وهابیت چگونه فرقه ای است و راه برخورد با آن چه می باشد؟
پاسخ سوال مذکور با توجه به دامنه گسترده آن در سه بخش توضیح داده می شود:
بخش اول: توضیحاتی در رابطه با فرقه وهابیت و چگونگی پیدایش آن
بخش دوم: جهاد و انواع آن در اسلام و شرائط آنها
بخش سوم:چگونگی و چرایی برخورد جمهوری اسلامی ایران با وهابیت
توضیح بخش اول:
[كامل از كد1] « فرقه وهابیت » این فرقه منسوب به محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان نجدی است . او کسی است که با ادعای احیای توحید و سلفی گری , عقاید و افکار این تیمیه ـ بنیانگذار اصلی این فرقه ـ را در شبه جزیره عربستان پیاده کرد و آل سعود نیز مجری افکار آن هاگشت . بدین ترتیب عقاید وهابیت در بزرگترین پایگاه اسلام ـ مکه و مدینه ـ حاکم شد و با بر پا کردن جنگ های خانمان سوز و ویران گر در مدت کوتاهی با پیوند با حکومت استعمارگر انگلستان و سپس آمریکا به مهم ترین عامل استکبار در جهان اسلام تبدیل شود . «تاریخچه شکل گیری وهابیت » وهابيت، هر چند به ظاهر زاييده انديشه «محمدبن عبدالوهاب» (1206 - 1111 ق ) نجدى است؛ ولى ريشههاى آن مربوط به «ابن تيميه»( 728- 661ق) است ,و نگاشته های او بنیادهای اعتقادی وهابیون را تشکیل مىدهد. وقتی «ابن تيميه» آرا و عقائد خود را درباره زيارت قبر پيامبر(ص) و مسافرت براى آن آشكار ساخت و آن را حرام دانست؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و . كتابهاى ارزشمندى در رد وى نوشته شد.(ر.ك: كتابنامه ردّ وهابيت در مجله مكتب اسلام(سال 29 ) و نشريه تراثنا(شماره 17 ) افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسيق او پرداخته و او را فردى منحرف معرفى كردند. «ذهبى» دوست معاصر «ابن تيميه»، در نامه دوستانهاى او را در اشاعه و گسترش فساد، همتاى حجّاج خواند.(تكملة السيف الصيقل، 190) غائله ابن تيميه با مرگ او فروكش كرد. شاگرد معروف او «ابن القيم»، به ترويج آراى استاد پرداخت؛ ولى چندان نتيجه نگرفت. او نيز در سال 751 ق درگذشت و با مرگ او، مكتب استادش به دست فراموشى سپرده شد. در اواسط قرن دوازدهم هجرى حدود سالهاى 1145 ق. بار ديگر انديشههاى «ابن تيميه» به وسيله شخصى به نام «محمد» فرزند «عبدالوهاب» در سرزمين «نجد» احيا شد. پدر «عبدالوهاب» با عقايد فرزند خود مخالف بود؛ از اين رو، تا پدر در قيد حيات بود، وى از اظهار آنها خوددارى مىكرد. وقتى پدر در سال 1153 ق درگذشت، او عرصه را براى نشر عقايد خود مناسب ديد؛ لذا با همكارى امير شهر «عُيَيْنَه» به نام «عثمانبن حمد»، به نشر آنها پرداخت. چيزى نگذشت كه «عثمان» از طرف امير «احساء»، مورد توبيخ قرار گرفت. او نيز ناچار شد عذر «شيخ» را بخواهد و او را از «شهر» بيرون كند. عبد الوهاب در سال 1160 ق از شهر «عيينه» بيرون رفت و رهسپار «درعيه» شد. در آن زمان رياست شهر با «محمدبن سعود»، (جد آل سعود ) بود؛ سرانجام ميان آن دو، ارتباط برقرار شد. امير شهر، به او وعده پشتيبانى داد و او نيز به امير، نويد قدرت و غلبه بر بلاد داد. وی دعوت خود را تحت عنوان «توحيد» و مبارزه با شرك آغاز كرد و ديگران - به جز خود و پيروان مكتبش - را مشرك معرفى كرد. حملات او به اطراف و اكناف نجد، آغاز گرديد. نفوس زيادى از زن و