تلاش ابن تیمیه در تبرئه یزید از قتل سید الشهدا !
امام حسین علیه السلام با قیام و شهادت خود اسلام را زنده کرد ولی امروزه هنوز هم کسانی هستند که قصد دارند این واقعه بزرگ تاریخی را انکار و یا کتمان نمایند. وهابیت و در راس آنها ابن تیمیه حرانی از این دسته اند ، او اگر چه نتوانسته اصل واقعه عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام را به دلیل وجود نقلهای متواتر تاریخی و روایی فریقین انکار نماید اما به هر حال بغضی که در دل او از امیر المومنین و اهل بیت ایشان وجود داشت از یک طرف و گرایش اموی وی از طرف دیگر ،باعث شده تا به توجیه ما وقع بپردازد . او تمام تلاش خود را به کار می بندد تا به حکومت و خلافت یزید مشروعیت بخشیده و قیام امام حسین علیه السلام در برابر آن را قیام علیه خلیفه مسلمین معرفی نماید و از این طریق عمل یزید را در شهادت سبط رسول خدا توجیه و ریخته شدن خون مقدس امام و یارانش را به گردن خودشان بیاندازد بر همین اساس است که او با انکار تاریخ ، ادعاهای پوچ و باطلی را مطرح کرده تا چهره یزید و لشکریان وی را موجه جلوه دهد و وی را از ریختن خون فرزند رسول الله تبرئه نماید .
در این مقاله به بررسی ادعاهای پوچ وی پرداخته و آنها را از زبان علمای اهل سنت پاسخ می گوییم .
ادعاهای ابن تیمیه :
الف : عدم رضایت یزید به قتل امام حسین علیه السلام:
ابن تيميه در این باره می گوید : يزيد اظهار رضايت به قتل حسين نكرد بلكه اعلام ناراحتى و دردمندى بر قتل او نمود. (۱)
پاسخ:
با مراجعه به تاريخ به وضوح مشاهده مى شود که يزيد از كشته شدن امام حسين عليه السلام راضى و خشنود بود و مطابق روايات هر كس بر عمل قومى راضى باشد از جمله آنان خواهد بود. در اين خصوص به شواهدى تاريخى اشاره مى شود:
نقل شده که يزيد پس از شهادت امام حسین علیه السلام به نعمان بن بشير چنین گفت:
ستايش خداى را كه حسين را كشت.(۲)
يعقوبى در تاریخ خود مى نويسد:
زمانى كه خبر كشته شدن امام حسين عليه السلام به يزيد رسيد او در باغ سبز خود بود. در آن هنگام تكبير بلندى گفت ...(۳)
و چون اسيران به شام رسيدند يزيد بزرگان شام را دعوت كرد تا به او جهت اين پيروزى تبريك بگويند (۴)
سيوطى مى نويسد:
خدا لعنت كند قاتل حسين عليه السلام و ابن زياد و يزيد را ! (۵)
ابن خلدون هم در تاریخش چنین مى نويسد:
كشتن حسين عليه السلام از كارهاى يزيد به حساب مى آيد كه نشان دهنده فسق اوست و حسين عليه السلام در اين واقعه شهيد راه خدا بود(۶)
از نصوص تاريخى استفاده مى شود که يزيد نه تنها اب نزياد را به جهت كشتن امام حسين عليه السلام توبيخ نكرد بلكه از توبيخ او نيز جلوگيرى كرد. طبرى و ديگران نقل كرده اند:
هنگامى كه اسرا بر يزيد وارد شدند يحيى بن حاكم با خواندن دو بيت ابن زياد را بر اين عمل توبيخ و سرزنش كرد اما يزيد مشت محكمى بر سينه او زد و گفت:
ساكت باش! (۷)
اين حركت و دفاع سرسخت از ابن زياد نه تنها بر رضايت يزيد از كار ابن زياد دلالت دارد بلكه امضاى عمل او بوده و در حقيقت نشان می دهد که اين جنايت به امر يزيد بوده است !
