افسانه ازدواج عمر و ام کلثوم با توجه به معیارهای ازدواج از دیدگاه اهل سنت
یکی از شبهاتی که امروزه وهابیت نسبت به شیعه، در رابطه با مبرا دانستن خلیفه دوم از هتک حرمت نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مطرح میکنند، ازدواج عمر با ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) است؛ و در پی آن دنبال این نتیجه هستند که اگر در واقع کدورتی بین عمر و خانواده امیرالمومنین (علیهم السلام) وجود داشت، هیچ عقل سلیمی قبول نمیکرد که حضرت علی (علی السلام) دخترش را به ازدواج قاتل همسرش درآورده باشد. و نکته دیگر در این زمینه اصرار شبهه افکنان وهابی بیشتر روی این نکته است که «ام کلثوم» دختر فاطمه (سلام الله علیها) میباشد.
ما در این مقال مواردی را متذکر میشویم که صرف نظر از اظهار نظر شیعیان در این زمینه، به عقاید اهل سنت نسبت به معیارهای ازدواج، اشاره میکنیم تا ببینیم با توجه به آن، چه اندازه میتوان وقوع چنین ازدواجی را قائل شد؟
الف. همتایی و هم کف بودن : سرخسی حنفی از بزرگان اهل سنت در کتاب المبسوط مینویسد: « از عمر روایت شده که میگفت : من از ازدواج زنان جلوگیری میکنم؛ مگر اینکه همتای او (کفو او) باشد و این دلیل بر این است که در ازدواج، همتا بودن معتبر است.»[۱]
و عبدالرزاق صنعانی آورده: « از ابراهیم محمد بن طلحه نقل شده که عمر میگفت : من از ازدواج افرادی که دارای شرافت خانوادگی هستند منع میکنم؛ مگر آنکه همتای او باشد.»[۲]
ب. تناسب سن در مقوله ازدواج : سعید بن منصور در سنن خود مینویسد: زن جوانی را که با پیرمردی ازدواج کرده و سپس شوهرش را کشته بود، نزد عمر آوردند؛ عمر گفت: ای مردم! از خدا بترسید. هر مردی باید با زنی همسان خود (کفو خودش) ازدواج کند و هر زنی نیز باید با مردی ازدواج کند که همسان اوست.»[۳] با توجه به این مطلب، آیا فاصله سنّی ۵۷ ساله بین عمر و ام کلثوم، میتواند همسان فرض شود؟
ج. عدم برابری به خاطر شارب الخمر بودن : « عمر بن خطاب در سفر، همراه مردی روزهدار بود؛ موقع افطار ، مرد از مشک عمر که در آن شراب بود و شتر آن را تکان داده بود نوشید و مست شد. عمر بر او حدّ شرب خمر جاری کرد. آن مرد به اعتراض گفت: من از مشک تو نوشیدم. عمر در پاسخ گفت: تو را به خاطر نوشیدن شراب حد نزدم، به خاطر مست شدن حد زدم.»[۴]
د. همطراز بودن در دین : بنابر نظر علماء اهل سنت، برابری در دین از جمله شرایط دیگر در ازدواج است. ابوطالب مکی به نقل از سفیان ثوری مینویسد : « ثوری میگفت: هنگامی که مردی خواستگاری کرده و بگوید که این زن چقدر مال دارد، بدانید که او دزد است و به او دختر ندهید! همچنین به بدعتگزار، فاسق، ستمگر، شارب الخمر و رباخوار دختر ندهید. اگر کسی خلاف این کند، دین خود را نابود، رحم خویش را قطع و سرپرستی دختر خویش را به خوبی انجام نداده، زیرا او با این کارخویش، نیکی به دخترش را ترک کرده! اینگونه افراد همتا و کفو دختر آزاد عفیف مسلمان نیستند.»[۵]
موارد دیگری نیز در این راستا وجود دارد که به خاطر پرهیز از اطاله مطلب از بیان آن صزف نظر میکنیم.
منابع:
[۱]. الکافی فی الفقه الامام المبجل احمد بن حنبل, ج ۳, ص ۳۱, عبدالله بن احمد بن قدامه ابومحمد المقدسی (۶۲۰ ه)
[۲]. المصنف, ج ۶, ص ۱۵۲, ابوبکر عبدالرزاق بن هشام الصنعانی (۲۱۱ ه*
[۳]. سنن سعید بن منصور, ج ۱, ص ۲۴۳, ح ۸۰۹, سعید بن منصور اسانی (۲۲۷ ه)
[۴]. المصنف, ج ۵, ص ۵۰۲, ح ۲۸۴۰۱, عبدالرزاق بن هشام الصنعانی (۲۱۱ ه)
[۵]. قوت القلوب فی معامله المحبوب, ج ۲, ص ۴۱۴, محمد بن علی الحارثی (۲۸۶ ه)