مرد و كودك قبايل اطراف، به دست اتباع شيخ كشته شدند و اموال زيادى تحت عنوان «غنايم از مشركان» گرد آمد. يكى از بزرگترين نقاط ضعف عبد الوهاب، اين بود كه با مسلمانانى كه از عقايد كذايى او پيروى نمىكردند، معامله كافر حربى مىكرد و براى جان و ناموس آنان، ارزشى قائل نبود! كوتاه سخن اينكه، «محمدبن عبدالوهاب» به توحيد با تفسير غلطى كه مىگفت، دعوت مىكرد و هركس مىپذيرفت، خون و مالش سالم مىماند؛ وگرنه خون و مالش، مانند كفار حربى، حلال و مباح بود. جنگهاى «وهابيان» در «نجد» و خارج از «نجد» - از قبيل «يمن» و «حجاز» و اطراف «سوريه» و «عراق» - بر همين پايه قرار داشت. هر شهرى كه با جنگ و غلبه بر آن دست مىيافتند، بر ايشان حلال بود. اگر مىتوانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار مىدادند؛ اگر نه به غنايم آنها اكتفا مىكردند.(جزيرة العرب فى القرن العشرين، ص 341) «شيخ محمدبن الوهاب» در سال 1206 ه.ق در گذشت. و پس از او پیروانش به همین روش عمل کردند . در سال 1216 ق «امير سعود» وهّابى، سپاهى مركب از بيست هزار مرد جنگى تجهيز كرد و به شهر كربلا حملهور شد. كربلا در اين ايام در نهايت شهرت و عظمت بود و زائران ايرانى و ترك و عرب بدان، روى مىآوردند. «سعود» پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گرديد و كشتار سختى از مدافعان و ساكنان آن نمود. سپاه «وهابى» چنان رسوائى در شهر كربلا به بار آورد كه به وصف نمىگنجد. پنج هزار تن يا بيشتر (تا بيست هزار هم نوشتهاند ) را به قتل رسانيدند. پس از آنكه «امير سعود» از كارهاى جنگى فراغت يافت، به طرف خزينههاى حرم امام حسين(ع) متوجه شد. اين خزاين، از اموال فراوان و اشياء نفيسى انباشته بود، وى هر چه در آنجا يافت، برداشت و به غارت برد. «وهابيان» در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و بىگاه به شهر كربلا و اطراف آن، مىگفتند و نيز به شهر «نجف» حمله برده و آنجا را غارت مىكردند. نخستين حمله در سال 1216 ق بود. اين هجوم در روز «عيد غدير» آن سال انجام گرفت. حملات وهابيان به جدّه، مكه، مدينه، سوريه و عراق، بيش از آن است كه در اينجا بيان گردد. پيوسته جنگهاى خونين بين حكومت عثمانى از طريق امراى مصر و وهابيان وجود داشت. گاهى بر اثر ضعف دولت عثمانى، وهابيان بر طائف، مكه و مدينه دست يافته و آثار و مشاهد اسلامى را ويران مىكردند و اموال را به غارت مىبردند. سرانجام از آنجا به نجد طرد مىشدند و عثمانىها تسلط خود را بر اين مناطق با گماشتن خاندان «شريف» بر رياست حرمين حفظ مىكردند. اما پس از شکست دولت عثمانی و با همکاری انگلستان مکه و مدینه در اختیار آل سعود قرار گرفت و در نتيجه، به حكومت خاندان «شرفا» در اين سرزمين خاتمه داده شد و اين دو منطقه وسيع اسلامى - به ضميمه نجد و حجاز - به نام «سعودى» در دفاتر دولتهاى بزرگ استعمارى، ثبت شد. نام «نجد» و «حجاز» منسوخ گرديد و عبدالعزيز خود را در سال 1350 ق(1310 ش ) شاه دو منطقه خواند و كشور به نام «مملكت عربى سعودى» - نه اسلامى - نامگذارى شد. وى تا سال 1334ه.ش زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او فرزندان وى به نامهاى: سعود، فيصل، خالد، فهد، عبداللَّه حاكمان این سرزمین بوده و هستند.
