قرآن چراغ شبهای ظلمانی
منبع : آیت الله مکارم شیرازی؛ انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص: 277
عَن أبی سَعیدِ الخُدری قالَ: خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ فی خُطبَتِهِ لا عَیشَ الّا لِعالِمٍ ناطِقٍ او مُستَمِعٍ واعٍ. ایُّهَا النّاسُ انَّکُم فی زَمانِ هُدنَةٍ وَانَّ السَّیرَ بِکُم سَریعٌ وَ قَد رَایتُمُ اللیلَ وَالنَّهارَ کَیفَ یُبلِیانِ کُلَّ جَدیدٍ وَیُقَرّبانِ کُلَّ بَعیدٍ وَیَأتِیانِ بِکُلّ مَوعُودٍ. فَقالَ لَهُ المِقدادُ: یا نَبِیَّ اللّهِ وَما الهُدنَةُ؟ فَقال: دارُ بَلاءٍ وَانقِطاعٍ فَاذا التَبَست عَلَیکُمُ الامورُ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ فَانَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ صادِقٌ مُصَدَّقٌ وَ مَن جَعَلَهُ امامَهُ قادَهُ الی الجَنَّةِ وَمَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ الی النّارِ.
از ابوسعید خدری روایت شده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله برای ما خطبهای خواند و در ضمن آن فرمود: ای مردم، شما در زمان مهلت و آرامش هستید و بهسرعت دارید میروید و بهخوبی میبینید که شب و روز چگونه هر چیز نو و تازهای را کهنه و هر چیز دوری را نزدیک میگردانند و هر وعدهای را حاضر میسازند.
آنگاه مقداد گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، «هُدنه» چیست؟ حضرت فرمود: یعنی دنیا سرای آزمایش و کوچ کردن است، پس هنگامی که رخدادها بر شما مانند پارهای از شب تار مشتبه شد بر شما باد که به قرآن بازگشت کنید، زیرا قرآن شفاعتگری است که شفاعتش پذیرفته میشود و راستگویی است که سخنش تصدیق شده است. کسی که قرآن را پیش روی خود قرار دهد (و به آن عمل کند)، او را به بهشت رهنمون میشود و هر که آن را پشت سر بیندازد (و به آن بیاعتنایی کند) او را به جهنّم میرانَد.
بحارالانوار، ج 77، ص 177
نور هدایت
در حدیث مورد بحث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: ای مردم، شما در زمان «هُدنه» هستید. شما را در این دنیا آزاد گذاشته و اختیار دادهاند. این دنیا بهسرعت در حال گذر است. شب و روز، هر چیز تازهای را کهنه میگردانَد و هر دوری را نزدیک میکند و هر وعدهای را به انجام میرساند. شگفت اینکه در محیطی زندگی میکنیم که در آن قرار و آرامی نیست، همه چیز با شتاب در حال دگرگونی است. به قول اقبال:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریمموجیم که آسودگی ما عدم ماست
موج حرکت است و اگر آرام گیرد اصلًا موجی در کار نیست. وقتی انسان به حالات انسانها مینگرد میبیند که بچّهها بهسرعت جوان و جوانان پیر و پیران رهسپار قبرستان میشوند. این اطّلاعیههای وفات، هشداری است به همه انسانها.
در ادامه، مقداد میپرسد: ای پیامبر خدا، هُدنه چیست؟
فرمود: دنیا آزمایشگاه است. دورانی است که شما را به حال خودتان گذاشتهاند. خداوند به شما کاری ندارد و در برابر گناهان و اعمالی که انجام میدهید فوراً مجازاتتان نمیکند.
در زمینه آزمایش الهی بحثهای فراوانی شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) چرا خدا مردم را آزمایش میکند؟
مگر آزمایش برای این نیست که اشخاص یا چیزهای مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانی خود بکاهیم؟ اگر چنین است، خداوندی که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار درون و برون هر کس و همهچیز آگاه است چرا امتحان میکند، مگر چیزی بر او مخفی است که با امتحان آشکار شود؟
پاسخ این مهم را در اینجا باید جست که مفهوم آزمایش در مورد خداوند با آزمایشهای ما بسیار متفاوت است. آزمایشهای ما برای شناخت بیشتر و رفع
ابهام و جهل است، امّا آزمایش الهی در واقع همان پرورش و تربیت است.
در حقیقت امتحان خدا به کار باغبانی پرتجربه شبیه است که دانههای مستعد را در سرزمینهای آماده میپاشد، این دانهها با استفاده از مواهب طبیعی شروع به رشد میکنند، تدریجاً با مشکلات میجنگند و با حوادث پیکار میکنند، در برابر طوفانهای سخت و سرمای کشنده و گرمای سوزان ایستادگی بهخرج میدهند تا شاخه گلی زیبا یا درختی تنومند و پرثمر بار آید که بتواند به حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان را برای اینکه از نظر جنگی نیرومند و قوی شوند به مانورها و جنگهای فرضی میبرند و در برابر انواع مشکلات، تشنگی، گرسنگی، گرما، سرما، حوادث دشوار و موانع سخت قرار میدهند تا ورزیده و آبدیده شوند.
و این است رمز آزمایشهای الهی.
