محمد بن عبدالوهاب و نقش استعمار در شکل گیری شخصیت وی
در ابتدا سخنی با جوانان: با حذف تمام مقدمات، ذکر چند نکته مفید به نظر میرسد: پایبند بودن به معارف اسلامی و ایمان و اعتقاد به آموزههای دینی و تفکر در آیات قرآن مجید و کلام ائمه معصومین (علیهم السلام) سعادت فردی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت و دوری گزیدن از موارد فوق انسان و کل جامعه بشری را با چالشهای جدی روبرو خواهد کرد. یکی از توصیههای خداوند،جلب رضایتمندی والدین میباشد. آنجا که میفرماید: «و باالوالدین احسانا». تجربه ثابت کرده عدم رضایتمندی والدین و نارضایتی ایشان، عواقب بس ناگواری را برای فرزند ناخلف به دنبال خواهد داشت که ذکر نمونههای متعدد آن خارج از فرصت این نوشته میباشد. مطلب دیگر، هوشمندی انسان مومن و مسلمان است که باید مورد توجه قرار گیرد که با هر گوشه چشمی، متمایل نشود و در دوستی و رفاقت، ارزشهای دینی و اعتقادی خود را زیر پا نگذارد؛ چرا که ممکن است دنیا و آخرت خود را بدین وسیله تباه سازد. برای روشن شدن موضوع، گذری بر زندگی «محمد بن عبد الوهاب» و نقش استعمار در شکلگیری شخصیت وی خواهیم داشت.
محمد بن عبد الوهاب از جمله عالمان حنبلی مذهب در قرن دوازدهم هجری است که مسلک و فرقه «وهابیت» را پایه ریزی کرد. وهابیت از نام پدرش «عبدالوهاب» گرفته شده و پیش از آن مسلکی بدین نام وجود نداشت. او در سال ۱۱۱۵ ق در شهر عیینه در صحرای نجد عربستان به دنیا آمده [۱]و در سال ۱۲۰۶ ق نیز دیده از جهان فرو بست.[۲] پدرش از جمله عالمان حنبلی و مورد احترام مردم و قاضی شهر عیینه بود. برحسب این شرایط محمد نیز در آغاز از محضر جمعی از عالمان مکه و مدینه بهره برد اما در همان زمان مطالبی بر زبان او جاری میشد که اساتید صالح نسبت به آینده او بدبین بودند و پیشبینی میکردند که وی در آینده، مردم را نیز به گمراهی خواهد کشید. او در سنین جوانی به مطالعه زندگینامه مدّعین پیامبری از جمله: «مسیلمه کذاب»، « سجاج»، «اسود عنسی» و «طلیحه اسدی» علاقه خاصی داشت [۳]و این مطلب نشانگر دنیاطلبی و در پی کسب شهرت و مقامطلبی وی بود. به همین سبب بود که پدرش از او راضی نبوده و مدام او را سرزنش میکرد و مردم را از اطاعت او بر حذر میداشت. حتی برادرش «سلیمان بن وهاب» از مخالفین جدی وی بوده و علاوه بر اینکه سخنان او را باطل میدانست، کتابی نیز در ردّ وهابیت نوشت.[۴]
سرانجام محمد بن عبدالوهاب بر اثر فشارهای عالمان و اساتید خود، مجبور به ترک سرزمین پدری و رفتن به بصره شد. البته با رفتن محمد بن عبدالوهاب علمای اهل سنت با ارسال نامههایی مردم بصره را از عقاید انحرافی وی آگاه ساخته و ایشان را از همراهی با وی برحذر داشتند.
در آن ایام، استعمارگران انگلیس در مناطق اسلامی در صدد یافتن راههایی برای از میان بردن اتحاد امت اسلامی بودند. برابر دستور حکومت بریتانیا، جاسوسان وظیفه داشتند در کشورهای اسلامی برای ایجاد مذاهب ساختگی، به نوع اختلافهای مسلمانان دامن زده و به قول معروف آتش بیار معرکه باشند.
بر این اساس «مستر همفر» (یکی از اعضای سازمان جاسوسی بریتانیا در ایران) برای گسترش اختلاف در بین گروههای اسلامی به دنبال شخصی مناسب برای اجرای اهداف خود بود که در بصره با «محمد بن عبد الوهاب» آشنا شد و با برنامه ریزی دقیق، آرام آرام با او طرح دوستی ریخته و خود را به وی نزدیک کرد. کم کم دوستی میان آن دو به حدّی شدت گرفت که گاه برای تفریح با هم به خارج از شهر میرفتند و در پی این دوستی این دو با یکدیگر، همخانه و همغذا نیز شدند و در یک اتاق استیجاری، با یکدیگر زندگی میکردند. در این میان چون بضاعت مالی ابن عبدالوهاب خوب نبود «همفر» تمام لوازم مورد نیاز او از قبیل: خوراک، پوشاک و غیره را فراهم میکرد تا اینکه محمد به تدریج بنده و مطیع این جاسوس انگلسی شد و ضمن توافق با او در هیچ مسئلهای با وی مخالفت نمیکرد. و بدین سبب بود که محمد بن عبدالوهاب به یکی از مهرهها و مستعمرههای انسانی بریتانیا تبدیل شد و از آن پس همانند یک برده مطیع، اوامر دولت انگلستان را عملی میکرد.[۵]
از آن پس و در سال ۱۱۴۳ ق پس از بازگشت محمد بن عبدالوهاب به نجد، با امضای یک توافقنامه سرّی بین انگلیس و محمد بن عبدالوهاب، اجرای عملی دستورهای محوله به وی و شرح وظایف آینده او ترسیم شد. و بدینسان شخصیت سیاسی او در پناه دولی انگلستان شکل گرفت.
منابع:
[۱]. حسین الشیخ خزعل, حیاه الشیخ محمد بن عبدالوهاب, ص ۵۵
[۲]. احمد امین زعما, الاصلاح فی عصر الحدیث, ص ۱۰
[۳]. سید محسن امین, کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب, ص۷
[۴]. همان
[۵]. وهابیت، ایده استعمار, صص ۷۰-۱۲۶