمک دان بشکنند اینها واقعا نام و یاد خدا را در عالم گرامی داشتند لذا هر کسی اینها را میدید سخن اینها سیره هایشان را میخواند و میشنود دلباخته و دلدادهی حق میشود وقتی میبیند سیدالشهدا از همهی دار و ندارش برای خدا میگذرد حاضرش خودش زیر دست و پا بیفتد کتاب خدا زیر دست و پا نیفتد معلوم است خدا او را مکرَم میکند در عالم گرامی داشته میشود پس راه مکرَم شدن گرامی شدن یکی اش این است که انسان خدا را گرامی بدارد یاد خدا را گرامی بدارد مکرم میشود یکی هم همین است بنده شود بندگی اتصال میآورد شما وقتی بندهی خدا شدی به خدا متصل میشوی اتصال اتصاف میآورد وقتی متصل شدی به یک چیزی متصف میشوی به آن چیز. پردهی کعبه را چرا بوسند به قول سعدی. چرا پردهی کعبه را میبوسند چون پردهی کعبه است نه چون از جنس ابریشم است به خاطر ابریشم بودن همان ابریشم را یک طاقه اش را بیاورند حاضری خم شوی ببوسی نه ولی آن جا خم میشوی تارش را میبوسی. هر کجا همین طور
پردهی کعبه را که میبوسند *** او نه از کرم پیله نامی شد
با عزیزی نشست روزی چند ** * لا جرم هم چون او گرامی شد
خانهی خدا گرامی است این هم گرامی میشود اتصاف میآورد شما وقتی به خدا اتصال پیدا کردی به خدا اتصاف هم پیدا میکنی یعنی صفات الهی را پیدا میکنی عزیز است عزیز میشوی هر صفتی که خدا دارد شما هم پیدا میکنی میشویم مثل خدا «وَلِلَّـهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَى» (نحل/ 60) این اتصاف ریشه در بندگی خدا دارد لذا میگوییم اهل بیت بندگان مکرم خدا هستند اگر مکرم اند به خاطر بندگی شان است بندگی یک آثاری دارد و یکی از آثار خیلی مهمش که در روایت است و اگر در روایت نبود نمیشد به زبان بیاوریم چون خیلی سنگین است این است مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی (مستدرکالوسائل، ج ۷ ، ص ۵۳۵) خدا میگوید من مطیع کسی هستم که مطیع من باشد اگر کسی به من چشم گفت من هم به او میگویم چشم هر کس به من چشم بگوید در خواستههای من من هم به او میگویم چشم در خواسته هایی که دارد یک داستانی است واقعیت هم دارد یک حمالی بود در بازار تبریز الآن مزارش آرامگاه است مال قرن نهم است مزار حمال در تبریز معروف است همه میروند زیارت میروند حاجت میگیرند یک آدمی بود پنجاه شصت سالش بود باربر بود حمال بود در بازار تبریز حمالی میکرد این بارش روی دوشش بود داشت میرفت همین طور که داشت میرفت یک بچهای از آن بالای پشت بام بازار پرت میشود به سمت پایین این هم یک لحظه چشمش به آن میافتد میگوید خدایا نگهش دار مردم بازار تبریز میگویند این بچه وسط زمین و آسمان در این بازار معلق ایستاد این باربر بارش را گذاشت زمین رفت این بچه را بغل کرد گذاشت زمین گفت برو خانه تان مردم دور این جمع شدند یکی گفت امام زمان است یکی گفت حضرت خضر است یکی گفت جادوگر است گفت من نه امام زمان هستم نه خضر نبی هستم نه جادوگر من شصت سال هر چه خدا گفت گفتم چشم گفت دروغ نگو گفتم چشم نان حرام سر سفرهی زن و بچه ات نگذار من هم نگذاشتم غیبت نکن بدخواهی نکن گفتم چشم یک بار هم من خواهش کردم که این بچه را نگه دار این بچه آسیب نبیند او گفت چشم اصلا فلسفهی توسل همین است چرا ما به اهل بیت متوسل میشویم به خاطر این که این خاندان در تمام عمرشان هر چه خدا گفت گفتند چشم یک بار برای خدا نه به زبان نیاوردند در هیچ زمینهای جانت را بده مالت را بده فرزندت را بده طفل شش ماهه هرچه خواست نه نگفتند خودش که میگوید مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی معلوم است این هم هر چه بخواهد او میگوید چشم فلسفهی توسل همین است ما میرویم به اینها میگوییم شما وجیها عنداللهی شما یک عمری چشم گفتی خدا به شما نه نمیگویم. من میخواهم به کسی تماس بگیرم با موبایل خودم میدانم من زنگ بزنم برنمیدارد شمارهی من بیفتد برنمیدارد وجاهتی ندارم پیش او شما میگویی بیا با این گوشی من زنگ بزن برمیدارد این بین ما معمول است اهل بیت همین را میگویند میگویند بیا با شمارهی ما بگیر بیا با زبان ما حرفت را بزن هر چه میخواهی به ما بگو ما به آنها میگوییم حرف ما را میشنود به ما نه نخواهد گفت اینها در سخن گفتن هیچ گاه بر خداوند سبقت نمیگیرند تا خدا نگوید بگو محال است بگویند شما زیارت جامعه را میخوانی از اول تا آخر میبینی همه اش دارند از خودشان تعریف میکنند این تعریفها را همان کسانی میکنند که میگویند ما أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ (صحیفه سجادیه، دعای 47) هستیم حالا میآیند میگویند ما معدن هستیم ما مصابیح هستیم چطوری اینها با هم جمع میشوند. جمعش همین است لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ او دارد به او دستور میدهد میگوید تو خودت را برای مردم این طوری معرفی کن بگو من معدن رحمت ام بگو من مصابیح دجی هستم بگو من معدن حکمت ام حکمت میخواهید باید بیایید سراغ من من دارم به تو میگویم تو بگو. اینها مال من است میگوید اینها کسانی هستند که وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ نمیگوید وَ هُمْ يَعْمَلُونَ بِأَمْرِهِ چون این یعنی این که اینها عمل میکنند به دستور او و دستور غیر او عمل میکنند اما در وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ یعنی فقط و فقط به دستور او عمل میکنند یعنی ما اگر زیارت جامعه کبیره را گفتیم برایت سنگین نیاید ما از خودمان ستایش نکردیم به قول حافظ در پس آینه طوطی صفتم داشتند آن چه استاد عزل گفت بگو میگویم. این حرفها حرفهای اوست.
شریعتی: خیلی خوب خیلی پربار نکات خوبی را شنیدیم خیلی ممنون یک ماه رمضان دیگر را هم همگام هم نفس با هم پشت سر گذاشتیم بیاییم همین جا بعد از عید بزرگ فطر از خدای متعال بخواهیم که قدر دستاوردهای این ماه را فرد فرد ما بدانیم. حاج آقا دعا بکنند
حاج آقا رنجبر: ربنا اکشف عن العذاب خدایا عذابها گرفتاریها دردسرهایی که ما را احاطه کرده یکی پس از دیگری به کرم و عنایت خودت از ما دور کن
شریعتی: الهی آمین. به مناسبت این ایام تیتراژی که خیلی مورد استقبال قرار گرفت انا العبد الذی را میبینیم و میشنویم والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین