تقدم و تاخر مذاهب اسلامی
دیده بان: پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صحابه ایشان با ارائه برداشت های متفاوت از سیره آنحضرت نه در اصول و مبانی و بلکه فروع و جزئیات به اختلاف نظر پرداختند. برداشت هایی که پا نادیده گرفتن قول صریح پیامبر گرامی اسلام در مورد ادامه رسالت و بحث خلافت و جانشینی ایشان بوقوع پیوست.
بیان این برداشت های شخصی از سیره نبوی در طول تاریخ اسلام منجر به ظهور مذاهب و فرقه هایی در اسلام گردید با این تفاوت که برخی از این برداشت ها به تدریج با فاصله گرفتن از بطن اصول اسلامی در طی گذر زمان راه دوری از اصول اساسی اسلام را درپیش گرفته و بسوی کجراهه منحرف شده اند.
مذهب شیعه اثنی عشری:
شیعه اثنی عشری همزمان با حیات پیامبر و از سال سوم بعثت و با نزول آیه شریفه «وَاَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْاَقْرَبینَ...» شروع شد. آن هنگام که پیامبر(ص) در جلسه ای که به فرمان الهی نزدیکان خود را به اسلام فرا خواند، فرمود: هر که دعوتم را قبول کند وزیر و جانشین من خواهد بود. در آن جلسه هیچ کس به جز علی بن ابیطالب(ع) دعوتش را قبول نکرد. آنگاه پیامبر گرامی اسلام فرمود: علی وزیر و جانشین من و اطاعتش بر همگان واجب است. و این قول صریح نه یکبار بلکه به دفعات و برای اتمام حجت با امت اسلامی در حجه الوداع با بیان «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» بیان گردید تا بحث ادامه رسالت ایشان و تکلیف امت اسلامی روشن باشد.
1- مذهب حنفی:
موسس این مذهب، ابوحنیفه نعمان بن ثابت است. وی سال 80 ه.ق در کوفه متولد و سال 150 ه.ق در بغداد وفات یافت. ابوحنیفه علاوه بر اساتیدی مانند حماد بن ابی سلیمان کوفی از محضر امام محمد باقر و امام جعفر صادق بهره فراوانی برد.[1]
وی در میان ائمه مذاهب اهل تسنن بیشترین رابطه را با اهل بیت، مخصوصا امام صادق داشت، اما از ترس فشار منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، نمیتوانست رابطه نزدیک خود با اهل بیت را علنی کند. مذهب وی در حکومت حکومت عثمانی، مذهب رسمی اعلام شد لذا این مذهب در ترکیه ، آسیای میانه، شام، منصر، تونس، یمن، عراق و پاکستان رواج یافت.
ابوحنیفه در پذیرش احادیث، احتیاط و سخت گیری داشت. لذا او فقط 17 حدیث از رسول خدا را صحیح دانست[2] و بقیه احادیث را به آن حضرت نسبت نمیداد؛ زیرا وی اعتقاد داشت که پیامبر فرموده است: هر کس از من روایتی نقل کند و بدان اطمینان نداشته باشد، جایش دوزخ است.
بنا بر اقوال وی در زندان و یا با مسمومیت منصور دوانیقی وفات یافت.
2- مذهب مالکی:
موسس این مذهب مالک بن انس بن ابی عامر اصبحی است. وی سال 93 ه.ق در مدینه متولد و سال 179 ه.ق در همان شهر وفات یافت.
مالک فقه را غالبا نزد امام جعفر صادق فرا گرفت. از شاگردان معروف وی محمد بن ادریس شافعی میباشد. کتاب معروف وی نیز «موطا مالک» مشتمل بر 600 حدیث میباشد.
انس بن مالک زمانی که از حدیث روی گردانید پایه فتوای خود را بر 4 چیز گذارد: قرآن، سنت، عمل اهل مدینه و مصالح مرسله.
