نحوه شکلگیری وهابیت
وهابیت در واقع از اسم محمد بن عبدالوهاب گرفته شده است. محمدبن عبدالوهاب از آغاز سنین جوانی دارای افکار انحرافی بوده به طوری که اساتید وی به انحراف در عقاید وی پی برده و پیشبینی کرده بودند که او در آینده افراد مرتبط با خود را تحت تاثیر قرار داده و ممکن است آنان را به انحراف بکشاند.
عبد الوهاب پس از تحصیل و کسب معلومات در فقه حنبلی با درگذشت پدرش، بر کرسی تدریس نشسته و در سال ۱۱۵۳ قمری زمینه را برای اظهار عقاید خود فراهم دید. البته در اولین قدم، با برخورد شدید عمومی مردم «حریمه» روبرو شد و حتی نزدیک بود خونش در این میان ریخته شود. بنابراین ناچارا از آنجا به زادگاه خود، عیینه باز گشت. وی پس از ورود، عقاید خود را با امیر آنجا -عثمان بن احمد بن معمر- مطرح کرد. امیر ضمن قبول سخنان او، از وی دعوت کرد با یک پیمان، هریک از آن دو، بازو و یار و یاور یکدیگر باشند. با امضاء این قرار داد، امیر به وی اجازه داد تا عقایدش را بیپروا مطرح کند. برای اینکه رابطه این دو باهم مستحکمتر گردد، محمد بن عبدالوهاب با خواهر امیر ازدواج کرد و بدین سبب، روابط میان آنها قویتر شد.
در آن زمان، در اطراف شهر عیینه مساجد و زیارتگاههای متعددی وجود داشت که مربوط به صحابه و اولیاء الهی بود. از جمله آن، قبر زید بن خطاب - برادر عمر- بود که مورد احترام مردم آن دیار بود. محمد بن عبدالوهاب با عدهای از سربازان عثمانی به آن زیارتگاه حمله برده و آن را با خاک یکسان کرد. این کار وی باعث واکنشهایی در آن منطقه شد و سبب گشت تا مردم علیه شیخ قیام کنند و سخنان وی را مردود شمارند و در پی آن نامهای به علماء احساء و بصره و حرمین نوشتند و از شیخ شکایت کردند. علماء نیز در پاسخ به آن نامه، به امیر عثمان بن معمر، نامه نوشتند و و او را به کشتن شیخ امر کردند. امیر عیینه نیز به ناچار شیخ را از این شهر بیرون کرد. شیخ نیز پس از خروج از آنجا، منطقه درعیه، زادگاه «مسیلمه بن کذاب» را برگزید و در سال ۱۱۶۰ به آنجا منتقل شد.
وی پس از ورود به درعیه با امیر آن منطقه (محمد بن مسعود نیای خاندان سعودی) تماس گرفت و همان پیمانی را که با امیر عیینه بسته بود، با او منعقد کرد. ابن مسعود از امضاء این پیمان خوشحال بود ولی در عین حال دو شرط را با شیخ مطرح کرد: اول آنکه اگر ما تو را یاری کردیم و کشورها را گشودیم، میترسیم ما را ترک کنی و در نقطه دیگری سکنی گزینی! دوم اینکه ما در شهر درعیه قانونی داریم و آن اینکه در فصل رسیدن میوهها، از مردم مالیات میگیریم. میترسیم تو مالیات را تحریم کنی! شیخ در پاسخ گفت: من هرگز تو را با دیگری عوض نخواهم کرد و خداوند در فتوحاتی که نصیب ما خواهد کرد، غنائمی قرار خواهد داد که تو را از این مالیات ناچیز، بینیاز خواهد کرد.[۱]
امیر شهر درعیه نیز بهخاطر تحکیم روابط دو خانواده دختر شیخ را به ازدواج پسر خود در آورد. بنابراین پیوند خانوادگی میان آن دو قوت گرفته و این رابطه در شعاع گستردهتری تا به امروز نیز استمرار دارد.[۲]
بعد از این پیمان بود که محمد بن عبدالوهاب به روئسای تمام قبائل و مردم نجد نامه نوشت و آنها را به پذیرش مذهب خود فرا خواند که بعضی تمکین نموده و عدهای نیز اعتنایی به آن نکردند. شیخ با عنوان جهاد علیه کفر و شرک و بدعتگذاران و با کمک ابن مسعود لشکری را سازماندهی کرد و علیه مسلمان قیام کرد. وی با حمله به شهرها و روستاهای مسلمان نشین، مردم را به خاک و خون کشید و اموال آن را غارت کرد[۳]
بدین ترتیب «فرقه وهابیت» بوجود آمد. البته ناگفته پیداست جنگها و نبردهای آنان برعلیه کسانی بود که همگی گوینده «لا اله الا الله، محمد رسول الله » بودند و همواره خدا را عبادت میکردند و به انجام فرائض مشغول بودند.[۴]
منابع:
[۱]. حسین بن غنام, تاریخ نجد, تحقیق: ناصرالدین الاسد, صص ۸۱-۸۷
[۲]. ناصر السعید, تاریخ آل سعود, ج ۱, ص ۳۰
[۳]. کتاب وهابیان, صص ۱۳-۷۶
[۴]. چالشهای فکری وهابیت, اکبر اسد علی زاده, ص ۲۶