بازخوانی اعراب جاهلیت؛ پیدایش وهابیت
دیده بان: بسيارى از متفكران اسلامى معتقدند كه حركت وهابيت تندرو با ويژگىهاى اعتقادى، اخلاقى و عملى از جهاتى نوعى بازگشت به دوران جاهليت عرب است؛ زيرا بسيارى از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد.
بسيارى از متفكران اسلامى معتقدند كه حركت وهابيت تندرو با ويژگی هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى از جهاتى نوعى بازگشت به دوران جاهليت عرب است؛ زيرا بسيارى از خصائص آن دوران را با خود داشته و دارد. دلائل و مدارك آنها را ذيلاً مى آوريم و داورى نهايى را به عهده خوانندگان مى گذاريم:
1- از بارزترين صفات عرب جاهلى خشونت و قساوت قلب بىحساب بود، از كشتن انسانها لذت مى بردند و ساليان دراز خونريزى در ميان آنها متوقف نمى شد. در ذيل آيه 103 سوره آل عمران در تفاسير مختلف آمده است كه ميان دو قبيله «اوس» و «خزرج» جنگهاى خونينى رخ داد كه 120 سال به طول انجاميد[1]. همچنين ابن اثير در تاريخ خود بيش از شصت جنگ مهمّ زمان جاهليت را نام مى برد كه در آنها هزاران تن كشته شدند. البته تعداد كامل جنگهاى كوچك و بزرگ تا 1700 جنگ نيز ثبت شده است[2]. همچنين نقل شده است كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله از بهشت و نعمتهاى آن سخن گفت، در اين ميان عربى جاهلى از آن حضرت پرسيد: آيا در آنجا جنگ و خونريزى وجود دارد؟ هنگامى كه پاسخ منفى شنيد، گفت: إذَنْ لاخَيْرَ فيها: «بنابراين، فايدهاى ندارد!»[3].
آنها فرزندان خود را با دست خويش زنده زنده زير خاك مى كردند و به آن افتخار مى نمودند. مفسران ذيل آيه 8 و 9 سوره تكوير «وَ إِذَا الْمَوْؤودَةُ سُئِلَتْ * بِأَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» داستانهايى از زنده به گور كردن دختران توسط عرب جاهلى آورده اند[4]. عرب قبر را صهر یعنی داماد مى ناميد! زيرا دخترانشان را در آن زنده به گور مى كردند[5]. قيس بن عاصم تميمى محضر رسول خدا صلى الله و عليه وآله آمد و گفت: من در جاهليت هشت دخترم را زنده به گور كردهام! رسول خدا فرمود: در برابر هر يك از آنان يك برده را آزاد كن.
اسلام با شعار «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ»[6] و مطرح كردن رحمانيت و رحيميت خداوند هر روز در نمازها، به مبارزه با اين خوى زشت پرداخت و بر آن غلبه كرد و رحمت و رأفت الهى محيط اسلام را فرا گرفت. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه پيامبر رحمت است، محبت در حق كودكان و افراد بىگناه و حتّى مراعات حيوانات و درختان را در جنگها سفارش مى فرمود. اميرمؤمنان عليه السلام در نامه معروف خود به مالك اشتر به او فرمود: فانّهم صِنفان: إمّا أخٌ لك فى الدين، او نظيرٌ لك فى الخلق: «نسبت به همه مردم اعم از مسلمان و غير مسلمان، مدارا و محبت كن»[7].
ولى وهابيت سلفى تندرو امروز، فتوا به اباحه جان و مال و ناموس همه كسانى كه هم فكر آنها نيستند مى دهد، و پيروان آنها هر روز خون بيگناهان، اعم از شيعه و سنى، زن و بچه و حتى كودك شيرخوار را مى ريزند. هر جا را بتوانند آتش مى زنند، حتى اعمال وحشتناكى كه در عصر جاهليت هم معمول نبود را انجام مى دهند. با رفتار آنان مصداق بارز «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»[8]: «پس با این معجزه باز چنان سخت دل شدید، که دلهایتان چون سنگ یا سختتر از آن شد»، ظاهر شد؛ تا آنجا كه بيگانگان اين شعار را سر داده اند «اسلام يعنى خشونت و آدمكشى». همايش ضد پيروان مكتب اهلبيت كه اخيراً در عربستان برگزار شده است و سخنان پارهاى از عالم نمايان وهابى در سختگيرى و تشدّد نسبت به آنها اعم از بزرگ و كوچك حتى شيرخواران و دستور به كشتار آنان حاكى از اوج قساوت قلب و زنده شدن خوى جاهلى در آنان است. در اين همايش «صالح الفوزان»، عضو هيأت عالى افتاى سعودى، در سخنانى خواستار آن شد تا هيأت حاكمه اين كشور، شيعيان مقيم مناطقى چون قطيف، مدينه منوره و نجران را به اسلام! دعوت كند و به اجبار آنها را به پذيرش انديشه سلفى وادار نماید. «عبداللَّه بن جبرين»، دیگر مفتی وهابی نيز در سخنان خود در اين همايش خواستار دشمنى با پيروان مكتب اهلبيت و تحقير و توهين آنان شد و گفت: نبايد به آنان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند؛ بايد با آنان برخورد شديد داشت. وى همچنين گفت: بايد قربتاً الى اللَّه با فرزندان شيعه در دانشگاهها سختگيرى كرد و در صورت لزوم كشتن آنها واجب است! يكى ديگر از وهابى ها به نام «ناصر العمر»، در سخنان خود خواستار برخورد با مردم عراق شد؛ وى در يادداشتى خواستار ممانعت از حجّ آنها و همچنين جلوگيرى از انتشار كتاب، روزنامه و يا مجلاتى كه آنان در نگارش آن نقش دارند در عربستان شد.