«برخی از آرا وعقاید وهابیت»
وهابیت با تفسیر نادرست از توحید و شرک بسیاری از عقاید ورفتارهای مسلمانان را حرام دانستند . از جمله حرمت رفتن به زیارت قبور اولیای الهی – حرمت بنا نمودن بارگاه بر قبور انبیاء و اولیاء- حرمت نماز و دعا در کنار قبور – حرمت و شرک دانستن تبرک به آثار انبیا و اولیا- حرمت شفاعت و توسل به غیر خدا- حرمت قسم خوردن به غیر خدا – حرمت بر پایی مراسم جشن یا عزا برای اولیا – حرمت روشن کردن چراغ بر سر قبور و...( علی اصغر رضوانی , سلفی گری ( وهابیت) و پاسخ به شبهات , مسجد مقدس جمکران, قم, 1384, ص 191) در یک جمله ریشه عقاید و افکار وهابیت در تفسیر نادرست و انحرافی از توحید و شرک است و همین مسأله موجب شده تا تنها خود را مسلمان و اهل توحید دانسته و بقیه مسلمانان را مشرک بدانند .آنان بر این باورند کسانی که معتقد به توسل , شفاعت , استغاثه به ارواح اولیای الهی , تبرک و غیره اند , مشرکند هر چند اسم مسلمان را بر خود نهاده اند .( الرسائل العلمیه , محمد بن عبد الوهاب , ص 79) عقاید و افکار وهابیون شبهات زیادی با افکار خوارج دارد . وها بیون به دلیل این اعتقادات , مهمترین عامل تفرقه در میان مسلمانان هستند و با تعالیم انحرافی خود چهره ناپسندی از اسلام را در افکار عمومی جهان مطرح نموده اند. از دیدگاه وهابیت مسلمانان به جرم استغاثه و توسل به انبیا و اولیای الهی مشرک و بت پرست قلمداد شده و حکم به کفر آنان داده می شود و خون آنان مباح دانسته می شود لذا شاهد ریخته شدن خون هزاران مسلمان بی گناه توسط عمال کج اندیش این فرقه از آغاز پیدایش آن تا کنون بوده ایم .
« نقش انگلستان درشکل گیری وهابیت »
پس از شکست دولت عثمانی ,بلاد نجد، به آل سعود - كه بزرگ آنها در آن روز «عبدالعزيزبن سعود» (پدر شاه فهد ) بود - واگذار گرديد. اين مسأله به جهت همكارى نزديك وى با بريتانيا، در شكستن قدرت دولت عثمانى بود. بعدها مصالح بريتانيا و جهان استعمار، ايجاب كرد كه بر قلمرو قدرت وهابيان، افزوده شود و حرمين شريفين و منطقه حجاز، در اختيار آل سعود قرار گيرد. از اين رو، با برنامهريزى خاصى - كه بريتانيا در آن دست داشت - در سال 1344 ق وهابيان، حرمين شريفين را پس از يك جنگ خونين تصرف كردند.بدون شک حمایت انگلستان از آل سعود و هابیت موجب شد که آنها بر پایگاه اصلی اسلام مسلط شوند و با عقاید و افکار انحرافی خویش موجب شکاف عمیقی میان مسلمانان گردند وامروزقدرتهای بزرگ بیشترین سود را از این تفرقه و دشمنی میان مسلمانان می برند .قدرتهای بزرگ به ویژه انگلستان و آمریکا باید هزینه های هنگفت و توان زیادی را صرف مخدوش نمودن چهره اسلام و مسلمانان می نمودند اما امروزه این مسأله با عقاید و عملکرد وهابیت به بهترین شکل ممکن در حال اجراست .بر این اساس نگاهی به عقاید و عملکرد وهابیت کافی است که به حمایت بی شائبه قدرتهای بزرگ و مخالفان اسلام از آن باشیم . چیزی که نظیر آن را در قضیه طالبان مشاهده نمودیم . جهت آگاهى بيشتر ر.ك: جعفر سبحانى، وهابیت , مبانی فکری و کارنامه عملی , مؤسسه تحقیقانی امام صادق علیه السلام , قم- جعفر سبحانی , پرسشها و پاسخها , همان - علی اصغر رضوانی , سلفی گری , وهابیت و پاسخ به شبهات , مسجد مقدس جمکران [كامل از كد23]
توضیح بخش دوم:
در دین مقدس اسلام جهاد درچند مورد است:
يك مورد، جهاد ابتدايي است، يعني جهاد برمبناي اينكه اگر ديگران غيرمسلمان باشند و مخصوصاً اگر مشرك باشند،اسلام اجازه مي دهد كه مسلمين ولو اينكه سابقة عداوت ودشمني هم با آنها نداشته باشند به آنها حمله كنند براي ازبين بردن شرك. شرط اين نوع جهاد اين است كه افراد مجاهد بايد بالغ وعاقل وآزاد باشند وانحصاراً برمردها واجب است نه برزنها. ودراين نوع جهاد است كه اذن امام يا منصوب خاص امام شرط است. از نظر فقه شيعه اين نوع جهاد جز درزمان حضور امام يا كسي كه شخصاً از ناحية امام منصوب شده باشد جايز نيست.
