تضاد رویکرد برخی متقدمین و متاخرین عامه در مواجهه با آراء ابن تیمیه
ابن تیمیه نظریه پرداز و مروج وهابیت ، از همان ابتدای امر در آرا و اعتقادات خویش موضعی متفاوت نسبت به سایر مسلمانان داشت . وی در نوشتن کتب ، صدور فتاوا و نیز سخنرانیهای خود، بسیاری از عقائد گذشته مسلمانان را که حتی در زمان صحابه نبی اکرم (ص) نیز مشروع بوده و بدان ها عمل می شد ، زیر سوال برده و از آن ها به عنوان بدعت و خرافات و اسباب شرک یاد نمود . برخی از اعتقادات او تا آن جا با عقائد و مسلمات مورد قبول سایر مسلمانان در تضاد بود که بلافاصله پس از انتشار توسط خود او یا پیروانش ، مورد اعتراض ، انتقاد و مخالفت شدید مسلمانان و حتی علمای اهل سنت معاصر وی قرار می گرفت . ایشان نه تنها به وی اعتراض می کردند بلکه در بسیاری از موارد از او به دادگاه وقت شکایت کرده و درخواست زندانی کردن وی و یا تبعید او را می دادند .
آن چه در این مقاله می آید ، مختصری است از رویکرد و واکنشهای علمای اهل سنت معاصر ابن تیمیه در برابر برخی از اعتقادات و فتاوای ضاله وی که در تاریخ ثبت و ضبط گشته است .
ابن تیمیه مقارن پایان سال ۶۹۱ ه ق به حج رفت و در سال ۶۹۲ ه ق به دمشق بازگشت . این سفر زمینه ساز تالیف کتاب مناسک حج وی بود . او در این کتاب بعضی از مناسک و اعمال حج را به گمان بدعت بودن رد کرده است .
در سال ۶۹۸ ه ق گروهی از مردم حماة در مورد نظر بزرگان و علماء درباره تفسیر و معنای آیات صفات خداوند در قرآن کریم از وی سوال نمودند و گفتند : معنی آیاتی چون (الرحمن علی العرش استوی)(۱)،( استوی الی السماء ) (۲) و فرموده پیامبر اکرم (ص) : ان قلوب بنی آدم بین اصبعین من اصابع الرحمن و نیز معنی این حدیث نبوی که می فرماید : یضع الجبار قدمه فی النار ، چیست ؟
ابن تیمیه حنبلی در پاسخ مردم حماة کتاب ( الحمویة الکبری ) را نوشته و در این کتاب بر جسم بودن خداوند عزوجل تصریح کرد . انتشار این پاسخ ابن تیمیه بین مردم ، غوغایی در منطقه به راه انداخت . وی از آن پس به واسطه فتاوا و ارائه تفسیرهای شاذ و نادرست از آیات قرآن و احادیث ، شهرت یافت .
گروهی از فقهای شافعیه به مخالفت با او برخاسته و تصمیم گرفتند وی را نزد جلال الدین حنفی قاضی وقت برده و محاکمه نمایند . اما ابن تیمیه از حضور در محکمه سر باز زد . لذا آن گروه برای آگاهی مردم از عقائد نادرست ابن تیمیه ،عقائد وی در مورد آیات و روایات صفات خداوند را در شهر منتشر کردند ، اما امیر سیف الدین جاعان و قاضی امام الدین قزوینی و برادرش جلال الدین قزوینی به حمایت از ابن تیمیه پرداخته و عده ای از فقها را به دستور امیر کتک زدند و بقیه نیز از ترس امیر ساکت شدند .