اين حركت غير انسانى منحصراً علیه شيعيان نبوده و نيست. راه انداختن حمام خون در طائف و مناطق ديگر در تاريخ آنها ثبت است و گواه ديگر اين مدعاست. «جميل صدقى زهاوى»، از علماى اهل سنت عراق، درباره حمله وهابيان به شهر سنىنشين طائف مى نويسد: «از زشت ترين كارهاى وهابيان در سال 1217 قمرى قتل عام مردم طائف است كه بر صغير و كبير رحم نكردند، طفل شيرخوار را بر روى سينه مادرش سر بريدند، جمعى را كه مشغول فراگيرى قرآن بودند كشتند، و حتّى گروهى را كه در مسجد مشغول نماز بودند، به قتل رساندند و كتابها كه در ميان آنها تعدادى قرآن و نسخه هايى از صحيح بخارى و مسلم و ديگر كتب حديث و فقه بود، در كوچه و بازار افكنده و آنها را پايمال كردند[9]. «زينى دحلان»، مفتى مكه، نيز اين ماجرا را در كتاب خود آورده است[10]. «غالب محمد اديب» از تاريخ جبرتى نقل مى كند كه وهابيان سه روز به غارت طائف پرداختند و مرد و زن و كوچك و بزرگ را كشتند[11].
«صلاح الدين مختار» كه خود وهّابى است مى نويسد: در سال 1216 امير سعود با لشگر انبوهى از مردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و ديگر نقاط، به قصد عراق حركت كرد؛ در ماه ذیقعده به كربلا رسيد و تمام برج و باروى شهر را خراب كرد و بيشتر مردم را كه در كوچه و بازار بودند، به قتل رساند و نزديك ظهر با اموال وغنايم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود برداشت و بقيّه را به نسبت، هر پياده يك سهم و هر سواره دو سهم ميان لشگريان خود تقسيم كرد[12]. شيخ «عثمان نجدى»، از مورّخان وهّابى، مىی نويسد: وهابيان به صورت غافلگيرانه وارد كربلا شدند و بسيارى از اهالى آنجا را در كوچه و بازار كشتند. ضريح حسين عليه السلام را خراب كردند و آنچه داخل آن بود را غارت نمودند و در شهر نيز هر چه از اموال، اسلحه، لباس، طلا و فرش و قرآن نفيس يافتند را ربودند، نزديك ظهر از شهر خارج شدند، در حالى كه قريب به دو هزار تن از اهالى كربلا را كشته بودند[13]. آرى اين يك خوى بسيار زشت جاهلى بود كه آن را تجديد كردند.
2- عرب جاهلى از شنيدن حرف حق ابا داشت لذا به هم سفارش مىكردند كه به هنگام تلاوت آيات قرآن از سوى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرياد سر دهند، تا كسى سخن آن حضرت را نشنود. قرآن مى فرمايد: «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ»[14]: "و کافران (به مردم) گفتند به این قرآن گوش فرا ندهید و سخنان لغو و باطل در آن القاء کنید تا مگر بر او غالب شوید.