مورد دوم جهاد، جهاد دفاعی است و آن جايي است كه حوزة اسلام مورد حملة دشمن قرار گرفته؛ يعني جنبة دفاع دارد، به اين معنا ك دشمن يا قصد دارد بر بلاد اسلامي استيلا پيدا كند وهمه ياقسمتي از سرزمينهاي اسلامي را اشغال كند، يا قصد استيلاي بر زمينها را ندارد، قصد استيلاي برافراد را دارد ومي خواهد بيايد يك عده افراد را اسير كند وببرد، يا حمله كرده و مي خواهد اموال مسلمين را به شكلي بربايد. و يا مي خواهد به حريم وحرم مسلمين، به نواميس مسلمين، به اولاد و ذرّية مسلمين تجاوز كند. در اينجا برعموم مسلمين اعمّ اززن ومرد وآزاد وغير آزاد واجب است كه در اين جهاد شركت كنند و در اين جهاد اذن امام يا منصوب از ناحية امام شرط نيست.
مورد سوم هم نظير جهاد است ولي جهاد عمومي نيست؛ جهاد خصوصي است و احكامش با جهادهاي عمومي فرق مي كند. جهاد عمومي احكام خاصي دارد، از جمله اينكه هر كس كه در اين جهاد كشته شود شهيد است و غسل ندارد. كسي كه در جهاد رسمي كشته مي شود او را با همان لباسش و بدون غسل با همان خونها دفن مي كنند. قسم سوم را هم اصطلاحاً «جهاد» مي گويند. اما جهادي كه همة احكامش مثل جهاد نيست, اجرش مثل اجر جهاد است، فردش شهيد است؛ و آن اين است كه اگر فردي درقلمرو اسلام نباشد ،در قلمرو كفار باشد و آن محيطي كه او در قلمرو آن است مورد هجوم يك دستة ديگر از كفار قرار بگيرد به طوري كه خطر تلف شدن او نيز كه در ميان آنهاست وجود داشته باشد يك آدمي كه اساساً جزء آنها نيست در اينجا چه وظيفه اي دارد؟ وظيفه دارد كه جان خودش را به هر شكل هست حفظ كند، واگر بداند كه حفظ جانش موقوف به اين است كه عملاً بايد وارد جنگ شود واگر نشود جانش درخطر است, نه براي همدردي با آن محيطي كه درآنجا هست بلكه براي حفظ جان خودش، بايد بجنگد واگر كشته شد اجرش مانند اجر شهيد است. دو مورد ديگر هم داريم. يك مورد رااصطلاحاَ مي گويند:« قتال اهل بغي». مقصود اين است: اگر درميان مسلمين جنگ داخلي دربگيرد ويك طايفه بخواهد نسبت به طايفة ديگر زور بگويد، اينجا وظيفة ساير مسلمين در درجة اول اين است كه ميان اينها صلح برقرار كننند. يكي ديگر ازموارد ـ كه درآن تا اندازه اي ميان فقها اختلاف است ـ مسئلة قيام خونين براي امر به معروف ونهي از منكر است. آن هم يك مرحله و يك مرتبه است. مجموعه آثار شهيد مطهري ج14 ـ صلح امام حسن(ع) صفحه624،شهيد مطهري به نقل از سايت تبيان [انتخابي از كد28]
بررسى شرايط و مقررات جهاد در اسلام: جهاد و جنگ در اسلام، شرايط و مقررات ويژهاى دارد كه مجاهدان اسلام بايد آنها را فرا گرفته و مراعات كنند، از جمله: 1- مبادرت به جنگ ابتدايى مستلزم وجود امام يا نايب خاص او است. 2- ممنوعيت جنگ ابتدايى در ماهها و مكانهاى حرام. اسلام جنگيدن در ماههاى حرام يا ماههاى مقدس (رجب، ذيقعده،ذيحجه و محرم) و نيز جنگيدن در مسجد الحرام را منع كرده و مسلمانان را از مبادرت به جنگ در آنها برحذر داشته است، (توبه، آيه 5 وآيات 191 و 194 بقره) . 