عمر» و شک در نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
همانگونه که در اکثر جا ها با تعصب وهابیت در پافشاری بر عقاید باطل خود روبرو هستیم، اینبار این رخداد در مواجهه با یکی از بزرگان و نویسندگان مشهور اهلسنت که به بیان حقایقی از برتری امیرالمومنین علی (علیه السلام) پرداخته است، برخوردیم که دانستن آن برای شما خوانندگان محترم خالی از لطف نیست. ابراهیم بن سیار بن هانی، مشهور به نظّام (متوفی ۲۳۰ ه) از جمله فیلسوفان و متکلمین مشهور اهل سنت میباشد. وی به خاطر زیبایی کلامش در نظم و نثر به «نظّام» شهرت یافت و همچنین موسس فرقه نظّامیه و از بزرگان مذهب معتزلی میباشد.
متاسفانه برخی علماء اهل سنت تنها به این خاطر که او به بیان حقایقی در مورد هجوم به خانه وحی [۱] و اعتراف به خلافت و جانشینی امیرالمومنین (علیه السلام) نمود، تهمتهای بسیار ناروایی را به وی روا داشته تا جایی که او را از دین اسلام خارج دانسته و نسبت «برهمایی» به او دادند.
یکی از عقید نظّام که برای وی مشکلآفرین شد اقرار به «تصریح به امامت امیرمومنان توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)» بود. وی معتقد به منصوص بودن امامت پس از پیامبر بوده و گفته: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرمومنان (علیه السلام) را به عنوان امام پس از خود نصب کرده، اما عمر آن را انکار کرده است.»
البته متن بالا اختصاص به نظّام ندارد بلکه بزرگان دیگری از اهل سنت مانند امام ابوحامد غزالی نیز به آن تصریح نموده و گفتهاند: « و اجمع الجماهیر علی متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع و هو یقول: « من کنت مولاه فعلیّ مولاه» فقال عمر بخ بخ یا اباالحسن لقد اصبحت مولای و مولی کل مولی فهذا تسلیم و رضی و تحکیم ثم بعد هذا غلب الهوی تحب [بحب] الریاسه و حمل عمود الخلافه و عقود النبوه و خفقان الهوی فی قعقعه الرّایات واشتباک ازدحام الخیول و فتح الامصار و سقاهم کاس الهوی فعادوا الی الی الخلاف الاول {فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا}[آل عمران/۱۸۷] و لمّا مات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال قبل وفاته ائتو بدواه و بیضاء لازیل لکم اشکال الامر و اذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر دعوا الرجل فانه لیهجر...» ترجمه: « به اتفاق همه مسلمانان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر خم فرمود: « هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست.» عمر بن خطاب پس از شنیدن این سخن به علی (علیه السلام) اینگونه تبریک گفت: « افتخار، افتخار، ای ابالحسن، زین پس تو مولا و رهبر من و هر مولای دیگر هستی.» این سخن عمر حکایت از رضایت او به انتخاب علی (علیه السلام) به رهبری امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها عمر تحت تاثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خود قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکر کشیها برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمینهای دیگر راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد... پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از رحلت، فرمود: « کاغذ و دواتی بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است، برای شما ذکر نمایم.» اما عمر گفت به سخنان این مرد توجه نکنیدکه او هزیان میگوید.[۲]
منابع:
[۱]. المصنف فی الاحادیث و الآثار ج ۷ ص ۴۳۲ عبدالله بن محمد بن ابی شیبه الکوفی (۲۳۵ ه)
[۲]. سرّالعالمین و کشف ما فی الدارین ج ۲ ص ۱۸ باب فی ترتیب الخلافه و المملکه ابوخامد الغزالی(۵۰۵ ه)