وهابيان سلفى تندرو نيز امروز صدها هزار كتاب بر ضد مخالفان خود كه مملو از دروغ و تهمت است منتشر مى سازند و به زور به آنها مى دهند، اما اجازه نمى دهند حتى يك جلد كتاب روشنگر در پاسخ آنها منتشر شود. كسى حق ندارد در سرزمين حجاز كتابى در پاسخ به شبهات وهابيت كه مستدل، منطقى و محترمانه نوشته شده باشد منتشر كند و اگر از كشور ديگر نيز كسى كتابى در همين زمينه به آنجا ببرد، دستگير و زندانى مى شود. در حقيقت آنها با تمام امكانات به تبليغ آيين خويش مى پردازند، ولى نه خود گوش شنوايى براى شنيدن پاسخهاى منطقى دارند و نه اجازه مى دهند كسى اين پاسخها را بشنود!
3- مشركان عصر جاهليت بعد از نزول آيات قرآن آنچه را به نفعشان بود مى پذيرفتند و آنچه به زيانشان بود نفى مى كردند و از روش «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ»[15] استفاده مى كردند.
سلفى هاى امروز نيز نسبت به آيات قرآن چنين مى كنند مثلاً براى نفى شفاعت پيامبر و ساير معصومين به آيه قُلْ للَّهِِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً[16]: «بگو شفاعت همه خلقان با خداست» متوسل مى شوند و آياتى همچون مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[17]: «کیست که در نزد او، جز به فرمانش شفاعت کند؟» را كه با صراحت از شفاعت اولياءاللَّه سخن مى گويد، به فراموشى مى سپارند.
4. عرب جاهلى تازه مسلمانان را شكنجه مى دادند و مجبور به تغيير عقيده مى كردند. داستان شكنجه هاى ياسر و سميّه كه به شهادت آنان انجاميد و شكنجه هاى بلال و ديگر مسلمانان توسط مشركان مغرور قريش را همگان شنيده اند.
وهابيت تكفيرى نيز به اجبار و تهديد به قتل، مسلمين را وادار به تغيير عقيده و پذيرش آيين خود مى كنند و اعمال غير وهابى را صحيح نمى دانند و در گذشته نه چندان دور شاهد و ناظر بوديم كه در مسجد مدينه مرتباً مخالفان را شلاق مى زدند. «احمد زينى دحلان»، مفتى مكه مكرمه، مى نويسد: اگر كسى به مذهب وهابيت در مى آمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمد بن عبدالوهاب» به وى مى گفت: بايد دوباره حج انجام دهى، زيرا حج گذشته تو در حال شرك صورت گرفته است! و به كسى كه مى خواست وارد كيش وهابيت بشود، مى گفت: پس از شهادتين بايد گواهى دهى كه در گذشته كافر بوده اى و پدر و مادرت نيز در حال كفر از دنيا رفته اند! و همچنين بايد گواهى دهى كه علماى گذشته نيز كافر مرده اند! اگر گواهى نمى داد وى را مى كشتند و هر كس را كه از مذهب وهابيّت پيروى نمى كرد، مشرك دانسته و خون و مال او را مباح مى دانست. آرى، او بر اين باور بود كه طىّ قرون گذشته تمامى مسلمانان كافر بوده اند!»[18].
اكنون نيز در كنار قبرستان بقيع سردابى توسط سلفى هاى تكفيرى درست شده كه اگر كسى زيارت نامه اى با صداى كمى بلند در بقيع بخواند او را به آنجا مى برند و شكنجه مى دهند و مى گويند تا از كار خود اظهار پشيمانى نكنى رها نمى شوى!
5. عرب جاهلى به ماههاى حرام ماه هايى كه جنگ در آن حرام بود اهميت نمى داد و به ميل خود آن را تغيير مى داد. ماههاى حرام چهار ماه است، ماههاى ذى قعده، ذى حجه، محرم و رجب كه در ميان عرب جنگ در اين چهار ماه حرام بود، ولى چون جنگ و غارت جزئى از زندگى عرب جاهلى شده بود، لذا تحمل سه ماه آتش بس براى آنان مشكل بود، به همين خاطر گاه بعضى از اين سه ماه را از ماههاى حرام حذف مىكردند و ماه ديگرى را به جاى آن مى گذاشتند. قرآن در همين باره مى فرمايد: إِنَّمَا النَّسِىءُ زِيَادَةٌ فِى الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَاماً وَيُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[19]: نسیء (یعنی ماهی را تغییر و تبدیل کردن به ماهی دیگر و حکم ماه حرامی را در هر سه سال، سالی ده روز به ماهی متأخر انداختن که بدعت زمان جاهلیت بود) افزایش در کفر است که کافران را بدان به جهل و گمراهی کشند، سالی ماه حرام را حلال میشمرند و سالی دیگر حرام تا بدین وسیله با عده ماه هایی که خدا حرام کرده سازگاری و برابری داشته باشند و حرام خدا را حلال گردانند. اعمال زشت آنها در نظرشان زیبا نمود، و خدا هرگز کافران را هدایت نخواهد کرد.