ب) آزمایشهای الهی همگانی است
از آنجا که نظام حیات در جهان هستی نظام تکامل و پرورش است و تمامی موجودات زنده مسیر تکامل را میپیمایند، حتّی درختان استعدادهای نهفته خود را با میوه بروز میدهند، همه مردم از انبیا گرفته تا دیگران، طبق این قانون عمومی، باید آزمایش شوند و استعدادهای خود را شکوفا سازند.
ج) راههای آزمایش
آیات قرآن نمونههایی از اموری که انسان با آنها امتحان میشود، از قبیل ترس، گرسنگی، زیانهای مالی و مرگ فرزندان، پیامبران و دستورهای خداوند، حتّی برخی خوابها را ذکر کرده است و بهطور کلّی از نظر قرآن، شرور و خیرها نیز از آزمایشهای الهی محسوب میشوند: «وَنَبْلُوَکُمْ بِالشَّرّ وَالْخَیْرِ».(1)
بعد حضرت دستوری فرمودند که در بسیاری از کتابها به صورت روایتی
1- رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیات 155- 157 سوره بقره.
مستقل آمده است:
فَإذا التَبَسَت عَلَیکُمُ الامورُ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ
: «اگر کارها بر شما چون شب سیاه و ظلمانی مشتبه شد به دامن قرآن چنگ بزنید، که این قرآن هم شفاعت میکند و هم شفاعتش پذیرفته میشود. هم راستگوست و هم خدا آن را تصدیق کرده. هر که قرآن را پیش روی خود قرار دهد او را به بهشت رهنمون میشود و هر که آن را پشت سر اندازد وی را به جهنّم میرانَد».
این پیش رو داشتن و پشت سر انداختن قرآن، دو معنا میتواند داشته باشد:
توجّه به قرآن یا بیاعتنایی به آن.
قرآن استاد انسان باشد نه ابزار او. یعنی خود را بر قرآن عرضه کند نه قرآن را بر خود.
برخی وقتی پیشداوریهای خود را کردند وتصمیمشان قطعی شد، در لابهلای قرآن میگردند که آیهای منطبق با فکر خودشان بیابند. آنان فقط به همان آیهای که یافتهاند تمسّک میجویند و آیات دیگر را رها میکنند و با این کار مصداق آیه «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ»(1) میشوند ومیگویند: به بعضی ایمان میآوریم و بعضی را انکار میکنیم. پیداست که چنین کسی قرآن را پشت سر خود افکنده است.
بسیاری از مذاهب انحرافی که در اسلام پدید آمدهاند، مانند وهّابیّت، به همین درد مبتلا هستند. انسان وقتی در عقاید آنان دقیق میشود میبیند آیات واضح و روشن را وانهاده و آیاتی را که معنای دوپهلو دارند و بر مقصودشان منطبق است گرفتهاند.
در مقابل دستهای خود را شاگرد قرآن میدانند و میگویند: تصمیم ما همان گفته قرآن است. قرآن را راهنمای حلّ مشکلات خویش میدانند و مصداق این آیه قرآن هستند که میفرماید: « «فَلَا وَرَبّکَ لَایُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَایَجِدُوا فِی انْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلّمُوا تَسْلِیمًا»؛ به پروردگارت سوگند که
1- سوره نساء، آیه 150.
آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملًا تسلیم باشند».(1) در نهجالبلاغه خواندهاید که «
الإسلامُ هُوَ التَّسلیمُ
: «اسلام همان تسلیم است».(2) و تا انسان در مقابل قرآن تسلیم محض نباشد مسلمان واقعی نخواهد شد. اینکه کسی عقیده خود را بر قرآن تحمیل کند نادرست و نوعی خودپرستی است، چرا که قرآن میفرماید: باید هم در ظاهر و هم در باطن تسلیم باشند.
با اینهمه تأکیدها باز قرآن در حوزههای ما آن مقام بایسته و شایسته را ندارد.
کاش آن مقدار که به علم معانی و بیان اهمّیّت میدهیم به قرآن و تفسیر آن اهمّیّت میدادیم، زیرا چنانکه در قرآن آمده است ما معتقدیم: « «وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ الَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ»؛ و هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز اینکه در کتابی آشکار (/ در کتاب علم خدا) ثبت است».(3) عدّهای همچون وهّابیها فقط به الفاظ قرآن بسیار اهمّیّت میدهند و در قرائت میکوشند، امّا به محتوای آن کاری ندارند. وقتی قاری قرآن آیات را یکنفس میخواند اللّهاللّه میگویند، امّا زمانی که آیات تکاندهنده قیامت قرائت میشود چون یکنفس نخوانده اللّهاللّه ندارد.
قرآن باید کتاب درسی ما باشد. قرآن در بین ما مظلوم است، باید حتّی بحث تفسیری داشته باشید بهعنوان اینکه قرآن چه میگوید، نه اینکه من چه میگویم.
مهم این است که معتقد شوید. هر چه بیشتر با قرآن کار کنید نورانیّت، صفا و درک تازهای نصیب شما میشود. اصلًا روشنایی فکر انسان آن لحظاتی است که با قرآن کار میکند. و باید بدانید که شما در مورد قرآن سه وظیفه مهم دارید:
تلاوت قرآن، فهم قرآن و، از همه مهمتر، عمل به قرآن.
1- سوره نساء، آیه 65.
2- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 125.
3- سوره انعام، آیه 59.