3- دعوت به اسلام قبل از جنگ ابتدايى. حضرت رسول اكرم(ص) در هر يك از لشكركشىهاى خود، به جنگجويان توصيه مىفرمود كه پيش از آن كه دشمن را به دين اسلام دعوت نكردهاند از هرگونه حملهاى خوددارى كنند و هميشه از صلح و آشتى درآيند. حضرت على(ع) در اين باره مىفرمايد: «پيامبر مرا روانه يمن كرد و فرمود: اى على! تا كسى را دعوت به اسلام نكردهاى با او نجنگ؛ به خدا قسم اگر خدا يك تن را به دست تو هدايت كند، بهتر از چيزهايى است كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مىكند و وظيفه تو اى على دوست داشتن و سرپرستى اوست»، (اصول كافى، ج 1، ص 335) . 4- شخص مجاهد قبل از پرداختن به جهاد با دشمن، بايد با نفس خود جهاد كند؛ يعنى، خودسازى نمايد و خود را از هرگونه هواهاى نفسانى و انگيزههاى شخصى و... تزكيه كند. اهميت اين مطلب تا حدى است كه در كتابهاى فقهى و حديثى مباحث جهاد نفس بيشتر از جهاد با دشمن مىباشد. 5- مجاهدان بايد از امام معصوم و يا نايب او فقيه جامعالشرايط اطاعت كنند و رهنمود بگيرند. 6- آموزش نظامى و جنگى. مجاهدان بايد آموزش ديده باشند. 7- مجاهدان بايد به قصد تقرب پيدا كردن به خدا و جلب رضايت الهى، جهاد كنند و مبارزه با هر قصد و نيت ديگرى باطل است و اگر كشته شود شهيد نيست. 8- اعطاى تأمين؛ يعنى، اگر فردى از كافران به مسلمين پناهنده شود، همه مىتوانند به او پناهندگى بدهند. 9- اگر يكى از كافران، به خيال اين كه به او امان دادهاند، وارد حدود مسلمين شود، او را نبايد كشت و بايد به محل اولش مراجعت داد. 10- كشتن زنان، اطفال، معلولان و نابينايان حرام است. 11- كشتار حيوانات اهلى دشمن مجاز نيست؛ مگر گاو، گوسفند و شتر (به اندازه رفع گرسنگى). 12- مثله كردن جنازههاى دشمن. يعنى بريدن بينى، لب، چشم و گوش آنان حرام است. 13- غدر كردن حرام است؛ يعنى كشتن كافران بعد از آن كه آنها را مطمئن سازى كه در امان هستند. 14- تخريب و انهدام هدفهاى غيراستراتژيكى و غيرنظامى دشمن جايز نيست. 15- زهر و سم در آب آشاميدنى ريختن حرام است. و بسيارى از شرايط ديگر كه تفصيل آنها در كتب روايى و فقهى موجود مىباشد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- مرتضى مطهرى، جهاد 2- ابوافضل شكورى، فقه سياسى اسلام، ص 430 3- دكتر محمد رضا ضيائى بيگدلى، اسلام و حقوق بينالملل، ص 117 4- سيد صادق حقيقت، مسؤوليتهاى فرا ملى در سياست خارجى دولت اسلامى، 295 5- جعفر سبحانى، پيامبر در ميدان نبرد، مجله درسهايى از مكتب اسلام، شماره 10، سال ششم 6- مجيد خدورى، جنگ و صلح در قانون اسلام، ص 196 7- جلالالدين فارسى، حقوق بينالملل اسلامى 8- محمد دشتى، امام على(ع) و امور نظامى[پايان كد انتخابي][كامل از كد28675] در آية 39 سورة حج كه به عقيدة بعضي نخستين آية جهاد است ميخوانيم «اُذُنَ لِلَّذينَ يُقاتِلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَاِنَّ اللهَ عَلَي نَصْرِهِم لَقَدير؛ به آنها كه مورد تهاجم دشمن و جنگ قرار گرفتهاند اجازة جهاد داده شده است و خداوند، قادر بر ياري آنهاست». سپس به دنبال