آشنايى با محمدبن عبدالوهاب
محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ ه.ق در شهر عينيه از شهرهاى نجد به دنيا آمد. پدرش در آن شهر قاضى بود. محمدبن عبدالوهاب از كودكى به مطالعه كتب تفسير، حديث و عقايد سخت علاقه داشت و فقه حنبلى را از پدرش كه از علماى بزرگ اهل تسنن بود آموخت. او از آغاز جوانى با مطالعه عقايد ابن تيميّه كه مربوط به حدود چهار قرن قبل بود، افكار او را در سر مىپروراند و به آنها تمايل داشت و اساس بسيارى از اعمال را نسبت به خدا زشت مىشمرد. او در آخرين سفرى كه به خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسك حج به مدينه رهسپار شد و در آنجا توسلات مردم را در نزد قبر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) ناپسند شمرد. سپس به (نجد) مراجعت كرد و از آنجا به قصد رفتن به شام به بصره رفت ولى مدتى در آنجا ماندگار شد و اين ماندن آغار آشنايى او با مستر همفر انگليسى كه جاسوس انگلستان در ممالك اسلامى بود گرديد.
مستر همفر كه جاسوسى ماهر و تربيت شده بود به زبانهاى عربى، تركى و فارسى كاملًا مسلط بود و در طى چند سالى كه در تركيه زندگى كرده بود راجع به اسلام اطلاعات جامعى را جمع آورى نموده بود.
مستر همفر خود درباره اين آشنايى در كتاب جنجالى خاطراتش چنين نگاشت: من گمشدهاى را كه در جستجويش بودم در محمدبن عبدالوهاب يافتم چرا كه آزاد انديشى و غرور و نفرت او از بزرگان زمانه و آراء مستقلش از خلفاى چهارگانه اهل تسنن از برجستهترين نقاظ ضعف او بود كه من بدان وسيله مىتوانستم در او نفوذ كنم و بر او چيره شوم.
من با او ارتباط خيلى عميقى بر قرار كرده بودم و هميشه غرورش را پرورش مىدادم و باد دماغش را زياد مىكردم و به او تلقين مىكردم كه تو از على و عمر شايسته ترى و اگر پيامبر حاضر بود تو را خليفه خود مىكرد.
بعد از مدتى يك زن مسيحى كه مامور فاسد كردن جوانان مسلمان در بصره بود را به صيغه محمدبن عبدالوهاب در آوردم (صيغه در نزد اهل تسنن حرام است) سپس با آن زن محمدبن عبدالوهاب را به خوردن مشروب تشويق كرديم تا عاقبت موفق شدم، پس از آن نماز، روزه و جهاد را امرى مستحب و نه از اصول دين در نظرش جلوه دادم و او همه اینها را از من پذيرفت به گونهای که با هم بدانها عمل مىنموديم.
تا اينكه روزى برايش خوابى را سرهم كردم و به او گفتم كه ديشب در خواب رسول الله را ديدم در حالی که عدهای از علما برگردش بودند و من هيچ يک از آنها را نمىشناختم. در آن هنگام تو را ديدم كه داخل شدى در حالی که چهره ات نورانى بود. وقتى به خدمت رسول خدا رسيدى، پيامبر به احترام تو بلند شد و ميان دو چشمت را بوسيد و فرمود: تو همنام و وارث علم من و در اداره امور دين و دنيا قائم مقام و جانشين منى، سپس تو گفتى: اى رسول خدا، از این مىترسم که علمم را به مردم بنمايانم و رسول خدا فرمود: نترس كه تو از والا مقامانى.
وقتى محمدبن عبدالوهاب این خواب را شنيد، نزديک بود از خوشحالى پرواز كند. پس از اين اتفاقات محمد بن عبد الوهاب در بصره با اعمال مردم به مخالفت پرداخت، ليكن مردم بصره او را بيرون كردند. سپس در سال ۱۱۳۹ ه.ق به حريلمه از شهرهاى «نجد» رفت و در همان زمان پدرش هم براى امر قضاوت به اين شهر نقل مكان كرد.
پدر محمد پس از ديدن و مطلع شدن از نظرياتش در دين با او به جدال و نزاع پرداخت و مردم حرميله نيز با او مشكلات فراوان داشتند تا اينكه پدرش در سال ۱۱۵۳ ه.ق از دنيا رفت.[۱]
با این مقدمه نکات ذیل را متذکر میشویم:
الف. مخالفت محمدبن عبدالوهاب با توسل به پیامبر: ما به مقام ائمه و اولیای دین توسل میکنیم اما مقام ربطی به زنده بودن یا مرده بودن شخص ندارد.
قرآن درباره مقام حضرت موسی که بنی اسرائیل به سبب آن مقام از حضرت موسی در خواست کردند، میفرماید: «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَك» [اعراف، آیه ۱۳۴]
«هنگامى كه بلا بر آنها مسلط میشد، میگفتند: «اى موسى! از خدايت براى ما بخواه به عهدی كه با تو كرده، رفتار كند! »
در مورد جمله" بِما عَهِدَ عِنْدَكَ" و اينكه منظور از آن عهد الهى كه نزد موسى بوده چيست باید گفت: منظور از آن، مقام و وعدهای بود كه خدا به موسى داده بود كه اگر دعا كند، دعايش به اجابت برسد. [۲]
همچنانکه در تفاسیر اهل سنت آمده است که حضرت آدم وقتی از درخت ممنوعه خورد برای این که بخشیده شود به مقام پنج تن متوسل شد.
حضرت آدم خدا را اینگونه صدا زد که بارالها به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، توبه مرا بپذیر.