ب : انكار انتقال سر مبارك امام حسين عليه السلام به شام :
یکی دیگر از ادعاهای بی اساس ابن تيميه انکار انتقال سر مبارک امام به شام است وی چنین می گوید : انتقال سر حسين به شام در زمان يزيد اصل و اساسى ندارد.(۸)
پاسخ:
با مطالعه تاريخ پى مى بريم که يزيد قصد داشته در صورت بيعت نكردن امام حسين عليه السلام او را به قتل برساند.
يعقوبى در تاريخ خود مى نويسد:
يزيد در نامه اى به وليدبن عقبه والى خود در مدينه نوشت: هر گاه نامه من به دستت رسيد حسين بن على و عبداللَّه بن زبير را احضار كن و از آن دو براى من بيعت بگير در صورتى كه امتناع كردند گردنشان را بزن و سرهايشان را نزد من بفرست ...(۹)
ابن اثير هم مى نويسد:
چون سر حسين عليه السلام به يزيد رسيد مقام و درجه ابن زياد نزد يزيد بالا رفت و هدايايى به او عطا نمود.(۱۰)
طبرى نقل مى كند:
مردم داخل دار الاماره يزيد شدند در حالى كه سر حسين عليه السلام مقابلش بود و با چوب دستى خود به گلوى حسين عليه السلام مى كوبيد ...(۱۱)
سيد حلى مى نويسد:
هنگامى كه حسين عليه السلام و فرزندان پدرش كشته شدند ابن زياد سرهاى آنان را به سوى يزيد فرستاد. يزيد در ابتدا از كشته شدن آنها خوشحال شد ولى چون مشاهده كرد كه مسلمانان بغض او را به دل گرفته اند؛ اظهار پشيمانى نمود و اين حق مردم بود كه او را دشمن بدارند(۱۲)
ج : انكار به اسارت بردن حريم امام حسين عليه السلام :
این نیز یکی دیگر از ادعاهای بی دلیل ابن تيميه ناصبی است وی در این باره چنین می گوید :
يزيد حريمى از حسين را به اسيرى نگرفت بلكه اهل بيت او را اكرام نمود(۱۳)
پاسخ:
پيشتر گفتيم طبرى و ديگران نقل كرده اند:
هنگامى كه اسرا بر يزيد وارد شدند؛ يحيى بن حكم با خواندن دو بيت ابن زياد را بر اين عمل توبيخ و سرزنش كرد ... ولى يزيد مشت محكمى به سينه او زد و گفت:ساكت باش!(۱۴)
ابن اثير نيز مى نويسد:
هنگامى كه اهل بيت حسين به كوفه رسيدند ابن زياد آنان را حبس نمود و خبر به يزيد فرستاد ... آن گاه نامه اى از يزيد به ابن زياد رسيد كه در آن امر شده بود که اسرا به شام انتقال داده شوند(۱۵)
د : انكار دستور يزيد به قتل امام حسين عليه السلام :
ابن تيميه در این باره هم چنین می نویسد :
يزيد امر به كشتن حسين و حمل سر او در مقابلش نكرد و هرگز چوب به دندانهاى او نكوبيد، بلكه اين ابن زياد بود كه چنين اعمالى انجام داد ...(۱۶)
پاسخ:
ابن عساكر دمشقی مى نويسد:
خبر خروج و قيام حسين عليه السلام به يزيد رسيد. وى نامه اى به عاملش ابن زياد در عراق نوشت و او را به جنگ و مقابله با حسين عليه السلام امر نمود و دستور داد اگر به حسين عليه السلام دسترسى پيدا كرد او را به شام بفرستد(۱۷)
ابن اعثم کوفی هم مى نويسد:
