سکوت مرموز آمریکا در مورد القاعده
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رابرت بایر" مؤلف کتاب "خوابیدن با شیطان" از افسران عملیاتی سابق دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکاست. وی پستهای مختلفی را در "سی. آی. ای" بر عهده داشت که از جمله آنها ریاست تیم این سازمان در لبنان در سال ۱۹۸۳ و انفجار بئر العبد است.
وی در این کتاب فصلهایی را به عملیات تعقیب "شهید عماد مغنیه" از فرماندهان مقاومت اختصاص داده است. بایر پس از ناکامی در ترور مغنیه در لبنان، مسئولیت پرونده عراق را بر عهده گرفت. این مسئول سابق سیا در کتابش، به مسائلی در خصوص همکاری عربستان و آمریکا در ایجاد تروریسم تکفیری و هدایت آن اشاره میکند.
با وجود انتشار این کتاب در سال ۲۰۰۳ ، ترجمهای از آن به زبان عربی یا فارسی منتشر نشد. البته این کتاب در بین خبرنگاران با نام "کاخ سفید و طلای سیاه" نیز شناخته میشود.
خرید نخبگان حاکم آمریکا توسط "سوپر سفیر" آل سعود ! :
اگر منطق این شیطان را تا این لحظه دنبال کرده باشید، در مییابید که غرب و حکام سعودی در ورطه خطرناکی گرفتار شدهاند. همه عوامل تشکیل دهنده نا آرامیها در مکانی درست به وجود آمدند: مرزهای باز، در دسترس بودن سلاح، نبود سیاست، حاکم نبودن قانون، فساد پلیس، دست کم گرفتن طبقه حاکم، کم شدن سهم افراد جامعه از درآمدها، خشم همسایگان، افزایش جوانان افراطی در داخل. علاوه بر این در مدارس عربستان افراد متعصبی هستند که برای ورود به جنگ در برمه، ویتنام، کامبوج، نیکاراگوئه، آنگولا، سومالی و سیرالئون شتاب دارند؛ چرا عربستان سعودی باید از این سرنوشت فرار کند؟
ویزای بدون محدودیت برای سعودیها حتی اگر عضو القاعده باشند :
با وجود این همه تعفن، این اعتقاد وجود دارد که باید به هدف حمایت از کسانی که ریاض از آنان دفاع میکند، روی هر نقشه رسمی در واشنگتن نشان قرمزی روی نقطهای به نام "ریاض" وجود داشته باشد. هنگامی که در سال ۲۰۰۳ این مطلب را مینوشتم، واشنگتن همچنان اصرار داشت که عربستان کشوری با ثبات است و دولت مرکزی آن بر همه مرزهایش کنترل دارد و پلیس و ارتش در بالاترین حد توانایی و وفاداری هستند، و مردم این کشور به خوبی میپوشند، میخورند و آموزش میبینند.
بگذارید از وزارت خارجه شروع کنم، چرا که مسئولیتی بسیار بالاتر از دولت بروکراتیک واشنگتن برعهده دارد، زیرا این وزارتخانه در انتشار دروغ بزرگ درباره عربستان نقش دارد. به طوریکه اگر مواضع آن را درخصوص مسائل جاری بشنوید به این نتیجه میرسید که عربستان سعودی همان دانمارک است. به موجب قانون، فقط به نحوه تعامل با ویزای سعودی ها نگاهی بیندازید. وزارت خارجه مسئولیت صدور ویزا در خارج را از طریق سفارتخانهها و کنسولگریها دارد.
در سال ۱۹۵۲ قانون مهاجرت و شناسنامه در خصوص "صلاحیت" کاملا واضح توضیح داده است. در بخش ۲۱۴ اینگونه توضیح داده شده است: هر خارجی به عنوان مهاجر تلقی میشود تا اینکه بر عکس این مسأله برای کارمندان کنسولگری ثابت شود ... و آن فرد در وضعیت "غیر مهاجر" قرار بگیرد . به عبارت دیگر یک خارجی که دلیلی برای بازگشت به کشورش نداشته باشد - بیکار و مجرد و ورشکسته باشد - برای گرفتن ویزا صلاحیت ندارد - ممکن است در آمریکا باقی بماند.
با افزایش نرخ بیکاری در عربستان به حدود ۳۰ درصد و کاهش درآمد افراد، سعودیها در کشورشان مهاجر به شمار میآیند (اگر از خاندان حاکم یا خدمه ویژه آنان نباشند). باقی ماندن سعودیها در آمریکا برای کسب روزی خطری بالقوه به شمار میآید. آنها شرایط قانونی برای بازگشت به کشورشان را ندارند، و این امر مسائل را بسیار بدتر میکند.
در جریان حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ، سعودیهایی که در این عملیات شرکت کردند، برای دریافت ویزا نیازی به حضور در سفارت آمریکا در ریاض و یا کنسولگری جده برای مصاحبه نداشتند . در سایه سامانه "ویزا اکسپرس" یک عربستانی برای گرفتن ویزا، فقط گذرنامه و هزینهها را برای وکیل مسافرت ارسال میکند. وکیل مسافرت سعودی به عبارت دیگر کسی بود که جای دولت آمریکا قرار میگرفت. مدت انتظار برای دریافت ویزا کوتاه بود و هر عربستانی که پول داشت میتوانست به نیویورک برود و ناپدید شود و یا هواپیمایی را به سوی آسمان خراشها هدایت کند.