پس بعد از آن خداوند توبه حضرت آدم علیه السلام را پذیرفت.[۳]
ب. شراب نوشیدن محمد بن عبدالوهاب:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [المائده، ۹۰]
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، همانا باده و قمار و بتها و تیرهاى قرعه، پلید و از كارهاى شیطان است. پس از آن [ها] دورى كنید،باشد كه شما رستگار شوید.
در این آیه با تعبیرات گوناگون، ممنوعیت و حرمت نوشیدن شراب مورد تأکید قرار گرفته است:
۱- آیه با خطاب «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شروع شده که اشاره دارد به اینکه مخالفت با این حکم با روح ایمان سازگار نیست.
۲- نوشیدن شراب بعد از کلمه «اِنَّما» که برای حصر و تأکید می باشد به کار رفته است.
۳- شراب و قمار هم ردیف انصاب -بتهایی که شکل مخصوص نداشتند و تنها قطعه سنگی بودند- ذکر شده است و نشان می دهد،خطر شراب و قمار به قدری زیاد است که در ردیف بت پرستی قرار گرفته،به همین دلیل در روایتی از پیامبر اکرم می خوانیم: «شارِبٌ الخَمرِ کَعابِدِ الوَثَن»؛ «شرابخوار، همانند بت پرست است»
۴- شراب و قمار و همچنین بت پرستی و ازلام «یک نوع بخت آزمایی» همگی به عنوان رجس و پلیدی شمرده شدهاند، «اِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ وَ الاَنصابُ وَ الازلامُ رِجسٌ»
۵- تمام این اعمال جزء اعمال شیطانی قلمداد شدهاند، «مِن عَمَلِ الشَّیطانِ»
۶- سرانجام خداوند متعال فرمانی قاطع برای اجتناب از آنها صادر کرده و میفرماید: «فَاجتَنِبُوهُ»، ضمناً باید توجه داشت که اجتناب مفهومی رساتر از نهی دارد، زیرا معنی اجتناب فاصله گرفتن و دوری کردن و نزدیک نشدن است که به مراتب از جمله ننوشید، رساتر میباشد.
۷- قرآن در پایان این آیه میفرماید: این دستور به خاطر آن است که شما رستگار شوید، «لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ»، یعنی بدون آن رستگاری ممکن نیست.
۸- در آیه بعد به پاره از زیانهای آشکار شراب و قمار پرداخته نخست میفرماید: شیطان میخواهد از طریق شراب و قمار در میان شما، تخم عداوت و دشمنی بپاشد و از نماز و ذکر خدا باز دارد، «اَنَّمَا یُریدُ الشَّیطانَ اَن یُوقِعَ بَینَکُمُ العَداوَهَ وَ البَغضاءَ فِی الخَمرِ وَ المَیسِرِ وَ یَصُدَّکُم عَن ذِکرِ اللهِ وَ عَنِ الصَّلوهِ» [مائده، آیه ۹۱]
۹- در پایان آین آیه، به عنوان یک استفهام تقریری میفرماید: آیا شما خودداری خواهید کرد؟ «فَهَل اَنتُم مُنتَهُونَ». یعنی پس از این همه تأکید،باز جای بهانه جویی، یا شک و تردید در مورد ترک این دو گناه بزرگ باقی مانده است؟
۱۰- در آیه سوم به عنوان تأکید این حکم نخست به مسلمانان دستور میدهد که خدا و پیامبرش را اطاعت کنند و از مخالفت با او بپرهیزند «وَ اَطیعُوا اللهَ وَ اطیعُوا الرَّسُولَ وَ احذَرُوا». [مائده، آیه ۹۲]
در روايات نیز از نوشیدن شراب بسيار مذمت شده، حتي نشستن بر سر سفره اي كه در آن شراب باشد، هم تحريم شده است.
به قول امام صادق علیه السلام تمام انبياء خمر را حرام كردهاند و پيامبر اکرم هم در این زمینه میفرمایند: خمر و ايمان در يك قلب جمع نميشود. يعني كسي كه شراب مینوشد، مؤمن نيست و نور ايمان از قلب او زدوده میشود.
از خمر به عنوان ام الفواحش (مادر بديها) و امّ الخبائث (ريشة پليديها) و مفتاح الشرّ (كليد شرّ) ياد شده است. اگر كسي خمر بنوشد، تا چهل شبانه روز نماز او مقبول درگاه الهی نيست. شرابخوار از نظر اخلاقي فاسق و گناهكار است.
نوشيدن حتي يک قطره از شراب نيز حرام است!
از امير المؤمنين علي عليه السلام روايت است که آنچه زيادش حرام شده، کمش نيز حرام است.
همه اینها در حالی است که بدعت نوشیدن شراب با وجود این همه تاکیدات قرآن و روایات بر اجتناب و پرهیز از آن و حرمت آن نه تنها دامنگیر محمدبن عبدالوهاب شده بود که هنوز هم در بین وهابیون که ادعای مسلمان واقعی بودن را دارند مرسوم است و ایشان در مراسمهای رسمی و غبر رسمی خود با بیتوجهی و دهنکجی به این حکم الهی گستاخانه شراب مینوشند و در حالت مستی دیوانه وار تهمت شرک و کفر را به سایر مسلمانان زده و غیر خود را مشرک میپندارند و بر این اساس، فتوای جواز قتل کودکان و زنان و مردان بیگناه مسلمان را صادر میکنند .
منبع
[۱] کتاب تاريخچه وهابيت
[۲] تفسير نمونه، آیت الله مکارم شیرازی ج۶، ص: ۳۲۶
[۳] الدر المنثور جلال الدین سیوطی ص۳۲۳