تهدید عمر و مصلحت جامعه اسلامی
از جمله شبهاتی که شبهه افکنان کنونی علیه شیعه میگویند اینکه: «نهایت چیزی که در روایات وجود دارد، تهدید کردن حضرت زهرا -رضی الله عنه- توسط عمر است. آن هم تهدیدی که مصلحت اسلام و جامعه مسلمین در آن بوده است.»[۱]
ایشان با استدلال به اینکه در هیچیک از روایات، تصریح به عملی شدن این تهدید وجود ندارد، بیان اینکه: اگر صرفا تهدید جرم باشد، پس باید تهدیداتی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره متخلفان از شرکت در نماز جماعت بیان داشته را هم جرم بدانیم! چرا که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند: «سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، تصمیم گرفتم تا دستور به جمعآوری هیزم داده، سپس موذن را بگویم تا اذان داده و شخصی را برای امامت قرار دهم و خود به خانه افرادی که از شرکت در نماز جماعت خودداری میورزند، رفته و خانههایشان را به آتش کشم.»[۲] ملاحظه میکنید که هیچ عاقلی از این روایت چیزی بیشتر از تهدید به سوزاندن را برداشت نمیکند. و به سادگی درک میکند که منظور آن حضرت، اهمیت نماز جماعت بوده و نه بیشتر. و ما نیز طبق همین بیان، میگوییم که عمر تهدید کرده و نسبت دادن بیشتر از آن را خلاف انصاف میدانیم.
در پاسخ به شبهه مذکور باید بگوییم : اولا قیاس بین این روایت با روایات متعددی که درباره هجوم به خانه حضرت زهرا وارد شده مع الفارق است؛ به دلیل اینکه میان دو روایت بالا تقریبا شباهتی وجود ندارد. از جمله اینکه در روایت تهدید عمر به آتش زدن خانه، طبق نقل طبری و ابن شیبه، عمر سوگند یاد میکند، اگر اجتماع کنندگان در خانه امیرالمومنین (علیه السلام) برای بیعت حاضر نشوند، خانه را به همراه ساکنانش به آتش خواهد کشید. آنچه مهم است، تصریح و تاکید فاطمه (سلام الله علیها) بر تصمیم قاطع در عملی کردن سوگند خود میباشد. [۳] و مطلب بعدی روایت صحیح السندی از بلاذری است که در آن به اصل وقوع سوزاندن خانه وحی توسط عمر صراحت دارد.[۴]
نکته دیگر در این زمینه، اظهار پشیمانی ابوبکر در اواخر عمر نسبت به اعلان دستور در به آتش کشیدن خانه وحی است. چنانچه طبری در تاریخ خود بیان کرده که وی در اواخر عمر نسبت به چنین عملی، سخت اظهار پشیمانی کرده است.[۵] و همچنین مسعودی شافعی نیز در کتاب اثبات الوصیله خود تصریح میکند که عمر خانه را به آتش کشید.[۶] مورد دیگر در این خصوص، پذیرفتن فرض محال است؛ بدین صورت که : اگر ما فرض را بر ادعای وهابیت بگذاریم یعنی قائل شویم به اینکه عمر در این قضیه فقط تهدید کرده باشد! این تهدید خود به تنهایی میتواند سندی بر عدم مشروعیت خلفای سهگانه باشد. زیرا ثابت میکند حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امیرالمومنین (علیه السلام) بنیهاشم و گروه دیگری از اصحاب با خلافت ابوبکر مخالف بوده و این مسئله افسانه اجماع بیعت با ابوبکر را زیر سوال میبرد.
باتوجه به موارد بالا شبهه افکنان وهابی باید به این سئوال پاسخ دهند که چه مصلحت مهمی برای جامعه اسلامی در آن زمان فرض کردهاند که یک واقعه مسلم تاریخی را اینگونه دچار چالش میکنند؟ آیا پذیرفتن حقیقت بهتر از بیراهه رفتن نیست؟
منابع:
[۱]. شبهات فاطمیه, ص ۲۸۸, سید مجتبی عصیری
[۲]. صحیح بخاری, ج ۱, ص ۲۳۱, ح ۲۸۶۵, کتاب الجماعه و الامامه, باب وجوب صلاه الجماعه محمد بن اسماعیل البخاری(۲۵۶ ه)
[۳]. المصنف, ج ۷, ص ۴۳۲, ح ۳۷۰۴۵, کتاب المغازی, باب ما جاء فی خلافه ابیبکر ابن ابی شیبه (۲۳۵ ه)
[۴]. انساب الاشراف, ج ۱, ص ۲۵۲, احمد بن یحیی بن جابر البلاذری (۲۷۹ ه)
[۵]. تاریخ الطبری, ج ۲, ص ۳۵۳, محمد بن جریر الطبری (۳۱۰ ه)
[۶]. اثبات الوصیله, ص ۱۴۳, ابوالحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی (۳۴۶ ه)