ابن تیمیه همواره با اظهار نظر بر خلاف آرای مشهور و رایج بین مسلمانان ، موجب تشویش اذهان و آشفتگی در عقائد و باورهای مردم می شد ، تا این که در هشتم رجب سال ۷۰۵ ه ق قضات شهر به همراه ابن تیمیه در قصر نایب السلطنة حاضر شدند و کتاب ( العقیدة الواسطیة ) ابن تیمیه قرائت شد . پس از دو جلسه مناظره با کمال الدین ابن زلمکانی و اثبات انحراف فکری و عقیدتی ابن تیمیه ، وی به مصر تبعید شده و شاگرد او جلال الدین مزّی صاحب کتاب رجالی تهذیب الکمال فی اسماء الرجال شلاق خورد . پس از تبعید شدن ابن تیمیه حنبلی ، از طرف حکومت در دمشق چنین اعلام شد که : من اعتقد عقیدة ابن تیمیه حلّ دمه و ماله ، خصوصا الحنابله بدین معنا که هر کس عقائد ابن تیمیه حنبلی را داشته باشد به ویژه حنبلی ها ، خون و مالش مباح و هدر است .
این اعلامیه توسط ابن شهاب محمود در مسجد جامع دمشق قرائت شد . به دنبال انتشار این اعلامیه ، حنبلی ها و افراد دیگری که در معرض اتهام بودند ، جمع شده و اعلام کردند که ما بر مذهب و عقیده امام شافعی هستیم .
پس از آن در سال ۷۰۶ ه ق امیر سیف الدین سلار نایب مصر ، سه تن از قضات فرقه شافعی ، مالکی و حنبلی و نیز سه تن از فقها به نام های باجی ، جزری و نمراوی را احضار کرد تا در مورد ابن تیمیه تصمیم گیری نمایند . همگی آن شش نفر به آزادی ابن تیمیه رای دادند اما مشروط به ین که او دست از عقائد خویش بردارد . اما ابن تیمیه از حضور در مجلس و قبول شرایط سرباز زده و اعتنایی به این جلسه و برگزار کنندگان آن ننمود .
تا این که در شوال سال ۷۰۷ ه ق گروهی از صوفیه به سبب جسارت های مداوم ابن تیمیه به ابن عربی که از عرفا و علمای بزرگ به شمار می رفت ، به دولت مصر شکایت کردند و داوری محکمه بر عهده قاضی شافعی واگذار گردید .مجلس محاکمه ای تشکیل شد ولی مطلب خاصی علیه ابن تیمیه اثبات نگردید .تا این که ابن تیمیه در همان مجلس چنین گفت : لا یستغاث الا بالله ، لا یستغاث بالنبی بمعنی العبارة ، و لکن یتوسل به و یستشفع به الی الله .استغاثه منحصر به خداوند متعال است و از پیامبر نمی شود طلب یاری کرد . ولی می توان به او توسل جست و طلب شفاعت نمود .
قاضی بدر الدین ابن جماعة احساس کرد که ابن تیمیه در قضیه توسل ، ادب را نسبت به پیامبر گرامی اسلام رعایتنمی کند ، لذا نامه ای به قاضی شافعی نوشت تا او را به مقتضای شریعت مجازات نماید . قاضی شافعی نیز گفت : من نسبت به ابن تیمیه همان سخنی را گفتم که به دیگر منحرفان می گویم .آن گاه دولت مصر ابن تیمیه را بین رفتن به دمشق ، اسکندریه و زندان مخیر ساخت و او زندان را برگزید و روانه آن شد .
او در سال ۷۱۶ ه ق از زندان آزاد شد ولی فعالیت مجدد وی باعث شد که در اواخر ماه صفر سال ۷۰۹ ه ق به اسکندریه مصر تبعید شود که پس از هشت ماه تبعید در آن جا به قاهره بازگردانده شد .
سپس در سال ۷۲۶ ه ق بود که ابن تیمیه در یک روز جمعه در مسجد اموی در سخنرانی خویش چنین گفت که : ان الله ینزل الی سماء الدنیا کنزولی هذا ( خداوند به اسمان دنیا فرود می آید مانند پایین آمدن من از این منبر ) ، سپس وی با پایین آمدن از پله های منبر ، جسمانیت خدا را نشان داد. در این هنگام ابن زهراء یکی از فقهای مالکی مذهب به ابن تیمیه اعتراض کرد که با هجوم شاگردان متعصب حنبلی ابن تیمیه مواجه شده و مورد ضرب و شتم شدید آنان قرار گرفت و پس از آن به دستور قاضی حنابله تعزیر و به زندان محکوم شد . این واقعه خشم فقهای مالکی و شافعی را برانگیخت تا جایی که از ابن تیمیه نزد ملک الامراء سیف الدین تنکز شکایت کردند .