ابن زياد به اهل كوفه گفت: يزيد بن معاويه نامه اى با ۴۰۰۰ دينار و دويست هزار درهم براى من فرستاده تا آن را بين شما توزيع كنم و با آن شما را به جنگ با دشمنش حسين بن على بفرستم. پس به دستورش گوش فرا داده و او را اطاعت كنيد(۱۸)
جلال الدین سيوطى نیز مى گويد:
يزيد در نامه اى به والى خود در عراق- عبيداللَّه بن زياد- دستور جنگ با حسين را صادر نمود (۱۹)
نتیجه اینکه بنا به شواهد تاریخی بسیاری که در کتب معتبر فریقین نقل شده هیچ یک از ادعاهای ابن تیمیه در دفاع از یزید و انکار جنایات وی در عاشورا صحت نداشته و به نظر می رسد که وی به دلیل همان حبی که نسبت به خاندان اموی داشته در صدد حفظ آبروی نداشته ایشان بر آمده و حقایق را اینچنین کتمان و انکار نموده است به گونه ای که در اکثر موارد تاریخ را نیز تحریف نموده است غافل از اینکه مورخان زیادی از شیعه و سنی حقایق را آن گونه که رخ داده به رشته تحریر در آورده اند تا همچنان خون سرخ حسین و اصحابش چراغ هدایت و کشتی نجات طالبین حق و حقیقت باشد .
منابع :
[۱]رأس الحسين نویسنده: ابن تیمیه ص ۲۰۷
[۲] مقتل الحسين عليه السلام نويسنده:خطیب خوارزمی، موفق بن احمد ج ۲، ص ۵۹
[۳]تاريخ يعقوبى نوشته احمدبن ابی یعقوب بن جعفر بن وَهْب بن واضح یعقوبی ج ۲، ص ۲۲۲
[۴]البداية و النهاية، نویسنده: ابن کثیر، اسماعیل بن عمر ج ۸، ص ۱۹۷
[۵] تاريخ الخلفا نویسنده: سیوطی ، عبدالرحمن بن ابوبکر ص ۲۰۷
[۶]مقدمه ابن خلدون، ص ۱۸۱
[۷]تاریخ كامل ابن اثير، ج ۳، ص ۳۰۱؛ تاريخ طبرى نوشته محمد بن جریر طبری ج ۴، ص ۲۵۲؛ البداية والنهاية، نویسنده: ابن کثیر، اسماعیل بن عمر ج ۸، ص ۲۰۹
[۸]رأس الحسين، نویسنده: ابن تیمیه ص ۲۰۷؛ الوصية الكبرى، المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن تيمية الحراني أبو العباس تقي الدين ص ۲۰۶
[۹]تاريخ يعقوبى، نوشته احمدبن ابی یعقوب بن جعفربن وَهْب بن واضح یعقوبیج ۲، ص ۲۴۱
[۱۰]تاریخ كامل ابن اثير، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تاريخ طبرى،نوشته محمد بن جریر طبریج ۴، ص ۳۸۸؛ تاريخ الخلفا، ص ۲۰۸؛ البداية و النهاية، ج ۸، ص ۲۵۴؛ كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۲۵۲
[۱۱]تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۳۵۶؛ كامل ابن اثير، ج ۳، ص ۲۹۸
[۱۲]تاريخ الخلفا، ص ۲۰۸
[۱۳]منهاج السنه، المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي ج ۲، ص ۲۲۶
[۱۴] كامل ابن اثير، ج ۳، ص ۳۰۱؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۲۵۲؛ البداية و النهاية، ج ۸، ص ۲۰۹
[۱۵]كامل ابن اثير، ج ۳، ص ۲۹۸؛ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۲۵۴
[۱۶]سؤال فى يزيد و معاويه، ص ۱۶
[۱۷]تاريخ دمشق، نويسنده:زکار، سهیل ج ۱۴، ص ۲۰۸
[۱۸] الفتوح، ابن اعثم، مجلد ۳، ج ۵، ص ۸۹
[۱۹]تاريخ الخلفا، ص ۱۹۳