اين آيه در توضيح مطلب ميافزايد: «اَلَّذينَ اُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرَ حَقٍّ اِلّا اَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ؛ همان كساني كه به ناحق از خانه و كاشانة خود بدون هيچ دليلي اخراج شدند جز اينكه ميگفتند پروردگار ما الله (و خداوند يكتا) است». تعبير آيه كه با «اذن» شروع شده، تناسب زيادي با گفتة كساني دارد كه آن را نخستين آيات جهاد ميدانند و نشان ميدهد كه قبلاً چنين اذني وجود نداشت. و به هر حال به خوبي نشان ميدهد كه آغاز تشريع جهاد، جهاد دفاعي در برابر دشمن بوده، همان دشمناني كه مسلمانان را مجبور به هجرت و ترك خانه و لانة خود كرده بودند، بي آنكه گناهي داشته باشند، آري اگر گناهي داشتند گناهشان اعتقاد به توحيد و يگانگي خدا بود. بعضي ديگر، نخستين آية جهاد را آية 190 سورة بقره ميدانند كه ميگويد: «وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ... ؛با آنها كه به نبرد با شما برخاستهاند در راه خدا پيكار كنيد... ». اگر اين نظر را بپذيريم، باز پاية جهاد بر اساس در هم شكستن تهاجم دشمن گذارده شده است و هر انسان عاقلي ميداند سكوت در برابر تهاجم دشمن خونخوار با هيچ منطقي نميسازد. پيام قرآن ج 10، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران به نقل از سايت تبيان [پايان كد انتخابي] بحث جهاد ،موضوع دامنه داري است،براي آگاهي بيشتر ،ر.ك.به: تفسير نمونه ،ج2ص16تا34وج14ص112تا 122وتفسير سوره محمد(ص) [پايان كد انتخابي]
توضیح بخش سوم:
[كامل از كد6] نظام جمهوری اسلامی با وهابيت تندرو و کسانی که به دنبال ايجاد اختلاف و برهم زدن امنيت کشور هستند برخورد می کند .و اين گونه نيست که هيچ اقدامی در قبال اين افراد انجام ندهد . که نمونه اخیر آن را می توان در برخورد مقتدرانه با گروهک ریگی که از حمایت همه جانبه سرویس های امنیتی غرب و برخی کشورهای منطقه برخوردار بود مشاهده نمود . اما سخن اينجاست که تنها راه برخورد با اين افراد در اعلام جنگ و برخوردهای اين چنينی خلاصه نمی شود و بايد به شرايط کنونی کشور و منطقه و اهداف استکبار جهانی در ايجاد شکاف در ميان کشورهای منطقه و درگير نمودن کشورهای اسلامی با يکديگر نيز توجه داشت .و اساسا اين گونه برخوردها نه تنها به حل مشکل کمک نمی کند بلکه بيشترين سود را عايد استکبار جهانی می کند که بدنبال ايجاد اختلاف و درگيری ميان کشورهای اسلامی و منطقه است تا در سايه آن اهداف شوم خود را در تسلط بر اين کشورها و منطقه حساس خاور ميانه و منابع آن , تحقق بخشند . بنابر اين نظام جمهوری اسلامی بناچار بايد ضمن ايجاد روابط نزديک با کشورهای منطقه , زمينه ای را ايجاد نمايد که از نفوذ گروههای تندرو وهابی که امنيت منطقه را به خطر می اندازند در ميان اين کشورها جلوگيری نمايد وزمينه را برای تعامل بيشتر فراهم سازد و از طرف ديگر نيز با اقدامات اين گروهها در داخل کشور برخورد قاطع انجام دهد و نگذارد امنيت کشور با اقدامات افراطی اين گروهها خدشه دار شود