* سعودی ها تروریستهای دنیای نوین
وزارت خارجه با صدور ویزا برای ۱۵ سعودی بیکار، قانون شکنی کرد. بدون شک ساده گرفتن این مسأله به همه قدرتهایی که قصد حمله به ما را دارند، اجازه میدهد که موضعگیری کنند. "اسامه بن لادن" متولد عربستان بود. او در سال ۱۹۹۵ شهروندان سعودی را در انفجار مقر گارد به قتل رساند و در سال ۱۹۹۶ به (برجهای) خُبَر حمله کرد. دو سعودی در سال ۲۰۰۰ هواپیمایی را در بغداد ربودند. بدون شک سعودیها در پس پرده حمله به ناوشکن "کول" قرار داشتند. صدها سعودی نیز در حملات تروریستی دیگر از چچن گرفته تا کنیا و تانزانیا شرکت داشتند. پس آیا وزارت خارجه به دلایل بیشتری نیاز داشت تا بفهمد که سعودیها همان "تروریستهای دنیای نوین" هستند، و آنها باید به شدت تحت نظر قرار گرفته و بازخواست شوند؟ بنابراین، روش اداره موضوع ویزاها، حتی به خود اسامه بن لادن امکان میدهد که به آمریکا نفوذ کند.
حمایت واشنگتن از نظام سعودی در برابر محاکمه بین المللی :
وزارت خارجه آمریکا به حکام سعودی فرصت داد تا تقریبا هرکاری را انجام دهند؛ این وزارتخانه از سعودیها در برابر سازمانهای مدافع حقوق بشر، و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول حمایت میکند. وزارت خارجه آمریکا حادثه گارد ملی و انفجارهای خُبَر را نادیده گرفت. به عنوان مثال در گزارش سال ۱۹۹۹ وزارت خارجه آمده است: "روش تروریسم جهانی . بخش ویژه عربستان سعودی: عربستان سعودی در همه سطوح بر پایبندی خود به مبارزه با تروریسم تأکید کرد. در ادامه این گزارش آمده است: دولت عربستان سعودی همچنین به تحقیق در خصوص انفجار ژوئیه سال ۱۹۹۶ در اطراف برج های الخبر ادامه داد. ولی ما می دانیم که این یک دروغ بزرگ است. نایف برای تحقیق در این پرونده حتی یک گام هم برنداشت. ولی در سال ۱۹۹۹ حوادث بسیاری روی داد که دولت نمی خواهد ما از آنها مطلع شویم. در آن سال نایف دو تن از علمایی را که فتوای قتل آمریکایی ها را صادر کرده بودند، آزاد کرد. در همان زمان ۱۵ رباینده سازماندهی شده و در مساجد عربستان سعودی آموزش داده شدند.
واکنش آل سعود به تهدید :
کاخ سفید به آمریکاییهایی که به عربستان میروند واقعیت را نمیگوید. ولی به آنها توصیه می کند که خاک عربستان را ترک کنند. هنگامی که به همکاران می گفتم که عربستان روزی فرو خواهد پاشید آنان اظهارات من را به تمسخر گرفته و میگفتند: هیچ مشکلی نیست، خاندان حاکم مانند انگشتان دست هستند و هنگامی که احساس تهدید کنند مشت میشوند. ولی واقعیت این است که هنگامیکه آل سعود تهدید شوند، واکنش نشان داده و حمایت مالی هرچه بیشتر از افراد تندرو را افزایش می دهند. ولی در مقابل آمریکا اعطای ویزا (به عربستانی ها) را افزایش داد.
همکاری نفتی با طالبان و تضمین امنیت بن لادن :
آمریکا میدانست که عربستان به دنبال آن است تا طرح خطوط لوله گاز و نفت از افغانستان و آسیای میانه تا پاکستان را فعال کند، و ایجاد پناهگاهی امن برای بن لادن را تضمین کند. با این حال، آمریکا در کنار عربستان ایستاد و شرکتهای آمریکایی را به حضور در این پروژه تشویق کرد.
در سال ۱۹۹۷ شخصی به نام - اسم این فرد حذف شده - از سوی آمریکا به اداره امنیت ملی اعزام شد تا به من اطلاعات بیشتری را در خصوص طرح "خط لوله لیونوکال" بدهد. خط لولهای که دولت طالبان با عبور آن از خاک افغانستان مخالفت کرد.
داستان این بود که جمهوری های آسیای میانه که بخشی از اتحاد جماهیر شوروی سابق بودند (آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان) همگی سرشار از منابع نفت و گاز بودند و این کشورها که هیچ راه دریایی نداشتند نیازمند آن بودند که این ثروت عظیم را به بازار جهانی منتقل کنند. این نیاز موجب شد که طرح احداث خط لوله به میان بیاید.
