ندامت ابوبکر از هجوم به خانه فاطمه (سلام الله علیها)
روایت پشیمانی ابوبکر از هجوم به خانه فاطمه (سلام الله علیها) را طبرانی ، ذهبی و دیگران روایت کردهاند: «از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: من بر چیزی افسوس نمیخورم مگر برای سه کاری که مرتکب شدم... تا آنجا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده، آن را رها کرده و درب جنگ را بر خود میبستم(جبههای در برابر خود نمیگشودم).[۱]
در صحت این روایت همین بس که ضیاء الدین مقدسی حنبلی از بزرگان علمای اهل سنت میگوید: این حدیث از ابوبکر در رتبه روایات «حسن» قرار دارد.[۲] ضیاء الدین مقدسی از استوانههای علم رجال و جرح و تعدیل اهل سنت میباشد که علامه ذهبی درباره او میگوید: « او امام، حافظ، حجت، محدث شام و شیخ اهل سنت است.»[۳]
بادر نظر گرفتن سخن «مقدسی» که روایت را «حسن» میداند و اگرچه از لحاظ سندی به درجه صحیح نرسد باز هم خللی به روایت وارد نمیشود؛ چون در دیدگاه اهل سنت روایت «حسن» نیز مانند روایت «صحیح» حجت است و از نظر حجیت هیچ تفاوتی بین این دو دسته روایات وجود ندارد. چنانچه نووی مینویسد: « روایت حسن» در احتجاج همانند روایت صحیح است؛ اگرچه از نظر قوت از آن پایینتر است. به همین روی گروهی روایت حسن را در زمره «روایت صحیح» آوردهاند.» [۴] و نکته جالبتر اینکه ابن تیمیه در این باره میگوید: «نوع دوم از روایات، روایات «حسن» است. از دیدگاه جمهور علما، این روایت در احتجاج، همانند روایت صحیح است.»[۵]
بنابراین تنها اشکالی که عبدالرحمن دمشقیه به سند این روایت وارد کرده « علوان بن داوود بجلی» است که البته این مورد هم با توثیقات «ابن حبان» در کتاب خودش مرتفع میشود. لازم به توضیح اینکه: عدهای تلاش نمودند با این راه سند روایت را تضعیف کنند و بگویند: ابن حبان در توثیق، سهلانگار بوده؛ یعنی بسیاری از راویان حتی اگر برای وی مجهول بودند را توثیق مینمود؛ در حالی که این اشکال وارد نیست چرا که وی در مقدمه کتاب ثقات، توثیقاتش را به چند دسته تقسیم نموده: در صورتی که راوی مورد اعتماد باشد در کتاب «الثقات» خود میآورد و در صورتی که مورد اختلاف باشد، در کتاب دیگرش یعنی «المجروحین» میآورد. دیگر اینکه: اگر بگویند ابن حبان در توثیق روایات متساهل و سهلانگار است، میگوییم: این ادعا پذیرفته نیست چرا که ذهبی در کتابش « الموقظه فی علم مصطلح الحدیث» میگوید: « چشمه معرفت ثقات، تاریخ بخاری و ابن حبان هستند.»[۶] و سیوطی گفته: « هرکس در باره ابن حبان بگوید: ابن حبان متساهل در حدیث بوده، سخنش صحیح نیست.»[۷] و ...
و اما شهادت علمای اهل سنت بر صحت روایت: الف. سعید بن منصور (متوفی ۲۲۷ ه)، که از بزرگان حدیث در قرن سوم هجری میباشد در سنن خود این روایت را نقل کرده و گفته این روایت «حسن» است.
اعتراف شخصیتی مانند سعید بن منصور در قرن سوم هجری و تعبیر او از این روایت به «حسن»، نشان دهنده این است که این روایت در قرون نخستین اسلامی مطرح بوده و مورد پذیرش علمای اهل سنت بوده است.
ب. سعید بن منصور نیز مانند بسیاری از دیگر علمای اهل سنت گفته: « این حدیث» است؛ هرچند در آن سخنی از رسول خدا نیست.»[۸]
با توجه به موارد فوق، اشکالات از سوی وهابی ها را در خدشه وارد کردن به سند این روایت، وارد نمیدانیم.
منابع:
[۱]. المعجم الکبیر, ج ۱, ص ۶۲, سلیمان بن احمد بن ایوب الطبرانی (۳۶۰ ه)
[۲]. تذکره الحفاظ, ج ۴, ص ۱۱۲۹, ابو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی (۷۴۸ ه)
[۳]. تذکره الحفاظ, ج ۴, ص ۱۱۲۹, ابوعبدالله شمس الدین محمد الذهبی (۷۴۸ ه)
[۴]. التقریب, ج ۱, ص ۲, محیی الدین ابو زکریا یحیی بن شرف بن مر بن جمعه بن خزام النووی الشافعی (۶۷۶ ه)
[۵]. الباعث الحثیث شرح اختصار علوم الحدیث, ج ۱, ص ۱۲۹, ابوالعباس احمد عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی (۷۲۸ ه)
[۶]. الوقظه فی علم مصطلح الحدیث, ص ۷۹, محمد بن عثمان الذهبی (۷۴۸ ه)
[۷]. تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی, ج ۱, ص ۱۰۸, عبدالرحمن بن ابی بکر السیوطی (۹۱۱ ه)
[۸]. تذکره الحفاظ, ج ۲, ص ۴۱۶, شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی (۷۴۸)