سلفى هاى تكفيرى امروز بدتر از عرب جاهلى، كشتارهاى دسته جمعى بيگناهان را در عراق هيچ روز و در هيچ ماهى متوقف نمى كنند و حكومت طالبان در افغانستان نيز چنين بود.
6. اعراب جاهلى سعى در تخريب مساجد داشتند چنانكه قرآم میگوید: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِى خَرَابِهَا[20]: «و کیست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع کند و در خرابی آن اهتمام و کوشش نماید؟» در تفسیر این آیه آمده است كه مشركان مكه بعد از مهاجرت مسلمين به مدينه محل عبادت و نماز آنها را ويران كردند.
سلفىها نيز اخيراً فتوا دادند مساجد پيروان اهلبيت عليهم السلام را تخريب كنند و مراقد ائمه اهلبيت عليهم السلام كه مركز عبادت الهى بود نيز به دست آنها تخريب شد؛ همانگونه كه طىّ چند سال گذشته مسجد امام على عليه السلام و مسجد حضرت زهرا عليها السلام را در مدينه که از مساجد سبعه بشمار میرفتند، تخريب كردند.
7. عرب جاهلى بر اثر جهل و نادانى، خود را عاقلترين مردم و مسلمانان را به عنوان سفهاء و ابلهان معرفى مى كرد. آنگونه که قرآن کریم میفرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُوا كَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ[21]: و چون به ایشان گویند: ایمان آورید چنان که دیگران ایمان آوردند گویند: چگونه ایمان آوریم مانند بیخردان؟! آگاه باشید که ایشان خود بی خردند ولی نمی دانند.
عالم نمايان نادان وهابى تكفيرى نيز، خود را از همه علماى اسلام اعم از سنى و شيعه عالمتر و بزرگان علماى اسلام را به جهل و ناآگاهى نسبت مى دهند.
8. عرب جاهلى براى زنان كمترين ارزشى قائل نبود و هنگامى كه به او بشارت مى دادند خدا به تو دخترى داده، صورتش از شدت غضب سياه مى شد و مدتى پنهان مى گرديد، سپس اگر مى توانست دختر را زنده بگور مى كرد. قرآن كريم در اين رابطه مى فرمايد: وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[22]: «هنگامى كه به يكى از آنها بشارت داده شود، خدا دخترى به تو داده آن چنان از فرط ناراحتى چهره اش تغيير مىكند كه صورتش سياه مى شود و مملو از خشم و غضب مى گردد. از قوم و قبيله خود به خاطر اين بشارت بدى كه به او داده شده است متوارى مى گردد آيا اين ننگ را بر خود بپذيرد و دختر را نگهدارد و يا آن را زنده در زير خاك پنهان سازد چه بد حكم مى كنند.»
سلفى هاى متعصب نيز هيچگونه حقى براى زنان قائل نيستند، نه مشاغل اجتماعى، نه حق رأى دادن؛ حتى حق رانندگى با رعايت كامل حجاب اسلامى را نيز به زنان نمى دهند.
حال خود قضاوت كنيد آيا وهابيت تندرو بازگشت به دوران جاهليت عرب نيست؟
[1] - جامع البيان، ج 4، ص 46
[2] - ابن اثير، ج 1، ص 448-321
[3] - پيام امام اميرالمؤمنين، ج 2، ص 112
[4] - جامع البيان، ج 30، ص 91
- تفسير ابن ابىحاتم، ج 10، ص 3403
[5] - بحارالانوار، ج 73، ص 344
[6] - انبياء، آيه 107
[7] - نهج البلاغه، نامه 53
[8] - سوره مبارکه بقره، آيه 74
[9] - الفجر الصادق، ص 22
[10] - الدرر السنيّة، ص 45
[11] - اخبار الحجاز و نجد فى تاريخ الجبرتى، ص 93
[12] - تاريخ المملكة السعودية، ج 3، ص 73
[13] - عنوان المجد فى تاريخ نجد، ج 1، ص 121، حوادث سال 1216
[14] - سوره مبارکه فصلت، آيه 26
[15] - سوره مبارکه نساء، آيه 150
[16] - سوره مبارکه زمر، آيه 44
[17] - سوره مبارکه بقره، آيه 255
[18] - الدرر السنيّة، ج 1، ص 41 الفجر
- الصادق، تأليف جميل صدقى الزهاوى، ص 17
[19] - سوره مبارکه توبه، آيه 37
[20] - سوره مبارکه بقره، آيه 114
[21] - سوره مبارکه بقره، آيه 13
[22] - سوره مبارکه نحل، آيه 59-58