چند راه احتمالی برای عبور این خط لولهها وجود داشت، و مسائل سیاسی موجب میشد که اجرای این طرح امکان پذیر شود.
کوتاهترین راه از طریق ایران است. ولی این کشور از سوی آمریکا تحریم شده است. راه دیگر از طریق روسیه و چین بود که این راه نیز از سوی آمریکا پذیرفتنی نبود. به همین دلیل شرکت نفت آمریکایی "یونوکال" پیشنهاد کرد که خط لوله گاز و نفت ترکمنستان از طریق افغانستان به پاکستان امتداد یابد.
با وجود ادامه جنگ داخلی در افغانستان و تشدید حاکمیت طالبان بر این کشور، شرکت یونوکال تلاش کرد تا به این طرح خط لوله ادامه دهد. این شرکت محاسبه کرده بود که خط لوله گاز ترکمنستان به پاکسان ۲ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. و خط لوله نفت به موازات آن نیز ۲ و نیم میلیارد دلار اضافی هزینه می برد. این سرمایه گذاری خطرناک در کشوری انجام میشد که در آستانه جنگ داخلی قرار داشت.
در ۱۳ فوریه ۱۹۹۷ "نام حذف شده" از یونوکال خواست جادهای را از تورگاندی به سبین بولداک بکشد و در مدارس قندهار و مساجد این منطقه سرمایه گذاری کند. اگر یونوکال چنین کاری را کرده باشد، این سئوال برای من پیش میآید که آیا این جاده برای فرار بن لادن کشیده شد.
حتی پس از حملات ۱۹۹۸ به سفارتخانه های آمریکا در کنیا و تانزانیا که از سوی بن لادن در افغانستان سازماندهی شده بود، عربستان سعودی به کمکهای خود به میهمانش یا همان طالبان ادامه داد. عربستان سعودی میلیونها دلار پول به طالبان کمک کرد و این کمک مالی حتی پس از حملات تروریستی به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون ادامه یافت. این درحالی است که وزارت خارجه (آمریکا) هنوز هیچ اعتراضی به این مسأله نکرده است. به همین دلیل نباید از اقدام آمریکا در جریان حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در کوتاه آمدن از مصاحبه برای صدور ویزا (برای عربستانی ها) کوتاه بیاید.
بندر بن سلطان "سوپر سفیر" :
مدیران سی آی ای از مدتها قبل دریافتند که در دفتر کاخ سفید همواره در برابر "بندر بن سلطان" سفیر سعودی باز است. درحالیکه جاسوسان کشور ماه ها باید صبر می کردند تا یک دیدار خصوصی داشته باشند. همه کاری که بندر بن سلطان برای دیدار با رئیس جمهور انجام میداد این بود که درخواستی فوری ارائه میکرد.
بندر کسی نبود که بتوان با او شوخی کرد. حتی مدیر سی آی ای نیز نمیتوانست چنین کاری را انجام دهد. هنگامی که بندر مشکوک شد که مدیر آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا به نحوی عربستان را در تنگنا قرار داده، به رئیس جمهور شکایت میبرد و پس از آن لابیهای شناخته شده آژانس را تحت فشار قرار میدادند.
سرمایه گذاری های عربستان در آمریکا :
طی دهه ۹۰ آمریکایی ها و اروپایی ها هزینه کمتری را نسبت به آسیاییها برای نفت پرداخت می کردند. واقعیت این است که عربستان سعودی در کالاهای آمریکایی سرمایه گذاری کرده است.
کارشناسان نفتی در سپتامبر ۲۰۰۱ در خصوص تفاوت نفت بین بازارهای غربی و آسیایی اطلاعاتی به من دادند. یکی از کارشناسان به من گفت (آسیا به سادگی در حال پرداخت مالیات روی نفت خود است. و هیچ گونه کاهش قیمتی در نفت صادر شده به آمریکا وجود ندارد) اینگونه بود که عربستان فرصتهای بسیاری را برای به دست آوردن سودهای بسیار هنگفت در بازار از دست داد.
اگر سعودیها بعد از ظهر روز یازدهم سپتامبر مقدار کمی از نفت خود را از بازار خارج می کردند، میتوانستند از طریق باج گیری از آمریکایی ها به میلیونها دلار پول دست یابند. چنین ماجرایی در سال ۱۹۹۰ روی داد و عربستان سعودی و هم پیمانانش برای جبران روزانه ۵ میلیون بشکه نفت عراق و کویت، به بازار جهانی نفت تزریق کردند.
آنها اگر میخواستند قیمت هر بشکه نفت به ۱۰۰ دلار می رسید و از طریق "توفان صحرا" به سود هنگفتی دست مییافتند. ولی در مقابل با مشکل مالی مواجه شدند، زیرا عربستان سعودی با افزایش فروش نفت سودهای کلانی را از دست داد. البته عربستان میخواست که آمریکا فراموش نکند کدام کشور تأمین کننده اصلی نفت این کشور است. به همین دلیل آمریکا نه تنها به تولید بیشتر نفت مبادرت ورزید، بلکه گوشهای خود را در برابر انتقادهای تند آسیاییها بست.
منبع :
پایگاه خبری العالم