افسانه ازدواج علی (علیه السلام)
وهابیت امروزه به سبب دشمنی و عنادی که با شیعه و به ویژه با امیرالمومنین (علیهم السلام) دارند، سعی میکنند به هر وسیله ممکن، مقام و منزلت ایشان را پایین بیاورند.
از جمله آن موارد، میتوان به موارد ساختگی تجدید فراش امیرالمومنین (علیه السلام) در زمان حیات فاطمه (سلام الله علیها) اشاره کرد. هدف ایشان از بیان چنین شبهاتی این است که به جامعه اسلامی القا کنند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت علی (علیه السلام) ناراحت و ناراضی بودند و به دنبال این هدف، سعی میکنند تا شیعیان را به واسطه پیروی از حضرت علی (علیه السلام) ملامت کنند.
اینان برای اثبات مدعای خویش به روایت «فاطمه بضعه منی...» استناد کرده و معتقدند این روایت هنگامی از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شد که امیرالمومنین (علیه السلام) به خواستگاری «جویره» دختر ابوجهل رفته بود و آنگاه که فاطمه (سلام الله علیها) از آن مطلع گردید، خشمگین شده و برای عرض شکایت به محضر رسول گرامی آمد و در نهایت پیامبر نیز این روایت مشهور را بیان فرمودند.
در اینجا خوب است برای آگاهی بیشتر، روایت مسور بن مخرمة را از کتاب صحیح بخاری نقل کنیم.
« مسور بن مخرمه گفت : علی (علیه السلام) به خواستگاری دختر ابوجهل رفت و فاطمه از این موضوع باخبر گردید و به همین جهت نزد پدر آمد و عرض کرد : اطرافیان شما گمان میکنند که برای دخترانت ناراحت و خشمگین نمیشوی! علی (علیه السلام) قصد ازدواج با دختر ابوجهل را دارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ابوالعاص بن ربیع را به دامادی پذیرفتم چون صادق و راستگو بود. همانا بدانید، فاطمه پاره تن من است، دوست ندارم چیزی ناراحتش کند. به خدا سوگند دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمیشوند. پس از این بود که علی (علیه السلام) از خواستگاری دختر ابوجهل منصرف شد.[۱]]
نقدی بر افسانه مذکور:
اولا هنگامی که این روایت را با معیارهای قرآنی مورد سنجش قرار میدهیم، غیر واقعی بودن آن بیشتر برایمان ثابت میشود؛ آنجایی که خداوند میفرماید : « فانکحوا ما تاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع...» [نساء/۳]
یعنی : هرچه از زنان که دوست دارید، دو یا سه یا چهار همسر به زنی بگیرید.
با توجه به صراحت قرآن مجید درباره حلیت و جواز تعدد زوجات برای مردان، پذیرش روایاتی که با نص قرآن منافات داشته باشد، مردود است. به جهت اینکه امکان ندارد پیامبر کلامی را بگوید که بر خلاف نص قرآن باشد که خود، پیامآور آن برای مردم بوده است.
بنابراین ذکر همین یک دلیل در عدم صحت روایت مذکور کافیست؛ گو اینکه دلایل دیگری مانند مخالفت سنت و منحصر بودن نقل این روایت به یک کودک شش ساله که خود را نزدیک به سن بلوغ و در آستانه احتلام معرفی کرده و همچنین ناصبی بودن راوی یعنی مسور بن مخرمه از دیگر مواردی است که افسانه بودن این مطلب را واضحتر میکند.
منابع :
[۱]. صحیح بخاری، ج ۳ ص ۱۳۶۴، کتاب فضائل الصحابه، باب ۱۶، ذکر اصحاب النبی