ابن تیمیه در همان سال به دلیل نوشتن کتاب ( زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور ) که در آن فتوا به حرمت زیارت و توسل و قتل زائرین قبور داده بود ، محاکمه شد و به همراه چند تن از شاگردانش به زندان محکوم شد که پس از مدتی آزاد شدند تا این که در پایان همین سال ابن تیمیه را به خاطر فتاوای نادرست وی از جمله معصیت دانستن زیارت قبر پیامبر و مساله طلاق (۳) جهت محاکمه نزد قاضی القضاظ مالکی بردند ولی ابن تیمیه با امتناع از پاسخ به پرسشهای قاضی ، مدعی دشمنی قاضی با وی شد .قاضی مالکی دستور داد تا ابن تیمیه را در قلعه ای حبس کنند و وقتی به قاضی خبر رسید که برخی از افراد نزد ابن تیمیه رفت و آمد می کنند گفت : اگر به خاطر کفری که از وی ثابت شده کشته نشود ، باید نسبت به وی سخت گیری شود و لذا دستور انتقال وی به زندان انفرادی را صادر کرد .
ابن تیمیه در اواخر عمر خود به دلیل نگارش کتب فتنه انگیز در زندان ، قلم و دوات از وی گرفته شد و از نوشتن ممنوع گردید تا سرانجام در شب بیستم ذی القعده سال ۷۲۸ ه ق در قلعه دمشق مرد و او را در قبرستان صوفیان آن جا دفن کردند . (۴)
آن چه گذشت مختصری بود از واکنشها و مواضع علمای اهل سنت در برابر فتاوا و اعتقادات فاسد ابن تیمیه حرانی . اما آن چه در این میان حائز اهمیت است این که علمای بیدار اهل سنت همواره از گذشته و از زمان خود ابن تیمیه در برابر اعتقادات شاذ و خلاف مشهور ابن تیمیه ساکت ننشسته و با او به مخالفت برخاسته اند . این ها نشان می دهد که علمای اهل سنت نه تنها از اعتقادات بی اساس ابن تیمیه دفاع یا حمایتی نمی کردند بلکه از اساس با چنین اعتقاداتی مخالف بوده و آن ها را مغایر با شریعت مقدس و اسلام ناب محمدی می دانستند . اما چگونه است که اینک برخی از علمای عامه با چشم بستن بر رفتار و عملکرد علمای گذشته خویش ، راهی را خلاف آن ها طی می کنند و نه تنها از آن عقائد فاسد دفاع می نمایند بلکه برای مقابله با شیعیان گاه بی گاه به آن عقائد استناد می نمایند و از آن ها دفاع می کنند ؟ به راستی بر این گروه از اهل سنت چه گذشته که رویکردشان تا این حد با متقدمین خویش متضاد گشته است ؟!
منابع :
(۱) طه /۵
(۲)بقره/۲۹ و فصلت/ ۱۱
(۳) ابن تیمیه معتقد است که با سه طلاق در یک مجلس فقط یک طلاق محقق می شود و زن بر مرد حرام ابدی نمی شود. حال آن که مذاهب اهل سنت معتقدند با سه طلاق در یک مجلس زن حرام ابدی می شود .الفقه علی المذاهب الاربعه ج۴ ص ۳۴۱ کتاب الطلاق مبحث تعدد طلاق
(۴) ذهبی سلفی ، تذکرظ الحفاظ ج۲ ص ۱۹۲و۱۹۳ شرح حال ابن تیمیه ش ۱۱ ۷۵ و بسیاری منابع دیگر