مراد از مصالح مرسله اینست که اگر از قرآن و سنت دلیلی در دست نبود، حکم مصلحت جاری میشود مثلا اگر در ظطرف غذا یک قطره مایع نجس بچکد؛ همه ائمه مذاهب گفته اند کل ظرف نجس شده است ولی مالک میگوید: چون این امر موجب اسراف میشود و اتین مصلحت نیست، پس میگویی آن یک قطره مستهلک شده و غذا و ظرف آن پاک است.
اشکال این نظریه آنجاست که اگر مصالح مرسله یک قاعده در نظر گرفته شود، میتواند جتای قرآن و سنت را بگیرد و این یعنی تحریف و انحراف در دین.
3- مذهب شافعی:
موسس این مذهب ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی است. وی سال 150 ه.ق در غزه متولد و سال 204 ه.ق در مصر وفات یافت.
شافعی از دروس مالک بن انس، محمد بن حسن شیبانی شاگرد ابوحنیفه که او نیز شاگرد امام جعفر صادق بود، استفاده کرد.[3] بیشترین روایات شافعی از ابراهیم بن محمد از شاگردان امام صادق بیان شده است.
مذهب وی در مصر، عراق، اردن، سوریه، لبنان، هند و اندونزی پیروانی دارد.
4- مذهب حنبلی:
موسس این مذهب ابوعبدالله احمد بن حنبل است. وی سال 164 در بغداد متولد و سال 241 در همان شهر وفات یافت.
احمد ین حنبل در فقه شاگرد شافعی بود.[4] وی در مُسند خود بیش از 30 هزار حدیث آورده لذا از محدثان پر حدیث اهل سنت به حساب میآید. مذهب وی در بغداد، شام، قطر و بحرین رواج دارد و مذهب غالب اهل حجاز است.
فرقه وهابیت:
موسس این فرقه محمد بن عبدالوهاب است. وی قرن دوازدهم در حجاز متولد شد. محمد تحصیلات خود را در مذهب حنبلی شروع و بعد از مدتی از عوامل فعال این مذهب گردید. منتهی نگاه انحرافی وی به دین سبب شد تا آرایی را به عنوان حکم قرآن وسنت مطرح کند که خلاف نظریات احمد بن حنبل و سایر علمای اسلام از مذاهب اربعه و تشیع باشد.
برای مثال وی فتوا داد که آباد کردن قبور اولیاء و صالحین بدعت است و واجب است که بارگاه آنها تخریب شود لذا گفت: مزار و گنبد سبز پیامبر باید تخریب شود.
از این روی تمام علمای اسلام فتاوی او را خارج از آن و سنت دانستند. وی به موجب این عقاید انحرافی از مذهب حنبلی منشعب گردید و فرقه نوپایی به نام وهابیت را پدید آورد. این فرقه ضاله که مرکزیت آن کشور عربستان سعودی است در مقابل تمام مذاهب اسلامی راه جدایی را در پیش گرفت و همه گروه های اسلامی، اعم از اهل تسنن و تشیع را مشرک و کافر می شمارند و برای دعوت مسلمانان به مذهب خود از آنان بدین گونه اقرار میگیرند:
- من تاکنون مشرک و کافر بوده ام و پدر و مادرم مشرک از دنیا رفتند و عالمانی که به من دین یاد داده اند کافر و مشرک بوده اند اینک با ورود به وهابیت موحد میگردم.[5]
البته اگر کسی چنین نگوید واجب القتل میگردد.
ادامه دارد ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] - کاشف الغطاء، علي؛ ادوار علم الفقه و اطواره، ص 142
[2] - ابن خلدون حَضرَمی، ابوزید عبدالرحمن بن محمد ؛ تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 769
[3] - کاشف الغطاء ، همان، ص 157
[4] - الزحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی و الادلته، ج 1، ص 53
[5] - حداد، علوی بن احمد بن حسن (معاصر محمد بن عبدالوهاب)؛ مصباح الانام، ص 5